IRNON.com
به بهانه فرا رسيدن هفته بسيج؛
بررسي پشتوانه سپاه و بسيج در مهار فتنه سبز
 

از نگاه دشمنان و مسئولان داخلي يكي از عوامل اصلي موفقيت نظام مهار فتنه سبز پس از انتخابات به ميدان آمدن سپاه و بسيج بود، اما اينكه چه عواملي سپاه و بسيج را در انجام وظيفه موفق ساخت موضوعي است كه متن حاضر به مواردي از آن پرداخته است.


 

دفاع شجاعانه و قهرمانانه ايران در برابر رژيم بعثي صدام در نهايت منجر به شكست وي و حاميان بين المللي اش و مفتضح شدن آنها از جمله آمريكا شد. اين واقعه بزرگ تاريخي در زمان خودش پيروزي شيريني را براي مردم ايران رقم زد و براي آينده از جمله زمان حاضر امنيت را ذخيره كرد. آنچه گفته شد به معناي آن نيست كه استكبار جهاني از ادامه دشمني با ايران دست برداشته است، بلكه مي توان گفت باعث گرديد تا سال ها دشمن از فكر حمله نظامي به ايران بازداشته شود و اگر چنانچه در برخي مواقع احساس كند بنا به ضرورت بايد به حمله نظامي روي آورد باز هم جانب احتياط را از دست ندهد. اما در هر صورت آمريكا از گزينه برخورد نظامي با ايران فاصله گرفت لكن همچنان بر دشمني با ايران اصرار مي ورزيد. اين دشمني براي برآورده شدن يكي از اين دو هدف بود. 1- يا نظام اسلامي ايران را براندازد. 2- چنانچه موفق به براندازي نمي شود رفتار ايران را مطابق ميل خود تغيير دهد. پرخطر بودن مسير نظامي، آمريكايي ها را بر آن داشت تا با استفاده از تجربه فروپاشي شوروي سابق و ساير رخدادهاي سياسي پس از آن در عرصه جهاني، با تكيه بر براندازي نرم، عداوت با ايران را ادامه دهد. چالش هاي آمريكا پس از اشغال افغانستان و عراق و نيز پاره اي موفقيت ها در سرنگوني حكومت ها در كشورهاي نو استقلال جدا شده از شوروي سابق، آمريكايي ها را براي به كارگيري اين شيوه به ظاهر جديد مصر ساخت. آنها تا حد زيادي ابزار و توانايي هاي خودشان را در اين راستا بسيج كردند و در حوادث پس از انتخابات آن را به كار گرفتند اما با هوشياري مسئولان نظام نتوانستند كاري از پيش ببرند. نحوه مديريت نظام عوامل برانداز را كه سعي مي كردند در مقابله با نظام از شيوه هاي به ظاهر مشروع استفاده كنند مجبور ساخت تا با آشكار ساختن ماهيت خود در جهتي كه با آنها نسبت بيشتري داشت حركت كنند. اين مسئله موجب شد تا چهره پنهان آنها براي مردم آشكارتر شود و به عنوان برانداز و عوامل بيگانه، بيشتر مورد تنفر مردم قرار گيرند. شكست آمريكايي ها و عوامل داخلي آنها، برايشان اين سوال را مطرح ساخت كه با وجود برنامه ريزي هاي چندساله، چرا اقدام آنها با شكست مواجه شد. جا دارد اين سوال نزد مسئولان نظام به اين شكل مطرح شود، نظام چگونه توانست بر فتنه سبز فايق شود. به يقين از نگاه دشمنان و مسئولان داخلي يكي از عوامل اصلي موفقيت نظام در اين رخداد بزرگ به ميدان آمدن سپاه و بسيج بود، اما اينكه چه عواملي سپاه و بسيج را در انجام وظيفه موفق ساخت موضوعي است كه متن حاضر به مواردي از آن پرداخته است.

1- دشمن شناسي
توطئه هاي پي درپي دشمنان نظام از ابتداي انقلاب عاملي شد براي اينكه دشمن شناسي در نظام اسلامي و به ويژه سپاه و بسيج تبديل به يك گفتمان جدي شود. تكرار دشمني هاي دشمن در اشكال متفاوت، اگرچه بعضاً نظام را به زحمت انداخت اما در عوض نيروهاي نظام نسبت به دشمن را هوشيار نگه داشت. توجه جدي سپاه و بسيج نسبت به دشمن باعث گرديد تا اين دو نهاد مقدس از شناسايي دشمن باز نماند. در طول 30 سال گذشته دشمن بسيار تلاش كرد تا با پنهان شدن در تاريكي به گونه اي دشمني خود را بروز دهد كه چهره اش مشاهده نشود اما مي توان ادعا كرد در كمتر توطئه اي بوده كه سپاه و بسيج چهره دشمن را نديده باشند. تمركز اين دو نهاد بر مقوله دشمن شناسي كار را بر دشمن سخت كرد تا جايي كه بيشتر برنامه هاي آنها به لحاظ دقت و حساسيت سپاه و بسيج به بحث دشمن شناسي با ناكامي مواجه گرديد. مقوله دشمن شناسي پس از پرورده شدن در سپاه و بسيج توسط بسيج به سطح جامعه سرازير مي شود و جامعه نيز نسبت به كينه ورزي و تحركات دشمن، آشنا و حساس مي گردد. حساسيت روزمره نسبت به دشمن سبب گشته تا جامعه فريب دشمن رانخورد و به شكل به هنگام نيز نسبت به اقدامات آن واكنش نشان دهد.

