IRNON.com
فن مقاله‌‌نويسي و الگوي آن
 

نوشتارحاضربر آن است تا با استفاده از منابع نگارشي، داده‌‌هايي را در زمينه ساختار مقاله به خوانندگان عرضه نمايد. البته مقاله خود انواع گوناگوني دارد كه نوشتار حاضر، به نوع پژوهشي آن خواهد پرداخت.


 

مقدمه
همواره ذهن پژوهندگان، درگير اين مسأله است كه پس از پردازش و دسته‌‌بندي فيش‌‌هاي مربوط به يك تحقيق، چگونه آن­ها را عرضه كنند؟ چه روساختي براي كالاي پژوهشي خود براي جذب مشتري درنظربگيرند؟ و به طور كلي چه قالبي را براي نگارش انتخاب كنند تا در بازار خوانندگان حرفي براي گفتن داشته باشند؟ درگير و دار چنين پرسش‌‌هايي شايد شناخت ساختاري منسجم از نوشتار بتواند به پژوهندگان پاسخي در خور بدهد. بنابراين مقاله حاضر شناخت يكي از رايج‌‌ترين ساختارهاي نوشتار به نام "مقاله[1] " را سرلوحه خود قرار مي‌‌دهد و ساختارهاي ديگر را به زمان و سخني ديگر وا مي‌‌گذارد. بديهي است كه شناخت اين قالب رايج، با مطالعه منابع نگارشي ممكن مي‌‌گردد و چون در اين زمينه اثري مستقل ديده نشده است تا پژوهندگان آن را راهنماي عمل خود قرار دهند. نوشتارحاضربر آن است تا با استفاده از منابع نگارشي، داده‌‌هايي را در زمينه ساختار مقاله به خوانندگان عرضه نمايد. البته مقاله خود انواع گوناگوني دارد كه نوشتار حاضر، به نوع پژوهشي آن خواهد پرداخت.

پيش از ورود به بحث، ارائه تعريفي از مقاله و نوع پژوهشي آن ضروري جلوه مي‌‌كند. در پاسخ به «مقاله چيست؟» دائرةالمعارف بريتانيكا مي‌‌گويد: «انشائي كه حجمي متوسط دارد و درباره موضوعي معين با رسايي و روشني بحث مي‌‌كند»[2] از سوي ديگر بهترين تعريف مقاله پژوهشي عبارت است از «نوشته‌‌اي كه از جست و جوي دقيق و سامان يافته در يك يا چند موضوع مشخص و محدود حاصل آمده باشد.»[3] اكنون با شناخت اجمالي از رايج‌‌ترين قالب نوشتار و نوع پژوهشي آن، مي‌‌توان به سوي هدف اصلي نوشتار حاضر يعني شناخت ساختار مقاله پژوهشي گام برداشت. در پاسخ به چگونگي ساختار مقاله پژوهشي به نظر مي‌‌ايد كه كامل‌‌ترين ساختار بر مقاله‌‌اي بار شود كه از سه بخش مقدمه، متن و نتيجه برخوردار باشد.[4] بنابراين آگاهي از ويژگي‌‌هاي هر يك از بخش‌‌هاي مقدمه، متن و نتيجه‌‌گيري پيش‌‌نيازي براي نگارش مقاله‌‌اي پژوهشي است.

