قدس و فلسطين درانديشه و كلام رهبر معظم انقلاب

در مسأله فلسطين، آنچه كه هدف است، استنقاذ فلسطين است؛ يعنى محو دولت اسرائيل. فرقى بين سرزمينهاى قبل از سال 67 و بعد از آن نيست. هر يك وجب از خاك فلسطين، يك وجب از خانه مسلمين است. هر حاكميتى غير از حاكميت مردم فلسطين و حاكميت مسلمين بر كشور فلسطين، حاكميت غاصب است.
تحقيقاً امروز در زندگى مسلمين و در آفاق اسلامى، هيچ مسألهيى به اهميت و خطورت مسألهى فلسطين نيست. بيش از چهل سال است كه بتدريج مسلمين را با غصب بخشى از خانهى خودشان عادت دادهاند. فقط غصب خانهى مسلمين نيست؛ بلكه قضيه بالاتر از اين است. مسأله اين است كه دشمنان جهانى اسلام، بخشى از خانهى مسلمين را براى حمله به صفوف مسلمين و براى مبارزه با خواستهها و حركات آنها، سنگر قرار دادهاند.
متأسفانه در دنياى اسلام، آن كسانى كه امكانات در دستشان بوده و مىتوانستند دربارهى اين مسأله تصميمهاى مؤثرى بگيرند، آن را در زاويهى فراموشى - ولو نه به لفظ، اما در باطن امر - قرار دادند. ما اگر به خود بياييم، خواهيم ديد كه اين بزرگترين بلايى است كه در دورههاى اخير، بر مسلمين نازل شده است. حكم اسلامى اين قضيه، واضح است. احدى از مسلمين، دربارهى حكم منطبق بر قضيهى فلسطين، ترديدى ندارد. اين، همان مسألهيى است كه در تمام كتب فقهى - كه بحث جهاد در آن مطرح شده - آمده است. اگر كفار بيايند و بلد مسلمين را تصرف يا احاطه كنند، هيچيك از فقهاى مسلمين - قديم و جديد - در وجوب عينى جهاد در اين مورد، ترديد نكرده است. همهى مذاهب اسلامى، در اين معنا همعقيده هستند. جهاد ابتدايى، واجب كفايى است؛ اما در غير اين مورد. جهاد دفاعى كه اظهر مصاديق دفاع هم هست، واجب عينى است.
مسألهيى با اين وضوح و با اين اهميت، امروز در دنياى اسلام، مثل يك مسألهى درجهى دو مورد توجه قرار مىگيرد. البته گناه اول، به عهدهى رؤساى مسلمين است. اگر زعماى مسلمين و رؤساى كشورهاى اسلامى، متحداً و جداً بر استنقاذ فلسطين تصميم بگيرند، خواهند توانست.
* امروز حادثهى بزرگى داخل سرزمينهاى اشغالى در جريان است
در مسألهى فلسطين، آنچه كه هدف است، استنقاذ فلسطين است؛ يعنى محو دولت اسرائيل. فرقى بين سرزمينهاى قبل از سال 67 و بعد از آن نيست. هر يك وجب از خاك فلسطين، يك وجب از خانهى مسلمين است. هر حاكميتى غير از حاكميت مردم فلسطين و حاكميت مسلمين بر كشور فلسطين، حاكميت غاصب است. حرف، همانى است كه امام راحل عظيم الشأن فرمود: «اسرائيل بايستى محو بشود». يهوديهاى فلسطين، اگر دولت اسلامى را قبول مىكنند، در آنجا زندگى كنند. بحث، بحث يهودىستيزى نيست. مسأله، مسألهى غصب خانهى مسلمين است. رؤسا و زعماى مسلمين، اگر تحت تأثير قدرتهاى جهانى قرار نداشتند، مىتوانستند اين مهم را انجام بدهند؛ ولى متأسفانه نكردند.
امروز، حادثهى بزرگى داخل سرزمينها در جريان است و آن، همين قيام اسلامى است كه اين روزها وارد چهارمين سال عمر خود مىشود. اين، همان چيزى است كه بايد فلسطين را نجات بدهد. اين، همان چيزى است كه حاميان و توليدكنندگان اسرائيل، از آن مىترسيدند. اين، همان چيزى است كه بدان اميد بود و اين اميد، امروز برآورده شده است. اين، يك نعمت بزرگ الهى است.
اگر ما مسلمين، اين نعمت را شكر كرديم، باقى خواهد ماند؛ «لئن شكرتم لازيدنّكم»(1). اگر به اين نعمت كفران ورزيديم، از دست خواهد رفت. شكر اين نعمت به آن است كه همهى مسلمين در همه جاى عالم، تكليف شرعى خودشان بدانند كه از اين مبارزانى كه امروز به نام اسلام مبارزه مىكنند، حمايت نمايند. امروز، هيچ علاجى جز اين نيست.
اين حمايت، بايستى وسيع و همهجانبه باشد. هم حمايت سياسى، هم حمايت تبليغاتى، هم حمايت اخلاقى و هم حمايت نظامى لازم است. هرچه ممكن بشود، لازم و تكليف است. مسلمين دنيا ببينند، كداميك از انواع اين حمايتها را مىتوانند بكنند. هرچه را كه دانستند، تكليف شرعى آنهاست و از آن نبايد تخلف بكنند.
* هيچكس سازش را به حساب مبارزه نگذارد
غالباً دو نكته از نظر شعاردهندگانِ به نام اسرائيل، دور مىماند. ما اين دو نكته را اجمالاً عرض مىكنيم. يكى از اين دو نكته اين است كه دشمنىِ با غاصبان اسرائيل، با دوستىِ با كسانى كه پشتيبان همهجانبهى غاصبان اسرائيل هستند، نمىسازد. اين، ممكن نيست. آن كسانى كه خيال مىكنند، از راه امريكا و همپيمانانش مىتوانند فلسطين را نجات بدهند، در اشتباه تأسفانگيزى بسرمىبرند. همچنان كه از راه دولت اسرائيل نمىشود فلسطين را نجات داد، از راه دولت امريكا و همپيمانانش هم نمىشود فلسطين را نجات داد. هر حركتى كه به تكيه بر پشتيبانان دولت غاصب منتهى بشود، قطعاً يك حركت انحرافى و يك غلط بزرگ است. اگر كسى شعار ضديت با اسرائيل را مىدهد، اما با همپيمانان اسرائيل در اين مسأله همصحبتى مىكند و به آنها اتكا مىنمايد، بايد دانست كه دروغ مىگويد. چنين چيزى ممكن نيست.
آن كسانى كه اسرائيل را تغذيه مىكنند، در جبههى اسرائيل هستند. آن كسانى كه به هر نحوى از انحاء به اسرائيل كمك مىكنند، در جبههى اسرائيل هستند. آن كسانى كه با صهيونيستها مذاكره مىكنند، در جبههى اسرائيل هستند. مبارزه براى استنقاذ سرزمين فلسطين، بايد معناى حقيقى مبارزه را داشته باشد. مبارزه، نقطهى مقابل سازش است. در اين مسأله، سازش خيانت و مبارزه وظيفه است. هيچكس سازش را به حساب مبارزه نگذارد.
* ما مسلمين، به شيوههاى تبليغاتى دشمن وقوف پيدا نكردهايم
نكتهى دوم اين است كه يكى از چيزهايى كه در روز اول، ايجاد دولت غاصب را زمينهسازى كرد و امروز هم ادامهى آن دولت را زمينهسازى مىكند، تبليغاتى است كه دستگاه تبليغاتى سراسرى صهيونيستها و دوستانشان در همه جاى دنيا، به راه انداختهاند. براى افكار مردم دنيا، اينطور وانمود كردهاند كه صاحبِ خانه، آن كسانى هستند كه بر آنجا حكومت مىكنند و يك عده دور از فرهنگ هم براى آنها مزاحمت ايجاد مىكنند! متأسفانه، اين را در دنيا جا انداختهاند. روى اين قضيه، در افكار عمومى و در فرهنگ عام جهانى، كار تبليغاتى كردهاند؛ ولى ما مسلمين غافل بودهايم! ما مسلمين، به شيوههاى تبليغاتى دشمن وقوف پيدا نكردهايم. از بهترين شيوهها، براى بيان حقانيت مردم فلسطين استفاده نكردهايم.
آنچه بر اين مقدمه مىخواهم مترتب كنم، اين است كه در تمام اقطار عالم، همهى روشنفكران و نويسندگان و هنرمندان و كسانى كه در تبليغات، اندك دستى دارند، بايد با احساس وظيفهى كامل نسبت به اين قضيه، اداى تكليف بكنند. بعد از جنگ جهانى دوم، يهوديها در سرتاسر دنيا، براى مظلومنمايى، صدها و بلكه هزارها فيلم درست كردهاند، تا چهرهى آنها را مظلوم، و چهرهى كسانى كه با آنها مقابل بودند - به صورت واقعى يا غيرواقعى - ستمگر نشان بدهد. تا آنجا كه ما اطلاع داريم، ظلمى كه امروز به ملت فلسطين مىشود، هيچوقت به مجموعهى يك ملت نشده است؛ در حالى كه متأسفانه افكار عمومى دنيا، از اين ظلم مطلع نيست. اين، بايستى درست بيان بشود. بايد فيلمها ساخته بشود، بايد كارهاى هنرى انجام بگيرد تا همهى افكار عمومى دنيا بدانند كه چه مىگذرد.
متأسفانه بايد اعتراف كنيم كه روشنفكران ما و كسانى كه مىتوانستند، كوتاهى كردند. ما بايد در سطح عالم، مسألهى فلسطين را آنچنان كه هست، معرفى بكنيم. براى اين كار بايد سرمايهگذارى بشود و افراد، تلاش و كار كنند. اين، نكتهيى بوده است كه ما از آن غفلت كردهايم.
* انقلاب اسلامى، جبهههاى جديدى عليه اسلام به وجود آورد
امروز بعد از اينكه انقلاب اسلامى، بُرندگى اسلام را نشان داد، دشمنان اسلام و مسلمين جديتر شدند. انقلاب اسلامى، جبهههاى جديدى عليه اسلام به وجود آورد؛ فقط به خاطر اينكه اسلام را معرفى كرد و نشان داد كه اسلام با ظلم مخالف است و فهماند كه مسلم واقعى، آن كسى است كه در مقابل قلدرى و سركشى و نظام سلطهى جهانى، تسليم نمىشود و زير بار نمىرود. اين، سلطهگران را بشدت خشمگين كرد و در مقابل اسلام، جبهههاى جديدى به وجود آورد.
(سخنرانى در ديدار با شركتكنندگان در اولين كنفرانس اسلامى فلسطين)
مسألهى فلسطين، يكى از مصايب بزرگ جهان بشريت كنونى است. هر كس كه احساسى در مورد انسان و حقوق انسان دارد و دم از حمايت از انسانهاى مظلوم مىزند، بايد در اين قضيه صاحب داعيه باشد و اين قضيه را، قضيهى خود بداند. شايد بشود گفت كه قضيه و مصيبت فلسطين، جزو قضاياى كمنظير تاريخ است. تا آنجا كه ما دانستيم و شناختيم، اينطور حادثهيى با اين عظمت نسبت به يك ملت، در طول تاريخ هم كمنظير است.
شما هرچه از مصايب انسانى فرض كنيد، در مصيبت و قضيهى فلسطين جمع است؛ از قتل نفوس بىگناه، از آواره كردن انسانها و بىخانمان كردن آنها، از شكنجه و زجر و حبس و تبعيد و از اين قبيل، از اهانت به كرامت انسانى، از نابود كردن سرمايههاى بشرى يك عده انسان، از فشار و ظلم و اختناق و اجازهى فعاليت ندادن به يك عده بشر. همهى اين مصايبى كه اگر در گوشهيى از عالم براى جمعى از مردم اتفاق بيفتد، بشريت را جريحهدار و داغدار مىكند، در قضيهى فلسطين در طول چهلوپنج سال اخير اتفاق افتاده است.
