IRNON.com
قسمت پاياني/
نظام اسلامي و مسئله پوشش زنان
 

اگر بخواهيم به آسيب‌شناسي عملكرد نظام در موضوع پوشش بپردازيم، بي‌شك يكي از مهم‌ترين موارد آن است كه در دو دهه‌ي گذشته مسئولان يا نهادها قبل از آن كه درعلل و عوامل گسترش ابتذال در پوشش به تحليل روشن، علمي و قابل دفاع برسند عزم خود را بر اصلاح وضعيت متمركز كردند.


 

4ـ تحليل وضعيت پوشش در جامعه‌ي ما
اگر بخواهيم به آسيب‌شناسي عملكرد نظام در موضوع پوشش بپردازيم، بي‌شك يكي از مهم‌ترين موارد آن است كه در دو دهه‌ي گذشته مسئولان يا نهادها قبل از آن كه درعلل و عوامل گسترش ابتذال در پوشش به تحليل روشن، علمي و قابل دفاع برسند عزم خود را بر اصلاح وضعيت متمركز كردند. از اين رو بسياري از اقدامات يا بدون نتيجه ماند و يا از قضا تأثيري معكوس بر جاي گذاشت.

در تحليل وضعيت پوشش علاوه بر آن كه بايد از تقليل‌گرايي اجتناب و تمام علل و عوامل را تا حد امكان واكاوي نمود لازم است سهم تأثيرگذاري هر يك از عوامل را نيز مشخص كرد. در اينجا تحقيقات ميداني كارشناسانه مي‌تواند تا حدود زيادي به كار آيد. متأسفانه اغلب پژوهش‌هاي انجام شده دراين زمينه، جدا از آن كه گاه جانب‌دارانه انجام شده است، بر اسلوب عالمانه‌اي استوار نيست و نكات علمي ساده در آن مراعات نشده است به عنوان مثال آن گاه كه يك پروژه درصدد اثبات علل رويكرد به بدپوشي است ديدگاه‌هاي عنوان شده توسط دختران و زنان را به عنوان علت واقعي مطرح مي‌كند كه از دو جهت قابل تأمل است اول آن كه مكانيزم علمى، در بسياري از اين پژوهش‌ها براي احراز صحت گفته‌ها پيش‌بيني نشده است و دوم آن كه پذيرش صداقت افراد مورد پرسش تنها مي‌تواند برداشت آن‌ها را از علت‌ها بيان كند نه علل واقعي را. بنابراين اگر شخصي علت بدپوشي خود را مشكل اقتصادي در تهيه چادر عنوان كرد نمي‌توان به صرف اين گفته نتيجه گرفت كه گراني لباس از علل بدپوشي است. در اينجا نقش كارشناسان فن در تحليل داده‌ها و تفكيك ميان عوامل واقعي و عوامل احساسي(32) مشخص مي‌شود.

وضعيت پوشش در سه دهه‌ي اخير نشان مي‌دهد كه از سال 56 تا 59 وضعيت پوشش بانوان روندي رو به رشد داشته است. تحليل همين پديده مي‌تواند در بررسي علل بدپوشي در سال‌هاي بعد روشنگر باشد. با وجود آن كه از زمان شكل‌گيري انقلاب تا زمان استقرار نظام اسلامي وجهه‌ي همت و مسئله‌ي اصلي جامعه‌ي اسلامي موضوع حجاب نبود، تمايل به حجاب چگونه توجيه مي‌شود؟ پاسخ آن است كه آرمان‌ جامعه يا بخش‌هاي تأثيرگذار آن نابودي رژيم سلطنتي و تشكيل جمهوري اسلامي بود. از آنجا كه رژيم پهلوي در نقطه‌ي محوري نفرت عمومي قرار داشت آنچه به وضوح با اين رژيم پيوند خورده بود، از جمله كشف حجاب، در دايره‌ي نفرت عمومي قرار گرفت و آنچه با اسلام و نظام اسلامي تعريف مي‌شد اقبال عمومي يافت و نظام ارزشي جامعه دگرگون شد، به همين دليل آرمان انقلاب توانست روحانيت و نخبگان مذهبي را به عنوان مهم‌ترين گروه مرجع در جامعه معرفي كند و حجاب بانوان مورد انتظار آنان بود. اين احساس عمومي و انقلابي تا ماه‌ها پس از پيروزي انقلاب اسلامي جريان داشت و البته از سال 58 به بعد توصيه‌ي رهبران مذهبي به حجاب و لزوم تعيين ضوابط قانوني براي مقابله با بي‌حجابي و انتظار جامعه مذهبي براي اصلاح وضعيت موجود، در عمومي شدن حجاب موثر افتاد.

از سال 59 با آغاز جنگ تحميلي با چند مسئله مواجه شديم. از يك سو آوارگي بسياري از خانواده‌ها و مهاجرت آنان به حاشيه‌ي شهرهاي ديگر، افزايش نارضايتي از پيامدهاي جنگ (از جمله گراني)، حضور بسياري از جوانان مذهبي در جبهه‌ها و كاهش اقتدار آنان در شهرها و عطف توجه مديران به موضوع جنگ و فقدان برنامه‌ريزى در زمينه‌ي گسترش فرهنگ عفاف و از سوي ديگر گسترش برنامه‌هاي فرهنگي جهان غرب بر عليه انقلاب اسلامى. در نقطه‌ي مقابل جنگ توانسته بود انسجام اجتماعي و حس ايثار را تقويت كند و توجه به مسئله‌ي اصلي ـ جنگ ـ سبب‌ مي‌شد كه بسياري مسائل از جمله موضوع آزادي‌هاي اجتماعي و آزادي پوشش، برابري حقوق زن و مرد و مسائلي از اين دست در حاشيه قرار گرفته و يا اصلاً مسئله‌ي اقليت راحت طلب تلقي شود نه مسئله‌ي عموم مردم. از اين رو مسئله پوشش بانوان در طول جنگ هيچ گاه به عنوان مشكل حاد مطرح نشده بود.

با پايان يافتن جنگ ارزش‌هاي دوران دفاع مقدس از جمله حس ايثارگرى، انسجام اجتماعى، قناعت و معنويت‌گرايي با افول مواجه شد و از سوي ديگر همت مديران نظام به بازسازي كشور براساس برنامه‌هاي توسعه معطوف گرديد. گرچه بازسازي كشور و تدوين برنامه‌ براي ترسيم افق‌ها، تدوين سياست‌ها و هماهنگي برنامه‌ها ضرورتي اجتناب‌ناپذير بوده و هست اما اتخاذ رويكرد توسعه‌اي به اين معنا بود كه الگوهاي توسعه فرهنگى، اجتماعى، اقتصادي و سياسى غربى، البته با اصلاحاتي جزيى، مبناي تحولات قرار گيرد. تعارض ميان آرمان‌هاي توسعه و آرمان‌هاي نظام اسلامى، ناهمگوني جهت‌گيري‌ها و شاخص‌هاي نوشته و نانوشته‌ي توسعه با جهت‌گيري‌ها و شاخص‌هاي رشد در الگوي ديني كه از ابتدا مورد توجه برخي دانشوران قرار گرفته بود،(33) از ديد بسياري از مسئولان پنهان ماند. در نتيجه شكاف تبليغاتي و نابرابري‌هاي اجتماعى نمايان‌تر شد، ثروت و قدرت اقتصادي و اجتماعى به ارزش عمومي بدل گشت، رقابت براي احراز موقعيت‌هاي جديد ميل به تجمل را افزايش داد و ارزش‌هاي معنوي تحت‌الشعاع قرار گرفت. در اين وضعيت زنان محجبه از احترام كم‌تري در جامعه برخوردار شدند و تمايل به خودآرايي و انتخاب پوشش‌هاي متنوع فزوني گرفت.

نتايج يك نظرسنجى، كه به مقايسه‌ي گرايش‌هاي عمومي مردم در سال‌هاي 56، 65 و 71 پرداخته است، نشان مي‌دهد كه 81.8 درصد از پاسخگويان معتقد بودند كه مردم در سال 65 به خانم‌هاي چادري احترام مي‌گذاشتند در حالي كه اين رقم در سال 71 به36.8 درصد مي‌رسد. اين تغييرات به وضوح برآمده ازتغييرات ارزشي در يك جامعه است.

برخي صاحب‌نظران علوم اجتماعى بر اين باورند كه پوشش يك نماد است كه گرچه تغييرات آن در ساليان گذشته مثبت ارزيابي نمي‌شود اما ضرورتاً بازتابنده‌ي لايه‌هاي زيرين و نشانگر تغيير در جهان‌بيني نيست. از اين رو افراد زيادي را مي‌توان ديد كه داراي اعتقادات محكم مذهبي‌اند و حتي به تلفيق دين و سياست اعتقاد دارند اما از پوشش مناسب برخوردار نيستند.(34)

به نظر مي‌رسد اين مطلب چندان خالي از اشكال نيست. اگر تغيير وضعيت پوشش را در كنار تغييرات اجتماعى ديگر، از جمله در روابط زن و مرد، محوريت يافتن لذت و رفاه، همچنين تغيير در سيستم غذايى، سبك زندگي و دهها مورد ديگر ملاحظه كنيم به خوبي به تغيير ارزش‌ها در جامعه پي خواهيم برد و تحولات روحي و اعتقادي جامعه به سمت آرمان‌ها و آموز‌ه‌هاي غربي را خواهيم ديد؛ تا آنجا كه مي‌توان مشاهده كرد كه به تدريج برداشتي از دين كه آن را به امور فردي و معنوي تقليل مي‌دهد و از آن به دين مدرن تعبير مي‌كنيم عرصه را بر دين شريعت‌گرا كه حوزه‌ي دخالت خود را به ابعاد اجتماعى نيز گسترده است، تنگ مي‌كند. از اين رو نمي‌توان حضور روزافزون جوانان در مراسم عبادي اعتكاف و دعا را، ضرورتاً، دليلي بر تقويت دين‌باوري در آنان تلقي نمود.

