پل كريگ رابرتز: آمريكا براي باورپذير كردن دروغها بزرگترينهايش را انتخاب ميكند

"پل كريگ رابرتز " مقام پيشين دولت آمريكا با بيان اين كه آمريكا و مزدورانش در جهان براي باورپذير كردن دروغهايشان بزرگترين دروغها را انتخاب ميكنند، افزود: مردم قرباني دروغهاي بزرگ ميشوند تا دروغهاي كوچك؛ چرا كه خود از گفتن دروغ بزرگ شرم دارند و هيچگاه به ذهنشان نميرسد كه ديگران آنقدر گستاخ باشند كه دروغ بزرگ بگويند.
"پل كريگ رابرتز " (Paul Craig Roberts) ديپلمات اسبق آمريكايي، معاون وزير خزانهداري اسبق اين كشور و سردبير پيشين نشريه وال استريت ژورنال در مقالهاي كه پايگاه اينترنتي "خانه شفافسازي اطلاعات " (Information Clearing House) آن را منتشر كرد، به بررسي اين مسئله پرداخت كه چرا مردم آمريكا هنوز صدام حسين را چهره پشت پرده حوادث 11 سپتامبر ميدانند در حالي كه سالها از اثبات اين واقعيت ميگذرد كه عراق هيچ نقشي در اين واقعه نداشته است؟
اين مقام پيشين آمريكايي با بيان اينكه مردم كشورش بر اثر تبليغات دولت بوش عميقاً به اين باور رسيدند كه عراق در اين واقعه نقش اصلي را ايفا كرده است، افزود: در نتيجه اين تبليغات، احساسات مردم آمريكا بر توانايي تشخيص آنها پرده كشيد و به اين ترتيب تنها اطلاعاتي را پذيرفتند كه از مجرم بودن ايادي صدام در حادثه 11 سپتامبر حمايت ميكرد و هرگونه اطلاعاتي را كه اين باور را زير سوال ميبرد، بدون توجه به حقانيت آن مردود دانستند.
رابرتز با اشاره به كتاب "نبرد من " نوشته هيتلر، به طرز تفكر وي درباره باورپذيرتر بودن دروغهاي بزرگ نسبت به دروغهاي كوچك اشاره كرد و به نقل از وي نوشت: "مردم، با ذهن سادهپرداز خود، به راحتي قرباني دروغهاي بزرگ ميشوند تا دروغهاي كوچك؛ چرا كه خود درباره مسائل كماهميت دروغ كوچك ميگويند و از گفتن دروغهاي بزرگ شرم دارند. هيچگاه به ذهن آنها نميرسد كه دروغهاي بزرگ بگويند و بنابراين بر اين باورند كه ديگران هم آن قدر گستاخ نيستند كه چنين كاري كنند. حتي اگر حقايقي هم به آنها ارائه شود كه ناصحيح بودن آن دروغها را آشكار كند، همچنان دچار شك ميشوند و فكر ميكنند كه حتماً توضيح ديگري هم وجود دارد ".
وي افزود: به اعتقاد جامعهشناسان نيز در زمان آشكار شدن حقيقت، مردم آن قدر از نظر عاطفي تحت تاثير باورهايي كه تبليغات در ذهن آنها ايجاد كرده، قرار ميگيرند كه نميتوانند خود را از اين باورهاي دروغ رها كنند. چنين فرآيندي اتفاق ميافتد كه مردم، دروغگويان را بر حقيقتگوياني كه آنها را برملا كردهاند، ترجيح ميدهند.
سردبير پيشين نشريه وال استريت ژورنال با اشاره به توضيح روانشناسان از مفهوم "حفظ باور " در عامه مردم آورده است: حتي هنگاميكه اين باورها اشتباه باشند، حفظ آنها به يك ركن مهم از ثبات و انسجام اجتماعي تبديل ميشود. چرا كه با اعمال هرگونه تغييري در آنها، حتي دولتهاي انقلابي هم محافظهكار ميشوند.
وي با بيان اينكه جنبه منفي حفظ باور، پيشگيري آن از درك و شناخت حقايق است، افزود: حفظ باور در اتحاد جماهير شوروي، باعث شد اين كشور نتواند خود را با واقعيت اقتصادي خود تطبيق دهد و اين مسئله منجر يه فروپاشي شوروي شد. امروزه نيز در ايالات متحده براي ميليونها نفر، شعار حمايت از دولت آمريكا سردادن، آسانتر از پذيرفتن واقعياتي است كه نمايانگر نياز به تغيير در اين كشور است.
