IRNON.com قسمت اول
فلسطين و منافع ملي ما /قسمت اول
 

آيا واقعا مساله فلسطين فقط يك مساله ملي و قومي است و فقط مربوط به فلسطينيان يا اعراب است و به ما ايراني‏ها مربوط نيست ونبايد كاسه از آش داغتر شد؟آيا بين منافع ملي و آموزه‏هاي اسلامي و ديني در مساله فلسطين تضاد و تعارض است؟ و از اين دو بايد به منافع ملي انديشيد و آرمان‏هاي ديني و اسلامي را فداي منافع ملي كرد؟


 

"ولتجدن اشد الناس عداوة للذين آمنوااليهود " (1)

آيا واقعا مساله فلسطين فقط يك مساله ملي و قومي است و فقط مربوط به فلسطينيان يا اعراب است و به ما ايراني‏ها مربوط نيست و به زعم آقايان نبايد كاسه از آش داغتر شد؟

آيا بين منافع ملي و آموزه‏هاي اسلامي و ديني در مساله فلسطين تضاد و تعارض است؟ و از اين دو بايد به منافع ملي انديشيد و آرمان‏هاي ديني و اسلامي را فداي منافع ملي كرد؟ !

آيا واقعا مساله فلسطين پاي ميزهاي مذاكره صلح و سازش حل و فصل مي‏گردد و نبايد با روند سازش مخالفت كرد؟ !

آيا واقعا اگر ايران اسلامي به اميد منافع ملي دست از حمايت فلسطين بردارد مشكلات فلسطينيان حل مي‏شود و ايران نيز جايگاه مطلوب و مورد پسند خود را در نظام بين المللي بويژه نزد سلطه گران غارتگر پيدا مي‏كند؟ !

پاسخ به سؤالات فوق منوط به تبيين برخي مسائل بنيادين مي‏باشد كه ذيلا به آنها پرداخته مي‏گردد.
ماهيت فرهنگي سياسي پديده صهيونيزم

برخي اظهارنظرهاي انجام شده ناظر بر عدم درك صحيح و درست از ماهيت‏شكل‏گيري پديده سرطاني صهيونيسم است. مطالعه برخي از آرمانها و اهداف ارائه شده توسط سردمداران رژيم صهيونيستي و نظريه پردازان انديشه صهيونيسم در مورد نژاد پرستي و قوم گرايي صهيونيست‏ها، ترور و خشونت گرايي و نظامي گري آنان و اخراج فلسطينيان و ايجاد جامعه يهودي، توسعه‏طلبي و طرح مساله اسرائيل و كشور بدون مرز و دولتي براي يهوديان جهان و مشابه آن كه نشات گرفته از ده فرمان جنبش صهيونيسم است، پاسخ مستدل و محكمي بر ساده انگاري هاي نظريات ارائه شده است و بيانگر اين مساله است كه موضعگيري اين كشور يا آن كشور و يا تغيير شيوه مبارزه از حالت فعال به انفعال و تن دادن به صلح و سازش و سكوت هرگز عامل بازدارنده صهيونيست‏ها براي پيگيري اهداف توسعه طلبانه و جنايتكارانه آنان نخواهد شد. و ثمره‏اي جز خواري و ذلت و حقارت براي كشورهايي كه به بهانه حفظ منافع ملي خود در برابر ظلم و جنايات ددمنشانه صهيونيست‏ها نسبت‏به مردم مظلوم و ستمديده فلسطيني سكوت مي‏كنند نخواهد داشت و استمرار اين روش ذلت‏بار طولي نخواهد كشيد كه با قدرت يافتن و سيطره وسيع صهيونيسم، منافع ملي خيالي صاحبان اين ايده نيز در زير چكمه‏هاي نژاد پرستي قوم يهود عنود پايان خواهد يافت.
نژادپرستي صهيونيست‏ها

تئودور هرتزل از انديشه پردازان قوم صهيون، جريان ديني بودن يهود را نفي مي‏كند و بر جريان قومي يهود تاكيد مي‏نمايد و مي‏گويد:

"ملت‏يهود تنها يك طايفه يا دين نيست، بلكه يك جريان قوم گرايانه است. به همين دليل يهوديان از هر نژاد، كشور، مليت، طبقه و فرهنگ بايد در راه يك هدف مانند ملتي واحد در كنار هم به فعاليت‏بپردازند. " (2)

هرتزل پس از تاكيد بر جريان قوم گرايانه يهود به برتري نژاد يهود بر ديگر ملل تاكيد مي‏نمايد و گويد: (يهود ملتي است كاملا متمايز و برتر نسبت‏به ساير ملل و ابناء بشر)

همانگونه كه ملاحظه مي‏شود نژاد پرستي جزء آرمان و مرام صهيونيست هاست. اين تفكر كه به يهوديان باورانده كه يهود قوم برگزيده است و در زمره بهترين و باهوش‏ترين ابناء بشر هستند موجب گرديده كه به آنان جسارت داده تا سرزمين، اموال و املاك فلسطينيان و مردم عرب را تصرف و مصادره نموده و خانه‏ها را بر سرشان خراب كنند و بر خرابه‏هاي آنان سكونت‏يابند و سرود برتري بخوانند.

نژاد پرستي صهيونيست‏ها به حدي آشكار است كه در پرتكل يازدهم صهيونيسم آمده:

"غير يهوديان مانند رمه گوسفند و ما به منزله گرگ، و شما مي‏دانيد كه اگر گرگ به گله بزند چه بر سر گوسفندها مي‏آيد. "
سلطه‏جوئي و توسعه‏طلبي صهيونيستها

روحيه سلطه گري صهيونيست‏ها به نحو گستاخانه‏اي در اظهارات مدير صندوق ملي اراضي يهود در سال 1940 بخوبي مشهود است او مي‏گويد:

"در اين مملكت جايي براي دو ملت نيست. اگر اعراب اين كشور را ترك كنند جا براي ما باز خواهد شد و اگر اعراب بمانند كشور باريك، بدبخت و بي نوا خواهد شد. اسرائيل وقتي بوجود خواهد آمد كه اعراب از اين جا به كشورهاي همسايه منتقل شوند. فقط با چنين نقل و انتقالي كشور قادر خواهد شد كه ميليون‏ها نفر از برادران ما را جذب كند "

اسحاق شامير نخست وزير گذشته رژيم صهيونيستي روحيه سلطه‏طلبي صهيونيسم را چنين به تصوير مي‏كشاند :

"سرزمين اسرائيل از آن ملت اسرائيل است و تا آخر خواهد بود و هيچ شريكي را بر سرزمين خود نمي‏پذيرد "

نتانياهو در مراسم استقبال از نماينده حزب ليكود اعلام مي‏كند:

"اسرائيل تنها به مرزهايي كه سازمان ملل براي آن در نظر گرفته محدود نمي‏شود بلكه مرزهاي واقعي اسرائيل را خدا تعيين كرده است‏ "

وايزمن رئيس جمهور گذشته رژيم صهيونيستي گويد:

"اسرائيل مساوي 770/20 كيلومتر مربع ميان مديترانه و اردن و سوريه و لبنان نيست اسرائيل يك شبكه موجود جهاني است و اگر غير از اين بود اسرائيل در اولين جنگ از ميان رفته بود.

