IRNON.com
تحليلي بر دلايل ريزش رأي و انحطاط سياسي موسوي
ظهور و سقوط ميرحسين موسوي
 

اكنون بر همگان ثابت شده كه آراي 13 ميليوني ميرحسين موسوي پس از جرياناتي كه در اين تحليل بدان اشاره مي شود به ثمن بخس از دست رفته است و ميرحسين موسوي با چوب حراج زدن بر آراي اكتسابي خويش، پايگاه اجتماعي قبل از انتخابات را به‌سادگي از دست داده است.


 

اپيزود اول: آمده‌ام بر ريل قانون

اواخر اسفندماه 87 و پس از توأمان شدن كانديداتوري سيد محمد خاتمي و ميرحسين موسوي، درنگي پديد آمد تا گزاره «يا من يا ميرحسين» از سوي رئيس جمهور دوم خرداد محقق شود و خاتمي به‌دليل عدم اقبال عمومي، ترديدهاي فرارو و اصولاً هراس از «ريسك رأي» و «ريسك هواداران» از نامزدي انتخابات رياست جمهوري انصراف دهد تا كشتي اصلاحات را كشتي‌بان ديگري بيايد!

نخست‌وزير دهه 60 پا به عرصه رقابت نهاد تا بوم نقاشي خود را با رنگ‌هاي سياسي درآميزد. وي اساس حضورش را بازگشت قطار اجرايي كشور بر ريل قانون عنوان كرد و در روز ثبت‌نام با نوشته‌اي كه در دست داشت در جمع خبرنگاران گفت:«من ميرحسين موسوي، فرزند كوچك انقلاب اسلامي به صحنه آمده‌ام چون روندهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي موجود را نگران‌كننده يافتم... آمده‌ام تا كرامت انسان‌ها را پاس بدارم... آمده‌ام تا وسيله‌‌اي باشم براي بازگرداندن اقتدار، عزت و هويت ايراني...»
پس از اين، حاميان و هواداران سيدمحمد خاتمي با انتشار بيانيه‌ها و برگزاري محافلي با تحليلي مبني بر اينكه موسوي در نظر و عمل بسيار بيش از آنچه به او نسبت داده مي‌شود اصلاح‌طلب است و تنها بديل احمدي‌نژاد در انتخابات است، جهت پيكان حمايت خود را به سوي ميرحسين معطوف و عنوان كردند «در معرفي ميرحسين موسوي به جامعه تلاش خواهيم كرد.»
اپيزود دوم: عمليات رواني قبل از 22 خرداد

ميرحسين موسوي با يارگيري تشكيلاتي از تمامي فرصت‌هاي پيش رويش، در ابتدا گروهك غيرقانوني نهضت آزادي را محترم شمرد و با طيف‌هاي افراطي اصلاح‌طلبان مانند حزب مشاركت و حتي سازمان مجاهدين انقلاب كه به فتواي جامعه مدرسين حوزه علميه قم يك سازمان غير شرعي است، درصدد ايجاد موجي از حمايت‌هاي مردمي در قالب نمادهاي رنگي و راه‌اندازي طيف موسوم به موج سبز برآمد.

تا قبل از انتخابات بيشترين ظهور و بروز تجمعات با شكل‌گيري زنجيره انساني بدون مجوز در خيابان‌هاي تهران انجام گرفت كه همه اينها در قالب‌هايي به شهرستان‌ها نيز تسري داده مي‌شد. سناريوي برپايي تجمعات بدون مجوز كه ذيل ساختار «كمپين پويش خاتمي» شكل گرفته بود طراحي مي‌شد كه برآوردي از آن حدود 300 هزار نفر عضو را نشان مي‌داد و قرار بود اين ساختار در قالب «شبكه‌اي خوشه‌اي» مجموعه‌اي را به وجود آورد كه پايه و بانك اطلاعاتي از ناظرين صندوق‌ها و كمك به راهبرد صيانت از آرا باشد. از طرفي گروهي موسوم به «ستاد 88» در ستاد ميرحسين موسوي بنا بود با عضويت 88 جوان در سراسر كشور، 88 جوان در استان‌ها و 88 جوان در هر يك از شهرستان‌ها ساختار خوشه‌اي را در عضويت‌گيري از افراد به پيش ببرد كه براساس آن و با پيش‌رفتن اين ساختار شبكه‌اي بيان مي‌شد كه اين مجموعه نيز داراي 35 هزار عضو بر مبناي همين ساختار است كه تماماًّ توسط همين گروه‌ها سازمان‌دهي شده بود. اين ساختار به گونه‌اي طراحي شده بود كه در آن جوانان ميدان‌دار حركت‌ها باشند بدين صورت كه جوانان در برنامه‌ها با محوريت خود، ساختار را اينگونه جلوه دهند كه كسي به عنوان ناظر وجود ندارد و از اين طريق ميزان جذب جوانان در اين شيوه رفتاري افزايش چشمگيري مي‌يافت.