به گفته رابرتز، نيرويي كه "دروغ بزرگ " را پابرجا نگاه ميدارد، مانعي است كه اين دروغ بر سر راه جنبش حقيقتياب يازدهم سپتامبر ايجاد كرده و از ميان برداشتن آن، واقعاً دشوار است.
* كساني كه دروغ 11 سپتامبر را باور كردند فيلم ويراني برجها را دوباره ببينند
اين مقام پيشين آمريكايي تصريح كرد: اين شبهه كه جنبش حقيقتياب 11 سپتامبر از مبتلايان به توهم توطئه و دروغپردازان و ديوانگان تشكيل شده، حقيقت ندارد. رهبران اين جنبش محققان برجسته در زمينههاي مختلف هستند؛ مانند فيزيكدانان، متخصصين عملياتهاي انهدامي، مهندسين معمار، خلبانان و مقامات ارشد دولتي سابق. به همين خاطر است كه برخلاف منتقدين آنها كه طوطيوار گفتههاي دولت آمريكا را تكرار ميكنند، اين افراد به خوبي ميدانند كه درباره چه صحبت ميكنند.
رابرتز در مقاله خود، با اشاره به سخنراني "ريچارد گِيج " (Richard Gage) يكي از رهبران اين جنبش و از مهندسين برجسته معماري در جمع دانشجويان يك دانشگاه كانادايي، تبحر و توانايي علمي وي را در تشريح دروغ بودن استدلالهاي مقامات دولت بوش براي تخريب برجهاي دوقلو در اثر اصابت هواپيما ميستايد و آن را نمونهاي از سرآمد بودن رهبران اين جنبش ميداند.
اين ديپلمات اسبق آمريكا خطاب به كساني كه ماجراي 11 سپتامبر را باور كردهاند، آنها را به تماشاي دوباره فيلم اصابت هواپيما به برجها البته بعد از مشاهده سخنراني "گيج " در سايت گلوبال سرچ (Global Search) و مطالعه كتاب "نبرد من " هيتلر و همچنين توجه به يافتههاي جامعهشناسان درباره "حفظ باور " فرا خوانده است.
وي خطاب به مردمي كه به خاطر هجمه گسترده رسانههاي دولتي آمريكا كميته حقيقتياب حادثه 11 سپتامبر را به تمسخر ميگيرند، افزود: با مشاهده فيلم سخنراني گيج در دانشگاه كانادا و دلايل منطقي وي، ديگر نميتوانيد كساني را كه درباره 11 سپتامبر بيش از شما ميدانند، مسخره كنيد؛ چرا كه نميتوانيد در مقابل شواهدي كه ارائه ميشود از باورهاي خود دفاع كنيد. اما در اين هنگام چه احساسي خواهيد داشت؟ آيا دوباره ميتوانيد كسي را مورد تمسخر قرار دهيد؟ يا احساس خشم ميكنيد؟
سردبير پيشين نشريه وال استريت ژورنال با بيان اينكه يكي ديگر از مشكلات جنبش حقيقتياب 11 سپتامبر اين است كه مردم معمولاً تحصيلات لازم را براي فهميدن واقعيت درباره جنبههاي فني و علمي اين واقعه ندارند، اظهار داشت: گروهي كه عامه مردم حرف آنها را باور دارند، از دلايل علمي استفاده نميكنند بلكه با استفاده از تبليغات و شيوههاي تبليغاتي منظور خود را القا ميكنند. بسياري از مردم آمريكا، فاقد ركن و اساسي براي قضاوت درباره صحت نسبي مجادلات هستند.
