ولايت و ولايتمدارى از ديدگاه امام خميني و مقام معظم رهبرى

در انديشه امام و رهبرى قوس صعود ولايت ذات خداوند تبارك و تعالى و اراده و مشيت اوست و پـس از تـجـلى ولايـت مـحـمـدى (ص ) و ائمـه مـعـصـومـيـن ؛ قـوس نزول آن در حكومت و سياست و اجراى احكام و قوانين الهى امتداد دارد.
چكيده
تـجـلى فـيـض الهـى در خـلقـت و هـدايـت بـشـريـت و نـيـز مـنـشـاء عـروج و تـكـامـل انـسـان ها ((ولايت )) است . ساختمان رفيع نظام هستى و دين حياتبخش اسلام بر اين بـنـيـان مـرصـوص بنا نهاده شده است . و ولايتمدارى تنها راه سعادت و نجات انسان ها از ضـلالت و گـمـراهـى اسـت . در ايـن مقاله به اختصار مفهوم و جلوه هاى ولايت در عالم غيب و شـهـود، عرفان و سياست و شاخصه هاى ولايتمداران و آسيب هاى آن از ديدگاه امام و رهبرى بازخوانى مى شود.
كليدواژه ها: ولايت ، ولايتمدارى ، عرفان ، سياست ، امام خمينى ، مقام معظم رهبرى .
مقدمه
ولايـت بـيـت الغـزل عـرفـان نـظـرى در مـحـفـل انـس اهـل مـعـرفـت و اوج قـله تـكـامـل انـسـان در قـرب الهـى و فـصـل مـمـيـز حقيقت انسانى است شعاع درخشان ولايت رواق موضوعات مختلفى را نورافشان مى نمايد؛ از نظر هستى شناسى و نظام آفرينش در بحث انسان كامل ، فضاى عرفان نظرى را عطرافشان مى كند و جلوه آن در مساءله امامت و خلافت در حوزه باورهاى دينى زينت بخش بارگاه كلام است و نازلترين مرتبه ولايت در استقرار و تثبيت حكومت دينى ، سياست و حاكميت را از ظلمت تيرگى جدايى از آموزه هاى دينى رهانيده است .
بـنـابـرايـن ولايـت زلال كـوثـر جـوشـانـى اسـت كـه از عـالم غيب و نشئه ملكوت سرچشمه گرفته و تا سرزمين هاى استقرار نهاد حكومت دينى جارى است .
در انـديـشـه و آثـار عـمـيـق و لطيف عرفانى سياسى امام خمينى و مباحث و بيانات مقام معظم رهبرى گستره وسيع مفهومى ولايت از قلّه عرفان تا دامنه سياست مشاهده مى شود. اكنون در اين مقاله به اختصار به مفهوم تعبيرات و مراتب ، حقيقت و اسرار ولايت و نيز ولايت پيامبر، ائمه و ولى فقيه و جامعه ولايتمدار از نگاه امام و مقام معظم رهبرى مى پردازيم .
مفهوم شناسى
در انـديـشه و آثار امام و رهبرى مفهوم ولايت آميزه اى از معنى لغوى و آموزه هاى دينى است . امـام در مـتـون عـرفانى ولايت را به معنى قرب ، محبوبيت ، تصرف ، ربوبيّت ، و نيابت آورده و در بيانات خود با استفاده از حديث ((م ا نُودِىَ بِشَىْءٍ بِمِثْلِ م ا نُودِىَ بِالْوِلا يَةِ)) و حـديـث غـديـر خـم ، ولايـت را بـه حـكـومـت كـردن مـعـنـا مـى كـنـد. مـقـام مـعـظـم رهـبـرى ، اتصال ، پيوند، محبت و حاكميت را معنى ولايت مى نامد و با اشاره به رويداد مهم و تاريخ سـاز غـدير استحكام پيوند روحى و معنوى مسلمانان با حاكمان شايسته و صالح را تحقق معنى و مفهوم ولايت از جنبه سياسى و حكومتى مى داند.
تعبيرات و مراتب
در آثـار امـام و رهـبـرى بـه تـنـاسـب مـناسبت ها و موضوعات عرفانى ، سياسى و اخلاقى تعبيراتى از برخى انواع ، اقسام و مراتب ولايت بيان شده كه در اين قسمت به آنها اشاره مى شود.
1. ولايـت كـليـّه الهيه : ولايت و خلافت الهى كه والاترين مقام و شاءن الهى و باب ابواب ظـهـور و كـليـد كـليـدهـاى غـيـب و شـهـود اسـت و ريـشـه و سـرآغـاز و اصـل خـلقـت بـر آن بـنـا نهاده شده است . اين ولايت در نظام هستى در ولايت پيامبر، انبياء و ائمه معصومين ظهور مى كند.
2. ولايـت تـامـه : عبارت است از فانى كردن رسوم عبوديت ، پس اين ولايت همان ربوبيتى است كه كنه عبوديت مى باشد. يعنى به مقام فنا رسيدن و از خود چيزى نديدن است .
