IRNON.com
فلسطين از ديدگاه مقام معظم رهبري
 

البته امروز بعضيها مي‏خواهند اين‏طور وانمود كنند كه چرا مسأله‏ي فلسطين را بحث مي‏كنيد؛ اين مسأله خاتمه يافته است! بنده عرض مي‏كنم كه مسأله‏ فلسطين به هيچ وجه خاتمه يافته نيست.


 

تاريخ فلسطين و نحوه اشغال آن
اصل ماجراي فلسطين چيست؟ اصل ماجرا اين است كه يك عده از يهوديان متنفّذ در دنيا به فكر ايجاد يك كشور مستقل براي يهوديها افتادند. از فكر اينها دولت انگليس استفاده كرد و خواست مشكل خود را حل كند. البته آنها قبلاً به فكر بودند به اوگاندا بروند و آن‏جا را كشور خودشان قرار بدهند. مدتي به فكر افتادند به طرابلس، مركز كشور ليبي بروند؛ لذا رفتند با ايتالياييها - كه آن وقت طرابلس در دست آنها بود - صحبت كردند؛ اما ايتالياييها به اينها جواب رد دادند؛ بالاخره با انگليسيها كنار آمدند. انگليسيها آن وقت در خاورميانه اغراض بسيار مهم استعماري داشتند؛ ديدند خوب است كه اينها به اين منطقه بيايند؛ اوّل به عنوان يك اقليت وارد بشوند، بعد يواش يواش توسعه پيدا كنند و گوشه‏يي را، آن هم گوشه‏ي حساسي را بگيرند - چون كشور فلسطين در نقطه‏ي حساسي قرار دارد - و دولت تشكيل بدهند و جزو متحدين انگليس باشند و مانع بشوند از اين كه دنياي اسلام - بخصوص دنياي عرب - در آن منطقه اتحادي به‏وجود بياورند. درست است كه اگر ديگران هوشيار باشند، دشمن مي‏تواند اتحاد ايجاد كند؛ اما دشمني كه از بيرون آن‏طور حمايت مي‏شود، با ترفندهاي جاسوسي و با روشهاي گوناگون مي‏تواند اختلاف ايجاد كند؛ كه همين كار را هم كرد: به يكي نزديك بشود، يكي را بزند، يكي را بكوبد، با يكي سختي بكند. بنابراين، در درجه‏ي اوّل كمك كشور انگليس و بعضي كشورهاي غربي ديگر بود؛ بعد اينها يواش يواش از انگليس جدا شدند و به امريكا متصل شدند؛ امريكا هم اينها را تا امروز زير بال خودش گرفته است. اينها به اين معنا كشوري به‏وجود آوردند و آمدند كشور فلسطين را تصرف كردند. تصرفشان هم اين‏طوري بود: اوّل با جنگ نيامدند؛ اوّل با حيله آمدند؛ رفتند زمينهاي بزرگ فلسطين را كه زارعان و كشاورزان عرب روي آنها كار مي‏كردند و خيلي هم سرسبز و آباد بود، با قيمتهاي چند برابر قيمت اصلي، از صاحبان و مالكان اصلي اين زمينهاي بزرگ - كه در اروپا و امريكا بودند - خريدند؛ آنها هم از خدا خواستند و زمينها را به اين يهوديها فروختند. البته دلالهايي هم داشتند، كه نقل كرده‏اند يكي از دلالهايشان همين سيدضياء معروف شريك رضاخان در كودتاي 1299 بود كه از اين‏جا كه به فلسطين رفت، آن‏جا دلال خريد زمين از مسلمانان براي يهوديها و اسرائيليها شد! زمينها را خريدند؛ زمينها كه ملك اينها شد، با روشهاي واقعاً بسيار خشن و همراه با سبعيت و سنگدلي، بتدريج شروع به اخراج زارعان از اين زمينها كردند. در جايي مي‏رفتند، مي‏زدند، مي‏كشتند و در همين هنگام افكار عمومي دنيا را هم با دروغ و فريب به طرف خودشان جلب مي‏كردند.