اجزاي يك مقاله پژوهشي
ساختارمقدمه: در ساختارهاي مقاله‌‌هاي پژوهشي اولين بخش به "مقدمه " اختصاص دارد. سرآغاز هر نوشتاري، كه آن را مقدمه، درآمد و يا مطلع نيز مي‌‌نامند،[5] بايد علاوه بر تازگي و جذابيت، ارتباطي منطقي و بسيار محكم با متن داشته باشد. هرچند وجود مقدمه از ضرورت‌‌هاي ساختاري مقاله پژوهشي است، نبايد چنين تلقي كرد كه نبود آن در يك نوشتار بر بي‌‌ساخت بودن آن نوشته دلالت مي‌كند، چراكه نوشتارها از اين جنبه سه‌‌گونه‌‌اند: گونه اول بر مقاله‌‌هايي بار مي‌‌شود كه بدون مقدمه سراغ موضوع اصلي مي‌‌روند. دومين گونه، مقاله‌‌هايي را دربرمي‌‌گيرد كه حساس‌‌ترين بخش از ميانه‌‌ متن آغاز مي‌‌گردد. گونه سوم هم به مقاله‌‌هايي گفته مي‌‌شود كه سخن خود را با مقدمه شروع مي‌كنند.[6] اين‌‌گونه اخير بهترين ساختار براي يك مقاله پژوهشي است. به عبارت ديگر مقاله‌‌هاي پژوهشي بهتر است كه داراي مقدمه باشند.

بند آغازين مقاله‌‌هاي مقدمه‌‌دار از چهار ويژگي ساختاري برخوردار است. اولين ويژگي اهميت حياتي جمله اول است؛ زيرا در مقدمه، شروع مناسب يك مقاله ايجاب مي‌‌كند كه جملة اول با دقت و در پيوند با كل نوشتار انتخاب شود.[7] ويژگي بعدي، بهره‌‌وري از جملات محرك براي ايجاد جذابيت در ذهن خواننده و جلب توجه وي مي‌‌باشد.[8] اين خصوصيت با روش‌‌هاي متفاوتي پيوند مي‌‌خورد كه در ميان آن‌‌ها دو روش قيفي و طرح سؤال، كاربرد بيشتري دارند. در روش قيفي تلاش مي‌‌شود تا با محدود نمودن حيطه سخن بر موضوع اصلي مقاله تمركز شود. در روش طرح سؤال نيز، جلب توجه خواننده با طرح و تبيين چند پرسش صورت مي‌‌گيرد.[9] سومين ويژگي، وجود جمله انتقالي در بند آغازين است. جمله انتقالي جمله‌‌اي است كه ذهن خواننده را از جمله‌‌هاي ابتدايي مقدمه به هدف اصلي مقاله و طرح‌‌واره آن حركت مي‌‌دهد. در نهايت آخرين ويژگي، قرار گرفتن جلمه موضوعي يا طرح‌‌واره[10] در پايان مقدمه مي‌‌باشد. در جملة موضوعي، خواننده از طرح كلي نوشتار آگاهي مي‌‌يابد و چارچوب پيروي‌‌شده در متن را مي‌‌شناسد. ويژگي اخير نشان مي‌‌دهد كه جمله پاياني، بند آغازين برترين جمله است، گرچه جلمه ابتدايي مقدمه نيز اهميتي حياتي دارد. خلاصه سخن اين‌‌كه بند آغازين مقالة مقدمه‌‌دار با توجه به اهميت جمله اول و استفاده از جمله‌‌هاي محرك و جمله انتقالي، بر جمله موضوعي تمركز مي‌‌كند تا ذهن خواننده را براي پذيرش متن آماده سازد. (براي درك صحيح ساختار مقدمه به نمودار شماره يك نظر كنيد)

ساختار متن: دومين و اصلي‌‌ترين بخش ساختاري مقاله‌‌هاي پژوهشي، "متن " آن است. متن، استخوان‌‌بندي يك نوشته است كه جان كلام را عرضه مي‌‌نمايد.[11] هر متني از بند‌‌ها، حلقه‌‌هاي ارتباطي، جلمه‌‌ها، اجزاء ارتباط دروني جمله و اجزاء ارتباط بيروني جمله‌‌ها شكل مي‌‌گيرد.[12] بند، كوچكترين واحد ساختمان نوشته است كه جمله يا مجموعه جمله‌‌هاي بيان‌‌كننده فكر و ايده واحد را دربردارد.[13] به ديگر سخن هر بند، جمله يا مجموعه‌‌ جمله‌‌هايي است كه بين آن‌‌ها ارتباط و همبستگي لفظي و معنايي بيشتري وجود دارد و روي هم، مفهوم كامل و مستقلي را مي‌‌رسانند.[14] هر يك از بندهاي متن بايد با محور قرار دادن هسته جمله اصلي، ايده خود را به خوبي بپروراند[15]. با توجه به اهميت بنيادين بندها در يك مقاله، نمي‌‌توان بدون شناخت آن‌‌ها به مقاله‌‌نويسي دست زد و يا در مورد ساختار مقاله سخني به ميان آورد. بنابراين نوشتار حاضر معرفي ساختار، گستره و شمار بندها را به‌‌عهده مي‌‌گيرد تا گامي در راه شناخت ساختار مقاله پيشتر رود.