ولادمير جايوتنسكي بر ضرورت اخراج و آوارگي فلسطينيان تاكيد مي‏كند و مي‏گويد:

"فلسطين بايد از آن يهوديان باشد. بايد اعراب را با استفاده از تمامي راه كارها مجبور به خروج از آن كرد. ما آنان را دست آخر مجبور به خروج از فلسطين و اردن خواهيم كرد تا به بيابان‏هايشان بازگردند و ما دولت‏يهود را در دو سوي اردن برپا سازيم‏ " (3)

صهيونيست‏ها اعتقاد دارند كه سرزمين موعود آنان از فرات تا نيل بايد در اختيار دولت‏يهود و ساكنان اين مناطق باشد و ساكنان اين مناطق بايد اموال آنان مصادره و در صورت مقاومت‏بايد قتل عام شوند.
هشدارهاي امام در مورد توسعه‏طلبي رژيم صهيونيستي

بي جا نيست كه معمار كبير انقلاب اسلامي از روزهاي آغازين شكل‏گيري نهضت اسلامي خطر توسعه‏طلبي صهيونيست‏ها را به شيوه‏هاي مختلف گوشزد كرده و از آن به عنوان جرثومه فساد ياد كرده كه اگر با او مقابله نشود موجب گسترش فساد مي‏شود.

امام در يكي از فرمايشاتشان مي‏فرمايند:

"اگر جلوي اين جرثومه فساد گرفته نشود طمع او بر تمام منطقه است و او قناعت نمي‏كند فقط بر فلسطين و مسجدالاقصي. همه را مي‏خواهد غلبه كند " (4)

و در جاي ديگر مي‏فرمايد:

"من قريب 20 سال است كه به كشورهاي عربي توصيه مي‏كنم كه با هم مجتمع شويد و اين ماده فساد را طرد كنيد. اگر اسرائيل قدرت پيدا كند اكتفا به بيت المقدس نمي‏كند " (5)

امام به توسعه‏طلبي اين ماده سرطاني اشاره كرده و مي‏فرمايند:

"يك همچو جرثومه فسادي را شما بايد با اتفاق خودتان از بين برداريد. اگر از بين برنداريد اين يك ماده سرطاني است كه سرايت مي‏كند به جاهاي ديگر. اكتفا به جولان نمي‏كند راي آنها اين است كه اسرائيل از همه نژادها بالاتر است و از فرات تا نيل هم مال اوست... اسرائيل قناعت نمي‏كند به آنجايي كه هست. قدم به قدم پيش مي‏رود. و هر قدمي كه رفت هي مي‏گويد ما كاري نداريم. فردا قدم بالاتري برمي دارد امروز لبنان است فردا خداي نخواسته سوريه پس فردا عراق و... "

"من كرارا تذكر داده‏ام كه اسرائيل از نيل تا فرات را از خود مي‏داند و شما را غاصب سرزمين‏هاي خويش مي‏شمرد اگر چه اكنون جرات اظهار نظر صريح آن را ندارد " (6)

جواز ترور و خشونت در انديشه صهيونيست‏ها

روحيه ترور و قتل و كشتار غير يهوديان جزء ماهيت قوم نژادپرست و غاصب صهيونيست هاست و از بيان آن نيز هيچ ابائي ندارند.

مناخيم بگين نخست وزير گذشته رژيم صهيونيستي در خاطراتش گويد:

"سازمان‏هاي تروريستي صهيونيست‏ها اقدام به اخراج اعراب كرده و با كشتار اعراب كار اخراج را سرعت‏بخشيدند " او ادامه مي‏دهد: "ما به عنوان صهيونيسم به كارايي ترور فيزيكي اعتقاد داريم‏ " (7)

روزنبرگ در كتاب خود بنام (جايگاه تروريسم در انديشه صهيونيستي) مي‏نويسد:

"روحيه صهيونيست‏ها روحيه‏اي شرور است كه حاضر به پذيرش صلح نيست. در واقع روحيه‏اي تجاوزگر است كه اگر كسي را براي كشتن نيابد خود را خواهد كشت. " (8)

آنانكه در اين همايش بر سياست‏سازشكارانه با رژيم صهيونيستي تاكيد كردند و گفته‏اند ما در خصوص مخالفت‏با روند سازش اشتباه كرديم و معتقد بودند كه قرارداد اسلو راه مطلوبي جهت رسيدن فلسطيني‏ها به حقشان بود و نظر داده‏اند كه در صورت سازش فلسطيني‏ها و اسرائيلي‏ها ما با آن مخالفتي نخواهيم كرد و آنرا خواهيم پذيرفت‏ "