اين تسلط غاصبانه‏ي صهيونيستها بر فلسطين سه ركن داشت:
1) يك ركنش عبارت از قساوت با عربها بود؛ برخوردشان با صاحبان اصلي، با قساوت و با سختي و خشونت شديد همراه بود؛ با اينها هيچ‏گونه مدارا نمي‏كردند.
2) ركن دوم، دروغ به افكار عمومي دنيا بود. اين دروغ به افكار عمومي دنيا، يكي از آن حرفهاي عجيب است. اين قدر اينها به‏وسيله‏ي رسانه‏هاي صهيونيستي كه دست يهوديها بود، دروغ گفتند؛ هم قبل از آن و هم بعد از آن، اين دروغها گفته مي‏شد؛ كه به خاطر همين دروغها بعضي از سرمايه‏داران يهودي را گرفتند! خيليها هم دروغهاي آنها را باور كردند؛ حتي اين نويسنده‏ي فيلسوف اجتماعي فرانسوي - "ژان پل‏سارتر " - را نيز كه خودمان هم در جواني چندي شيفته‏ي اين آدم و امثال او بوديم، فريب دادند. همين "ژان پل‏سارتر " كتابي نوشته بود كه بنده در سي سال قبل آن را خواندم؛ نوشته بود "مردمي بي سرزمين، سرزميني بي‏مردم "! يعني يهوديها مردمي بودند كه سرزميني نداشتند؛ به فلسطين آمدند كه سرزميني بود و مردم نداشت! يعني چه مردم نداشت؟ يك ملّت در آن‏جا بودند و كار مي‏كردند؛ شواهد زيادي هم هست. يك نويسنده‏ي خارجي مي‏گويد در سرتاسر سرزمين فلسطين، مزارع گندم مثل رياي سبزي بود كه تا چشم كار مي‏كرد، ديده مي‏شد. سرزمين بي‏مردم يعني چه؟! در دنيا اين‏طور وانمود كردند كه فلسطين يك جاي متروكه‏ي مخروبه‏ي بدبختي بود؛ ما آمديم اين‏جا را آباد كرديم! دروغ به افكار عمومي!
هميشه سعي مي‏كردند خودشان را مظلوم جلوه بدهند؛ الان هم همين‏طور است! در اين مجلات امريكايي - مثل "تايم " و "نيوزويك " - كه بنده گاهي به اينها مراجعه دارم، اگر كوچكترين حادثه‏يي عليه يك خانواده‏ي يهودي اتفاق بيفتد، عكس و تفصيلات و سن كشته شده و مظلوميت بچه‏هايش را بزرگ مي‏كنند؛ اما صدها و هزارها مورد قساوت نسبت به جوانان فلسطيني، خانواده‏هاي فلسطيني، بچه‏هاي فلسطيني، زنهاي فلسطيني، در داخل فلسطين اشغال شده و در لبنان اتفاق مي‏افتد، ولي كمترين اشاره‏يي به آنها نمي‏كنند!
3) ركن سوم هم ساخت و پاخت، مذاكره - و به قول خودشان "لابي " - است؛ بنشين با اين دولت، با آن شخصيت، با آن سياستمدار، با آن روشنفكر، با آن نويسنده، با آن شاعر، صحبت و ساخت و پاخت كن! كار اينها تا حالا سه ركن داشته است كه توانسته‏اند اين كشور را با اين فريب و با اين خدعه بگيرند.
آن وقت قدرتهاي خارجي هم با اينها همراه بودند؛ كه عمده هم انگليس بود. سازمان ملل، و قبل از سازمان ملل، جامعه‏ي ملل هم - كه بعد از جنگ براي باصطلاح مسائل صلح تشكيل شده بود - هميشه از اينها حمايت كردند؛ مگر در موارد معدودي. در همان سال 1948، جامعه‏ي ملل قطعنامه‏يي صادر كرد و فلسطين را بدون دليل و بدون علت تقسيم كرد؛ گفت پنجاه و هفت درصد از سرزمين فلسطين متعلق به يهوديهاست؛ در حالي كه قبل از آن، در حدود پنج درصد زمينهاي فلسطين متعلق به اينها بود؛ آنها هم دولت تشكيل دادند و بعد هم قضاياي گوناگون و حمله‏ي به روستاها و شهرها و خانه‏ها و حمله‏ي به بي‏گناهان اتفاق افتاد؛ البته دولتهاي عرب هم كوتاهيهايي كردند. چند جنگ اتفاق افتاد. در جنگ 1948، اسرائيليها توانستند با كمك امريكا و دولتهاي ديگر، مبالغي از زمينهاي مصر و سوريه و اردن را تصرف كنند. بعد در جنگ1973 كه اينها شروع كردند، باز به كمك آن قدرتها توانستند نتيجه‏ي جنگ را به نفع خودشان قرار بدهند و زمينهاي ديگري را تصرف بكنند.