بندشناسي: در اولين بحث بندشناسي، شناخت ساختار بند بر اساس جايگاه جمله‌‌ها و ارتباط آن‌‌ها مطرح مي‌‌شود. هر بندي بر اساس يكي از وظيفه‌‌هاي سه‌‌گانه خود، جايگاه هر جمله‌‌اي را معين مي‌‌كند. بندها وظيفه دارند كه توجه خواننده را به موضوع و فكر اصلي نوشته جلب كنند، فكر اصلي نوشته را پرورش دهند و اعلام نتيجه كنند.[16] بر اين اساس يك بند به سه نوع از جمله‌‌ها نياز دارد: جمله اصلي، جمله پشتيبان و جمله نتيجه. جايگاه جمله اصلي در آغاز بند است. اين جمله ادعايي را دربر دارد كه بسط آن در پيش است. از سوي ديگر بديهي است كه جمله پيشتيبان پس از جمله اصلي مي‌‌ايد. جمله پشتيبان جمله‌‌اي است كه جمله بنيادين را با توصيف، تمثيل، استدلال و يا تركيبي از اين‌‌ها بسط مي‌‌دهد.[17] اين جمله به صورت اصلي يا فرعي خواهد آمد. جمله پشتيبان اصلي، يكي از نكات اساسي جمله بنيادين را بسط مي‌‌دهد و پشتيبان فرعي، روشن‌‌تر نمودن حامي اصلي را در نظر دارد. پس از شناخت جايگاه جمله اصلي و پشتيبان مي‌‌توان دريافت كه جمله نتيجه، در پايان بند جاي خواهد گرفت. جمله نتيجه از ريختن جمله اصلي در قالب كلماتي متفاوت و يا جمع‌‌بندي مطلب بدون ارائه موضوعي جديد به دست مي‌‌ايد. البته يك بند مي‌‌تواند، جمله نتيجه را نياورد و آن را به ذهن خواننده واگذارد. علاوه بر قرار گرفتن هر جمله در جايگاه خود، سنجيده بودن ساختار بند اقتضا مي‌‌كند كه جمله‌‌هاي يك بند با يكديگر ارتباطي منطقي داشته باشند. ارتباط جمله‌‌ها به صورت خطي به رابطه هر جمله با جمله پيشين گفته مي‌‌شود كه انسجام بند را به دنبال دارد.[18] از سوي ديگر ارتباط عمودي از رابطه هر يك از جمله‌‌هاي پشتيبان با جمله اصلي سخن مي‌‌گويد. مرتبط بودن جمله‌‌هاي پشتيبان با جمله بنيادين نشان از وحدت موضوعي بند خواهد داشت. در مجموع، تنها زماني مي‌‌توان از ساختارمند بودن بند سخن گفت كه هر يك از جمله‌‌هاي سه‌‌گانه در جايگاه خود قرار بگيرند و ارتباط خطي و عمودي ميان آنان برقرار باشد. (براي فهم بهتر ساختار بند به نمودار شماره دو نظر كنيد)

در بحث بعدي بندشناسي، گستره يك بند بر اساس شيوه‌‌هاي بسط آن تبيين مي‌‌شود. بسط هر بندي بر عهده جمله‌‌هاي پشتيبان آن بند است و كوتاهي و بلندي آن به پيچيدگي موضوع اصلي بند بستگي دارد.[19] همان طور كه در تعريف جمله پشتيبان آمد، عمل بسط با يكي از سه شيوه توصيف، تمثيل و استدلال و يا تركيبي از اين‌‌ها صورت مي‌‌پذيرد.