خوبست مروري كارشناسانه و البته منصفانه بر مذاكرات ذلت‏بار گذشته كه با حمايت‏ها و واسطه گري‏هاي دلال‏هاي صهيونيست انجام شده داشته باشند و ببينند آيا تاكنون مذاكره و سازش‏هاي گذشته دستاوردي جز افزايش نيرنگ و فريب و خونريزي و قرباني و آوارگي داشته است ؟

آيا با كساني كه نظامي گري و تجاوزگري را جايگزين منطق و گفت وگو مي‏كنند و تئوري ائتلاف براي جنگ را براي سلطه گري و توسعه‏طلبي خود مطرح مي‏كنند. و تروريسم دولتي را براي ترور خانه بخانه رهبراي فلسطيني تصويب مي‏نمايند و گفتمان قلدري و برتري نژادي و خشونت را جايگزين صلح و آرامش ارائه مي‏دهند مي‏توان گفت و گو كرد و پاي ميز مذاكره عزتمدارانه با آنان نشست؟ ! و آيا تاكنون سردمداران رژيم صهيونيستي حيات خود و موفقيت‏خود را در گفت و گوهاي سازش و مذاكره‏هاي فريبكارانه تثبيت و تقويت نكرده و از اين بابت منافع زيادي به جيب نزده‏اند؟ !

وقتي رئيس جمهوري ايران كه خود طراح گفت و گوي تمدن‏ها هستند در پاسخ به سؤالي كه شما با اسرائيل و آمريكا گفتمان كنيد مي‏فرمايند (آمريكا و اسرائيل اهل گفتمان نيستند و آنها فقط نظر خود را تحميل مي‏كنند و مي‏گويند ملت‏ها يا با ما هستند يا بر ما. شما مي‏خواهيد مشكل را با گفتمان حل كنيد؟)

چگونه است كه عده‏اي نغمه صلح و سازش و گفت و گو با قلدران سلطه گري را مطرح مي‏كنند كه در طول تاريخ مذاكرات سازش كارانه كمترين امتيازي براي مسلمانان فلسطيني بدست نيامده است؟
انديشه قتل عام همراه با تحقير مسلمانان

هرتزل بنيانگذار جنبش صهيونيسم در كتاب خود (دولت‏يهودي) گستاخانه جواز شكار دسته جمعي را صادر مي‏كند و مخالفان خود را حيوانات درنده‏اي مي‏داند كه لياقت تك تير نيستند. او مي‏نويسد:

"فرض كنيم كه ما خواهان پاكسازي يك كشور از حيوانات درنده آن باشيم. بديهي است كه ما تير و كمان برنخواهيم داشت تا تك تك بدنبال خرس‏ها برويم بلكه يك برنامه شكار دسته جمعي ترتيب داده و با يورش به حيوانات با استفاده از ارتشي از تيراندازان ماهر وپرتاب بمب‏هاي شديدالانفجار در ميان اين حيوانات آنان را از بين خواهيم برد " (9)

نژاد پرستي و برتري جوئي صهيونيست‏ها آنچنان موجب تحقير شخصيت و كرامت مسلمانان گرديده كه سردمداران رژيم صهيونيستي علنا و گستاخانه اعراب مسلمان را مورد اهانت قرار مي‏دهند و جان و مال و ناموس آنان را به بازيچه مي‏گيرند.

رافائل‏ايتان گويد:

"عرب‏ها جيرجيرك هايي هستند كه بايد بدترين خشونت را عليه آنها بكار ببريم خشونت‏هايي چون اعدام. زندان و تخريب خانه هايشان بايد بكار برد.

