IRNON.com
تلويزيون بي‎بي‎سي فارسي، سراب انگليسي
 

«تلويزيون بي‎بي‎سي فارسي»، نامي است كه اين روز‎ها ذهن بسياري از اهالي رسانه را به خود مشغول كرده و مدام از آن مي گويند؛ اما به‎راستي، اين پديده رسانه‎اي را چگونه مي توان تحليل كرد؟


 

گروهي از سر شوق، آن را تنها رسانه مستقل و حرفه‎اي فارسي زبان مي دانند كه خلا اطلاع رساني را در اين منطقه زباني پر كرده است. گروهي ديگر نيز آن را توطئه‎اي مي دانند كه بايد به نبرد مستقيم با آن پرداخت. اما اين تلويزيون را چه مي‎توان دانست؟ اين يا آن يا هيچ‎يك؟
نگاهي موشكافانه به اين شبكه تلويزيوني كه هنوز سال نخست فعاليت خود را پشت سر نگذاشته، نشان مي دهد كه با فراز و فرود‎هايي مواجه بوده كه قابل تامل است؛ اما خواسته يا ناخواسته، اين شبكه چون ساير بخش ‎هاي بنگاه خبرپراكني انگليس، بودجه خود را مستقيما از وزارت امور خارجه دريافت مي كند. اين شائبه‎اي است كه سال هاست، پيش روي اين رسانه قرار دارد و هرگز نتوانسته پاسخي در خور داشته باشد.
اين‎جاست كه مي‎توان گام ‎هاي بي‎بي‎سي را نه در راستاي اهداف آزادي خواهانه و مدرن دانست و همواره نگاهي مشكوك، ما را همراهي مي كند. يا آن‎جا كه بي‎بي‎سي را مي توان به صورت رايگان در منطقه فارسي زبان قاره كهن ديد؛ اما شهروندان بريتانيايي كه اين شبكه محصول ماليات ‎هاي آن‎ها است، بايد پول پرداخت كرده و برنامه‎ها را تماشا كنند!
آري، در چنين فضايي است كه به نظر مي رسد بايد به بازبيني و تعريف از بي‎بي‎سي فارسي پرداخت. در اين نقطه است كه جهت گيري ‎هاي اين شبكه كه در راستاي محل دريافتي بودجه آن است، بيش از پيش آشكار مي شود. و البته افولي كه اين شبكه، در ايام اخير داشته است. دليل اين افول چيست؟
غيبت اين رسانه در مهم ترين حوزه پوششي اش كه ايران است. اين افتراق باعث شده تا روند تحولات و تحليل مربوط به آن‎ها، آن‎گونه كه بايد دريافت نشده و در برخي موارد نيز به انگاره سازي منتهي شود. البته رويكرد اين شبكه به روزنامه نگاري شهروندي را مي‎توان در راستاي ترميم اين خلا دانست كه اگرچه در اوايل با اقبالي مواجه بود؛ اما اكنون ديگر تب و تاب گذشته را ندارد. اين را هم بايد در غيرمستند بودن اين مدل ارتباطي، تفسير‎هاي غير واقع براساس اين مدل، عدم اقبال ايرانيان به اين مدل و... جست‎وجو كرد.
اين‎ها همه يك طرف، اما به‎راستي، بي‎بي‎سي آن چيزي هست كه به ما نشان داده مي شود؟ با اين ميزان اقبال و اثرگذاري؟ به نظر مي رسد پاسخ مي‎تواند منفي باشد. يعني، در اثرگذاري و دربرگيري اين شبكه بزرگ نمايي صورت گرفته و تلاش شده تا در اين راستا، راستي نمايي صورت گيرد؛ در حالي‎كه چنين نيست. اتفاقي كه در نظرسنجي كه در شهر تهران، به‎عنوان مركز تحولات سياسي ايران، صورت گرفته، كاملا مبرهن است. در افكارسنجي كه در اوايل تابستان سال جاري صورت گرفت، فقط سي‎وپنج درصد شهروندان تهراني از تلويزيون ‎هاي ماهوار‎هاي (اعم از بي‎بي‎سي يا غير آن) به‎عنوان منبع خبري بهره مي‎برند. در اين بين، فقط چهل‎وپنج درصد آن‎ها به اخبار ارسالي اعتماد دارند.
هجده درصد نيز اصلا اعتمادي ندارند. اما بازتاب اين سئوالات در انتهاي ماه پيش چه بود؟ اين بهره‎مندي به بيست‎وپنج درصد كاهش يافته است. اكنون، فقط سي‎وپنج درصد تهراني‎ها اعتماد خود را حفظ كرده‎اند و هجده درصد سابق هم همچنان بي اعتماد هستند.
به نظر مي رسد پروژه تلويزيون فارسي بي‎بي‎سي كه با تبليغات فراوان آغاز شد و ادامه نيز يافت، اكنون با چالش ‎هاي جدي مواجه شده كه تداوم حياتش را به مخاطره ‎انداخته است. به‎راستي، مديران اين رسانه با چالش ‎هاي پيش رو چه خواهند كرد؟

 



نويسنده:بهمن جمالي

منبع: پنجره -19