فلسطين و منافع ملي ما /قسمت اول

آيا واقعا مساله فلسطين فقط يك مساله ملي و قومي است و فقط مربوط به فلسطينيان يا اعراب است و به ما ايرانيها مربوط نيست ونبايد كاسه از آش داغتر شد؟آيا بين منافع ملي و آموزههاي اسلامي و ديني در مساله فلسطين تضاد و تعارض است؟ و از اين دو بايد به منافع ملي انديشيد و آرمانهاي ديني و اسلامي را فداي منافع ملي كرد؟
"ولتجدن اشد الناس عداوة للذين آمنوااليهود " (1)
آيا واقعا مساله فلسطين فقط يك مساله ملي و قومي است و فقط مربوط به فلسطينيان يا اعراب است و به ما ايرانيها مربوط نيست و به زعم آقايان نبايد كاسه از آش داغتر شد؟
آيا بين منافع ملي و آموزههاي اسلامي و ديني در مساله فلسطين تضاد و تعارض است؟ و از اين دو بايد به منافع ملي انديشيد و آرمانهاي ديني و اسلامي را فداي منافع ملي كرد؟ !
آيا واقعا مساله فلسطين پاي ميزهاي مذاكره صلح و سازش حل و فصل ميگردد و نبايد با روند سازش مخالفت كرد؟ !
آيا واقعا اگر ايران اسلامي به اميد منافع ملي دست از حمايت فلسطين بردارد مشكلات فلسطينيان حل ميشود و ايران نيز جايگاه مطلوب و مورد پسند خود را در نظام بين المللي بويژه نزد سلطه گران غارتگر پيدا ميكند؟ !
پاسخ به سؤالات فوق منوط به تبيين برخي مسائل بنيادين ميباشد كه ذيلا به آنها پرداخته ميگردد.
ماهيت فرهنگي سياسي پديده صهيونيزم
برخي اظهارنظرهاي انجام شده ناظر بر عدم درك صحيح و درست از ماهيتشكلگيري پديده سرطاني صهيونيسم است. مطالعه برخي از آرمانها و اهداف ارائه شده توسط سردمداران رژيم صهيونيستي و نظريه پردازان انديشه صهيونيسم در مورد نژاد پرستي و قوم گرايي صهيونيستها، ترور و خشونت گرايي و نظامي گري آنان و اخراج فلسطينيان و ايجاد جامعه يهودي، توسعهطلبي و طرح مساله اسرائيل و كشور بدون مرز و دولتي براي يهوديان جهان و مشابه آن كه نشات گرفته از ده فرمان جنبش صهيونيسم است، پاسخ مستدل و محكمي بر ساده انگاري هاي نظريات ارائه شده است و بيانگر اين مساله است كه موضعگيري اين كشور يا آن كشور و يا تغيير شيوه مبارزه از حالت فعال به انفعال و تن دادن به صلح و سازش و سكوت هرگز عامل بازدارنده صهيونيستها براي پيگيري اهداف توسعه طلبانه و جنايتكارانه آنان نخواهد شد. و ثمرهاي جز خواري و ذلت و حقارت براي كشورهايي كه به بهانه حفظ منافع ملي خود در برابر ظلم و جنايات ددمنشانه صهيونيستها نسبتبه مردم مظلوم و ستمديده فلسطيني سكوت ميكنند نخواهد داشت و استمرار اين روش ذلتبار طولي نخواهد كشيد كه با قدرت يافتن و سيطره وسيع صهيونيسم، منافع ملي خيالي صاحبان اين ايده نيز در زير چكمههاي نژاد پرستي قوم يهود عنود پايان خواهد يافت.
نژادپرستي صهيونيستها
تئودور هرتزل از انديشه پردازان قوم صهيون، جريان ديني بودن يهود را نفي ميكند و بر جريان قومي يهود تاكيد مينمايد و ميگويد:
"ملتيهود تنها يك طايفه يا دين نيست، بلكه يك جريان قوم گرايانه است. به همين دليل يهوديان از هر نژاد، كشور، مليت، طبقه و فرهنگ بايد در راه يك هدف مانند ملتي واحد در كنار هم به فعاليتبپردازند. " (2)
هرتزل پس از تاكيد بر جريان قوم گرايانه يهود به برتري نژاد يهود بر ديگر ملل تاكيد مينمايد و گويد: (يهود ملتي است كاملا متمايز و برتر نسبتبه ساير ملل و ابناء بشر)
همانگونه كه ملاحظه ميشود نژاد پرستي جزء آرمان و مرام صهيونيست هاست. اين تفكر كه به يهوديان باورانده كه يهود قوم برگزيده است و در زمره بهترين و باهوشترين ابناء بشر هستند موجب گرديده كه به آنان جسارت داده تا سرزمين، اموال و املاك فلسطينيان و مردم عرب را تصرف و مصادره نموده و خانهها را بر سرشان خراب كنند و بر خرابههاي آنان سكونتيابند و سرود برتري بخوانند.