3. ولايـت ظـاهـرى و بـاطـنـى : ولايـت بـاطـنـى از نـهـايـت قـرب بـه حـق حـاصـل مـى شود و ولايت ظاهرى اداره حكومت و اجتماع است كه هر دو مخصوص پيامبر و ائمه مـعـصـومـيـن اسـت .ولايـت ظـاهرى پس از ائمه معصومين به ولى فقيه اختصاص دارد. البته دسـتيابى به مراتب نازله ولايت باطنى ، با سير و سلوك ، تهذيب نفس و قرب فرائض و نوافل براى فقيهان مهذب و پارسا دور از دسترس نيست .
4. ولايـت تـكوينى و اعتبارى : ولايت تكوينى از مقامات معنوى ائمه اطهار است كه به موجب آن جـمـيـع ذرات عـالم در بـرابـر ولى امـر خـاضـع و مـطـيـعند اما ولايت اعتبارى آن است كه عقل يا شرع آن را وضع كرده باشد. مانند ولايت فقيه كه از امور اعتبار عقلايى به شمار مـى آيـد. و اعـتـبـار شـرعـى آن بـه اسـتـمـرار ولايـت رسول الله (ص ) و جعل الهى است .
5 . ولايـت الهـى و ولايـت شـيـطـانـى (طـاغوتى ): اين تعبير امام و رهبرى الهام گرفته از فرهنگ قرآن است كه مؤ منان را تحت ولايت خداوند و غير مؤ منان را تحت سرپرستى شيطان مـعـرفـى مـى كند. ((اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ اَّمَنُوا يُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا اءَوْلِيـَاؤُهـُمُ الطَّاغـُوتُ...)) (بـقره : 257) البته ولايت الهى همان ولايت خاصه است و ولايت شـيـطـانـى يـك امـر عدمى است . برجسته ترين شاخصه جامعه مؤ منان كه تحت ولايت الهى هستند از ديدگاه امام و رهبرى عبارتند از:
1. تـقـويـت اراده ايـمـانـى بـر مـحـور تـوحـيـد و غـلبـه بـر اميال و هواهاى نفسانى در حوزه اخلاق
2. عدالت گرايى ، الفت ، صميميت در حوزه اجتماعى
3. برائت از مشركان و استكبار و حفظ روحيه تعهد دينى و معنوى در عرصه سياسى نظام اسلامى
و شـاخـصـه هـاى شـيـطـانـى عبارتند از: بت پرستى مدرن ، تعصب هاى جاهلى و قبيله اى ، نـفـسـانـيـت ، دنـياطلبى و خودمحورى . از نگاه اين بزرگواران كشورهاى اسلامى يا ديگر رژيم هايى كه تحت سلطه استكبار و بيگانگان قرار دارند تحت ولايت شيطان هستند.
يـادآورى ايـن مـطـلب ضـرورى اسـت كـه در فـرهـنـگ اهـل مـعـرفت ، ولايت به معنى قيام عبد است به حق چون فانى شود و آن با دوستى حق نسبت بـه او حـاصـل مـى شـود تـا ايـن كـه او را بـه مـقام قرب و تمكين مى رساند. يعنى از راه دوستى حق ، بنده فانى در خدا و به او باقى بماند. نكته ديگر اين كه ولايت كليه الهيه و ولايت تامه و ولايت باطنى كه امام در آثار خود به تناسب مباحث و موضوعات مطروحه از آنها سخن به ميان آورده در اصل يك حقيقت هستند كه با الفاظ گوناگون از آنها نام برده اسـت . ولايـت تـكـوينى معصومين نيز از آثار ولايت تامه يا مطلقه آنان است . البته پائين ترين مرتبه ولايت ، سير الى الله سالك و فنا شدن او در حق و عالى ترين مرتبه ولايت كـه فـيـض الهـى است مقام و مرتبه وجودى پيامبر(ص ) و ائمه معصومين عليهم السلام است كه در اسرار ولايت به آن اشاره مى شود.
