IRNON.com
ديپلماسي عمومي در برابر لبخند آمريكايي
 

اگر دولت‌مردان ما چندين سال با تكيه بر "ديپلماسي عمومي " توانسته‌اند افكار عمومي را عليه استكبار- به ويژه صهيونيزم- تحريك كنند و آبرويي براي خودشان و ملّت ايران دست و پا كنند، چرا اين شيوه را ادامه ندهند؟خوب است دولت‌مردان اين شيوه را رها نكنند. رسماً در مصاحبه‌ها بگويند: مطمئن هستيم آمريكا دروغ مي‌گويد.


 

اگر دولت‌مردان ما چندين سال با تكيه بر "ديپلماسي عمومي " توانسته‌اند افكار عمومي را عليه استكبار- به ويژه صهيونيزم- تحريك كنند و آبرويي براي خودشان و ملّت ايران دست و پا كنند، چرا اين شيوه را ادامه ندهند؟خوب است دولت‌مردان اين شيوه را رها نكنند. رسماً در مصاحبه‌ها بگويند: مطمئن هستيم آمريكا دروغ مي‌گويد. آقاي اوباما تاكنون ثابت كرده كه دروغگو و دوچهره است. از طرفي از منافع و احترام متقابل حرف مي‌زند اما از آن‌طرف...‌افكار عمومي در جهان چنين رويكردي را مي‌طلبد. خيلي‌ها در جهان آماده‌ي‌ شنيدن اين حرف‌ها هستند. نبايد منتظر بود تا امريكا در عمل تغييري در رفتار مستكبرانه‌‌ي خود ايجاد كند؛ بايد او را وادار به تغيير رفتار كرد! يكي از راه‌هاي واداشتن او به اين تغيير، انجام حملات تبليغي است؛
در عرصه‌ي سياست، مهم‌ترين مسئله اين است كه انسان اولويت‌ها را درك كند. علّت ارادت ما به رهبر معظم انقلاب- جداي از مسأله‌ي ولايت كه امر ايشان را براي ما مُطاع مي‌كند و تشخيص‌هاي ايشان را براي ما مستظهر به هدايت الهي و نوراني قرار مي‌دهد- اين است كه اساساً اگر بخواهيم ايشان را به‌طور مساوي در كنار ديگران قرار دهيم، باز هم ايشان را خوش‌فهم‌تر و استراتژيست‌‌تر از تمام آن‌هايي كه در نظام جمهوري اسلامي هستند، مي‌بينيم. اين را مي‌توان با نگاهي به بحث‌ها و سخنراني‌هاي ايشان از پيش از انقلاب تاكنون ثابت كرد. رهبر انقلاب شخصيتاً داراي قدرت تفكر استراتژيك هستند؛ و اين جداي از نور ولايتي است كه اين ويژگي را تحكيم مي‌بخشد. حضرت امام هم همين‌‌گونه بودند.
البته گاهي ممكن است ژرف‌نگري و مصلحت انديشي يك استراتژيست را ديگران درك نكنند. در بحث مذاكره و رابطه با آمريكا نيز ممكن است خيلي‌ها در اثر غفلت در مورد تشخيص اولويت‌ها، عمق برخي از مواضع امام در گذشته و رهبر معظم انقلاب در شرايط كنوني را به خوبي درك نكنند.
بر اساس آنچه هم‌اكنون در صحنه‌ي سياست جهاني آشكارا ديده مي‌شود، نبايد با امريكا مذاكره كرد؛ مگر كسي كه بهتر مي‌تواند مصلحت‌ها را تشخيص دهد، يعني رهبري، مصالح بالاتري را ببينند كه البته تاكنون هيچ اشاره‌اي به چنين مطلبي نفرموده‌اند؛ بلكه مي‌توان خط عدم مذاكره را در فرمايشات ايشان به وضوح ديد.
تاكنون در مورد دلائل مذاكره نكردن با آمريكا نكات فراواني مطرح شده است، اما شايد چند نكته باشد كه تذكر و تأكيد بر آن‌ها مفيد و مناسب باشد:

1. امروز اصل مذاكره براي آمريكا نجات‌بخش است، نه نتيجه‌ آن
مدتي است كه سياستمداران آمريكايي، تغييراتي را به شكل صوري در آمريكا ترتيب داده‌اند. البته آن‌ها مجبور به تغيير بوده‌اند نه اين‌كه به انصاف روي آورده باشند. به هر حال از نظر منش رئيس‌جمهور، شخص رئيس‌جمهور، رنگ پوست رئيس‌جمهور و حرف‌هاي رئيس‌جمهوري كه در واقع دست‌نشاندي كارتل‌ها و تراست‌ها است، تغييراتي را ايجاد كرده‌اند.
اما از نگاه ما حاكميت امريكا تحت اشراف و نفوذ صهيونيسم است، نه انتخاب آزاد مردم آمريكا. پس هدف از اين تغييرات حساب شده چيست؟ طبيعتاً براي "گذر از بحران عدم مقبوليت جهاني " كه امريكا پيدا كرده است. در واقع آن‌ها به چنين تغييري، نياز داشته‌اند. چيزي هم كه در شرايط كنوني براي آمريكا اهميت فراواني دارد، نتيجه‌ي مذاكره نيست، اصل مذاكره است.
آمريكا در موقعيتي از ذلّت قرار گرفته كه نياز به مذاكره دارد. بنابراين اگر بتواند كشور مقتدر و انقلابي ايران را كه حرف تازه‌اي براي مردم جهان دارد، پاي ميز مذاكره بنشاند، به مردم منطقه و به افكار عمومي جهان،‌ ثابت خواهد كرد كه تغييراتش ظاهري نيست و ايران هم- به عنوان رأس مخالفان امريكا- بالاخره به زانو درآمد! آنوقت مي‌تواند تمام مصيبت‌هايي را كه بر سر جهان بشريت آورده، به فراموشي بسپارد، از محاكمه‌ي تاريخي، جان سالم به در ببرد و راه خود را به انحاء مختلف ادامه دهد.
اگر ايران در اين شرايط با آمريكا مذاكره كند،‌ آمريكا نجات پيدا كرده و جان تازه‌اي پيدا مي‌كند براي شاخ و شانه كشيدن براي اروپا، روسيه و ملّت‌هاي منطقه و پشتيباني محكم‌تر از اسرائيل‌ و حتي رفع بسياري از مشكلات اقتصادي خودش. آمريكايي‌ها مي‌خواهند از مذاكره با ايران كمك بگيرند تا از اين باتلاق نجات پيدا كنند. پس مي‌توان گفت الآن بهترين وقت براي مذاكره نكردن با امريكاست!
مگر ما دنبال اين نبوديم كه شاخ استكبار شكسته شود؟ اگر كمي ديگر تحمّل كنيم، چنين خواهد شد و بسيار بيشتر از اين‌ها به ذلّت خواهد افتاد. نبايد خودمان را دست كم بگيريم. ما براي آمريكا، يكي از كشورهاي جهان نيستيم. ما تنها كشور قدرتمندِ مقابل آمريكا هستيم؛ به‌ويژه از نظر تمدني و فكري.