نژاد پرستي صهيونيستها به حدي آشكار است كه در پرتكل يازدهم صهيونيسم آمده:
"غير يهوديان مانند رمه گوسفند و ما به منزله گرگ، و شما ميدانيد كه اگر گرگ به گله بزند چه بر سر گوسفندها ميآيد. "
سلطهجوئي و توسعهطلبي صهيونيستها
روحيه سلطه گري صهيونيستها به نحو گستاخانهاي در اظهارات مدير صندوق ملي اراضي يهود در سال 1940 بخوبي مشهود است او ميگويد:
"در اين مملكت جايي براي دو ملت نيست. اگر اعراب اين كشور را ترك كنند جا براي ما باز خواهد شد و اگر اعراب بمانند كشور باريك، بدبخت و بي نوا خواهد شد. اسرائيل وقتي بوجود خواهد آمد كه اعراب از اين جا به كشورهاي همسايه منتقل شوند. فقط با چنين نقل و انتقالي كشور قادر خواهد شد كه ميليونها نفر از برادران ما را جذب كند "
اسحاق شامير نخست وزير گذشته رژيم صهيونيستي روحيه سلطهطلبي صهيونيسم را چنين به تصوير ميكشاند :
"سرزمين اسرائيل از آن ملت اسرائيل است و تا آخر خواهد بود و هيچ شريكي را بر سرزمين خود نميپذيرد "
نتانياهو در مراسم استقبال از نماينده حزب ليكود اعلام ميكند:
"اسرائيل تنها به مرزهايي كه سازمان ملل براي آن در نظر گرفته محدود نميشود بلكه مرزهاي واقعي اسرائيل را خدا تعيين كرده است "
وايزمن رئيس جمهور گذشته رژيم صهيونيستي گويد:
"اسرائيل مساوي 770/20 كيلومتر مربع ميان مديترانه و اردن و سوريه و لبنان نيست اسرائيل يك شبكه موجود جهاني است و اگر غير از اين بود اسرائيل در اولين جنگ از ميان رفته بود.
ولادمير جايوتنسكي بر ضرورت اخراج و آوارگي فلسطينيان تاكيد ميكند و ميگويد:
"فلسطين بايد از آن يهوديان باشد. بايد اعراب را با استفاده از تمامي راه كارها مجبور به خروج از آن كرد. ما آنان را دست آخر مجبور به خروج از فلسطين و اردن خواهيم كرد تا به بيابانهايشان بازگردند و ما دولتيهود را در دو سوي اردن برپا سازيم " (3)
صهيونيستها اعتقاد دارند كه سرزمين موعود آنان از فرات تا نيل بايد در اختيار دولتيهود و ساكنان اين مناطق باشد و ساكنان اين مناطق بايد اموال آنان مصادره و در صورت مقاومتبايد قتل عام شوند.
هشدارهاي امام در مورد توسعهطلبي رژيم صهيونيستي
بي جا نيست كه معمار كبير انقلاب اسلامي از روزهاي آغازين شكلگيري نهضت اسلامي خطر توسعهطلبي صهيونيستها را به شيوههاي مختلف گوشزد كرده و از آن به عنوان جرثومه فساد ياد كرده كه اگر با او مقابله نشود موجب گسترش فساد ميشود.
