IRNON.com
چرايي حمايت از فلسطين
 

حمايت جمهوري اسلامي ايران از آرمان فلسطين، برخاسته از انگيزه هاي اسلامي و انساني و نه ناشي از رقابت هاي سياسي در منطقه و جهان (در برابر اسراييل و آمريكا و نيز رژيم هاي عربي) و نيز جذب مخاطبان و هواداران داخلي و خارجي از طريق جلب عواطف آن ها مي باشد.


 

به زعم مخالفان، حمايت جمهوري اسلامي ايران از آرمان فلسطين، بيش از آن كه برخاسته از انگيزه هاي اسلامي و انساني باشد، ناشي از رقابت هاي سياسي در منطقه و جهان (در برابر اسراييل و آمريكا و نيز رژيم هاي عربي) و نيز جذب مخاطبان و هواداران داخلي و خارجي از طريق جلب عواطف آن ها مي باشد.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، معادلات منطقه اي دستخوش تحولات اساسي شد. جمهوري اسلامي ايران بنا بر اصل 154 قانون اساسي مبني بر حمايت از نهضت هاي آزاديبخش جهان، به پشتيباني از آرمان فلسطين پرداخت و رژيم صهيونيستي كه تا پيش از انقلاب اسلامي هم پيمان استراتژيك ايران بود، تبديل به دشمن شماره يك شد كه نه تنها مورد شناسايي ايران قرار نگرفت، بلكه به نابودي و محو آن از نقشه گيتي فراخوانده شد.
اين موضع گيري كه برخاسته از اصول ديني و ارزش هاي انقلابي و رهنمودهاي رهبر فقيد انقلاب اسلامي بود، موجب تشديد خصومت اسراييل و هم پيمانان غربي آن به ويژه ايالات متحده آمريكا عليه ايران گرديد.
اين در حالي بود كه كشورهاي جهان، رژيم صهيونيستي را به رسميت شناخته و حتي دولت هاي عربي كه از ديرباز درگير نزاع سختي با اين رژيم بودند، گام در روند سازش و عادي سازي روابط با اسراييل نهادند. روند صلح خاورميانه با امضاي پيمان كمپ ديويد در سال1979 ميان مصر و اسراييل آغاز شد و پس از آن اردن و سازمان آزاديبخش فلسطين به قافله صلح پيوستند.
نهايتا سران عرب در نشست بيروت در سال 2002 معادله صلح در برابر زمين را ارائه كردند كه حاكي از سازش با اسراييل در برابر بازپس گيري اراضي اشغال1967(كرانه باختري، نوار غزه و بلندي هاي جولان) بود. حتي سوريه كه نسبت به ساير كشورهاي عربي موضع سخت تري در برابر اسراييل اتخاذ كرده است، اصل صلح در برابر زمين را پذيرفته است.
اين بدان معناست كه اعراب كيان اسراييل را حداقل در اراضي 1948 به رسميت شناخته و تنها خواهان آزادي اراضي اشغالي سال 1967 مي باشند. اما جمهوري اسلامي ايران اساسا اسراييل را يك رژيم مجعول مي داند كه حتي در سرزمين هاي 1948 هم مشروعيت ندارد.
با اين تفاصيل ايران در عرصه منطقه اي و بين المللي، به خاطر موضع اصولي خود در برابر اسراييل و حمايت از آرمان فلسطين، هزينه هايي را پرداخته است. اين هزينه ها كه در اشكال گوناگون اعم از فشارهاي سياسي و تبليغاتي و تحريم اقتصادي و نيز تهديد نظامي نمود يافته، موجب شده است نوعي بي تفاوتي در داخل نسبت به قضيه فلسطين پديد آمده و در وهله بعد زمزمه هايي در مخالفت با اين موضع اصولي برخيزد. اين مخالفت ها با درجات مختلف در واقع چرايي خصومت با اسراييل و حمايت از فلسطين را زير سوال مي برد. اين مخالفت ها و منشا و انگيزه هاي آن را مي توان در محورهاي ذيل مورد واكاوي قرار داد:
1) گروهي با رويكرد خاص سياسي بر اين باورند كه موضع جمهوري اسلامي ايران در برابر اسراييل و فلسطين يك موضع آرماني است و اكنون كه سه دهه از انقلاب گذشته است، بايد به واقع گرايي روي آوريم، به اين دليل كه آرمان گرايي در مواردي با منافع ملي تعارض مي يابد و هزينه هاي سنگيني بر كشور و ملت تحميل مي كند.
