IRNON.com
جنگ رواني اسرائيل براي تسخير عالم
 

يكي از مهمترين مسائلي كه بتازگي مورد كنكاش اصحاب علم و سياست است ، بحث از چگونگي ايجاد جنگ رواني از سوي اسرائيل براي تسخير تمام عالم است.جنگ رواني امروزه بخش مهمي از فعاليت هاي سياسي ، نظامي ، اقتصادي ، اجتماعي و تبليغاتي كشورهاي استعماري و استكباري را تشكيل مي دهد.


 

يكي از مهمترين مسائلي كه بتازگي مورد كنكاش اصحاب علم و سياست است ، بحث از چگونگي ايجاد جنگ رواني از سوي اسرائيل براي تسخير تمام عالم است.
جنگ رواني امروزه بخش مهمي از فعاليت هاي سياسي ، نظامي ، اقتصادي ، اجتماعي و تبليغاتي كشورهاي استعماري و استكباري را تشكيل مي دهد.
اين فعاليت تحت پوشش سازمان هاي اطلاعاتي اسرائيل در سطح بين المللي كاركردهاي گوناگوني دارد و هدف مهم آن تخريب و تضعيف روحيه حريف يا دشمن و تغيير در نگرش و تصميم آنهاست كه با شيوه ها، روشها، ابزارها و سياست هاي مختلف اعمال مي شود. ما نيز در اين نوشتار برآنيم تا برخي از اين روشها و سياست ها را كه اسرائيل براي ايجاد جنگ رواني عليه جهان به كار مي برد، بررسي كنيم.از آنجا كه "صهيونيسم " واژه اي برگرفته از تپه اي به نام "صهيون " در فلسطين اشغالي است ؛ اما نگاه ايدئولوژيكي و دكترينالي به آن ، برمي گردد به آنچه معروف است به پروتكل هاي دانشوران صهيون.
پروتكل داراي معاني گوناگوني است از جمله پيش نويس قرارداد، معاهده يا سند رسمي كه ميان دول امضا مي شود.
در اين معنا منظور ما از پروتكل يهود، بخش محدودي از تفكر قشر معدود از افرادي است كه يهود ناميده مي شوند، اين افراد با نام كانسرواتيزم ، نگاه ويژه اي دارند و گزاره هاي مختلفي را برمي تابانند. معناي ديگر پروتكل يهود، تصميمات و فرمول هايي است كه از سوي جمعي استراتژيست ها و خاخام هاي يهودي به منظور تسخير جهان طراحي شده است. به نوشته محقق برجسته و مبارز فلسطيني عجاج نويهض ، پروتكل اين گونه است كه پروتكل هاي صهيونيسم ، برنامه هايي است كه اقتصاددانان و سرمايه داران يهود براي بناي مسيحيت ، قلمرو پاپ و در نهايت اسلام ، آنان را تنظيم كرده اند. درباره پيدايش پروتكل ها بايد گفت كه براي نخستين بار در روسيه تزاري ، يك نسخه از برنامه هاي صهيونيست با عنوان پروتكل هاي جلسات علماي صهيونيسم به دست نويسنده روسي سوگئي نيلوس افتاد.
وي با اين كه چندين بار اقدام به چاپ و نشر آن كرد؛ اما اين كه چه كسي اين سند را به علماي صهيونيست نسبت داده ، مشخص نيست. با نظر به نفوذ همه جانبه اين پروتكل ها در جاي جاي سياست و فرهنگ رو به رشد جنگ رواني كوشش شده در اين نوشتار به برخي از اين پروتكل ها كه مويد مفهوم جنگ رواني هستند اشاره كنيم.
براي مثال در پروتكل پنجم بيان مي شود: "هدف اصلي مديران ما تضعيف قدرت فكر مردم است تا افكار آنها از پرداختن به مسائل اساسي منحرف شود " كه اين موضوع در عصر حاضر به طور كامل مشهود است. چنانچه هنري فورد، دعوي خود را عليه پروتكل هاي صهيون چنين بيان كرد: "تنها نكته اي كه علاقه مندم درباره پروتكل ها بگويم اين است كه آنها با آنچه در حال وقوع است ، تطبيق مي كند. "