در اين مقطع علاوه بر بروز تضادهاي ارزشي ناشي از اتخاذ برنامه‌هاي توسعه، موضوع تهاجم فرهنگي ـ اقدامات هوشمندانه‌ي جهان غرب در ايجاد تغييرات فرهنگي به منظور مقابله با نظام اسلامي و اصول‌گرايي ديني در جهان اسلام ـ مورد توجه صاحب‌نظران قرار گرفت. قرائن نشان مي‌دهد كه برداشتن حريم‌هاي اخلاقي ميان زن و مرد و تغيير در وضعيت زنان از مهم‌ترين محورهاي مورد نظر بوده است. در عين حال مي‌توان حدس زد كه بسياري از مواردي كه پيامد اتخاذ سياست‌هاي توسعه‌اي است، به تهاجم فرهنگي دشمن نسبت داده شده باشد.

از سال 76 و با حاكميت دولت اصلاحات، مظاهر ابتذال در پوشش و رفتار كه در ساليان پايان عصر سازندگي نمود بيشتري يافته بود بيش از گذشته آشكار شد. اگر سهل‌انگاري نسبي مديران مياني يا ارشد و اولويت اقتصاد بر فرهنگ، در عصر سازندگى، بر موضوع پوشش بانوان سايه افكنده بود اما در عصر اصلاحات تغافل نسبت به موضوع حجاب و يا تغيير آشكار در سياست‌هاي گذشته را مشاهده مي‌كنيم. دراين مقطع بحث نسبتاً پر سرو صداي فردي بودن ححاب و ضرورت عدم مداخله دولت را نيز شاهد بوديم. اگر در عصر سازندگى، توسعه‌ي اقتصادي اقتضائات خود را بر فرهنگ عمومي تحميل مي‌نمود، در دوران اصلاحات اين توسعه‌ي فرهنگي بود كه مستقيماً اخلاق و تربيت، نظام آموزشي رسمي و خانواده را تهديد مي‌نمود و به ابتذال در پوشش و روابط دامن مي‌زد.

با روي كار آمدن دولت نهم انتظار عمومي در متدينان براي اصلاح وضعيت موجود افزايش يافته و برخي نهادها اقداماتي را نيز انجام داده يا تدارك ديده‌اند اما به نظر نمي‌رسد اين اقدامات مرهمي شفابخش بر اين زخم كهنه باشد.

به هر حال علل و عوامل رويكرد نسل جوان به بدپوشي به عوامل روانشناسانه، خانوادگي و اجتماعى مختلفي باز مي‌گردد كه به برخي از آن‌ها اشاره مي‌شود.

1ـ4ـ وجود زمينه طبيعي ميل به خودنمايى
تحقيقات نشان داده است كه زنان اُنس‌پذيرتر و داراي حس ارتباطي قوي‌تري هستند. اگر دغدغه‌ي اصلي مردان تسخير طبيعت است، دغدغه‌ي زنانه تسخير انسان‌ها و نفوذ در ديگران، به ويژه مردها است.(35) تمايل به زينت‌آرايى، اهتمام به جلب توجه مرد و نفوذ در قلب وي در متون اسلامي به صراحت بيان شده است.(36) اين غريزه آن‌گاه كه در خدمت مصالح خانواده و تقويت رابطه‌ي زناشويي قرار گيرد كارآيي ويژ‌ه‌اي براي زن مي‌سازد و آن‌گاه كه در روابط اجتماعى و بدون مديريت صحيح بروز نمايد مشكلات زيادي مي‌آفريند.

از نگاه اسلام براي هدايت اين غريزه و كنترل آن تدابيري انديشيده شده است كه بخشي از اقدامات تكويني و بخشي تشريعي است. دست خلقت حياي بيشتري به زن ارزاني كرده است(37) و نظام تربيتي اسلام با توصيه به كم‌كردن زمينه‌هاي اختلاط و رعايت حريم ميان زن و مرد،(38) ترغيب زن به خودآرايي در برابر همسر(39) و تجويز خودآرايي در برابر همجنس(40) سعي كرده است تا اين حد طبيعي را زمينه‌اي براي نشاط فردي و خانوادگي قرار دهد. به نظر مي‌رسد ارضا نشدن اين نياز طبيعى، به شكل مشروع، مي‌تواند زمينه را براي بروز آن به اشكال ديگر فراهم آورد. از آنجا كه ميل به خودنمايي زنانه ضرورتاً منشأ جنسي ندارد نمي‌توان بر بدپوشي زنان به طور حتم مارك انحراف جنسي زد.

2-4 – تمايلات جنسى
نمي توان انكار كرد كه برخي از مظاهر بد پوشي بي تأثير از سائق جنسي نيست. از اين رو چنين هرزه پوشي هايي به همراه خود پيام دارد و در صدد حلب توجه جنس مخالف است. بالا رفتن سن ازدواج دختران و نگراني آنان از آينده، همراه با ضعف زمينه هاي اخلاقى، سبب شده است كه گروهي از دختران در صدد يافتن رفيق جنسي به بد پوشي روي آوردند و گروهي ديگر نيز از اين روش براي جلب توجه پسران و زمينه سازي ازدواج بهره مي گيرند تا بتوانند خود را در ميان گزينه هاي متعدد پيش روي پسران، متفاوت جلوه دهند. مي توان تظاهرات جنسي را در زنان شوهر داري كه از رضايت جنسي برخوردار نيستند نيز مشاهده نمود.

3ـ4ـ ضعف خانواده در هدايت و نظارت
خانواده‌ي امروز را دو مسئله‌ي مهم رنج مي‌دهد. اول آن كه احساس مي‌كند چون گذشته اقتدار و ابتكار عمل را در دست ندارد و گويا توسط دشمنان بيروني خود محدود و ناتوان مي‌شود. از اين رو زماني كه پدران ومادران متدين و دلسوز برنامه‌هايي را براي اصلاح فرزندان در نظر دارند، اغلب احساس مي‌كنند كه نه طايفه به حمايت آنان برمي‌خيزد، نه رسانه‌ها موقعيت والدين را در خانه، به عنوان كانون اقتدار، مسئوليت و هماهنگى، تثبيت مي‌كنند، نه مدرسه به كمك آنان مي‌شتابد و نه حتي سياست‌ها و برنامه‌هاي دولتي به آنان ميدان مي‌دهند. از اين رو رفته رفته احساس مسئوليت والدين نسبت به آتيه‌ي فرزندان كم‌رنگ مي‌شود و به اين نتيجه مي‌رسند كه نبايد در شئونات فرزند دخالت كنند.

از سوي ديگر، صرف نظر از مشكل فوق، خانواده با ضعف‌هايي مواجه است كه توانمندي‌اش را در كنترل و اصلاح اخلاقي و رفتاري همسران و فرزندان با چالش مواجه مي‌سازد. امروزه خانواده چون گذشته مصرف كننده‌ي آموزه‌هاي تربيتي ديني نيست و مرجع پاسخگويي به نيازهاي علمي خانواده نهادهايي هستند كه نه تنها از آموز‌ه‌هاي وحياني ارتزاق نمي‌كنند كه بر مباني الحادي بنا شده‌اند. هم‌اكنون خانواده نسبت به حضور و موقعيت رسانه‌هايي در جمع خود رضايت مي‌دهد كه از مهم‌ترين عوامل تحريك جنسي و بدآموزي‌هاي اخلاقي‌اند. روابط جنسي همسران نيز در بسياري موارد به رفع نيازهاي طبيعي آنان نمي‌انجامد و اين خود سبب بروز هرچه بيشتر رفتارهاي نابهنجار در محيط اجتماعى مي‌شود. غيرت‌ورزي كه در گذشته مي‌توانست سد دفاعي محكمي در برابر تعرضات بيروني و سهل‌انگاري‌هاي دروني باشد، به شدت رنگ باخته و جاي خود را به تسامح و تساهل داده است. مهارت آموز‌ي‌هاي مناسب به منظور جامعه‌پذيري فرزندان انجام نمي‌شود وحساسيت والدين نسبت به انتقال ارزش‌هاي اخلاقي به نسل آينده چون گذشته نيست. در اينجا نيز رسانه‌ها موضوع شكاف ميان نسلي را به گونه‌اي مطرح كرده‌اند كه پدران و مادران را نسبت به عدم دخالت در شئونات فرزندان، به اين بهانه كه آنان براي زماني ديگر ساخته شده‌اند، متقاعد سازند.