* اهميت موضوع فلسطين
البته امروز بعضيها مي‏خواهند اين‏طور وانمود كنند كه چرا مسأله‏ي فلسطين را بحث مي‏كنيد؛ اين مسأله خاتمه يافته است! بنده عرض مي‏كنم كه مسأله‏ي فلسطين به هيچ وجه خاتمه يافته نيست. اين‏طور نيست كه شما خيال كنيد تا ابد بايد فلسطينيها - صاحبان سرزمين - خود و اولادشان بيرون از سرزمين خودشان باشند؛ يا اگر در آن داخلند، به‏صورت يك اقليت مقهور زندگي كنند و آن بيگانه‏هاي غاصب در اين‏جا بمانند؛ نه، چنين چيزي نيست. كشورهايي كه صدسال در تصرف قدرتي بودند - همين قزاقستاني كه الان شما ملاحظه مي‏كنيد، همين گرجستاني كه الان شما ملاحظه مي‏كنيد؛ اين كشورهاي تازه استقلال يافته‏ي آسياي ميانه - بعضي در اختيار شوروي، بعضي قبل از شوروي در اختيار روسيه - آن وقتي كه هنوز شوروي به‏وجود نيامده بود - اينها دوباره مستقل شدند و برگشتند و متعلق به مردم خودشان شدند؛ بنابراين هيچ بُعدي ندارد و حتماً بايد اين‏كار اتفاق بيفتد و ان‏شاءاللَّه اتفاق خواهد افتاد و فلسطين به مردم فلسطين برمي‏گردد؛ لذا مسأله خاتمه ياته نيست؛ اين خطاست.
البته امروز ترفند صهيونيستها و پشتيبانانشان - كه دولت امريكا مهمترين پشتيبان اوست - اين است كه از نام زيباي صلح استفاده مي‏كنند: آقا صلح كنيد؛ اين حرفها چيست؟! بله، صلح چيز خيلي خوبي است؛ اما صلح كجا و با چه كسي؟! كسي وارد خانه‏ي شما شده، به زور در را شكسته و شما را كتك زده، به عيال و اولادتان اهانت كرده و از سه اتاقي كه شما داريد، دو تا و نصفش را گرفته نشسته است؛ بعد بگويد شما چرا بيخودي مرتب به اين و آن شكايت مي‏كنيد؛ مرتب دعوا و معارضه مي‏كنيد؛ بياييد با هم صلح كنيم؛ آيا اين صلح شد؟! صلح اين است كه شما از خانه بيرون برويد؛ اگر با هم جنگي داشتيم، آن وقت بيايند صلحمان بدهند. شما در خانه‏ي ما نشسته‏ايد؛ شما در اين جا اين همه جنايت كرده‏ايد؛ شما همين حالا هم اگر دستتان برسد، كوتاهي نداريد. همين الان رژيم صهيونيستي تقريباً روزانه به جنوب لبنان حمله مي‏كند؛ نه به مبارزان لبنان، بلكه به روستاهاي جنوب لبنان، به مدرسه‏هاي جنوب لبنان؛ همين چند روز قبل از اين، به يك مدرسه‏ي جنوب لبنان حمله كرد و جمعي از بچه‏هاي كوچك را كشت! اينها كه تجاوزي نكرده بودند، اينها كه اسلحه‏يي به دست نگرفته بودند؛ طبيعت، طبيعت متجاوز است. آن روزي كه صهيونيستها وارد لبنان شدند، ديرياسين و بقيه‏ي جاهايي كه آن‏طور قتل عام كردند، كسي با آنها كاري نكرده بود؛ اقلاً آن عده مردم كاري نكرده بودند؛ البته چرا، يك عده جوانان غيور عرب با آنها مي‏جنگيدند؛ همان روز هم مي‏گفتند چرا داخل خانه‏ي ما آمده‏ايد و اين كارها را مي‏كنيد؛ اما آن مردمي كه مورد ستم آنها قرار مي‏گرفتند و از مزارع و از روستاهاشان آن‏طور با قتل‏عام اخراج مي‏شدند، آنها كه كاري نكرده بودند؛ بنابراين، طبيعت اين رژيم، تجاوز است.
