IRNON.com
جنگ نرم، جنگي كم هزينه اما خطرناك
 

جنگ نرم، امروزه مؤثرترين، كارآمدترين و كم هزينه ترين و درعين حال خطرناك ترين و پيچيده ترين نوع جنگ عليه امنيت ملي يك كشور است، چون با كمترين هزينه كشور مخاصم را هدف تهاجم خود قرار مي دهد.


 

انتشار مقاله مشهور جوزف ناي نظريه پرداز آمريكايي تحت عنوان «قدرت نرم» power Soft در فصلنامه آمريكايي foreign policyدر سال 1990 ديدگاه جديدي را به مخاطبان ارائه كرد كه براساس آن ايالات متحده به جاي آن كه از طريق بكارگيري آنچه كه قدرت سخت مي نامند به انجام كودتاي نظامي در كشورهاي رقيب اقدام كند؛ تلاش خود را بر ايجاد تغييرات در كشورهاي هدف از طريق تأثيرگذاري بر نخبگان جامعه متمركز مي كند.
براين اساس آمريكا مي توانست بجاي سرمايه گذاري ميليارد دلاري بر تئوري جنگ ستارگان به منظور مقابله با آنچه تهديد شوروي خوانده مي شد، به سرمايه گذاري بر نخبگان جامعه شوروي از طرق مختلف اقدام كند. پس از فروپاشي شوروي جوزف ناي مقاله ديگري تحت عنوان «كاربرد قدرت نرم» در فصلنامه فارن پالسي در سال 2004 منتشر ساخت كه تكميل كننده نظرات قبلي او متناسب با تغييرات جهان در سال هاي پس از فروپاشي شوروي و بويژه تحولات ناشي از واقعه يازده سپتامبر در روابط بين الملل بود.
در مقاله مذكور جوزف ناي ديدگاه خود را درباره ايجاد تغييرات از طريق به كارگيري ديپلماسي عمومي در كنار بكارگيري قدرت نرم در ميان نخبگان جامعه هدف مطرح كرد. بعدها نظرات او تكميل تر شد و به عنوان دستورالعمل سياست خارجي آمريكا تحت عنوان بكارگيري «قدرت هوشمند» Smart power به مورد اجرا گذارده شد. براساس اين نظريه آمريكا با استفاده از ديپلماسي عمومي و قدرت هوشمند به برقراري نفوذ در بدنه جامعه هدف كمك مي كند. اين ديدگاه با دستورالعمل هاي اجرايي كه توسط كارشناسان اطلاعاتي آمريكا نظير دكتر «جين شارپ» تهيه شد، در سطح رسانه هاي گروهي به مفهوم «انقلاب نرم» معروف شد.
هم اكنون كشورهاي استكباري به اين نتيجه رسيده اند كه همان گونه كه استعمار به شيوه هاي قديم، ديگر جواب گوي نيازها و اقتضائات امروزه نيست و بايد در قالب استعمار نو وارد برخي از كشورها شد، از طريق جنگ سخت نيز چندان نمي توان موفقيت هاي موردنظر را كسب كرد. بنابراين سعي مي كنند با تمركز بر مسائل فكري، ايدئولوژيك و فرهنگي و در واقع با گشودن جبهه جنگ نرم، به اهداف خود برسند.
بنابراين جنگ نرم، امروزه مؤثرترين، كارآمدترين و كم هزينه ترين و درعين حال خطرناك ترين و پيچيده ترين نوع جنگ عليه امنيت ملي يك كشور است، چون مي توان با كمترين هزينه با هدف تهاجم خود قرار مي دهد.
جنگ نرم به روحيه، به عنوان يكي از عوامل قدرت ملي خدشه وارد مي كند، عزم و اراده ملت را از بين مي برد، مقاومت و دفاع از آرمان و سياست هاي نظام را تضعيف مي كند، فروپاشي رواني يك ملت مي تواند مقدمه اي براي فروپاشي سياسي- امنيتي و ساختارهاي آن باشد. جوزف ناي قدرت نرم را شيوه غيرمستقيم رسيدن به نتايج مطلوب بدون تهديد يا پاداش ملموس مي داند. اين شيوه غيرمستقيم رسيدن به نتايج مطلوب قدرت است. بر اين پايه يك كشور مي تواند به مقاصد موردنظر خود در سياست جهاني نايل آيد، چون كشورهاي ديگر، ارزش هاي آن را مي پذيرند، از آن تبعيت مي كنند، تحت تأثير پيشرفت و آزادانديشي آن قرار مي گيرند و در نتيجه خواهان پيروي از آن مي شوند. در اين مفهوم آنچه مهم تلقي مي شود، تنظيم دستورالعملي است كه ديگران را جذب كند. بنابراين جنگ نرم، توانايي كسب آنچه كه مي خواهيد از طريق جذب كردن نه از طريق اجبار و يا پاداش مي باشد.(1)
شيوه اعمال جنگ نرم
