چه كساني و چرا ميگفتند «مرگ بر روسيه» (پشت پرده يك شعار انحرافي)

اما به راستي در پشت پرده شعار مرگ بر روسيه اين جماعت چه مي گذرد؟ آيا به واقع مي توان پذيرفت كه اعتراض حاميان نامزدهاي شكست خورده انتخابات، صرفاً به خاطر ارسال پيام تبريك ساده اي بود كه توسط رئيس جمهور روسيه براي رئيس جمهور منتخب مردم ايران فرستاده شده بود؟
روزنامه كيهان در شماره امروز يكشنبه طي مطلبي با عنوان "چه كساني و چرا مي گفتند «مرگ بر روسيه» " به بررسي پشت پرده اين شعار انحرافي پرداخته است كه متن كامل آن در ذيل ميآيد:
قانون گريزي و هوچي گري، مشخصه بارز گروه هاي غوغا زيستي را تشكيل مي دهد كه حيات خود را در فضاي غبارآلود و مبهم سياسي تعريف مي كنند. اين گروه ها كه در فرهنگ جامعه شناسي «گروه هاي فشار» خوانده مي شوند حاضر به تمكين در برابر قانون نيستند و پذيرش سازوكارهاي قانوني را، با نابودي خود، يكسان انگاشته از پذيرش هنجارهاي رايج جامعه قانوني روي بر مي تابند.
درايام اخير خيابان هاي تهران هر از گاهي شاهد ظهور و بروز چنين پديده هايي بود.
گروهي قانون شكن درصدد بودند تا به آنچه كه از طريق شيوه هاي رايج دموكراسي و ابزارهاي قانوني دست نيافته اند از طريق فشار از پائين در سطح خيابان هاي تهران برسند. چيزي كه در اين ميان تعجب صاحبان خرد را برمي انگيزاند چرخش 180درجه اي مدعيان قانونگرايي ديروزي است كه چنين بي محابا به تيشه زني به ريشه باورهاي ساليان پيش مشغول گشته اند! آنان كه داعيه افراطي قانون و دموكراسي خواهي ايشان گوش فلك را پر كرده بود اينكه روياي فتح قانون را در سر مي پرورانند!
در روزگاري نه چندان دور كه پدرخوانده هاي جريان موسوم به دوم خرداد به تئوريزه كردن تئوري توسعه سياسي درجامعه ديني ايران در روزنامه هاي زنجيره اي مي پرداختند؛ آموزه هاي پروتستانيستي را با شدت هرچه تمام تر دنبال مي نمودند. آنان در اين راه، افراطي تر از «مارتين لوتر» به تشكيك در باورها و آموزه هاي ديني مردم ايران مشغول بودند تا حدي كه هنجارهاي رايج اين مردم در تقليد از مراجع معظم تقليد را «رفتار ميمون وار» خوانده و با بي شرمي هرچه تمامتر آيات قرآن را تحريف شده قلمداد نمودند! و درصحت آيات آن تشكيك نمودند. حتي تا بدانجا پيش رفتند كه خواستار تغيير محتواي ادعيه و زيارات وارده از ناحيه معصومين عليهم السلام- بدليل آنچه آن را خشونت زا بودن اين ادعيه مي خواندند- برآمدند. تعدد اين موارد جسارت آميز بحدي است كه دراين مقال، مجال طرح آن نيست اما آنچه كه مسلم است كارنامه قلم فرسايي هاي اين جريان كه گستاخانه، اعتقادات اصيل و حركت آفرين تشيع و باورهاي ديني مردم مومن ايران را آماج حملات ناجوانمردانه خود قرار داده بودند چنان تاريك است كه با وجود گذشت چندين سال از طرح وثبت آن در تاريخ، تاكنون هيچ يك از سران خودخوانده دوم خردادي حاضر به پذيرش مسئوليت آن انتشارات نمي باشند. اين نوشته بدنبال ارزشيابي رفتارهاي بدور از منطق اين جريان در طي ساليان استحاله طلبي نمي باشد اما حافظه تاريخي ملت انقلابي ايران نمي تواند تعارض بارز تظاهرهاي كنوني شيوخ دوم خردادي را با عملكرد نيمه دوم دهه هفتاد برخي از همسنگرانشان رفع نمايد.