رژيم صهيونيستي، اصلاً برپايه‏ي زورگويي و خشونت و قساوت بنا شده است و پيش مي‏رود؛ بدون اين، پيشرفتي نمي‏داشت و بعد از اين هم نخواهد داشت. مي‏گوييد با اين رژيم صلح كنيد؟! چه صلحي؟! اگر آنها به حقّ خودشان قانع بشوند - يعني خانه را كه فلسطين است، به مردم خودش واگذار كنند و سراغ كار خودشان بروند؛ يا از دولت فلسطين اجازه بگيرند و بگويند به ما اجازه بدهيد تعدادي از ما، يا همه‏ي ما در اين كشور بمانيم - كسي با آنها جنگي نخواهد داشت؛ جنگ اين است كه آنها غاصبانه و زورگويانه وارد خانه‏ي ديگران شده‏اند؛ آنها را از خانه بيرون كرده‏اند و الان هم دارند به آنها ظلم مي‏كنند؛ الان هم به همه‏ي كشورهاي منطقه دارند ظلم مي‏كنند و تهديدي براي همه هستند؛ بنابراين، اينها صلح را هم مقدمه‏يي براي تجاوز بعدي مي‏خواهند! اگر صلحي برقرار بشود، مقدمه‏يي است براي اين‏كه بعد بتوانند باز طور ديگري تجاوز و تعدي بكنند.

* راه حل هاي مسأله‏ي فلسطين
راه حل مسأله‏ي فلسطين، راه حلهاي تحميلي و دروغين نيست. تنها راه حل مسأله‏ي فلسطين اين است كه مردم واقعي فلسطين - نه مهاجران غاصب و اشغالگر - چه آنهايي كه در داخل فلسطين ماندند، چه آنهايي كه در بيرون فلسطين هستند، خود نظام حاكم بر كشورشان را تعيين كنند. اگر اتكاء به آراء يك ملّت از نظر مدعيان دمكراسي در دنيا حرف راستي است، ملّت فلسطين هم يك ملّت است و بايد تصميم بگيرد. رژيم غاصبي كه امروز در سرزمين فلسطين بر سر كار است، هيچ حقّي بر اين سرزمين ندارد؛ يك رژيم جعلي، دروغين و ساخته‏ي دست قدرتهاي ظالم است؛ بنابراين از مردم فلسطين نبايد بخواهند اين رژيم را به رسميت بشناسند. اگر كسي در دنياي اسلام اين اشتباه را بكند و اين رژيم ظالم را به رسميت بشناسد، علاوه بر اين‏كه براي خود روسياهي و ننگ به وجود خواهد آورد، كار بي‏فايده‏يي هم كرده است؛ چون اين رژيم قابل دوام نيست. صهيونيستها خيال مي‏كنند توانسته‏اند بر فلسطين مسلط شوند و تا ابد فلسطين متعلق به آنهاست؛ نخير، اين‏طور نيست. سرنوشت فلسطين اين است كه قطعاً يك روز كشور فلسطين خواهد شد. ملّت فلسطين در اين راه قيام كرده‏اند. وظيفه‏ي ملّتها و دولتهاي مسلمان اين است كه اين فاصله را هر چه بيشتر كم كنند و كاري كنند كه ملّت فلسطين به آن روز برسند.