2. محبوبيت ايران در افكار عمومي به عنوان پهلوان مبارزه با استكبار
كساني كه اهل دقت در افكار عمومي جهان هستند، مي‌دانند: مدت‌هاست كه ايران- خصوصاً‌ در سال‌هاي اخير- در افكار عمومي جهان، به عنوان قهرمانِ مقابله با استكبار جا افتاده است. نه فقط در جهان تشيع و جهان اسلام و نه فقط در ميان محرومان جهان، بلكه در افكار عمومي تمام جهان، ايران به عنوان يك قهرمان در مقابل استكبار قد عَلَم كرده و محبوبيت پيدا كرده است.
در خارج از كشور گاهي با ضدّ انقلاب‌هاي عادي برخورد داشته‌ايم كه با همين موضع‌گيري‌هاي قوي رئيس‌جمهور در مقابل آمريكا، به انقلاب اسلامي علاقه پيدا كرده‌اند و مي‌گويند: برخورد محكم ايشان با آمريكا، مايه‌ي‌ عزّت ما شده است. حتي وقتي پيش غيرمسلمان‌هايي كه اهل سياست‌بازي نيستند مي‌رويم، آن‌ها هم ما را تحسين مي‌كنند.
اساساً بحث استكبار صرفاً يك بحث ديني و انقلابي نيست. خوي استكباري آمريكا را تمام مردم عالم درك مي‌كنند. خود مردم آمريكا هم كم و بيش اين را مي‌فهمند. اكنون اين فهم و درك در اندازه‌ي قابل اعتنا و بسيار گسترده‌اي در افكار عمومي جهان وجود دارد. وقتي كسي محكم در مقابل يك مستكبر، مي‌ايستد، چقدر محبوب مي‌شود؟ همين كه ما در برابر يك مستكبر و قلدر ايستاده‌ايم، براي همه جالب است.
در چنين فضايي كه جمهوري اسلامي به واسطه‌ي اقتدار و ايستادگي خود توانسته اين جايگاه را پيدا كند، مستضعفان و مسلمانان به ايران دل بسته‌اند؛ شيعيان هم كه اتكاءشان كاملاً به اقتدار ايران در مقابل استكبار است. در اين شرايط اگر با مذاكره اين محل اتكا و قلّه را در جهان بشكنيم، گويا ديگر اميدي براي مبارزه‌ با استكبار در عالم باقي نخواهد ماند.
اگر پاي ميز مذاكره برويم و ظاهراً به همه‌ي منافعمان هم برسيم- مثلاً پول‌هاي بلوكه شده آزاد شود و خيلي از مسائل ديگر هم حل گردد- با اين مسأله چه مي‌توان كرد كه با رفتن ايران پاي ميز مذاكره با آمريكا، ديگر اميدي براي مبارزه با استكبار در جهان باقي نخواهد ماند.
اگر آمريكا بخواهد به بهانه‌ي برخي منافع دست چندم، ما را پاي ميز مذاكره بكشاند، چيزي شبيه دور زدن است. تأمين منافع دست دوم به قيمت كم شدن عزت جهاني ماست. اما به اين سادگي نمي‌توان از عزتي كه در مذاكره نكردن وجود دارد، گذشت.
گذشته از اين‌، اساساً منافع ملي ما هم الان در گروِ همين مذاكره نكردن است. عزّت جمهوري اسلامي از مهم‌ترين و ريشه‌اي‌ترين منافع ملي ماست كه هم بسياري از منافع امروز ما را در بر دارد و هم تمام منافع آينده‌مان را. همين عزت ملي و جهاني است كه مانع بروز بسياري از تعرض‌ها از سوي دشمنان ما شده است.
در صفحه‌ي شطرنجي كه هم‌اكنون در عالم پهن شده، ما مهره‌هاي قدرت‌مندي در زمين داريم و با برخي از حركت‌ها مي‌توانيم كارهاي مؤثري انجام دهيم. چرا بايد يك‌باره كليدي‌ترين مهره‌‌هاي خودمان را خودمان از زمين خارج كنيم!؟ در شرايط كنوني ما فرصت‌هايي داريم كه بر اساس آن‌ها مي‌توانيم در عالم نقش‌هاي جدي ايفا كنيم اما اگر پاي ميز مذاكره بنشينيم، ديگر آن فرصت‌ها را نخواهيم داشت.
رهبر معظم انقلاب يك‌بار سخني قريب به اين مضمون فرمودند كه الان برخي از كشورهاي قدرتمند پشت سر ما مي‌ايستند و جلوي آمريكا شاخ و شانه مي‌كشند. اين خيلي معنا دارد و تأمين‌كننده‌ي منافع ماست. به سادگي نمي‌‌توان از آن گذشت.
براي اين‌كه درك كنيد سمبل بودن ما در مبارزه با آمريكا، چقدر اهميت دارد، ببينيد چرا آمريكا يك برنامه‌ي چندين ساله را در اين منطقه انجام داده تا در زمينه‌ي علم‌داري مبارزه با آمريكا، بدلي به نام طالبان براي جمهوري اسلامي درست كند. آمريكا‌ براي اين‌كه اين علم دست ما نباشد، جريان طالبان را درست كرد تا بعد بتواند هر بلايي مي‌خواهد سر آن بياورد. هرچه خواست آن را تخريب كند و هرگاه خواست، آن را به سازش بكشاند يا در هرنوع مبارزه‌اي آن را شكست دهد و آن‌گاه ادعاي پيروزي نمايد.
صدّام را هم با شعارهاي ضد امريكايي راه‌انداخت تا بگويد ايران سمبل مبارزه‌ با من نيست. آن‌ها مي‌خواهند به اين وسيله ارزش علمدار بودن ايران در مبارزه با آمريكا را كم رنگ كنند. اين‌همه نقشه مي‌كشند و هزينه مي‌كنند فقط براي اين‌كه در افكار عمومي جهان جا بيندازند كه ايران سمبل مبارزه با آمريكا نيست. البته گاهي هم موفق شده‌اند. متأسفانه برخي از مسلمان‌ها واقعاً سمبل مبارزه با آمريكا را طالبان يا صدّام مي‌دانند!