بسط توصيفي به دو صورت وجود دارد. يا يكي از واقعيت‌‌هاي جهان بر اساس حواس پنج‌‌گانه به تصوير كشيده مي‌‌شود و يا مرحله‌هاي يك فرايند توصيف مي‌‌گردند. در صورت اول آن‌‌قدر از ويژگي‌‌هاي شئ مورد توصيف سخن به ميان مي‌‌ايد كه تصويري كامل از آن چيز در ذهن خواننده ايجاد مي‌‌شود. اما در صورت دوم مرحله‌‌هاي انجام يك كار يكي پس از ديگري و به صورت زنجيره‌‌اي يادداشت مي‌‌شوند تا خواننده بتواند خود را در آن فرايند قرار دهد. به‌طور كلي در اين شيوه، مطالب جالب و روشنگر در اختيار خواننده قرار مي‌‌گيرد تا جمله بنيادين بند را دريابند.[20]

بسط تمثيلي با مثال زدن، جمله اصلي را براي خواننده مستند مي‌‌نمايد. اين شيوه ممكن است با چند مثال كوتاه صورت بگيرد، يا با مثال مفصل روايي واحد و يا با يك مثال مفصل غير روايي. بديهي است كه در صورت استفاده از چند مثال بايد ميان مثال‌‌ها ارتباط خطي و عمودي برقرار باشد. براي نمونه مي‌‌توان با آوردن كلمات شمارشي، تكرار برخي از جمله‌‌ها، بهره‌بردن از كلمه‌‌هاي اضافه‌‌كننده و استفاده از كلمه‌‌هاي دلالت‌‌كننده بر آخرين مثال ارتباط خطي مثال‌‌ها را برقرار نمود.[21] در تمثيل براي آزمودن ارتباط عمودي جمله‌‌ها يا وحدت موضوعي بند از كلمه "به عنوان مثال " و "مثلاً " بهره مي‌‌گيرند.[22] در چنين آزموني اگر يكي از كلمه‌‌هاي يادشده ميان جمله اصلي و هر يك از جمله‌‌هاي پشتيبان مثالي قرار بگيرد و معناي عبارت به‌هم نريزد، مي‌‌توان از برقراري ارتباط عمودي ميان جمله‌‌هاي آن بند مطمئن شد. بسط استدلالي با آوردن دليل‌‌هاي گوناگون تلاش مي‌‌كند تا خواننده را به پذيرش محتويات بند وا دارد. اين شيوه به دو گونه انجام مي‌شود، يا از جزء به كل مي‌‌رسد و حالتي "استقرائي " دارد و يا از كل به جزء و با حالتي "قياسي " صورت مي‌‌پذيرد.[23] استدلال استقرائي بر آن است كه مجموع جمله‌‌هاي پشتيبان را دليلي بر جمله اصلي قرار دهد. در چنين استدلالي، آزمودن ارتباط عمودي جمله‌‌ها با آوردن كلمه "زيرا " ميان جمله بنيادين و هر يك از پشتيبان‌‌ها امكان مي‌‌يابد. به اين معنا كه اگر ارتباط صحيح جمله با ميانجي شدن كلمه يادشده همراه شود، وحدت موضوعي آن بند تاييد مي‌‌گردد. برخلاف استدلال استقرائي، نوع قياسي آن در پي صحيح پنداشتن مجموع پشتيبان‌‌ها بر فرض صحت جمله بنيادين است. استدلال قياسي با آوردن كلمه "در نتيجه " ميان جمله اصلي و هر يك از جمله‌‌هاي پشتيبان، وحدت موضوعي بند خود را مي‌‌سنجد. در اين آزمون نيز همراه شدن ارتباط صحيح جمله‌‌ها با ميانجي شدن كلمه ياد شده، از برقراري ارتباط عمودي ميان جمله‌‌هاي آن بند خبر مي‌‌دهد.