آن كسانى كه دم از طرفدارى از حقوق بشر مىزنند، اگر راست مىگويند، بايد از حقوق ملت فلسطين سخن بگويند. شما كدام ملت را سراغ داريد كه در اين چهلوپنج سال اخير، به قدر ملت فلسطين شكنجه ديده باشد، مصيبت كشيده باشد، عزيزانش را از دست داده باشد و حقوقش ناديده گرفته شده باشد؟ چهطور شد كه اگر در گوشهيى از عالم، يكى از اين مصايب براى عدهيى انسان پيش بيايد، كسانى ادعا مىكنند كه دلسوز و غمخوار حقوق بشرند؛ سينه سپر مىكنند، حرف مىزنند و اقدام مىكنند؛ اما مجموع اين همه مصيبت را در مردم فلسطين نديده مىگيرند؟!
* در قضيهى فلسطين، حقيقت را واژگونه جلوه دادند
توطئهى بزرگ اين است كه در قضيهى فلسطين، حقيقت را واژگونه جلوه دادند. آن كسى كه براى مسألهى فلسطين - يعنى براى خانهى خود، براى حق انسانى و حق ملى خود - اقدامى مىكند، در عرف مطبوعات استكبارى دنيا و دستگاه تبليغاتى وابسته به استكبار و صهيونيسم، تروريست معرفى مىشود! مصيبت بزرگ آن است كه اين مصايب را، با قبول و تأييد دنياى متمدن، بر سر يك ملت مىآورند! دنياى به اصطلاح متمدن، دنياى به اصطلاح طرفدار حقوق بشر، در طرف آن كسانى ايستاده است كه اين همه حقوق انسانى و الهى و مشروع يك ملت را نديده گرفتهاند.
صهيونيستها آمدند خانهى فلسطينيها را غصب كردند؛ آنها را از اوليترين حقوقشان محروم كردند؛ در خاك آنها، دولتى را عليه آنها به وجود آوردند؛ و امروز دنياى به اصطلاح متمدن - امريكا و بلندگوهاى استكبارى - به جاى اينكه در جهت آن ملتى كه مظلوم واقع شده است، قرار بگيرند، در طرف آن دستگاهى قرار مىگيرند كه اين ستمها را در طول آن چهلوپنج سال كرده است! واقعاً چه مصيبتى از اين بالاتر؟! ما هيچ ظلمى با اين عظمت سراغ نداريم. به يك ملت با چنين حجم عظيمى ظلم كنند، و آن وقت اگر آن ملت از روى ناچارى حركت و اقدامى بكند، آن اقدام را به عنوان تروريسم و به عنوان اعمال خشونت بكوبند! امروز وضع سياست استكبارى دنيا اين است. امروز دستگاههاى زر و زور در دنيا دست به دست هم دادهاند تا حقوق ملت فلسطين را تضييع كنند؛ سعى مىكنند جنبهى انسانى اين قضيه را بكلى نديده بگيرند؛ بلكه بالعكس وانمود كنند.
* فلسطين متعلق به فلسطينى است
آن كسانى كه براى فلسطين دل مىسوزانند، براى صدها هزار و ميليونها انسانِ از حقوق انسانى محروم شده دل مىسوزانند. كسانى كه با حضور دولت غاصب صهيونيستى در وطن فلسطينى مخالفت مىكنند، براى بشريت، براى مادران داغديده و براى جوانان مؤمن دل مىسوزانند؛ براى انسانهايى دل مىسوزانند كه حرفشان اين است كه خانهى ما را به خود ما بدهيد، وطن ما را از ما نگيريد، در داخل خانهى ما اينقدر به ما ظلم نكنيد. آيا اين حرف، خلاف است؟ آيا اين حرف، زورگويى و خشونت است؟ آيا اگر كسى در اين دنيا براى احياى حق مليت خود مبارزه كند، مبارزهى غيرعادلانهيى انجام داده است؟ ما از كسانى كه امروز مىگويند مىخواهيم در قضيهى فلسطين راه حل عادلانه پيدا كنيم، سؤال مىكنيم كه اين راهحل عادلانه چيست؟ فلسطين متعلق به كيست؟ جز اينكه متعلق به فلسطينى است؟
* اسرائيل، قائممقام حضور استكبار در منطقه
آيا شما با تغيير اسم مىتوانيد يك ملت را از اوليترين حقش - يعنى حقِ داشتن سرزمين خود - محروم كنيد؟ آيا با تبليغات مىتوانيد يك مليت دروغين به نام مليت اسرائيلى به وجود بياوريد؟ آيا چنين چيزى مقبول است؟ آيا چنين چيزى مطابق با انصاف است؟ آيا چنين چيزى عادلانه است؟ مسأله غير از اينهاست؛ مسأله اين است كه دنياى استكبارى، به سرزمين فلسطين به عنوان قلب جغرافيايى جهان اسلام احتياج دارد، تا اسلام را بكوبد، ملتهاى اسلامى را زير فشار قرار بدهد و از حركت اسلامى مانع بشود.
دولت اسرائيل در اين نقطه، قائممقام حضور استكبارى است، تا منافع استكبار را در اين منطقه تأمين كند؛ قضيه اين است. آيا انسانهاى سالم و بى غرض حاضرند گول تبليغات دروغين و خباثتآلود استكبار را نسبت به فلسطين بخورند؟ امروز اردوگاه استكبار ايستاده است تا حق بزرگ ملت فلسطين و ملتهاى اسلامى را تضييع كند. آيا ملتهاى اسلامى حق دارند بنشينند و تضييع حق يك ملت مسلمان و تضييع حقوق خود را تماشا كنند؟!
* راهحل روشن مسأله فلسطين
راهحل مسألهى فلسطين، راهحل روشنى است. كسانى كه گول اين مطلب را مىخورند كه بروند با دشمن - يعنى با عامل غصب - مذاكره كنند، خودشان را فريب مىدهند. آنها مىخواهند ملتها را فريب بدهند؛ اما ملتها فريب نمىخورند. راه حل مسألهى فلسطين اين نيست كه بروند با اسرائيل غاصب فلسطين بنشينند حرف بزنند. آنها كه در اين منطقه صلح مىخواهند، اگر خانهى فلسطينيها را به خودشان برگردانند، صلح ايجاد خواهد شد. چرا شما افرادى را با مليتهاى مختلف روسى، انگليسى، امريكايى، آفريقايى، آسيايى، از هند و از مناطق ديگر دنيا در اينجا جمع كردهايد، تا مردمى را از خانهى خودشان بيرون كنيد؟ اگر شما صلح مىخواهيد، صلح به اين است كه افرادى كه متعلق به كشورهاى ديگرند، به خانههاى خودشان برگردند و فلسطين را به فلسطينيها بدهند.
فلسطين متعلق به فلسطينيهاست. اگر مردم سرزمين فلسطين در داخل فلسطين - يعنى در همهى فلسطين، بدون تجزيه - دولتى تشكيل بدهند، صلح خواهد شد. اگر شما راست مىگوييد، و اگر توطئهيى عليه ملت فلسطين و ملتهاى اسلامى و عليه اسلام در نظر نداريد، راه حل اين است. اما اگر نخواهيد اين راه حل را عمل كنيد، اردوگاه استكبار بداند كه با اين نشستوبرخاستهايى كه ترتيب مىدهند و با اين تصميمگيريها، مسألهى فلسطين حل نخواهد شد؛ مبارزات فلسطين خاموش نخواهد شد، و نبايد بشود.
اسرائيل ثابت كرده است كه جز زبان زور، چيز ديگرى نمىفهمد. با او جز با زبان قدرت يك ملت و قدرت يك امت اسلامى در سراسر عالم، نمىشود حرف زد. شما نمايندگان ملتهاى اسلامى هستيد. شما نمايندگان مردم فلسطين، نمايندگان پارلمانها و نمايندگان ملتها در اينجا جمعيد؛ نسبت به فلسطين تصميم بگيريد. تصميم بايد استنقاذ فلسطين باشد، و لاغير؛ و اين هم يك راه بيشتر ندارد و آن راه، همان راهى است كه عناصر انتفاضهى مقدسهى فلسطين آن را شناختند و دارند تعقيب مىكنند؛ راه مبارزه در داخل سرزمينهاى فلسطين؛ علاج اين است و لاغير.
* مسلمانان بزرگترين ابزارهاى قدرت را در اختيار دارند
شما يكچهارم جمعيت دنيا هستيد. مسلمانان بزرگترين ابزارهاى قدرت را در اختيار دارند. امروز دنيا به نفت شما محتاج است. امروز دنيا به منطقهى حساس حيات و زندگى شما محتاج است. چرا امريكا بايد بتواند چيزى را بر شما تحميل بكند؟ تحمل نكنيد، قبول نكنيد. اينها شعار نيست؛ اينها واقعيتهايى است كه اگر ما همت بكنيم و با اين تكليف عظيم الهى و انسانى صادقانه برخورد نماييم، قابل تحقق و قابل عمل است.
امروز يك عده مسلمان، فداكار، برگزيدگان ملت فلسطين، از پير و جوان و مرد و زن، در سرزمينهاى مقدس فلسطين دارند مبارزه مىكنند؛ به آنها كمك كنيد؛ راه اين است. كمك به فلسطين، يعنى كمك به عناصرى كه دارند مبارزه مىكنند. كمك به فلسطين، معنايش اين نيست كه به عناصر سازشكارى كه دلشان براى فلسطين نسوخته، بلكه دلشان براى منافع شخصى خودشان سوخته، كمك كنند. آن سازمانى مورد قبول است و نمايندهى واقعى مردم فلسطين است، كه در راه آرمان فلسطين مبارزه بكند؛ نه آن سازمانى كه برود آرمان فلسطين را به دشمن بفروشد و بر سر آن معامله بكند!
بايد ملتهاى مسلمان حركت كنند و احساس تكليف نمايند. من آنچه را كه به نظرم مىرسد امروز بايد گفته بشود و بايد انجام بدهيم، در بيانيه(1) گفتهام؛ الان هم دارم مىگويم: ملتهاى اسلامى به هر نحو كه مىتوانند، بايد انواع كمكهاى خودشان را به آن مردمى كه دارند در داخل فلسطين مبارزه مىكنند، برسانند؛ اين يك تكليف شرعى و الهى و انسانى است.
*با عقبنشينى شما، دشمن يك سنگر جلو مىآيد
اگر امروز شما مسلمانان عقب بنشينيد، بدانيد كه دشمن يك سنگر جلو مىآيد - دشمنى كه تمام نمىشود - اسرائيل يك سنگر جلو مىآيد؛ امريكا كه دشمن جهان اسلام است، يك سنگر جلو مىآيد. اگر شما عقب بنشينيد، آنها جلو مىآيند. دشمنى ميان آنها و ميان شما امت اسلام كه تمام نخواهد شد. خواستههاى استكبارىِ استكبار كه تمامى ندارد.
شما بايد در اينجا يك حركت قاطع و يك تصميمگيرى قطعى بكنيد. اين اجتماع در تهران مىتواند اجتماع مباركى باشد. كار به دست شماست؛ تصميمگيرى كنيد. پارلمانها بنشينند براى سرنوشت فلسطين تصميمگيرى كنند و آن را از دولتها بخواهند. روشنفكران و نويسندگان بنويسند و افكار عمومى را بيدار كنند. دانشجويان و جوانان آماده باشند، تا با صداى بلند خواست ملتها را اعلام كنند.