در كنار اين مجموعه، استفاده از نمادهاي رنگين، جلوه دادن نگراني‌ها از سلامت انتخابات كه قالب مشترك شكل‌دهي «انقلاب رنگين» در برخي كشورها است، آغاز يك عمليات رواني گسترده كه نتيجه آن مخالفت با نظام و قانون اساسي و مفاهيم ارزشي بود را در اذهان عمومي متبادر مي‌كرد.

در اين باره:

1-‌ همپوشاني گروهك‌هاي غيرقانوني و سازمان‌هاي بدون مجوز با ستادهاي موسوي.

2-‌ عمليات مخملين راهبرد نمادسازي و مشابهت‌هاي تاكتيكي با تعليمات جين‌شارپ.

3-‌ ايجاد شبكه‌هاي خوشه‌اي و «طرح هزار سخنراني» با القاي افراطي‌ترين مواضع نسبت به ساختار نظام و دولت قبلي.

4-‌ ايجاد حلقه‌هاي اتصال اصلاح‌طلبان با رسانه‌هاي خارجي.

5- طرح «كميته صيانت از آرا» با القاي عدم سلامت انتخابات.

6-‌ اعلام پيروزي قبل از شمارش آرا.
همگي‌ نشان از وسعت «عمليات رواني و تشكيلات‌محوري» ميرحسين موسوي تا زمان قبل از انتخابات داشت.
اپيزود سوم: رونمايي ابعاد راديكال

پس از برگزاري انتخابات و پيروزي احمدي‌نژاد، افراطيون دوم خردادي با احياي نظريه نخ‌نماي سعيد حجاريان (فشار از پايين، چانه‌زني از بالا) با ايجاد اين باور در ميرحسين موسوي كه او پيروز انتخابات است و نظام اسلامي مي‌خواهد حق وي و هوادارانش را پايمال كند، با استفاده از بستر و فرصت پديد آمده، درصدد تكرار اغتشاش و درگيري‌هاي مدل 18 تير برآمدند و نظر به اينكه ميرحسين موسوي داراي حدود 13ميليون رأي بود وي را در مسيري قرار دادند تا با دعوت هواداران و حاميانش براي حضور در خيابان‌ها با اعلام «طرح تقلب» و «طرح ابطال انتخابات» زمينه‌هاي لازم براي تزلزل پايه‌هاي نظام اسلامي و امحاي وحدت و گفتمان عدالتخواهي را مهيا سازد. در اين حال ميرحسين موسوي به ساز و كارهاي قانوني تمكين نكرد و دست به بيانيه‌نويسي و دعوت مردم براي استقامت و مبارزه زد.

