عمارها كجايند؟ (وبلاگ قاسم روانبخش)

در زمان پيامبر(ص) به ويژه پس از هجرت، حقايق روشن و واضح بود. مسلمانان همه پرچم پيامبر(ص) را ميشناختند و مخالفان پيامبر(ص) نيز مخالفان خدا و قرآن شناخته ميشدند.
قاسم روانبخش در آخرين به روز رساني وبلاگشخصي خود مطلبي را با عنوان "عمارها كجايند؟ " منتشر كرده است.
بر اساس اين گزارش در اين مطلب آمده است:
در زمان پيامبر(ص) بهويژه پس از هجرت، حقايق روشن و واضح بود. مسلمانان همه پرچم پيامبر(ص) را ميشناختند و مخالفان پيامبر (ص) نيز مخالفان خدا و قرآن شناخته ميشدند.
از اينرو هركس در زير پرچم پيامبر قرار نداشت قطعاً در اردوگاه جبهه دشمن خدا قرار داشت. براساس اين اصل، همه اصحاب در زمان حيات پيامبر حتي منافقين واقعي بر راه پيامبر(ص) تأكيد ميورزيدند هرچند كه در دلشان ترديد وجود داشت و به راه پيامبر(ص) ايمان كامل نداشتند، اما در زمان امامت اميرالمؤمنين(ع) اوضاع كاملاً متفاوت بود.
برخي از خواص در همان ابتدا با تشكيل سقيفه به غصب خلافت پرداختند و علي(ع) را خانهنشين كردند، گروهي از آنان بهخاطر دلبستگي به دنيا با غاصبان همراهي كردند. اندكي نيز در كنار اميرالمؤمنين(ع) ثابتقدم ماندند و جمعي هم از باب اينكه بايد به هنگام فتنه بيطرف ماند، سكوت اختيار كردند. ولي كساني كه در ميان انبوه خواص و اصحاب در همراهي اميرالمؤمنين مؤثر بودند همان معدود افرادي بودند كه در ميان امواج متلاطم فتنه در كنار علي(ع) ماندند و تهديد و تطميع ديگر خواص بر آنها تأثير نگذاشت.
در ميان اين جمعيت اندك، نقش عمار بسيار برجسته بود چون پيامبر خدا(ص) او را بهعنوان معيار حق معرفي كرده بود "العمار مع الحق " و خطاب به ايشان فرموده بودند "انت من كبار الفقها يا عمار " تو از بزرگان فقيهان هستي اي عمار. خداوند دينش را با تو تأييد و غدر غافلان را قطع ميكند.
زماني كه گروه جنايتكار و ظالم تو را بكشند عناد معاندان بر همه روشن خواهد شد(تفسير امام حسن عسكري(ع)، ص625)
از اينرو در زمان حاكميت رسمي اميرالمؤمنين و فتنههاي جمل و صفين نقش عمار ياسر بسيار ارزنده بود، زيرا عوام مردم ميديدند هر دو طرف اهل نماز و قرآنند و در ميان هر دو جناح اصحاب پيامبر(ص) حضور دارند، اينجا بود كه حضور عمار با آن سابقه طولانياش در اسلام و سرمايه عظيم "عمار مع الحق " نقش اساسي ايفا ميكرد.
نفس حضورش در سپاه اميرالمؤمنين(ع) مؤثر بود بهعلاوه اينكه عمار صاحب بصيرت و بينش سياسي خاصي بود كه پيامبر(ص) در همان مكه و در آغاز مسلمان شدنش به هنگامي كه از زيرشكنجه ابوجهل نجات يافت خطاب به ايشان فرمودند: "انت من كبار الفقهاء يا عمار " تو از بزرگان فقها هستي اي عمار! و اين فقاهت به معناي داشتن بصيرت و بينش ديني و سياسي است.
