خاطراتي از مقام معظم رهبري
يكي از مسئولان نظامي دستور تصرف مكاني را صادر كرده بود. گرچه حق با او بود، اما شيوه اقدام قانوني نبود. سازمان قضايي نيروهاي مسلح گزارش حادثه را تنظيم و خدمت مقام معظم رهبري ارسال كرد. ايشان در زير آن گزارش، مرقوم فرمودند: با متخلف برخورد كنيد ولو پسر من باشد.
* جديت و تلاش در جواني
در دوران جواني (هجده سالگي) زماني كه خدمت پدر بزرگوار مقام معظم رهبري حضرت آيتالله سيد جواد خامنهاي ميرسيدم، از من موقعيت درسيام را سؤال ميكرد و سپس مكررا تاكيد ميكرد: كه آقا سيد حسين، خوب درست را بخوان و مثال ميزد و ميفرمود: ببين! آقا سيد علي به زودي به مقام اجتهاد ميرسد. از چيزهايي كه به ياد دارم اين است كه مرحوم آقا سيد هاشم ميردامادي ـ پدربزرگ مادري مقام معظم رهبري و مرحوم پدر مقام معظم رهبري عنايتخاصي به آقا داشتند و بارها شنيدم كه ميفرمودند: علي آقا آينده خوبي دارد چرا كه خيلي كنجكاو و پيگير درس است، به استاد زياد اشكال ميكند و به مباحثه كردن علاقه دارد. تكيه كلام پدر مقام معظم رهبري اين بود كه (به زبان تركي) ميفرمود: علي پسرم! علي پسرم!
سيد حسين ميردامادي، دايي مقام معظم رهبري
*تدبير فرمانده كل قوا
در بحران جنگ خليج فارس، مقام معظم رهبري ابلاغ فرمودند: واحدهاي نظامي در منطقه جنوب و غرب گسترش پيدا كنند.
ما جزء واحدهايي بوديم كه در منطقه جنوب، حوالي پادگان حميد، اردو زده بوديم. اين حركت در پي همان فرمان بود، فرماني كه در آن آورده بودند: «به هيچ وجه، نبايد پذيرفت كه كسي حتي به اندازه يك وجب به خاك ما تجاوز كند.»
اين دستور قاطع فرماندهي كل قوا، همه ما را مصمم كرده بود كه كوچكترين رخنه و نفوذ را نپذيريم. ما هرچه در توان داشتيم، به ميدان آورديم و آماده مقابله احتمالي با دشمن شديم.آمريكاييها تصميم داشتند با تصويب مصوبهاي در كنگره خود، از خاك جمهوري اسلامي ايران براي حمله به عراق استفاده كنند. تدبير فرمانده معظم كل قوا و در پي آن، حضور گسترده نيروها در مناطق غرب و جنوب، آمريكاييها را از تصميمشان بازداشت.
سردار سرتيپ پاسدار علي فضلي
* تكريم قاريان نوجوان
در جلسهاي كه اكثر قاريان مشهور قرآن حضور داشتند، حضرت آيت الله خامنهاي دستور دادند نوجوانان قرآن بخوانند و صدايشان را نيز ضبط كنند. بچهها يكي پس از ديگري قرآن خواندند. آقاي منصوري نيز در آن جلسه سوره حمد را با صداي عبدالباسط و با يك نفس قرائت كرد. آقا ايشان را خيلي تشويق كردند و به رسم يادبود يك سكه بهار آزادي به آقاي منصوري هديه دادند.
سپس آقا فرمودند: بزرگترها نيز قرآن بخوانند. يكي از دوستان بلند شد و ضبط را مقابل قاري گذاشت، چون نوار تمام شده بود ايشان نوار را برگرداند تا قرائت آنان را روي قرائت قاريان نوجوان ضبط كند، آقا سريع تذكر دادند و ايشان را از اين كار بازداشتند. آن شخص عرض كرد: آقا اين نوجوانان كه قاري نيستند، اگر قرار است قرائت فردي ضبط شود بايد از استادان اين رشته باشد. آقا فرمودند: آن نوار را نزد من بياوريد. سپس نوار را گرفتند و فرمودند: ما ساليان سال صداي بزرگترها را شنيدهايم، اما اين نوجوانان را كمتر ميبينيم، نوار اينها را داشته باشيم بهتر است.