اسرار و حقيقت ولايت
امـام بـا اسـتـنـاد بـه آيـه ((فـِطـْرَةَ اللّ هِ الَّتـى فـَطَر النّ اسَ عَلَيه ا)) و برخى احاديث تـفـسيرى ذيل آيه فطرت ، و تحليل نظر استاد عرفان خود ((آيت الله شاه آبادى )) حقيقت ولايت را يك امر فطرى مى داند و مى فرمايد: ولايت شعبه توحيد است زيرا كه حقيقت ولايت ، فـيـض مـطـلق اسـت و فـيـض مـطـلق ظـلّ وحـدت مـطـلقـه اسـت و فـطـرت بـالذات مـتـوجه كـمـال اصـلى اسـت ، و چـون فـطـرت فـنـاى در كـمـال مـطـلق را مـى خـواهـد و حـصـول بـه كـمـال كـه حـقـيـقـت ولايـت اسـت ، فـنـاى در كـمـال مـطـلق اسـت ، پـس حـقيقت ولايت نيز از فطريّات است . همچنين در شرح احاديث صراط مـسـتـقـيـم و مـحـاسـبـات قـيـامـت ، حـقـيقت صراط را صورت باطن ولايت معرفى مى كند. و در ذيـل آيه اِنّ ا عَرَضْنَا الاَْم انَةَ عَلَى السَّم وا تِ وَالاَْرْضِ... . مى نويسد مراد از امانت الهى در مـشـرب اهـل عـرفـان ((ولايـت مـطلقه )) است كه غير از انسان هيچ موجودى لايق آن نيست و در تـوضـيـح و مـصـاديـق ولايـت مـطـلقـه چـنـيـن مـى گـويـد: ولايـت اهل بيت عصمت و طهارت ، دوستى خاندان رسالت و عرفان مقام مقدس آن ها امانت حق است . امام در يـك بحث كوتاه عميق و لطيف عرفانى درباره حقيقت ولايت و پيوستگى و در هم تنيدگى تـوحـيـد، نـبـوت و ولايـت مـى فـرمـايـد: ((حـقـيـقـت خـلافـت و ولايـت ظـهـور الوهـيت است و آن اصـل وجـود و كـمـال آن است . و هر موجودى كه حظّى از وجود دارد از حقيقت الوهيت و ظهور آن كه حقيقت خلافت و ولايت است حظّى دارد و لطيفه الهيه در سرتاسر كائنات از عوالم غيب تا منتهاى عالم شهادت بر ناصيه همه ثبت است و آن لطيفه الهيه حقيقت ((وجود منبسط)) و ((نفس الرحمن )) و ((حق مخلوقُ به )) است كه بعينه باطن خلافت ختميّه و ولايت مطلقه علويه است . و از ايـن جـهـت اسـت كـه شـيـخ عـارف شاه آبادى دام ظله مى فرمود كه شهادت به ولايت در شـهـادت بـه رسـالت منطوى است ، زيرا كه ولايت باطن رسالت است . و نويسنده گويد كـه در شـهـادت بـه الوهـيـت ، شـهـادتـيـن مـنطوى است جمعاً و در شهادت به رسالت آن دو شهادت نيز منطوى است ، چنانچه در شهادت به ولايت آن دو شهادت ديگر منطوى است .))
حقيقت محمدى (ص ) و ولايت علوى
بـا تـوجـه بـه آنـچـه گـذشـت اسـرار و حـقيقت ولايت در نظام هستى را بايد در حقيقت وجود پـيـامـبـر(ص ) و حـضـرت عـلى (ع ) جستجو نمود. و انگيزه نگارش كتاب گرانسنگ و عظيم القدر مصباح الهدايه با قلم ژرف انديشانه امام خمينى ، پرده بردارى از اين راز سر به مـُهـر هـستى و كشف حقيقت محمدى و ولايت علوى است و بخشى از مضامين و تعابير بلند آن در سال هاى بعد در ديگر تاءليفات يا بيانات امام مشاهده مى شود كه در اين جا به اختصار بيان مى گردد. امام با تحليل عميق احاديث خلقت پيامبر به عنوان اولين جلوه الهى در نظام هـسـتـى و بـرتـرى او نـسـبـت بـه حـضـرت آدم و انـبـيـاء و تـمـام مـوجـودات و اين كه روح رسـول خـدا(ص ) و ائمه معصومين نخستين آفريده خدايى هستند مى نويسد: ((پيامبر و ائمه واسـطـه بـيـن حـق و خـلق و واسـطـه رحـمـت رحـمـانـيـه انـد و رحـمـت رحـمـانـيـه اصـل وجـود را افـاضـه مـى كـند، بلكه رحمت رحمانيه خود مقام ولايت آن هاست .)) و درباره رسـالت و نـبـوت پـيـامـبـر مـى گـويد: ((تمام دائره وجود از عوالم غيب و شهود تكويناً و تـشـريـعـاً وجـوداً و هـدايـتـاً ريزه خوار خوان نعمت آن سرور هستند. و آن بزرگوار واسطه فـيـض حـق و رابطه بين حق و خلق است و اگر مقام روحانيت و ولايت مطلقه او نبود، احدى از مـوجـودات لايـق اسـتفاده از مقام غيب احدى نبود و فيض حق عبور به موجودى از موجودات نمى كـرد. از ايـن رو امـام وجـود را سـايـه حقيقت ولايت مى داند، و آنچه در عالم تجلى كرده حقيقت مـحـمـديـه و ولايـت عـلويـّه معرفى مى كند كه در عالم امر و غيب با يكديگر متحد بوده و در عـالم خـلق يـكـى در كسوت نبوت و ديگرى امامت ظاهر شده است و پيامبر در مقام ولايت كليه عـظـمـى و ولى الله مـطلق بالاصاله و حضرت على باطن خلافت مطلقه كليه و ولى الله مـطـلق و بـالتـّبـع نـاميده مى شود كه اراده آن ها فانى در اراده حق و از سوى ديگر اراده شان ظل اراده حق است و عالم با تمام اجزايش در اختيار آن ها قرار دارد. ايشان با اشاره به جمله حضرت على كه با اشاره به سينه مباركشان فرمود: ((ه ا اِنَّ ه اهُن ا لَعِلْماً جَمَاً.)) به نـاشـنـاخـتـه مـانـدن ابـعـاد و زوايـاى پنهان و رموز كشف نشده ولايت تاءسف مى خورد و مى گويد: ((آن علومى كه در سينه ايشان بود پيدا نكرد اشخاصى كه حَمَله آن علم باشند و بـلااشـكـال آن عـلمـى كه ايشان حمله اش را پيدا نكرد، آن علم اسرار ولايت ، اسرار توحيد اسـت و بـايـد هـمـه عـرفـا تـاءسـف بـخـورنـد بـر ايـن كـه مجال براى ايشان پيدا نشد كه آن اسرار را كه بايد افشا كند، افشا بفرمايد.))
