IRNON.com
رسانه‌هاي قدرت و قدرت رسانه‌ها
 

رسانه‌ها پل ارتباطي و بلكه وسيله تسلط بر افكار، اراده و احساسات بشريت دوران معاصر به شمار مي‌آيند. مراكز رسانه‌هاي استكبار كه به مدرن‌ترين فناوري جهاني مجهزند‌، از يك سو ابزاري در جهت اجراي عمليات رواني قدرت‌ها عليه ملت‌ها و دولت‌هاي مستقل هستند و از سوي ديگر وسيله‌اي براي كنترل، تضعيف، جهت‌دهي و هدايت جوانان در سراسر جهان محسوب مي‌شوند.


 


در سال‌هاي پيش از اين، وقتي منافع و تفكرات گروهي از انسان‌ها با گروهي ديگر مطابقت نمي‌كرد، در معمول‌ترين حالت جنگي بين آن‌ها درمي‌گرفت. در اين ميان گروهي تسليم مي‌شد و گروه ديگر سال‌هايي چند تسلط خود را بر آن حفظ مي‌كرد. ولي در دنياي جديد كه اين لشگركشي‌ها محدود شده و حتي قدرت‌هاي نظامي، خود داعيه‌دار صلح جهاني هستند، ناخواسته مجبور به رعايت بعضي محدوديت‌ها در حمله‌ي نظامي به كشورهاي ديگر شده‌اند.

اگر جنگ عراق و اشغال افغانستان را ناديده بگيريم - كه به بهانه‌ي ايجاد صلح جهاني هزاران زن و كودك را به كام مرگ فرستاد- بيشتر اقدامات كنوني در تسلط بر كشورهاي ديگر از طريق تكنولوژي‌هاي جديد صورت مي‌گيرد.
دنيايي كه اكنون در آن زندگي مي‌كنيم، دنيايي است كه بدون غوطه‌ور شدن در حجمه‌اي از اطلاعات و داده‌هاي ديجيتال و الكترونيكي اداري و خانگي، در بيشتر موارد نمي‌توان گذران زندگي كرد؛ طوري كه در اكثر امور زندگي به همين داده‌ها وابسته شده‌ايم.

سربازان سلطه
ما در دنيايي زندگي مي‌كنيم كه براي اخبار و داده‌هاي جديد گرسنه است؛ و هر كشوري دسترسي سريع‌تري به اخبار و اطلاعات براي شهروندان خود فراهم كند، از بقيه جلوتر مي‌افتد. اگر همين شرايط را در رقابت كشورها در نظر بگيريم، نمي‌توان ادعا و نظريات بسياري از كارشناسان سياسي در مورد "جنگ ديجيتالي عصر جديد " را انكار كرد. اين روزها، كشورها و قدرت‌هاي سلطه‌گر با بهره‌گيري از بيشترين حجم اطلاعات و انتقال آن‌ها، اهداف خود را در خارج از مرزهاي سرزميني جستجو مي‌كنند و به همين منظور رسانه‌هاي قدرتمندي براي انتقال اطلاعات و تفكرات استعماري خود به مردم كشورهاي مختلف جهان راه‌اندازي مي‌كنند كه هر روز تعداد آن‌ها در حال افزايش است. اكنون به جرأت مي‌توان گفت كه حفظ و گسترش قدرت استكباري نظام سلطه به حضور و ظهور رسانه‌هايشان در اين دنياي ديجيتال وابسته است.

رسانه‌ها پل ارتباطي و بلكه وسيله‌ي تسلط بر افكار، اراده و احساسات بشريت دوران معاصر به شمار مي‌آيند. مراكز رسانه‌هاي استكبار كه به مدرن‌ترين فناوري جهاني مجهزند‌، از يك سو ابزاري در جهت اجراي عمليات رواني قدرت‌ها عليه ملت‌ها و دولت‌هاي مستقل هستند و از سوي ديگر وسيله‌اي براي كنترل، تضعيف، جهت‌دهي و هدايت جوانان در سراسر جهان محسوب مي‌شوند.