به اين ترتيب آقا نگذاشتند صوت نوجوانان، پاك شود. از ديدن اين صحنه نوجوانان خيلي تحت تاثير قرار گرفتند.
سيد مجتبي سادات فاطمي
* با متخلف برخورد كنيد ولو پسر من باشد
يكي از مسئولان نظامي دستور تصرف مكاني را صادر كرده بود. گرچه حق با او بود، اما شيوه اقدام قانوني نبود. سازمان قضايي نيروهاي مسلح گزارش حادثه را تنظيم و خدمت مقام معظم رهبري ارسال كرد. ايشان در زير آن گزارش، مرقوم فرمودند: با متخلف برخورد كنيد ولو پسر من باشد.
حجت الاسلام نيازي، رئيس سازمان بازرسي كل كشور
* حساسيت دقيق نسبتبه بيتالمال
در زمان رياست جمهوري، حضرت آيت الله خامنهاي يك چك پنجاه هزار توماني براي نخست وزير وقت ـ مهندس ميرحسين موسوي ـ ارسال مينمايند و ميفرمايند: حداكثر پولي كه ممكن است از بيت المال در هزينههاي شخصي بنده جابجا شده باشد، كمتر از اين است، ولي شما اين مبلغ را به حساب خزانه دولت واريز كنيد تا من مديون بيت المال نباشم.
مهندس حميد ميرزاده
* مصلحتانديشي عزيزانه و حكيمانه
آخرين سفر خارجي مقام معظم رهبري در دوران رياست جمهوري، سفر به كشور چين بود. قبل از نشستن هواپيما در فرودگاه پكن، خبر دادند كه رهبر چين به شدت مريض است و امكان ملاقات او با حضرت آيتالله خامنهاي وجود ندارد. آيتالله خامنهاي نيز تصميم گرفتند متقابلاً يكي دو ملاقات تنظيم شده را لغو كنند، چون ملاقات با رهبر چين بسيار مهم بود و ميبايست انجام پذيرد.
نزديك ساعت 6عصر، وقت ملاقات با نخست وزير چين بود و آقا فرمودند: من به اين ملاقات نميروم! براي من به عنوان يك سفير، اين خبر بسيار تلخ بود. نگران بودم كه چه اتفاقي رخ خواهد داد. ما موضوع را به اطلاع چينيها رسانديم. ساعت مقرر فرا رسيد. همه افراد آماده مذاكره بودند. خبرنگارها ايستاده بودند، اما از ورود هيأت ايراني خبري نشد! خبرنگارها مخابره كردند كه در رابطه ايران و چين مشكل جدي ايجاد شده است. مدتي گذشت، ساعت6/5 عصر، نخست وزير چين از محل كنگره خلق به محل اقامت رئيس جمهور ايران آمد و از همان دور، با صداي بلند گفت: كوچكتر به ديدار بزرگتر آمده است! بعد وارد اتاق شد. حدود يك ربع با آقا صحبت كرد و گفت: ما نهايت احترام به مهمان را، به خصوص شخصيتي مثل جناب عالي، وظيفه خود ميدانيم. مشكل بيماري رهبر چين جدي است و پزشكان ايشان را ممنوعالملاقات كردهاند. با اين حال، ما موضوع ملاقات را بررسي ميكنيم تا حل شود.
با توجه به وعده نخست وزير چين، آيت الله خامنهاي پذيرفتند كه در جلسه شركت كنند و با يك ساعت تأخير در كنگره حاضر شدند و مذاكره انجام شد. روز بعد به آقا گفته شد: با توجه به نامساعد بودن حال رهبر چين، فقط ده دقيقه ملاقات صورت بگيرد كه ملاقات در بيست دقيقه انجام شد.