2- موقعيت دشمن
حساسيت سازماني سپاه و بسيج نسبت به دشمن در حدي است كه تلاش مي شود با كسب اطلاعات از دشمن و رصد آن نسبت به موقعيت دشمن اشراف كامل داشته باشد. آگاهي از موقعيت دشمن در مسائلي همچون افغانستان، عراق، لبنان، فلسطين، روسيه، چين، اروپا، مسائل اقتصادي، جايگاه بين المللي و... مي تواند به كار تحليل مسائل آمريكا آيد و رفتار آينده آن را در مسائل مختلف قابل پيش بيني كند. اشراف بر موقعيت دشمن اين امكان را فراهم مي سازد كه در هر شرايطي، كداميك از موضوعات مرتبط با دشمن و از كدام زاويه بايد به بحث گذاشته شود و بحث به كجا منجر گردد. تعقيب موقعيت هاي متفاوت دشمن و ارائه تحليل در خصوص آنها بر نگراني دشمن مي افزايد و براي نيروهاي خودي از اينكه بر دشمن اشراف دارند احساس خوشي را به همراه مي آورد و آنها را براي تعقيب موقعيت هاي دشمن مشتاق نگه مي دارد.

3- رفتار دشمن
رفتارشناسي دشمن و افشاي آن از جمله مواردي است كه بيشترين صدمات را بر دشمن وارد مي سازد. اهميت اين مسئله و ظرفيت بالاي بهره برداري از پرداختن به رفتار دشمن سبب گرديده، سپاه و بسيج طي سال هاي گذشته با دقت خاصي به اين موضوع بپردازند. تاكنون كمتر اتفاق مهمي در منطقه كه آمريكايي ها يك طرف آن بودند، افتاده كه از چشم سپاه و بسيج پنهان مانده است. پرداخت دايمي به رفتار دشمن در نيروهاي خودي حس جدال مستمر را حفظ و نيروهاي دشمن را دچار فرسايش و سرخوردگي مي كند. غور در رفتار دشمن شناسايي نقاط ضعف و قوت آن را به همراه دارد. با حمله به نقاط ضعف در رفتار دشمن، آن را بي اعتبار ساخت و بدبيني ها نسبت به آن را افزايش داد. رفتار آمريكا يي ها به سبب غرور و خوي استكباري پر از نمونه هايي از ناهنجاري ها است كه با پرداختن به آنها مي توان افكار عمومي عليه آنها را برانگيخت. بيشترين آسيبي كه تاكنون در افكار عمومي متوجه آمريكايي ها شده است و موجب خسارات سنگين شده از ناحيه رفتار آنها بوده است. گسترده بودن حضور آمريكا در مناطق مختلف دنيا آمريكا را ناچار به ارائه رفتارهاي زياد مي كند و بروز رفتار زياد هم به معناي بهانه دادن به دست مخالفان است كه تاكنون سپاه و بسيج از اين ضعف جبري آمريكا به خوبي سود برده و اجازه نداده آمريكا كم هزينه در حوزه هاي نفوذ خود جولان دهد.

4- عمل چند بعدي
مسايل نظامي سپاه و بسيج را از پرداختن به ساير مسايل باز نداشت. عمل چند بعدي سپاه و بسيج موجب شد سپاه به اقتضاي شرايط سازمان و عملكرد، خود را با قبض و بسط و نيز انعطاف هايي كه نياز شرايط را تأمين كند، همراه سازد. تحرك و بالندگي سپاه در اين خصوص مانع زمين گير شدن و در جا زدن سپاه و بسيج شد. اسنفجي عمل كردن سپاه و بسيج به سازمان هاي بيگانه اجازه مطالعه بر روي سپاه و بسيج كه بتوان از آن نتيجه روشن و ثابتي را گرفت، نداد و تقريباً آن را غيرممكن ساخته است، از اين رو تاكنون ترفندهاي دشمن براي لطمه وارد ساختن به سپاه و بسيج دستاوردي نداشته است. بي توجه نبودن سپاه و بسيج نسبت به مسايل سياسي اجتماعي با تقيد كامل نسبت به قانون، سپاه و بسيج را بر آن مي داشت تا در جهت آگاه ساختن نيروها، پويا عمل كنند تا از مسايل مهم باز نمانند. به يقين يكي از دلايل اصلي دشمني افراطي دشمنان با سپاه و بسيج اين است كه اين دو نهاد برخلاف نيروهاي نظامي در چارچوب نظامي گري محض تعريف و داراي وظيفه نشده اند. تجربه طولاني ميان دشمنان و نظام حاكي از آن است كه سپاه و بسيج به كرات در راه تحقق خواسته هاي دشمن موانع جدي ايجاد كرده اند.