اما براي اين مسأله راه حل منطقي وجود دارد. راه حل منطقي يك راه حلي است كه همه‏ي وجدانهاي بيدار دنيا و همه‏ي كساني كه به مفاهيم امروز دنيا معتقدند، ناچارند آن را قبول كنند و آن اين است كه ما يك سال و نيم قبل هم اين راه حل را گفتيم و دولت جمهوري اسلامي بارها در مجامع و در مذاكرات بين‏الدولي اين را تكرار كرده است. الان هم ما همان را مي‏گوييم و بر آن هم اصرار مي‏ورزيم؛ راه حل نظرخواهي از خود مردم فلسطين؛ همه‏ي كساني كه از فلسطين آواره شده‏اند - البته آنهايي كه مايلند به سرزمين فلسطين و به خانه‏ي خودشان برگردند - اين يك امر منطقي است. اين كساني كه در لبنان و در اردن و در كويت و در مصر و دربقيه‏ي كشورهاي عربي سرگردانند، اينها به كشور و به خانه‏ي خودشان، به فلسطين خودشان برگردند؛ آنهايي كه مايلند؛ نمي‏گوييم كسي را به زور بياورند. و آن كساني كه قبل از 1948 - كه تشكيل دولت جعلي اسرائيل است - در فلسطين بوده‏اند - چه مسلمانشان، چه مسيحي‏شان، چه يهودي‏شان - از اينها نظرخواهي بشود. اينها در يك نظرخواهي عمومي، رژيم حاكم بر سرزمين فلسطين را تعيين كنند؛ اين دموكراسي است. چطور براي همه‏ي دنيا دموكراسي خوب است، براي مردم فلسطين دموكراسي خوب نيست؟! چطور همه‏ي مردم دنيا حقّ دارند كه در سرنوشت خود دخالت كنند، اما مردم فلسطين حقّ ندارند؟! هيچ كس شك ندارد رژيمي كه امروز در فلسطين سركار است، يك رژيمي است كه با زور، با حيله و ترفند و با فشار روي كار آمده است؛ در اين كسي شك ندارد. صهيونيستها با مسالمت نيامده‏اند؛ مقداري با حيله و ترفند، و مقداري با زور سلاح و فشار سركار آمدند ؛ لذا يك رژيم تحميلي است. خيلي خوب، مردم فلسطين جمع بشوند، رأي بدهند، نوع رژيمي را كه در اين كشور بايد حاكم باشد، آن را انتخاب كنند؛ آن رژيم، آن دولت، تشكيل بشود، درباره‏ي آن كساني كه بعد از1948 به سرزمين فلسطين آمده‏اند، تصميم‏گيري كند؛ هر چه تصميم گرفت. اگر تصميم گرفت بمانند، پس بمانند، اگر هم تصميم گرفت بروند، پس بروند. اين، هم آراء مردم است، هم دموكراسي است، هم حقوق بشر است، هم منطبق با منطق فعلي دنياست. اين راه حل. خب اين راه حل بايد اجرا بشود. غاصب كه با زبان خوش اين راه حل را قبول نمي‏كند، اين جاست كه همه‏ي اطراف قضيه بايد خودشان را مسؤول بدانند؛ هم دولتهاي عربي، هم دولتهاي اسلامي، هم ملّتهاي مسلمان در همه‏ي دنيا، هم بخصوص خود ملّت فلسطين و هم مجامع جهاني؛ هركدام مسؤوليتي دارند، كه اصرار بورزند اين راه حل منطقي بايد تحقّق پيدا كند و مي‏شود تحقّق پيدا كند؛ بعضيها نگويند آقا! چنين چيزي خواب و خيال است، ممكن نيست؛ نخير! مي‏شود. كشورهاي درياي بالتيك بعد از بيش از چهل سال كه جزو شوروي سابق بودند، برگشتند و مستقل شدند. كشورهاي قفقاز بعضي در حدود صد سال قبل از اين‏كه شوروي تشكيل بشود در اختيار روسيه تزاري بودند، بعد برگشتند و مستقل شدند؛ الان قزاقستان، آذربايجان، گرجستان و بقيه، مستقلند؛ خودشان هستند. پس اين ممكن است. اين جور نيست كه اين يك چيز نشدني باشد؛ نخير، شدني است. منتها اراده و عزم لازم دارد، جرأت و دليري لازم دارد؛ كي‏ بايد دليري به خرج بدهد؟ ملّتها يا دولتها؟ ملّتها دليرند، ملّتها نمي‏ترسند؛ ملّتها نشان داده‏اند كه آماده‏اند.