IRNON.com
شهيد و شهادت از منظر مقام معظم رهبري
 

اين، وعده‌ى الهى است. اين جان رفتنى را - كه انسان بناچار بايد از دست بدهد - خدا از شما مى‌خرد و در مقابلش به شما بهشت مى‌دهد. البته خدا در اين معامله ارزان فروشي هم نمي كند.


 

"شهيد، حقيقت شگفت‌آورى است. ما چون به مشاهده‌ى شهدا عادت كرده‌ايم ، عظمت اين حقيقت نورانى و بهشتى برايمان مخفى مى‌ماند؛ مثل عظمت خورشيد و آفتاب كه از شدت ظهور، براى كسانى كه دائم در آفتابند، مخفى مى‌ماند. "يا شايد شهادت " مثل كوههاي بلند است... انسان وقتي به آن نزديك مي شود مي بيند عظمت اين پديده قابل احاطه فكري نيست "

،وارد شدن در حريم خلوت الهي، ميهمان شدن بر سر سفرهءضيافت الهي، برترين سكوي پرش انسان به سمت اوج قله كمال او ،گل خوشبو و معطري كه جز دست برگزيدگان خداوند در ميان انسانها به آن نمي رسند،... "تعابير زيبا و دلنشيني از مفهوم شهادت در بيانات رهبر معظم انقلاب است كه گرد حسرت را بر هر دلي مي نشاند.

" اگر اين جان از شما گرفته شد، اين به معناى آن است كه يك مركب و يك قالب مادى از شما گرفته شده است؛ واقعا چه غم. وقتى انسان مى‌داند كه مرگ عبارت از عروج به ملكوت الهى و پيوستن به ارواح اولياست، چه اهميت مى‌دهد كه كى اين مرگ فرا برسد؟ مرگ براى او، عبور از يك مرحله است؛ "وقت مردن آمد و جستن ز جو ". انسان حركتى از جوى مى‌كند؛ هرچه هست، در يك لحظه است؛ بعد نعيم بى‌بديل و بى‌مثال الهى است؛ "

" . شهادت، مرگ انسانهاى زيرك و هوشيار است كه نمى‌گذارند اين جان، مفت از دستشان برود و در مقابل، چيزى عايدشان نشود. اين جان، سرمايه‌ى اصلى ماست. "

چرا شهادت هديه‌ى خداست؟ چون مرگ ناگزير همگانى همه‌ى انسان‌ها را به يك پديده‌ى افتخارآميز در دنيا و آخرت تبديل مى‌كند؛ اين هديه نيست؟ آيا ممكن است كسى از مرگ بگريزد؟ وقتى انسان به لحظه‌ى مرگ رسيد، آيا فرق مى‌كند كه پشت سر خودش 90 سال را گذرانده باشد يا 20 سال؟ آيا بزرگترين دغدغه‌ى هر انسانى از مرگ به خاطر اين نيست كه از بعد از آغاز سفر مرگ بى‌خبر است و نمى‌داند چه بر سر او خواهد آمد؟ اينها را در كنار هم بگذاريد و ببينيد انسانى همين مرگ و همين حادثه‌ى قطعى و ناگزير و همين آينده‌ى مبهم و نگرانى‌آور را تبديل كند به يك حادثه‌ى پرافتخار، به يك واقعه‌ى نامدار در دنيا و آخرت، به يك وسيله‌ى عزت پيش خدا و پيش كروبيان ملأ اعلى، به يك اطمينان و يك سكينه‌ى قلبى و يك آرامش؛ "و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الا خوف عليهم و لا هم يحزنون "؛ هيچ خوف و اندوهى براى آنها نيست. آيا اين هديه‌ى الهى نيست؟ اين‌كه آدم روغن ريخته‌ى جان خودش را نذر امامزاده كند و قبول شود، نعمت خدا نيست؟ اين روغن كه ريخته شده است، اين عمر كه از دست رفته است، اين مرگ كه ناگزير است؛ آنگاه انسان بايد همين مرگ ناگزير را به خدا بفروشد، به قيمت بهشت و سعادت ابدى؛ "ان الله اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنة يقاتلون فى سبيل الله فيقتلون و يقتلون "؛ اين، وعده‌ى الهى است. اين جان رفتنى را - كه انسان بناچار بايد از دست بدهد - خدا از شما مى‌خرد و در مقابلش به شما بهشت مى‌دهد. "
البته خدا در اين معامله ارزان فروشي هم نمي كند " خدا اين هديه را ارزان نمى‌دهد؛ به كسانى مى‌دهد كه در راه او مجاهدت كنند. ..(شهدا)، اين هديه‌ى الهى را آسان و رايگان به‌دست نياوردند؛ به قيمت مجاهدت به‌دست آوردند؛ در راه خدا جهاد كردند، از خودشان گذشتند و خدا اين هديه را به آنها داد. "