* حمايت از فلسطين وظيفه ماست
ملت ايران آماده است. ما در حد توان و قدرتمان آماده هستيم، تا اين تكليف را انجام بدهيم؛ دشمنى استكبار را هم تحمل مىكنيم. ما را به خاطر حمايت از فلسطين و از انتفاضهى فلسطين و از قيام مردم فلسطين تهديد نكنند؛ اين حمايت وظيفهى ماست؛ ما اين را انجام مىدهيم و از هيچ تهديدى هم نمىهراسيم. از بعد از انقلاب، بلافاصله ما در معرض تهديدهاى استكبار بوديم؛ و به فضل پروردگار و به حول و قوّهى الهى، استكبار نتوانسته است كارى بكند. ما باز هم تكليفمان را انجام خواهيم داد.
(سخنرانى در ديدار با شركت كنندگان در كنفرانس بينالمللى حمايت از انقلاب اسلامى مردم فلسطين)
* اگر مسلمانان به وعده خداوند اعتماد كنند
دشمنان اسلام همواره سعى كردهاند با تقسيمبنديهاى قومى مانع از وحدت كلمه مسلمانان شوند تا بتوانند بر آنها سيطره پيدا كنند. در ابتداى اشغال فلسطين، علماى مجاهدى چون شيخ عزّالدين قسّام و حاج امين الحسينى از مسلمانان براى نجات فلسطين استنصار كردند و مرجع بزرگ دينى مرحوم شيخ محمد حسين آل كاشفالغطاء حكم جهاد عليه صهيونيستها صادر فرمود؛ ولى متأسّفانه بتدريج شكل اسلامىِ مبارزات تضعيف و شكل قومى آن پُررنگ شد.
پيروزى انقلاب اسلامى در ايران به رهبرى امام خمينى، مردى فرزانه از تبار پيامبر اكرم صلّىاللَّهعليهوآلهو سلّم، نقش اساسى در بيدارى اسلامى در همه جهان، بهويژه در كشورهاى منطقه داشت. پيروزى مسلمانان در رويارويىِ به ظاهر نابرابر با دشمنان اسلام در جنوب لبنان، نشان ديگرى از اصالت و حقّانيت مبارزات اسلامى و تأكيدى است بر اينكه اگر مسلمانان به وعده خداوند اعتماد كنند و براى خدا مجاهده نمايند، پيروزى آنها حتمى است.
بىترديد پيروزى خيرهكننده مقاومت اسلامى در جنوب لبنان از يك سو و شكست فضاحتبار طرحهاى سازشكارانه از سوى ديگر، از عبرتهاى اصلى منطقه است كه موجب شده مردم مسلمان فلسطين يك بار ديگر به انتفاضه رو كنند؛ ولى اين بار ديگر نغمههاى سازشكارى در داخل فلسطين و يا منطقه، بر روى فلسطينيانِ صبور، شجاع و مقاوم اثرى ندارد و آنها مصمّم هستند كه انشاءاللَّه مبارزات خويش را تا پيروزى ادامه دهند.
انتفاضه اول، تحت تأثير القائات صهيونيستها و حاميانشان، با وعده دستيابى فلسطينيان به امتيازات از طُرق صلحآميز و با اِعمال نفوذ سازشكاران و فشار امريكا و غرب متوقّف شد؛ ولى گذشت ده سال از آن تاريخ، نشان داد كه همه تلاشهاى حاميان صهيونيسم در جهان، براى نجات رژيم اسرائيل از فشارهاى ناشى از مبارزات مسلمانان بوده و آنچه را كه به مذاكرهكنندگان فلسطين وعده داده بودند، سرابى بيش نبوده است.
اشغالگرى، توسعهطلبى و سبعيتى كه امروز اسرائيل از خود نشان مىدهد، از ابتدا براى اهل بصيرت و دلسوزان جوامع اسلامى قابل پيشبينى بود.
از ابتداى شكلگيرى اسرائيل، اين رژيم غاصب و دروغين، همواره به حقوق مسلّم فلسطينيان تجاوز كرده و بعضى از حكومتهاى غربى - بخصوص امريكا - آن را توجيه و حمايت كردهاند و مجامع بينالمللى هم با توجيه اقدامات اين رژيم، سعى كردهاند به هويّت آن و تجاوزاتش مشروعيت بخشند.
سرزمين فلسطين و قدس شريف، همواره مورد طمعِ بعضى از قدرتهاى غربى بوده است و تحميل جنگهاى طولانى صليبىها عليه مسلمانان، نشان بارز اطماع آنها نسبت به اين سرزمين مقدّس است. بعضى از فرماندهان ارتش متّفقين، پس از شكست عثمانى و ورود به بيتالمقدّس گفتند: «امروز جنگهاى صليبى به پايان رسيد.»!
* صهيونيستها با نازيهاى آلمان روابط نزديك داشتند
اشغال اين سرزمين براساس يك طرح چندجانبه، پيچيده و با هدف جلوگيرى از اتّحاد و پيوستگى مسلمانان و پيشگيرى از تأسيس مجدّد حكومتهاى قدرتمند مسلمان بود. دلايلى در دست است كه نشان مىدهد صهيونيستها با نازيهاى آلمان روابط نزديك داشتند و ارائه آمارهاى اغراقآميز از كشتار يهوديان، خود وسيلهاى براى جلب ترحّم افكار عمومى و زمينهسازى براى اشغال فلسطين و توجيه جنايات صهيونيستها بوده است. حتّى دلايلى در دست است كه عدّهاى از اراذل و اوباشِ غيريهودىِ شرق اروپا را به نام يهودى به فلسطين كوچانيدند تا با پوشش حمايت از بازماندگان قربانيان نژادپرستى، يك حكومت معاند اسلام را در قلب جهان اسلام نصب كنند و پس از سيزده قرن، يك گسستگى بين مشرق و مغرب اسلامى ايجاد نمايند. در آغاز، مسلمانان غافلگير شدند؛ چون از كُنه طرح صهيونيستها و حاميان غربى آنها مطّلع نبودند. عثمانى شكست خورد؛ قرارداد «سايكس - پيكو» به طور محرمانه براى تقسيم كشورهاى اسلامىِ خاورميانه بين فاتحين جنگ منعقد شد؛ جامعه ملل قيموميت فلسطين را به عهده انگليسيها گذاشت؛ آنها هم به صهيونيستها وعده مساعدت دادند و با مجموعهاى از طرحهاى حساب شده، يهوديان را به فلسطين آوردند و مسلمانان را از خانه و كاشانه خويش آواره كردند.
در اين مصاف طولانى كه يك طرف غرب و صهيونيسم بود و طرف ديگر دولتهاى عربِ تازه تأسيس شده، دشمنان اسلام براى مقابله، از ابزارهاى گوناگون و پيچيدهاى استفاده كردند كه از جمله آنها رسانههاى تبليغاتى و مجامع بينالمللى بود. آنها از يك سو مسلمانان را به صبر، خويشتندارى، گفتگوهاى صلح و سازش دعوت مىكردند و از سوى ديگر اسرائيل را مسلّح مىنمودند. اهداف راهبردى آنها از تعامل نابرابر و تبعيضآميز بين كشورهاى مسلمان و اسرائيل اين بود كه همواره برترى نظامى اسرائيل را بر كشورهاى اسلامى حفظ كنند و در مجامع بينالمللى از آن رژيم حمايت كنند و با به كار گرفتن رسانههاى تحت نفوذ خود، جنايات اسرائيل را توجيه نمايند و در بين مسلمانان تبليغ كنند كه فكر پيروزى بر اسرائيل، خيال خامى بيش نيست.
رژيم اسرائيل از زمانى كه رسماً توسط سازمان ملل تأييد شد - يعنى بيش از نيم قرن قبل - تا سال گذشته يكّهتازى مىكرد و هيچ چيز و هيچ كس جلودارش نبود؛ ولى مقاومت اسلامى لبنان كه مركّب از چند هزار جوان مسلّح به سلاح ايمان است، خواب اين رژيم و حاميانش را پريشان كرد. اين جوانان عزيز بدون دادن هيچگونه امتيازى به اسرائيل، آن رژيم غاصب را با خوارى از جنوب لبنان بيرون كردند. پيروزى اين عزيزان، چراغ راهِ ديگر مبارزان مسلمان شد و امروز شاهد انتفاضه مسجدالاقصى هستيم كه از نوع مقاومت اسلامى لبنان در ابعادى وسيع است.
* امروز همه مسلمانان جهان به مبارزات سرنوشتسازِ مردم فلسطين چشم دوخته اند
قبل از هر چيز بايد نشان دهيد كه جهان اسلام در سايه بيدارى اسلامى، مصمّم به بازگشت به سنّتهاى حسنه تاريخ شكوهمند اسلام است و همان سنّتها و در رأس همه، وحدت مسلمانان است كه در گذشته موجب شد مسلمانان در نبردهاى سرنوشتساز عليه متجاوزان صليبى پيروز شوند. در آن واقعه عظيم تاريخى، از همه جهان اسلام، مجاهدين جهت پيوستن به كارزار سرنوشتساز و طولانىِ نبرد كفر و ايمان روانه شدند.
امروز همه مسلمانان جهان به اين مبارزات سرنوشتسازِ مردم فلسطين چشم دوخته و بيش از انتفاضه اوّل به آن دل بستهاند؛ زيرا در آن زمان - يعنى ده سال پيش - فضاى سازش بتدريج در منطقه فراگير شده بود؛ عدّهاى دل در گرو امريكا داشتند و گروهى ديگر نيز معتقد بودند نمىتوان در برابر آن فشار سياسى و جوسازى بينالمللى ايستادگى نمود و راهى جز پذيرش سازش - آن هم با شرايط امريكا و اسرائيل - وجود ندارد. پس از تحوّلاتى كه در آن هنگام در منطقه صورت پذيرفت، زمينه تثبيت اين نظريّه بيشتر فراهم شد. اما امسال، در شرايطى اين كنفرانس شكل گرفته است كه راه حلِّ سازش در منطقه با بنبست مواجه شده است و حتّى آنهايى كه دل در گرو امريكا داشته و دارند، به اين بنبست اعتراف مىكنند.
در سال 1370، اعراب و مسلمانان در پى يك سلسله شكستهاى متوالى - در جريان جنگ خليج فارس - دچار سرخوردگى بودند. وحدت درونى آنان نيز در معرض فروپاشى جدّى قرار داشت و چنددستگى بر آنان حاكم بود؛ ولى در شرايط كنونى و بهويژه در پرتو پيروزى تاريخى و عظيم مقاومت اسلامى در جنوب لبنان، اميدهاى تازه و حياتبخشى در دل مسلمانان پيدا شده است.
آن زمان در مورد نحوه برخورد با اسرائيل، همواره دو روش مطرح مىشد: مقابله نظامى ارتشهاى عرب با اسرائيل - كه گفته مىشد همه تجربهها در آن با شكست مواجه شده است - و روش سازش كه منجر به تحقّق خواستههاى اسرائيل از طُرق مسالمتآميز مىگرديد و در ازاى عقبنشينى از بخشى از اراضى اشغال شده، عدم رشد توان نظامى كشورهاى عربى را تضمين مىكرد؛ نظير آنچه كه در كمپ ديويد شاهد آن بوديم. در آن روزها، الگوى مقاومت مطرح نبود و گفته مىشد از پذيرش عمومى برخوردار نيست؛ اما اينك يك الگوى موفّق پيش روى ماست كه توانست براى نخستين بار سرزمينهاى اشغال شده را بدون دادن هرگونه امتيازى به اسرائيل، آزاد كند و مانع از تحقّق خواسته رژيم صهيونيستى در به جاى گذاشتن پرچم خود در پايتخت اين كشور عربى - يعنى لبنان - گردد. در كمپ ديويد، شرط عقبنشينى اسرائيل، عدم اعزام ارتش مصر به شمال سينا بود؛ ولى در جنوب لبنان، اين اسرائيل است كه با نگرانى از قدرت مقاومت اسلامى، ملتمسانه خواستار اعزام ارتش لبنان به مرز فلسطين و لبنان است؛ يعنى مقاومت توانست حاكميت را به طور كامل به جنوب لبنان و ديگر مناطق اشغالى باز گرداند.