علاءالدين بروجردي، نماينده مجلس
* خاطره رهبر معظم انقلاب از پدر بزرگوارشان
... از جمله خصوصياتي كه هم مرحوم والد و هم مرحوم مادر ما داشتند و واقعاً از چيزهاي عجيب بود و هر وقت فكر ميكنم، در كمتر كسي نظير اين را ميبينم، بيرغبتي آنها به افزايش زخارف دنيايي بود. همه ما واقعاً بايد اين خصوصيت را تمرين كنيم.
مرحوم شهيد قاضي طباطبايي، امام جمعه تبريز، سال 51 اينجا آمده بود؛ رو كرد به ما و گفت من چهل سال قبل با پدرم از تبريز به مشهد آمدم و براي ديدن آقا سري به ايشان زديم. آقا در چهل سال پيش همان جايي نشسته بود كه الان نشسته، و من همان جايي نشستهام كه پدرم نشسته بود و اين اتاق و اين خانه كمترين تغييري نكرده است.
يك نسل عوض شده بود، اما ايشان مثل همان چهل سال پيش بود. وقتي اخوي - حسن آقا - ميخواست داماد شود، چون جايي نداشتيم، آن اتاق را خراب كردند و از آن، دو اتاق كوچكتر ساختند. زيرزمين پايين يك در داشت. در آنجا حمامي درست كردند و خانه شد حمامدار. البته آن موقع، ديگر ماها نبوديم. آن وقت جاي ميهمانها در اتاق بزرگ بود.
* تسلط بر تاريخ ائمه عليهم السلام
تسلطي كه مقام معظم رهبري به تاريخ ائمه دارند، بسيار دلنشين است. بنده سراغ ندارم كسي، اين اندازه در زمينه تاريخ ائمه عليهم السلام مخصوصا ائمهاي مثل امام جواد، امام هادي، امام حسن عسكري عليهم السلام و به طور كلي ائمه بعد از امام رضا عليه السلام كه متاسفانه كمتر به تاريخشان پرداخته شده است، كار كرده باشد.
ايشان عليرغم اشتغالات فراوان به اين مهم اهتمام دارند و بايد اذعان داشت كه در تجزيه و تحليل تاريخ زندگاني اين بزرگواران پيشتازند. در سخنرانيهايي كه ايشان به مناسبتهايي دارند، تبحر و معرفت معظمله در مورد زندگي اميرالمؤمنين و سيره آن حضرت و تحليلهاي تاريخي در مورد ائمه صدر و همچنين ائمه نزديك به امام عصر عليهالسلام به خوبي روشن و مشخص ميشود.
حجهالاسلام والمسلمين دكتر احمدي
* غبار فراموشي
آن زماني كه بنده در ايرانشهر تبعيد بودم، به مناسبتهاي مختلف، با مسؤولان ارتباط پيدا ميكرديم. آن وقت به بنده گفتند كه يك معاونِ استاندار تا حالا به ايرانشهر نيامده است! در سال 57 در ايرانشهر سيل آمد و هشتاد درصد شهر قطعاً خراب شد؛ يعني من يك به يك تمام مناطق شهر را با پاي خودم رفتم و ديدم. پنجاه روز ما امداد و پشتيباني ميكرديم. يك نفر از مركز كه هيچ، از زاهدان هم يك نفر آدم برجسته متشخص به ايرانشهر نيامد كه بگويد چه خبر است اينجا! به صورت ظاهري هدايايي به وسيله «شير و خورشيد» فرستادند كه اولاً اگر به دست مردم ميرسيد، يكدهم نيازهايي كه مردم داشتند و يكدهم آنچه ما تبعيديها براي مردم فراهم كرده بوديم، نميشد؛ ثانياً همان را هم نميدادند و از آن هداياي ناچيز، مبالغي هم براي خودشان لازم داشتند تا بخورند.