با نگاهي گذرا به اتفاقات چهار ماهه اخير تهران، متوجه تغيير فاز تدريجي در «لايه رفتاري» جريان استحاله طلب از دين ستيزي هاي مستترشان به نمايش ها و تظاهرهاي ديني مي باشيم بگونه اي كه عقبه اجتماعي اين جريان نيز هنوز نتوانسته است خود را بطور كامل با اين چرخش تاكتيكي سركردگان خود وفق دهد. از اين منظر شاهد بروز بعضي از رفتارهاي متناقض در بعضي از سمپات هاي يك جريان شناخته شده سياسي هستيم. در راهپيمايي روز قدس امسال عده اي معدود- كه با تحريك القائات چهل روزه رسانه هاي بيگانه، قدم در صفوف مردم قهرمان ايران نهاده بودند- اميد داشتند كه بتوانند اين صحنه ملي را به صحنه سرسپردگي خود به دشمنان تاريخي قسم خورده ملت ايران تبديل نمايند فتنه اي كه با هوشياري ستودني مردم تهران در نطفه خفه شد.
اين عده- كه به نماز اولي ها معروف شدند!- پيش از اين نيز با حضور تشكيلاتي در نماز جمعه دو ماه پيش تهران و با اقامه نماز نامزدي! آنهم با كفش، صحنه هاي خنده داري را خلق كرده بودند اين بار با سيگارها و بطري هاي آبشان در آخرين جمعه ماه رمضان آبرويي ديگر از پدرخوانده هاي سياسي خود بردند. امري كه با تمام رياكاري هاي سياسي آنان در مواردي به خلق صحنه هاي عجيبي منجر مي شد كه با وجود شرم قلم از ذكر آنها، متأسفانه صحنه هاي هميشگي ميتينگ هاي سياسي ساليان اخير يك جريان شناخته شده سياسي را تشكيل مي دهد. و ذكر آنها جز ترويج فحشا عايد نخواهد كرد. ذكر هنجارشكني هاي اين جماعت معلوم الحال در روز قدس امسال و روزه خواري هاي آشكار آنان در اين مراسم عبادي- سياسي به حدي گويا بود كه نيازي به ارائه شاهد و بينه نمي باشد اما درعين حال اصرار ناشيانه اين طيف، براي استفاده بعضي از فريب خوردگانشان از نمادهاي ديني نظير چادر وتسبيح (و حتي در برخي موارد جامه طلبگي) به شدت جلب توجه مي نمود!! چيزي كه بيش از همه يادآور اين حديث اميرالمؤمنين علي(ع) بود كه: من يطلب العز يغير حق يذل
هركه از غير راه حق به دنبال عزت باشد خوار گردد.
(كافي جلد 8 ص 2)
اما به راستي در پشت پرده شعار مرگ بر روسيه اين جماعت چه مي گذرد؟ آيا به واقع مي توان پذيرفت كه اعتراض حاميان نامزدهاي شكست خورده انتخابات، صرفاً به خاطر ارسال پيام تبريك ساده اي بود كه توسط رئيس جمهور روسيه براي رئيس جمهور منتخب مردم ايران فرستاده شده بود؟
براي پاسخ به اين سؤال، قدري عميق تر مي شويم و با تأني در سوابق تاريخي اين رفتار در تاريخ ملت ايران متوجه حقيقتي مي شويم كه پرده از راز اين شعار برمي دارد. در ساليان نه چندان دور، رژيم سفاك پهلوي كه يد طولايي در سركوب و كشتار مردم مسلمان و انقلابي ايران داشت براي توجيه جنايات خود عليه انقلابيون مسلمان ايران دست به جنايتي ديگر زده و مخالفان خود را به گرايش به حزب توده متهم مي نمود. اين حزب بدنام كه در آن زمان به دليل طرفداري از مشي ماركسيستي، در بين جوامع مسلمان و ازجمله مردم مؤمن و متدين ايران تشكيلاتي منفور بود اسم مستعاري شده بود براي خواندن مخالفان رژيم خونخوار پهلوي!
در آن زمان بيشترين بهره برداري از اين واژه را خود شخص محمدرضاي سفاك مي كرد و با اطلاق عنوان «ارتجاع سرخ و سياه» به مخالفينش، رؤياي طرد انقلابيون از سوي مردم مسلمان ايران را درسر مي پرورانيد تا بتواند بستري براي سركوب بي سروصداي آن مخالفان را فراهم كند. زهي خيال باطل! كه هوشياري مردم ولايتمدار ايران عزيز را ناديده گرفته بود و گمان مي كرد كه همه مردم ايران از فهم و شعور پائيني به اندازه خود وي برخوردارند. او كه نمي توانست با حركت توفنده ملت مقابله كند به شيوه هاي كثيف «دروغ واتهام» به حركت ديني امت خداجوي ايران اسلامي روي آورده بود.
