سيماي علي (ع) در آيينه نهج البلاغه (2) قسمت پاياني

چرا حضرت علي (ع) بعد از آن همه ظلم هايي كه در حق او روا شد، باز بيعت را پذيرفتند؟ اين سئوالي كه براي بسياري از مردم بي پاسخ مانده است. اما حضرت علي (ع) در خطبه 3 نهج البلاغه به اين پرسش پاسخ داده اند.
بيعت با حضرت علي (عليه السّلام)
چرا حضرت علي (عليه السّلام) بعد از آن همه ظلم هايي كه در حق او روا شد، باز بيعت را پذيرفتند؟ اين سئوالي كه براي بسياري از مردم بي پاسخ مانده است. اما حضرت علي (عليه السّلام) در خطبه 3 نهج البلاغه به اين پرسش پاسخ داده اند. حضرت روز بيعت را اين چنين وصف مي كنند؛ "روز بيعت، فراواني مردم چون يال هاي پر پشت كفتار بود، از هر طرف مرا احاطه كردند، تا آن كه نزديك بود حسن و حسين (عليه السّلام) لگدمال گردند، و رداي من از دو طرف پاره شد. مردم چون گله هاي انبوه گوسفند مرا در ميان گرفتند. اما آنگاه كه به پاخاستم و حكومت را به دست گرفتم، جمعي پيمان شكستند و گروهي از اطاعت من سرباز زده از دين خارج شدند، و برخي از اطاعت حق سربرتافتند، گويا نشنيده بودند سخن خداي سبحان را كه مي فرمايد: "سراي آخرت را براي كساني برگزيدم كه خواهان سركشي و فساد در زمين نباشند و آينده از آن پرهيزكاران است. " آري! به خدا آن را خوب شنيده و حفظ كرده بودند، اما دنيا در ديده آنها زيبا نمود، و زيور آن چشم هايشان را خيره كرد.
سوگند به خدايي كه دانه را شكافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعت كنندگان نبود، و ياران حجت را بر من تمام نمي كردند و اگر خداوند از علما عهد و پيمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگي ستمگران و گرسنگي مظلومان، سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهايش مي ساختم، و آخر خلافت را به كاسه اول آن سيراب مي كردم. آنگاه مي ديديد كه دنياي شما نزد من از آب بيني بزغاله اي بي ارزش تر است. "
دنيا در نگاه امام علي (عليه السّلام) و روش برخورد آن حضرت با دنيا
ضرار بن ضمره ضبايي، از يان امام علي (عليه السّلام) به شام رفت، بر معاويه وارد شد. معاويه از او خواست از حالات امام بگويد، گفت: علي (عليه السّلام) را در حالي ديدم كه شب، پرده هاي خود را افكنده بود، و او در محراب ايستاده، محاسن را به دست گرفته، چون مار گزيده به خود مي پيچيد، و محزون مي گريست و مي گفت: اي دنيا!! اي دنياي حرام! از من دور شو، آيا براي من خودنمايي مي كني؟ يا شيفته من شده اي تا روزي در دل من جاي گيري؟ هرگز مبادا! غير مرا بفريب، كه مرا در تو هيچ نيازي نيست، تو را سه طلاقه كرده ام، تا بازگشتي نباشد، دوران زندگاني تو كوتاه، ارزش تو اندك، و آرزوي تو پست است. آه از توشه اندك، و درازي راه، و دوري منزل، و عظمت روز قيامت!.
نگاه حضرت علي (عليه السّلام) به دنيا، به گونه اي ديگر است و روش برخورد آن حضرت با دنيا در نوع خود بي نظير است.