معيار سنجش و قبولى اعمال
ولايـت مـعـصـومـيـن (ع ) از اصـول كلى و اساسى اعتقادى و از ضروريات باورهاى دينى و شـرط اصـلى تـحـقـق ايـمـان و صـحـت اعـمـال مـؤ مـنـيـن اسـت . در مـيـزان مـحـاسبات الهى هم اعمال را با ترازوى ولايت ائمه (عليهم السلام ) مى سنجند و با معيار ولايت محك مى زنند. امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
لَوْ اَنَّ رَجُلاً قام لَيْلَهُ وَ ص امَ نَه ارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَميعِ م الِهِ وَ حَجَّ جَميعَ دَهرهِ وَ لَمْ يَعْرِفْ وِلا يَةَ وَلىِّ اللّه فَيُو الِيَهُ وَ يَكُونَ جميع اعمال بدلالته ، م ا كَانَ لَهُ عَلَى اللّ ه حَقُّ فى ثَو ابِهِ وَ لا ك انَ مِنْ اَهْلِ الاِْيم انِ.
اگـر مـردى شـبها به عبادت ايستد و روزها روزه گيرد و تمام مالش را صدقه دهد و تمام روزگـار را حـج كـنـد و ولايـت ولى خـدا را نـشـنـاسـد تا موالات او كند و تمام اعمالش به راهـنـمـايـى او بـاشـد خـداونـد تـعـالى بـراى او ثـوابـى در نـظـر نـمـى گـيـرد و از اهل ايمان نمى باشد.
امـام خمينى در چند بخش از شرح چهل حديث به اين مطلب اشاره دارند كه قلب هاى خالى از اعـتـقـاد و ايمان به ولايت و اعمالى كه بدون تطبيق با شريعت و ولايت انجام شده در قيامت هـيـچ بـهـره نـخـواهـد داشـت زيرا بر طبق احاديث ، اعتقاد به ولايت كلى پيامبر و امام معصوم (عـليـهـم السـلام ) هـمـان صـراط مـسـتـقـيـم اسـت و در قـيامت حضرت على (ع ) صراط است و شيعيانى كه عملاً به ولايتش تمسك جسته اند به سلامت مى گذرند.
ولايت فقيه
در فـرهـنگ قرآنى و آموزه هاى دينى و انديشه و آثار امام و رهبرى ولايت و حاكميت با تمام گـسـتـره مفهومى آن ذاتاً متعلق به خداوند متعال است كه در حقيقتِ وجود پيامبر(ص ) و ائمه معصومين عليهم السلام تجلى يافته است . ولايت در عالم مُلك و نشئه ظاهرى خلقت در حكومت و فـرمـانروايى انبياء، پيامبر(ص ) و امامان (عليهم السلام ) نمود مى يابد. در عصر غيبتِ معصوم ، ولى فقيه سكان هدايت و رهبرى جامعه اسلامى را به دست مى گيرد. از اين رو امام مـعـتـقـد اسـت ولايـت بـه مـعـنـى حـكـومـت ، شـعـبـه اى از ولايـت مـطـلقـه رسـول اكـرم (ص ) اسـت كـه با تمام اختيارات آن برعهده ولى فقيه قرار مى گيرد، پس ولايت فقيه استمرار ولايت رسول الله (ص ) و ولايتش شرعى و الهى است و مشروعيت نظام اسـلامـى رهـيـن فـرمـانـروايـى ولايـت فـقـيـه اسـت و فـرامـيـن و عزل و نصب هايش براى پيروان او و مسلمانان جامعه اسلامى لازم الاتباع است .
در ايـن بـحـث دو شـبـهـه مـطـرح اسـت اول : بـرخـى افـراد اخـتـيـارات حـكـومـتـى رسـول الله (ص ) را فـراتـر از اختيارات حكومتى حضرت على (ع ) و يا اختيارات حكومتى حـضـرت عـلى (ع ) و ساير ائمه را بيشتر از اختيارات ولى فقيه مى دانند. پاسخ امام اين اسـت كـه فـضـائل معنوى اختيارات حكومتى را افزايش نمى دهد. همان اختيارات و ولايتى كه حـضـرت رسـول و ديـگر ائمه صلوات الله عليهم در تدارك و بسيج سپاه ، تعيين وُلات و اسـتـانـداران ، گـرفتن ماليات ، اجراى حدود الهى داشتند همان را حكومت فقيهان نيز دارد و مـعـقـول نـيـست كه اختيارات ياد شده در رسول اكرم (ص ) و امام معصوم (ع ) يا فقيه فرق داشته باشد.