هم اينك از آن حوادث تاريخي قريب به نيم قرن مي گذرد و درحالي كه محمدرضاي پهلوي به استحقاق جنايت ها و خيانت هايي كه براي وطن كرده بود در خارج از وطن، رهسپار گور گرديده تا سزاي اعمال ننگينش را در پيشگاه عدل الهي بدهد عده اي مفلوك سلطنت زده همان راه و روش آن «اسطوره استبداد و شقاوت» را درسر مي پروراند.
هدف ديگري كه رژيم پهلوي از انتساب مخالفينش به شوروي سابق دنبال مي كرد همان هدفي است كه امروزه نيز توسط «رهروان مسير استبدادي وي» دنبال مي شود.
آن هدف عبارت است از ايجاد توجيهي به ظاهر معقول براي جيره خواري و سرسپردگي آمريكا- بعنوان رقيب وقت شوروي- از سوي خودشان! اگر در آن دوران، اين اتهام به مخالفان شاه، موجبات توجيه «سرسپردگي شرم آور به آمريكا و ژاندارم آن دولت در منطقه شدن» را براي محمدرضا فراهم آورد براي مزدوران امروزي آمريكا نيز افاقه خواهد كرد!. اتفاقا اينك نيز مزدوران داخلي آمريكايي بمنظور ايجاد سرپوش توجيهي براي اخذ جيره و مواجب از سوي آمريكا- به عنوان دشمن شماره يك ملل آزاديخواه جهان- درصدد برآمده اند تا در تقليدي كوركورانه از محمدرضا منحوس و شايد به توصيه همان ارباب محمدرضا- آمريكا- مخالفان خود را به همدستي با روسيه متهم كنند!
واقعيت آن است كه دولتمردان آمريكايي در دوراهي عجيبي گرفتارند از طرفي شعار تغيير داده و دم از گفتگو با ايران و بهينه سازي روابط مي دهند و از طرف ديگر خواستار براندازي تنها نظام ديني موجود در جهان كه ماهيت نظام سلطه را به چالش كشيده- مي باشند. اين دوراهي، همواره فراروي دولت هاي دموكرات آمريكا چه در سالهاي آغازين انقلاب اسلامي و چه بعد از آن بوده است. در اين تنگناي تئوريك، مقامات آمريكائي براي توجيه افكار عمومي خود نيز ناگزيرند در عين مراعات «ژست انساندوستانه» بنحوي از انحاء از مزدوران خود در داخل ايران حمايت كنند. در اين ميان، تأمل در مواضع اخير دولتمردان آمريكايي كه براي توجيه ماليات دهندگان كشورشان، مجبور به طرح برخي واقعياتي شده اند كه پيش از اين هرگز چنين نمي كردند ما را به واقعياتي رهنمون مي سازد كه توجه به آنها علت رفتارهاي اخير استحاله طلبان داخلي را روشن مي سازد. واقعيت آن است كه با شتاب روزافزوني كه تحولات بين المللي به خود گرفته است معيارها و ابزارهاي «قدرت و استيلا» كه به آن هژمون گفته مي شود؛ دچار تغييرات شگرفي شده است. از جمله اينكه ابزار اعمال قدرت در جهان امروز، برخورداري از همراهي افكار عمومي و بويژه كسب حمايت افكار عمومي داخلي گرديده است. از اينرو دولتمردان تمامي جوامع سعي مي كنند با استفاده از «قدرت نرم» خود به مهندسي مطلوب افكار عمومي به نفع خود مبادرت نمايند. در داخل آمريكا نيز مقامات آمريكايي مجبورند براي حفظ همراهي همين افكار داخلي با خودشان، هرازگاهي برخي مطالب را عليرغم ميل باطنيشان و با وجود آنكه مي دانند به ضرر مزدورانشان در داخل ايران تمام مي شود را بر زبان بياورند. چرا كه در شرايط اخير بحران اقتصادي آمريكا، دولتمردان آن كشور مجبورند براي ماليات دهندگان آمريكايي توجيهي براي هزينه كردن مبالغ كلاني كه به مخالفان حكومت ايران مي پردازد بتراشند. چندي پيش، وزير خارجه دموكرات آمريكا در برابر فشارهاي افراطيون كشورش براي كمك به اغتشاشگران ايراني مجبور شد به حمايت صريح خود از سايت توئيتر در پوشش دادن و جهت دهي به آشوبگران اشاره كند و با آن از زير فشارهاي آنان بگريزد واقعيتي كه صرفا بخشي از حقيقت را شامل مي شد.