3. منافع ما در گرو ذلت نهايي آمريكا
اگر روزي مذاكره مصلحت باشد، حتماً‌ اين مصلحت به دليل منافع ما، يعني منافع ايران، اسلام و انقلاب اسلامي خواهد بود. اما با كمي دقت روشن مي‌شود كه منافع ما تنها در گروِ‌ ذلّت نهايي آمريكاست. اگر كمي ديگر صبر كنيم آمريكا بسيار ذليل‌تر از اين خواهد شد. نبايد فريب حرف‌هاي آن‌ها را خورد كه مي‌گويند: "ما يك فرصت داديم. بياييد از اين فرصت طلايي استفاده كنيد! "1 آمريكا غلط مي‌كند فرصت بدهد؛ آن‌ها هر كاري كه ‌كنند، حتماً خباثتي در آن هست. همان‌گونه كه اگر شيطان به انسان بگويد: "برو به مسجد! " بايد درنگ كرد و به خود گفت: "حتماً اين‌بار در مسجد رفتن من اشكالي هست كه شيطان راه را باز كرده؛ شايد كار واجب‌تري را زمين ‌گذاشته‌ام. "
امام(ره) بي‌‌جهت نفرمود آمريكا شيطان بزرگ است. شيطان هيچ‌‌گاه دست از دشمني‌ برنمي‌دارد. بنابراين بايد به همه‌ي كارهايش با سوء ظن نگاه كرد. وقتي آمريكا بر مذاكره اصرار مي‌كند و مي‌گويد ما به ايران فرصت داديم، معلوم مي‌شود نبايد از اين فرصت استفاده كنيم. بايد صبر كنيم تا آمريكا ذليل‌تر شود؛ ذليل‌تر از آنچه هست. البته حالا هم خيلي به ذلّت افتاده‌اند؛ آن‌ها اين را مي‌دانند اما به روي خودشان نمي‌آورند و مي‌خواهند آن را پنهان كنند.

4. بار ديگر "ديپلماسي عمومي "
سياسيون ملاحظات متنوعي دارند. اطلاعات و موقعيت بنده هم در اندازه‌اي نيست كه بتوانم پيشنهاد قاطعي بدهم، ولي اگر دولت‌مردان ما چندين سال با تكيه بر "ديپلماسي عمومي " توانسته‌اند افكار عمومي را عليه استكبار- به ويژه صهيونيزم- تحريك كنند و آبرويي براي خودشان و ملّت ايران دست و پا كنند، چرا اين شيوه را ادامه ندهند؟
خوب است دولت‌مردان اين شيوه را رها نكنند. رسماً در مصاحبه‌ها بگويند: مطمئن هستيم آمريكا دروغ مي‌گويد. آقاي اوباما تاكنون ثابت كرده كه دروغگو و دوچهره است. از طرفي از منافع و احترام متقابل حرف مي‌زند اما از آن‌طرف...
‌افكار عمومي در جهان چنين رويكردي را مي‌طلبد. خيلي‌ها در جهان آماده‌ي‌ شنيدن اين حرف‌ها هستند. نبايد منتظر بود تا امريكا در عمل تغييري در رفتار مستكبرانه‌‌ي خود ايجاد كند؛ بايد او را وادار به تغيير رفتار كرد! يكي از راه‌هاي واداشتن او به اين تغيير، انجام حملات تبليغي است؛ تبليغات دروغي هم نيست؛ همه‌اش واقعيت دارد.
اگر آمريكا در اوج قدرت بود، اين‌گونه دست دراز نمي‌كرد. اگر از اوج قدرت به ذلّت افتاده، بايد اين ذلّت را بيشتر كرد؛ تا هنگامي كه واقعاً دست از خوي استكباري خود بردارد. اگر دولت مردان ما رسماً بگويند اين آمريكاست كه محتاج و مصرّ بر مذاكره‌ با ماست تا عزّتي بين مردم جهان پيدا كند، نمي‌دانيد چه اتفاقي در صحنه‌ي بين‌المللي به نفع انقلاب اسلامي و تمام مستضعفان جهان خواهد افتاد.
چرا بايد يك‌باره و در وسط راه، كوتاه بياييم؟‌ بايد همان ديپلماسي عمومي را ادامه دهيم. هنوز هم افكار عمومي جهان مايلند كسي قدرتمندانه مقابل آمريكا بايستد. قاعده‌ي ديپلماسي عمومي به ما مي‌گويد نگذاريد يك‌باره مردم با ترديد به شما نگاه كنند. مي‌توان آمريكا و همين وزير امور خارجه‌اش را كه متفرعنانه حرف مي‌زند، ‌به التماس انداخت.
ما اراده كرده‌ايم حق را محقق كنيم؛ پس ما حتماً چنين خواهيم كرد و نتيجه خواهيم گرفت. اين درس بزرگ امام بود كه در جريان انقلاب به ما داد. مگر نه اين است كه همه‌چيز به اراده‌ي‌ ما بستگي دارد؟ خداوند فرموده: "إنَّ اللَّهَ لا يغَيرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يغَيرُوا ما بِأَنْفُسِهِم "2 اين يعني همه‌چيز به ارادي ما بستگي دارد و امريكا هيچ غلطي نمي‌تواند بكند.