اين انتفاضه، قيام مردمى است كه از همه روشهاى سازشكارانه نااميد شده و دريافتهاند كه پيروزى صرفاً در گرو مقاومت خود آنان است. مردم فلسطين در انتفاضه قبلىِ خود متحمّل خسارتهاى فراوان شدند و شهدا و جانبازان بسيارى را در راه اسلام و آزادى سرزمين اسلامى تقديم كردند؛ اما در نهايت مذاكرات اُسلو آن را متوقّف كرد. نتيجه اسلو چه بود؟ امروز حتّى طرّاحان و مدافعان فلسطينىِ اسلو هم ديگر از آن دفاع نمىكنند؛ زيرا عملاً فهميدند كه اسرائيل فقط مىخواست مشكل خود را حل كند؛ يعنى از رويارويىِ مبارزين سنگ به دست خلاص شود و ضربهپذيرى خود را كم كند. اگر چيز اندكى به طرف فلسطينى داد و نام آن را اعطاى امتياز گذاشت، صرفاً براى خاموش كردن آتش انتفاضه و كم كردن آسيبپذيرىِ خودش بود. به محض آنكه مشكل خود را حل شده ديد و به غلط احساس كرد كه مردم فلسطين ديگر توان از سرگيرىِ انتفاضه و مقاومت و رويارويى با آنها را ندارند، اعطاى همان امتيازات اندك را هم متوقف كرد و فزونطلبى ذاتى خود را آشكار ساخت. فرايند روند سازش و طرح اسلو، مردم فلسطين را در حالتى قرار داد كه دريافتند راهى جز قيام ندارند.
* محور اصلى انتفاضه اقصى، بيتالمقدّس است
محور اصلى انتفاضه اقصى، بيتالمقدّس است؛ يعنى جرّقهاى كه به انفجار خشم مردم فلسطين انجاميد، اسائه ادب صهيونيستها به مسجدالاقصى بود. مردم فلسطين با دريافت رسالت خطيرى كه در حراست از يكى از مقدّسترين مكانهاى مذهبى مسلمانان بر دوش دارند، به صحنه آمدند و با ايثار و فداكارى، شعله مقدّس مقاومت و مبارزه عليه اشغالگران صهيونيست را برافروختند.
روند سازش - و به طور مشخّص طرح اسلو - موجب تفرقه فلسطينيان گرديد؛ اما اين انتفاضه مبارك توانست وحدت ملى را به صحنه فلسطين بازگرداند. ملاحظه مىفرماييد كه همه اقشار مردم در اين مبارزه حضور دارند و جريانات اسلامى و ملى در كنار يكديگر قرار گرفتهاند. حتّى كسانى كه همچنان دلشان در جاى ديگرى است، ناگزير از همراهى با اين حركت عظيم شدهاند.
خيزش اسلامى و يا به تعبير ديگر جنبش بيدارى اسلامى، پس از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران و ظهور حركت امام خمينى رضىاللَّهعنه در دو دهه اخير، با قدرتِ تمام در صحنه منطقه و جهان اسلام ظاهر شده است. امروز محور اصلى اين جنبش و حركت، مسأله فلسطين است. انتفاضه اقصى توانست حتّى در خارج از مرزهاى جغرافيايى فلسطين و برون از ملت فلسطين، عموم ملتهاى مسلمان و عرب را به صحنه بكشاند. تظاهرات ميليونى ملتهاى مسلمان - از غرب تا شرق جهان اسلام - نشان داد كه مردم فلسطين مىتوانند بر روى حمايتهاى آنان حساب كنند و در عين حال نقش قابل توجّهى در ايجاد وحدت مسلمانان ايفا نمايند.
* روزى كه مقاومت اسلامى در لبنان شكل گرفت
روزى كه مقاومت اسلامى در لبنان به همّت دلاورمردان لبنانى و با توصيه و حمايت امام راحل شكل گرفت، اسرائيل، بيروت - يعنى پايتخت لبنان - را در اشغال خود داشت و بر مقدّرات سياسى اين كشور چنگ انداخته بود. آن روز وقتى مقاومت اسلامى شعار «زحفاً زحفاً نحوالقدس(2)» را سر داد، گروهى از بىخبران، آنان را سادهانديش خواندند و به طعنه سؤال كردند: آيا مىشود به سوى قدس حركت كرد، حال آنكه شما لبنانيها از ورود به پايتخت كشور خود ناتوان هستيد؟ از آن تاريخ تا پيروزى تاريخى مقاومت اسلامى بر اسرائيل، فقط هجده سال به درازا كشيد. تصديق مىفرماييد كه هجده سال، در تاريخ مبارزات ملتها زمان زيادى نيست.
بى ترديد، مبارزه، خسارتهاى تأسّفبارى را نيز به همراه دارد. مردم كشته مىشوند؛ خانهها ويران مىگردد؛ فشار اقتصادى بر دوش مردم سنگينى مىكند و دهها مصيبت ديگر كه ملال و تأثّر آن هرگز دلهاى ما را رها نخواهد كرد؛ ولى بايد ببينيم نتيجه اين ايثار و فداكارى چيست؟ پيروزى آنقدر باارزش است كه ناگزير بايد بهاى آن نيز پرداخته شود.
اسرائيل كه روزى در اين منطقه عربده مىكشيد و همه خواستههاى خود را بر ملتهاى عربى ديكته مىكرد، اينك ناتوان و افسرده در برابر عظمت مقاومت اسلامى، بر زمين زانو زده است؛ اين بخشِ كوچكى از تواناييهاى ملتهاى مسلمان و عرب است. يقين بدانيد كه اگر همه امكانات جهان اسلام و حتّى بخشى از آن در اين مسير به كار گرفته شود، ما شاهد زوال و نابودى رژيم صهيونيستى خواهيم بود. اسرائيل در جنوب لبنان از يك مقاومت چند هزار نفره شكست خورد. درست است كه حزباللَّه، امتداد مردمىِ عميقى داشته و به هنگام ضرورت توانسته است هزاران، بلكه دهها هزار نيرو را بسيج كند؛ ولى به طور مستمر فقط از چند هزار، بلكه گاه از چند صد نيرو در محورهاى رويارويى با اشغالگران صهيونيست بهره برده است. يعنى اسرائيل و همه امكانات نظامى آن و فنآورى تسليحاتى و پيشرفتهاش - كه به زرّادخانه امريكا متّصل است - از چند صد جوانِ باايمان و پُرشور كه از سلاحهاى بسيار ابتدايى در جنگ بهره مىبرند، شكست خورد. البته سلاح قوى و شكستناپذير آنها، سلاح ايمان بود.
پس، الگوى مقاومت و مبارزه پيش روى ماست؛ يعنى مىتوان با مقاومت و مبارزه و البته تحمّل خسارت، به پيروزى رسيد. درعينحال الگوى شكست نيز پيش روى ماست و آن دل بستن به روشهاى سازشكارانه و كاسه گدايى صلح در دست گرفتن است. نتيجه آن نيز تحقير، به ذلّت كشاندن و در نهايت تحميل يكطرفه خواستههاى اسرائيل است كه اين را نيز عيناً مشاهده كرديم.
* حزباللَّه و پيروزى تاريخىاش، پشتوانه انتفاضه مردم فلسطين است
امروز حزباللَّه و پيروزى تاريخىاش، پشتوانه انتفاضه مردم فلسطين است، كه البته پشتوانه بسيار نيرومندى است. رژيم صهيونيستى به هيچ وجه توانايى لازم براى يك رويارويى مستمر و درازمدت با فلسطينيها را ندارد. يهوديان را فريب داده و به فلسطين آوردهاند، با اين اميد كه اعراب با آنها نخواهند جنگيد و اگر تصميم به مقابله داشته باشند، فشار غرب مانع از ايستادگى درازمدت آنها خواهد بود. افرادى كه با اين اميد واهى به فلسطين آمدهاند، آمادگى اين را ندارند كه هستى خود را فداى هدفهاى سياسىِ بنيانگذاران صهيونيسم كنند. طبق گزارشها، توريسم صهيونيستها بهشدّت ضربه خورده و حتّى روند مهاجرتِ معكوس آغاز شده است.
* رژيم اسرائيل از درون پوسيده است
دفاع از ملت مظلوم فلسطين و قيام شجاعانه و مظلومانه آنان، وظيفه اسلامى همه ماست. امروز يك ملت مسلمان با چهره خونآلود، از وسط ميدان نبرد، امت اسلامى را به يارى مىطلبد. من فرياد آن زن فلسطينى را كه در مقابل دوربين خبرنگار با صداى گرفته خود فرياد مىزد: «يا للمسلمين ...»، از ياد نمىبرم.
همه مسلمانان و اعراب بايد از مشروعيت مبارزات مردم فلسطين حمايت كنند. در مجامع بينالمللى بايد اين نكته مورد تأكيد قرار گيرد كه مردم بىدفاعى كه حقوق آنان سلب شده و تحت اشغال قرار گرفتهاند، حق دارند براى احقاق حقوق خود مبارزه كنند. لذا استمرار انتفاضه و مقاومت مردم فلسطين حقّ مشروع آنان است و قوانين بينالمللى نيز آن را محترم شمرده است. هرچند كه متأسّفانه اين قوانين معمولاً در جهت خواسته استكبار و قدرتهاى جهانى تفسير مىشود.
حضّار محترم! مطمئن باشيد كه رژيم اسرائيل از درون پوسيده و نسل كنونى به هيچ وجه آمادگى ايثار و فداكارى براى حفظ آن را ندارد.
بحمداللَّه ملتهاى عرب و مسلمان، امروزه بيش از هر وقت ديگرى در پنجاه سال گذشته، نيرومند و قوى هستند؛ آنها در زمينههاى مختلف قدرتمند شدهاند.
مسلمانان، ديگر نمىتوانند شاهد سركوبى روزانه ملت فلسطين باشند و ساكت بنشينند. به اسرائيل بايد بفهمانيد كه استمرار سركوبى ملت فلسطين و مناطق فلسطينىنشين، با عكسالعمل شديد، جدّى و عملى همه اعراب و مسلمانان مواجه خواهد شد.
مردم فلسطين را بايد به ادامه مقاومت دلگرم كنيد. مردم فلسطين خوب مىدانند كه آنچه بر اقدامات سركوبگرانهى اسرائيل در لبنان لگام زده است، توان مقاومت اسلامى در پاسخگويى به اسرائيل و وارد آوردن ضربات سهمگين به آن مىباشد و نه اتّكاء به تلاشهاى مسالمتآميز و ميانجيگرى اين و آن.
وحدت درونى مردم فلسطين و جريانات مختلف فلسطينى يك نكته اساسى است. هرچيزى كه موجب انحراف مسير و عدم توجّه به دشمن اصلى شود، يقيناً در خدمت آرمان فلسطين نخواهد بود. الحمدللَّه فلسطينيها در طول اين پنجاه سال از اين امتحان سربلند بيرون آمده و پختگى خود را نشان دادهاند. ديديم كه همه تلاشهاى اسرائيل براى دامن زدن به اختلافات مجاهدين، ناكام ماند و تمامى جريانهاى اصيل و جنبشهاى مجاهد و مبارز، علىرغم گرايشهاى متفاوت، با صبر انقلابى مانع از تحقّق خواسته دشمن شدند. از اين پس نيز بايد چنين باشد.