امام در يكي از فرمايشاتشان ميفرمايند:
"اگر جلوي اين جرثومه فساد گرفته نشود طمع او بر تمام منطقه است و او قناعت نميكند فقط بر فلسطين و مسجدالاقصي. همه را ميخواهد غلبه كند " (4)
و در جاي ديگر ميفرمايد:
"من قريب 20 سال است كه به كشورهاي عربي توصيه ميكنم كه با هم مجتمع شويد و اين ماده فساد را طرد كنيد. اگر اسرائيل قدرت پيدا كند اكتفا به بيت المقدس نميكند " (5)
امام به توسعهطلبي اين ماده سرطاني اشاره كرده و ميفرمايند:
"يك همچو جرثومه فسادي را شما بايد با اتفاق خودتان از بين برداريد. اگر از بين برنداريد اين يك ماده سرطاني است كه سرايت ميكند به جاهاي ديگر. اكتفا به جولان نميكند راي آنها اين است كه اسرائيل از همه نژادها بالاتر است و از فرات تا نيل هم مال اوست... اسرائيل قناعت نميكند به آنجايي كه هست. قدم به قدم پيش ميرود. و هر قدمي كه رفت هي ميگويد ما كاري نداريم. فردا قدم بالاتري برمي دارد امروز لبنان است فردا خداي نخواسته سوريه پس فردا عراق و... "
"من كرارا تذكر دادهام كه اسرائيل از نيل تا فرات را از خود ميداند و شما را غاصب سرزمينهاي خويش ميشمرد اگر چه اكنون جرات اظهار نظر صريح آن را ندارد " (6)
جواز ترور و خشونت در انديشه صهيونيستها
روحيه ترور و قتل و كشتار غير يهوديان جزء ماهيت قوم نژادپرست و غاصب صهيونيست هاست و از بيان آن نيز هيچ ابائي ندارند.
مناخيم بگين نخست وزير گذشته رژيم صهيونيستي در خاطراتش گويد:
"سازمانهاي تروريستي صهيونيستها اقدام به اخراج اعراب كرده و با كشتار اعراب كار اخراج را سرعتبخشيدند " او ادامه ميدهد: "ما به عنوان صهيونيسم به كارايي ترور فيزيكي اعتقاد داريم " (7)
روزنبرگ در كتاب خود بنام (جايگاه تروريسم در انديشه صهيونيستي) مينويسد:
"روحيه صهيونيستها روحيهاي شرور است كه حاضر به پذيرش صلح نيست. در واقع روحيهاي تجاوزگر است كه اگر كسي را براي كشتن نيابد خود را خواهد كشت. " (8)
آنانكه در اين همايش بر سياستسازشكارانه با رژيم صهيونيستي تاكيد كردند و گفتهاند ما در خصوص مخالفتبا روند سازش اشتباه كرديم و معتقد بودند كه قرارداد اسلو راه مطلوبي جهت رسيدن فلسطينيها به حقشان بود و نظر دادهاند كه در صورت سازش فلسطينيها و اسرائيليها ما با آن مخالفتي نخواهيم كرد و آنرا خواهيم پذيرفت "
خوبست مروري كارشناسانه و البته منصفانه بر مذاكرات ذلتبار گذشته كه با حمايتها و واسطه گريهاي دلالهاي صهيونيست انجام شده داشته باشند و ببينند آيا تاكنون مذاكره و سازشهاي گذشته دستاوردي جز افزايش نيرنگ و فريب و خونريزي و قرباني و آوارگي داشته است ؟
آيا با كساني كه نظامي گري و تجاوزگري را جايگزين منطق و گفت وگو ميكنند و تئوري ائتلاف براي جنگ را براي سلطه گري و توسعهطلبي خود مطرح ميكنند. و تروريسم دولتي را براي ترور خانه بخانه رهبراي فلسطيني تصويب مينمايند و گفتمان قلدري و برتري نژادي و خشونت را جايگزين صلح و آرامش ارائه ميدهند ميتوان گفت و گو كرد و پاي ميز مذاكره عزتمدارانه با آنان نشست؟ ! و آيا تاكنون سردمداران رژيم صهيونيستي حيات خود و موفقيتخود را در گفت و گوهاي سازش و مذاكرههاي فريبكارانه تثبيت و تقويت نكرده و از اين بابت منافع زيادي به جيب نزدهاند؟ !
