IRNON.com
آسيب‏شناسي جريان‌ موسوي و آينده آن
 

جرياني كه بعد از انتخابات اخير به نام جريان سبز شكل گرفت به مرور زمان در حال مواجهه با چالش هاي نظري و عملي متفاوتي است كه نهايتا بقاء و يا اضمحلال اين جريان را در پي خواهد داشت.


 

جرياني كه بعد از انتخابات اخير به نام جريان سبز شكل گرفت به مرور زمان در حال مواجهه با چالش هاي نظري و عملي متفاوتي است كه نهايتا بقاء و يا اضمحلال اين جريان به نوع تصميم گيري عناصر كليدي اين جريان در مواجهه با اينگونه چالشها بستگي خواهد داشت. بررسي فرايند شكل گيري و دوره بقاي جريان هاي سياسي بعد از انقلاب مي تواند به عنوان معياري براي سنجش امكان بقاء يا اضمحلال جريان ها مورد تحليل و استفاده قرار گيرد.

بدون شك اصل كلي كه مي تواند تعيين كننده بقاي جريانات سياسي و يا اجتماعي باشد، ميزان همسو بودن پايه هاي شكل گيري آن با اصول و پايه هاي اصلي نظام است كه اين اصل كلي به دو دليل غير قابل انكار است. اولا مردم در طول ساليان بعد از انقلاب اثبات كرده اند كه بيش از سياسيون به پايه هاي اصيل نظام وابسته و نزديكترند و براي حفظ آن تلاش مي كنند و بنابراين چنانچه در كوتاه مدت فرصت كافي براي مردم نباشد تا ميزان نزديكي يك جريان را به پايه هاي اصيل نظام تحليل و ارزيابي كنند اما با گذشت زمان و روشن شدن جنبه هاي مختلف يك جريان، مردم به تشخيص كاملي خواهند رسيد و با تصميم گيري ها و جهت گيري هايشان زمينه بقاء و يا اضمحلال يك جريان را فراهم خواهند كرد. دليل دوم براي تاييد اصل كلي اشاره شده در بالا، امكان ايجاد تعارضات قانوني و ساختاري در صورت غير همسو بودن با پايه هاي اصلي نظام است. بدون شك چنانچه در كشوري جرياني بخواهد غير همسو با ساختار نهادي و قانوني كشور حركت كند نهايتا با ايجاد تضادهاي هاي قانوني، زمينه ي براي رشد و توسعه بيشتر را نخواهد داشت.

حال با توجه به اين توضيح مختصر، مي توان بررسي كرد كه جريان سبز تا چه ميزان به طور همسو با ساختار نهادي و قانوني كشور حركت مي كند و يا به بيان ديگر تا چه ميزان پايه هاي آن به موازات پايه هاي اصيل نظام شكل گرفته است. البته از آنجا كه اين جريان از لحاظ سياسي رسميت نيافته است و اساسنامه و يا مرامنامه مشخصي ندارد بنابراين بر اساس مولفه هاي ديگر كه در زيربدان اشاره مي شود، به تحليل و آسيب شناسي اين جريان خواهيم پرداخت:

1. رفتار شناسي رهبران جريان: از مهم ترين عوامل موفقيت و يا سقوط جريان هاي اجتماعي نقش فعال رهبران آن در طي فرايند شكل گيري و رشد جريان است. در طي حوادث بعد از انتخابات برخي از عناصر كليدي جريان سبز سعي داشتند اينگونه وانمود كنند كه اين جريان قابل تشبيه به جريان انقلابي مردم قبل از انقلاب است. درحالي كه بايد گفت اگر همه تعارضات دروني و اشكالات اين جريان را ناديده بگيريم و تنها به رفتارشناسي رهبران آن اشاره كنيم خواهيم ديد انقلاب اسلامي ايران با رهبري فردي همچون امام خميني كه غايت مصلحت جامعه و رضايت الهي همزمان در گفتار و رفتارش هويدا بود شكل گرفت و به پيروزي رسيد. در اين سو بررسي رفتار رهبران جنبش سبز كه به طور خاص دو كانديداي ناموفق در انتخابات و رئيس جمهور سابق مي باشند، ايجاد شبهات و تناقضات جدي را در عملكرشان نشان مي دهد. به طور نمونه در حالي كه آقاي ميرحسين موسوي همواره تاكيد به بازگشت به خط اصيل امام خميني را داشته اند در جريان حوادث بعد از انتخابت با آيت الله منتظري مكاتبه كرده و از ايشان تقاضاي راهنمايي و ارشاد براي برون رفت از اين شرايط را مي خواهند. در حالي كه همه آگاهند كه امام خميني با چه نوع بيان و با چه صراحتي از آيت الله منتظري خواستند كه در امور سياسي دخالت نكنند. حال چگونه مي توان اين تناقض را توجيه كرد؟ فردي كه آرزومند بازگشت به خط اصيل امام بوده است از كسي كه به دستور امام از دخالت درامور سياسي منع شده اند تقاضاي راه حل براي برون رفت از شرايط سياسي موجود را مي خواهند.