دوم ايـن كـه : بعضى مقام ولايى ولى فقيه را همطراز مقام معنوى و تكوينى پيامبر و ائمه مـعـصومين (ع ) قرار مى دهند. پاسخ امام بر اين شبهه نيز اين است كه ولايت كليه الهيه و مقام معنوى معصومين هيچ گاه در عرض ولايت به معنى حكومت نيست ، براى معصومين مقام معنوى و خلافت كلى الهى و تكوينى است كه به موجب آن جميع ذرات عالم در برابر آن ها خاضع هستند و اين مطلب جداى از وظيفه حكومت آن هاست ، چنان كه حضرت زهرا(س ) داراى چنين مقامى بود با آن كه آن حضرت نه خليفه و قاضى و نه حاكم اسلامى بود. ايشان معتقد است كه آيـات و روايـاتـى وارد شـده اسـت كـه مـخصوص به معصومين است و فقها و علماى بزرگ اسلام در آن شركت ندارند و تولى امور در غيبت كبرى غير از ولايت كبرى است كه مخصوص بـه مـعـصـومـيـن اسـت . امـام بـا نـقـد قـرآنـى و عـقـلانـى افـكـار عـلمـاى اهـل سـنـت در پـيـروى از هر حاكمى تحت عنوان اولوالامر، مى فرمايد: ((اولوا الامرى كه در قـرآن وارد شـده اسـت واضـح اسـت كـه كـسـى كـه تـِلو [دنـبـال و پـيرو] رسول خداست . و با اشاره به انحرافات در جوامع اسلامى مى فرمايد: ((بـا اقـامـه ولايـت يـعـنـى رسـيـدن حـكـومـت بـه دسـت صـاحـب حـق هـمـه ايـن مـسـائل حـل مـى شـود، هـمه انحرافات از بين مى رود.)) ايشان كسانى را كه با توجه به لوازم اعـتقادى و مفهومى دينى ولايت فقيه با علم و عمد، ولايت فقيه را انكار مى كنند و عملاً به مخالفت با آن برمى خيزند در حكم مرتد مى داند. مقام معظم رهبرى ولايت فقيه را ضامن اجراى احكام اسلام مى داند و مخالفان ولايت را همان مخالفان ولايت فقيه قلمداد مى كند.
نشانه هاى جامعه ولايت محور
ولايـت محورى در انديشه امام و رهبرى بدين معناست كه كليه برنامه ها، سيستم و مجريان و مـردم جامعه اسلامى تحت اشراف و دستورات يا سيره معصومان باشند و سياستگذارى ها بـا هـدف گذارى آنان هماهنگ شود و تمام فعاليت هاى خود را با اساس دين يعنى پيامبر و معصومان عليهم السلام پيوند زنند.
امـام بـا تـحليل و تفسير دقيق و لطيف قبولى اعمال با تمسك به ولايت به ادعاى دروغين و بـى مـحـتـواى بـرخـى از كـسـانـى كـه خود را پيرو ولايت مى دانند شديداً انتقاد مى كند و معيارهاى صحيح ارزشى و دينى ولايت محورى را تبيين مى نمايد. مقام معظم رهبرى با اسوه قرار دادن سيره حكومتى و اخلاقى حضرت على (ع ) مى فرمايد: ((بايد تلاش كنيم خودمان را بـه آن نـمـونـه كـامل نزديك و شبيه تر كنيم ، اگر حركت به گونه اى باشد كه در حـال دور شـدن از آن نـمونه كامل باشيم اين انحراف و خطاست .)) اكنون به چند نمونه از برجسته ترين شاخصه هاى ولايت مدارى اشاره مى شود:
1. اخلاقى
گسترش فرهنگ دينى با سرمشق گرفتن از سيره اخلاقى معصومين برجسته ترين نشانه ولايـت مـحـورى جـامـعه اى است كه با پرهيز از ناهنجارى هاى اجتماعى و اخلاقى به سالم سازى جامعه و نهادينه كردن هنجارها و ارزش هاى دينى مى انديشد.
پـيـروى از ولايـت مـعـصـومـان در حـوزه اخـلاق فـردى و اجـتـمـاعـى يعنى اين كه شخص با ريـاضـات شـرعـى مـنـطـبـق بـا دسـتـورات الهـى و اوليـاى ديـن بـا امـيـال و خـواسـته هاى نفسانى مقابله كند و با وارستگى و عدم تعلق به ماديات خود را از زندان تاريك طبيعت رهايى بخشد و با پرهيز از عيب جويى ديگران به خودسازى و رفع رذايـل و جـذب فـضـايـل بـكوشد و با اجتناب از محارم الهى ، دورى از امور شبهه ناك به مـراتـب عـالى تـقـوى و ورع دسـت يـابـد. نـتـيـجـه ايـن كـه بـنـا بر گفته معصومان (ع )، پـارسـاتـريـن و مـتـقى ترين افراد جامعه اسلامى نزديك ترين انسان ها به ولايت هستند. زيـرا اراده الهـى را بـر خواسته هاى نفسانى برگزيده اند و كاركردهاى اخلاقى خود را برمبناى آموزه هاى ولايت تنظيم كرده اند.