زبان ؛ ابزار متقاعدكننده جنگ رواني

نقش زبان به عنوان يكي از مهمترين شاكله هاي جنگ رواني صهيونيسم ، كاربرد ويژه اي دارد. نگرش زباني ، قابليت هجومي و دفاعي زيادي دارد و علت آن منطقي است كه در زبان نهفته است ، يعني مضامين و مفاهيم عميقي كه قابليت ايجاد چالش و برقراري ارتباط و تاثير بر روح و فكر مخاطبان دارند.به اعتقاد گوبلز در جبهه جنگ رواني ، هميشه موفقيت از آن كسي است كه نخستين كلمه را به گوش مردم برساند.گذشته از اين قالبهاي فضاسازي رواني و بيان جمله درباره جنگ رواني مي تواند اهميت آن را دو چندان كند. براي مثال زماني كه مزدوران صهيونيست از اقدامات خود سخن مي گويند جنايت در قالب الفاظ و القاب تحسين آميز به وظيفه شناسي شرافتمندانه تغيير مي كند يا اين كه تروريست ها خود را مبارزان آزادي مي نامند و عمليات بمبگذاري را چاقوي تيز جراحي تعبير مي كنند كه براي معالجه بيمار بايد قسمتي از بدن او را شكافت.
بنابراين هر گونه القاي زباني ، حاوي داده هايي است كه مستقيم يا غيرمستقيم بر نگرشها و نتيجه گيري انسان ها تاثير مي گذارد.آنچه در پروتكل صهيونيسم درباره شعارهايي مانند آزادي ، ليبراليسم و... آمده ، نمونه اي از كاركرد زباني در ايجاد جنگ رواني است.

صنعت سينماي جهاني

سينما از ديگر كانال هاي ايجاد جنگ رواني اسرائيل در جهان است ، چنانچه مي دانيم فيلمهاي سينمايي و تصاوير متحرك ، محبوبيت بالايي در ميان مخاطبان دارند. سخن درباره سلطه اختاپوس صهيونيسم بر هنر هفتم بسيار است.
استراتژي صهيونيستم بين الملل تنها به توليد فيلمهاي صهيونيستي محدود نمي شود؛ بلكه به گونه اي است كه امكان سيطره اقتصادي بر روند توليد فيلم را در نقاط گوناگون جهان بر اين حركت شوم فراهم كند براي مثال برنامه هاي شبكه MTV كه بسيار زننده و ضداخلاق و ارزش است ، متعلق به صهيونيست هاست. نمونه روشن و منبع تغذيه اين گونه شبكه ها و فيلمها، "هاليوود " است كه خود از چند شركت فيلمسازي تشكيل شده است.
در قاموس هاليوود، تعقيب ، گريز و معنويت و ماوراي مصنوعي ، بخش جدانشدني فيلم است. تعبيري كه از فيلمهاي افسانه اي هاليوود مي توان در ذهن داشت ، مانند فيلم "ارباب حلقه ها "ست كه لبريز از اين گونه مسائل است.
اساسا قسمتي از هجمه هاي رواني و فرهنگي كه در جهان بويژه جهان اسلام شاهد آن هستيم برگرفته از اين صنعت و هنر است كه رهاورد آن جنگ رواني در پي مقاصد صهيونيستي است و اين يك واقعيت است. آنچه مسلم است ما در عصر تصوير و سينما كه عصاره عصر اطلاعات است زندگي مي كنيم و اين اصل ماندگارترين ابزار انتقال اطلاعات و القائات رواني در عصر كنوني است كه صهيونيسم به اهميت قدرت تاكتيكي آن پي برده و بر اين موضوع احاطه يافته و نياز سياسي خود را با محتوا و جذابيت هاي دروغين به ورطه عمل كشانيده است كه اساس جنگ رواني را فراهم مي كند.

شبكه هاي تلويزيوني جهان

تلويزيون به عنوان يك شاخص محوري در جنگ رواني حائز اهميت است ؛ زيرا قدرت متقاعدسازي آن در همه نقاط جهان به اثبات رسيده است ، رسانه اي كه به فرموده امام خميني (ره) "از همه رسانه ها حساس تر، هم گوش دارد هم چشم. "
تلويزيون هاي جهاني در مهار صهيونيسم است و درخصوص عمل به فرضيات و سياست هاي نوين وظيفه گمراه كننده خود را انجام مي دهد. ناگفته نماند آنچه در اين موضوع منعكس شده برتافته از پروتكل هاست. "ما جوانان غيريهود را با آموزش ، اصول و فرضياتي كه از نظر ما كذب محض است ، ولي خود آن را القا كرده ايم ، گيج و گمراه ساخته و روحيه آنان را تضعيف كرده ايم. "
صهيونيسم براي رسيدن به اين هدف شوم خود استوديوهاي فراواني را در خدمت اهداف خود گرفته است. از جمله مي توان به "استوديو پارامونت "، "استوديو يونيورسال "، "استوديو ام.جي.ام "، "والت ديزني " و "استوديو سيتي " اشاره كرد كه مديران عامل و سردمداران آن بيشتر صهيونيسم هستند. حتي شبكه تلويزيوني A.B.C به طور كامل درخصوص اهداف صهيونيسم عمل مي كند و مديرعامل آن لئونارد گلدن سان يك يهودي متنفذ صهيونيسم است.
صهيونيسم چه از لحاظ سياسي و چه از نظر فرهنگي و آموزشي در اشاعه اهداف خود از كوچكترين گزينه استفاده مي كند و موارد زيادي دارد كه مي توان گفت پر و بال دادن به ماركسيسم ، داروينيسم و هژموني جهاني نتيجه عملكرد اين رسانه بوده است. در اين مسير از تخريب ، اهانت ، توهين به مقدسات ، استحاله آموزشي ، فرهنگي و... به شكل شايان بهره برداري كرده است و شبكه هاي جهان را به تسخير خود درآورده است.