وقتي رئيس جمهوري ايران كه خود طراح گفت و گوي تمدنها هستند در پاسخ به سؤالي كه شما با اسرائيل و آمريكا گفتمان كنيد ميفرمايند (آمريكا و اسرائيل اهل گفتمان نيستند و آنها فقط نظر خود را تحميل ميكنند و ميگويند ملتها يا با ما هستند يا بر ما. شما ميخواهيد مشكل را با گفتمان حل كنيد؟)
چگونه است كه عدهاي نغمه صلح و سازش و گفت و گو با قلدران سلطه گري را مطرح ميكنند كه در طول تاريخ مذاكرات سازش كارانه كمترين امتيازي براي مسلمانان فلسطيني بدست نيامده است؟
انديشه قتل عام همراه با تحقير مسلمانان
هرتزل بنيانگذار جنبش صهيونيسم در كتاب خود (دولتيهودي) گستاخانه جواز شكار دسته جمعي را صادر ميكند و مخالفان خود را حيوانات درندهاي ميداند كه لياقت تك تير نيستند. او مينويسد:
"فرض كنيم كه ما خواهان پاكسازي يك كشور از حيوانات درنده آن باشيم. بديهي است كه ما تير و كمان برنخواهيم داشت تا تك تك بدنبال خرسها برويم بلكه يك برنامه شكار دسته جمعي ترتيب داده و با يورش به حيوانات با استفاده از ارتشي از تيراندازان ماهر وپرتاب بمبهاي شديدالانفجار در ميان اين حيوانات آنان را از بين خواهيم برد " (9)
نژاد پرستي و برتري جوئي صهيونيستها آنچنان موجب تحقير شخصيت و كرامت مسلمانان گرديده كه سردمداران رژيم صهيونيستي علنا و گستاخانه اعراب مسلمان را مورد اهانت قرار ميدهند و جان و مال و ناموس آنان را به بازيچه ميگيرند.
رافائلايتان گويد:
"عربها جيرجيرك هايي هستند كه بايد بدترين خشونت را عليه آنها بكار ببريم خشونتهايي چون اعدام. زندان و تخريب خانه هايشان بايد بكار برد.
اعراب هيچ حقي بر ما ندارند. آنان بايد در خدمت دولت ما باشند در مقابل هر سنگي كه به سوي ما پرتاب ميشود بايد دهها شهرك بسازيم " (10)
ديويد بن گوريون اولين نخست وزير رژيم صهيونيستي در كتاب خود (تاريخ هاگانا) مينويسد:
"هيچ جايي از فلسطين متعلق به غير يهوديان نيست ما به اعراب خواهيم گفت كه از آنجا خارج شوند واگر آنها اين كار را نكردند ما آنان را به زور اخراج خواهيم كرد. وضعيت فلسطين تنها با اعمال زور حل و فصل ميشود " (11)
برنامه شرطي كردن نسل كشي در ارتش جزء برنامههاي صهيونيستهاست و بخاطر همين مساله اكثر سربازان اسرائيلي با روحيه تنفر و انزجار و نسل كشي مسلمانان شرطي شدهاند و اين برنامه غير انساني در سال 1990 توسط يكي از سرهنگهاي رژيم صهيونيستي اعلام شد (به نقل از كتاب محاكمه صهيونيسم)
اينكه مردم برخورد ددمنشانه و وحشي گريهاي صهيونيستها را در برخورد با زنان و كودكان و مردم مسلمان فلسطين در سيماي جمهوري اسلامي ايران مشاهده ميكنند گوشهاي از خوي و مرام و آرمان ددمنشانه آنهاست. خوي وحشي گري و بعيتبخاطر روح نژادپرستي در عمق وجود آنهاست. اينكه با سنگ استخوان دستان نازك جوانان فلسطيني را ميشكنند. اينكه موي سر جوانان را ميگيرند و محكم به ديوار ميكوبند و ميتركانند، اينكه كودكان معصوم را در آغوش پدرشان مظلومانه به گلوله ميبندند، اينكه با بولدوزر و موشكهاي هوا به زمين خانههاي فلسطيني را بر سرشان خراب ميكنند، اينكه با هلي كوپتر افراد مبارز را به موشك ميبندند و مبارزان را در خيابان يا داخل ماشينها يا خانههايشان به گلوله ميبندند. همه اينها از اعتقادات قوم يهود عنود و خوي ددمنشي و سبعيت اين رژيم نژاد پرست است.
اينكه قرآن خطر يهوديت منحرف از شريعت موسي را بشدت مورد مذمت قرار ميدهد و نمودهاي خيانت، عهدشكني، تمرد، تحريف را به اين قوم نژاد پرست نسبت ميدهد، ميخواهد انسانها را به ماهيت پليد اين قوم عنود توجه دهد.