2. سياسى ـ اجتماعى
در انديشه سياسى الهى امام خمينى (ره ) جامعه ولايتمدار و پيرو حقيقى ولايت على بن ابى طـالب (ع ) و ائمـه معصومين براساس تكليف شرعى و ملى خود براى دستيابى به اهداف مـتـعـالى نـظـام اسـلامـى و احـيـاى ارزش هـاى اسـلامـى تمام سختى ها و فشارهاى روانى ، سـيـاسـى و اقـتـصـادى دشـمـن را تـحـمـل مـى كـنـد و بـا فـداكـارى و ايـثـار جـان و مـال بـر مـيـثـاق و عـهـد حـفـظ اسـلام پـايـدار مى ماند. و با حضور در عرصه هاى سياسى اجـتماعى و آشنايى با شرايط سياسى جهانى و منطقه اى با حفظ وحدت و همدلى و حمايت از مـسـئولان خـدمـتـگـزار و ايـستادگى در برابر توطئه هاى استكبار جهانى در جهت اعتلاى اقـتـدار و صلابت نظام مردم سالارى دينى مى كوشد. مقام معظم رهبرى شاخصه ولايتمدارى يـك جـامعه دينى را از نظر سياسى چنين معرفى مى كند كه ((همه اجزاى آن به يكديگر و بـه آن مـحـور و مـركـز جـامـعـه اسـلامـى يـعـنـى ولىّ متصل باشند و از درون داراى يك اتحاد و ائتلاف باشند.))
3. مديريتى
پـس از پـيـروزى انـقلاب شكوهمند اسلامى تاكنون امام و مقام معظم رهبرى همواره بر تحقق سيره مديريتى علوى تاءكيد دارند. امام ولايت محورى و تمسك به ولايت در حوزه اجرايى و مـديـريـتـى را از امـور حـكـمـت عـمـلى مـى دانـد كـه هـيـچ گـاه بـا لفـظ حـاصـل نـمى شود و مديرانى را ولايت محورى مى داند كه فرايند سياستگذارى و برنامه ريـزى ، قـانـون گـذارى و امـور اجـرائيـشـان بـراسـاس ترويج و تحقق عدالت در جامعه بـاشـد؛ ايـشان ارزش غدير را به جهت اقامه عدل مى داند. و معتقد است تمسك به ولايت اين اسـت كه اگر حكومت تشكيل شد بايد به اندازه توانايى و امكاناتش برنامه هاى خود را در جـهت عدالتى كه حضرت على (ع ) ترسيم نموده است به كار بندد و خدمت به محرومان جـامـعه را سرلوحه سياست هاى اجرايى خود قرار دهد: ((دولت واقعاً بايد با تمام قدرت آن طـورى كـه عـلى ـ عـليـه السـلام ـ بـراى مـحـرومـيـن دل مـى سـوزانـد، ايـن هـم بـا تـمـام قـدرت دل بـسـوزانـد بـراى مـحـرومـيـن ، مـثـل يـك پـدرى كـه بـچـه هـايـش اگـر گـرسـنـه بـمـانـنـد، چـطـور بـا دل افـسـرده دنـبـال ايـن مـى رود كه آنها را سير بكند، يك دولت تابع اميرالمؤ منين بايد ايـنـطـور بـاشـد. نـكـته مهم ديگرى كه امام برجسته ترين علامت ولايتمدارى مديران نظام اسـلامـى مـى دانـد پـرهـيـز از تـشـريـفـات و تـجـمـل گـرايـى و مـصـرف صـحـيـح بـيـت المـال مسلمين است . ايشان فرامين حضرت على عليه السلام به مالك اشتر و ديگر واليان حـكـومـت علوى را منشور حكومتى و مديريتى براى مديران تاريخ و آيندگان مى داند و به مـسـئولان سـفـارش مـى كـنـد در تـعـيـيـن و مـصـرف بـودجـه بـيـت المـال ، جـذب نـيـروى انـسـانـى و شـكـل دهـى سـيـسـتـم هاى ادارى و بهره گيرى امكانات و اسـتـعدادهاى دولتى و اموال عمومى اهداف كلى نظام اسلامى در نظر گرفته شود و كليه امكانات بيت المال در جهت پيشبرد مشكلات اجتماعى به كار گرفته شود نه منفعت شخصى . مـقـام مـعـظـم رهبرى سيستم مديريتى را ولايتمدار مى داند كه اهداف و برنامه هايش را با هدف هاى غدير تطبيق دهد. ايشان يكى از دلايل عظمت غدير را، اهميت اسلام به مديريت جامعه مـى دانـد و مـعتقد است كسى كه ولايت جامعه اسلامى را عهده دار مى شود بايد پرتويى از ولايـت الهى را تحقق ببخشد و عدالت اسلامى و رعايت ارزش هاى اسلامى را اساس برنامه هـا قـرار دهـد. ايـشان سالم سازى دستگاه هاى دولتى ، تبلور اخلاق ، عدالت و ارزش هاى ديـنـى در مـحـيـط مـسئوليت ، اجراى دقيق ماءموريت ها، و انتخاب صحيح همكاران و مشاوران و رعـايـت بـيـت المـال مـسـلمين را معناى صحيح تمسك به ولايت مى نامد. و حضرت على (ع ) را كامل ترين الگو مديريتى و فرماندهى مى داند. و در اين باره مى فرمايد: ((بايد كارى كـنـيـم كـه نـظـام و كـشـور و جـامـعـه ما علوى باشد، اسم اسلام ، اسم ولايت كافى نيست ، بخصوص كسانى كه مسئولي5M دستگاه انتظامى و چه در نهادها و دستگاه هاى مختلفى ، زبان و بازو و راه كار بايد زبان و بازو و سبك كار، [سيره ] امير المؤ منين باشد.