بالاترين اجرها براي انساني كه در راه خدا مبارزه مي كند، نوشيدن شربت شهادت است ،اين نشاندهنده‌ى عظمت مجاهدت اوست.لذا مكرر گفته‌ام كه شهادت بالاترين پاداش و مزد جهاد فى‌سبيل‌الله است. "

" تصادفا ممكن است در خيابان كه راه مى‌رويم، حادثه‌يى پيش بيايد، يا ماشينى به ما بزند، يا بمبى جلوى پاى ما منفجر بشود؛ اسمش هم در عرف معمولى، شهيد خواهد بود - اگر اين كار، به وسيله‌ى دشمن انجام بگيرد - اما اين، غير از آن فداكارى است. اين شهيد، با آن شهيدى كه از جوانى و لذات و زن و زندگى و فرزند و پدر و مادر و آب سرد تابستان و كرسى گرم زمستانش مى‌گذشت و در برفها روى كوههاى "گردرش "، يا در گرماهاى جنوب خوزستان، زمستان و تابستان را مى‌گذرانيد و به استقبال مرگ - كه در هر قدمى، زير پا و سر راه او كمين كرده بود - مى‌رفت و بالاخره هم به شهادت مى‌رسيد، خيلى تفاوت دارد. آن فداكارى، چيزى است كه به تمرين و نگهداشتن احتياج دارد. اين هم نكته‌ى است كه جوانان بايد بدانند. "

" شهادت محصولى از تلاش دسته جمعى يك مجموعه‌ى انسان است كه يك نفر شهيد مى‌شود... رفتن يك جوان به سمت محل خطر - جايى كه جان او در خطر است - اين فقط مجاهدت او نيست؛ پدر او هم با رفتن او مجاهدت مى‌كند، مادر او هم با رفتن او مجاهدت مى‌كند، همسر او هم مجاهدت مى‌كند، فرزندان او هم مجاهدت مى‌كنند، هر كسى هم كه به او علاقه دارد، مجاهدت مى‌كند. و شگفتا كه اين مجاهدتها تمام هم نمى‌شود! خود او به جبهه مى‌رود، مدتى ايستادگى مى‌كند، صبر مى‌كند، جهاد مى‌كند و به شهادت مى‌رسد. مجاهدت او تمام شد؛ اما مجاهدت اين مادر، ادامه دارد. مجاهدت اين پدر، ادامه دارد. صبر اينها مجاهدت اينهاست. مجاهدت اين فرزندان، ادامه دارد؛ مجاهدت آن همسر جوان، ادامه دارد. اينها كه صبر مى‌كنند، اينها كه شكايت نمى‌كنند، اينها كه اين را پاى خدا محاسبه مى‌كنند... كدام ارزشى و كدام كار بزرگى اين‌طور تركيب پيچيده‌اى از مجاهدتهاى گوناگون - آن هم براى مدتهاى طولانى - است؟! هر كار خوبى را يك بار انجام مى‌دهند، تمام مى‌شود. صدقه‌ى در راه خدا، پولى است مى‌دهند، تمام مى‌شود و مى‌رود؛ اما شهادت، اين‌گونه نيست. ببينيد چقدر والاست!. "

" حالا ملتى كه اهل شهادت است، مسأله‌ى شهادت در راه خدا برايش حل شده است. نه اين‌كه همه‌اش بخواهند مردم بروند و كشته شوند؛ نه، بلكه به اين معنا كه اگر يك وقت لازم شد و كشور و تاريخ آن كشور و عزت و منافع آن ملت، احتياج داشت كه عده‌اى بروند و جانفشانى كنند، عده‌اى در اين ملت حاضر باشند جانفشانى كنند. اين معناى حل شدن معناى "شهادت " است؛ شهادت برايشان حل شده است. ملتى كه اين‌گونه باشد، ملتى كه شهيدپرور باشد، ملتى كه توانسته باشد براى جوانان خود، براى مردان و زنان خود، قضيه‌ى كشته شدن در راه خدا را حل كند، آيا تحت تأثير تهديد قرار مى‌گيرد؟! آيا رشوه مى‌گيرد؟! آيا تسليم قدرتمندان مى‌شود؟! آيا به استكبار بار مى‌دهد؟! ابدا. "

" همه بايد پاسدار خون شهيد باشند و از آن حفاظت كنند. حفاظت از خون شهيد يعنى چه؟ يعنى ببيند اين جوان، اين خانواده، اين پدر و مادر، اين همتها و روحيه‌هاى عظيم و شكست‌ناپذير، دنبال چه هدفى رفتند؟ آن هدف را از جان خودتان بيشتر محافظت كنيد. شهداى ما براى خدا مجاهدت كردند؛ در راه خدا به شهادت رسيدند؛ براى حاكميت دين خدا در كشور - كه مايه‌ى سعادت دنيا و آخرت است - سختيها را تحمل كردند.اين راه شهداست. "