اروپا بدون مسلمانان، اروپا نيست

80 درصد مهاجران اروپايي از كشورهاي اسلامي سعي نميكنند مسلمان بودن خود را به رخ كشند. بنابراين اكثر موضوعات مذهبي كه تاكنون به عنوان مشكل ادغام مسلمانان در جامعهاي اروپايي مطرح شده است ربطي به مسلمانان نداشته است.
آرنو ويدمن: طارق رمضان يكي از مناقشهبرانگيزترين متفكران اسلامي حال حاضر در اروپا است كه نامش با نظريه اسلام اروپايي گره خورده است. رمضان معتقد است ادغام مسلمانان اروپايي مدتهاي طولاني است كه از يك پروژه به واقعيت پيوسته است. در كنفرانسي كه چندي پيش برگزار شد متالهه اسلامي طارق رمضان با يورگن هابرماس، فيلسوف آلماني ديدار كرد. موضوع بحث اين پرسش بود كه چه چيز آينده روابط ميان اروپاي مدرن و اسلام را شكل خواهد داد.
بيستوسوم ژوئن 2008 جلسهاي بهيادماندني برگزار شد. طارق رمضان، يكي از بحثبرانگيزترين مدافعان مسلمانان اروپايي با يورگن هابرماس فيلسوف و جامعهشناس آلماني سنت نظريه انتقادي دست داد اما اين دو تن سعي نكردند در يك گفتوگوي دو نفره يا جدل و مناقشه با يكديگر درگير شوند. هيچ جايي براي بحث از چنين مواردي در كنفرانسي با عنوان «مسلمانان و يهوديان در اروپاي مسيحي» نبود. رمضان بيست دقيقه سخنراني كرد و هابرماس هم سؤالاتي از او پرسيد. همچنان كه هابرماس هم اشاره كرد نقش ايندو چندان با يكديگر يكسان نبود. با اينهمه نتيجه جلسه بسيار تأثيرگذار بود.
طارق رمضان بحث خود را با نقل قولي از مطالعه مجملي شروع كرد كه نشان ميدهد 80 درصد مهاجران اروپايي از كشورهاي اسلامي سعي نميكنند مسلمان بودن خود را به رخ كشند. بنابراين اكثر موضوعات مذهبي كه تاكنون به عنوان مشكل ادغام مسلمانان در جامعهاي اروپايي مطرح شده است ربطي به مسلمانان نداشته است. با اينحال هنوز هم نگاه بدبينانهاي بدانها وجود دارد. پرداخت ماليات، بيمه سلامتي و امنيت اجتماعي، انجام وظايف شهروندي خود و اطاعت از قوانين كافي نيست. هر كسي كه رنگ پوستاش متفاوت باشد، يا نامي متفاوت و خاص داشته باشد، و حتي چه بسا زبانش مشكلي داشته باشد مدركي است نسبت به بيگانگي او.
حقوق يكسان براي همه شهروندان
در حالحاضر بحثي در هلند وجود دارد مبني بر اينكه بهواقع هيچكس نميداند در خانهها چه چيزي و به چه زباني به فرزندان مهاجران تعليم داده ميشود. طارق رمضان لبخندي طعنآميز ميزند و ميگويد: «پس تفكيك حوزه عمومي از حوزه خصوصي چه ميشود؟ حمايت از حوزه خصوصي كجا رفته؟» او به اين نكته اشاره ميكند كه بايد به واسطه اين عناصر بنيادين جامعه مدني، از حوزه عمومي ليبرال دفاع كرد. به اعتقاد او همه شهروندان بايد از حقوقي يكسان برخوردار باشند.