4ـ4. خلأ در ناحيه آرمان‌ها
چنان كه ذكر شد جذابيت حجاب بيش از آن كه ناشي از برنامه‌هاي فرهنگي و تبليغي در دفاع عقلاني و جهت‌دهي حساسيت‌هاي عمومي به سمت حجاب باشد، ناشي از موفقيت رهبران مذهبي در آرمان‌سازي براي نسل جوان بود كه در ارائه‌ تصويري متعالي از نظام اسلامي متجلي مي‌شد. با گذشت زمان واقعيت‌هاي اجتماعى از جمله تبعيض، فقر، سياست‌هاي اقتصادى، دسته‌بندي‌هاي سياسى، جنگ و مشكلاتي ديگر به نارضايتي گروهي از مردم انجاميد و در ذهنيت آنان مقبوليت حكومت خدشه دار گرديد. از اين رو طبيعي است بخشي از اقشاري كه تحت فشارعصبي و رواني‌اند و نقش حكومت را در ايجاد مشكلات پررنگ مي‌بينند و از سوي ديگر حجاب را، نه براساس باور قوى، كه بر اثر احساسات آرمان گرايانه يا تبليغات دولتي پذيرفته‌ بودند، از حجاب گريزان مي‌شوند. توانمندي يك نظام در آن است كه بتواند پيوسته آرمان‌هاي متعالي و حركت آفرين را براي عموم جامعه و جوانان ترسيم و حساسيت‌هاي اجتماعى مديريت كند وگرنه بايد شاهد آرمان‌هاي منحط، تغيير گروه‌هاي مرجع و تغيير نگرش‌ها، ارزش‌ها و رفتار عمومي باشد.

5ـ4ـ ناآشنايي با حدود شرعي و فلسفه‌ي حجاب
در نگاه اول به نظر مي‌رسد بسياري از جوانان بدپوش با حدود شرعي پوشش و يا عقلانيت حاكم بر آن آشنايي چنداني ندارند و گاه پوشش خود را مصداق پوشش شرعي مي‌دانند. به همين دليل در مقاطع مختلف نهادها و افراد متدين كوشيده‌اند تا با اهداي جزوه‌هاي راهنما به جوانان و تأليف كتاب به بررسي ابعاد موضوع بپردازند. با اين وجود مي‌توان اذعان نمود كه كارهاي انجام شده درخور نياز مخاطبان در گروه‌هاي سني و فرهنگي مختلف نيست و بسياري از نوشتجات گردآوري مجدد نكاتي است كه در كتاب‌هاي گذشتگان با روشي عالمانه‌تر بيان شده بود. در عين حال به نظر مي‌رسد گاه اين عامل بيش از حد بزرگ نمايي شده و به عنوان مهم‌ترين عامل بدپوشي مطرح شده است؛ حال آن كه بسياري از جوانان را زمينه‌هاي احساسي و عاطفي به بدپوشي كشانده است نه جهل به حكم حجاب يا جهل به آثار اجتماعى و خانوادگي بدپوشي.

6ـ4ـ روش هاي غلط در دفاع از حجاب
روش‌هايي كه به نام دين در دفاع از حجاب به اجرا درآمده، گاه خود از عوامل گريز از حجاب بوده است. به كارگيري روش‌هاي خشن و غيرمشروع و بدون نظارت و هدايت حكومت به ويژه در اوايل انقلاب توسط گروهي از متدينان، فقدان سياست‌هاي ثابت و روشن، تأثيرپذيري برنامه‌ها و سياست‌ها از وضعيت سياسي به ويژه در زمان نزديكي به انتخابات و نياز به آراء عمومي و ناهماهنگي مسئولان مربوطه، در تجرّي جوانان موثر بود. چنان كه وضع قوانيني كه به ويژه نوجوانان را بيش از آنچه منظور شارع بود، در تنگنا قرار مي‌داد در تنفر از حجاب تأثير داشت. به عنوان مثال لزوم رعايت حجاب درمدارس دخترانه‌اي كه محل تردد نامحرم نيست، به ويژه در زمين ورزشي كه بدن گرم‌تر و در حال حركت بيشتري است، مي‌تواند نارضايتي از حجاب بيانجامد.

از سوي ديگر مي‌توان ناهماهنگي در برنامه‌ريزى‌ها و سياست‌ها را كه از يك سو بر رعايت حجاب پاي مي‌فشارد و از سوي ديگر زمينه‌هاي شوق به كشف حجاب را دامن مي‌زند مورد اشاره قرار داد. در دهه‌ي اخير هم بر سياست‌ رعايت حجاب در ميادين ورزشي بانوان پاي فشاري مي‌شود و هم بر حضور بانوان در عرصه‌هاي بين‌المللى. گرچه كوشيده‌ايم تا وانمود كنيم كه هيچ منافاتي ميان اين دو سياست نيست وبانوان ما در عرصه‌هاي بين‌المللي با حفظ حجاب براي ايران افتخار مي‌آفرينند اما تجربه‌ي شخصي دختران ورزشكار در بسياري رشته‌ها، از جمله قايقرانى، كاراته و ورزش‌هاي رزمي و حتي واليبال و بسكتبال، آنان را به اينجا رسانده است كه رعايت حجاب از عوامل ناكامي در ميادين ورزشي است. اگر شعارزدگي و فقدان مطالعات كارشناسانه در حوزه‌هاي تصميم‌گيري نبود پيش‌بيني اين قبيل تعارضات كه بالاخره اقتضائات خود را بر مسئولان تحميل مي‌نمايد، چندان غيرقابل پيش‌بيني نبود.

7ـ4ـ مقابله سياسى با نظام اسلامى
گرچه در اوايل پيروزي انقلاب اسلامى، نظام استكباري بيش از هر چيز به توطئه‌هاي سياسي و نظامي عليه انقلاب مي‌انديشيد اما به زودي به اين باور رسيد كه، به جاي استفاده از روش‌هاي براندازنده و پيگيري ايده‌ي تغيير رژيم، بايد استحاله‌ي فرهنگي را به منظور اصلاح و تغيير رويه‌ي نظام برگزيد. ازاين رو مخالفان سياسي ديروز كه در دو طيف عمده‌ي سلطنت طلب و چپ طبقه‌بندي مي‌شدند به فعاليت‌هاي فرهنگي روي آوردند. فعاليت برخي از اين گروه‌ها در خارج از كشور به سال 1365 و حتي قبل از آن مي‌رسد. با ورود به عصر سازندگي و ايجاد بستر مناسبي كه از رهگذر برنامه‌هاي توسعه فراهم شده بود گروه‌هاي ديگري در داخل و خارج در حوزه‌ي زنان شكل گرفتندو به هم پيوند خوردند و در عصر اصلاحات مركز ثقل فعاليت اين گروه‌ها به داخل كشور منتقل شد. در دهه‌ي اخير NGOهايي شكل گرفته‌اند كه فعاليت اصلي آنان، به اعتراف خود آن‌ها، عقب بردن مرزهاي رفتاري و اعتقادي جوانان و زنان، به ويژه در مراكز دانشگاهى، است(41) و ده‌ها سايت فارسي زبان با هدف تابوشكني در حوزه‌ي اخلاق به ويژه روابط زن و مرد فعاليت مي‌كنند.

8ـ4ـ تكنولوژي‌هاي جديد رسانه‌اى
اگر مقايسه‌اي ميان تمايل به بدپوشي و ورود تكنولوژي‌هاي جديد رسانه‌اي ـ ويدئو، ماهواره و اينترنت ـ به درون خانواده‌ها داشته باشيم، به نتايج مفيدي دست خواهيم يافت. استفاده از ويدئو از ابتداي دهه‌ي 60 رواج يافت، ماهواره از اوايل دهه‌ي هفتاد به خانواده‌ها وارد شد و اينترنت از اواخر دهه‌ي هفتاد. به ويژه تأثيرات ماهواره و اينترنت را بر اخلاق عمومي نسل جوان و افزايش تحريك‌پذيري جنسي آنان نمي‌توان در نظر دور داشت.

9ـ 4ـ تأثيرات ساختارى. شايد بتوان مشكلات ساختاري را مهم‌ترين علل ابتذال در پوشش و حتي ريشه بسياري از موارد پيش گفته دانست. به بيان ساده ساختارهاي اقتصادى، اجتماعى و فرهنگي ارزش‌ها و اقتضائاتي مي‌آفرينند كه تضاد ارزشي را در جامعه دامن مي‌زند و در تعارض ارزش‌هايي چون قناعت و تجمل‌گرايي، خويشتن‌دارى و خودنمايى، ديگرگرايي و فردگرايى، اقتضائات ساختاري بر ارزش‌هاي انقلابي چيره مي‌شوند.

توضيح آن كه ساختارهاي اقتصادي مي‌تواند ثروت را به محور عزت‌مندي تبديل و حرص را توسعه بخشد . چنان كه ساختارهاي اجتماعى مي‌تواند احراز مناصب قدرت را به يك ارزش تبديل نمايد و حس رقابت را حول محور منصب‌گرايي سازمان دهد و ساختارهاي فرهنگي مي‌تواند توجه به «دنيا» و «خود» را تقويت و نسبيت‌گرايي اخلاقي و فردگرايي را جايگزين حس ديگرگرايي، توجه به همبستگي اجتماعى و ارزش‌هاي اخلاقي ثابت نمايد. از پيامدهاي ارزشمندي ثروت و قدرت، تقويت احساس بي‌عدالتي بود كه آثار خود را در امور مختلفي از جمله فاصله گرفتن از گروه‌هاي مرجع (روحانيت) كه با حكومت پيوند خورده بودند، بر جاي مي‌گذارد. چنان كه پيامد سياست‌هاي دولتي كه در كنار حمايت اقتصادي از اقشار مختلف، به انتظارات آنان بيش از ميزان حمايت‌ها دامن مي‌زد، افزايش احساس فقر و تقويت حرص بود. توسعه‌ي لهو و لعب در ميان اقشار مختلف نيز، هم ناشي از تأثيراتي بود كه زمينه‌هاي فرهنگي بر جاي مي‌گذاشت و هم خود تاثيراتي را در حوزه‌ي اخلاق و فرهنگ عمومي بر جاي مي‌گذاشت.

