جنگ نرم و تهديدشناسي

در بحث تهديدشناسي براي رسيدن هدف مطلوب، اولين مطلبي كه داراي اهميت، تعريف تهديد است. هر كشوري ميتواند سه محور را بهعنوان ارزشهاي حياتي خود تعريف كند كه به مخاطره افتادن آنها به مفهوم از بين رفتن پايه و اساس حاكميت آن كشور است.
در بحث تهديدشناسي براي رسيدن هدف مطلوب، اولين مطلبي كه داراي اهميت، تعريف تهديد است. هر كشوري ميتواند سه محور را بهعنوان ارزشهاي حياتي خود تعريف كند كه به مخاطره افتادن آنها به مفهوم از بين رفتن پايه و اساس حاكميت آن كشور است:
1. تماميت ارضي آن كشور
2. ايدهها و الگوهاي رفتاري جامعه
3. حاكميت مستقر در آن كشور
بنابراين منظور از تهديد، عنصر يا وضعيتي است كه يكي از اين روشهاي حياتي را به مخاطره مياندازد. هدف تهديد چيست؟ هر ويروسي يك هدف دارد؛ هدف ويروس تهديد، مختل كردن و در نهايت از بين بردن امنيت يك جامعه و در نهايت نابودي حاكميت است. در گذشته از ابزارهاي سخت و ادوات نظامي استفاده ميكردند، اما امروزه از تهديد نرم استفاده ميكنند.
تهديد نرم
ويژگيهاي تهديد نرم چيست؟ اصولاً دو ويژگي را بهعنوان ويژگي تهديد نرم در نظر ميگيريم؛ يكي اعتباري بودن تهديد نرم است، يعني در زمان و مكان متغير است. مثلاً ممكن است متغيري امروزه و در زمان حال، تهديد به حساب بيايد ولي فردا يك عنصر معمولي در جامعه باشد. يا تهديدي در يك جامعه در درجهي قرمز امنيتي باشد ولي در كشور ديگر يك مسألهي ساده اجتماعي باشد. ويژگي دوم اين است كه بحث تهديد، يك امر نسبي است. هر كشوري به فراخور موقعيت سياسي، تاريخي، اجتماعي، جغرافيايي و عقيدتي ممكن است درجاتي از تهديد را داشته باشد.
معمولاً كشورهايي كه در منطقهي خاورميانه قرار دارند از درجهي تهديد بالايي برخوردارند؛ چون هم داراي موقعيت جغرافيايي مهم هستند، هم به لحاظ تاريخي، مكتبي و عقيدتي موقعيت بالايي در جهان دارند.
تهديد داراي دو مرحله است؛ مرحلهي ذهني و مرحلهي عملياتي. در مرحلهي ذهني، دشمن يا كشور تهديدكننده ابتدا نقاط آسيبپذير جامعهي هدف را شناسايي ميكند، ابزارهايش را ميشناسد و سپس هدفگذاري و سرمايهگذاري ميكند و نهايتاً آن را عملياتي مينمايد.
تقسيمبندي تهديد بر دو بعد ذهني و عملياتي، براي پيشگيري تهديد است. بايد اين را بدانيم، براي مقابله با تهديد در كدام مرحله پادزهر را تزريق كنيم. تهديد نرم امروزه موثرترين، كارآمدترين، كمهزينهترين صورت تهديد و در عين حال خطرناكترين نوع تهديد است.
ما ميتوانيم مطالعات امنيتي را در حوزهي تهديد به دو دسته گفتمان منفي و گفتمان مثبت تقسيم كنيم. گفتمان منفي، تهديد را به نبود امنيت تعريف ميكند و امنيت را به نبود تهديد تعريف ميكند. گفتمان منفي داراي دو موج است؛ موج اول اين گفتمان تأكيد بر جنبهي نظامي دارد و ميگويد تهديد يعني در معرض حملهي نظامي قرار گرفتن يك كشور توسط كشور ديگري و تنها عامل ناامني را حملهي نظامي ميداند و اما موج دوم ميگويد تهديد و عدم امنيت در حملهي نظامي خلاصه نميشود، بلكه در حوزههاي اقتصادي، فرهنگي، علم و فنآوري و زيستمحيطي نيز تهديد وجود دارد.
گفتمان مثبت كه جديدتر از گفتمان منفي است ميگويد: امنيت و تهديد دو متغير وابسته نيست و هر كدام را مستقل ميداند. در اين تعريف، فقدان امنيت تنها فاكتور مورد نياز تهديد نيست بلكه علاوه بر آن، وجود شرايط مطلوب براي تحقق اهداف و خواستههاي بيگانه نيز مدنظر است. وقتي جامعه در سطح قابل قبولي براي تحصيل و پاسداري از آرمانها و اخلاقيات و رفتارهاي مورد قبول آن جامعه نباشد، هر چند داراي يك تهديد داخلي و خارجي مادي و محسوس نباشد، ممكن است عدم برآوردن نيازهاي جامعه و مردم نوعي تهديد باشد.