بسط تركيبي از دو يا چند شيوه به طور همزمان بهره مي‌‌برد.[24] چگونگي تركيب شيوه‌‌هاي بسط از نوع سخن الهام مي‌‌گيرد. شايد در بسط تركيبي توصيف در ابتدا، تمثيل را در ميان و استدلال در پايان بند قرار داده شود و در بسط تركيبي پس از استدلال استقرائي به مثال روي آورده شود. به هر روي، بسط هر بندي خواه به صورت تركيبي و خواه به صورت انفرادي از سبك و سياق سخن بهره مي‌‌برد و بر آن اساس گستره بند را معين مي‌‌كند.

در آخرين بحث بندشناسي از شمار بندها بر اساس جنبه‌‌هاي موضوع اصلي سخن مي‌‌رود. اين‌‌كه در نوشته‌‌اي چند بند وجود داشته باشد، به مقدار مطالب هر نوشته و سبك و قالب آن بستگي دارد. شايد مقاله‌‌اي قصد پرداختن به يك جنبه موضوع را در نظر داشته باشد و شايد هم سخن از چند جنبه به ميان ايد. اما آن‌‌چه بسيار اهميت دارد و وحدت و انسجام بند آن را اقتضا مي‌‌كند، عدم اشتراك موضوعي بندها است و اين‌‌كه هيچ بندي نبايد موضوع خود را به بندي ديگر ببرد.[25] به هر جهت، به هنگام تعدد بندها برقراري ارتباط ضروري خواهد بود. چراكه خواننده بايد انتقال انديشه‌‌اي به انديشه ديگر را دريابد و با آن همراه شود. ارتباط هر بندي با بند پيشين از همان راهكارهايي پيروي مي‌‌كند كه جمله‌‌ها از آن بهره مي‌‌برند. براي نمونه، تكرار واژگان و عبارت‌‌هاي بند پيشين مي‌‌تواند بين دو بند را ارتباط دهد. اما گاه شمار بندها آن‌‌قدر زياد است كه براي استحكام زنجير متن، كلمه‌‌ها يا جمله‌‌ها ارتباط لازم را برقرار نمي‌‌كنند. در اين صورت يك بند وظيفه ارتباطي را به عهده خواهد گرفت. بندي كه تنها براي ارتباط بندهاي پيشين و پسين مي‌‌ايد، "بند انتقالي " نام دارد. بند انتقالي ساختاري متفاوت از بندهاي ديگر دارد. در اين بند دو بخش وجود دارد كه بخش اول آن از گفته‌‌ها سخن به ميان مي‌‌آورد و بخش دوم به ناگفته‌‌هاي مورد نظر اشاره مي‌‌نمايد.[26] به هر جهت، مي‌‌توان باور داشت كه جنبه‌‌هاي سخن و سبك بيان آن‌‌ها شمار بندها را تنظيم مي‌‌كند و در اين ميان بند، نقشي ارتباطي ايفا مي‌‌نمايد.

