IRNON.com
وقتي اهداف صدا و سيما با برنامه هايش در تضاد قرار مي گيرند
 

 اگر چه مديران سازمان صدا وسيما در هر دوره با تلاش و پشتكار فراوان خود خدمات ارزنده و قابل تقديري را جهت فراهم آوردن فضايي همراه با الگوهاي اسلامي انجام داده اند لكن به دلايل گوناگون برنامه هاي صدا و سيما هنوز نتوانسته به نقطه مطلوب و ايده آلي دست يابد.


 

چنانچه بپذيريم كه جهان امروز عرصه رويارويي تفكر متعالي اسلام و تفكر سكولار است لاجرم بايد باور كنيم كه جنگ رسانه اي يكي از مهمترين بسترهاي اين مقابله در مقطع حساس كنوني بوده و بي شك پيشبرد در اين جنگ رسانه اي ميسر نخواهد شد مگر آنكه افكار عمومي به شايسته ترين نحو مديريت شود.
صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران به عنوان مهمترين رسانه ملي و سازماني كه بر اساس قوانين مصرح در قانون اساسي و شوراي عالي انقلاب فرهنگي قرار است اين مديريت را بر عهده داشته باشد، هر ساله با توجه به نيازهاي كشور اهدافي را فرا روي خود مشخص ساخته و بر اساس آن اولويت ها و سياست هايي را جهت مواجهه و مقابله با جنگ بي امان رسانه اي از يكسو و تحقق اهداف متعالي دين در جامعه از ديگر سو تدوين مي كند. به عبارتي ديگر با توجه به اينكه رسانه ملي ساختاري است كه بايد روح تعاليم ديني، آرمان ها و شعارهاي انقلاب اسلامي را به صورت پيام، طراحي و سپس با استفاده از همه امكانات موجود و با هنرمندي تمام آن را به طيف گسترده مخاطبان داخل و خارج كشور به منظور هدايت و مديريت افكار عمومي در جنگ رسانه اي و در غايت آرمان هاي اسلام، انقلاب و نظام عرضه نمايد، مسئوليت خطيري بر عهده دارد.
فرهنگ مجموعه بينش، نگرش، منش، گفتار و كردار هر ملت است كه بازتابي از فرهنگ مقبول يا فرهنگ حاكم برآن جامعه را ارائه مي دهد، لذا هر گونه تغيير فرهنگي مستلزم تغيير در باورها و بينش هايي است كه در پي آن تغيير در گفتار و كردار و در نهايت منش فردي و اجتماعي را به دنبال داشته باشد. فرهنگ در جلوه هايي چون دين، عرفان، ادب، هنر، اخلاق، علم، فلسفه نمايان شده و در حوزه هاي گوناگون زندگي فردي و اجتماعي واقعيت مي يابد اما آنچه به اين ارزش ها واقعيت مي بخشد، تربيت است. در واقع كشاندن به سوي ارزش ها، معني حقيقي تربيت انساني است.
تلويزيون به عنوان مهم ترين و گاه تنها وسيله تفريح و سرگرمي اقشار گسترده گروه هاي كم درآمد و ميان درآمد، نقش بسيار مهمي در پيشبرد سياست يكسان سازي فرهنگي دارد. فيلم ها و سريال ها و برنامه هاي مختلف با روش هاي ظريف، فرهنگ رسمي را در مقابل خرده فرهنگ ها قرار مي دهد. شيوه زندگي و چگونگي گذران اوقات فراغت، الگوهاي مصرف، خانه و مبلمان مطلوب، زبان و فرهنگ ويژه را، تبليغ مي كنند. نوع نگاه به دنيا به ويژه مرزبندي دوست و دشمن، هنجارها و اخلاقيات مورد نظر خود را به خصوصي ترين فضاي زندگي شهروندان وارد مي كنند.