معاون وزير خزانهداري دولت ريگان با اشاره به ماجراي بمبگذاري در هواپيماي آمريكايي بر فراز منطقه لاكربي نوشت: يكي از شواهدي كه براي محكوم كردن المقراحي عامل ليبيايي مورد استفاده قرار گرفت، قطعهاي از يك برد مدار يك دستگاه بود كه به ظاهر محتوي ماده منفجره سمتكس (Semtex) بود كه منجر به انفجار هواپيما شد. هيچ يك از آمريكاييهايي كه به گناهكار بودن المقراحي و نقش داشتن ليبي در اين اقدام تروريستي ايمان كامل داشتند و اسكاتلنديها را براي آزاد كردن المقراحي به دلايل انساندوستانه، محكوم ميكردند، نميدانند كه در آن روزها برد مدارها دماي اشتعال ناچيزي داشتند و به سادگي شعلهور ميشدند. سمتكس دماي بسيار بالايي ايجاد ميكند و بنابراين به هيچ عنوان، اثري از دستگاهي كه حاوي آن باشد به جا نخواهد ماند. تنها يك متخصص اين واقعيت را درك ميكند كه چنين دستگاهي پس از به وقوع پيوستن فاجعه در هواپيما جاسازي شده است.
* آتشي كه نتوانسته پروندههاي كاغذي را بسوزاند چطور پايه برجهاي 2قلو را ذوب كرده است؟!
رابرتز در ادامه مقاله خود با بيان اين كه نيافتن پاسخي براي پرسشهاي مشابه، دليلي براي نبودن جواب براي آنها نيست، افزود: چطور ميليونها تكه كاغذ سوخته يا نيمسوز پس از ويراني برجهاي مركز تجارت جهاني در سراسر منطقه منهتن هنوز وجود داشت در حالي كه مقامات آمريكايي در گزارشات خود مدعي شده بودند "شدت حرارت آتش آن قدر زياد بوده و به طور يكسان توزيع شده كه ساختار فلزي غول پيكر برجها ضعيف شده و باعث ويراني آنها شده است ".
واقعيت اين است كه هر دو برج طوري منهدم شدند كه گويي با برنامهريزي قبلي و طبق انهدام كنترل شده، ويران شدهاند والّا چه توضيحي براي آتشي وجود دارد كه آن قدر داغ بوده كه فلز را ذوب كرده اما كاغذ را به حالت نيمسوز درآورده است؟
وي با اشاره به بيتوجهي مردم به چنين تناقضاتي، از تحقيق 18 ماهه يك گروه بينالمللي از دانشمندان رشتههاي مختلف درباره نمونه غبار جمعآوري شده از سه مكان مختلف انهدام برجهاي دوقلو خبر داد كه يافتههايشان حاكي از وجود ماده آتشزاي نانوترميت (nanothermite) در اين نمونهها بوده است.
رابرتز با بيان اينكه دولت آمريكا دانشمندان وابسته به خود را وادار كرد اين يافتهها را با تكيه بر اين مسئله كه اعتبار و صحت اين نمونهها را نميتوان تائيد كرد، فاقد اعتبار اعلام كنند، تصريح كرد: به بيان ديگر، دولت آمريكا دانشمندان را مجبور كرد اين نتيجه را اعلام كنند كه شخص ديگري اين نمونهها را دستكاري و نانوترميت را به آنها اضافه كرده است. چنين يافتهاي به اين سادگي مردود اعلام شد؛ چرا كه دسترسي به نانوترميت شديداً محدود است و هيچ ارگاني جز ارتش آمريكا و شايد اسرائيل به اين ماده دسترسي ندارد.
در ادامه گزارش فوق با استناد به يافتههاي استيون جونز (Steven Jones) فيزيكدان برجسته آمده است: جونز شواهد محكمي ارائه داده كه براي انهدام برجهاي دوقلو، از مواد منفجره استفاده شده است. شواهد وي هيچگاه مورد توجه، بررسي و آزمايش قرار نگرفت تا پس از طي مراحلي رد شود؛ بلكه صرفاً ناديده گرفته شد.
رابرتز به عنوان معاون وزير خزانهداري دولت ريگان كه سالها وقت خود را به بررسي اقتصاد جماهير شوروي، نظريههاي كارل ماركس و تاثيرات جانبي سياستهاي مالي بر بازار عرضه صرف كرده است، اظهار داشت: برخي خوانندگان آثار از من ميخواهند آثاري را كه با باورهاي آنها همخواني ندارد ننويسم و نويسندگان آثاري را كه من اغلب در مقالههاي خود به آنها استناد ميكنم، فاقد اعتبار بدانم. اين خوانندگان هيچگاه برداشت صحيحي از موضوع مربوطه ندارند. آنها از مخالفت با باورهايشان خشمگين ميشوند چرا كه احساس ميكنند مورد اهانت عاطفي قرار گرفتهاند.