يعني اصلاً ايرانشهر كه مركز جغرافيايي و به يك معنا مركز فرهنگي بلوچستان بوده، هميشه در طول زمان، بكلي مغفولٌعنه بود؛ زاهدان هم همينطور. براي شترسواري و استفاده از شرابِ چند ده ساله به بيرجند ميرفتند و براي اينكه در آنجا عياشي كنند، بيرجند فرودگاه داشت؛ اما چون در اينجا وسيلهي عياشي فراهم نبود، به بلوچستان نميآمدند. يعني هر نقطهاي در كشور - چه بلوچستان، چه هر نقطهي ديگر - كه محروميت داشت، مغفولٌعنه بود. مازندران خوب بود، براي اينكه بروند آنجا استفاده كنند. رژيم گذشته اينطوري بود.
يك چيز جالبي به شما بگويم: در مازندران، پنج فرودگاه هست كه از زمان رژيم گذشته مانده است! پنج فرودگاه در يك استان كه همهاش هم براي رژيم گذشته و آن شخص طاغوت يا نزديكان او بوده است. فرودگاه رامسر براي استفاده از هتل رامسر كه ميدانيد براي چه كساني بوده است؛ فرودگاه نوشهر براي گردشگاه هر سالهي طاغوت كه برود آنجا و دو ماه استراحت كند؛ فرودگاهي براي يك اردوگاه نظامي كه نظاميان وابسته به آنها - كه از يك نيروي بخصوصي بودند و نميخواهم اسم بياورم - آنجا بروند و خوش بگذرانند؛ فرودگاه دشتناز نزديك ساري - كه امروز فرودگاه رسمي مازندران است و مردم از آن استفاده ميكنند و در گذشته براي الواط و اوباش اولاد رضاخان بوده است - كه هزاران هكتار از زمينهاي حاصلخيز را تصرف و يك فرودگاه هم وسطش درست كرده بودند؛ و يك فرودگاه هم در املاك نوكران خودشان در حدود مينودشت. پنج فرودگاه براي دستگاههاي وابستهي به حكومت يا نزديك به آنها؛ اما مردم، اساتيد، مستحقان و بيماران علاجناپذير مازندران مطلقاً نه از فرودگاه، نه از هواپيما و نه از هيچ تسهيلات ديگري برخوردار نبودند. آنها هرسال چند بار به مازندران ميرفتند؛ اما به مثل زاهدان در تمام عمر حكومتشان يك بار هم سر نميزدند؛ اين ميشود غبار فراموشي.
بيانات در ديدار نخبگان استان سيستان و بلوچستان، 05/12/81
* ترتيل دلنشين
يك روز در حالي كه از كنار مسجدالنبي صليالله عليه و آله ميگذشتم، بسيار تحت تاثير قرائت امام جماعت مسجدالنبي قرار گرفتم. در آن لحظه، جواني را ديدم كه به من گفت: چيزي فكر شما را به خود مشغول كرده است؟ گفتم: آري، ترتيل زيباي امام جماعت. ايشان گفت: يك روز بعد از نماز، پيش امام جماعت مسجد رفتم و همين مطلب را عنوان كردم و از وي درخواست كردم در صورت امكان نوار كاست محتوي ترتيل خودش را به من بدهد.
ايشان از من پرسيد: اهل كجايي؟ گفتم: ايران. او گفت: ترتيل امام جمعه تهران (سيد علي خامنهاي) به مراتب از ترتيل من بهتر است.
حجه الاسلام جلالي
* هداياي رياست جمهوري در موزه
مقام معظم رهبري ـ در زمان رياست جمهوري ـ سفرهاي خارجي زيادي داشتند. در اين سفرها هداياي زيادي به شخص ايشان ميدادند. حتي در سفري كه به يوگسلاوي داشتند، كليد طلايي كشور را به آقا دادند، ولي مقام معظم رهبري در هيچ يك از اين هدايا تصرف نكردند و بعد از پايان دوره رياست جمهوري، دستور فرمودند هدايا را در موزه نگه دارند و همه آنها را متعلق به كشور بدانند.
حجت الاسلام ابوترابي
عضو هيئت علمي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني/ قم