در واقع با توجه به اين حقيقت كه امروزه صدا و سيما در جامعه ايران به دليل ويژگي هاي خاص خودش به عاملي مشروعيت بخش بدل شده است و هر فعل و گفتاري كه در تلويزيون حادث يا ترويج مي شود به معناي اين امر جلوه مي يابد كه حكومت مويد و تاييدكننده آن فعل يا گفتار يا كنش خاص است و بر حسن اخلاقي آن تاكيد دارد، ضرورت اتخاذ مباني نظري و عملي روشمند را در رسانه ملي صد چندان مي كند. با چنين پيش فرض ها و توقعاتي كه از نقش صدا و سيما در فرهنگ سازي وجود دارد مبرهن است كه اين نهاد مي تواند منشا روشنايي ها و بعضا ناكامي هاي مهمي باشد.
رهبر معظم انقلاب با توجه به جايگاه ويژه رسانه ها در قرن حاضر و قدرت تاثيرگذاري آنها بر ذهن مخاطبان، همواره تلاش كرده اند تا با بيان ويژگي هاي يك رسانه اسلامي، وظايف دست اندركاران رسانه اي كه ميليون ها انسان را در سطح كشور و منطقه مورد خطاب قرار مي دهد گوشزد و يادآوري كند. ايشان در اين باره فرموده اند: »هدف اين است كه ما صدا و سيما را به آن اوج و كمالي برسانيم كه كليه برنامه هاي آن، با بهترين كيفيت ها، در جهت رسوخ و نفوذ دادن انديشه اسلام ناب و همه ملحقاتش در زندگي مخاطبانش باشد. اين، هدف ماست. از اول صبح تا آخر شب كه پيچ راديو و تلويزيون را باز مي كنيم، تك تك برنامه ها، حتي آرم برنامه ها، موزيك متن فيلم ها و برنامه هاي گوناگون، حتي چهره گويندگان و مجرياني كه ديده مي شوند.»
البته وظيفه صدا و سيما تنها به اين مورد خلاصه نمي شود بلكه همانگونه كه رهبر معظم انقلاب به آن اشاره فرموده اند، صدا و سيما افزون بر برخورداري از ويژگي هايي چون آموزندگي و پرورش دهندگي از خصوصيات ديگري چون متدين سازي بهره مند باشند چنانچه در مناسبتي با توجه به اين مهم فرموده اند: »صدا و سيما كوشش كند كه مردم متدين بشوند. يكي از وظايفي كه واقعاً بايد آقايان به آن توجه كنند، متدين سازي است. كاري كنيد كه مستمعان بر اثر صحبت شما، حقيقتاً به صورت عميق متدين بشود. يعني زن انقلابي و مسلمان، جوان انقلابي و مسلمان، روستايي و شهري، با سواد و كم سواد، متخصص و معمولي، هر كدام وقتي پاي راديو يا تلويزيون مي نشينند، در برنامه هايي كه شما به اينها مي دهيد، تكليف خودشان را بفهمند كه بايد چه كار بكنند؛ راهشان روشن بشود.»
مروري بر مديريت اين سازمان در طول سال هاي پس از انقلاب آشكار مي سازد كه اگر چه مديران اين سازمان در هر دوره با تلاش و پشتكار فراوان خود خدمات ارزنده و قابل تقديري را جهت فراهم آوردن فضايي همراه با الگوهاي اسلامي انجام داده اند لكن به دلايل گوناگون برنامه هاي صدا و سيما هنوز نتوانسته به نقطه مطلوب و ايده آلي دست يابد كه نظام در آرزوي دستيابي به آن است. به عبارتي در چنين شرايطي كه توقع مي رود صدا و سيما با ارائه برنامه هاي مناسب از افراد متدين و متعهد به نظام الگوهاي مناسبي را در اختيار جامعه قرار دهد متاسفانه گاه شاهد پخش برنامه هايي از صفحه اين جعبه جادو هستيم كه تناسبي با اهداف مورد اشاره ندارد. با توجه به اين مهم كه تذكرها مي تواند مسير را جهت حركت جامعه به سوي كمال هموارتر سازد در ادامه مروري بر برخي از اين انحرافات آشكار خواهيم داشت.