امام علي (عليه السّلام) در خطبه 52 نهج البلاغه اين چنين دنيا را تعريف مي كنند؛ "آگاه باشيد! گويا دنيا پايان يافته، و وداع خويش را اعلام داشته است، خوبي هايش ناشناخته مانده به سرعت پشت كرده مي گذرد، ساكنان خود را به سوي نابود شدن مي كشاند، و همسايگان را به سوي مرگ مي راند. آنچه از دنيا شيرين بود تلخ شده و آنچه ساف و زلال بود تيرگي پذيرفت و بيش از ته مانده ظرف آب ريخته شده از آن باقي نمانده است، يا جرعه اي آب، كه با آن عطش تشنگان دنيا فرو نخواهد نشست.
اي بندگان خدا! از سرايي كوچ كنيد كه سرانجام آن نابودي است، مبادا آرزوها بر شما چيره گردد، مپنداريد كه عمر طولاني خواهيد داشت! "
حضرت در خطبه 32 نهج البلاغه، روش برخورد با دنيا را اين چنين شرح مي دهند؛ "اي مردم! بايد دنياي حرام در چشمانتان از پر كاه خشكيده و تفاله هاي قيچي شده دام داران، بي ارزش تر باشد. از پيشينيان خود پند گيريد، پيش از آن كه آيندگان از شما پند گيرند، اين دنياي فاسد نكوهش شده را رها كنيد، زيرا مشتاقان شيفته تر از شما را رها كرد. "
امير المومنين علي (عليه السّلام) در خطبه 45 نهج البلاغه نيز در برخورد با دنيا، اين چنين توصيه مي فرمايند: "دنيا خانه آرزوهايي است كه زود نابود مي شود و كوچ كردن از وطن حتمي است. دنيا شيرين و خوش منظر است كه به سرعت به سوي خواهانش مي رود و بيننده را مي فريبد، سعي كنيد با بهترين زاد و توشه از آن كوچ كنيد و بيش از كفاف و نياز خود از آن نخواهيد و بيشتر از آنچه نياز داريد طلب نكنيد. "
توصيه امام علي (عليه السّلام) در خطبه 63 نهج البلاغه، در برخورد با دنيا، شنيدني است؛ "آگاه باشيد! دنيا خانه اي است كه كسي در آن ايمني ندارد، جز آنكه به جمع آوري توشه آخرت پردازد و از كارهاي دنيايي كسي نجات نمي يابد.
مردم به وسيله دنيا آزمايش مي شوند؛ پس هر چيزي از دنيا را كه براي دنيا به دست آورند، از كفشان بيرون مي رود و بر آن محاسبه خواهند شد و آنچه را كه در دنيا براي آخرت تهيه كردند به آن خواهند رسيد، و با آن خواهند ماند. دنيا در نظر خردمندان، چونان سايه اي است كه هنوز گسترش نيافته، كوتاه مي گردد، و هنوز فزوني نيافته كاهش مي يابد. "
امام علي (عليه السّلام)، مظهر عدل و عدالت
حضرت علي (عليه السّلام)، بدون شك مظهر عدل و عدالت بر روي زمين است. آن حضرت براي اجراي عدالت از هيچ كوشش دريغ نمي كردند. چه نيكوست كه عدل و عدالت امام علي (عليه السّلام) را از زبان خود آن حضرت در نهج البلاغه به نظاره بنشينيم؛ در خطبه 126 نهج البلاغه مي خوانيم كه پس از وفات پيامبر (ص) عده اي به امام مي گويند كه : مردم به دنيا دل بستهاند، معاويه با هدايا و پولهاي فراوان آنها را جذب ميكند شما هم از اموال عمومي به اشراف عرب و بزرگان قريش ببخش و از تقسيم مساوي بيت المال دست بردار، تا به تو گرايش پيدا كنند.