اين ايده با ظهور اصلاح طلبان در دهه هفتاد شمسي نضج يافت و مطبوعات آن دوره به صراحت نوشتند كه نبايد از فلسطيني ها فلسطيني تر شد، چون فلسطينيان به سازش با رژيم صهيونيستي روي آورده و سازمان آزاديبخش فلسطين در سال 1993 با اسراييل پيمان اسلو را امضا كرد. در شرايط فعلي هم حكومت خودگردان مشغول مذاكره و پيشبرد روند سازش با اسراييل است.
خلاصه كلام اين گروه آن است كه بايد از حساسيت هاي مربوط به قضيه فلسطين و نيز خصومت با اسراييل كاست تا در برابر از حساسيت ها و مخالفت هاي جهاني با ايران كاسته شود. اين كاهش حساسيت لزوما به معناي به رسميت شناختن رژيم صهيونيستي نمي باشد، هر چند شايد برخي از تندورهاي اين جريان با رويكردي سازش كارانه قائل به اين ايده بوده و خواستار پيوستن ايران به روند منطقه اي و جهاني در قبال اسراييل و فلسطين باشند.
البته در مقام عمل اقداماتي در طول سال هاي پس از انقلاب جهت تنش زدايي و كاهش حساسيت ها صورت گرفته است ازجمله اين كه دستگاه سياست خارجه ايران در مقطعي رسما اعلام كرد اقدام عملي جهت نابودي اسراييل انجام نمي دهد.
با اين حال با ظهور دولت نهم شاهد بازگشت به شعارها و آرمان هاي انقلابي بوديم و رييس جمهور محترم با طرح قضيه هولوكاست و تكرار شعار نابودي اسراييل (كه تنها از زبان امام راحل شنيده شده بود) معادلاتي را كه دستخوش تغييرات تاكتيكي شده بود به وضعيت اوليه خود بازگرداند.
از اين رو گروه فوق الذكر بيش از همه دولت نهم را زير سوال برده و معتقدند رييس جمهور با مواضع نسنجيده و شتابزده خود، موقعيت ايران را در عرصه منطقه اي و بين المللي بيش از گذشته در معرض مخاطره قرار داد و براي مثال پرونده هسته اي ايران به شوراي امنيت ارجاع داده شده و جمهوري اسلامي ايران در ذيل فصل هفتم منشور سازمان ملل قرار گرفت.
نكته ديگري كه اين گروه بر آن تكيه دارند آن است كه آرمان فلسطين همانند ساير شعارهاي آرماني (همچون ستيز با استكبار جهاني) دستاويز اصحاب قدرت در حاكميت قرار گرفته و از آن به عنوان ابزاري جهت حفظ حاكميت و منافع خود (چه در داخل و چه خارج) بهره برداري مي كنند.
براي مثال جمهوري اسلامي ايران از مقاومت اسلامي لبنان و يا حماس و جهاد اسلامي در فلسطين حمايت مي كند، اما به زعم منتقدان اين حمايت ها بيش از ان كه برخاسته از انگيزه هاي اسلامي و انساني باشد، ناشي از رقابت هاي سياسي در منطقه و جهان (در برابر اسراييل و آمريكا و نيز رژيم هاي عربي) و نيز جذب مخاطبان و هواداران داخلي و خارجي از طريق جلب عواطف آن ها مي باشد.
حتي در برخي تحليل ها كه بيشتر ريشه در رسانه هاي خارجي دارد، گفته مي شود ايران با حمايت از گروه هاي جهادي و تحريك آن ها عليه اسراييل و آمريكا، به ايجاد بحران در منطقه مي پردازد تا از اين طريق به پيشبرد اهداف و منافع خاص خود از جمله در موضوع پرونده هسته اي كمك كند!