اما در واقعيت، وضع بسيار متفاوتي جريان دارد. مهاجران شهروندان درجه دو محسوب ميشوند. قوانيني كه براي افراد بومي يك ملت به كار ميرود در مورد آنها اجرا نميشود. طارق رمضان ابرويي بالا مياندازد، اين آنچيزي نيست كه ارزشهاي اروپايي ناميده ميشود. اروپا به مهاجران خود نياز دارد و نميتواند بدون آنها سبك زندگي متداول خود را داشته باشد. بنابراين بايد كه با آنها كنار بيايد و زندگي كند. اروپا بايد درك كند كه همبستگي با مسلمان ساكن در آن ديگر يك پروژه نيست بلكه يك واقعيت است. هويت اروپايي، به باور رمضان، طي دهههاي گذشته تغيير كرده است. حالا ديگر مسلمانان و اسلام هم، بخش و جزئي از اين هويت هستند.
عجيب اينجا است كه امكان پذيرش تركيه در اتحاديه اروپا مناقشهاي را بر سر اين موضوع به راه انداخته كه آيا اروپا ميتواند كشوري اسلامي - و دولتي سكولار در آن - را در برگيرد يا خير، درست در همان حال كه ميليونها مسلمان در طول زمان تبديل به اروپاييهايي خوب شدهاند. آنچنان بخش عمدهاي از تاريخ اروپا نشان ميدهد، مسلمانان لااقل به مراتب اروپاييهايي بهتر، مداراجوتر و گشودهتر از خود اروپاييها هستند. «آنها از ما ميخواهند كه حتي از خود اروپاييها هم اروپاييتر باشيم».
اروپا حتي به خود هم بياعتماد است
اروپا بايد تصوير جديدي از خود بسازد. هر كسي كه در اروپا از «ما» و «آنها» سخن ميگويد بايد دريابد كه «آنها» مدتهاست از «ما» شدهاند. يك اروپاي بدون مسلمانان غيرممكن شده است. يورگن هابرماس با ابراز اين جملات آشكارا نشان ميدهد تحتتأثير حرفهاي طارق رمضان قرار گرفته است. به اعتقاد او بايد دريافت كه با معضل مسلمانان روبهروست. فرهنگ غالب مسيحيت سكولار، بهويژه در آلمان، ميداند چه راه درازي تا ارزشهاي اروپايي پيشرو دارد و تاكنون چه پسرويهايي صورت گرفته است. و نهايتاً اينكه چه فشارهايي را از بيرون متحمل شده تا مداراجويي را بياموزد.
هابرماس بر اين باور است كه ريشه بياعتمادي نورسيده در بياعتمادي اروپا در خود نهفته است. و اين امر هم ناشي از تجربههايي است كه اروپا از سر گذرانده است. بدينترتيب هابرماس از طارق رمضان سؤالي را ميپرسد: «نظرتان راجع به اين ايده اسقف اعظم كانتربري چيست كه معتقد است بايد به مسلمانان بريتانيا اجازه داد تا اعمالشان در موارد مشخص به جاي قوانين دادگاه بريتانيايي بر مبناي قوانين شريعت قضاوت شود؟»
«ما نيازي به دادگاههاي مختص خودمان نداريم»
رمضان پاسخ ميدهد: «اسقف اعظم دعوت به تشكيل حوزه قضايي موازي نداده است». او موافق اين ايده نيست كه با مسلمانان انگليس بر مبناي قوانين خود و با ديگران بر اساس حقوق عرفي برخورد شود. در عوض، نظر او مسئلهاي است درباره اينكه آيا، در درون خود حقوق عرفي، بايد دادگاههاي خاصي براي گروه خاصي تشكيل شود.
اين امر نقداً در انگليس براي مسائل مشخص در نظر گرفته شده است. محض نمونه براي اجتماعات يهودي. همه آنچه اسقف اعظم گفت و نوشت اين بود كه اين قضيه بايد براي مسلمانان هم امكانپذير باشد. به گمانم حق با اوست. پاسخ من اين است كه اين امر قانوني است. اما به نظرم غيرضروري است. ما نيازي به دادگاههاي مختص خودمان نداريم. گذشته از اين، ميتوانم تصور كنم كه بهطور كلي با چنين احكام و قضاوتهاي قانوني كه توسط محققان مسلمان اتخاذ ميشود موافق نباشم.