و بديهي است اين ماهيت پليد هرگز، نه گفت و گويي را برميتابد و نه صلح و سازش عدالت گونه را. تجربه نيم قرن گذشته نيز ثابت كرده كه فلسطين و آزادي رهايي بخش اين پيكره اسلامي از چنگال اشغالگران صهيونيسم در پشت ميزهاي مذاكره حل نخواهد شد و معامله بر سر حقوق ملت فلسطين به معناي خيانتبه آرمان مردم مسلماني است كه بيش از نيم قرن مورد تجاوز و ستم قرار گرفته و نتيجهاي جز ذلت و حقارت از پشت ميزهاي مذاكره عايدش نگشته است.
مقام معظم رهبري فلسفه پيدايش غده سرطاني صهيونيسم را براي مقابله با كشورهاي اسلامي و ايجاد تفرقه و تشتت در ميان امت اسلام ميدانند و اين خوي تجاوزكارانه را چنين ترسيم مينمايند:
"غرب و قدرتهاي غربي از آغاز پيدايش غده سرطاني صهيونيسم در اين منطقه با هم تعامل دوجانبهاي داشتند، وظيفه اسرائيل اين بوده كه منافع قدرتهاي متجاوز غربي را در منطقه اسلامي حفظ كند. يعني هميشه رو در روي كشورهاي اسلامي و تهديد دايمي بالفعلي قرار داشته باشد و كشورهاي اسلامي رادر يك دغدغهاي دايمي نگهداري، تا آنها نتوانند با هم متحد شوند و يك مجموعه همدل و هم جهت را بوجود بياورند و از امكانات و ثروت و نيروي انساني خود براي منافعشان استفاده كنند. متقابلا وظيفه آنها هم اين بوده است كه اين غده سرطاني را در اين منطقه با همه وجود نگهدارند البته امروز اين نقش بيشتر از همه بر عهده آمريكاست. " (12)
مطالب فوق الذكر گوشهاي از ماهيت نژادپرستانه و سلطه گري و غارتگري و تجاوز و ترور و خشونت رژيم غاصب صهيونيستي است كه به صراحت پرده از انديشه پليد و ضدمردمي و ضد اسلامي اين قوم عنود برميدارد.
آيا با اين وصف ميتوان قبول كرد كه دشمني اسرائيل بستگي به دشمني ايران با آنان دارد؟ و اگر ايران دشمني نكند و موضعگيري نكند آنان از خوي تجاوزگري و سلطه گري دستبرميدارند؟ آيا واقعا اسرائيل يك تهديد استراتژيك براي جهان اسلام و كل منطقه و ايران بشمار نميآيد؟ و آيا موضعگيري سازش كارانه و ذلتبار ميتواند مانع تجاوزگري آنها شود؟
آيا واقعا مخالفتهاي ايران با فرايند سازش در پيمانهاي كمپ ديويد و اسلو باعث افزايش كينهها شده است و يا كينههاي اسرائيل و روحيه تجاوزگري و سلطه جويي او مستقل از مخالفتهاي ايران بوده است؟
توطئه قوي كردن مساله فسطين
يكي از مطالب ايراد شده در همايش فلسطين، نگاه ايراني تاكيد بر ملي بودن مساله فلسطين است، گفتهاند "قضيه فلسطين قبل از اينكه اسلامي باشد ملي و مربوط به فلسطينيان است "
- "فلسطين مربوط به فلسطيني است و ما حق دخالت نداريم " - "فلسطينيها حمايت ما را قبول ندارند " -
يكي از سخنرانان در اظهارات خود گفته است :
"ما حق نداريم براي مردم فلسطين تعيين تكليف كنيم و حق تصميمگيري بجاي آنها را نداريم. ما حق نداريم تندتر از اهالي فلسطين حركت كنيم. ايران زماني ميتواند در مورد فلسطين سخن بگويد كه قبلا رضايت مردم آن سرزمين را فراهم كرده باشد.
مساله فلسطين در درجه اول يك مساله ملي و مرتبط با آن اهالي است و نگاه آرماني اسلامي را زماني ميتوان پذيرفت كه قبلا توسط مسلمانان فلسطيني مورد پذيرش قرار گرفته باشد " .