1- زياده خواهي و كژانديشي وقتي با اغراض و سوء نيت هاي سياسي پيوند خورد، حاصلي جز نكبت براي بد انديشان نخواهد داشت. وقايع اسفبار پس از انتخابات دهم رياست جمهوري اگر چه خاطرات تلخ و گزنده اي را بر روح و جان جامعه اسلامي بر جاي گذارد لكن بركاتي چون روشن ساختن چهره واقعي اشخاص را نيز به همراه داشت.
متاسفانه علي رغم تلاش ستودني صدا و سيما در بر ملا ساختن توطئه دشمنان نظام به خصوص در وقايع پس از انتخابات دهم رياست جمهوري، سهل انگاري در پخش برخي برنامه ها موجبات نگراني مردم را از حضور افراد مغرض در توليد و يا پخش اين قبيل برنامه ها فراهم آورده است. پخش تله تئاتري از شبكه چهارم سيما در زمان اوج رفتارهاي آشوب طلبانه عناصر كوردل پس از انتخابات دهم رياست جمهوري كه در آن بازيگر اعلام مي كرد كه قصد دارد پنجره را گشوده و فرياد برآورد كه ديگر دروغ را تحمل نمي كند تا شايد همه صداي او را بشنوند و ... نمونه آشكاري از اين بدسليقگي است. استفاده از (ش. ش) به عنوان مجري برنامه ويژه شب هاي ماه مبارك رمضان از شبكه دوم سيما در حالي كه فرد نام برده توهين هاي صريحي را نسبت به رئيس جمهور منتخب مردم ايران (دور نهم رياست جمهوري) پيش از برگزاري انتخابات روا داشت، نمونه غيرقابل توجيه ديگري از عدم مديريت مناسب در برنامه هاي سيما محسوب مي شود. اما موضوع آنجا قابل تامل تر مي شود كه چندي پيش در برنامه »شب بخير بچه ها» كه هر شب از شبكه دوم سيما به نمايش درمي آيد، مجري برنامه داستاني را نقل مي كند كه در آن به صورت مستقيم »رنگ سبز» مورد تبليغ قرار مي گيرد. متاسفانه بحث القاي رنگ سبز به عنوان عامل نجات دهنده روستا در اين داستان كاملا مشهود است.
2- مقام معظم رهبري سال 1388 خورشيدي را »سال حركت مردم و مسئولين به سوي اصلاح الگوي مصرف» نامگذاري كردند: »ما دچار اسراف هستيم و اجمالا عرض مي كنم بسياري از منابع كشور، دچار اسرافگري هاي ماست و به هدر مي رود و اين امر منتهي به افزايش شكاف بين فقرا و اغنيا مي شود و لذا بايد الگوي مصرف را اصلاح كنيم... من از عموم و مردم و مسئولين درخواست مي كنم به سمت اصلاح الگوي مصرف بروند و من امسال را سال حركت مردم و مسئولين به سوي اصلاح الگوي مصرف مي دانم.»
بي شك كمترين توقع مردم از صدا و سيما به عنوان مهمترين رسانه عمومي جامعه در رابطه با پيام رهبر معظم انقلاب درباره اصلاح الگوي مصرف، توليد برنامه هاي متنوع، جذاب و عميقي راجع به نحوه مصرف صحيح است. اگر چه در اين ميان از توليد برخي ميان پرده ها و تعداد اندكي برنامه هاي قابل توجه در اين رابطه نمي توان چشم پوشي كرد لكن به نمايش درآوردن گسترده برخي آگهي هاي بازرگاني كه صريحا در تقابل با گسترش اين تفكر در سطح جامعه است، به راحتي رشته هاي خوب سيما را به پنبه تبديل كرده است. مروري بر محتواي آگهي هاي »ايرانسل» كه در ماه هاي اخير صدا و سيما را به تصاحب خود درآورده است، بي محابا بر طبل مصرف گرايي كوبيده و مردم را با وعده هاي دلفريب خود صريحا به مصرف بيش از اندازه تشويق مي كند.