رفتار آقاي كروبي نيز در نوشتن نامه هايي كه ادعاهاي مطرح شده در آن هنوز هم از طرف ايشان اثبات نشده است، اثري جز خدشه دار شدن حيثيت نظام و كم رنگ كردن اعتماد عمومي به ساختار قضايي كشور نداشته است. بنابراين آيا مي توان با چنين مديريتي بر جريان سبز آينده اي اميدواركننده را براي آن انتظار داشت؟

2. رفتار برخي بازيگران و عناصر مرتبط با جنبش: اگر در ماههاي اخير رفتار برخي عناصر مرتبط با اين جنبش را كه عمدتا از خارج از كشور سعي در اثرگذاري و جهت دهي جريان را داشته اند بررسي كنيم به تناقضات و تعارضات بيشتري در پايه هاي شكل گيري اين جريان خواهيم رسيد. به طورنمونه مي توان به رفتار محسن سازگارا و محسن مخملباف در طول حوادث بعد از انتخابات اشاره كرد. مورد اول بعد از انتخابات و با شروع برخي اعتراضات خياباني تقريبا به طور روزانه يك ويدئو را شخصا در سايت يوتيوب قرار مي داد كه در آن به اصطلاح خود فنون جنگ نرم را به مخاطبان خود آموزش مي داد. وي همواره با قطعي و مسلم فرض كردن ادعاي تقلب براي مخاطبان، تنها راه حل جايگزين را ساقط كردن دولت و ايجاد زمينه براي بازگشت رئيس جمهور واقعي طرح مي كرد و همه راهبردهاي پيش نهادي وي معطوف به تضعيف و ضربه زدن به پايه هاي نظام بوده است. همين مساله در مورد محسن مخملباف - فردي كه از وي رسما به عنوان سخنگوي جنبش سبز در خارج در رسانه‌هاي غربي نامبرده مي‌شود، بدون آنكه تكذيبي از سوي سران آن صورت گرفته باشد - نيز صادق است. با اين وجود متاسفانه هيچ جهت گيري روشني از طرف رهبران جنبش در قبال اينگونه دخالت ها صورت نگرفته است.

3. خروجي هاي جنبش: اگر فرض كنيم خروجي يك سيستم مي تواند شاخصه اي براي نشان دادن واقعيت دروني سيستم باشد آنگاه مي توان به برخي ديگر از جنبه هاي آسيب شناسي جنبش پرداخت. چنانچه مجموعه خروجي هاي اين جنبش را در طول ماههاي اخير و يا به بيان ديگر نمودهاي عيني كه به نوعي به اين جنبش مرتبط مي شوند را بررسي كنيم آنگاه تناقضات جدي تر و عميق تري كه نه تنها در تعارض با پايه نظام جمهوري اسلامي است بلكه با ارزش هاي اسلامي نيز در تعارض قرار گرفته است خواهيم رسيد. از جمله اين موارد مي توان به تلاش عده اي براي شعارسازي و يا كم رنگ كردن شعارهاي هميشگي مردم در تجمعاتي مانند روز قدس اشاره كرد. آخرين نمونه از اينگونه خروجي ها را نيز مي توان در آلبوم اخير يكي از خوانندگان حامي اين جنبش ديد كه متاسفانه سرشار از توهين به ارزش هاي نظام و اسلام مي باشد كه از لحاظ توهين به ارزش ها نيز در نوع خود بي نظير است. با وجود اينگونه تعارضات آشكار در چنين رفتارهايي كه البته همه نيز خود را به جريان سبز متصل مي كنند هيچ موضع گيري مشخصي نيز در رهبران جنبش ديده نمي شود و حتي اين شبهه را ايجاد مي كند كه شايد ايشان نيز ناراضي از بروز اينگونه رفتارها كه استفاده از هرگونه روشي در آن توجيه مي شود، نيستند.

بنابراين بر اساس توضيح مختصري كه در مورد بعضي از جنبه هاي آسيب شناسي جنبش سبز گفته شد و در نظر گرفتن اصل كلي در بقاء جريانات سياسي و اجتماعي در چارچوب نظام جمهوري اسلامي، تنها مي توان انتظار داشت كه اين جنبش به مرور به سمت كم رنگ شدن و اضمحلال پيش رود مگر آنكه عناصر اثرگذار بر اين جريان يك تعريف مجدد از اصول بنيادين جريان و راهبردهاي خود داشته باشند و مهمتر آنكه در مورد انحرافات و تناقضاتي كه به اسم اين جنبش شكل گرفته است موضع مشخص و مبتني بر اصل پايداري نظام اسلامي اتخاذ كنند، چرا كه اين توصيه هميشگي امام "حفظ نظام از اوجب واجبات است " بايد به عنوان معيار انحراف و يا عدم انحراف جريانات سياسي و اجتماعي همواره مورد نظر قرار گيرد. اما به هر حال فارغ از اينكه چه تصميمي توسط جنبش گرفته مي شود آنچه كه باعث اميدواري است استحكام خدشه ناپذير پايه هاي نظام است و هر حركتي كه غير همسو با پايه هاي نظام شكل گيرد توان بقاء و استمرار را نخواهد داشت چرا كه همه مي دانيم "ان اوهن البيوت لبيت العنكبوت ".

 



نويسنده: منصور ملكي

منبع: الف