البته در مقابل موافقان، از اصول و ارزش هاي حاكميت در حمايت از فلسطين و خصومت با اسراييل دفاع كرده و به اين ايده مخالفان به عنوان انفعال و سازش در برابر دشمن مي نگرند و گاه صاحبان آن را متهم به عوامل دشمن در داخل مي نمايند.
طبعا موافقان با دفاع از ايده آرمان گرايي و انقلابي گري، معتقدند سياست ها و اقدامات جمهوري اسلامي ايران خصوصا در دوران دولت نهم، نه تنها موجب تزلزل و انزواي ايران نشده است بلكه بر اقتدار و جايگاه آن افزوده شده است.
منافع ملي هم در اين راستا مفهوم مي يابد و اگرمخالفان اين منافع را در تنش زدايي و سازش و همسويي با جامعه بين الملل جست و جو مي كنند، به اعتقاد موافقان، منافع ملي زماني محقق مي شود كه ايران و ملت ايران از آرمان هاي انقلابي خود از جمله حمايت از آرمان فلسطين به هيچ وجه كوتاه نيايند و ستيز با استكبار و صهيونيسم را همچنان ادامه دهند.
2) برخي از عامه مردم معتقدند حمايت از فلسطين حالتي افراطي يافته و كمك هايي كه قرار است به فلسطين و يا ساير ملت هاي محروم ارائه شود بهتر است صرف مشكلات و نيازهاي داخلي شود و به اين مثل معروف تمسك مي جويند كه "چراغي كه به خانه رواست، به مسجد حرام است ".
البته اين گرايش عموميت ندارد و حمايت مردم ايران از آرمان فلسطين تبديل به يك فرهنگ ريشه دار شده است كه نمادي از آن در راه پيمايي هاي گسترده روز جهاني قدس به چشم مي خورد. با اين حال با توجه به تشديد مشكلات اقتصادي در داخل، گاه زمزمه هايي از گوشه و كنار شنيده مي شود كه كمك هاي جمهوري اسلامي به فلسطين و يا ساير ملت هاي محروم را زير سوال مي برد.
اين در حالي است كه اطلاعات روشني از كم و كيف اين گونه كمك ها در دست مردم نيست و تنها به اين خاطر كه جمهوري اسلامي ايران شعار حمايت از فلسطين را سرمي دهد، تصور مي كنند حجم بالايي از ثروت ملي صرف كمك رساني به آن ها مي شود. شايد حساسيت رسانه هاي حكومتي و نيز موضعگيري هاي سياسي در باره فلسطين و ساير ملت هاي مظلوم (كه گاه حالت افراطي و شعاري مي يابد) چنين ذهنيتي را در ميان عامه مردم پديد آورده است. اگر نظريه "تضاد دولت و ملت " در ايران را كه برخي از تئوريسين هاي سياسي مطرح كرده اند، بپذيريم اين موضوع عينيت بيشتري مي يابد.
قطعا پيمودن راه اعتدال در اين عرصه مي تواند ذهنيت هاي غلط را از ميان بردارد. براي مثال بهتر است دولت به جاي سردادن جاي شعارهاي آرماني و جهاني، اهتمام عملي و حتي شعارهاي خود را معطوف به معضلات داخلي نمايد.
از طرفي بايد واقعيت هاي مربوط به فلسطين در ابعاد تاريخي و سياسي تبيين شود، چون به نظر مي رسد اطلاعات عمومي مردم از موضوع مهم فلسطين كه هر سال شعار آن را سر مي دهند، اندك است و بلكه شبهاتي در برخي اذهان وجود دارد كه بايد به آن ها پاسخ گفته شود. (از جمله اين كه در افواه گفته مي شود فلسطيني ها اراضي خود را به يهوديان فروخته اند، پس اكنون نبايد مدعي سرزمين خود باشند)
3) عده اي ديگري با رويكرد مذهبي به مخالفت با قضيه فلسطين مي پردازند. اين گروه مبتلا به كوته بيني و تعصبات كور فرقه اي و مذهبي هستند و معتقدند فلسطيني ها سني و بلكه ناصبي و وهابي هستند، لذا حمايت ايران شيعي از آنان مجاز نيست. به ادعاي اين افراد، آن چه بر سر فلسطيني ها مي آيد حق آن هاست چون بر اساس آموزه اي شيعه برحق نيستند! اين افراد طبعا حمايت ايران از جريانات شيعي همچون حزب الله لبنان را تاييد مي كنند، اما حمايت از حماس و ساير گروه هاي سني مذهب فلسطيني را برنمي تابند.
