سيماي علي (ع) در آيينه نهج البلاغه (1)

حضرت علي (عليه السّلام) در خطبه هاي زيادي از ويژگي هاي خود سخن به ميان آورده است، ما تنها به چند خطبه در اين خصوص اشاره مي كنيم.
علي (عليه السّلام) از دوران كودكي اش سخن مي گويد
حضرت علي (عليه السّلام) در خطبه 192 نهج البلاغه اين چنين، از دوران كودكي اش سخن مي گويد: "من در خردسالي، بزرگان عرب را به خاك افكندم و شجاعان دو قبيله معروف "ربيعه " و "مضر " را در هم شكستم! شما موقعيت مرا نسبت به رسول خدا (ص) در خويشاوندي نزديك در مقام و منزلت ويژه مي دانيد. پيامبر مرا در اتاق خويش مي نشاند. در حالي كه كودكي بودم مرا در آغوش خود مي گرفت و در بستر مخصوص خود مي خوابانيد بدنش را به بدن مي چسباند و بوي پاكيزه او را استثمام مي كردم و گاهي غذايي را لقمه لقمه در دهانم مي گذارد، هرگز دروغي در گفتار من و اشتباهي در كردارم نيافت. از همان لحظه اي كه پيامبر (ص) را از شير گرفتند، خداوند بزرگ ترين فرشته خود (جبرئيل) را مامور تربيت پيامبر (ص) كرد تا شب و روز، او را به راه هاي بزرگواري و راستي و اخلاق نيكو راهنمايي كند و من همواره با پيامبر بودم و چونان فرزند كه همواره با مادر است. پيامبر (ص) هر روز نشانه تازه اي از اخلاق نيكو را برايم آشكار مي فرمود و به من فرمان مي داد كه به او اقتدا نمايم. پيامبر چند ماه از سال را در غار حرا مي گذارند، تنها من او را مشاهده مي كردم و كسي جز من او را نمي ديد، در آن روزها، در هيچ خانه اي اسلام راه نيافت جز خانه رسول خدا (ص) كه خديجه هم در آن بود و من سومين آنان بودم. من نور وحي و رسالت را مي ديدم و بوي نبوت را مي بوييدم. من هنگامي كه وحي بر پيامبر (ص) فرود مي آمد، ناله شيطان را شنيدم، گفتم: اي رسول خدا! اين ناله كيست؟ گفت: شيطان است كه از پرستش خويش مايوس گرديد و فرمود: علي! تو آنچه را من مي شنوم، مي شنوي و آنچه را كه من مي بينم، مي بيني، جز اينكه تو پيامبر نيستي، بلكه وزير من بوده و به راه خدا مي روي. "
ويژگي هاي امام علي (عليه السّلام) از زبان خود
حضرت علي (عليه السّلام) در خطبه هاي زيادي از ويژگي هاي خود سخن به ميان آورده است، ما تنها به چند خطبه در اين خصوص اشاره مي كنيم؛ حضرت در خطبه 4 نهج البلاغه مي فرمايند: "من براي واداشتن شما به راه هاي حق، كه در ميان جاده اي گمراه كننده بود، به پا خاستم در حالي كه سرگردان بوديد و راهنمايي نداشتيد، تشنه كام هر چه زمين را مي كنديد قطره آبي نمي يافتيد، امروز زبان بسته را به سخن مي آورم، دور باد راي كسي كه با من مخالفت كند! از روزي كه حق به من نشان داده شد. هرگز در آن شك و ترديد نكردم! كناره گيري من چونان حضرت موسي (عليه السّلام) برابر ساحران است كه بر خويش بينماك نبود، ترس او براي اين بود كه مبادا جاهلان پيروز شده و دولت گمراهان حاكم گردد. امروز ما و شما بر سر دو راهي حق و باطل قرار داريم، آن كس كه به وجود آب اطمينان دارد تشنه نمي ماند. "