*خطِّ كلّى مبارزه با رژيم غاصب
امروز ديگر كاملاً روشن شده است آنهايى كه گمان مىكردند قضيه فلسطين يك امر مقطعى و محدود به بخش كوچكى از جهان اسلام است، كاملاً اشتباه مىكردند. ذخاير عظيم سلاحهاى هستهاى و كشتار جمعىِ ذخيره شده در زرّادخانههاى رژيم صهيونيستى، براى مقابله با مردم بىدفاع فلسطين نيست؛ بلكه براى برقرارى سلطه بر جهان اسلام و بخصوص منطقه خاورميانه است. اينكه حزباللَّه براى آزادى سرزمين اشغالى تلاش مىكند و اسرائيل در تلافى به نيروهاى سوريه حملهور مىشود، نشان بارزى از چنين نيّت شيطانى اسرائيل و حاميان غربى آن است.
خطِّ كلّى مبارزه با رژيم غاصب بايد اين باشد:
الف - زندانى كردن رژيم غاصب در درون مرزهاى سرزمين اشغالى و تنگ كردن فضاى تنفّس اقتصادى و سياسى آن و گسستن پيوندهاى آن با محيط پيرامونش.
ب - تداوم بخشيدن به مقاومت و مبارزه ملت فلسطين در داخل كشورشان و رساندن هرگونه كمكى كه به آن نياز دارند، تا تحقّق پيروزى نهايى.
برادران و خواهران! علت اساسى فشارهاى همهجانبهاى كه استكبار جهانى - و در رأس آنها رژيم امريكا - به ايران وارد مىكند، حمايت ما از فلسطين است. آنها در اظهارات صريحترى گفتهاند كه مشكل اصلى امريكا با ايران، مخالفت جمهورى اسلامى ايران با طرحهاى ذلّتبار سازش در فلسطين است؛ و بقيه امور نظير ادّعاهاى مضحكِ نقض حقوق بشر و ساخت سلاحهاى كشتار جمعى، بهانهاى بيش نيست؛ و اگر ايران دست از حمايت خود از مبارزين و مردم لبنان و فلسطين بردارد، آنها دست از روش خصمانه خويش عليه ايران برمىدارند! البته ما بهروشنى مىدانيم مشكل اصلى آنان، اسلام و حكومت اسلامى است كه مانع از بازگشت غارتگرانه و سلطهطلبانه آنان به اين كشور پهناور شده است و آنها هم حقيقتاً اين رويكرد سياستهاى جمهورى اسلامى را بهخوبى مىشناسند. ما به آنها جواب رد دادهايم و حمايت از مردم فلسطين و لبنان را از وظايف مهم اسلامى خويش مىدانيم. لذا آنها از هر سو فشارهاى خود را وارد مىكنند.
سياست اصلى و راهبردى آنان در مورد كشور ما، شكاف افكندن در صفوف متّحد و يكپارچه مردم مسلمان و انقلابى ايران است. گروهى را «محافظهكار» و گروهى را «اصلاحطلب» مىنامند؛ از يك گروه حمايت مىكنند و برعكس، حملات تبليغى خويش را عليه گروه ديگر متمركز مىكنند. آنها با بزرگ كردن بعضى اشكالات، سعى مىكنند نظام اسلامى را غيركارآمد جلوه دهند و مردم را از نظام دينى مأيوس نمايند و جدايى دين از سياست را تبليغ مىكنند. ايمان عميق دينى مردم ما، بزرگترين سدّ راه آنهاست. آنها با برنامههاى تبليغاتى خويش، مىخواهند جوانان را در كشور مأيوس كنند و مشكلات اقتصادى را - كه كم و بيش در همه جاى دنيا متعارف و رايج است - جزو مسائل لاينحل نظام جمهورى اسلامى قلمداد نمايند. آنها با تبليغات خود مىخواهند امام و اركان انقلاب را زير سؤال ببرند. علّت اين است كه آنها از اسلام ضربه خورده و از انقلاب اسلامى صدمه ديدهاند؛ از بيدارى اسلامى در جهان، احساس خطر مىكنند و از احياء و توسعه مبارزات اسلامى لبنان و فلسطين عميقاً نگرانند. لذا در صدد برآمدهاند كه ريشه تفكر اسلامى را بخشكانند و تيرهاى زهرآگين تبليغاتى خود را متوجّه اسلام و دين كردهاند.
هرچه دامنه مبارزات لبنان و فلسطين گستردهتر مىشود، برآشفتگى و عصبانيت صهيونيسم و امريكا از نظام جمهورى اسلامى بيشتر و توطئه آنها گستردهتر مىگردد؛ ولى آنها بدانند علىرغم تبليغاتشان، ملت عظيمالشّأن ايران و مسؤولان و رؤساى كشور، همگى منسجم هستند. مردم مسلمان ايران يكپارچه از آرمانهاى انقلاب و اسلام حمايت مىكنند و حمايت از فلسطين، انتفاضه و مبارزه با صهيونيسم و حاميانش از اركان اصلى سياستهاى راهبردى جمهورى اسلامى ايران است. ما يقين داريم با ادامه مبارزات مردم مسلمان فلسطين و حمايت جهان اسلام، فلسطين به فضل الهى آزاد مىشود و بيتالمقدّس و مسجدالاقصى و ساير نقاط آن سرزمين اسلامى به آغوش جهان اسلام باز مىگردد؛ انشاءاللَّه. واللَّه غالب على امره
(سخنرانى رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم گشايش كنفرانس بينالمللى حمايت از انتفاضه فلسطين)
*وظيفه اسرائيل اين بوده است كه منافع قدرتهاى متجاوز غربى را در منطقه اسلامى حفظ كند
غرب و قدرتهاى غربى، از آغاز پيدايش غدّه سرطانى صهيونيسم در اين منطقه، تعامل دوجانبهاى را با هم داشتند. وظيفه اسرائيل اين بوده است كه منافع قدرتهاى متجاوز غربى را در منطقه اسلامى حفظ كند؛ يعنى هميشه روبهروى كشورهاى اسلامى و كشورهاى منطقه، تهديد دائمىِ بالفعلى قرار داشته باشد و كشورهاى اسلامى را در يك دغدغه دائمى نگه دارد تا آنها نتوانند با هم متّحد شوند و يك مجموعه همدل و همجهت را به وجود آورند و از امكانات و ثروت و نيروى انسانى خود براى منافعشان استفاده كنند. متقابلاً وظيفه آنها هم اين بوده است كه اين غدّه سرطانى را در اين منطقه با همه وجود نگه دارند. البته امروز اين نقش بيشتر از همه برعهده امريكاست.
در آغاز پيدايش اين مشكل و مصيبت بزرگ براى دنياى اسلام، غفلتهايى صورت گرفت و تدبير درستى براى مقابله با اين مشكل ديده نشد و به كار نرفت. البته شخصيتهاى برجستهاى در فلسطين و بيرون از فلسطين بودند كه نبايد زحماتشان ناديده گرفته شود - از قبيل مرحوم عزّالدين قسّام، مرحوم حاج امين الحسينى، مرحوم شيخ محمد حسين كاشفالغطاء - همه اينها خطر وجود دولت و حكومت صهيونيستى را در اين منطقه شناختند و آن را گوشزد كردند و مبارزاتى انجام دادند؛ ليكن دنياى اسلام و موظّفان دنياى اسلام نتوانستند نقش خود را درست ايفا كنند؛ لذا در مبارزه مردم فلسطين با اين پديده بسيار خطرناك، افت و خيزهايى در طول زمان وجود داشته است.
ولى مبارزه امروز دو خصوصيت دارد كه در هيچيك از زمانها اين دو خصوصيت در مبارزات فلسطينيها و مبارزه براى فلسطين، با هم وجود نداشته است: يك خصوصيت، اسلامى بودن اين مبارزه است؛ و خصوصيت دوم، مردمى شدن و همهگير شدن آن است. اجتماع اين دو خصوصيت با هم، زانوان رژيم صهيونيستى را به لرزه درآورده است. احساس خطر در سراسر كيان صهيونيستى وجود دارد. مىفهمند و درست تشخيص مىدهند كه خطر عمده و اساسى، امروز به وجود آمده است. كسى كه امروز در مقابل كيان صهيونيستى قرار گرفته، يك گروه نيست؛ شخصيتهاى سياسىاى نيستند كه بشود پشت ميز مذاكره آنها را مجاب كرد. شما مىدانيد كه پشت ميز مذاكره، با شيوههاى گوناگون مىشود افراد را مجاب كرد - با تهديد، تطميع و وعدههاى دروغ - اما وقتى مبارزه در دامن ملت افتاد و خودآگاهى در ميان مردم به وجود آمد و آنها با همه وجود احساس كردند كه وظيفه دارند در مقابل وضعيّت بايستند، والّا يكسره نابود و پامال خواهند شد؛ از طرفى هم هنگامى كه تدبير مبارزه، از ايمان اسلامى سرچشمه گرفت و به دلها و جانها متّكى شد، در اين صورت، مبارزه براى دشمن، بسيار خطرناك مىشود. امروز چنين وضعى پيش آمده است. سردمداران رژيم مستكبر امريكا هم به همين دليل عصبانىاند و باطن خود را نشان مىدهند. آنچه در دل آنها وجود دارد و هميشه پشت پردههاى ضخيم رياكارى، آن را پنهان مىكنند، امروز در اظهاراتشان نشان داده مىشود. امروز امريكاييها نه فقط از رژيم سفّاك صهيونيستى، بلكه از جنايتهاى صريحِ آن هم بدون هيچ پوشش و شرمى حمايت مىكنند. فقط مسأله ترور نيست؛ يك جنايت بزرگ و آشكار صورت گرفته است؛ از اين حمايت مىكنند؛ از آوردن تانكها در كوچهها و خيابانها حمايت مىكنند؛ از ويران كردن خانههاى مردم حمايت مىكنند. اين باطن رژيم استكبار است. «استكبار»ى كه در واژههاى انقلاب اسلامى تكرار مىشود، يعنى اين.
جرم جمهورى اسلامى اين است كه آشكارا و صريح از حقّ و عدالت دفاع مىكند
حماس و جهاد اسلامى و حزباللَّه را به عنوان تروريست معرفى مىكنند. چرا؟! مگر اينها چه كردهاند؟! جرم اينها اين است كه از شرف و ميهن و خانه و مردمِ خود دفاع كردهاند. ميل امريكاييها اين است كه اسرائيل با جلاّدان خود، بچههاى كوچك؛ بچههايى مثل پسر اين مرد(1) را جلوِ چشم پدرانشان به قتل برساند و كسى اعتراض نكند، چيزى نگويد، در صدد پاسخ برنيايد و خشمگين نشود. گناه حماس و جهاد اسلامى و حزباللَّه لبنان و همه مبارزان حقيقى صحنه نبرد فقط اين است كه در مقابل اينگونه تجاوزات قساوتآميز و كمنظير، به پاسخ عملى دست مىزنند و اقدام مىكنند. جرم جمهورى اسلامى هم اين است كه آشكارا و صريح از حقّ و عدالت دفاع مىكند. ما هرگز دفاع از حقّ و عدالت را به خاطر ميلِ دل قدرتهاى استكبارى كنار نگذاشتيم. ما هرگز در اين زمينه، سازش و رياكارى نكرديم. ما صريحِ حقّ و عدالت را مطرح و از آن دفاع كرديم. اين جرم ماست.
رژيم صهيونيستى با پشتيبانى امريكا - دو عنصرِ بهكلّى دور از معنويت و حقيقت و عدالت و انسانيت - در صدد است ملت فلسطين را به زانو درآورد و او را وادار كند كه حرف حقّ خود را بر زبان نياورد و پس بگيرد؛ و البته نخواهد توانست. خصوصيت مبارزه امروز و انتفاضه فلسطين اين است كه ملت فلسطين به معناى حقيقى كلمه بهپاخاسته است.