چشم‌انداز امام از رابطه با آمريكا
إن‌شاءالله ما مستكبران را به خاك مذلّت خواهيم نشاند؛ اين چيزي است كه امام به عنوان يك چشم‌انداز در مورد رابطه با آمريكا مطرح كردند: "من با اطمينان مى‏گويم: اسلام، ابرقدرت‌ها را به خاك مذلت مى‏نشاند. اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده‌ي خود را يكى پس از ديگرى برطرف و سنگرهاى كليدى جهان را فتح خواهد كرد. " 3
ما بايد آمريكا را به ذلّت بكشانيم. البته مسئله، "كشور " آمريكا نيست،‌ بحث جريان استكبار و فرعونيت است. وقتي آمريكا شكسته شود،‌ جريان استكبار شكسته و ذليل مي‌شود و حضرت هم خواهند آمد. همچنان‌كه در روايات وعده داده شده: حضرت مهدي (عج) هنگامي قيام خواهند كرد كه "حكومت‌هاي ستمگر به ضعف مي‌گرايند. " 4
صحنه‌ي روشن و اميدبخش مواجهه‌ي كنوني ما و مستكبران را مي‌توان اين‌گونه تصوير كرد: هنگامي كه حضرت موسي(ع) در حال بالا آمدن از ميان رود نيل است و ترس و دلهره‌هاي جامعه‌اش در حال فروكش كردن است؛ از آن‌طرف هم فرعونيان وارد نيل شده‌اند‌ و نيل آماده است كه فرعونيان را نابود كند.
تصديق اين تصور ساده است اما انكار اين‌كه ما در چنين موقعيتي نيستيم، دلائل محكمي مي‌خواهد تا انسان بپذيرد. زيرا همه‌ي علائم به ما مي‌گويند: داريم از مخمصه‌ها بيرون مي‌آييم. ديگر آخر بازي است. البته اگر بعضي‌ها نخواهند ما را به ميان سيلاب‌هايي كه آماده‌اند تا فرعونيان را غرق كنند، برگردانند.

پي‌نوشت:
1 . چهارشنبه گذشته اوباما در بيانيه‌اي به مناسبت تسخير لانه‌ي جاسوسي و قطع رابطه‌ي آمريكا با ايران گفت: "ايران بايد انتخاب كند كه آيا راه را بر روي فرصت‌ و موفقيت‌ بگشايد يا خير... زمان آن فرارسيده كه دولت ايران تصميم بگيرد كه آيا مي‌خواهد بر گذشته متمركز شود و يا اين‌كه انتخاب‌هايي را خواهد داشت كه راه را بر روي فرصت‌هاي بزرگ‌تر، موفقيت و عدالت براي مردم كشورش خواهد گشود. (پايگاه خبري جهان‌نيوز به نقل از خبرگزاري فرانسه)

2 . سوره‌ رعد؛ آيه 11

3 . صحيفه‌ي امام؛ ج 20؛ ص 325؛ پيام به مسلمانان ايران و جهان و زائران بيت‌اللَّه الحرام‏

4 . نجم‌الدين طبسي؛ نشانه‌هايي از دولت موعود؛ بوستان كتاب؛ 1385؛ ص

* گفتاري ازحجت الاسلام عليرضا پناهيان