3- نمي توان از نقش الگودهي مناسب و همچنين شبهه زدايي از باورهاي اصيل دين در نيل به اين آرمان غافل ماند. آنچه كه از بررسي وضعيت شخصيت پردازي در سريال هاي تلويزيوني حاصل مي شود آنكه در برخي از سريال ها، شخصيت هاي مثبت داستان يا به اندازه اي ناپخته و سطحي پرداخته شده بودند كه قابليت طرح شدن را نداشته و يا به دليل بي تدبيري و كم توجهي دست اندركاران ساخت سريال ها نتيجه نامطلوبي را حاصل كردند.
به عنوان مثال در سريال زيبا و قابل توجه »نردبام آسمان» كه در ايام ماه مبارك رمضان به نمايش درآمد، علي رغم تلاش فراوان كارگردان در تصويرسازي مناسب از يكي از مفاخر علمي ايران، براي نمايش ارتباط غيرافلاطوني ميان »غياث الدين كاشاني» و »آي بانو» كوچكترين توجيه شرعي و منطقي وجود ندارد. دين مبين اسلام درباره نحوه تعامل و چگونگي رابطه ميان زنان و مردان در جامعه چارچوب كاملا روشن و دقيقي تعيين كرده است و نمي توان به بهانه افزايش بار دراماتيك يك اثر از اين چارچوب تخطي كرد. در حقيقت وقتي مخاطب در طول سريال به اين نتيجه رسيد كه جمشيد فردي متدين و عالم بوده كه افعالش را بر اساس آموزه هاي ديني تنظيم مي كند، با تماشاي نحوه ارتباط ميان جمشيد و آي بانو و با توجه به اينكه اين موضوع از رسانه اي پخش مي شود كه به اصطلاح طلايه دار ترويج فرهنگ اسلامي در جامعه است اين قبيل ارتباطات غيرشرعي را موجه و منطبق با آموزه هاي ديني مي انگارد.
در حالي كه در فرهنگ ملي ما ايرانيان، زنان متاهل به دلايل مختلف از احترام و حريم هاي ويژه اي برخوردارند و نبايد دستاويزي براي به نمايش درآمدن رفتارهاي سخيفانه قرار گيرند در سريال »مسافران» كه به يقين از نكات آموزنده و قابل توجهي نيز در برخي از قسمت ها برخوردار است، گاه مطالبي عنوان مي شود كه در تقابل با باورها و ارزش هاي ملي ما قرار مي گيرند. به عنوان مثال هنگامي كه »امير پاشا» پس از گذشت ساليان بس طولاني به محل زندگي خود بازمي گردد، زنان متاهل محله از زيبايي ظاهر و چهره نمكين او سخن گفته و حين ابراز خوشحالي از بازگشت او در دل حسرت آن زن خوشبختي را مي خورند كه به عقد امير پاشا درمي آيد.
اما در سريال »مسافران» با مباحث عجيب تري نيز روبرو هستيم. در حالي كه قرار است برنامه هاي صدا و سيما روحيه عزت و افتخار ملي را در جامعه تقويت كند، در سريال مسافران به موضوعاتي اشاره مي شود كه نشان از حقارت و سرشكستگي مردم ايران دارد. عموي »فريد» و »فرخ» كه پس از مدتها از سوئد به ايران بازگشته، مردي لاابالي است كه در سوئد به حرفه زورگيري مشغول است. او در خلال گفتگو با برادرزاده هايش به اين موضوع اشاره مي كند كه سوئد اصلا جاي مناسبي براي زندگي نيست چرا كه در آنجا بر خلاف ايران نه دعوايي پيش مي آيد و نه از چاقوكشي و عربده كشي خبري هست. آيا مقايسه كردن مردم و كشور ايران با سوئد در چنين شرايط ناجوانمردانه اي چيزي جز توهين به مردم ايران تلقي مي شود؟ و يا در يكي ديگر از قسمت هاي اين سريال، بهرام هنگام ارسال گزارش به سياره خود به اين موضوع اشاره مي كند كه 99 نفر از مجموع 100 نفري كه مورد آزمايش قرار گرفته اند درغگو هستند و برخلاف آنچه كه ابراز مي كنند، تشنه قدرت و زورگويي به ديگران هستند. يك نفر باقي مانده نيز به ادعاي ساير مردم از تعادل رواني مناسب برخوردار نيست. به عقيده نگارنده چنين قضاوت صريح و به ظاهر دقيق دست اندركاران سريال درباره مردم ايران، چيزي جز توهين و افترا محسوب نمي شود.