در خطبه 16 نهج البلاغه، حضرت علي (عليه السّلام) از فضايل اخلاقي خود، سخن به ميان مي آورد: "به خدا سوگند! كلمه اي از حق را نپوشاندم؛ هيچ گاه دروغي نگفته ام؛ از روز نخست، به اين مقام خلافت و چنين روزي خبر داده شدم، آگاه باشيد! همانا گناهان چون مركب هاي بدرفتارند كه سواران خود (گناهكاران) را عنان رها شده در آتش دوزخ مي اندازند. آگاه باشيد، همانا تقوا، چونان مركب هاي فرمانبرداري است كه سواران خود را عنان بر دست، وارد بهشت جاويدان مي كنند. حق و باطل هميشه در پيكارند و براي هر كدام طرفداراني است. اگر باطل پيروز شود، جاي شگفتي نيست، از ديرباز چنين بوده و اگر طرفداران حق اندكند، چه بسا روزي فراوان گردند و پيروز شوند، اما كمتر اتفاق مي افتد كه چيز رفته باز گردد. "
امام علي (عليه السّلام) در خطبه 33 نهج البلاغه، به ويژگي هاي نظامي و اخلاقي خود اشاره دارند: "به خدا سوگند! من از پيشتازان لشكر اسلام بودم تا آنجا كه صفوف كفر و شرك تار و مار شد. هرگز ناتوان نشدم و نترسيدم، هم اكنون نيز همان راه را مي روم، پرده باطل را مي شكافم تا حق را از پهلوي آن بيرون آورم. "
حضرت در خطبه 37، از ويژگي ها و فضايل ممتاز خود سخن به ميان مي آورد كه باعث مي شود حضرت در مقابل تمام مشكلات و سختي ها ايستادگي كنند؛ "آنگاه كه همه از ترس سست شده، كنار كشيدند، من قيام كردم، و آن هنگام كه همه خود را پنهان كردند من آشكارا به ميدان آمدم، و آن زمان كه همه لب فرو بستند، من سخن گفتم، و آن وقت كه همه باز ايستادند من با راهنمايي نور خدا به راه افتادم، در مقام حرف و شعار صدايم از همه آهسته تر بود اما در عمل برتر و پيشتاز بودم. زمام امور را به دست گرفتم و جلوتر از همه پرواز كردم، پاداش سبقت در فضيلت ها را بردم، همانند كوهي كه تندبادها آن را به حركت در نمي آورد و طوفان ها آن را از جاي بر نمي كند، كسي نمي توانست عيبي در من بيابد و سخن چيني، جاي عيب جويي در من نمي يافت. ذليل ترين افراد نزد من عزيز است تا حق او را باز گردانم و نيرومند در نظر من پست و ناتوان است تا حق را از او باز ستانم. "
در خطبه 78 نهج البلاغه، حضرت علي (عليه السّلام) از ويژگي هايي سخن به ميان مي آورد كه مردم عادي حتي امكان وهم و گمان خود را نيز نمي توانند در آن ويژگي ها به كار گيرند؛ "مردم! عذرخواهي كنيد از كسي كه دليلي بر عليه او نداريد، و آن كس من مي باشم. مگر من در ميان شما بر اساس ثقل اكبر "كه قرآن است " عمل نكردم؟ و ثقل اصغر "عترت پيامبر (ص) " را در ميان شما باقي نگذاردم؟ مگر من پرچم ايمان را در بين شما استوار نساختم؟ و از حدود و مرز حلال و حرام آگاهيتان ندادم؟ مگر پيراهن عافيت را با عدل خود به اندام شما نپوشاندم؟ و نيكي ها را با اعمال و گفتار خود در ميان شما رواج ندادم؟ و ملكات اخلاق انساني را به شما نشان ندادم؟ پس وهم و گمان خود را در آنجا كه چشم دل، ژرفاي آن را مشاهده نمي كند و فكرتان توانايي تاختن در آن راه را ندارد، به كار نگيريد. "