البته اصحاب و پيروان اين تفكر انحرافي اندك هستند، اما چون اين تفكر مرتبط با عقيده و ايدئولوژي ديني مذهبي است، بسيار خطرناك و هشداردهنده است. اين ايده متحجرانه انگيزه هاي انساني و بشردوستانه را در حمايت از ابناي بشر (و نه حتي مسلمانان) به فراموشي سپرده و جالب آن است كه آموزه هاي اسلامي و شيعي آكنده از ترغيب انسان ها به تقويت اين انگيزه ها و حمايت از مظلومين و محرومين است.
معناي اين رويكرد آن است كه فلسطيني ها (و اهل سنت به طور عام) نه تنها از جرگه اسلام خارجند، بلكه مرتد و مستوجب قتل و عقوبت مي باشند! آيا اين عقيده خطرناك با عقايد تكفيري و هابيت و سلفي ها كه خون شيعه را مباح مي شمرند، تفاوت جوهري دارد؟ و آيا با تداوم اين تقابل و ستيز، چيزي جز فتنه و جنگ داخلي در جهان اسلام عايد مسلمانان خواهد شد؟ و آيا در سايه چنين رويكردي آرمان ها و شعارهاي وحدت اسلامي تبديل به سراب نخواهد شد؟
جالب آن است كه در آن سوي جبهه، ايران متهم به بسط هلال شيعي در منطقه شده است و اين در حالي است كه ايران در برابر اين دسته از مخالفين داخلي، به حمايت و همسويي با اهل سنت و از جمله ملت مظلوم فلسطين برخاسته است.
البته موضع اين گروه در برابر اسراييل معلوم است و كيان يهود را دشمن مي شمرند، اما به درگيري اسراييل و فلسطينيان از باب "اللهم اشغل الظالمين بالظالمين " نگريسته و موضع جانبدارانه ندارند.
راه رهايي از اين تعصبات گام نهادن در راه انفتاح ديني و مذهبي است و در وهله اول لازم است علماي ديني و حوزه هاي علميه پيشگام چنين حركت اصلاح طلبانه اي گردند تا به تبع آن ها عامه مردم نيز راه صواب را بپويند.
روشنگري حقايق فلسطين از جمله وضعيت اعتقادي و مذهبي فلسطيني ها نيز كمك زيادي به رفع شبهات در ابعاد مذهبي مي نمايد، كه بايد گفت متاسفانه در اين زمينه كار زيادي صورت نگرفته و يا حداقل اطلاع رساني نشده است.
در مجموع بايد گفت حمايت از فلسطين به عنوان يك وظيفه ديني و انساني امري ضروري است و البته اين حمايت مختص به ايران نيست بلكه بسياري از ملت ها(اگر نگوييم دولت ها) در پشتيباني از ملت مظلوم فلسطين و حقوق مسلم آن ها ترديدي ندارند.
با اين حال اگر حمايت از آرمان فلسطين حالت صوري و شعاري يابد و يا تبديل به ابزاري سياسي شود، از اعتماد عمومي خواهد كاست و زمزمه هاي مخالفت با آن به انگيزه هاي گوناگون از گوشه و كنار برمي خيزد. زمزمه هايي كه گاه برخاسته از نقد مشفقانه و يا غرض ورزي هاي سياسي و يا ناآگاهي و تعصبات مذهبي و قومي مي باشد. چنين مخالفت هايي طبعا در فضاي افراطي و آرمانگرايي محض، تشديد شده و نيازمند برخوردي منطقي و روشنگري نسبت به شبهات خواهد بود.