لذا در هر كجا كه ميديد مسلمانان دچار توهم شدهاند برقآسا حضور پيدا ميكرد و با تحليلهاي روشن آنها را از شبهه خارج ميساخت. از اينرو زماني كه در همان جنگ به شهادت رسيد اميرالمؤمنين(ع) دربارهاش فرمودند: "الا يا ايها الموت الذي ليس تاركي، ارجيني فقد افتيت كل خليل " اي مرگي كه مرا رها نميكني مرا راحت كن كه با شهادت عمار همه دوستان مرا از ميان برداشتي. (ديوان علي(ع)، ص383)
گرچه با شهادت عمار، عناد معاندان بعضي فئه باغيه و گروه جنايتكاران كه با تابلوي اسلام به جنگ اسلام ناب آمده بود روشن شد ولي سياستبازي مثل عمروعاص با القاي اين شبهه كه علي(ع) اين پيرمرد سالخورده و صحابي بزرگ رسول خدا(ص) را به ميدان جنگ آورده است و موجب كشتهشدن ايشان شده توانست مردم را دچار تزلزل فكري كند و از شورش مسلمانان برضد معاويه جلوگيري نمايد و در اين شرايط ديگر كسي مثل عمار نبود كه با بيان روشن و صريح خود، مردم را از اين شبهه خارج كند. و از اين بدتر، شرايطي بود كه با شيطنت عمروعاص قرآنها بر نيزه شد و با اين نيرنگ جديد، لشكر امام علي(ع) در مقابل اين شبهه از حركت بازايستاد و شمشيرها در غلاف رفت و درنتيجه اميرالمؤمنين تحت فشار خواص بيبصيرت مجبور به پذيرش حكميت آن هم حكميت فردي مثل ابوموسي اشعري گرديد و عملاً معاويه پيروز ميدان شد! و عجيبتر از آن اينكه پس از پايانيافتن جنگ صفين، همان گروه فشار مجدداً حضرت اميرالمؤمنين علي(ع) را عامل شكست معرفي ميكردند و بهعنوان خوارج بر ضد حضرت خروج كردند. در اين زمان هم جاي عمار خالي بود مسلماناني كه پيشانيهايشان از كثرت سجود پينهبسته بود و بعضاً حافظ قرآن نيز بودند تحت تأثير تبليغات خواص منحرف در مقابل حضرت صفآرايي كرده بودند و عمار نبود كه آنها را از اين شبهه بيرون آورد.
حضرت مجبور شد خود به ميان آنها آمده صريح با آنها سخن بگويند. با روشنگريهاي حضرت گرچه تعداد 4000 نفر هوشيار شدند و برگشتند، ولي تعداد زيادي هم در جهالت و انحراف خود ماندند كه از دم تيغ حضرت گذشتند در آخرين روزهاي عمر شريف حضرت، درحاليكه معاويه همه عهدها را شكسته بود و مردم كم و بيش طعم تلخ حكميت را چشيده بودند، ايشان براي بازگشت به صفين و جنگ مجدد با معاويه سپاه خود را تجهيز كردند و در دروازه كوفه با دلي پرخون صدا زدند: "كجايند برادرانم كه به ديار حق پيوستند؟ كجايند عمارياسر و ابن تيهان و ذو شهادتين و نظاير آنها كه بر مرگ پيمان بسته بودند و سرهايشان به سوي فاجران برده شد؟ سپس دست مباركشان را بر محاسن شريفشان گرفتند و مدتي طولاني گريستند و با تأكيد بر ويژگيهاي آنان فرمودند: برادران من كساني بودند كه قرآن را تلاوت ميكردند و براساس آن حكم ميكردند و بر واجبات تدبر ميكردند و آنها را برپا ميداشتند. سنت پيامبر را احيا ميكردند و بدعت را ميميراندند. هنگامي كه به جهاد دعوت ميشدند اجابت ميكردند و به رهبرشان اعتماد داشتند و از او پيروي ميكردند. "(نهجالبلاغه، سبعي صالح، ص260)
زمان به سرعت گذشت و امروز تاريخ تصوير روشني از خواص بصير و وظيفهشناس و خواص جاهل و دنياطلب به ما نشان ميدهد. با ذكر حوادث تاريخي، بر عمار و همرزمانش درود ميفرستيم و بر خواص جاهل و دنياطلب كه امام و رهبر خويش را ياري نكردند لعنت و نفرين. و اكنون روز امتحان بزرگ نخبگان و خواص ماست و فرداي نهچندان دور همين ماجرا تكرار ميشود و بر آنان كه در ركاب رهبري نقش عمارها ايفا كردند درود فرستاده ميشود و بر امثال ابوموسي اشعريها لعن و نفرين و البته ثواب و عقاب الهي آن نيز كه با درود و نفرين اين دنيا قابل مقايسه نيست در انتظارشان خواهد بود.