5- آموزش و روشنگري سياسي
سپاه از بدو تأسيس به امر آموزش توجه خاصي داشت يكي از آموزش هايي كه به تدريج بر اهميتش افزوده شد و حوزه بسيج را نيز در برگرفت آموزش سياسي بود. رفتار خصمانه دشمن در آشكار ساختن اهميت آموزش سياسي و تداوم آن بسيار موثر بود. آموزش هاي مستمر سياسي در اشكال مختلف مانند تشكيل كلاس، برگزاري همايش انتشار بولتن، نشريه و برگزاري مسابقات سياسي موجب گرديد سپاه و بسيج بتوانند در كوران حوادث سياسي حضور اغيار را به خوبي حس و آن را شناسايي كنند. روشنگري هاي سياسي در سپاه و بسيج راه را بركارآمدترين ابزار دشمن كه رسانه است، بست و بررسي حوادث نشان مي دهد كه سپاه و بسيج كمترين تأثير را از اقدامات اغواگرانه دشمن پذيرفته اند. روشنگري هاي سياسي در عرصه سپاه و بسيج اين دو نهاد را از روند استحاله اي كه دشمن به شيوه تدريجي اعمال مي كرد، مصون نگه داشت. سلامت ماندن سپاه و بسيج در برابر دشمن بسيار چابك و توانمند ظاهر شدند و راه را بر آن بستند.

6- بصيرت
آنچه را كه مي توان در رأس برنامه هاي سپاه و بسيج ديد كه ساير مسايل در حول آن قابل تحليل خواهد بود موضوع بصيرت است. شايد بتوان گفت بيشترين توصيه هاي مقام معظم رهبري درخصوص بصيرت در ديدارهايي بودند كه پاسداران حضور داشته اند. اين خود نشان مي دهد برخورداري سپاه و بسيج از بصيرت براي انجام رسالت خطير اين دو نهاد، تا چه ميزان اهميت دارد. پس از تأكيدات چندباره مقام معظم رهبري در ارتباط با بصيرت، سپاه مساعي خود در اين باره را افزايش داد و بصيرت افزايي به عنوان يكي از اركان اصلي فعاليت آموزشي سپاه و بسيج درآمد.
بحث بصيرت از آن جهت اهميت دارد كه در هر نقطه اي از پيكره نظام بصيرت وجود نداشته باشد، نقطه كوري تلقي مي شود كه دشمن از آن نقطه مي تواند نفوذ و ورود پيدا كند. در حوادث پس از انتخابات دشمن با ارسال اخبارآلوده و مسموم با غبارآلود ساختن فضا همه عوامل شكل دادن به فتنه را فراهم كرد و عملاً نظام درگير يك فتنه بزرگ شد. اين فتنه از يك سو موجب افزايش تحركات فتنه انگيزان شد و از سوي ديگر در ابتداي امر بخش گسترده اي از مردم را دچار بلاتكليفي كرد و پس از آن هم برخي از خواص دچار اشتباه در شناخت شدند و در نهايت در اين امتحان بزرگ مردود شدند. در چنين اوضاع و احوالي بود كه سپاه و بسيج وارد ميدان مقابله با فتنه سبز شدند. افرادي كه با تمام وجود عاشق ولايت بودند در واقع بايد به مقابله با دشمني مي رفتند كه خاكريزهاي نظام را پشت سر گذاشته بود و مي خواست به كانون اصلي نظام برسد كه يكباره با مانع قدرتمند سپاه و بسيج روبه رو شد. براي اين كه اين نيرو بتواند فتنه را مهار كند عشق به ولايت و صدور فرمان كفايت نمي كرد. نيروي مقابله كننده مي بايست پيشتر با كسب آگاهي و آشنايي با ابعاد كينه ورزي دشمن و تحصيل بصيرت در خصوص كانون فتنه و فتنه انگيزي دشمن به يقين مي رسيد تا بتواند جانانه عمل كند و خوشبختانه چون اين مجموعه پيشتر و در طول زمان با اين مسائل آشنا شده و به بصيرتي كه بتواند دست هاي پنهان دشمن را از پشت پرده ببيند دست يافته بود آنچنان به وظيفه عمل كرد كه دشمن دچار بهت شد. بهت از اينكه چرا اين همه هجمه رسانه اي كوچكترين خللي در اراده و شناخت اين دو نيرو به وجود نياورد و مانع تشخيص صحيح آنها نشد.



نويسنده: جواد رضايى