ساختار نتيجه‌‌گيري
آخرين بخش ساختاري مقاله پژوهشي، "نتيجه گيري " است. اين بخش كه آن را مقطع، خاتمه و يا جمع‌‌بندي نيز مي‌‌نامند، پيام مطلوب مقاله را به خواننده باز مي‌‌گويد. نتيجه‌‌گيري تنها زماني متصور است كه مطلب و موضوع اصلي نوشتار به حد كافي پرورانده شده، و خواننده انتظار بسته‌‌شدن پرونده موضوع را داشته باشد. بهتر است بخش پاياني از قالب‌‌هاي كليشه‌‌اي و خسته‌‌كننده دوري كند و با عبارت‌‌هاي زيبا، دلنشين و گويا پيام خود را بيان نمايد.[27] علاوه بر ويژگي‌‌هاي بالا، بند پاياني از رعايت ساختار بي‌‌نياز نيست اما برخلاف ساختار بند مقدمه و متن، اين بند ساختاري دو بخش دارد. بخش ابتدايي آن، ادعاي اصلي نويسنده را به زباني ديگرباز مي‌‌گويد و صد البته از اشاره به نتيجه تمام بحث‌‌هاي متن دوري مي‌‌نمايد. در بخش بعدي، كه از آن به خاتمه دهنده ياد مي‌‌شود، يا به محرك آغاز سخن اشاره مي‌‌كند و يا نكته‌‌اي جالب به نوشتار پايان مي‌‌بخشد. در اين راستا شايد بهره‌‌گيري از پرسشي زيبا و تأمل برانگيز، شاهدي مناسب و جهت دهنده و يا محركي قوي بر ذهن خواننده، پاياني خوب را رقم زند و از تصريح دل آزار دوري كند.[28] به طور كلي بند نتيجه پيام مطلوب نوشتار را همراه با نكته‌‌اي جالب به خواننده تقديم مي‌‌نمايد. (براي شناخت مناسب‌‌تر ساختار بند نتيجه به نمودار شمار سه نگاه كنيد) با شناخت ويژگي‌‌هاي هر يك از بخش‌‌هاي سه‌‌‌‌گانه مقاله پژوهشي و آگاهي از ساختار آن‌‌ها، به نظر مي‌‌ايد كه طراحي الگوي يك مقاله و نگارش بر اساس آن الگو كاري دشوار نباشد. به ديگر بيان، برخلاف نوشتارهاي بي‌‌ساختار كه در فهرست اموات قرار مي‌‌گيرند، مقاله‌‌نويسي بر اساس الگوي مشخص، مي‌‌تواند بازار خوانندگان را در اختيار بگيرد و در برابر عرضه‌‌كنندگان غير پژوهشي سر تسليم فرود نياورد و چون مقاله پژوهشي انواع گوناگوني دارد، قالب‌‌هاي رنگارنگي را نيز مي‌‌طلبد تا از عرصه‌‌ رقابت‌‌هاي فشرده بازار، باز نماند. گرچه چگونگي الگوهاي ساختاري انواع مقاله‌‌هاي پژوهشي هرچه باشد، از ساختار سه جزيي چنين نوشتارهايي گذر نخواهد كرد.

نمودار ساختاري يك مقاله پژوهشي كوچك



جمله اول يا جمله حياتي و در پيوند با كل نوشتار ......................................................................................................

....................................................................

فضاي متعلق به جمله‌‌هاي محرك همراه با استفاده از روش‌‌هاي



قيفي يا طرح سؤال براي محدود نمودن سخن ...........................................................................................................

....................................................................................................................

جمله انتقالي .......................................

...............................................................................................................

جمله موضوعي يا طرح‌‌واره و يا تز .................................................................................................................

....................................................................


نمودار شماره يك ـ ساختار بند مقدمه



جمله اصلي ..................................................................................................

پشتيبان اصلي .....................................

شماره يك .................................................................... پشتيبان فرعي اول ..........................................................................

پشتيبان فرعي دوم .......................................................................................................................... پشتيبان اصلي شماره دو ...................................................................................................................

پشتيبان اصلي شماره سه ................................................................................................................

پشتيبان فرعي اول .................................................................................................................



...................................................................

جمله نتيجه ......................................................................................................



.....................................................................................................................


نمودار شماره دو ـ ساختار بند متن



تكرار نظريه به زباني ديگر ..............................................................................................................



.........................................................................................................................

اشاره به محرك آغازين


نوشتار يا اشاره به نكته‌‌اي جالب .............................................................................................................



......................................................................................................................






نمودار شماره سه ـ ساختار بند نتيجه



* . در تهيه اين مقاله از كارگاه مقاله‌‌نويسي استاد سلطاني در دانشگاه مفيد قم (1384) نيز استفاده شده است.

[1]. Essay

1. ، ص287.