با ورقزدن تاريخ و مقايسه انقلاب اسلامي ايران با حوادث صدر اسلام ميتوان دوران حكومت دهساله امام راحل را به دوران حكومت دهساله پيامبر(ص) در مدينه تشبيه كرد و دوران رهبري مقام معظم رهبري به دوران حكومت اميرالمؤمنين(ع) در عصر حاكميت پيامبر(ص) همه چيز شفاف و روشن بود هيچ كس ياراي ايستادن در برابر پيامبر را نبود چرا كه هر پرچمي كه در برابر پرچم پيامبر برافراشته ميشد به پرچم شيطان تفسير ميشد ولي درعصر اميرالمؤمنين(ع) پرچمهايي با نام اسلام در برابر حضرت برافراشتند و با جذب عناصري مثل همسر پيامبر(عايشه) و برخي اصحاب پيامبر(ص) در زير پرچم خود موجب انحراف جمع كثيري از مسلمانان و صفآرايي آنها در برابر حضرت شدند. در زمان امام راحل(ره) نيز همه چيز شفاف بود هر پرچمي كه در برابر امام(ره) برافراشته ميشد مردم آنرا پرچم ضدانقلاب و عوامل بيگانه ميدانستند؛ لذا حتي منافقين نيز جرا‡ت نميكردند آنچه در دل دارند نسبت به امام و انقلاب ابراز كنند برخي از همين شخصيتهايي كه آن روزها جزو خواص انقلاب و حواريون امام شناخته ميشدند امروز با تغيير 180 درجهاي در مقابل امام و انقلاب ميايستند و بعضاً نيز تصريح ميكنند كه در آن زمان نيز بر همين باور بودهاند منتهي جرا‡ت اظهار آن را نداشتهاند! پس از رحلت امام(ره) امروز پرچمهاي زيادي برافراشته شده كه همگي ادعاي پيروي از راه امام(ره) ميكنند و متأسفانه كساني زير اين پرچمها قرار گرفتهاند كه روزي از ياران و اصحاب امام راحل(ره) بودهاند و از ايشان چندين حكم و چه بسا تعريف هم دارند، لباس روحانيت بر تن دارند و حتي بعضاً پيشوند آيتا... هم يدك ميكشند و گاه كساني كه حتي به بيت حضرت امام(ره) نيز نسبتي دارند به زير اين پرچمها كشانده ميشوند، اينجاست كه ممكن است برخي به شبهه بيفتند و از رسيدن به حق بازمانند. در اينجا جاي تفسير و تحليل عمارهاي انقلاب اسلامي است، كساني كه سالها در جريان انقلاب اسلامي تلاش كردهاند و با پاكزيستن و پاك انديشيدن اعتماد مردم را سرمايه بزرگ خود كردهاند بايد امروز نقش عمار را در ركاب مقام معظم رهبري ايفا كنند. آنها ميتوانند از طريق مصاحبه با صدا و سيما و ديگر رسانهها حضور در استانها و مراكز سياسي فرهنگي و مجامع حوزوي و دانشگاهي به روشنگري بپردازند و كساني كه دچار شبهه شدهاند را از شبهه خارج سازند. از شخصيتهايي مثل آيتا... مهدوي كني و عسكر اولادي و ديگر خواص انتظار ميرود به جاي تأكيد بر وحدت با كودتاگراني كه درصدد براندازي نظام اسلامي بودهاند بر تبعيت از رهبري و محاكمه سران آشوب و اغتشاش اصرار بورزند و با بصيرت سياسي، خواص بيبصيرت را بيدار نمايند، وگرنه چنانچه خواص بصير نيز سكوت كنند، در عمل باخواص بيبصيرت يكي خواهند بود، چرا كه نتيجه عمل آنها يكي است.
البته خوشبختانه ملت شريف ايران مرجع سياسي خود را نخبگان و خواص قرار نميدهند مردم اين سخن امام(ره) را با تمام وجودشان درك كردهاند كه اگر ميخواهيد به مملكتتان آسيبي نرسد پشتيبان ولايت فقيه باشيد. از اينرو، بهرغم و مردودشدن خواص ساقط شده در جريان اصلاحات آمريكايي و تجديدشدن برخي خواص از جناح راست كه در صدد مالهكشي سياسي بر عملكرد زشت آنها برآمدهاند و با شعار وحدت ملي و ائتلاف هر روز در كشور مسألهآفريني ميكنند مردم به اقدامات آن وقعي ننهاده، گوش به فرمان رهبري ايستادهاند. و چه زشت است كه در اين فتنه، خواصي كه بايد چراغ راه بصيرت مردم باشند خود بايد از بصيرت مردم استفاده كنند و چه تفاوت است ميان مردم چالوس كه در برابر باران سيلآسا خم به ابرو نميآورند و لحظهاي رهبرشان را تنها نميگذارند با كساني كه جز مصلحت و مفسده خود و حزب و گروهشان چيز ديگري نميشناسند. در پايان بخشهايي از بيانات مقام معظم رهبري دربارهِ خواص و نخبگان را يادآوري ميكنيم، معظمله در تبيين نقش عمار ياسر به عنوان يكي از خواص آن زمان بهويژه در جنگ صفين ميفرمايند: يكي از كارهاي مهم جناب عمار تبيين حقيقت بود چون جناح مقابل كه جناح معاويه بود تبليغات گوناگوني داشتند. اين كسي كه خودش را موظف كرده بود جلوي اين جنگ رواني بايستد عمار ياسربود. وقتي ميديد جايي اختلاف بينشان افتاد. و بگومگو ميكنند، خود را سريع به آنها ميرساند و برايشان صحبت ميكرد و حقايق را تبيين مي نمود و گرهها را باز ميكرد. نقش نخبگان هم اين است كه اين بصيرت را نه فقط در خودشان، بلكه در ديگران نيز بهوجود بياورند.ود بياورند.