اعراب هيچ حقي بر ما ندارند. آنان بايد در خدمت دولت ما باشند در مقابل هر سنگي كه به سوي ما پرتاب مي‏شود بايد ده‏ها شهرك بسازيم‏ " (10)

ديويد بن گوريون اولين نخست وزير رژيم صهيونيستي در كتاب خود (تاريخ هاگانا) مي‏نويسد:

"هيچ جايي از فلسطين متعلق به غير يهوديان نيست ما به اعراب خواهيم گفت كه از آنجا خارج شوند واگر آنها اين كار را نكردند ما آنان را به زور اخراج خواهيم كرد. وضعيت فلسطين تنها با اعمال زور حل و فصل مي‏شود " (11)

برنامه شرطي كردن نسل كشي در ارتش جزء برنامه‏هاي صهيونيست‏هاست و بخاطر همين مساله اكثر سربازان اسرائيلي با روحيه تنفر و انزجار و نسل كشي مسلمانان شرطي شده‏اند و اين برنامه غير انساني در سال 1990 توسط يكي از سرهنگ‏هاي رژيم صهيونيستي اعلام شد (به نقل از كتاب محاكمه صهيونيسم)

اينكه مردم برخورد ددمنشانه و وحشي گري‏هاي صهيونيست‏ها را در برخورد با زنان و كودكان و مردم مسلمان فلسطين در سيماي جمهوري اسلامي ايران مشاهده مي‏كنند گوشه‏اي از خوي و مرام و آرمان ددمنشانه آنهاست. خوي وحشي گري و بعيت‏بخاطر روح نژادپرستي در عمق وجود آنهاست. اينكه با سنگ استخوان دستان نازك جوانان فلسطيني را مي‏شكنند. اينكه موي سر جوانان را مي‏گيرند و محكم به ديوار مي‏كوبند و مي‏تركانند، اينكه كودكان معصوم را در آغوش پدرشان مظلومانه به گلوله مي‏بندند، اينكه با بولدوزر و موشك‏هاي هوا به زمين خانه‏هاي فلسطيني را بر سرشان خراب مي‏كنند، اينكه با هلي كوپتر افراد مبارز را به موشك مي‏بندند و مبارزان را در خيابان يا داخل ماشين‏ها يا خانه‏هايشان به گلوله مي‏بندند. همه اينها از اعتقادات قوم يهود عنود و خوي ددمنشي و سبعيت اين رژيم نژاد پرست است.

اينكه قرآن خطر يهوديت منحرف از شريعت موسي را بشدت مورد مذمت قرار مي‏دهد و نمودهاي خيانت، عهدشكني، تمرد، تحريف را به اين قوم نژاد پرست نسبت مي‏دهد، مي‏خواهد انسانها را به ماهيت پليد اين قوم عنود توجه دهد.

و بديهي است اين ماهيت پليد هرگز، نه گفت و گويي را برمي‏تابد و نه صلح و سازش عدالت گونه را. تجربه نيم قرن گذشته نيز ثابت كرده كه فلسطين و آزادي رهايي بخش اين پيكره اسلامي از چنگال اشغالگران صهيونيسم در پشت ميزهاي مذاكره حل نخواهد شد و معامله بر سر حقوق ملت فلسطين به معناي خيانت‏به آرمان مردم مسلماني است كه بيش از نيم قرن مورد تجاوز و ستم قرار گرفته و نتيجه‏اي جز ذلت و حقارت از پشت ميزهاي مذاكره عايدش نگشته است.

مقام معظم رهبري فلسفه پيدايش غده سرطاني صهيونيسم را براي مقابله با كشورهاي اسلامي و ايجاد تفرقه و تشتت در ميان امت اسلام مي‏دانند و اين خوي تجاوزكارانه را چنين ترسيم مي‏نمايند:

"غرب و قدرت‏هاي غربي از آغاز پيدايش غده سرطاني صهيونيسم در اين منطقه با هم تعامل دوجانبه‏اي داشتند، وظيفه اسرائيل اين بوده كه منافع قدرتهاي متجاوز غربي را در منطقه اسلامي حفظ كند. يعني هميشه رو در روي كشورهاي اسلامي و تهديد دايمي بالفعلي قرار داشته باشد و كشورهاي اسلامي رادر يك دغدغه‏اي دايمي نگهداري، تا آنها نتوانند با هم متحد شوند و يك مجموعه همدل و هم جهت را بوجود بياورند و از امكانات و ثروت و نيروي انساني خود براي منافعشان استفاده كنند. متقابلا وظيفه آنها هم اين بوده است كه اين غده سرطاني را در اين منطقه با همه وجود نگهدارند البته امروز اين نقش بيشتر از همه بر عهده آمريكاست. " (12)

مطالب فوق الذكر گوشه‏اي از ماهيت نژادپرستانه و سلطه گري و غارتگري و تجاوز و ترور و خشونت رژيم غاصب صهيونيستي است كه به صراحت پرده از انديشه پليد و ضدمردمي و ضد اسلامي اين قوم عنود برمي‏دارد.

آيا با اين وصف مي‏توان قبول كرد كه دشمني اسرائيل بستگي به دشمني ايران با آنان دارد؟ و اگر ايران دشمني نكند و موضعگيري نكند آنان از خوي تجاوزگري و سلطه گري دست‏برمي‏دارند؟ آيا واقعا اسرائيل يك تهديد استراتژيك براي جهان اسلام و كل منطقه و ايران بشمار نمي‏آيد؟ و آيا موضعگيري سازش كارانه و ذلت‏بار مي‏تواند مانع تجاوزگري آنها شود؟

آيا واقعا مخالفت‏هاي ايران با فرايند سازش در پيمان‏هاي كمپ ديويد و اسلو باعث افزايش كينه‏ها شده است و يا كينه‏هاي اسرائيل و روحيه تجاوزگري و سلطه جويي او مستقل از مخالفت‏هاي ايران بوده است؟
توطئه قوي كردن مساله فسطين

يكي از مطالب ايراد شده در همايش فلسطين، نگاه ايراني تاكيد بر ملي بودن مساله فلسطين است، گفته‏اند "قضيه فلسطين قبل از اينكه اسلامي باشد ملي و مربوط به فلسطينيان است‏ "

- "فلسطين مربوط به فلسطيني است و ما حق دخالت نداريم‏ " - "فلسطيني‏ها حمايت ما را قبول ندارند " -

يكي از سخنرانان در اظهارات خود گفته است :

"ما حق نداريم براي مردم فلسطين تعيين تكليف كنيم و حق تصميم‏گيري بجاي آنها را نداريم. ما حق نداريم تندتر از اهالي فلسطين حركت كنيم. ايران زماني مي‏تواند در مورد فلسطين سخن بگويد كه قبلا رضايت مردم آن سرزمين را فراهم كرده باشد.

مساله فلسطين در درجه اول يك مساله ملي و مرتبط با آن اهالي است و نگاه آرماني اسلامي را زماني مي‏توان پذيرفت كه قبلا توسط مسلمانان فلسطيني مورد پذيرش قرار گرفته باشد " .

ملي گرايي و تكيه بر ناسيوناليسم افراطي يكي از شيوه‏هاي استعماري براي ايجاد تفرقه در ميان ملت‏هاي مسلمان است.

ملي گرايي همراه با تعصب‏هاي كور و منازعات قومي و قبيله‏اي و دعواهاي مرزي (نه به معناي وطن دوستي) از ترفندهاي ماهرانه و فريبكارانه استعمار نو محسوب مي‏شود.

يكي از فريب‏ها و حيله‏هاي غرب و رسانه‏هاي صهيونيستي با استفاده از شيوه‏هاي تبليغي روزنامه‏هاي غرب، مساله تقليل اهداف و آرمانهاي بلند فلسطين در حد منازعات و اختلافات بين اعراب و اسرائيل است.