ملي گرايي و تكيه بر ناسيوناليسم افراطي يكي از شيوههاي استعماري براي ايجاد تفرقه در ميان ملتهاي مسلمان است.
ملي گرايي همراه با تعصبهاي كور و منازعات قومي و قبيلهاي و دعواهاي مرزي (نه به معناي وطن دوستي) از ترفندهاي ماهرانه و فريبكارانه استعمار نو محسوب ميشود.
يكي از فريبها و حيلههاي غرب و رسانههاي صهيونيستي با استفاده از شيوههاي تبليغي روزنامههاي غرب، مساله تقليل اهداف و آرمانهاي بلند فلسطين در حد منازعات و اختلافات بين اعراب و اسرائيل است.
تاكيد بر عربي تلقي كردن مساله فلسطيني و منطقهاي شمردن آرمان مردم فلسطين و تبديل آن به اختلافات منطقهاي و درون كشوري به قصد بي اهميت جلوه دادن مساله فلسطين و تبديل آن به يك مساله درگيري مليت و نژاد عرب با مليت و نژاد يهود و نهايت صهيونيستها و به عبارت ديگر اختلاف و جنگ بين دو نوع ملي گرايي است. در حالي كه ناكارآمدي اين شيوه استعماري و ماهيت فريبكارانه اين سياستبرآگاهان سياسي كشورهاي اسلامي بيش از گذشته روشن است و حربه قومي و ملي كردن مساله فلسطين، امروزه به يك حربه زنگ زده بيخاصيت مبدل شده كه حتي خود صاحبان اين نظريه در اين دوران مجبور به پس گرفتن ايده خود گرديدهاند، مطرح شدن اين حربه ناكارآمد آن هم از سوي برخي نظريه پردازان ايراني جاي بسي شگفتي و حيرت است.
كيست كه نداند امروز مساله فلسطين مساله جهان اسلام است؟ نه مساله قومي و ملي مربوط به فلسطين؟ و چه كسي است كه انكار نمايد تجاوز صهيونيستها به مردم فلسطين تجاوز عليه اسلام و همه كشورهاي اسلامي است نه فقط فلسطين؟ تمام تلاش رسانههاي غربي صهيونيستي در اين است كه مساله فلسطيني را به يك درگيري قومي و ملي تبديل كنند تا هم امكان بيشتري براي حمايت و تقويت نژاد پرستان صهيونيستباشد و هم مردم مبارز و مجاهد و مسلمان فلسطيني را از حمايت مسلمانان عالم محروم سازند و فلسطينيان را يكه و تنها گذارند.
بسياري از كمكهاي رژريمهاي فاسد گذشته از جمله رژيم شاه ايران كه جرات و جسارت علني اقدام عليه مسلمانان را نداشتند با همين بهانه جنگ قومي و ملي بوده كه به اسرائيل كمك ميكردند.
نهايتسعي و تلاش حضرت امام در طول ساليان مبارزه با اين غده سرطاني افشاي همين توطئه استعماري قومي كردن و ملي كردن مساله فلسطين و در مقابل آن بينالمللي كردن مساله قدس و فلسطين است.
مطرح كردن جملاتي از سوي حضرت امام از قبل (مساله قدس مساله اسلام است، فلسطين پاره تن اسلام است. مسلمانان بايد مساله فلسطين را مساله خودشان بدانند، و اعلام آخرين جمعه ماه مبارك رمضان هر سال در 6 ماه پس از پيروزي انقلاب به عنوان روز جهاني قدس و دعوت از همه مسلمانان جهان براي اعلام انزجار از رژيم صهيونيستي و حمايت از آرمان فلسطين براي مقابله با اين توطئه و خارج كردن مساله فلسطين از محدوده منطقهاي و عربي است .
و اتفاقا اعلام جهاني بودن فلسطين يكي از بزرگترين ضربهها بر پيكر رژيم غاصب و نژاد پرست صهيونيستي و حاميان آنان بود چرا كه با اعلام و گسترش اين سياست جان تازهاي در كالبد فلسطينيان دميده شد و موجب گرديد حاميان فلسطين و قدس شريف و ملت مبارز و ستمديده فلسطين را از يكصدو پنجاه ميليون اعراب به حدود يك و نيم ميليارد مسلمان گسترش دهد.
