تا نام خميني بود و گردش ايام همواره شما راست بسي دشنه و دشمنام (فاضل تهراني)

فاضل تهراني در مثنوي كه براي شيخ اصلاحات سروده آورده است؛ تا نام خميني بود و گردش ايام، همواره شما راست بسي دشنه و دشمنام.
اي شيخ به ياد آر همي گردش ايام
اقبال سرآغاز و تباهي سرانجام
در راه ولايت تو بسي حادثه ديدي
بسيار خطركردي و بسيار دويدي
در ظلمت طاغوت به زندان بشدي چند
دور از زن و فرزند و عزيزان بشدي چند
يك روز چنين بود و دگر روز به دوران
خورشيد ولايت ز افق گشت نمايان
تو نيز زدي تكيه به كرسي و رياست
نامآور مجلس شدي و مرد سياست
يك سنگ پراندي چو بر آن شاه ستمكار
بس مزد گرفتي تو خود از ايزد دادار
نامت بنوشتند به طومار ولايت
در وصف تو خواندند بسي نيك روايت
آن روز دل كفر ز دست تو به خون بود
پيوسته در انديشه آزار و فسون بود
در مجلس ششم كه همه ننگ جهان بود
انصاف تو خود بهتر از آن بيخبران بود
افسوس ايا شيخ كه در عاقبت كار
يكباره دگرگون بشدت آن همه افكار
يك باره تو از مهر ولايت ببريدي
در دايره ضد ولايت بخزبدي
امروز نگه كن كه پي چاك قبايت
بنشسته هر آن طائفه ضد ولايت
دشمن همه جا، لب به ثنايت بگشودند
در مدح تو بسيار حكايت بسرودند
خود طائفه روزهخوران يار تو گشتند
اصحاب هر آن فتنه طرفدار تو گشتند
باطل بشد آن سابقه و آن همه ادوار
آتش زدي اندر عمل خويش به يكبار
بيچاره تو و آن دو رفيقت كه سرانجام
در عين بصيرت بفتادند در اين دام
اين روزهخوران نيز كه همراه شمايند
همراه نپندار كه بدخواه شمايند
دشمن كه به صدام نگون بخت جفا كرد
او نيز نخواهد به شمايان كه وفا كرد
آن روز كه بيرون شدي از حزب بهشتي
خود نام خودت بر در دوزخ بنوشتي
امروز شنيدم كه دگر توبه نمودي
خواهان ولايت شدي و نوحه سرودي
مردم نپذيرند دگر دام شما را
سوگند و نه پيمان و نه پيغام شما را
تا نام خميني بود و گردش ايام
همواره شما راست بسي دشنه و دشمنام