تاكيد بر عربي تلقي كردن مساله فلسطيني و منطقه‏اي شمردن آرمان مردم فلسطين و تبديل آن به اختلافات منطقه‏اي و درون كشوري به قصد بي اهميت جلوه دادن مساله فلسطين و تبديل آن به يك مساله درگيري مليت و نژاد عرب با مليت و نژاد يهود و نهايت صهيونيست‏ها و به عبارت ديگر اختلاف و جنگ بين دو نوع ملي گرايي است. در حالي كه ناكارآمدي اين شيوه استعماري و ماهيت فريبكارانه اين سياست‏برآگاهان سياسي كشورهاي اسلامي بيش از گذشته روشن است و حربه قومي و ملي كردن مساله فلسطين، امروزه به يك حربه زنگ زده بي‏خاصيت مبدل شده كه حتي خود صاحبان اين نظريه در اين دوران مجبور به پس گرفتن ايده خود گرديده‏اند، مطرح شدن اين حربه ناكارآمد آن هم از سوي برخي نظريه پردازان ايراني جاي بسي شگفتي و حيرت است.

كيست كه نداند امروز مساله فلسطين مساله جهان اسلام است؟ نه مساله قومي و ملي مربوط به فلسطين؟ و چه كسي است كه انكار نمايد تجاوز صهيونيست‏ها به مردم فلسطين تجاوز عليه اسلام و همه كشورهاي اسلامي است نه فقط فلسطين؟ تمام تلاش رسانه‏هاي غربي صهيونيستي در اين است كه مساله فلسطيني را به يك درگيري قومي و ملي تبديل كنند تا هم امكان بيشتري براي حمايت و تقويت نژاد پرستان صهيونيست‏باشد و هم مردم مبارز و مجاهد و مسلمان فلسطيني را از حمايت مسلمانان عالم محروم سازند و فلسطينيان را يكه و تنها گذارند.

بسياري از كمك‏هاي رژريم‏هاي فاسد گذشته از جمله رژيم شاه ايران كه جرات و جسارت علني اقدام عليه مسلمانان را نداشتند با همين بهانه جنگ قومي و ملي بوده كه به اسرائيل كمك مي‏كردند.

نهايت‏سعي و تلاش حضرت امام در طول ساليان مبارزه با اين غده سرطاني افشاي همين توطئه استعماري قومي كردن و ملي كردن مساله فلسطين و در مقابل آن بين‏المللي كردن مساله قدس و فلسطين است.

مطرح كردن جملاتي از سوي حضرت امام از قبل (مساله قدس مساله اسلام است، فلسطين پاره تن اسلام است. مسلمانان بايد مساله فلسطين را مساله خودشان بدانند، و اعلام آخرين جمعه ماه مبارك رمضان هر سال در 6 ماه پس از پيروزي انقلاب به عنوان روز جهاني قدس و دعوت از همه مسلمانان جهان براي اعلام انزجار از رژيم صهيونيستي و حمايت از آرمان فلسطين براي مقابله با اين توطئه و خارج كردن مساله فلسطين از محدوده منطقه‏اي و عربي است .

و اتفاقا اعلام جهاني بودن فلسطين يكي از بزرگترين ضربه‏ها بر پيكر رژيم غاصب و نژاد پرست صهيونيستي و حاميان آنان بود چرا كه با اعلام و گسترش اين سياست جان تازه‏اي در كالبد فلسطينيان دميده شد و موجب گرديد حاميان فلسطين و قدس شريف و ملت مبارز و ستمديده فلسطين را از يكصدو پنجاه ميليون اعراب به حدود يك و نيم ميليارد مسلمان گسترش دهد.

گسترش موج اسلام خواهي در درون فلسطينيان و شدت يافتن مقاومت مسلمانان، حربه فريب و خدعه ملي كردن مساله فلسطين را زنگ زده كرد و آهنگ رسانه‏هاي صهيونيستي را نيز از تبليغات مسموم قومي و ملي دانستن مبارزات فلسطيني‏ها به رشد اصولگرايي و بنيادگرايي اسلامي تغيير داد و نهايت‏با فريبكاري ديگري با لقب دادن تروريست‏هاي اسلامي وارد فاز فريب و نيرنگ ديگري ساخت تا به نحو ديگر ضربه خود را بر پيكر قهرمانان فلسطيني وارد سازد.