در انـديـشـه امـام تـبـلور حـقـيـقت ولايت در نظام اسلامى با تلاش همزمان در تمام حوزه هاى سـيـاسـى ، مـديريتى ، اخلاقى و اجتماعى به دست مى آيد. ايشان درباره اخلاق ، معنويت ، وحدت ، حماسه آفرينى و پيوند مردم با مسئولان و رهبرى نظام و خدمت رسانى صادقانه كـارگـزاران و مـديـران در دوران حـسـاس دفـاع مـقـدس مـى فـرمـايد: ((اگر اينها به همين حـال بـاشـنـد، آن وقـت يـك پرده اى از مقام ولايت در اين كشور جلوه پيدا كرده است . كوشش كـنـيد بر اين كه ، كوشش بكنند همه جمعيت ها و ارگان ها و همه نهادهاى اسلامى در اين كه اين تبعيت از مرام على ـ عليه السلام ـ را حفظ كنند.))
آسيب شناسى گسست ولايت
بـنـيـان مـسـتـحـكـم ولايـت هـمواره از سوى آفت هايى تهديد مى شود و شايسته است مؤ منان ولايتمدار با مراقبت از اعمال و رفتار خود از اين گنجينه و نعمت بزرگ الهى حراست كنند. در اين بخش با بهره گيرى از شرح حديث هاى اخلاقى امام به مهمترين و برجسته ترين آفت هاى تهديد كننده ولايت اشاره مى نماييم .
1. اخـلاقـى : عـلمـاى اخـلاق بـراسـاس بـيـانـات مـعـصـومـيـن عـليـهـم السـلام رذايـل فـراوانـى را كـه هويت و حقيقتِ انسانى را تهديد مى كند نام برده اند اما در ميان اين رذيـله هـا بـرخى امراض و آسيب هايى وجود دارد كه قلمرو ولايت را تهديد مى كند كه يكى از آنـهـا حـسـد اسـت . ايـن رذيـله همچون شعله هاى آتشى است كه شاخسار درخت ايمان را مى سـوزانـد و بـنـيـان فـضـايـل مـعـنـوى را ريـشـه كـن مـى كـنـد. در يـك تـحـليـل عـقـلى حـسـود به مشيت و اراده الهى در تفاوت توانايى ها و استعدادها اعتراض مى نـمـايـد و از ديـدگـاه روانشناسى چنين فردى بر اراده الهى همواره غضبناك است در نتيجه پـيـونـدش بـا خـداونـد و مـعصومين (ع ) گسسته و از حوزه ولايت آنان خارج مى گردد. آفت ديـگر كه متاءسفانه رواج فراوان دارد بدگويى و غيبت مؤ منان است كه در فرهنگ و آموزه هـاى دينى شديداً از آن نهى شده است و يكى از گناهان كبيره به شمار مى آيد؛ زيرا غيبت كـنـنده هتك حرمت مؤ منين را نموده است كه در پيشگاه خداوند تبارك و تعالى قدر و منزلتى دارنـد و چـنـيـن كـسـى ايـمـانـش زايـل و از ولايـت الهـى خـارج و تحت ولايت و سرپرستى و ضلالت شيطان قرار مى گيرد.
2. عـبـادى : نـمـاز بـرگـزيـده تـريـن اعـمـال و عـبـادات بندگان ، معراج مؤ من ، نور چشم رسـول خدا(ص ) و وسيله رحمت حق است . كسانى كه نسبت به رعايت حدود نماز، اقامه آن در اول وقـت فـضـيـلت ، حـضـور قـلب و سـايـر آداب آن سـهـل انـگـارى مـى كـنـنـد از ديـن رسـول خـدا خـارج شـده و شـفـاعـت مـعـصـومـان شامل حالشان نمى شود.
3. سـيـاسـى ـ اجـتـمـاعـى : از نـگـاه امام سرمشق قرار ندادن سيره جامع حضرت على (ع ) و تـوجـه بـه الگـوهـاى غير معصوم مصداق روشن خيانت به امانت الهى است و سرانجام به خـروج از ولايـت الهـى منجر مى شود. ديگر آفت سياسى كه متاءسفانه در دهه هفتاد در ميان روشـنـفـكـرنـماها رواج يافته توهين به مقدسات دينى است و امام تعصب و حساسيت خاصى نـسـبـت بـه حـفـظ حـرمـت مـقدسات داشتند. ايشان در روزهاى آغازين نهضت درباره توهين به مـراجـع تـقليد به انقلابيون جوان هشدار دادند كه ((اگر چنانچه شَطْر [كوچكترين ] كلمه اى به يك نفر از مراجع اسلام ، شطر كلمه اى اهانت بكند كسى به يك نفر از مراجع اسلام ، بـيـن او و خـداى تـبـارك و تـعـالى ولايت منقطع مى شود.)) زيرا فقيهان فرزندان معنوى رسـول اللّه (ص ) و جـانـشـينان معصوم در عصر غيبت هستند و توهين كنندگان به مراجع در واقع غير مستقيم به پيامبر و امامان توهين كرده اند.