البته دسته ديگري از افراد هم هستند كه به جز جريانات مربوط به 11 سپتامبر، هيچ يك از سخنان دولت آمريكا را باور نميكنند. طبق توضيحات اين پژوهشگران، اين گونه افراد، به دلايل نامشخص، بر اين باورند كه دولتي كه درباره همه چيز به آنها دروغ ميگويد، درباره 11 سپتامبر به آنها حقيقت را ميگويد.
به گفته رابرتز، هنگاميكه از اين افراد پرسيده ميشود چرا به اين باور رسيدهاند يا از آنها خواسته ميشود درباره اين موضوع تجديدنظر كنند، آنها به جاي تفكر دوباره خشمگين ميشوند و احساس ميكنند كه به شعور و فهم آنها توهين شده است.
اين نويسنده با بيان اينكه مشكلي كه اين گونه افراد براي قبول حقيقت با آن مواجه هستند، نيازهاي عاطفي آنهاست، اضافه كرد: پس از 11 سپتامبر مردم آمريكا به اين باور رسيدند كه اگر به دولت خود اعتماد نكنند، ميهنپرست نيستند يا از اين مسئله وحشت دارند كه "حامي تروريست " لقب بگيرند. افرادي هم كه چپگرا هستند، اين نياز عاطفي را دارند كه باور كنند مردميكه دولت آمريكا آنها را مورد ظلم قرار داده، بر اثر اين اقدام دولت آمريكا، از فعاليتهاي تروريستي خود "عقبنشيني " كردهاند. اين چپ گرايان بر اين باورند كه دولت آمريكا در اين اقدام خود موفق بوده و در نتيجه تبليغات دولت آمريكا را مبني بر اين كه مسلمانان به آمريكا حمله كردهاند، باور ميكنند.
* آمريكا جستجوگران حقيقت 11سپتامبر را افراد دچار به "توهم توطئه " ميداند
رابرتز در ادامه مقاله خود در پايگاه خبري "خانه شفافسازي اطلاعات " با بيان اينكه مردم عامي بر اين باورند كه اگر گفتههاي دولت آمريكا درباره 11 سپتامبر دروغ بود، فيزيكدانان و مهندسين در اينباره افشاگري ميكردند، افزود: درواقع بعضي از آنها افشاگري هم كردهاند ولي براي بيشتر فيزيكدانان و مهندسين، چنين اقدامي نوعي خودكشي محسوب ميشود؛ چرا كه بيشتر اين افراد مشاغل دولتي دارند و سازمانهايي كه براي آنها كار ميكنند، با بودجههاي دولتي اداره ميشوند. اگر فيزيكداني در اينباره افشاگري كند، بلافاصله حرفه دانشگاهي خود را از دست ميدهد. اين همان سرانجامي است كه استيون جونز به آن دچار شد.
وي همچنين افزود: اگر يك شركت مهندسي در اين مورد چيزي برملا كند، احتمال به دست آوردن هرگونه قرارداد دولتي را براي هميشه از دست خواهد داد و "مشتريهاي ميهنپرست " اين شركت هم از داشتن روابط كاري با "خائني كه براي تروريستها بهانه تراشي ميكند "، اجتناب خواهند كرد.
رابرتز با بيان اين كه امروزه، بسياري از خانوادههاي قربانيان 11 سپتامبر خواستار تحقيقي مستقل و غيردولتي درباره اين فاجعه هستند، اظهار كرد: دهها هزار تن از مردم نيويورك با امضاي دادخواستي، خواهان رايگيري سراسري براي انجام يك تحقيق غيردولتي درباره اين واقعه شدهاند. با اين حال، دولت آمريكا تاكنون اقدامي براي اجراي قانون انجام نداده است.
اين نويسنده با طرح اين سوال كه چرا دولت آمريكا، دهها هزار تن از ساكنين نيويورك را خيالپردازان و افراد دچار به توهم توطئه خوانده و درخواست آن را را رد كرده است؟ در دفاع از اين واقعگرايان افزود: اين به ظاهر خيالپردازان، بسيار بيشتر از مردم ناآگاهي كه آنها را مورد تمسخر قرار ميدهند، درباره حوادث آن روز اطلاع دارند. بسياري از مردم آمريكا، بدون اينكه خود به بررسي شواهد بپردازند، با توضيحات دولت قانع شدهاند. با اين حال هم، اين مردم ناآگاه، كساني را كه آگاهانه به بررسي شواهد پرداخته اند، سركوب كردهاند.