حضرت در جواب چنين ميفرمايند: "آيا به من دستور ميدهيد براي پيروزي خود، از جور و ستم درباره امت اسلامي كه بر آنها ولايت دارم،استفاده كنم؟ به خدا سوگند! تا عمر دارم، و شب و روز برقرار است، و ستارگان از پي هم طلوع و غروب ميكنند هرگز چنين كاري نخواهم كرد! اگر اين اموال از خودم بود به گونهاي مساوي در ميان مردم تقسيم ميكردم تا چه رسد كه جزو اموال خداست! آگاه باشيد! بخشيدن مال به آنها كه استحقاق ندارند، زياده روي واسراف است، ممكن است در دنيا مقام بخشنده آن را بالا برد، اما در آخرت پست خواهد كرد. در ميان مردم ممكن است گرامياش بدارند، اما در پيشگاه خدا خوار و ذليل است. كسي مالش را در راهي كه خدا اجاز نفرمود مصرف نكرد و به غير اهل آن نپرداخت جز آن كه خدا او را از سپاس آنان محروم فرمود، و دوستي آنها را متوجه ديگري ساخت. پس اگر روزي بلغزد و محتاج كمك آنان گردد، بدترين رفيق و سرزنش كننده ترين دوست خواهند بود. "
حضرت در خطبه 15 نهج البلاغه در خصوص اجراي عدالت مي فرمايند: "به خدا سوگند! بيت المال تاراج شده را هر كجا كه بيابم به صاحبان اصلي آن باز مي گردانم، گرچه با آن ازدواج كرده يا كنيزاني خريده باشند، زيرا در عدالت گشايش براي عموم است و آن كس كه عدالت بر او گران آيد، تحمل ستم براي او سخت تر است. "
عدالت علي (عليه السّلام) به گونه اي است كه از امتيازدهي به برادر فقير خود نيز پرهيز مي نمايد و حتي با او به شدت برخورد مي كند. چه نيكوست كه عدالت را در خطبه 224 نهج البلاغه از زبان آن حضرت بشنويم: "به خدا سوگند! برادرم عقيل را ديدم كه به شدت تهيدست شده و از من درخواست داشت تا يك من از گندمهاي بيت المال را به او ببخشم. كودكانش را ديدم كه از گرسنگي داراي موهاي ژوليده، و رنگشان تيره شده، گويا با نيل رنگ شده بودند. پي در پي مرا ديدار و درخواست خود را تكرار ميكرد. چون به گفتههاي او گوش دادم، پنداشت كه دين خود را به او واگذار ميكنم، و به دلخواه او رفتار و از راه و رسم عادلانه خود دست بر ميدارم. روزي آهني را در آتش گداخته، به جسمش نزديك كردم تا او را بيازمايم، پس چونان بيمار از درد فرياد زد و نزديك بود از حرارت آن بسوزد. به او گفتم: اي عقيل! گريه كنندگان بر تو بگريند، از حرارت آهني مينالني كه انساني به بازيچه آن را گرم ساخته است؟، اما مرا به آتش دوزخي ميخواني كه خداي جبارش با خشم خود، آن را گداخته است؟ تو از حرارت ناچيز مينالي و من از حرارت آتش الهي ننالم؟ و از اين حادثه شگفت آورتر اينكه شب هنگام كسي به ديدار ما آمد، و ظرفي سر پوشيده پر از حلوا داشت، معجوني در آن ظرف بود، چنان از آن متنفر شدم كه گويا آن را با آب دهان مار سمي، يا قي كرده آن مخلوط كردند! به او گفتم، هديه است؟ يا زكات يا صدقه؟ كه اين دو بر ما اهل بيت پيامبر (ص) حرام است، گفت: نه، زكات است نه صدقه، بلكه هديه است.