4- شكي نيست كه خرافه گرايي و خرافه پردازي در بطن و ذات خود به نحوي خودآگاه و ناخودآگاه، صريح يا ضمني انكار عقل، شرع و عرف را دربردارد كه به نوبه خود، موجبات بدفهمي و تك ساحتي شدن افراد را فراهم مي آورد. »كليد اسرار» عنوان سريالي ساخت كشور تركيه است كه از شبكه سه سيما پخش شده و توجه مخاطبان بسياري را به خود جلب كرده است. دست اندركاران ساخت اين سريال تلاش كرده اند تا مخاطبان خود را به اين باور برسانند كه فراتر از حوادث و وقايعي كه هر روز در اطراف انسان ها به وقوع مي پيوندد، مسائل ديگري نيز در جريان است كه انسان ها به دليل گرفتار شدن در روزمرگي قادر به درك آن نيستند. به عبارتي با توجه به نظام علت و معلول، اتفاقاتي كه در طول زندگي براي هر انساني به وقوع مي پيوندد، حاصل نيات، رفتارها و اعمالي است كه در طول زندگي انجام داده است.
در اين موضوع كه انسان ها همواره نيازمند تذكر جهت به ياد داشتن خداوند متعال بوده و او را حاضر و ناظر بر اعمال و رفتارهاي خود بدانند و باور داشته باشند كه جوابگوي هر رفتاري خواهند بود كه از آنان سر بزند، شكي نيست. همچنين شكي نيست كه سريال »كليد اسرار» در بسياري موارد توانسته توجه مخاطبان خود را به اين مهم جلب نمايد اما مشكل آنجا رخ عيان مي كند كه در برخي از قسمت هاي اين سريال رگه هاي خرافه پردازي و سطحي نگري در معارف ديني كاملا مشهود است. به عنوان مثال در كجاي معارف ديني به اين موضوع اشاره شده كه انسان هاي گناه كار نتيجه اعمال خود را عينا در همين دنيا مشاهده خواهند كرد؟ به عبارتي چنانچه شخصي كسي را به قتل رساند يا چشم او را كور كرد و يا ماشيني را سرقت كرد در همين دنيا يا كشته مي شود يا توسط فردي ديگر كور شده و يا ماشينش به سرقت مي رود؟ با چنين استدلالي فردي مثل »جرج بوش»، »صدام حسين» و يا »شارون» كه عامل كشته شدن هزاران هزار انسان بي گناه در طول عمر خود شده اند و يا فردي كه دهها زن و كودك بيگناه را مورد تجاوز قرار داده بايد هزاران بار كشته شده و يا مورد تجاوز جنسي قرار گيرد؟ آيا معناي عدالت خداوند اين است كه متاسفانه در سريال كليد اسرار به شدت بر آن اصرار مي شود؟! يا اينكه جزاي خير اعمال خير انسان ها دقيقا مطابق و به اندازه همان عمل بوده و در همين دنيا اعطا مي شود؟ به عنوان مثال دانشجوي كم بضاعتي كه كفش خود را علي رغم احتياج خود به فرد محتاجي مي دهد بايد عين آن كفش را توسط معجزه فرشتگان در جاكفشي منزل خود بيابد؟ اين است پاداش خيري كه خداوند آن را براي مومنان وعده كرده است؟ همانگونه كه پيش از اين اشاره شد، ارائه حجم بالايي از اين قبيل سطحي نگري ها در جامعه از يكسو باعث ايجاد زمينه گسترش خرافات در جامعه شده و از سوي ديگر مخاطبان را به توقع گرفتن اجر و مزد در قبال اعمال خيرشان در اين دنيا محدود سازد.


 


نويسنده: م.حق گو