اين سردبير اسبق نشريه وال استريت ژورنال با اشاره به نحوه تعامل متحدين جنبش حقيقتياب 11 سپتامبر، يعني مخالفين جنگهاي بوش-اوباما و صاحبان وبسايتهاي ضدجنگ ادامه داد: يكي ديگر از مشكلاتي كه اين جنبش با آن مواجه است، اين است كه متحدينش از اين وحشت دارند كه خائن و ضدآمريكايي ناميده شوند. چرا كه مردم آمريكا به راحتي نسبت به كساني كه دولت آمريكا چهره بدي از آنها ارائه ميدهد، احساس نفرت كرده و با آنها دشمني ميكنند. پايگاههاي ضدجنگ از اين وحشت دارند كه اگر خواهان تحقيق درباره واقعيت 11 سپتامبر شوند، مردم آنها را حامي تروريست بنامند و ديگر كسي به فعاليتهاي ضدجنگ آنها اهميتي ندهد.
رابرتز يكي از استثناها در اين پايگاههاي اينترنتي را "خانه شفافسازي اطلاعات " دانسته است.
* هر آمريكايي با هر درجه تحصيلي با پذيرفتن حقايق خلاف باورش مشكل دارد
اين نويسنده با اشاره به يكي از نتايج پژوهش خود در موضوع 11 سپتامبر، اعلام كرد: تا جايي كه من دريافتم، مردم آمريكا به دولت اين كشور بسيار بيشتر از حقيقت اعتماد دارند. چرا كه ليبرالها در عصر "ركود اقتصادي بزرگ " به مردم آمريكا ياد دادند كه به دولت امريكا به عنوان حامي و پشتيبان خود اعتماد كنند. اين مسئله جناحهاي چپ و راست را نيز شامل شد و در نتيجه هيچ يك از اين گروههاي سياسي، اقدامات دولت آمريكا را زير سوال نميبرند. اين موضوع، فريب مردم توسط دولت آمريكا را تسهيل كرده است.
رابرتز با اشاره به ناهمخواني تربيت مردم و مقامات آمريكايي با اصول دموكراسي، افزود: دموكراسي بر اساس اين گمان شكل ميگيرد كه مردم، افرادي منطقي هستند كه مسائل را با تكيه بر حقيقت بررسي ميكنند و نميتوان به راحتي آنها را بازيچه قرار داد. ولي مطالعات نشان داده كه واقعيت چيز ديگري است. آن چه كه من پس از سالها كار در زمينه مطالعات دانشگاهي، سياست عمومي و روزنامهنگاري آموختهام اين است كه مردم، از كساني كه تحصيلات دوران دبيرستان خود را به پايان نرساندهاند تا حتي اساتيد دانشگاه، از قبول واقعياتي كه با باورهاي قبلي آنها همخواني ندارد، مشكل دارند و اين مضمون برگرفته از دموكراسي كه "حقيقت هرجا كه باشد، ما ابايي نداريم كه به دنبال آن برويم "، مضموني به شدت رومانتيك، آرمانگرايانه و غيرقابل دستيابي در وضعيت فعلي آمريكاست. ما به ندرت "ذهنهاي باز "، چه در مقاطع دانشگاهي و چه در ردههاي بالاي دولتي آمريكا ميبينيم و در بين مردم عادي كه ميتوان گفت اصلاً چنين مضموني وجود خارجي ندارد.
رابرتز در پايان مقاله خود چنين نتيجهگيري كرد: واكنش دولت آمريكا به حوادث 11 سپتامبر، بدون در نظر گرفتن اين كه چه كسي واقعاً مسئول آن بود، اين كشور را براي هميشه تغيير داد. آزاديهاي مدني مردم آمريكا هرگز دوباره مانند گذشته نخواهد بود. ظرفيت مالي و استانداردهاي زندگي در اين كشور براي هميشه تقليل يافت و وجهه بينالمللي آمريكا تا ابد خدشهدار شد. دهه اول قرن بيست و يكم در جنگهاي بيهوده و شكستهاي مالي تلف شد؛ و با اين حال، هنوز هم آزاردهندهترين حقيقت مربوط به حوادث 11سپتامبر باقي ماند: اينكه مسئول واقعي اين فاجعه هيچگاه مورد بررسي قرار نگرفت.