گفتم: زنان بچه مرده بر تو بگريند. آيا از راه دين وارد شدي كه مرا بفريبي؟ يا عقلت آشفته شده، يا جن زده شدي؟ يا هذيان ميگويي؟
به خدا سوگند! اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمانهاست به من دهند تا خدا را نافرماني كنم كه پوست جوي را از مورچهاي ناروا بگيرم، چنين نخواهم كرد! و همانا اين دنياي آلوده شما نزد من! از برگ جويده شده دهان ملخ پست تر است! علي را با نعمتهاي فناپذير و لذتهاي ناپايدار چه كار؟!. به خدا پناه مي بريم از خفتن عقل و زشتي لغزشها، و از او ياري مي جوييم. "
بنابراين عدالت علي (عليه السّلام) به گونهاي است كه در آن رابطه فاميلي جايگاهي ندارد و آن حضرت به شدت با بيعدالتي مقابله ميكند چنانكه حضرت به مامور جمع آوري ماليات سفارش مي كند كه به هر منطقه اي رفتي، به خانه كسي وارد نشو در كنار چشمه آبي مسكن كن، زيرا مهمان شدن تو ممكن است در گرفتن ماليات از مردم اثر بگيرد.
آگاهي ژرف و علم بي پايان امام علي (عليه السّلام)
امام علي (عليه السّلام) از علومي آگاهي داشتند كه هيچ بشري بعد از آن حضرت نتوانسته است به آن علوم دست يابد. شايد اگر اين موضوع را از زبان آن حضرت بشنويم، بهتر بتوانيم با علم بي پايان علي (عليه السّلام) آشنا شويم؛ حضرت در خطبه 175 نهج البلاغه مي فرمايند: "سوگند به خدا! اگر بخواهم مي توانم هر كدام از شما را از آغاز و پايان كارش و از تمام شئون زندگي، آگاه سازم، اما از آن مي ترسم كه با اين گونه خبرها نسبت به رسول خدا (ص) كافر شويد، آگاه باشيد! كه من اي اسرار گرانبها را به ياران رازدار و مورد اطمينان خود مي سپارم. سوگند به خدايي كه محمد (ص) را به حق برانگيخت، و او را برگزيد، جز به راستي سخن نگويم. پيامبر اسلام (ص) همه اطلاعات را به من سپرده است و از محل هلاكت آن كس كه هلاك مي شود و جاي نجات كسي كه نجات مي يابد و پايان اين حكومت، همه را به من خبر داده و مرا آگاهانده است. هيچ حادثه اي بر من نگذشت، جز آن كه در گوشم نجوا كرد و مرا مطلع ساخت.
اي مردم! سوگند به خدا من شما را به هيچ طاعتي وادار نمي كنم مگر آن كه پيش از آن، خود عمل كرده ام و از معصيتي شما را باز نمي دارم، جز آن كه پيش از آن، ترك گفته ام. "
آن حضرت همچنين در خطبه 189 نهج البلاغه مي فرمايند: "اي مردم! بيش از آن كه مرا نيابيد، آنچه مي خواهيد از من بپرسيد، كه من راههاي آسمان را بهتر از راه هاي زمين مي شناسم. بپرسيد قبل از آن كه فتنه ها چونان شتري بي صاحب حركت كند و مهار خود را پايمال نمايد و مردم را بكوبد و بيازارد و عقل ها را سرگردان كند. "
قاطعيت امام علي (عليه السّلام) در نبرد با منحرفان
امام علي (عليه السّلام) در برخورد با منحرفان بسيار قاطع است. حضرت در خطبه 192 نهج البلاغه به اين امر اشاره دارند؛ "آگاه باشيد! خداوند مرا به جنگ با سركشان تجاوز كار، پيمان شكنان و فسادكنندگان در زمين فرمان داد. با ناكثان پيمان شكن جنگيدم و با قاسطين تجاوز كار جهاد كردم و مارقين خارج شده از دين را خوار و زبون ساختم و رهبر خوارج (شيطان ردهه) بانگ صاعقه اي قلبش را به تپش آورد و سينه اش را لرزاند و كارش را ساخت. حال تنها اندكي از سركشان و ستمگران باقي ماندند كه اگر خداوند مرا باقي گذارد با حمله ديگري نابودشان خواهم كرد و حكومت حق را در سراسر كشور اسلامي پايدار خواهم كرد، جز مناطق پراكنده و دور دست. "