در خطبه 93 نهج البلاغه نيز حضرت از ويژگي هاي علمي و سياسي خود، سخن مي گويند: "پس از حمد و ستايش پروردگار: اي مردم! من بودم كه چشم فتنه را كندم و جز من هيچ كس جرات چنين كاري را نداشت، آنگاه كه امواج سياهي ها بالا گرفت و به آخرين درجه شدت خود رسيد. پس از من بپرسيد پيش از آن كه مرا نيابيد. سوگند به خدايي كه جانم در دست اوست، نمي پرسيد از چيزي كه ميان شما تا روز قيامت مي گذرد و نه از گروهي كه صد نفر را هدايت يا گمراه مي سازد، جز آن كه شما را آگاه مي سازم و پاسخ مي دهم و از آن كه مردم را بدان مي خواند و آن كه رهبريشان مي كند و آن كه آنان را مي راند و آنجا كه فرود مي آيند و آنجا كه بار گشايند و آن كه از آنها كشته شود و آن كه بميرد، خبر مي دهم. آن روز كه مرا از دست داديد و نگراني ها و مشكلات بر شما باريدن گرفت بسياري از پرسش كنندگان به حيرت فرو رفته مي گويند، سرانجام چه خواهد شد؟ كه گروه بسياري از پرسش شوندگان از پاسخ دادن فرو مانند. "
حضرت علي (عليه السّلام)، الگوي كامل ايمان است و حضرت خود مي گويد: "و همانا من از كساني هستم كه در راه خدا از هيچ سرزنشي نمي ترسند، كساني كه سيماي آنها سيماي صديقان و سخنانشان، سخنان نيكان است، شب زنده داران و روشني بخشنان روزند، به دامن قرآن پناه برده سنت هاي خدا و رسولش را زنده مي كنند، نه تكبر و خودپسندي دارند و نه بر كسي برتري مي جويند، نه خيانتكارند و نه در زمين فساد مي كنند، قلب هايشان در بهشت، و پيكرهايشان سرگرم اعمال پسنديده است. "
مظلوميت و تنهايي امام علي (عليه السّلام)
در خطبه 6 نهج البلاغه، حضرت از تنهايي و مظلوميت خود سخن به ميان مي آورند؛ در سال 36 هجري در شهر مدينه آن گاه كه از امام خواستند طلحه و زبير را تعقيب نكند، فرمودند: "به خدا سوگند! از آگاهي لازمي برخوردارم و هرگز غافلگير نمي شوم، كه دشمنان ناگهان مرا محاصره كننده و با نيرنگ دستگيرم نمايند.
من همواره با ياري انسان حق طلب، بر سر آن كس مي كوبم كه از حق روي گردان است، و با ياري فرمانبر مطيع، نافرمان اهل ترديد را درهم مي شكنم، تا آن روز كه دوران زندگي من به سر آيد. پس، سوگند به خدا! من همواره از حق خويش محروم ماندم، و از هنگام وفات پيامبر (ص) تا امر حق مرا از من باز داشته و به ديگري اختصاص دادند. "
امام علي (عليه السّلام) در خطبه 26 نهج البلاغه در حالي از مظلوميت و تنهايي خود سخن مي گويند كه آن چنان به حضرت سخت مي گذرد كه در اين خطبه مي توانيم به خوبي مظلوميت و تنهايي اميرالمومنين علي (عليه السّلام) را مشاهده كنيم؛ "پس از وفات پيامبر (ص) و بي وفايي ياران، به اطراف خود نگاه كرده ياوري جز اهل بيت خود نديدم، "كه اگر مرا ياري كنند، كشته خواهند شد " پس به مرگ آنان رضايت ندادم. چشم پر از خار و خاشاك را ناچار فرو بستم و با گلويي كه استخوان شكسته در آن گير كرده بود جام تلخ حوادث را نوشيدم و خشم خويش فرو خوردم و بر نوشيدن جام تلخ تر از گياه حنظل، شكيبايي نموم. "
در خطبه 27 نهج البلاغه، مظلوميت و تنهايي علي (عليه السّلام) به اندازه اي است كه حضرت زبان به شكوه ازمردم كوفه مي گشايند؛ "اي مرد نمايان نامرد! اي كودك صفتان بي خرد كه عقل هاي شما به عروسان پرده نشين شباهت دارد! چقدر دوست داشتم كه شما را هرگز نمي ديدم و هرگز نمي شناختم! شناسايي شما- سوگند به خدا- كه جز پشيماني حاصلي نداشت، و اندوهي غم بار سرانجام آن شد. خدا شما را بكشد كه دل جرعه به من نوشانديد، و با نافرماني و ذلت پذيري، راي و تدبير مرا تباه كرديد، تا آنجا كه قريش در حق من گفت: "بي ترديد پسر ابي طالب مردي دلير است، ولي دانش نظامي ندارد.