شيوه عمده اين تأثيرگذاري نيز به اين صورت است كه ابتدا مجموعه مؤلفه هايي را در ارتباط با يك موضوع استخراج مي كنند؛ يعني در رابطه با موضوعي كه مي خواهند القائي درمورد آن داشته باشند، چند مؤلفه را استخراج كرده و سعي مي كنند دست كم نيمي از اين مجموعه مؤلفه ها صادق باشد. آن گاه اين اطلاعات صحيح را به عنوان پوشش و چتري به كار مي گيرند تا در دل آن، چند موضوع خلاف واقع و نادرست را با تجزيه و تحليل هايي و به عنوان كالا و خدمات فكري و فرهنگي به كام مخاطب بريزند. بنابراين با جذابيت ظاهري كه براي مخاطبان ايجاد مي كنند، آن ها را در پي بردن به انگيزه اصلي، دچار مشكل كنند. زيرا هنگامي كه مخاطب مي بيند چند مورد از اين مؤلفه ها صحيح است، ديگر كل آن پديده و تحليل ارائه شده از آن را مي پذيرد. دشمنان از اين طريق مي توانند اهداف مورد نظر خود را به مخاطب تحميل كنند. استفاده از قدرت نرم عليه تماميت ارضي، استقلال و هويت ملي كشور تنها در شرايط ضعف و شكست نظام اتفاق نمي افتد بلكه در «پيروزي هاي خيره كننده» هم از اين ابزار براي تضعيف موقعيت داخلي و بين المللي انقلاب و نظام استفاده مي شود. شيوه هاي به كارگيري جنگ نرم طي مراحل مختلف و با ابزار متفاوتي انجام مي گيرد. شايد اولين كاري كه در جنگ نرم انجام مي شود اين است كه شخص را نسبت به ديدگاه هاي خود دچار شك و ترديد مي كند. شك، فرد را دچار خلأ فكري و منطقي مي كند و او آماده مي شود تا چيزهاي ديگري را در ذهن بپذيرد.
بنابراين ابتدا فرد بايد نسبت به منابع فكري خود شك كند. در مرحله دوم، مخاطب بايد منابعي كه اطلاعات در آن ريخته مي شود را بپذيرد. براي نمونه دشمن مي گويد: رسانه هاي شما دروغ مي گويند يا همه واقعيت را نمي گويند و براساس منافع خودشان اين كار را مي كنند... در نتيجه نسبت به صحت عمل رسانه هاي خودي شك پيدا مي شود؛ ولي همچنان نياز هست كه منابع اطلاعاتي ديگري جايگزين آن شود. آن گاه سريعاً منابع رقيب از سوي دشمنان معرفي مي شوند. تزريق اطلاعات اين گونه صورت مي پذيرد. يكي ديگر از روش هاي مهم در جنگ نرم، فريب است؛ يعني مخاطب بايد به اين نتيجه برسد كه بايد اين كار را انجام دهد و راهي جز اين ندارد.
اين زماني است كه گزينه هاي مقابل او آنقدر محدود شود كه هرچه را در دايره گزينشش انتخاب كند، براي طرف مقابل، برد محسوب شود. ظاهراً تنوع هست ولي راه گريزي نيست.
مهم ترين و بالاترين سطح فريب اين است كه فرد را به خودفريبي بكشانند. گاهي فرد فريب مي خورد اما مي داند كه فريب خورده و چاره اي ندارد. گاهي نيز فرد فريب مي خورد اما هرچه تلاش مي كنند او را از دايره و تور فريب بيرون بياورند، امكان پذير نيست؛ چراكه نمي خواهد باور كند كه فريب خورده است.
شيوه ديگر اعمال جنگ نرم ايجاد ادبيات و روش هاي مطلوب براي جذب مخاطب ميباشد. هر انساني، ارزش ها و هنجارهايي در ذهن خود دارد. اگر مطالبي كه ديگران مي گويند تفاوت زيادي با اين ارزش هاي ذهني داشته باشد، آن را پس مي زند. به عنوان مثال هيچ گاه فردي مذهبي پيامي كاملاً ضدمذهبي را نمي پذيرد و شديداً با آن پيام مقابله مي كند به همين دليل دشمن تلاش مي كند پيام مورد نظرش را باتوجه به ارزش ها و هنجارهاي مخاطبان، طراحي كند و با ادبيات و شيوه هايي كاملاً معقول و پسنديده مخاطب را در ابتدا جذب كرده و سپس مفاهيم و ارزش هاي موردنظر خود را به صورت نامحسوس به او القاء نمايد.
از اين رو يكي از مسائل پراهميت در جنگ نرم، طراحي ادبيات مناسب است. ادبياتي كه ظاهري ارزشمند داشته باشد. دشمنان، ادبيات و ارزش هاي ما را منفور و نامطلوب نشان مي دهند؛- ذهن مردم هم طبيعتاً به چيزهاي نازيبا گرايش ندارد- آن گاه يك ادبيات جايگزين مطرح مي كنند و از اين راه به مرور زمان بر تمايلات و رفتارهاي ما تأثير مي گذارند. اين گونه است كه بعد از مدتي، فرد دچار عميق ترين شكل فريب، يعني خودفريبي مي شود و هرگونه تلاش براي آزادسازي را تلاش براي نابودي مي انگارد و در نتيجه مقابل آن مي ايستد.
1 Joseph S Nye Soft Power: the Means to Success in World Poliics
New York: Public Affairs 2004page

 



نويسنده: شبنم نادري