وي در بيانيه شماره 5 خود مي‌نويسد:«ما به دست‌اندركاران توصيه مي‌كنيم براي برقراري آرامش در خيابان‌ها مطابق اصل 27 قانون اساسي امكان تجمع‌هاي مسالمت‌آميز را نه‌تنها فراهم كنند بلكه چنين گردهمايي‌هايي را تشويق كنند»-29 خرداد و خطبه‌هاي مقام معظم رهبري، چون آب سردي بر آتش معركه‌بياري ميرحسين موسوي و جريانات اپوزيسيون ريخته شد و قلب شهروندان را آماج غيرت و تعصب ديني كرد.اما جريان همسو با ميرحسين موسوي، به اميد آنكه مردم با آنها همراه مي‌شوند، حادثه 30 خرداد كه به كشتن چند تن از شهروندان بيگناه انجاميد را رقم زدند، در اين حال موسوي در بيانيه شماره 6 خود كه پس از حوادث تلخ 30 خرداد منتشر شد، ضمن حمايت از آشوبگران و كساني كه با حمله‌ور شدن به مأموران و نيروهاي انتظامي و امنيتي موجب سلب آرامش جامعه و وارد كردن خسارت سنگين به اموال عمومي و خصوصي شدند، نوشت:«به كساني كه مردم را به خاطر اظهارنظر قانون‌شكن ناميده‌اند خبر مي‌دهم كه بي‌قانوني بزرگ عدم افشا و نقض اصل 27 قانون اساسي از سوي دولت در عدم صدور مجوز براي اجتماعات مسالمت‌آميز است.»در اين بازه زماني چندين نفر از عوامل اغتشاش دستگير و بازداشت شدند و نهايتاً در دادگاه علني كه از رسانه ملي پخش شد مورد محاكمه قرار گرفتند و چند تن از تئوريسين‌ها و سرشاخه‌هاي اصلي اين جريان لب به اعتراف گشودند و خواستار محاكمه ميرحسين موسوي شدند.

بنابراين:

1-‌ عدم تمكين موسوي به قانون اساسي و بازشماري آرا

2-‌ اردوكشي‌هاي خياباني و ايجاد اخلال در نظم عمومي و فراهم كردن بستر براي تخريب اموال عمومي و تداوم بيانيه‌نويسي براساس كيش شخصيت.

3-‌ اعتراف عناصر دخيل در اغتشاشات در برابر اذهان عمومي.

4-‌ همسويي رسانه‌هاي غربي و عناصر سلطنت‌طلب با ميرحسين موسوي.
همگي دلايلي بر اين ادعاست كه وي و جريانات همسو بر بعد راديكال و آنارشيستي خود در برابر اذهان عمومي و قانون اصرار ورزيدند.
اپيزود چهارم: انحطاط و ريزش آرا

اكنون بر همگان ثابت شده كه آراي 13 ميليوني ميرحسين موسوي پس از جرياناتي كه در اين تحليل بدان اشاره شد به ثمن بخس از دست رفته است و ميرحسين موسوي با چوب حراج زدن بر آراي اكتسابي خويش، پايگاه اجتماعي قبل از انتخابات را به‌سادگي از دست داده است. خود ميرحسين موسوي كه نگران كارنامه خود در ترازوي تاريخ است، مي‌داند كه اكنون اصلاحات بر باد تكيه كرده است. مدلول واضح اين ادعا حضور شكوهمند مردم در روز قدس، شكست پروژه‌هاي اخير آشوب در نماز جمعه و روز قدس، شكست پروژه آشوب در دانشگاه و ورزشگاه آزادي و عدم توجه شهروندان به بيانيه‌‌هاي اوست.
مضافاً اينكه اكنون موسوي دچار نوعي انحطاط تئوريك شده است. استقبال او از شعارهاي حاميانش در روز قدس و ديدار با امثالي چون منتظري و صانعي و استفتائات ميرحسين از ايشان و همنوايي با عوامل اغتشاش و... مدلول اين ادعاست. روبه انحطاط نهادن و ريزش آراي قبل از انتخابات وي، يك واقعيت مسلم و انكارناپذير است. ديگر كسي او را يار امام(ره) نمي‌شناسد و حرف‌هايي از جنس قانونگرايي و نجات كشور و حقوق شهروندي و دلسوزي‌هاي پوپوليستي او جايگاهي در فكر و ذهن مردم آگاه ندارد و پس از اين انحطاط و ريزش، سناريوي بيانيه‌‌نويسي و يا راه انداختن جبهه سبز و يا ايجاد حلقه‌هاي آشوب در دانشگاه‌ها نمي‌تواند در دل ملت آگاه و شريف ايراني موجي بيافريند.

 

نويسنده:مهدي امامقلي