تغيير ارزش‌ها سبب شد كه گروههايي كه تا ديروز در عِداد عزت‌مندان شمرده مي‌شدند، احساس حقارت كنند. به جرأت مي‌توان گفت كه احساس حقارت مهم‌ترين دليل دختران در بدپوشي است و آنان با انتخاب نوع پوشش در پي يافتن جايگاه مناسب خود هستند. از اين رو تا زماني كه تغييرات ارزشي در جامعه مديريت نشود و ساختارهاي غلط اقتضائات خود را تحميل كنند، نمي‌توان درمان كلي براي معضلاتي چون حجاب جست.

5ـ دولت، پوشش بانوان و چالش‌ها
مدافعان دخالت حكومت در موضوع پوشش بانوان غالباً بحث را تا اينجا مي‌آورند كه وليّ مسلمين از اختيار شرعي براي مداخله در پوشش برخوردار است اما كم‌تر به اين نكته‌ي مهم توجه شده است كه حاكم اسلامي بدين منظور از چه ابزاري استفاده مي‌كند. دولت‌، به عنوان يكي از مهم‌ترين ابزارهاي اعمال قدرت حاكم اسلامي داراي ويژگي‌ و موقعيتي است كه بي‌توجهي به آن مي‌تواند روش‌هاي اصلاحي را ناكارآمد و حاميان اصلاح را دچار يأس سازد. در اينجا به چند نكته اشاره مي‌شود.

1ـ5ـ تغيير سريع سياست‌ها و رويه‌ها
نظام جمهورى، با وجود محاسني كه دارد و بايد در جاي خود از آن بحث شود، اين ويژگي را دارد كه در مقاطع زماني تعيين شده دولت‌ها تغيير مي‌كنند و جاي خود را به دولت‌هاي جديد مي‌دهند. تغيير سريع دولت‌ها كشور را با مشكل عدم ثبات در برنامه‌ها و سياست‌ها مواجه مي‌سازد. در برخي كشورها احزاب حاكم سياست‌هاي بلندمدت خود را تدوين كرده‌اند و تغيير افراد جزر و مد شديدي در وضعيت ايجاد نمي‌كند. در كشور ما مجمع تشخيص مصلحت و شوراي عالي انقلاب فرهنگي علي‌القاعده ثبات سياست‌هاي كلي و راهبردي را تضمين مي‌كنند اما مشكل اينجاست كه دولت‌ها هر يك براساس برداشت خود سياست‌ ها را پيگيري مي‌كنند و گاه نيز اعتقاد خود را بر سياست‌ها و برنامه‌هاي مصوب ترجيح مي‌دهند. در موضوع حجاب شاهد بوديم كه پيگيري آن براي برخي دولت‌‌ها اولويت نداشت و برخي نيز اصولاً به مداخله در موضوع پوشش اعتقادي نداشتند.(42) به عنوان مثال در تاريخ 14/11/76 شوراي عالي انقلاب فرهنگي «طرح توسعه فرهنگ عفاف» را تصويب و به دولت ابلاغ نمود اما به دليل آن كه اين طرح، از نگاه وزارت كشور دولت اصلاحات، اجرايي نبود، بايگاني شد.

2ـ5ـ غلبه‌ي رضايت‌مندي عمومي بر مصالح عمومى
آيا همان تصويري كه از ولي فقيه به عنوان شخص پارسا و عادل، حافظ مصالح اجتماعى مسلمين، آشنا با ادبيات ديني و زمان‌شناس به ذهن مي‌رسد، بر دولت‌ها و نهادهاي دولتي هم قابل انطباق است؟ دولت‌ها غالباً محصول رقابت‌هاي حزبي و سياسي هستند و ممكن است در تمامي ابعاد صلاحيت مديران ارشد يا مياني آن‌ها شناخته شده نباشد. دغدغه‌ي بقاء در برخي دولتمردان سبب مي‌شود كه مردم را به مثابه‌ي برگه‌هاي رأي ببينند. اين اشكال گرچه در كشور ما كه پس از انقلاب شمار زيادي از دولتمردان صالح را تجربه كرده است، كم‌تر مي‌نمايد اما به هر ميزان كه باشد تأثير خود را بر سياست‌ها و برنامه‌ها آشكار مي‌سازد. بنابراين ترس از عدم اقبال عمومي و كم شدن ميزان آرا در دوره‌هاي بعدي مجلس يا دولت سبب ملاحظه‌كاري‌ها و كنار آمدن با واقعيت‌هاي موجود مي شود. گاه نيز شعارهايي در اصلاح وضعيت موجود بر زبان مي‌آيد كه بيشترين كارآيي آن خاموش كردن زمزمه كساني است كه به ادامه روند كنوني معترض‌اند. وگرنه، اگر قصد اصلاح بود ابتدا از نهادهاي دولتي و از حاشيه‌ي همين دستگاهها آغاز مي‌شد.

3-5ـ ضعف پيوند ميان مردم و دولت
برخلاف بسياري از كشورهاي اروپايي كه رابطه‌ي دولت و مردم مستحكم است و مردم با نگاه خوش‌بينانه به تصميمات دولتي اعتماد مي‌كنند، در كشور ما به دلايل تاريخي چنين پيوندي شكل نگرفته‌ است و نوعي مرزبندي ميان مردم و دولت مشاهده مي‌شود. بنابراين حضور مستقيم دولت در بسياري عرصه‌ها بدون پشتيباني عمومي انجام مي‌شود و قرين موفقيت نيست. از اين رو دولت براي مداخله در موضوع پوشش بايد تمهيدات خاصي را براي برخورداري از حمايت مردمي بينديشد.

4ـ5ـ ناهماهنگي و عدم جديت در دستگاههاي دولتى
دولت‌ها در مقاطع مختلف نشان داده‌اند كه عزم و هماهنگي لازم را براي پيگيري اموري كه نيازمند استمرار يا ثبات قدم است، ندارند. به عنوان مثال با وجود آن كه ايران از حادثه‌خيزترين كشورها در زمينه‌ي تصادفات رانندگي است اما هرگاه كه قواي انتظامي براي بهبود وضعيت اقدام كرده‌اند يا با ملاحظه‌‌كاري‌هاي مسئولان مافوق عقب نشسته‌اند و يا خود انگيزه‌ي پيگيري قاطعانه و مستمر را نداشته‌اند. در موضوع حجاب مسئله قدري پيچيده‌تر است. فشارهاي بين‌المللي بر سر مفاهيم حقوق بشري و وجود روحيات سازشكارانه، ناهماهنگي در ميان نهادهاي پيگير و مسئول كه گاه به تخطه‌ي يكديگر انجاميده است،(43) عدم پيش‌بيني هزينه‌هاي ناشي از مقاومت برخي گروه‌ها و مسائلي از اين دست سبب شده است كه هرگاه دولت‌ها گارد مقابله گرفته‌اند، به سرعت كوتاه بيايند تا آن جا كه اقشار مختلف فكر مي‌كنند تصميمي كه اتخاذ مي‌شود امكان چانه‌زني درباره‌ي آن وجود دارد و مي‌توان از اهرم اعتراض يا فشار براي توقف برنامه‌ها سود جست.

5ـ5ـ ضعف انگيزه در بدنه اجرايى
مشخصه‌ي مهم بدنه اجرايي آن است كه تركيب غالب آن‌ها را كساني تشكيل مي‌دهند كه با انگيزه‌هاي مالي خدمت مي‌كنند و دغدغه‌هاي فرهنگي و اصلاح‌گرانه براي آنان اصل نيست. چنين افرادي را در اموري مي‌توان به راحتي به كار گرفت كه كليشه‌هاي مشخص و قابل محاسبه‌اي دارد اما انجام صحيح امور كيفي را، كه هنوز در قالب شاخص‌هاي كمّي قابل ارزيابي نشده‌اند، نمي‌توان از اين مجموعه انتظار داشت. در غير اين صورت با واكنش ظاهرگرايانه‌ي مردم مواجه مي‌شويم كه به ظاهر ضابطه پوشش را، در حدي كه مورد مؤاخذه واقع نشوند رعايت كرده‌اند اما همين پوشش را وسيله‌اي براي تظاهرات جنسي و يا به مسخره گرفتن قانون قرار داده‌اند؛ چنان كه نيكلاس كريسف خبرنگار مجله نيويورك تايمز در ضمن بيان خاطرات سفر خود به ايران چنين مي‌گويد:

«زنان ودختراني كه اگر بدون پوشش مناسب اسلامي از خانه خارج شوند به زندان خواهند افتاد، اين روزها از لباس‌هايي استفاده مي‌كنند كه نه تنها جذابيت‌هاي آنها را خفه نمي‌كند كه آن‌ها را برجسته‌تر هم مي‌كند.