طبيعي است كه دولتمردان آمريكايي كه خوي استكباري آنها زبانزد عام و خاص است از براندازان مخملين ايراني حمايت نمايند اما به نيكي مي دانند كه با آشكار كردن اين حمايت لطمه سنگين حيثيتي به اين مزدوران خود خواهند زد از اينرو با اشاره به اين واقعيت، از ذكر كامل حمايت هاي بي شرمانه شان از اغتشاشگران خودداري مي كنند. بدان اميد كه با عدم افشاء كمك هايشان، براي جيره خواران ايراني خود مشكل آفريني نكنند. واقعيتي كه امروزه پس از گذشت چندين ماه از اغتشاشات خودنمايي كرده و در انبوه اعترافات متهمان اين حوادث به چشم مي خورد ابعاد پنهان ماجراي شعار «مرگ بر روسيه» را از سوي كساني كه حاضر به مرگ گفتن به رژيم صهيونيستي نيستند را روشنتر مي نماياند. اين واقعيت بر اين نكته تأكيد مي كند كه از آنجاييكه بدليل خوي استكبارستيزي مردم انقلابي ايران، با برملاشدن دخالت هاي آمريكا، انگليس و فرانسه در اغتشاشات اخير، اقبال مردمي از سران اين اغتشاشات دشمن شاد كن روگردان خواهد شد و اين مطلوب نظر دولتمردان ايالات متحده نيست. چرا كه در غير اينصورت بايد هزينه سنگين از بين رفتن شبكه نفوذي هاي خود در بدنه حاكميت ايران اسلامي را بپردازند كه به هيچ عنوان براي هيئت حاكمه آمريكا پذيرفتني نيست. از اينرو اين دولت با واداشتن مزدوران خود در داخل ايران به سر دادن شعار مرگ بر روسيه بدنبال اين هست كه حكومت ايران را طرفدار رقيب سنتي آمريكا در روابط بين الملل- يعني روسيه- معرفي كند تا پاسخگوي ماليات دهنده هاي آمريكايي براي هزينه هاي سنگيني باشد كه از جيب آنها براي مشتي مزدور سرسپرده خرج مي شود. در واقع در اين استدلال آمريكايي، گزاره انتساب مخالفان داخلي حكومت ايران به مخالفت با روسيه، نقش ويژه اي ايفا مي كند.
اگرچه هوشياري توده غالب ملت آگاه ايران و بويژه مردم هميشه در صحنه تهران در پرهيز از اين دام آمريكائي و ناهمراهي با جماعت اندك معارضين داخلي كه رؤياي قلب ماهيت راهپيمايي روز قدس امسال را داشتند اين توطئه را خنثي كرد اما بايستي بگوش باشيم كه در فضاي سياسي، شكست خوردگان سياسي نيز امكان رجوع دوباره را دارند. و اين چيزي است كه از آن به عنوان «ارتجاع واقعي» يادمي شود. بگوش باشيم و از درس هاي گرانقيمت حوادث اخير كه با هزينه هاي سنگيني براي نظام عايدمان شد درس بگيريم و دوست و دشمني را كه در «روز حادثه» شناخته ايم به فراموشي نسپاريمشان!
سران استكباري عالم و ايادي داخلي آنها بخوبي مي دانند كه از ديدگاه انقلابيون اصيل ايران اسلامي، هر دولتي كه ماهيت استكباري داشته باشد خواه آمريكا باشد يا خواه روسيه، منفور و مطرود است. و اين واقعيتي است كه حضرت امام(رض) در كوران درگيري هاي داخلي اوائل انقلاب و سال هاي سختي كه بواسطه جنگ تحميل شده نيابتي از سوي جبهه استكبار، توسط صدام بعثي پيش روي ما قرار داشت فرمودند:
«آمريكا از شوروي بدتر، شوروي از انگليس بدتر و انگليس از هر دو بدتر» از اينرو انقلابيون ايران عزيز و هر انسان وطندوست و آزاده اي در جهان خواهان برخورد با خائنيني است كه با هر توجيهي به دامن مطرودين امام راحل عظيم الشأن پناه برده اند و لانه در حفره استكبار نموده اند. در اين راه هيچ تفاوتي مابين جيره خواران غرب با مزدوران استكبار شرق قائل نيست. اين همان درس بزرگ استقلال ملت ايران است.