به نقش رسانهها و تبليغ مىرسيم. اين صحنه مبارزه، يك صحنه عمومى است. هر كس به قدر توانايى خود در سرتاسر دنياى اسلام وظيفهاى دارد و بايد نقشى ايفا كند. امروز دنيا، دنياى رسانهها و تبليغ و تبيين است. امروز در مقابل شما امپراتورى خبرى دشمنان دنياى اسلام قرار دارد كه غالباً در كنترل صهيونيستهاست. امروز يك اتوبان يكطرفه خبر و تحليل از طرف رسانههاى خبرى به سمت افكار عمومى دنيا - از جمله افكار عمومى كشورهاى عربى و اسلامى و خود مسلمانان - جارى است. صهيونيستها از آغاز شروع كار خود، به سمت رسانههاى خبرى و تبليغى رفتند. يكى از سياستهاى آنها اين بود كه رسانههاى تبليغى دنيا را قبضه كنند. امروز اينگونه است. آنها از اوّلِ كار، يك شگرد تبليغى را انتخاب كردند كه بسيار مهمّ و تعيين كننده بود و تا امروز تأثيرگذار بوده است؛ آن شگرد تبليغى عبارت است از مظلومنمايى. براى مظلومنمايى، داستانها و افسانههاى فراوانى جعل شد؛ خبرهايى ساخته شد و تلاشهاى بىوقفهاى انجام گرفت. امروز هم در نهايت سفّاكى، باز همان تبليغات ادامه دارد؛ يعنى باز هم مهمترين كار صهيونيستها در دنياى تبليغات، مظلومنمايى است. اينها مسأله نگرانى روانى يهوديان را مطرح كردند و گفتند چون يهوديان در طول قرنهاى متمادى زير فشار بودند، از لحاظ روانى دچار نگرانىاند و به امنيّت روانى احتياج دارند. صهيونيستها در مذاكرات با سران كشورهاى غربى و بعدها در گفتگوهاى خود با كشورهاى اسلامى و عربى، مسأله امنيّت روانى را مطرح كردند و گفتند ما به امنيّت روانى احتياج داريم و بايد امنيّت روانى ما تأمين شود. اين امنيّت روانى يعنى چه؟ هيچ معناى مشخّص و هيچ پايانى ندارد. هر اقدامى بخواهد انجام بگيرد، اگر به سودشان نباشد، به بهانه امنيّت روانى، مىتوانند آن را خنثى كنند. بسيارى را در دنيا قانع كردند كه به امنيّت روانى احتياج دارند و بايد امنيّت روانى آنها تأمين شود.
* برآوردن نياز اسرائيل در مورد امنيّت روانى، مشكلتر است از چشم پوشيدن از سرزمين
شما وقتى سرزمين را از دست مىدهيد، مىدانيد چه چيزى را از دست داديد؛ اما وقتى مىخواهيد خواسته اسرائيل را در مورد امنيّت روانى برآورده كنيد، نمىدانيد تا كجا بايد تسليم شويد و تا كجا بايد امتياز بدهيد. اين امتياز دهى، پايانى ندارد؛ مرتّب بايد امتياز داد. تجربه اروپا در اين مورد، عبرتآموز است. دولت آلمان صد و پنجاه ميليارد مارك به عنوان خسارت به يهوديان داد؛ اما خسارت يهوديان از آلمان هنوز تمام نشده است؛ باز هم خسارت طلبكارند و بايد به آنها داده شود! آنچه يهوديان با آلمان كردند، كم و بيش با برخى كشورهاى اروپايى ديگر - مثل اتريش، سوئيس، فرانسه، حتّى تا چند سال قبل با واتيكان - نيز انجام دادند. همه بايد خسارت بدهند؛ اين خسارت تمام شدنى نيست!
در بعد روانى، اسرائيليها فعّاليتهاى بسيار مهمّى دارند. همه سياستمداران، خبرنگاران، روشنفكران، كارگزاران و نخبگان غرب بايد در مقابل بناى يادبود كوره آدمسوزى سر تعظيم فرود بياورند؛ يعنى همه، داستانى را كه اصل صحّت آن معلوم نيست، مورد تأكيد قرار دهند و خود را بدهكار آن داستان قلمداد كنند. اينها روشهايى است كه در تبليغ دارند و همه معطوف به «مظلومنمايى» است.
البته در بخش ديگرى از دنيا، با تكيه بر داستانهاى ذكر شده در تورات و اين كه اينجا سرزمينى است كه به فرزندان اسرائيل بخشيده شده، بسيارى از مسيحيان را هم با خود همفكر و همدل كردند. آن طورى كه من در آمارى ملاحظه كردم، اينها توانستهاند در برخى كشورها - از جمله عمدتاً در امريكا - به عنوان پشتوانه افكار عمومى، با همين تبليغات، ميليونها صهيونيست غير يهودى درست كنند! اينها سالهاست كه اين كار تبليغاتى را مىكنند. امروز هم با شدّت هر چه تمامتر همين تبليغات در دنيا ادامه دارد.
البته از حوادثى هم كه پيش آمد - مثل حادثه بيستم شهريور (يازده سپتامبر) در نيويورك و واشنگتن - حداكثر سوء استفاده را كردند و توانستند مسأله فلسطين را از متن قضاياى دنياى اسلام به حاشيه برانند. از اين جهت هم صهيونيستها صددرصد مورد كمك امريكا قرار گرفتند. اما در مقابل، هيچ كس حق ندارد و نبايد در كشورهايى كه ادّعاى آزادى مىكنند، آتش زدن زندگى زنان و كودكان فلسطينى را مورد سؤال و اعتراض قرار دهد و قساوتهايى را كه امروز عليه ملت فلسطين به كار مىرود، ذكر كند.
با توجه به اين روش تبليغى و شناخت روانىاى كه انسان از دشمن پيدا مىكند، مجموعه مسؤولان و كارگزاران رسانههاى كشورهاى اسلامى بايد مسؤوليت خود را احساس و راه خود را تنظيم كنند. اين يك كار حياتى و مهمّ است. امروز نه فقط براى ملت فلسطين، بلكه براى دنياى اسلام، اين يك كارِ حياتى و يك وظيفه سنگين است.
به عنوان يك مثال، من تجربه جنوب لبنان را - كه دوستان در جريان آن هستند - به عنوان يك الگو مىتوانم مطرح كنم. مؤمنين و جوانان مبارز لبنان توانستند از اهرم و عامل تبليغات به بهترين وجه و به صورت شايسته، در حركت عظيمى كه عليه صهيونيستها كردند، استفاده كنند؛ توانستند عنصر مقاومت و فداكارى را به دنياى اسلام درست منعكس كنند؛ به اين ترتيب است كه دشمن به ستوه مىآيد. همه دنياى اسلام فهميد كه مقاومت در جنوب لبنان چه مىكند و چه كار مىخواهد بكند و هدفش چيست. در آنجا تبليغات به شيوه خوب و درستى به كار رفت. خودى روحيه پيدا كرد، دشمن روحيّهاش ضعيف شد و به ستوه آمد. اين كارى است كه ما هميشه بايد بكنيم. دنياى اسلام هميشه در حال مبارزه و مورد حمله است. اين قطعهاى از بدن دنياى اسلام است كه امروز در چنگال صهيونيستهاست؛ شب و روز به آن حمله مىكنند؛ لذا بايد از رسانهها حداكثر بهرهبردارى به نفع اين قضيه به عمل آيد.
لازم است براى استراتژى تبليغى عليه صهيونيستهاى غاصب، يك طرّاحى بنيادين صورت گيرد. اينكه ما به صورت تاكتيكى در هر موقعيّتى بخشى از مظلوميتها را بيان كنيم، كافى نيست. بايد يك راهبرد عمومى، تبليغى در همه دنياى اسلام به صورت مشترك تعيين و به آن عمل شود.
ما رسانههاى بزرگ دنيا را در اختيار نداريم؛ اما آنچه را هم كه در اختيار داريم؛ چيز كمى نيست. ما بايد از سرمايه و موجودى خود - كه متعلّق به دنياى اسلام است - حداكثر استفاده را بكنيم. همه در اين زمينه مسؤول و موظّفند. روشنفكران و سياستمداران و شاعران و نويسندگان و هنرمندان و دانشگاهيان مسؤولند. اينها قشرهاى اثرگذارند؛ اينها كسانىاند كه مىتوانند رسانهها را بهدرستى تغذيه كنند. شما كه در اينجا جمع شدهايد، همين اجتماعتان يك حادثه بزرگ است. در اين اجتماع، شما مىتوانيد اين را پايهاى براى يك حركت هماهنگِ رسانهاى در همه دنياى اسلام قرار دهيد. اين كارِ ممكنى است. چرا ما از ابزارهاى خود استفاده نمىكنيم؟
بسيارى از نويسندگان و روشنفكران دنياى اسلام به سردمداران برخى از كشورهاى اسلامى و دولتهايى كه رفتار مناسبى در مقابل صهيونيستها ندارند، اعتراض مىكنند و مىگويند چرا از نفت و ثروت و از امكان سياسى خود عليه صهيونيستها استفاده نمىكنيد؟ البته اين اعتراض وارد است و به نظر ما اين اشكال، اشكال درستى است؛ اما عيناً مىشود همين سؤال را در دنياى روشنفكرى، نويسندگى و دنياى دانشگاهها مطرح كرد: چرا از سرمايه عظيم علمى و روشنفكرى، چنان كه بايد و شايد، استفاده نمىشود؟ گاهى يك شعر و يك قصيده تأثيرى مىگذارد كه بسيارى از پولها و ثروتها نمىتواند آن اثر را به وجود آورد. يك روز يك شاعر فلسطينى قصيدهاى گفت و دلهاى دنياى عرب را به شورش وادار كرد - اين مربوط به سال 67 يا 68 است - گاهى يك شگرد خوب رسانهاى يا يك حركت هماهنگ تبليغاتى، از بستن شيرهاى نفت اثرش بيشتر مىشود.
آنچه كه ما امروز احتياج داريم، اين است كه كسانى كه مشغول مبارزه هستند، روحيه پيدا كنند و بدانند آينده آنها اميدبخش است. متأسفانه گاهى عكس اين ديده مىشود. دستگاههاى تبليغاتى غرب تلاش مىكنند تا اين اميد را در هم بشكنند. در همين ماههاى اخير كه انتفاضه حداكثر احتياج را به حمايت و كمك داشت، ديده شد كه در دنياى اسلام بعضى از قلمها به مطالبى كشانده شد كه براى انتفاضه سم بود. از ناتوانى و ضعف انتفاضه حرف زدند؛ اينها سم است. معناى اين مطالب اين است كه ملت فلسطين هيچ راهى جز تسليم و به خاك افتادن در مقابل صهيونيستها ندارد.
البته امريكا و اسرائيل هم به چيزى كمتر از تسليمِ مطلق فكر نمىكنند، اما آنها دشمنند و البته اشتباه مىكنند. اين چيزى است كه پيش نخواهد آمد. آنها جز به تسليم مطلق از طرف فلسطينيها قانع نيستند؛ رفتار آنها با طرف فلسطينى، يك بار ديگر اين را ثابت كرد. آنها حاضر نيستند هيچ امتيازى به طرف فلسطينى بدهند. آنها مىخواهند از طرف فلسطينى هم به عنوان يك ابزار براى نابود كردن انتفاضه فلسطين استفاده كنند. به كمتر از اين قانع نيستند. ما نبايد به تسليم كردن و نوميد كردن ملت فلسطين كمك كنيم؛ ما بايد حقيقت را بيان كنيم. حقيقت، اميد و افق تازه و به لرزه درآمدن زانوان صهيونيستها و محتاج شدن و مستأصل شدن قدرتهاى حامى صهيونيستها در مقابل حركت عمومى ملتى است كه متّكى به ايمانش حركت مىكند. آن ملتى كه يكپارچه حركت مىكند و به ايمان خود متّكى است، شكستپذير نيست. ما بايد اين حقايق را براى ايجاد اميد بيشتر در دلهاى كسانى كه وسط ميدان و صحنهاند، روشن كنيم و زمينه روانى مقاومت را فراهم نماييم. وظيفه رسانهها اين است كه كارى كنند تا زمينه روانىِ مقاومت پيدا شود.