وي سپس با لحني طعن‌آميز خطاب به رهبران ديني ايران مي‌گويد كه بايد مواظب باشند چون در پوشش زنان ايراني نه تنها هيچ اثري از اسلامي بودن نيست كه به نوعي وهن عقايد مذهبي نيز محسوب مي‌شود.(44)

در سال 85، طبق طرحى، پرسنل نيروي انتظامي چند ماهي به عنوان ناحيان از منكر در موضوع حجاب وارد شدند. اين حضور با دو مشكل مواجه بود اول آن كه ورود پرسنل موظف در عرصه‌هاي فرهنگي كه نيازمند دغدغه‌ي شخصي است، چندان تأثير‌گذار نيست و دوم آن كه اين مجموعه براي ورود در اين عرصه از توانمندي فرهنگي لازم برخوردار نيستند. بنابراين بهتر است قواي انتظامي در جايگاه اصلي خود به عنوان ضابطان قوه قضائيه با جرم برخورد قانوني و مقتدرانه كنند نه آن كه در نقش مشاوران فرهنگي ظاهر شوند. اين نكته البته به معناي ناديده گرفتن نقش دولت در پيشگيري و مقابله با منكرات نيست اما سازوكار مناسب خود را مي‌طلبد. فقدان اتاق فكر، بخشي‌نگري و فقدان نگاه شامل و آينده‌نگرانه و غلبه‌ي نگاه حقوقي بر نگاه فرهنگي را در نوشته‌ها و گفته‌هاي مديران و مسئولان مي‌توان ديد. ضعف نگاه كارشناسانه سبب شده است كه اولاً اقدامات انجام شده با عكس‌العمل‌جامعه كارشناسي مواجه شود، ثانياً به دليل ناكام ماندن فعاليت‌ها اين ايده تقويت مي‌شود كه نمي‌توان كاري انجام داد و به همين دليل زمينه‌ي اقدامات بعدي از ميان مي رود.

سياست‌هاي تجزيه‌گرايانه در پيگيري كلان پروژه‌ها نيز از موانع دستيابي به اهداف است. به عنوان مثال اگر طرح جامع اصلاح پوشش مشتمل بر دهها سياست، برنامه و فعاليت باشد، برخي گمان مي‌كنند با تجزيه كردن طرح جامع و اجراي صرفاً بخشي از برنامه‌ها مي‌توان دست كم به بخشي از اهداف رسيد، حال آن كه ممكن است اجراي تجزيه‌گرايانه‌ي طرح‌ها نه تنها هيچ نتيجه‌اي عائد نسازد كه نتايجي برخلاف انتظار ارائه دهد. آنچه به عنوان طرح ساماندهي مد لباس در مجلس شوراي اسلامي مطرح گرديد اگر به عنوان حلقه‌اي از يك زنجيره و در ضمن يك كلان طرح و با ملاحظه جوانب مختلف آن انجام مي‌شد مي‌توانست زمينه‌اي براي اصلاح وضعيت باشد اما در وضعيت كنوني كه صرفاً به عنوان يك اقدام جزيي پيگيري مي‌شود، چه بسا صرفاً به تكثير مدل‌هاي لباس بيانجامد، در خدمت ارضاي حس تنوع‌طلبي جوانان قرار گيرد و طرح‌هاي اسليمي و بومي را موضوع تبرج و خودنمايي‌هاي خلاف شرع قرار دهد.

اما نكته‌اي كه كم‌تر مورد بحث قرار گرفته توجه به اين مطلب است كه دولت‌ها در خوش‌بينانه‌ترين وضعيت، به استناد ديدگاه‌هاي متخصصان علوم اجتماعى برنامه‌ي اصلاحي خود را تنظيم مي كنند. در اينجا اين پرسش قابل طرح است كه آيا ممكن است نظام كارشناسي خود داراي ماهيتي باشد كه كارآيي آن را در اصلاح وضعيت موجود با ترديد مواجه سازد؟ اگر به اين نكته‌ي مهم توجه كنيم كه علوم انساني بر مفاهيم بنيادين، پيش‌فرض‌ها، تعاريف و ساختارهايي بنيان شده و از اهدافي برخوردارند كه بر مباني فلسفي استوار است و تعريف و تصويري كه از انسان و ابعاد وجودي او، آزادي و اختيار، نسبت ميان فرد و جامعه، نسبت ميان دين و اجتماع، نسبيّت يا شمول گزاره‌هاي اخلاقي و اموري از اين دست در مكاتب فلسفي اختيار مي شود، در جهت‌گيري‌هاي علوم موثر خواهد بود و اگر اين نكته را هم ملاحظه‌ كنيم كه علومي از قبيل جامعه‌شناسى، روانشناسى، مشاوره و تربيت تحت سيطره گفتمان ليبراليستي و چپ شكل گرفته و يا تطور يافته‌اند؛ آن‌گاه در قابليت اين علوم براي پي‌ريزي تمدن و تعميق و گسترش فرهنگ اسلامي با ترديد‌هاي مهمي مواجه خواهيم شد. از اين رو مي‌توان اذعان نمود كه پذيرش چارچوب تحليل علمي رايج مي‌تواند به صحه گذاشتن بر برخي واقعيت‌هاي موجود منجر شود. به عنوان مثال اگر بدپوشي را به عنوان يك ناهنجاري (در تعريف رايج آن در علوم اجتماعى) به شمار آوريم و در صدد اصلاح آن برآييم با اين مسئله مواجه مي‌شويم كه ممكن است اكثريت جامعه پوشش مناسب را حدّي از پوشش بدانند كه با ضوابط تعيين شده در شريعت همخوان نباشد و حتي ممكن است در زماني پوشش مورد نظر شرع و يا حجاب برتر با استنكار و تحقير عرفي مواجه شود در اين صورت بايد در چارچوب ادبيات علوم اجتماعى بر پوششي كه شكل هنجار به خود گرفته است مهر تأييد زد و آن را مشروعيت بخشيد يا بر آموزه‌هاي ديني و ضرورت اصلاح وضعيت موجود تاكيد بيشتري نمود؟

6ـ بايسته‌ها
نخست توجه به اين نكته داراي اهميت است كه بدپوشي به مثابه‌ي آسيب اجتماعى در پيوند با ديگر مسائل اجتماعى و معلول عوامل كم و بيش مشتركي است. از اين رو هر طرحي كه با جداسازي اين پديده در صدد اصلاح وضعيت حجاب ، با رويكردي انتزاعي و تجزيه‌گرايانه باشد پيشاپيش محكوم به شكست است و يكي از علل شكست طرح‌ها و برنامه‌هايي كه تاكنون اجرا شده در همين موضوع نهفته است. بنابراين نيازمند تدوين طرحي جامع هستيم كه با نگاهي كلان و مبتني بر شناخت علل و عوامل مشترك و علل و عوامل خاص بدپوشى، بتواند سياست‌هاي محتوايى، روشى، سازماني و انساني را به درستي ارائه نمايد، جايگاه متخصصان حوزه‌هاي علمي را، هم در مرحله‌ي تبيين و تحليل و هم در مرحله سياستگذارى، برنامه‌ريزى، اجرا و نظارت مشخص كند، جايگاه نهادهاي مختلف حكومتي و نسبت ميان آن‌ها را به وضوح تعيين نمايد؛ استعدادهاي مردمى، اعم از حوزه‌هاي علميه، سازمان‌هاي مردم نهاد، هيئت‌هاي مذهبي و رسانه‌هاي گروهي را شناسايي و در نسبتي معنادار با حكومت تعريف كند و بتواند به طور مستمر نارسايي‌هاي موجود در عملكرد نهادها را تحليل و به شكل پويا، پيوسته خود را ترميم نمايد.

هدف از تدوين طرح جامع عفاف و حجاب تبديل كردن حجاب و اصلاح روابط زن و مرد به خواست عمومى، كم كردن تأثير تبليغات فاسد و مغرضانه‌اي كه به تحقير حجاب و ترويج ابتذال مي پردازند، غزا مند شدن مؤنان و پاكان، احساس اقتدار در ناهيان از منكر و احساس ترس در افراد گناهكار و مهم تر از همه پرورش نسل نو براي انتخاب بهتر و خودنگهداري اخلاقي است. در طرح جامع ابتدا پرسش‌هاي مهم ناظر به چيستي، چرايي و چگونگي ارتباط ميان حكومت و حجاب تدوين مي‌شود. فايده‌ي مهم اين مسئله شناسي‌ها ارايه‌ي جغرافياي بحث است و نشان مي‌دهد كه هر طرح جامع بايد به حل چه مسائلي توجه كند و پروژه‌هاي پيشنهادي هر يك چه حوزه‌هايي را نكاويده‌اند. به علاوه اين پرسش ها مي‌تواند ذهن كارشناسان را به ابعاد يك مسئله متوجه سازد. در اينجا با برخي از پرسش‌هاي قابل طرح آشنا مي‌شويم. البته پيش‌فرض طرح اين پرسش‌ها پذيرش وجوب شرعي حجاب در شريعت اسلامي است:

1ـ مفاهيم بنياديني كه، قبل از بحث از پوشش و آرايش، بايد بر آن‌ها تفاهم كرد چيست؟ (مفاهيمي چون هويت جنسى، الگوي مشاركت اجتماعى و...)