قاطعيت امام علي (عليه السّلام) در نبرد با انحرافات به اندازه اي است كه آن حضرت اجازه هيچ گونه افراط و تفريط پيروان را نسبت به شناخت خود نمي دهند. به عنوان مثال امام علي (عليه السّلام)، فرقه "سبائيه " را كه اميرالمومنين را خدا مي پنداشتند، مجازات كرد. امام علي (عليه السّلام) در خطبه 127 نهج البلاغه در همين خصوص مي فرمايند: "به زودي، دو گروه نسبت به من هلاك مي گردند: دوستي كه افراد كند و به غير حق كشانده شود و دشمني كه در كينه توزي با من زياده روي كرده به راه باطل درآيد، بهترين مردم نسبت به من، گروه ميانه رو هستند، از آنها جدا نشويد، همواره با بزرگ ترين جمعيت ها باشيد كه دست خدا با جماعت است. از پراكندگي بپرهيزيد كه انسان تنها بهره شيطان است. آن گونه كه گوسفند تنها طعمه گرگ خواهد بود. آگاه باشيد! هر كس كه مردم را به اين شعار "تفرقه و جدايي " دعوت كند او را بكشيد هر چند كه زير عمامه من باشد. "
امام علي (عليه السّلام) و تحقق وحدت
اميرالمومنين علي (عليه السّلام) تمام تلاش خود را براي تحقق وحدت امت اسلام به كار مي گيرند. به عنوان مثال در نامه نامه 78 نهج البلاغه، حضرت در جواب نامه ابوموسي اشعري چنين مي نويسند: "پس بدان در امت اسلام، هيچ كس همانند من وجود ندارد كه به وحدت امت محمد و به انس گرفتن آنان به همديگر، از من دلسوزتر باشد. من در اين كار پاداش نيك و سرانجام شايسته را از خدا مي طلبم و به آنچه پيمان بستم وفا دارم، هر چند تو دگرگون شده و همانند روزي كه از من جدا شدي نباشي.
همانا تيره روز، كسي است كه از عقل و تجربه اي كه نصيب او شده، محروم ماند، و من از آن كس كه به باطل سخن گويد يا كاري را كه خدا اصلاح كرده بر هم زند، بيزارم. آنچه را نمي داني واگذار، زيرا مردان بدكردار با سخناني نادرست به سوي تو خواهند شتافت. "
شكوه امام علي (عليه السّلام) با پيامبر (ص)
در خطبه 70 نهج البلاغه مي خوانيم كه در سال 40 هجري كه امير المومنين علي (عليه السّلام) در سحرگاه نوزدهم رمضان ضربت خورد، فرمود: "همان گونه كه نشسته بودم، خواب چشمانم را ربود، رسول خدا (ص) را ديدم، پس گفتم اي رسول خدا! از امت تو چه تلخي ها ديدم و از لجبازي و دشمني آنها چه كشيدم! "
پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود: "نفرينشان كن. گفتم: خدا بهتر از آنان را به من بدهد، و به جاي من شخص بدي را بر آنها مسلط گرداند. "
نيايش امام علي (عليه السّلام)
زماني كه در خطبه 78 نهج البلاغه، نيايش حضرت علي (عليه السّلام) را با خدا مشاهده مي كنيم، بسيار عجيب است كه امام علي (عليه السّلام) كه معصوم است، از آنچه كه بين خود و خداي خود روا نمي دارد، طلب بخشش مي فرمايد: "خدايا! از من درگذر آنچه را از من بدان داناتري، و اگر بار ديگر به آن باز گردم تو نيز به بخشايش باز گرد. خدايا! آنچه از اعمال نيكو كه تصميم گرفتم و انجام ندادم ببخشاي. خدايا! ببخشاي آنچه را كه با زبان به تو نزديك شدم، ولي با قلب آن را ترك كردم. خدايا! ببخشاي نگاه هاي اشارت آميز، و سخنان بي فايده، و خواسته هاي بي مورد دل و لغزش هاي زبان را. "
نويسنده : عليرضا تاجريان