امروز در دنيا رسانههاى صهيونيستى تجاوزهاى مكرّر و همه روزه اسرائيل را به صورت گذرا مطرح مىكنند. اگر مىتوانستند همين را هم مطرح نكنند، نمىكردند؛ منتها مصالح رسانهاى آنها ايجاب مىكند كه مطرح كنند؛ ولى خيلى گذرا، خيلى سطحى، خيلى ناقص و گزينشى؛ اما عمليات فلسطينيها را كه دفاع از وجود و شرف و ميهن و سرزمينشان است، طورى منعكس مىكنند كه گويا اسرائيل مظلوم است! مظلوم واقعى را كه ملت فلسطين است، تروريست و جنايتكار جلوه مىدهند؛ اما متجاوزِ سفّاكِ جنايتكار را مظلوم نشان مىدهند. امروز رسانههاى دنيا اين كار را مىكنند؛ سياستمدارها هم در اظهارت خود، همين حرفها را تكرار مىكنند.
سيستم رسانهاى اسلام و سيستم رسانهاى عرب بايد طورى رفتار كند كه معنايش اين نباشد كه از معركه دور است. شما وسط ميدانيد؛ چه بخواهيد و چه نخواهيد. امروز، روزى است كه هر اقدام ما، در آينده تاريخ اثر مىگذارد و ثبت خواهد شد. ما اميدواريم كه همه دنياى اسلام اين قضيه را با همهى ابعادش بهروشنى درك كند و بر طبق آنچه وظيفه اوست، عمل كند.
(بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار شركتكنندگان در همايش بينالمللى رسانههاى جهان اسلام حمايت از انتفاضه فلسطين)
* يك مقاومت جهاني عليه صهيونيزم پديد آمده است
حوادث مهم و تعيينكنندهئي اتفاق افتاده است كه افق آينده را در قضيهي فلسطين روشنتر و وظائف ما را دربارهي اين مسألهي همچنان اصليِ دنياي اسلام آشكارتر ميسازد.
از جملهي اين حوادث مهم، شكست شگفتآور نظامي و سياسي اسرائيل در برابر مقاومت اسلامي در جنگ 33 روزهي لبنان در سال 1427 هجريقمري و ناكامي خفتآور رژيم صهيونيستي در جنگ 22 روزهي جنايتكارانهاش با مردم و دولت قانوني فلسطين در غزه است.
اكنون رژيم غاصب كه چند دهه با ارتش و تسليحات خود و با پشتيباني نظامي و سياسي امريكا، چهرهئي مهيب و شكستناپذير نشان ميداد، دو بار از نيروهاي مقاومت كه با اتكاء به خدا و مردم، بيش از اتكاء به سلاح و تجهيزات ميجنگيدند، شكستخورده و با وجود تمرينها و آمادهسازيهاي نظامي و سازمانهاي عريض و طويل اطلاعاتي و حمايت بيدريغ امريكا و بعضي دولتهاي غربي و همدستي برخي منافقان جهان اسلام، انحلال، و شيب تند سقوط، و عدم كفايت خود در برابر موج نيرومند بيداري اسلامي را ظاهر ساخته است.
از سوئي ديگر جناياتي كه در حادثه تاريخي غزه از مجرمان صهيونيست سر زد؛ كشتار وسيع مردم غيرنظامي، ويران كردن خانههاي بيدفاع، سوراخ كردن سينهي كودكان شيرخوار، بمباران دبستان و مسجد، بهكارگيري بمبهاي فسفري و برخي سلاحهاي ممنوع ديگر، بستن راه غذا و دارو و سوخت و ديگر نيازهاي اوليهي مردم در مدتي نزديك به دو سال، و بسي جنايات ديگر، ثابت كرد كه غريزهي وحشيگري و جنايت در سران دولت جعلي صهيونيست، با دهههاي آغازين فاجعهي فلسطين هيچ تفاوتي نيافته و همان سياست و همان خويِ درندگي و بيرحمي كه فاجعههاي دير ياسين و صبرا و شتيلا را پديد آورد، امروز هم بعينه بر ذهن و دل ظلماني اين طاغوتهاي زمان حاكم است كه البته امروز با بهرهگيري از پيشرفت فناوري، دائرهي جنايت بسي گستردهتر و فاجعهبارتر ميباشد.
چه آنان كه با توهم شكستناپذيري رژيم صهيونيست، شعار «واقعبيني» سر داده دست سازش و تسليم در برابر غاصبان دراز كردند، و چه كساني كه به خيال باطل خود، نسل دوم و سوّم سياستمداران صهيونيست را مبرّا از جنايات نسل اوّل دانسته، اميد همزيستي سالم در كنار آنان را در دل پروراندند، اكنون بايد به خطاي خود پي برده باشند. اولاً: با موج بيداري امت مسلمان و باليدن نهال مقاومت اسلامي، آن هيبت دروغين فرو ريخته و نشانههاي ناتواني و درماندگي در رژيم غاصب آشكار گشته است، و ثانياً خوي تجاوزگري و بيشرمي از جنايت در گردانندگان آن رژيم همان است كه در دهههاي اوّل بود و هرگاه بتوانند يا گمان ببرند كه ميتوانند، از هيچ جنايتي رويگردان نيستند.
اكنون 60 سال از اشغال فلسطين ميگذرد. در اين مدت همهي ابزارهاي قدرت مادي در خدمت غاصبان قرار گرفته است؛ از پول و سلاح و فناوري، تا تلاشهاي سياسي و ديپلماسي، و تا شبكهي عظيم امپراتوري خبري و اطلاعرساني.
بهرغم اين تلاش شيطاني گسترده و حيرتآور، غاصبان و حاميان آنان نه تنها نتوانستهاند مسألهي مشروعيت رژيم صهيونيستي را حل كنند، بلكه اين مسأله با گذشت زمان بغرنجتر هم شده است.
عدم تحمل رسانههاي غربي و صهيونيستي و دولتهاي حامي صهيونيزم در برابرِ حتي طرح سؤال و تحقيق درباره هولوكاست كه بهانهي غصب فلسطين بود، يكي از نشانههاي اين تزلزل و ابهام است. اكنون وضع رژيم صهيونيستي از هميشهي تاريخ سياه خود در افكار عمومي جهان بدتر و پرسش از دليل پيدايش آن جدّيتر است. اعتراض بيسابقه و خودجوش جهاني از شرق آسيا تا امريكاي لاتين عليه آن رژيم و تظاهرات مردمي در 120 كشور جهان و از جمله در اروپا و در انگليس كه خاستگاه اصليِ اين شجرهي خبيثه بود، و دفاع آنان از مقاومت اسلامي غزه و از مقاومت اسلامي لبنان در جنگ 33 روزه، نشان ميدهد كه يك مقاومت جهاني عليه صهيونيزم پديد آمده كه در 60 سال گذشته هرگز تا اين حد، جدي و حجيم نبوده است. ميتوان گفت مقاومت اسلامي لبنان و فلسطين توانسته است وجدان جهاني را بيدار كند.
اين درس بزرگي است، هم براي دشمنان امت اسلامي كه خواستهاند با زور و سركوب، دولتي و ملتي جعلي و فرمايشي بسازند و با مرور زمان، آن را به واقعيتي انكارناپذير تبديل كرده و چنين تحميل ظالمانهئي را در جهان اسلام، عاديسازي كنند. و هم براي امت اسلامي و بويژه جوانان غيور و وجدانهاي بيدار آن، تا بدانند كه مجاهدت در راه بازگرداندن حق پايمالشده، هرگز ضايع نميشود و وعدهي خداوند راست است كه فرمود:
أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ. الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيراً وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ.
و قال تعالي: إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ، و قال عزوجل: وَ لَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ، و قال: وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ، و قال عز من قائل: فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقامٍ و كدام وعده از اين وعده الهي صريحتر كه فرمود: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ.
*مغالطه بزرگي كه بر ذهن برخي چنگ انداخته است
مغالطهي بزرگي كه در قضيهي فلسطين بر ذهن برخي از دستاندركاران چنگ انداخته اين است كه كشوري بنام اسرائيل يك واقعيت شصت ساله است و بايد با آن كنار آمد. من نميدانم اينها چرا از واقعيتهاي ديگري كه در برابر چشم آنان است درس نميگيرند؟ مگر كشورهاي بالكان و قفقاز و آسياي جنوب غربي پس از هشتاد سال بيهويتي و تبديل به بخشهائي از شوروي سابق، بار ديگر هويت اصلي خود را باز نيافتند؟
چرا فلسطين كه پارهي تن جهان اسلام است نتواند بار ديگر هويت اسلامي و عربي خود را بازيابد؟ و چرا جوانان فلسطيني كه در شمار باهوشترين و مقاومترين جوانان عربند نتوانند ارادهي خود را بر اين واقعيتِ ظالمانه فائق گردانند؟
مغالطهي بزرگ ديگر آن است كه گفته شود تنها راه نجات ملت فلسطين، مذاكره است! مذاكره با كي؟ با رژيم غاصب و زورگو و گمراهي كه جز به زور، به هيچ اصل ديگري معتقد نيست؟ آنان كه به اين بازيچه و فريب خود را دلخوش كردند چه به دست آوردند. آنچه آنها به عنوان حكومت خودگردان از صهيونيستها گرفتند، با صرفنظر از ماهيت تحقيرآميز و اهانتبار آن، اولاً با هزينهي سنگينِ اعتراف به مالكيت رژيم غاصب بر تقريباً سراسر فلسطين تمام شد، ثانياً همان حكومت نيمبند و دروغين را هم با بهانههاي واهي در مواردي زير پاي خود لگد كوب كردند؛ محاصرهي ياسر عرفات در ساختمان مديريتش در رامالله و انواع تحقير و تذليل او حادثهاي نيست كه فراموش شود.
ثالثاً: چه در زمان عرفات و چه بويژه پس از او با مسئولان حكومت خودگردان مانند رؤساي كلانتريهاي خود رفتار كردند كه وظيفهشان تعقيب و دستگيري مجاهدان فلسطيني و محاصرهي اطلاعاتي و پليسي آنهاست، و بدينصورت تخم كينه را در ميانهي گروههاي فلسطيني پاشيدند و آنها را به جان يكديگر انداختند.
و رابعاً: همان اندازه دستاورد ضعيف هم فقط ببركت جهاد مجاهدان و مقاومت غيور مردان و زنان تسليمناپذير بود. اگر انتقاضهها رخ نميداد صهيونيستها با وجود تنازل پيدرپي رؤساي سنتي فلسطين در برابر آنها، همين اندازه را هم هرگز به آنان نميدادند.
يا مذاكره با امريكا و انگليس كه بزرگترين گناه را در ايجاد و حمايت از اين غدهي سرطاني مرتكب شدهاند، و خود پيش از آنكه ميانجي باشند طرف دعوايند. دولت آمريكا هيچگاه حمايت بيقيد و شرط خود از رژيم صهيونيست و حتي از جنايتهاي آشكار آن از قبيل ماجراي اخير غزه را متوقف نكرده است.
حتي رئيسجمهور جديد آمريكا هم كه با شعار تغيير در سياستهاي دولت بوش بر سر كار آمده است، از تعهد بيقيد و شرط به امنيت اسرائيل دم ميزند، يعني دفاع از تروريسم دولتي، دفاع از ظلم و زورگوئي، دفاع از قتل عام صدها مرد و زن و كودك فلسطيني در 22 روز، اين يعني همان كژراههي دوران بوش و نه چيزي كمتر.
مذاكره با مجامع وابسته به سازمان ملل هم يك رويكرد عقيم ديگر است. سازمان ملل شايد در كمتر نمونهئي همچون مسألهي فلسطين، مورد آزمونِ افشاگر و رسواكننده قرار گرفته باشد.