2ـ آيا حد پوشش واجب الرعايه براي مردم همان حد پوششي است كه حكومت بايد آن در جامعه تحقق بخشد يا آن كه حد انتظار حكومت بايد كم‌تر يا بيش‌تر از حد شرعي آن باشد؟

3ـ آيا اصل حجاب موضوعي فرهنگي و تنوع‌پذير است يا داراي ثبات مي‌باشد؟ به عبارت ديگر مي‌توان چنين فرض كرد كه حد پوشش در جوامع مختلف، به حسب فرهنگ‌ها و حساسيت‌هاي مختلف آنان، متفاوت باشد؟

4ـ آيا مي‌توان انتخاب پوشش مناسب و عفيفانه و كم شدن اختلاط در روابط زن و مرد را به عنوان يكي از شاخص‌هاي رشد اجتماعى و فرهنگي در نظام اسلامي برشمرد؟

5ـ بدحجابي در جامعه‌ي ما چه مختصاتي دارد كه آن را از بي‌حجابي در جوامع گذشته و صدر اسلام تمايز مي‌سازد؟

6ـ نسبت ميان بدپوشي و نياز جنسى، تنوع طلبي جنسى، حس خودنمايى، تجرد و تأهل، سن، وضعيت خانوادگى، ناآگاهى، فقر اقتصادى، تحولات فرهنگى، پيشرفت تكنولوژي‌هاي ارتباطى، كمبود مدل‌هاي مناسب براي لباس، مشكلات نظام آموزشى، ساختارهاي اجتماعى، مشكلات سياسى، و... چيست؟

7ـ جايگاه هر يك از شاخه‌هاي علمي آسيب‌شناسي اجتماعى، مردم‌شناسى، روانشناسى اجتماعى، روانشناسى، علوم تربيتى، خانواده درمانگرى، سياست، اقتصاد و علوم ديگر در كنار علوم دينى، در تبيين و تحليل مسئله و كنترل و اصلاح آن چيست؟

8ـ موضوع حجاب، روابط زن و مرد (و به طور كلي موضوع عفاف) در جهت‌گيري‌هاي كلى، سياست‌گذاري‌ها و برنامه‌ريزى‌هاي نظام اسلامي چه جايگاهي دارد و آيا اصولاً چنين موضوعي واجد اهميت است؟

9ـ مسئوليت حكومت اسلامي و قواي مختلف آن در ساماندهي پوشش و حجاب چيست؟ به عبارت ديگر آيا اصولاً حكومت وظيفه‌اي در اين قبال دارد؟ وظيفه‌ي حكومت در حد نظارت و ديده‌باني است يا دخالت مستقيم و عهده‌دارى؟ و آيا دخالت حكومت صرفاً زمينه‌سازي براي تمايل به حجاب است يا به جعل قوانين تشويقي و تنبيهي و مجازات‌ها هم تسري مي‌يابد؟ آيا اشكالات ناشي از دخالت دولت، اشكالات ذاتي است يا مي‌توان دخالت حداكثري دولت‌ها را پذيرفت اما سامانه‌ي ديگري براي آن ترسيم نمود؟

10ـ شرايط وجوب دخالت حكومت در موضوع حجاب چيست؟ آيا جواز دخالت حكومت در موضوع حجاب منوط به رضايت عمومي يا پذيرش عقلاي زمان و يا جامعه كارشناسي است؟

11ـ سياست‌ها و برنامه‌هاي نظام سرمايه‌داري و گروه‌هاي وابسته، در موضوع پوشش زنان، به ويژه زنان ايراني چيست؟

12ـ با وجود آن كه غرض از تشريع احكام شرعى، از جمله حجاب، آن است كه مومنان به اختيار خود راه درست را برگزينند، چرا حكومت اسلامي با دخالت خود، راه را بر اختيار مردم مي‌بندد و آزادي‌هاي آنان را محدود مي‌سازد؟

13ـ با وجود آن كه تجربه كشورهاي مختلف، از جمله كشورهاي اسلامى، نشان مي‌دهد كه هر چه محدوديت‌ها كم‌تر باشد حساسيت‌هاي جنسي جامعه نيز كاهش مي‌يابد، دليل اصرار دولت بر محدودسازي پوشش بانوان چيست؟

14ـ با آن كه رنگ تيره زمينه‌ساز افسردگي و رنگ‌هاي روشن و مدل‌هاي متنوع سبب نشاط نسل جوان است، چرا با محدود كردن پوشش، جوانان را به سمت افسردگي سوق مي‌دهيم؟ آيا سركوب كردن حس تنوع‌طلبي زمينه‌هاي افسردگي را فراهم نمي‌سازد؟

15ـ آيا تجربه‌ 25 ساله ايران در مقابله با بدحجابي نشانگر آن نيست كه دخالت دولتي در چنين موضوعاتي نتيجه‌ي معكوس بر جاي مي‌گذارد؟

16ـ اگر الگوهاي توسعه نقش مهمي در توسعه‌ي ابتذال دارند پس چرا كشورهايي چون مالزي كه در الگوي توسعه پيشرفته‌تر از ايران هستند با چنين حدي از تظاهرات جنسي در جامعه مواجه نيستند؟

17ـ فراخوان زنان به حضور اجتماعى توسط مسئولان نظام، بدون ارائه الگويي روشن از مشاركت اجتماعى متناسب با جنسيت، چه تأثيري در مفاسد اجتماعى از جمله هرزه‌پوشى و روابط سهل‌انگارانه داشته است؟

18ـ تأثير رسانه‌هاي عمومي به ويژه سيما در موضوعاتي چون پوشش بانوان، رفتارهاي جنسى، روابط زن و مرد، اخلاق فردي و اجتماعى، غيرتمندي و همبستگي اجتماعى چيست؟

19ـ علت توسعه‌ي فرهنگ هرزه‌پوشي در دهه‌هاي اخير چيست و ساختارهاي فرهنگي، سياسى، اجتماعى، اقتصادي و سياست‌ها و برنامه‌هاي كلان و رسانه‌هاي ملي هر يك چه نقشي را در اين مورد ايفا كرده‌اند؟

20ـ آيا نهادهاي حكومتي از جمله رسانه‌هاي ملي خود در مشروعيت بخشيدن به بدحجابي تأثير داشته‌اند؟

21ـ چگونه مي‌توان سياست‌ها و برنامه‌هايي را در موضوع پوشش تدوين و اجرا نمود كه با تغيير دولت‌ها و با تغيير شرايط سياسى به بي‌مهري و فراموشي گرفتار نشوند و يا تغييرات اساسي نيابند؟

22ـ چگونه مي‌توان حجاب را به يك ارزش دروني و خواسته‌ي عمومي تبديل نمود؟

23ـ چگونه براي نسل جوان آرمان‌سازي كنيم كه حجاب در جنب آرمان متعالي مورد نظر، ارزشمند شود؟

24ـ چگونه مي‌توان حجاب را به دغدغه‌ي واقعي مديران مياني و ارشد تبديل نمود كه خود انگيزه‌ي پيگيري موضوع را داشته باشد؟

25ـ چگونه همبستگي اجتماعى، حس تعاون، غيرت، ارزش‌هاي گروهي و ارزش‌هاي اخلاقي ثابت را تقويت كنيم كه زمينه‌اي مناسب براي ثمربخشي امر به معروف و نهي از منكر باشند؟

26ـ چگونه مردم را در موضوع حجاب حساس كنيم، فراخوان نماييم و به صحنه آوريم، مديريت و پشتيباني كنيم و ناهيان از منكر را اقتدار بخشيم؟

27ـ نظام آموزش و پرورش رسمي و غيررسمي ما نيازمند چه تحولاتي است تا نتيجه‌ي آن تقويت عزم و اراده معنويت‌گرايى، عفاف، خويشتن‌دارى، كرامت نفس،علاقه به كار و فعاليت، علاقه به مواجهه با مشكلات و تقويت نشاط در نسل جوان باشد؟

28ـ سياست‌ها و برنامه‌هاي رسانه ملي و سيستم نظارتي حاكم بر آن نيازمند چه اصلاحاتي است تا نتيجه‌ي آن اصلاح روابط زن و مرد در رسانه‌ها و تغيير نگاه به زن، از ابژه‌ي جنسي به انسان متعالي و تأثيرگذار، باشد؟

29ـ چگونه كارآمدي خانواده را به ويژه در نظارت و هدايت فرزندان افزايش دهيم، احساس مسئوليت والدين را تقويت كنيم و جايگاه آنان را ارتقا بخشيم و پيوند ميان فرزندان و والدين را محكم‌تر و ثمربخش‌تر سازيم؟

30ـ سياست‌ها و برنامه‌هاي نظام چگونه به سمت تسهيل ازدواج جوانان وحل نيازهاي مشروع جنسي آنان جهت‌گيري شود كه تظاهرات جنسي در جامعه‌ كم‌تر شود؟

31ـ چگونه مي‌توان زمينه‌هاي تحريك جنسي در خانواده‌ها و در محيط اجتماعى را كم كرد؟

32ـ ساماندهي و مديريت مدل‌هاي لباس چگونه انجام شود تا به جاي ترويج ابتذال، به توسعه عفاف بيانجامد؟

33ـ در موضوع حجاب چگونه برنامه‌ريزى آموزشي و فرهنگي كنيم كه نتيجه‌‌ي آن محتواي ارزشمند، جذاب و اثرگذار و متناسب با گروههاي سنى، علمي و اجتماعى مختلف باشد؟

34ـ چه فعاليت‌هايي انجام شود كه نتيجه‌ي آن پرورش كارشناساني باشد كه بتوانند در سطوح مختلف، از راهنمايي و مشاوره نوجوانان و جوانان گرفته تا مشاوره به نهادها وارائه تحليل‌هاي كلان، فعاليت كنند؟

طرح جامع، هم مشتمل بر سياست‌هاي عام است، كه به منظور اصلاح بسياري از آسيب‌هاي اجتماعى ديگر هم پيشنهاد مي‌شود و هم شامل سياست‌هاي خاصي كه درخصوص طرح حجاب و عفاف جريان مي‌يابد. برخي از سياست‌هاي حاكم بر طرح عبارتند از:

3ـ6ـ اصلاح نظام آموزشي و تربيتى. از آنجا كه نظام آموزشي و پرورشي رسمي و غيررسمى، برخلاف انتظار، از عوامل مهم تغيير در نظام ارزشي و فاصله گرفتن نسل جوان از جغرافياي باور ديني است، اصلاحات بنيادين در آن ضروري به نظر مي‌رسد. نظام آموزش رسمي با ناديده‌ گرفتن جنسيت، دختر و پسر را به يكسان آموزش مي‌دهد و همين نكته به اختلال در هويت جنسي آنان مي‌انجامد. بنابراين دختر و پسر تصويري صحيح از خود به عنوان يك جنس خاص ندارند و نمي‌توان آنان را براي ايفاي مطلوب نقش‌هاي خاص برگزيد. از پيامدهاي بي‌توجهي به هويت جنسي آن است كه دختران به ايفاي نقش‌ها و رفتارهاي مردانه ترغيب مي‌شوند و بر عليه آموزه‌هايي كه آنان را به رفتارهاي خاص چه در پوشش و آرايش و چه در حضور اجتماعى فرا مي‌خواند و احكامي خاص براي آنان بيان مي كند، مي‌شورند. از سوي ديگر نظام آموزشي نسبت به ارزش‌هاي اخلاقي همچون عفاف، حيا، و نسبت به خانواده چنان كه بايد حساس نيست.