[3] . بابايي، رضا، پيش‌‌شرط‌‌هاي پژوهش در علوم ديني، (قم: مركز فعاليت‌‌هاي پژوهش‌‌هاي قرآن و عترت، 1378) ، ص155.

[4] . همان، ص135 .

[5] . حسيني، ابوالقاسم، بر بال قلم، (قم: ظفر، 1383)، ص150 .

[6] . محبوب، محمد جعفر و فرزام‌‌پور، علي‌‌اكبر، فن نگارش يا راهنماي انشاء، (ايران: انديه، 1355) ، ص67 و77 .

[7] . طوسي، بهرام، هنر نوشتن و مهارت‌‌هاي مقاله نويسي، (مشهد: آروين، 1369) ، ص51 .

[8] . همان، ص46 .

[9] . ماحوزي، موحدي، گزارش نويسي و آئين نگارش، (تهران: اساطير، 1377) ، ص110.

[10] . Topic sentence.

[11] . بابايي، رضا، پيش‌‌شرط‌‌هاي پژوهش در علوم ديني، (قم: مركز فعاليت‌‌هاي پژوهش‌‌هاي قرآن و عترت، 1378)، ص138 .

[12] . حري، عباس، ايين نگارش علمي، (تهران: دبيرخانه هيئت امناي كتاب‌‌خانه‌‌هاي عمومي كشور، 1378) ، ص57 .

[13] . بابايي، رضا، پيش‌‌شرط‌‌هاي پژوهش در علوم ديني، (قم: مركز فعاليت‌‌هاي پژوهش‌‌هاي قرآن و عترت، 1378)، ص141 .

[14] . ماحوزي، موحدي، گزارش نويسي و آئين نگارش، (تهران: اساطير، 1377) ، ص97 .

[15] . بابايي، رضا، پيش‌‌شرط‌‌هاي پژوهش در علوم ديني، (قم: مركز فعاليت‌‌هاي پژوهش‌‌هاي قرآن و عترت، 1378)، ص143

[16] . ماحوزي، موحدي، گزارش نويسي و آئين نگارش، (تهران: اساطير، 1377) ، ص100 .

[17] . وزين‌‌پور، نادر، بر سمند سخن، (تهران: فروغي، 1380)، ص144 ـ 141 .

[18] . طوسي، بهرام‌‌، راهنماي پژوهش و اصول علمي مقاله نويسي، (مشهد: ترانه، 1373) ، ص118 .

[19] . بابايي، رضا، پيش‌‌شرط‌‌هاي پژوهش در علوم ديني، (قم: مركز فعاليت‌‌هاي پژوهش‌‌هاي قرآن و عترت، 1378)، ص171 .

[20] . فيروزبخت، مهرداد، «چگونه گزارش تحقيقي بنويسيم؟»، پژوهش و سنجش، ش19و20، ص164 ـ 165.

[21] . سميعي، (گيلاني)، احمد، آئين نگارش، (تهران: نشر دانشگاهي، 1370)، ص81 و 80 .

[22] . فيروزبخت، مهرداد، «چگونه گزارش تحقيقي بنويسيم؟»، پژوهش و سنجش، ص164 .

[23] . حري، عباس، ايين نگارش علمي، (تهران: دبيرخانه هيئت امناي كتاب‌‌خانه‌‌هاي عمومي كشور، 1378) ،، ص61 .

[24] . همان، ص64 .

[25] . حسيني، ابوالقاسم، بر بال قلم، (قم: ظفر، 1383)، ص166.

[26] . ماحوزي، موحدي، گزارش نويسي و آئين نگارش، (تهران: اساطير، 1377) ، ص108 .

[27] . بابايي، رضا، پيش‌‌شرط‌‌هاي پژوهش در علوم ديني، (قم: مركز فعاليت‌‌هاي پژوهش‌‌هاي قرآن و عترت، 1378)، ص139 .

[28] . حسيني، ابوالقاسم، بر بال قلم، (قم: ظفر، 1383)، ص159 .


منبع: فصلنامه دانش پژوهان - شماره8