گسترش موج اسلام خواهي در درون فلسطينيان و شدت يافتن مقاومت مسلمانان، حربه فريب و خدعه ملي كردن مساله فلسطين را زنگ زده كرد و آهنگ رسانههاي صهيونيستي را نيز از تبليغات مسموم قومي و ملي دانستن مبارزات فلسطينيها به رشد اصولگرايي و بنيادگرايي اسلامي تغيير داد و نهايتبا فريبكاري ديگري با لقب دادن تروريستهاي اسلامي وارد فاز فريب و نيرنگ ديگري ساخت تا به نحو ديگر ضربه خود را بر پيكر قهرمانان فلسطيني وارد سازد.
موضعگيريهاي امام نشان داد كه آرمان فلسطين تنها يك آرمان منطقهاي و قومي نيستبلكه آرمان جهاني و انساني و اسلامي است كه همه آزاديخواهان جهان و طرفداران حقوق انساني را از مدعيان دروغين و سياستبازان حقوق بشر جدا ميسازد.
بديهي است كه فلسطين و پايتخت آن بيت المقدس قبله اول مسلمين و معراجگاه رسول خدا بشمار ميرود و طبعا اشغال آن به عنوان بخشي از پيكره اسلام نميتواند يك امر ملي مربوط به فقط فلسطينيان تلقي گردد.
بدون ترديد تحقق آرمانهاي بر حق مردم فلسطين و تنبيه متجاوزان به حقوق كليه مسلمانان جهان، تنها در سايه جهاني كردن آرمان فلسطين و قدس و وحدت و يكپارچگي مسلمانان جهان در برابر صهيونيسم بين المللي امكانپذير است و هيچ عامل سياسي يا فرهنگي ديگر و هيچ روند جهاني ديگري نميتواند به مثابه آن چنان قدرت سياسي ايجاد كند كه موجب در هم شكستن مقاومت صهيونيسم و حاميان سلطه گر او در برابر خواست مسلمانان فلسطين گردد.
بويژه اينكه رژيم صهيونيستي با در اختيار داشتنن سلاحهاي پيشرفته و تسليحات هستهاي و عدم امضاء هيچ پيمان بين المللي در مورد كنترل و منع توليد سلاحهاي غيرمتعارف و پيوند استراتژيك آمريكا و اسرائيل، يك تهديد جدي و خطر دائمي براي جهان اسلام بشمار ميآيد. و نبايد مسلمانان ساير بلاد با ساده انديشي در نگرش قومي و درون كشوري به فلسطين ازاين خطر بزرگ غفلت نمايند.
البته قابل انكار نيست كه افشاگري امام نسبتبه توطئههاي جنايتكارانه رژيم ددمنش صهيونيستي و آرمانهاي مطروحه از سوي انقلاب اسلامي ايران و دميدن روح آزاديخواهي و جهاد و شهادتطلبي و جرات و جسارت عليه متجاوزان صهيونيستي، تحقق اهداف پليد صهيونيستها را با كندي و شكست روبرو ساخته و خشم و عصبانيت آنان را عليه خود برانگيخته است اينكه شيمون پرز ايران را تهديدي استراتژيك ميداند و ميگويد:
"اسرائيل از سوي هيچ كشوري به جز ايران تهديد نميشود واين كشور بزرگترين تهديد بر ضد امنيت و موجوديت اسرائيل است " (13)
و اسحاق رابين نخست وزير مقتول اسرائيل ميگويد:
"در صورت هر گونه جنگ احتمالي هراس اسرائيل از ايران است "
آيا اين افتخار استيا اشكال؟
آيا اينگونه اظهارات عمق چالش اسرائيل با جمهوري اسلامي را نميرساند.
فاعتبروا يا اولي الابصار
پينوشتها:
1. سوره مائده، آيه 81.
2. ده فرمان جنبش صهيونيسم، نوشته انيس صايغ، ترجمه سعيد.
3. هفته نامه اردني المجد.
4. تبيان، دفتر چهارم ص 109.
5. همان، ص 95.
6. همان، ص9.
7. هفته نامه اردني المجد.
8. همان.
9. همان.
10. همان.
11. همان.
12. ديدار رهبر معظم انقلاب با اعضاء شركت كننده در همايش رسانههاي جهان اسلام در دفاع از انتفاضه 13/11/80.
13. رسالت 11/6/78.
ادامه دارد...