لازم است علاوه بر اصلاح جنسيتي نظام آموزشي رسمى، پرورش شخصيت اخلاقي جوانان مبتني بر تقويت اراده، كرامت نفس و خويشتن‌دارى از مهم‌ترين اهداف نظام آموزشي قرار گيرد و بدين منظور بايد نگاه ما به مقوله پرورش اصلاح شود. هم اكنون مقوله‌ي پرورش در نهادهاي رسمي از دو مشكل مهم رنج مي‌برد. اول آن كه تفكيك موضوع پرورش از آموزش و بي‌توجهي به بعد پرورشي آموزش(45) پيامدهايي را تحميل كرده است و دوم آن كه برخلاف ايده‌ي بنيانگزاران، از ابتدا نگاهي تخصصي بر امور پرورشي حاكم نبود و نه مربيان از ميان نخبگان انتخاب مي‌شدند و نه آموزش‌هاي آنان نشان از حاكميت نگاه تخصصي داشته است. از اين رو انجمن‌ خانه و مدرسه بيش از آن كه نهادي در خدمت كارآمدي دو طرفه‌ي نظام خانواده و نظام آموزشي باشد، در خدمت تأمين هزينه‌هاي اقتصادي مدرسه قرار گرفت. حمايت‌هاي ضعيف مالي و علمي از مربيان پرورشي هم به وضوح بيانگر نگاه مديران به مقوله پرورش و حد انتظارات آنان است.

رسانه‌هاي عمومي به ويژه سيما، هم به دليل تأثيرگذاري عميق در باورها، تمايلات و رفتار عمومي و هم به دليل آن كه بيش از ابزارهاي آموزشي و پرورشي ديگر برخاسته از مدرنيته و روح مادي حاكم بر آن است، در مقوله‌ي پوشش تأثيرگذار بوده و نيازمند اصلاحات اساسي است. هم اكنون سكس در كنار طنز، خشونت و دلهره يكي از چهار عامل جذابيت در هنرهاي نمايشي مدرن است و همين دليل، توجيه‌گر ابتذال در بسياري از رسانه‌هاست. به نظر مي‌رسد اصلاحات اساسي در رسانه‌ها، به ويژه رسانه‌هاي تصويرى، جز از طريق بازتعريف مفهوم هنر و تدوين فلسفه‌ي هنر اسلامى، ميسور نيست. در عين حال، باتوجه به دور از دسترس بودن اصلاحات بنيادين در مقوله‌ي هنر برخي اصلاحات در رسانه پيش نياز اصلاح در وضعيت پوشش و رفتارهاي نسل جوان است.

قدم اول در اصلاح وضعيت موجود تغييرات ساختاري در نهادهاي فرهنگي كشور از جمله وزارت ارشاد و صدا و سيماست. مناسب آن است كه تقسيمات حوزه‌اي و معاونتي به جاي آن كه براساس ابزار هنري تنظيم شود (معاونت سينمايى، معاونت تئاتر و هنرهاي نمايشى، معاونت موسيقي و...) براساس مخاطبان و يا نهادهاي مهم تنظيم شود (معاونت جوانان، معاونت خانواده، معاونت زنان) در اين صورت دغدغه‌ي اصلي هر معاونت توليد محصولات فرهنگي براي رفع نياز مخاطبان است نه ضرورتاً توليد بيشتر فيلم‌هاي سينمايي يا قطعه‌هاي نمايشى. در مرحله‌ي بعد سياست‌هاي رسانه ملي در موضوع عفاف، كه مشتمل بر سياست‌هاي عام در كل برنامه‌ها، و سياست‌هاي ويژه كه صرفاً در بخش فيلم و سريال، مسابقه و سرگرمى، طنز، و يا برنامه‌هاي ديگر جريان يابد، تدوين مي‌شود. سپس در هر بخش به ويژه در گروه فيلم و سريال، سرگرمي و مسابقات، تيم‌هاي كارشناسى، مركب از كارشناسان حوزه‌هاي مختلف از جمله اخلاق و تربيت، آسيب‌شناسي اجتماعى، روانشناسى و كارشناس علوم ديني گرد هم مي‌آيند تا اولاً مهم‌ترين معضلات اجتماعى قابل بحث در رسانه را كه گروه هاي كارشناسي در طرح و برنامه‌ي سازمان تعيين و نيازهاي اصلي را كه مشخص كرده است به مرحله‌ كاربرد نزديك كنند؛ ثانياً در چند مرحله -پس از تدوين سوژه، پس از نوشته شدن سناريو و فيلم‌نامه و پس از تدوين فيلم و برنامه‌هاي ديگر- آن را ملاحظه و رأي كارشناسي خود را انشاء كنند تا شناسنامه‌ي فرهنگي و هنري براي هر برنامه تنظيم و صرفاً برنامه‌اي كه واجد امتياز لازم است اجازه‌ي اكران يابد و ثالثاً پس از نمايش برنامه بازخورد آن را بررسي و نكات تكميلي را براي اصلاحات آتي ذخيره كنند و البته حمايت مالي از هر برنامه و از هر بخش به ميزان امتيازاتي است كه تيم كارشناسي در نظر گرفته است.

چنين پيشنهاداتي صرفاً در زماني قابليت اجرا خواهد داشت كه اصلاحات اساسي به دغدغه‌ي عمومي مديران تبديل شود وگرنه اصلاحات بخشنامه‌اي مشكلي را حل نخواهد نمود.

1ـ6. بازترسيم شاخص‌هاي رشد فرهنگي اجتماعى در نظام اسلامي. آنچه هم اكنون مستند دستگاه مديريت و برنامه‌ريزى كشور مي‌باشد شاخص‌هاي بين‌المللي رشد فرهنگي است كه به مواردي چون سرانه‌ي مصرف خمير كاغذ، سرانه‌ي صندلي‌هاي سينما و كتابخانه، ميزان توليد و واردات فيلم‌هاي بلند سينمايي و توليد و واردات كالاهاي صوتى- تصويري محدود مي‌شود. واضح است كه اين شاخص‌ها نمي‌توانند نمايانگر رشد اخلاق و معنويت، فضائل انسانى، ميزان فهم و تميلات عمومى، التزام به رعايت آموزه‌هاي وحيانى، سخت كوشي و مواردي از اين قبيل باشند بلكه چه بسا تنوع مجلات و تكثّر محصولات فرهنگي كه حامل ادبيات مدرن‌اند، خود از مهم‌ترين زمينه‌هاي توسعه‌ي ابتذال و دوري از عفاف است. از اين رو نيازمند تدوين شاخص‌هايي هستيم كه بتواند رشد معرفتي، اخلاقي و تربيتي و رفتاري را، براساس مقياس اسلامى، توضيح دهد. به عنوان مثال سرانه‌ي مصرف نوشابه‌هاي الكلي و غير الكلي گازدار، ميزان مصرف غذاهاي آماده و غذاهاي فرنگى، ميزان استقبال از برنامه‌هاي مختلف در سيما و سينما، ميزان استقبال عمومي از مدل‌هاي لباس ارائه شده، در كنار ميزان ارتباطات فاميلى، ميزان دخالت طايفه در حل مشكلات خانوادگي و مواردي از اين دست است كه مي‌تواند نمايانگر رشد يا انحطاط فرهنگي باشد. صرفاً با تدوين چنين شاخص‌هايي است كه مي‌توان به به بررسي ميزان تأثير ساختارهاي اقتصادى، اجتماعى، فرهنگي و سياسى بر موضوع عفاف پرداخت و ضرورت بازنگري در برنامه‌هاي توسعه را توضيح داد.

2ـ6ـ تحليل تغييرات شخصيتي نسل جوان. در نگاه نخستين چنين احساس مي‌شود كه امروزه نسل جوان ما براي گوش كردن و پند شنيدن اصلاً فرصت و حوصله ندارد، بازيگوش و غفلت زده است و بسيار كم‌تر از نسل گذشته تسلط بر نفس دارد. اما به نظر مي‌رسد در زير اين پوسته‌ي ظاهري واقعيتي ديگر در جريان است. به هر حال تحليل شخصيتي نسل جوان و تحولات آن در چند دهه‌ي گذشته در مقايسه با تغييراتي كه در عرصه برنامه‌ريزى و مديريت كلان اجتماعى رخ داده است مي‌تواند بسيار راهگشا باشد، تصويري اجمالي از آينده‌ پيش روي نهد و ما را در برنامه‌ريزى‌هاي آتي كمك كند.