سطوح قدرت نرم
اما در جهت مقابله با تهديد نرم، آن چيزي كه ميتواند مؤثر و كارآمد باشد، استفاده بهجا از قدرت نرم است. قدرت نرم دربرگيرندهي مؤلفههاي اقتصادي، فرهنگي، سياسي و ايدئولوژيك است. ايدئولوژي اعتبار ملي، خصوصيات ملي، هويت ملي و فرهنگي يك ملت و همچنين مشروعيت نظام سياسي آن كشور از جمله موضوعاتي هستند كه در چارچوب قدرت نرم مورد توجه و مطالعه قرار ميگيرند. اما قدرت نرم از سه سطح تشكيل ميشود:
الف) سطح راهبردي
ب) سطح مياني
ج) سطح تاكتيكي
در سطح راهبردي كه اولين سطح قدرت نرم است، قدرت متوجه رهبران و نخبگان يك كشور است و بالاترين سطح رويارويي قدرت نرم با تهديد نرم را شامل ميشود. در اين سطح، هدف افزايش قدرت، هنجارسازي خود و تضعيف قدرت حريف در صحنهي بينالمللي است و هدف حريف هم از تهديد نرم در اين سطح، اولاً شناسايي نخبگان و رهبران فكري جامعه و ثانياً ارعاب و تأثيرگذاري در آنها است.
با توجه به موقعيت تاريخي كهني كه ايران دارا است و موقعيت سوقالجيشي و جغرافيايي كه ما در آن قرار داريم، همواره دشمن در كمين بهرهگيري از موقعيتهاست. پس زمينهسازي جهت اتحاد سياسي و اقتصادي و فرهنگي در جهان اسلام، تشنجزدايي و پيشبرد صلح و امنيت در منطقه و جهان، تحرك ديپلماتيك و حضور موفق در عرصههاي بينالمللي، از جمله مواردي است كه باعث ارتقاء قدرت نرم ما ميشود.
ب) سطوح مياني: اين سطح از قدرت نرم منحصراً به مردم و قدرت ملي تكيه دارد و از فرهنگ عامه متأثر ميشود. در اين سطح، افكار عامه از تصميمات نخبگان و رهبران جامعه حمايت ميكند و به آنها مشروعيت ميبخشد. در مقابل، هدف تهديد نرم در اين سطح، ايجاد شكاف ميان نخبگان سياسي و فرهنگي و آحاد عمومي جامعه است. يعني ميخواهند مردم را از يك جماعت همراه تبديل به جماعتي بيتفاوت، معارض و مخالف كنند و براي رسيدن به اين هدف از ابزارهايي مثل تشويق به نافرماني مدني استفاده ميكند.
ج) سطح تاكتيكي: اين سطح از رويارويي قدرت نرم در سطح نيروهاي مسلح صورت ميگيرد و هدف اين سه سطح از قدرت نرم بايد توأمان و همراه هم مورد توجه قرار گيرد و سعي شود در هر سه سطح قدرتدهي و قدرت نرم جامعه افزايش پيدا كنند تا بتواند در مقابل تهديدات نرم مؤثر واقع شود.
عناصر افزايش قدرت نرم
در تعريف قدرت نرم به يك سري عناصر توجه ميشود كه رعايت آنها و رعايت معيارهاي اين عناصر باعث جاذبهدار شدن و تأثير قدرت نرم شود. يكي از اين عناصر عبارتند از: جاذبهي فرهنگي، كه مشتمل بر عقايد، ارزشها و باورهاي يك جامعه است و آن همان چيزي است كه تعبير به هويت ملي ميشود. در واقع هويت ملي براي يك جامعه به منزلهي روح براي بدن است و همانطور كه روح در بدن نباشد، جسم ميميرد؛ اگر مملكتي هويت نداشته باشد بهتدريج خواهد مرد.
هويت دو كاركرد دارد؛ از لحاظ داخلي عامل همبستگي مردم است و از لحاظ بينالمللي نيز عامل شناسايي كشور توسط ساير دولتهاست. هويت ملي يك مسألهي جمعي است كه بنيادهاي تاريخي، فرهنگي و اعتقادي يك ملت را در بر ميگيرد. تكوين هويت ملي يك امر پيچيده و طولاني است و از طريق آموزش از نسلي به نسل ديگر منتقل ميشود و حتي ميتوانيم بگوييم كه رنگها و معماري هم در تشكيل اين هويت اثرگذار است. بنابراين هرگونه چالشي در هويت ملي باعث تضعيف و كاهش جاذبههاي فرهنگي آن ملت ميشود.
دومين عنصر دسترسي به ابعاد قدرت نرم در سطوح ملي و سطوح منطقهاي و بينالمللي است. هر كشوري كه به كانالهاي ارتباطي منطقهاي و بينالمللي دسترسي و ارتباط بيشتري داشته باشد، قطعاً از قدرت نرم بالاتري برخوردار است، مثل عضويت در كنوانسيونهاي بينالمللي يا عضويت در سازمانهاي بينالمللي و ايفاي يك نقش مؤثر در اين سازمانها.
سومين عنصر، پذيرش جهاني است؛ به اين معنا كه يك دولت بتواند در الگوها، ارزشها و اولويتهاي ديگر ملتها تغيير بهوجود بياورد. قطعاً چنين كشوري داراي قدرت نرم بسيار بالايي است.
چهارمين عنصر، تأثيرگذاري بر سطوح مختلف نظام بينالمللي است كه مثلاً در مورد ايران ميتوانيم به تأثير بر چرخش سياست امريكايي "خاورميانهي بزرگ به خاورميانهي جديد " اشاره كنيم.
منبع: كتاب ديدگاههاي نظري پدافند غيرعامل - مرتضي اميري