IRNON.com
انتقادات صريح فرزند دكتر علي شريعتي از اصلاح ‌طلبان
 

فرزند دكتر علي شريعتي گفت: اصلاح طلب ها وقتي ليبرال شدند و مي‌خواستند با نظام تسويه حساب كنند، به شكل نمادين با شريعتي تسويه حساب كردند.


 

مجله يادآور نوشت؛ احسان شريعتي كه دكترايش را در رشته فلسفه از دانشگاه سوربن فرانسه گرفته است درباره اتهاماتي كه اصلاح طلبان به انديشه‌هاي دكتر شريعتي وارد مي‌كنند گفت: " امروز عده‌اي از اصلاح‌طلبان، انتقادي كه به دكتر وارد مي‌كنند اين است كه انديشه‌هاي او ظرفيت خوانش توتاليتر را دارد، در حالي كه اتفاقاً اين نوع خوانش را خود اينها باب كردند و در انديشه‌هايشان خوانش‌هاي توتاليتري وجود دارد. "
فرزند علي شريعتي در ادامه مي‌گويد: " در دهه اول انقلاب، اصلاح طلبان اين قرائت را داشتند كه شريعتي ناقد دموكراسي ليبرال بوده و خواهان نوعي دموكراسي هدايت شده و متعهد است و لذا سوء‌استفاده‌‌اي كه التقاطي‌ها و ليبرال‌ها و امثالهم مي‌خواهند از شريعتي بكنند، غلط است و شريعتي در واقع همخوان با گرايش عام انقلاب است كه به سوي نوعي رهبري عقيدتي و نظام هدايتي حركت مي‌كند. بعدها كه خود همين اصلاح طلب‌ها ليبرال شدند و مي‌خواستند با نظام، تسويه حساب كنند، به شكل نمادين با شريعتي تسويه حساب كردند، در حالي كه بايد ديد اين بحث در مورد شريعتي، اساسا واقعي بوده يا نه. "
وي مي افزايد: " دكتر حتي در تندترين شعارها و تِزهائي كه دارد، مثل شهادت: "اگر مي‌تواني بميران، اگر نمي‌تواني بمير "، خط‌مشي‌ آگاهي و استراتژي فرهنگي را تعقيب مي‌كند،‌ يعني مي‌گويد شهادت روشنگري ارزش‌هاي مسخ شده است، نه درگيري و جنگ، بنابراين درست است كه به گفته او: "هر انقلابي دو چهره دارد: خون و پيام "، ولي در واقع، محور و نقطه مركزي اين تفكر، نه تنها شهادت كه امامت و رهبري، يعني پيام و عقيده است و هدف امامت و رهبري، تعويض قدرت‌ها و كسب قدرت نيست، بلكه هدف، رهبري فكري و اخلاقي جامعه است كه هدف و رسالت انبياء هم بوده است. مي‌بينيم كه دكتر در اينجا در واقع استراتژي خود را تبيين مي‌كند و از جوّ‌ حاكم فاصله مي‌گيرد. "
احسان شريعتي در اين گفتگو خاطرنشان مي‌كند: " به هر حال هر نسلي و هر جرياني خواسته شريعتي مطلوب خودش را بسازد، مثل حضرت عيسي(ع) كه در افريقا سياه‌پوست است و در اروپا چشم‌هاي آبي و موهاي زرد دارد؛ در هرجائي، مسيح را آن‌طور كه مي‌خواهند، مي‌سازند و مي‌فهمند. نسل‌ها و عصرهاي مختلف هم از شريعتي چنين تصور و قرائت‌هائي دارند و جالب اينجاست تصاويري هم كه از او چاپ مي‌كنند، متفاوت است. مثلاً الان كتابي از تصاوير شريعتي چاپ شده كه در اول انقلاب، خود ما هم نمي‌توانستيم چاپ كنيم! اگر به پوسترها و عكس‌هاي آن زمان نگاه كنيد، شريعتي بر فراز كوهي ايستاده و قلمي در يك دست گرفته و يك كلاشينكف در دست ديگر دارد، درحالي كه باراني هم پوشيده كه ابدا ربطي به كلاشينكف ندارد![با خنده] خود اين تصاوير ترسيم شده در دوره‌هاي مختلف هم فرق دارند. "