اينترنت ؛ الگوي نوين جنگ رواني

همان گونه كه مي دانيم مغز اينترنت در امريكاست و امريكا اينترنت را براي همه جهانيان ، مجاني ايجاد كرده است و اين شبكه جهاني دقيق مانند سلول هاي عصبي ما هستند كه حسگرها، پيامها را به مغز منتقل مي كنند. اگر شما از هر نقطه دنيا به دوست خود ايميل كنيد، همين ايميل نخست در جورجياي امريكا مي رود و پس از بازگشت دوست شما آن را دريافت مي كند. اينترنت با وجود شبكه اي مركب از رايانه شخصي ، امكان داده است كه براي هر مخاطب ، پيام خاص او ارسال شود و اين قابليت اينترنت ، طليعه هاي تبديل "عمليات رواني مقياس انبوه " به "عمليات رواني خاص يا اختصاصي " را به همراه آورده است.اينترنت در عصر كنوني اين امكان را فراهم آورده كه با ايجاد صفحات وب ، وبلاگ و سايت وارد عرصه ارتباط سياسي شده و اهداف جنگ رواني از جمله ساختار سلسله مراتبي ارتباطات بين المللي را بشكند.
در اين ميان ، تضاد برخي سايتها و فتنه انگيزي باعث ايجاد اغتشاشات فكري و دوگانگي هاي فرهنگي مي گردد و اين شايد نقطه شروع جنگ رواني باشد.براي مثال در سناريوي اشغال عراق از سوي امريكا، از اينترنت به عنوان رساننده پيامهاي رواني براي تخريب و تنزل روحي فرماندهان ارتش عراق ، استفاده مي شد.

جرايد، مطبوعات و خبرگزاري ها

يكي ديگر از بسترهايي كه مي تواند ايجاد جنگ رواني كند، مطبوعات و خبرگزاري هاست. چيرگي صهيونيسيم بر خبرگزاري ها مفهومي آشنا و مشهود است. چنانچه در برخي از پروتكل هاي صهيونيستي به اين موضوع اشاره شده: "ما مطبوعات را اداره خواهيم كرد "، "آن را مهار كرده و بشدت كنترل خواهيم كرد "، "هيچ خبري بدون نظارت ما به اطلاع مردم نخواهيد رسيد "، "ادبيات و روزنامه نگاري مهمترين نيروهاي فرهنگي اند، بنابراين حكومت ما، مالك اغلب جرايد خواهد بود. "از اين منظر خبرگزاري هايي مانند رويترز، آسوشيتدپرس و هافاس را مي توان به عنوان نمونه ياد كرد كه تحت نفوذ صهيونيست و در راه سلطه صهيونيسم وظيفه خود را انجام مي دهند. همچنين روزنامه ها و مقالات زيادي چون واشنگتن پست ، نيويورك تايمز، سايمن شوستر و... تحت سلطه صهيونيست هاست. از نظر حجم وسعت و عمق تاثيرگذاري ، خبرگزاري ها، روزنامه ها و مقالات ياد شده در موازات جنگ رواني ، كافي است بگوييم كه بيشتر نقاط جهان را علاوه بر جنبه خبر و تحليل از لحاظ گستره و تعدد فرستنده هاي راديويي و تلويزيوني سيراب كرده اند و فراتر از اين ، تهيه ادبيات و فيلمهاي ويژه براي جوانان را سرفصل برنامه هاي استعماري خود قرار داده اند.
درباره فعاليت هاي بين المللي صهيونيسم در سطح مطبوعات و روزنامه هاي بزرگ و كوچك منطقه اي مي توان روزنامه تايمز كه يكي از صهيونيستي ترين روزنامه هاي انگلستان است را نام برد. درايران نيز در زمان سلطنت پهلوي ، روزنامه هايي تحت سيطره صهيونيسم بوده اند، حتي نماينده غيررسمي اسرائيل در تهران در گنجاندن موضوعاتي در طرفداري از اسرائيل در مطبوعات محلي بسيار فعال بوده اند.
تماسهاي او از طريق عباس شاهنده ، ناشر مجله فرمان و مهندس عبدالله ولي ، ناشر و مالك تهران مصور صورت مي گرفت كه نماينده اسرائيل در خلال هفته اول نوامبر، 100هزار ريال به روزنامه نگاران پول داده است.
به طور كلي مي توان گفت استحاله خبري كه جنگ رواني را ترسيم مي كند از برنامه هاي موكد، پياپي و اجتناب ناپذير اين روزنامه ها و خبرگزاري هاست.