خدا پدرشان را مزد دهد، آيا يكي از آنها تجربه هاي جنگي سخت و دشوار مرا دارد؟ يا در پيكار توانست از من پيشي بگيرد؟ هنوز بيست سال نداشتم، كه در ميدان نبرد حاضر بودم، هم اكنون كه از شصت سال گذشته ام. اما دريغ، آن كس كه فرمانش را اجرا نكنند، رايي نخواهد داشت. " مظلوميت و تنهايي امام علي (عليه السّلام)، بيش از اينها است، همين كه امام خيانت هاي مردم كوفه را مي بنيد، خود بزرگترين ظلم در حق علي (عليه السّلام) است و اين چنين است كه حضرت در خطبه 69 نهج البلاغه ، در سال 69 هجري پس از شنيدن غارت گري هاي فرماندهان معاويه در "عين التمر " در نكوهش كوفيان مي فرمايند: "چه مقدار با شما كوفيان مدار كنم؟ چونان مدارا كردن با شتران نو باري كه از سنگيني بار، پشتشان زخم شده است، و مانند وصله زدن جامعه فرسوده اي كه هر گاه از جانبي آن را بدوزند، از سوي ديگر پاره مي گردد. هر گاه دسته اي از مهاجمان شام به شما يورش آورند، هر كدام از شما به خانه رفته، درب خانه را مي بنديد، و چون سوسمار در سوارخ خود مي خزيد، و چون كفتار در لانه مي آرميد. سوگند به خدا! ذليل است آن كس كه شما ياري دهندگان او باشيد، كسي كه با شما تيراندازي كند، گويا تيري بدون پيكان رها ساخته است. به خدا سوگند شما در خانه ها فراوان، و زير پرچم هاي ميدان نبرد اندكيد و من مي دانم كه چگونه بايد شما را اصلاح و كجي هاي شما را راست كرد؛ اما اصلاح شما را با فاسد كردن روح خويش جايز نمي دانم. خدا بر پيشاني شما داغ ذلت بگذارد و بهره شما را اندك شمارد. شما آنگونه كه باطل را مي شناسيد از حق آگاهي نداريد و در نابودي باطل تلاش نمي كنيد، آن گونه كه در نابودي حق كوشش داريد.