انقلاب اسلامى دستاورد ولايتمدارى
الگوپذيرى امام از سيره مبارزاتى و حكومت پيامبر(ص ) و حضرت على (ع ) و نيز اهداف قيام امام حسين (ع ) در رهبرى نهضت عليه ظلم ستمشاهى و هدايت توده هاى ميليونى در مبارزه و نـيـز پـيـروى مردم از فرامين و رهنمودهاى امام و اسوه قرار دادن ائمه معصومان در صبر، استقامت و فداكارى و دشمن ستيزى ، نهال انقلاب اسلامى ايران را تنومند و بارور ساخت . مـقـام مـعـظم رهبرى با تحليل رويداد جاودانه غدير در تجلى حاكميت اسلام و استقرار ولايت بـه مـعـنـى حـكـومـت ، ولايـت امـام خـمـينى را پرتويى از چشمه فروزنده غدير مى داند كه تـوانست از لحاظ مادى و معنوى ايران را بازسازى كند. از نگاه ايشان ولايت محورى مردم و اطـاعـت پـذيـرى از فـرامـين امام ، اصلى ترين مؤ لفه پيدايش ، شتاب و پيروزى انقلاب اسلامى است ، وحدت ، پيوستگى با رهبرى ، شكست توطئه هاى گوناگون دشمنان داخلى و خـارجى و تكامل انقلاب اسلامى ميوه شيرين درخت ولايتمدارى ملت ايران است ؛ زيرا نظام تـثبيت شده اسلامى برمبناى ولايت پديد آمده و عنايات الهى و سرافرازى نظام در عرصه بين الملل و ظفرمندى در نبرد هشت سال دفاع مقدس ، و رايحه عطر معنويت و اخلاق در جامعه دستاوردهاى گرانبهاى ولايت محورى مردم و مسئولان نظام اسلامى در پيروى از خط انبيايى امام خمينى است و حفظ نظام نيز با استمرار پيمودن اين راه امكان پذير است .
سخن پايانى
هـسـتى براساس ولايت پديدار است و عالم غيب و شهود مظهر حقيقت محمدى و ولايت علوى است كـه جـامـع جميع كمالات الهى اند. در عرفان نظرى ناب شيعى و انديشه و متون عرفانى امام ، توحيد با ربوبيت ، نبوت و ولايت آميخته و در هم تنيده است . و اصولاً سير الى الله و وصـول بـه مـقـام تـوحـيـد و مـعـرفت الله بدون نور ولايت پيامبر(ص ) و ائمه معصومين عليهم السلام كه جلوه تام و تمام اسماء و صفات الهى اند مقدور هيچ احدى نيست .
ائمـه مـعـصـومين ظهور ولايت الهى را به كمال و تمام رسانده اند و حيات برين انسان كه كرامت انسانى به آن اختصاص دارد و قلمرو خلافت الهى مختص به آن مى باشد با كوثر وحـى و امـامـت تـاءمين مى شود و اهتمام به غدير كه تجلى امامت است به آن جهت است كه اين رويداد مهم سلسله جنبان ولايت است .
در انديشه امام و رهبرى قوس صعود ولايت ذات خداوند تبارك و تعالى و اراده و مشيت اوست و پـس از تـجـلى ولايـت مـحـمـدى (ص ) و ائمـه مـعـصـومـيـن ؛ قـوس نزول آن در حكومت و سياست و اجراى احكام و قوانين الهى امتداد دارد. يعنى عالم غيب و ملكوت والاتـريـن درجـه و مـرتـبـه و سـيـاسـت و حـكـومـت صـالحـان و عـالمـان وارسـتـه و عـادل نـازل تـريـن درجه ولايت است . از اين رو آميختگى عرفان و سياست در اقيانوس بى كـران انـديـشـه هاى امام موج مى زند و پس از آن معنا و مفهوم جامع تبلور ولايت در سياست و حـكـومـت در انـديـشـه رهـبـرى مشاهده مى گردد و نكته مهم اين كه بـراى شـنـاخـت صـحـيح و دقيق تفاوت قلمرو عرفان ناب شيعى در موضوع ولايت در تمام ابـعـاد و گـسـتـره آن با نظرات ناصواب عارف نمايان و صوفيان و ولايتى هاى منحرف بايد بيش از اين با متون اخلاقى ، عرفانى و سياسى امام و رهبرى آشنا باشند و بر اين مـبـنـا ديـدگاه هاى فرقه ها و نحله هاى سياسى مذهبى دور از انديشه اين بزرگواران كه بـعضاً با هدايت دست هاى مرموز خارج از مرزها ولايت را منهاى امامت و خلافت يا ولايت را منفكّ از سياست و حكومت تعبير مى كنند، نقد و تحليل نمايند و از دام هاى نامرئى و تبليغات غلط درويـش مسلكان رهايى يابند و تلاش هاى گسترده ولايتى هايى را كه با مبارزه و انقلاب و رهبرى امام مخالف بوده و در دوران حماسه ساز دفاع مقدس خود را از معركه آتش و خون دور نگه داشته و اكنون خود را پرچمدار حاميان ولايت مى دانند، تحت نظر داشته و توطئه هـاى فـرهـنـگـى آنـان را خـنـثـى كـنـنـد و چـهـره مـزوّرانـه آنـان را بـراى نسل جديد افشا نمايند.