تئاتر، موسيقي و ورزش

صهيونيسم در راه كسب وجهه بين المللي و تخريب و تحريف فرهنگ هاي گوناگون به ابزارهاي ديگري نظير تئاتر و موسيقي متوسل شده است. در زمينه ورزش و مسابقات ورزشي نيز مطابق با آنچه در پروتكل هاي صهيون ذكر شده كه "جهان را به ورزش سرگرم خواهيم كرد " عمل مي كنند كه در عصر حاضر شاهد آن هستيم. لحظه اي نيست كه سوژه اي ورزشي و اخبار يا مسابقات ورزشي در جهان نباشد. براي نمونه ، جام ملتهاي آسيا به پايان مي رسد، سپس جام ملتهاي اروپا و پس از آن ورزش هاي جام جهاني فوتبال ، واليبال و...اينها همگي حاكي از سلطه يهوديان صهيونيسم بر ورزش جهاني است. درباره نفوذ يهود بر تئاتر نيز بايد گفت كه در اصل سلطه شكي نيست ، آنچه مورد تحليل و بررسي است ، استفاده ابزاري و رواني و همچنين فساد نمايش در راه تخريب فرهنگ هاست. از اين رو براي آنان مضمون هنري مطرح نيست ؛ بلكه محتواي ضد اخلاقي و ضد فرهنگي مهم است.
شايد بتوان گفت "از زماني كه يهود، كنترل آهنگ هاي مورد توجه مردم را به دست گرفته ، جنبه معنوي و اخلاقي اين گونه آهنگ ها رو به انحطاط گذاشت. " بازيهاي رايانه اي با نگاهي دقيق به محصولات بصري و تفريحي بخوبي روشن مي شود كه آنها ابزاري براي تبليغات و عمليات جنگ رواني هستند. بازيهاي رايانه اي رسانه اي براي بيان هستند كه رمزها و ماخذ آن براي عموم ناشناخته باقي مانده است. فراتر از اين نوع بازيها، سخن از بازيهايي است كه از نظر سياسي هدايت شده هستند كه "طوفان صحرا " نماد آنهاست. در اين بازي نقش يك سرباز امريكايي يا انگليسي جلوه گر است كه براي آزادسازي عراق در مقابل يك سرباز عراقي به عنوان دشمن قرار دارد.
صهيونيسم ماهرترين برنامه نويس ها و سازنده بازيهاي رايانه را در عرصه جنگ رواني جذب كرده و تواناترين موتورهاي بازي را خريداري و حتي در اين خصوص نيروهاي خود را از طريق بازيهاي رايانه اي آموزش داده است. از اين رو تهاجم رواني و تربيتي ناشي از اين بازيها نه تنها با مخالفت چنداني روبه رو نشده است ؛ بلكه روندي آرام دارد.

جنگ رواني ، معنا و مفهوم

جنگ رواني در عرصه ادبيات فارسي ، فرهنگي و... مفاهيم و معاني گسترده اي دارد. آنچه در فرهنگ استراتژي ، جنگ رواني ناميده مي شود "استفاده دقيق و طراحي شده از تبليغات و ابزارهاي مربوط به آن است كه هدف اساسي آن ، تاثيرگذاري بر اين عقايد، احساسات ، تمايلات ، رفتار دشمن و گروه بي طرف يا گروههاي دوست است تا موجب پيشرفت مقاصد امنيت ملي شود. "
به بيان مارتين ليبكي ، جنگ رواني همانا بهره گرفتن از اطلاعات عليه ذهن آدمي است. چنانچه اكنون در جنگ عراق و امريكا شاهد كاربرد اين معنا از جنگ رواني بوديم. عراق در جنگ رواني خود از چند فن قديمي همچون دروغ بزرگ ، فريب ، انكار و... بهره برد. در كل بايد گفت ، سيطره معنايي و مضموني جنگ رواني ، مسائل بسياري را پوشش مي دهد و كاربردهاي وسيعي دارد.

نويسنده:سميه صفاكيش