با توجه به تحولات عظيم در بهره‌گيري از رسانه‌ها، نظام سلطه از رسانه‌هاي نوين ديداري، شنيداري و نوشتاري، براي تحميل اراده‌ي خود بر ملت‌ها استفاده مي‌كند. با نگاهي به عملكرد آمريكا در جنگ‌هاي ويتنام، بالكان، كارائيب، افغانستان، دو جنگ خليج فارس و همچنين اقدامات رواني و رسانه‌اي‌اش عليه انقلاب اسلامي، آنچه مسلم مي‌نمايد، اين است كه جنگ رسانه‌اي از برجسته‌ترين مؤلفه‌هاي جنگ نرم و كمك به پيشبرد جنگ سخت است. عمليات رواني حتي بدون نياز به جنگ سخت، به عنوان مهم‌ترين جنگ‌ مدرن در جهان كنوني محسوب مي‌شود.

از آن‌جا كه قدرت‌ها توان به ميدان آوردن نيروي نظامي ‌را ندارند و يا جامعه‌ي آنان قادر به تحمل تلفات انساني نيست، به جنگ رسانه‌اي روي مي‌آوردند و از اين ابزار بهره‌برداري مي‌كنند. در عصر كنوني به دليل پيچيدگي اجتماعي و اهميت يافتن نقش رسانه‌هاي جمعي در ايجاد روابط جوامع، كاربرد اين وسايل در زمينه‌هاي فرهنگي، اقتصادي، سياسي و نظامي ‌بيش از پيش مشهود است و اثر آن را مي‌توان در ظهور رفتارهاي جديد و با تمايل به غرب در ميان جوامع در حال توسعه مشاهده كرد.

رسانه‌هاي قدرت و قدرت رسانه‌ها
رسانه‌ها در تمامي‌جنگ‌هاي قرن بيستم به مثابه ابزاري براي جنگ رواني و تبليغات جنگي از سوي بسياري از كشور‌ها مورد استفاده قرار گرفتند. امريكا در جنگ ويتنام از رسانه‌ها و ابزار‌هاي تبليغي و رسانه‌اي، بهره‌برداري كرد اما پرده‌برداري رسانه‌هاي آزاد از جنايات امريكا در ويتنام افكار عمومي‌ را به شدت تحت تاثير قرار داد و تصاوير تكان‌دهنده در سال 1972 منجر به عقب‌نشيني نيرو‌هاي آمريكايي در سال بعد شد.

آمريكا با درسي كه از جنگ ويتنام و عملكرد رسانه‌ها گرفته بود، در جنگ‌هاي بعدي سياست‌هاي رسانه‌اي خود را بازبيني و هدايت كرد و از ورود خبرنگاران به مناطق جنگي جلوگيري نمود. در سال 1991، در جنگ اول خليج فارس رسانه‌هاي غربي اجازه‌ي ورود به خطوط جنگي را پيدا نكردند. در جنگ كوزوو نيز ناتو هر روزه كنفرانس مطبوعاتي برگزار مي‌كرد و در آن تصاوير‌ از قبل تهيه شده را با چارچوب مشخص و معين در اختيار رسانه‌ها قرار مي‌داد. در جنگ افغانستان نيرو‌هاي شركت‌كننده در جنگ در قبال افكار عمومي‌ دنيا شيوه‌ي سكوت و ضد اطلاعات را در پش گرفتند...

واقعيت آن است كه فرماند‌هان و سربازان جنگ رسانه‌اي، استراتژيست‌هاي عمليات رواني و متخصصان تبليغاتي و كارگزاران رسانه‌اي بين‌المللي هستند اما سربازان اين جنگ، نويسندگان، خبرنگاران، مفسران، تصويربرداران، توليدكنندگان خبري و مطبوعاتي، كارگردانان، تهيه‌كنندگان و عكاسان رسانه‌ها هستند كه سلاح و تجهيزاتشان، راديو، تلويزيون، اينترنت، ماهواره،
خبرگزاري‌ها، دوربين‌ها، كاغذ و قلم و دستگاه‌هاي چاپ و نشر و... است.