يان بروما نويسنده آلماني هم در جلسه و در ميان مخاطبان حضور داشت و از طارق رمضان پرسيدچرا او به جاي محكوميت فوري كشورهاي اسلامياي كه در آنها قانون سنگسار اجرا ميشود، موافق مهلت دادن به آنها است. «من مخالف سنگسار هستم. و همچنين مخالف اعدام، شكنجه و مجازات جسماني. به مناسبتهاي مختلف هم به وضوح، مخالفت خود را با آن اعلام كردهام. اما هيچ دولتي در دنيا اين قوانين را به واسطه اينكه من، يا ما، بگوييم الغا نميكند. بنابراين من حداقل معتقد به ضربالاجل دادن به چنين دولتهايي هستم تا ديگر به كسي آسيب نرسد.
مفتي مصر اعلام كرد كه اين نظر ايدهاي معقول و منطقي بود، و ديگر چهرههاي مهم اسلامي هم با او همنظر شدند. به اعتقاد من سنگسار، اعدام و مجازات جسماني غيراسلامي است و از اسلام چنين چيزي در نميآيد. گروه برجستهاي از مسلمانان هم همين عقيده را دارند. اگر به مباحث مربوط به مجازات اعدام در ايالات متحد بنگريد متوجه ميشويد كه اعطاي مهلت قانوني همواره نقش مهمي را در آنجا بازي كرده است.»
طارق رمضان آشكارا آشفته به نظر ميرسد و صداي خود را بلند ميكند. آنچه كه تعداد كمي از مردم ميدانند اين است كه اين موضوع به يك درگيري شخصي بر ميگردد و تداعيكننده آن است. برادر طارق رمضان، هاني رمضان علناً از سنگسار زانيه دفاع ميكند و در نتيجه از ابتداي سال 2009 بالاجبار از خدمات عمومي در ژنو محروم ميشود.
پدربزرگ طارق رمضان حسنالبنا، بنيانگذار جنبش اخوانالمسلمين مصر، يكي از مهمترين جنبشهاي اصلاحطلب اسلامي در نيمه اول قرن بيستم است كه توسط قدرت حاكم مصر در 1949 كشته شد. پدر طارق، سعيد رمضان در 1954 به اروپا گريخت و دكتراي خود را گرفت و به يكي از مشهورترين مبلغان اسلامي در اروپا تبديل شد.
مسلمانان؛ اولين اروپاييهاي واقعي؟
تاكنون سه نسل از خانواده رمضانيها روي مسئله ارتباط ميان اروپاي مدرن و اسلام كار كردهاند. در تاريخ جديد اروپايي كه قرار است، به جاي تكيه بر نظريه قاره مسيحي از دسترفته، بر مبناي اروپاي امروزي نوشته شود، خانواده رمضان نقشي كليدي خواهند داشت.
سالهاي زيادي طول كشيد تا آلمانيها دريابند اين يهوديهاي آلماني بودند كه دقيقاً اولين آلمانيها محسوب ميشدند. اكثر آلمانيها پيش از آنكه خود را آلماني بدانند، اهل هس، فرانكفورتي، باوارين يا پالاتيناتي ميناميدند. يهوديها كه شانسي نداشتند براي اينكه خود را باوارين در نظر بگيرند، بنابراين تصميم گرفتند آلماني باشند. چه بسا اروپا هم امروزه در چنين وضعيتي باشد.
ايرلنديها كه نخستين و جلوترين ايرلندي هستند، دانماركيها هم اولين دانماركي، آلمانيها هم همينطور، بلژيكيها نيز يا فلاندري هستند يا والوني؛ پس مهاجراني كه شانسي براي ايرلنديبودن، دانماركي بودن، آلماني بودن نداشتهاند اما انتظار داشتهاند بيشتر از خود اروپاييها اروپايي باشند، انتخابي نداشتهاند جز اينكه اروپايي شوند. اين مهاجران اولين اروپاييهاي واقعي خواهند بود. بدون مسلمانان اروپايي نميتوانست در كار باشد.
منبع: خبر