شوراي امنيت، يك روز اشغال فلسطين به وسيلهي گروههاي تروريست جرّار را سريعاً به رسميت شناخت و نقشي اساسي را در پيدايش و تداوم اين ظلم تاريخي بازي كرد، و پس از آن چندين دهه همواره در برابر نسلكشيها، آوارهسازيها، جنايتهاي جنگي و انواع جرائم گوناگون ديگر آن رژيم، سكوت رضايتآميز كرد، و حتي هنگامي كه مجمع عمومي رأي به نژادپرستبودن صهيونيسم داد، نه تنها با آن همراهي نكرد، كه در عمل 180 درجه با آن فاصله گرفت. كشورهاي زورگوي عالم كه برخوردار از عضويت دائم در شوراي امنيتاند از اين مجمع جهاني همچون ابزار استفاده ميكنند.
* راه نجات فقط ايستادگي و مقاومت است
نتيجه آنكه نه تنها اين شورا به كار امنيت در جهان كمكي نميكند بلكه هرجا كه قرار است مفاهيمي همچون حقوقبشر يا دموكراسي و امثال آن، وسيلهي زيادهطلبي و سلطهي بيشتر آنان گردد،به كمك ايشان ميشتابد و بر كارهاي نامشروع آنان پوششي از فريب و دروغ ميافكند.
نجات فلسطين با دريوزگي از سازمان ملل يا از قدرتهاي مسلّط و به طريق اولي از رژيم غاصب به دست نميآيد، راه نجات فقط ايستادگي و مقاومت است، با توحيد كلمهي فلسطينيان و كلمهي توحيد كه ذخيرهي بيپايان حركت جهادي است.
اركان اين مقاومت،از سوئي گروههاي مجاهد فلسطيني و آحاد مردم مؤمن و مقاوم فلسطين در داخل و خارج آن كشورند؛ و از سوئي ديگر، دولتها و ملتهاي مسلمان در سراسر جهان، بويژه عالمان ديني و روشنفكران و نخبگان سياسي و دانشگاهيان. اگر اين دو ركن مستحكم در جاي خود قرار گيرند، بيشك وجدانهاي بيدار و دلها و انديشههائي كه افسون تبليغات امپراتوري خبري استكبار و صهيونيزم، آنها را مسخ نكرده،در هر نقطهي عالَم به ياري ذيحق و مظلوم خواهند شتافت و دستگاه استكبار را در برابر طوفاني از انديشه و احساس و عمل قرار خواهند داد.
نمونهي اين حقيقت را در طول روزهاي اخير مقاومت پرشكوه غزه همه ديديم. گريهي رئيس غربي يك سازمان خدماتي بينالمللي در برابر دوربين رسانهها، اظهارات همدردانه فعالان سازمانهاي بشردوستانه، تظاهرات بزرگ و صميمي مردم در قلب پايتختهاي اروپائي و شهرهاي امريكا، اقدام شجاعانهي رؤساي چنددولت در امريكاي لاتين، همه و همه نشانهي آن است كه دنياي غيرمسلمان نيز هنوز به دست نيروهاي شرآفرين و فسادآفرين ـ كه نام قرآني آنها شيطان است ـ به طور كامل تسخير نشده و هنوز ميدان براي جولان حقيقت،باز است.
آري،مقاومت و صبر مجاهدان و مردم فلسطين و حمايت وكمك همهجانبه به آنان از سراسر كشورهاي اسلامي خواهد توانست طلسم شيطاني غصب فلسطين را بشكند. انرژي عظيم امت اسلامي ميتواند مشكلات جهان اسلام و از جمله، مشكل حاد و فوري فلسطين را حل كند.
* طلسم مصونيت جنايتكاران صهيونيست را بشكنيد
اكنون خطاب من به شما برادران و خواهران مسلمان است در سراسر جهان و نيز به همهي وجدانهاي بيدار از هر كشور و ملت. همت كنيد و طلسم مصونيت جنايتكاران صهيونيست را بشكنيد. سران سياسي و نظامي رژيم غاصب را كه در فاجعهي غزه نقشآفرين بودند به پاي ميز محاكمه بكشانيد و به مجازاتي كه عدل و عقل حكم ميكند برسانيد. اين اولين قدمي است كه بايد برداشته شود. سران سياسي و نظامي رژيم غاصب بايد محاكمه شوند. اگر جنايتكار مجازات شود، راه جنايت براي آنان كه انگيزه و جنون آن را دارند ناهموار خواهد شد. آزاد گذاشتن عاملان جنايتهاي بزرگ، خود عامل و مشوق جنايتهاي ديگر است. اگر امت اسلامي پس از جنگ 33 روزهي لبنان و آنفاجعهآفرينيهاي دهشتناك، مجازات صهيونيستهاي فاجعهآفرين را بجدّ مطالبه ميكرد، اگر اين مطالبهي بحق پس از به خاك و خون كشيدن كاروانهاي عروسي در افغانستان و پس از جنايات بلكواتر در عراق و پس از رسوائيهاي سربازان امريكائي در ابوغريب و غير آن صورت ميگرفت، امروز ما شاهد كربلاي غزه نميبوديم.
ما دولتها و ملتهاي مسلمان در آن قضايا وظيفهئي را كه قانون عقل و عدل بدان حكم ميكرد انجام نداديم و نتيجه آن چيزي است كه امروز شاهد آنيم.
جاي تأسف عميق است كه برخي از دولتها و سياستمداران جهاني، از مقولات اخلاقي و قضاوت وجداني بشري، سخت بيگانهاند. براي آنها قتلعامِ بيشاز 1350نفر و زخمي كردن حدود 5500 نفر مردم بيسلاح و بسياري كودك در ظرف 22 روز در غزه، هيچ حساسيتي برنميانگيزد؛ قاتلان و مجرمان نه تنها مجازات نميشوند، كه پاداش هم ميگيرند. امنيت رژيم سفاك يك امر قدسي كه بايد در هر حال از آن دفاع كرد به شمار ميآيد و طرف مظلوم، چه دولتي كه با رأي قاطع مردم بر سر كار آمده و چه مردمي كه آن دولت را بر سر كار آوردهاند،متهم و محكوم ميشوند. اين است حكم ديوان سياستي كه با اخلاق و وجدان و فضيلت، نسبتي ندارد و آبش با آن به يك جو نميرود. اين دولتها هنگامي كه نفرت عميق افكار عمومي را از خود مشاهده ميكنند، بي آنكه علت آشكار آن را ببينند، به سراغ باز هم سياستورزي ميروند و اين چرخهي معيوب همچنان ادامه مييابد.
*از تجربهها درس بگيريم
برادران و خواهران عزيز در همهي جهان اسلام! از تجربهها درس بگيريم.
امت بزرگ ما امروز به بركت بيداري اسلامي، داراي قدرت عظيمي است. كليد حل مشكلات فراوان كشورهاي اسلامي، در دست همت و يكپارچگي اين مجموعهي شگرف است، و مسألهي فلسطين، فوريترين مسألهي جهان اسلام است.
گاهي شنيده ميشود كه كساني ميگويند: فلسطين يك مسألهي عربي است. اين سخن به چه معني است؟ اگر مقصود آن است كه عرب، احساسات خويشاوندانهتري دارد و مايل است خدمت و مجاهدت بيشتري تقديم كند،اين چيز پسنديدهئي است و ما به آن تبريك ميگوئيم. ولي اگر معني اين سخن آن است كه سران برخي كشورهاي عربي به نداي يا للمسلمين مردم فلسطين كمترين توجهي نكنند و در قضيهي مهمي مانند فاجعهي غزه با دشمن غاصب و ظالم همكاري كنند و بر سر ديگران كه نداي وظيفه، آرامشان نميگذارد فرياد بكشند كه شما چرا به غزه كمك ميكنيد، در اين صورت هيچ مسلماني و هيچ عربي غيور و با وجداني اين سخن را نميپذيرد و گويندهي آن را از سرزنش و تقبيح معاف نميسازد. اين همان منطق اخزم است كه پدر خود را كتك ميزد و اگر كسي دخالت ميكرد بر سر او فرياد ميكشيد؛ پس از او هم پسرش آن پدر بزرگ را به باد مشت و كتك ميگرفت و اين در زبان عربي مَثَل شد كه: انَّ بَنيَّ رمّلوني بالدّم شِنشِنةٌ اَعرِفُها من اَخزَم
كمك همه جانبه به مردم فلسطين و حمايت كامل از آنان واجب كفائي بر همهي مسلمانان است. دولتهائي كه به جمهوري اسلامي ايران و برخي ديگر از كشورهاي مسلمان بخاطر كمك به فلسطين خرده ميگيرند، خود متحمل اين كمك و حمايت شوند تا تكليف اسلامي از ديگران ساقط شود،و اگر همت و توان و شجاعت آن را ندارند، بهتر است به جاي خردهگيري و كارشكني، قدرشناسِ اقدامات مسئولانه و شجاعانهي ديگران باشند.
حضار محترم! شما كه در اين گردهمائي حضور يافته ايد، در مسئلهي فلسطين صاحبنظر و انديشهوريد. وظيفهي تاريخي امروز ما تكرار سخنان و تئوريهاي ناتوانِ گذشته نيست، بلكه ارائهي راهكاري است كه فلسطين را از زير ستم رژيم صهيونيستي آزاد كند. پيشنهاد ما يك راهكار كاملاً منطبق بر مردمسالاري است كه ميتواند منطق مشترك همهي افكار جهاني باشد. آن پيشنهاد اين است كه همهي صاحبان حق در سرزمين فلسطين اعم از مسلمان و مسيحي و يهودي در يك همهپرسي، ساختار نظام خود را انتخاب كنند و همهي فلسطيني هائي كه سالها مشقتآوارگي را تحمل كرده اند نيز در اين همهپرسي شركت كنند.
دنياي غرب بايد بداند كه نپذيرفتن اين راه حل نشانهي پايبند نبودن به دموكراسي است كه پيوسته از آن دم ميزنند و اين آزمون افشاگر ديگري بر عليه آنان خواهد شد.
آزمون قبلي آنان نيز در فلسطين بود كه نتيجهي انتخابات كرانهي باختري و غزه را كه روي كارآمدن دولت حماس بود نخواستند بپذيرند. كساني كه دموكراسي را تا جائي مي پذيرند كه نتائج آن مطلوب آنان باشد، جنگطلب و ماجراجويند و اگر از صلح دم ميزنند جز دروغ و فريب نيست.
اكنون مسألهي بازسازي غزه يكي از فوريترين مسائل فلسطين است، دولت حماس كه منتخب اكثريت قاطع فلسطينيان است و حماسهي مقاومتش در ناكام گذاشتن رژيم صهيونيستي، درخشانترين نقطه در تاريخ صد سالهي اخير فلسطين است، بايد مركز همهي فعاليتهاي مربوط به بازسازي قرار گيرد. شايسته است كه برادران مصري راه كمكها را باز كنند و بگذارند كه كشورها و ملتهاي مسلمان به وظيفهي خود در اين مهم عمل كنند.
در پايان ياد شهيدان جنگ 22 روزه را كه با خون خود غزهي فلسطين را به عزت اسلام و عرب مبدل كردند گرامي ميدارم و براي آنان طلب مغفرت و رحمت ميكنم. و نيز به همهي شهيدان فلسطين و لبنان و عراق و افغانستان و همهي شهيدان اسلام و به روح مطهّر امام راحل عظيم الشأن درود ميفرستم.
از خداوند متعال عزت اسلام و مسلمين و نزديكي هر چه بيشتر ملتهاي مسلمان به يكديگر و بيداري روزافزون دنياي اسلام را مسألت ميكنم.
(بيانات در چهارمين كنفرانس حمايت از ملت فلسطين)