در پشت صحنه‌ي عمليات رسانه‌اي، سياست رسانه‌اي قدرت‌ها و نظام سلطه به مثابه راهبرد اين حركت قرار گرفته است كه به صورت رسمي‌ و سازمان‌يافته اما پنهان با اختصاص بودجه‌اي سرّي توسط سازمان‌هاي اطلاعاتي و امنيتي و سرويس‌هاي جاسوسي و تشكيلات ويژه‌ي نظامي‌ هدايت مي‌شود. بخش ديگري از متوليان و رهبران رسانه‌ها صاحبان پول و سرمايه‌ها هستند. آنان به منظور افزايش سرمايه‌هاي بي حد و حصر خود، جنگ رسانه‌اي به راه مي‌اندازند و ملت‌ها را براي مصرف كالاي خود و يا گرايش به سوي خود راهبري مي‌نمايند.

فراگيري رسانه‌هاي جمعي متنوع و مدرن در عصر كنوني كه اذ‌هان و افكار مخاطبان دشمن، خودي و بي‌طرف را هدف قرار داده است، همراه با ويژگي دو سويه‌بودن آن، آثار منفي و مثبت فراواني را به دنبال داشته است. بهره‌گيري نظام سلطه از ابزار‌ها و فنون جنگ رسانه‌اي در جهت كسب و حفظ منافع به كشف و اختراع و ساخت ابزارهاي فرامدرن منجر شده است؛ به گونه‌اي كه طرف‌هاي درگير به جاي جنگ سخت و نظامي، ‌به جنگ نرم و رسانه‌اي و عمليات رواني گرايش پيدا كرده‌اند و از ابزارهاي رسانه‌اي خود براي تضعيف كشور هدف و كسب منافع خود از روند تضعيف كشورها استفاده مي‌كنند.

سدي در برابر جريان آزاد اخبار
رسانه‌هاي جهاني امروز نقش و جايگاه بي‌سابقه‌اي در كنترل و هدايت افكار عمومي يافته‌اند. آنچه عموماً در رسانه‌هاي غربي مي‌بينيم، مناظري مجازي‌اند كه گاه با دنياي واقعيت به كلي متفاوت‌اند. در كشوري مانند امريكا، رسانه‌هاي خبري تحت نفوذ و مالكيت شركت‌هاي غول‌پيكر اقتصادي در انتقال و تفسير اخبار، عمدتاً منعكس‌كننده‌ي ايدئولوژي طبقه‌ي حاكم جامعه‌اند. در عين حال، رسانه‌ها گاه اين تصور را برمي‌انگيزانند كه آزاد و مستقل بوده و قادر به ارائه‌ي گزارش‌هاي متعادل و تفسيرهاي منطقي‌اند.

مخاطبان اين رسانه‌ها، بسته به ويژگي‌هاي فردي خود، كم يا زياد در معرض تبليغات رواني جمعي قرار دارند. همه‌ي اخبار به رسانه‌ها مي‌رسد ولي آن‌ها همه چيز را منتشر نمي‌كنند؛ كساني كه به بهانه‌ي تعدد و تنوع موضوعات و محدوديت زمان پخش اخبار، راه ورود جريان اخبار به ذهن ما را سَد مي‌كنند، برخي را انتخاب، بعضي را انكار و بعضي ديگر را تحريف مي‌كنند.

آنچه به عنوان اخبار در رسانه‌هاي امروز غرب مي‌بينيم يا مي‌شنويم، عمدتاً "منتخب " و "هدفمند " بوده و علل و پيامد‌هاي يك واقعه را بر اساس ديدگاهي ويژه و منحصر به فرد، بررسي مي‌كنند. به ندرت به اخباري برمي‌خوريم كه دقيق و مستند ارائه شده و مبتني بر آمار و ارقام موثق باشد. تلخ‌‌تر اين‌كه با گذشت سال‌ها از تبليغات رسانه‌اي غرب و پيشرفت روزافزون فناوري‌هاي ارتباطاتي و علوم شناختي در چند دهه‌ي اخير، قوه‌ي قضاوت و تحليل مخاطبان جهاني اين رسانه‌ها رو به كاستي نهاده است و همين امر باعث شده حتي ساده‌ترين دروغ‌ها در رسانه‌هاي غربي به امري مستند و قابل هضم براي شنوندگان يا بينندگان تبديل شود.

 



نويسنده: محمد حسن‌لو