حضرت در خطبه اي ديگر خطاب به مردم كوفه، از تنهايي و مظلوميت خود سخن مي گويند و از اهل كوفه شكايت دارند؛ "اي اهل كوفه! گرفتار شما شده ام كه سه چيز داريد و دو چيز نداريد: كرهايي با گوش هاي شنوا، گنگ هايي با زبان گويا، كوراني با چشمهاي بينا. نه در روز جنگ از چونان شتران دور مانده از ساربان مي باشد، كه اگر از سويي جمع آوري شوند از ديگر سو، پراكنده مي گردند. به خدا سوگند، مي بينم كه اگر جنگ سخت شود و آتش آن شعله گيرد و گرمي آن سوزان، پسر ابوطالب را رها مي كنيد و مانند جدا شدن زن حامله پس از زايمان از فرزندش، هر يك به سويي مي گريزيد، و من در پي آن نشانه ها روانم كه پروردگارم مرا رهنمون شده و آن راه را مي روم كه رسول خدا (ص) گشوده، و همانا من به راه روشن حق گام به گام ره مي سپارم. "
مظلوميت امام علي (عليه السّلام) در خلافت شايد بيش از همه ظلم هايي كه در حق آن حضرت روا شد، به چشم مي آيد؛ آن حضرت در نامه 62 نهج البلاغه به خوبي به مظلوميت خود در خلافت اشاره دارند؛ "پس از ياد خدا و درود! خداوند سبحان محمد (ص) را فرستاد در بيم دهنده جهانيان و گواه پيامبران پيش از خود باشد. آنگاه كه پيامبر (ص) به سوي خدا رفت، مسلمانان پس از وي در كار حكومت با يكديگر درگير شدند، سوگند به خدا! نه در فكرم مي گذشت و نه در خاطرم مي آمد كه عرب، خلافت را پس از رسول خدا از اهل بيت او بگرداند، يا مرا پس از وي از عهده دار شدن حكومت باز دارند، تنها چيزي كه نگرانم كرد شتافتن مردم به سوي فلان شخص بود كه بااو بيعت كردند. من دست باز كشيدم، تا آنجا كه ديدم گروهي از اسلام بازگشته، مي خواهند دين محمد (ص) را نابود سازند، پس ترسيدم كه اگر اسلام و طرفدارانش را ياري نكنم، رخنه اي در آن بينم يا شاهد نابودي آن باشم، كه مصيبت آن بر من سخت تر از رها كردن حكومت بر شماست، كه كالاي چند روزه دنياست و به زودي ايام آن مي گذرد چنان كه سراب ناپديد شود، يا چونان پاره هاي ابر كه زود پراكنده مي گردد. پس در ميان آن آشوب و غوغا بپاخاستم تا آن كه باطل از ميان رفت و دين استقرار يافته، آرام شد. "
فلسفه سكوت حضرت علي (عليه السّلام)
براي همه ما شايد اين پرسش پيش آمده باشد كه چرا حضرت علي (عليه السّلام) در مقابل حقي، كه از آن محروم شدند، سال ها سكوت كردند؟ امام علي (عليه السّلام) در خطبه 5 نهج البلاغه به اين پرسش ما و به فلسفه سكوت خويش پاسخ داده اند؛ "در شرايطي قرار دارم كه اگر سخن بگويم. مي گويند بر حكومت حريض است، و اگر خاموش باشم، مي گويند: از مرگ ترسيد!! هرگز! من و ترس از مرگ؟! پس از آن همه جنگ ها و حوادث ناگوار؟! سوگند به خدا، انس و علاقه فرزند ابيطالب به مرگ در راه خدا، از علاقه طفل به پستان مادر بيشتر است! اين كه سكوت برگزيدم، از علوم و حوادث پنهاني آگاهي دارم كه اگر باز گويم مضطرب مي گرديد، چون لرزيدن ريسمان در چاه هاي عميق!. "
حضرت علي (عليه السّلام) همچنين در خطبه 74 نهج البلاغه نيز مي فرمايند: "همانا مي دانيد كه سزاوارتر از ديگران به خلافت من هستم. سوگند به خدا! به آنچه انجام داده ايد گردن مي نهم، تا هنگامي كه اوضاع مسلمين رو براه باشد، و از هم نباشد، و جز من به ديگر ستم نشود، و پاداش اين گذشت و سكوت و فضيلت را از خدا انتظار دارم، و از آن همه زر و زيوري كه به دنبال آن حركت مي كنيد، پرهيز مي كنم "
نويسنده : عليرضا تاجريان
ادامه دارد .....