موضعگيري‏هاي امام نشان داد كه آرمان فلسطين تنها يك آرمان منطقه‏اي و قومي نيست‏بلكه آرمان جهاني و انساني و اسلامي است كه همه آزاديخواهان جهان و طرفداران حقوق انساني را از مدعيان دروغين و سياست‏بازان حقوق بشر جدا مي‏سازد.

بديهي است كه فلسطين و پايتخت آن بيت المقدس قبله اول مسلمين و معراجگاه رسول خدا بشمار مي‏رود و طبعا اشغال آن به عنوان بخشي از پيكره اسلام نمي‏تواند يك امر ملي مربوط به فقط فلسطينيان تلقي گردد.

بدون ترديد تحقق آرمانهاي بر حق مردم فلسطين و تنبيه متجاوزان به حقوق كليه مسلمانان جهان، تنها در سايه جهاني كردن آرمان فلسطين و قدس و وحدت و يكپارچگي مسلمانان جهان در برابر صهيونيسم بين المللي امكان‏پذير است و هيچ عامل سياسي يا فرهنگي ديگر و هيچ روند جهاني ديگري نمي‏تواند به مثابه آن چنان قدرت سياسي ايجاد كند كه موجب در هم شكستن مقاومت صهيونيسم و حاميان سلطه گر او در برابر خواست مسلمانان فلسطين گردد.

بويژه اينكه رژيم صهيونيستي با در اختيار داشتنن سلاح‏هاي پيشرفته و تسليحات هسته‏اي و عدم امضاء هيچ پيمان بين المللي در مورد كنترل و منع توليد سلاح‏هاي غيرمتعارف و پيوند استراتژيك آمريكا و اسرائيل، يك تهديد جدي و خطر دائمي براي جهان اسلام بشمار مي‏آيد. و نبايد مسلمانان ساير بلاد با ساده انديشي در نگرش قومي و درون كشوري به فلسطين ازاين خطر بزرگ غفلت نمايند.

البته قابل انكار نيست كه افشاگري امام نسبت‏به توطئه‏هاي جنايتكارانه رژيم ددمنش صهيونيستي و آرمان‏هاي مطروحه از سوي انقلاب اسلامي ايران و دميدن روح آزاديخواهي و جهاد و شهادت‏طلبي و جرات و جسارت عليه متجاوزان صهيونيستي، تحقق اهداف پليد صهيونيست‏ها را با كندي و شكست روبرو ساخته و خشم و عصبانيت آنان را عليه خود برانگيخته است اين‏كه شيمون پرز ايران را تهديدي استراتژيك مي‏داند و مي‏گويد:

"اسرائيل از سوي هيچ كشوري به جز ايران تهديد نمي‏شود واين كشور بزرگترين تهديد بر ضد امنيت و موجوديت اسرائيل است‏ " (13)

و اسحاق رابين نخست وزير مقتول اسرائيل مي‏گويد:

"در صورت هر گونه جنگ احتمالي هراس اسرائيل از ايران است‏ "
آيا اين افتخار است‏يا اشكال؟

آيا اين‏گونه اظهارات عمق چالش اسرائيل با جمهوري اسلامي را نمي‏رساند.

فاعتبروا يا اولي الابصار



پي‏نوشت‏ها:

1. سوره مائده، آيه 81.

2. ده فرمان جنبش صهيونيسم، نوشته انيس صايغ، ترجمه سعيد.

3. هفته نامه اردني المجد.

4. تبيان، دفتر چهارم ص 109.

5. همان، ص 95.

6. همان، ص‏9.

7. هفته نامه اردني المجد.

8. همان.

9. همان.

10. همان.

11. همان.

12. ديدار رهبر معظم انقلاب با اعضاء شركت كننده در همايش رسانه‏هاي جهان اسلام در دفاع از انتفاضه 13/11/80.

13. رسالت 11/6/78.

ادامه دارد...