4ـ6ـ ايجاد زمينه براي كارآمدي خانواده. چنان كه گفته شد خانواده‌ي ايراني را دو معضل عمده ناتوان ساخته است اول آن كه والدين از احساس مسئوليت كم‌تري در نظارت و هدايت فرزندان خود، نسبت به گذشته، برخوردارند ودوم آن كه احساس مي‌كنند چون گذشته از اقتدار و نفوذ كلمه‌ي لازم برخوردار نيستند و نهادهاي رقيب امكان نظارت و هدايت را از آنان گرفته‌اند. براي اصلاح وضعيت موجود مهم‌ترين اقدام اصلاح سياست‌ها و برنامه‌ها‌ست؛ به گونه‌اي كه خانواده محوري اصل حاكم بر تمام تصميمات تلقي شود. متأسفانه ضعف كارشناسي‌ها به حدي است كه هرگاه سخني از تقويت خانواده برزبان مي‌آيد، برداشت رايج آن است كه بايد تمام سياست‌ها و برنامه‌هاي پيش‌بيني شده را حفظ نمود و صرفاً عنوان حمايت از خانواده را به ذيل آن افزود؛ حال آن كه برخي سياست‌ها و برنامه‌ها خود عامل تضعيف خانواده‌اند.

تشكيل پودمان‌هايي كه به ارتقاء مهارت والدين بيانجامد، طراحي برنامه‌هاي جذاب رسانه‌اي به منظور تقويت غيرت و مسئوليت والدين، تقويت پيوند ميان دو نسل و پرورش روحيه‌ي مطاوعه در فرزندان، تقويت پيوندهاي خويشاوندي و مواردي از اين دست مي‌تواند در اين راستا موثر واقع شود.

5ـ6ـ تقويت حساسيت عمومي نسبت به عفاف. چنان كه ذكر شد فرهنگ مدرن اصولاً نسبت به برخي مفاهيم چون غيرت، قناعت و عفاف خوشبين نيست. تحولات دهه‌هاي اخير كه به منظور مدرن سازي هرچه بيشتر پي گيري شد نيز نمايانگر همين واقعيت است. به نظر مي‌رسد تمامي عوامل از رسانه‌هاي عمومي گرفته تا ضوابط و قوانين دست به دست هم داده‌اند تا حساسيت‌هاي عمومي نسبت به عفاف را كم كنند. اين موضوع كه چرا جرأت مردم در نهي از منكر كم و جرأت خطاكاران افزون شده است را بايد در دو علت عمده جست؛ اول آن كه مردم احساس مي كنند تلاش براي ترويج حجاب شنا كردن بر خلاف مسير رودخانه است؛ مطلبي كه خطاكاران نيز به خوبي بر آن وقوف يافته‌اند و دوم آن كه قانون به حمايت از ناهيان از منكر نمي‌آيد و به آنان جرأت نمي‌دهد؛ حال آن كه به نظر مي‌رسد برخي آموز‌ها نه تنها مردم را به نهي از منكر فرا مي‌خوانند، بلكه در مسائلي كه به امور جنسي مربوط مي‌شود حساسيت‌ها را بيشتر تحريك مي‌كنند تا آنجا كه گاه به مردم اجازه داده شده است تا حتي بدون اجازه‌ي قبلي حكومتى، به برخورد قهرآميز با اشخاصي كه متعرض نواميس مي‌شوند و يا چشم چراني مي‌كنند، اقدام كنند. گرچه پيشاپيش مي‌توان دخالت مستقيم مردمي را زمينه‌ساز مشكلاتي دانست اما لازم است تبعات موضوع در يك نگاه شامل تحليل و اين پيامد در كنار افزايش حساسيت عمومي نرخ‌گذاري شود.

تقويت روحيه همگرايي و همبستگي و توجه به ارزش‌هاي گروهي نيز از زمينه‌هايي است كه به افزايش حساسيت عمومي منتهي مي‌شود.

6ـ6. تربيت جنسي نوجوانان و جوانان. فرزندان ما در شرايطي سنين بلوغ را تجربه مي‌كنند كه به دليل برخي ملاحظات راه‌هاي مطمئن‌تر ارائه اطلاعات و تحليل‌ها، به آنان، مسدود شده است و آنان نيازمندي‌هاي اطلاعاتي خود را از همسالان، اشخاص و گروههاي غيرمسئول و غيرمطمئن دريافت مي كنند و به همين دليل نه از وضعيت جسمي و روحي خود در سنين رشد چندان اطلاعي دارند و نه از جنس مخالف. از اين رو هم در مديريت برخود ناتوان‌اند و هم در مقابل جنس مخالف آسيب‌پذير. در اينجا نيازمند تدوين سياست‌ها و تنظيم برنامه‌هايي هستيم كه مسئوليت و سهم خانواده و نظام آموشي رسمي و غيررسمي را به درستي ترسيم و تربيت و آموزش جنسي را با محوريت عفاف دنبال كند. امروزه آنچه موجب نگراني دلسوزان شده آن است كه بحث از ضرورت تربيت و آموزش جنسي بيشتر از سوي نهادهايي ترويج مي‌شود كه بيش از آن كه متأثر از فرهنگ ديني باشند از آموزه‌هاي ليبراليستي تغذيه مي‌كنند و بيش از همه نسبت به تحقق ايده‌ي مجامع بين‌المللي متعهدند و در نتيجه اين قبيل آموزش‌ها به دغدغه‌ي روابط جنسي در نسل جديد دامن مي‌زند.

تربيت جنسى، به گونه‌اي كه بر آن پاي مي‌فشاريم، هم در جهت‌گيري‌ها و اهداف، هم در محتوا و هم در روش از آنچه در اسناد بين‌المللي و رويكرد جهان غرب مشاهده مي‌كنيم، متفاوت است.

7ـ6ـ تسهيل ازدواج جوانان. نياز جنسي از طبيعي‌ترين نيازهاي بشري است كه با ورود به سن بلوغ خود را نشان مي‌دهد . هرچه فاصله ميان سن بلوغ و سن ازدواج كم‌تر باشد، مشكلات ناشي از فوران نيازهاي جنسي كم‌تر مي‌شود. امروزه ازدواج در سنين نوجواني و اوايل سنين جواني با چالش‌هايي چون عدم تأمين اقتصادى، مانعيت نظام وظيفه و نظام تحصيلي براي ازدواج و عدم توانايي دختر در مديريت خانواده مواجه شده است. گرچه هر يك از اين عوامل در جامعه‌ي ما نقش مهمي در تأخير ازدواج دارد اما به نظر مي‌رسد مهم‌ترين مشكل موجود، موانع فرهنگي است. اين كه پيش نياز ضروري تشكيل خانواده تأمين مسكن و شغل رسمي و ثابت است؛ اين كه لازمه‌ي ازدواج دختران توانمندي در ايفاي نقش مديريتي است و اين كه ازدواج با تحصيل ناسازگار است تنها در صورتي بديهي به نظر مي‌رسد كه مشكلات را مانع زندگي و رفاه را پيش شرط آغاز بدانيم اما در فضاي ديني كه توكل به خداوند، جرأت در مقابله با مشكلات، قناعت و سخت‌كوشي جايگاهي خاص مي‌يابد، نمي‌توان تمامي مشكلات را مانع به حساب آورد. به علاوه ازدواج بدون تشكيل خانواده، در اوايل سنين جواني و تا فراهم شدن لوازم زندگي مستقل، با وجود مشكلاتي كه بر آن مترتب است، ممكن و از تمايل به گناه بهتر است.

لازم است نظام اسلامي علاوه بر آن كه تغيير نگرش‌ها در موضوع ازدواج را مهم‌ترين اولويت خود مي داند، اصلاح وضعيت نظام وظيفه عمومى، انعطاف‌پذيري نظام آموزشى، اشتغال زايى، ايجاد مسكن‌هاي ارزان قيمت و آموزش مهارت‌هاي زندگي براي جوانان در آستانه‌ي ازدواج و والدين آنان را در دستور كار قرار دهد.

8ـ6ـ مقابله با ولگردي(46) و بيكارى. در آموزه‌هاي اسلامي بي‌كاري منفور و زمينه‌ساز بروز مشكلات دانسته شده است.(47) در گذشته‌ي نه چندان دور جوانان ولگرد از سطح برخي شهرها گردآوري و به اردوگاه‌هاي كار اجباري تحويل مي‌شدند؛ اما امروزه بيكاري و تنبلي چندان قبيح به نظر نمي‌رسد. اگر پژوهش‌‌هاي ميداني دقيقي در نسبت ميان بيكاري و مفاسد اجتماعى، از جمله هرزه‌پوشى، انجام شود بسيار گويا خواهد بود چنان كه احساس مي‌شود محيط‌هاي آموزشي كه حساسيت بيشتري نسبت به فعاليت علمي نشان مي‌دهند زمينه‌ي كمتري براي تظاهرات جنسي‌اند. شايد مقايسه‌اي ميان پوشش دانشجويان دانشگاه صنعتي شريف به عنوان محيط علمي نمونه يا برخي دانشگاههاي ديگر براي تقريب موضوع به ذهن مناسب باشد.

مطالعه‌ي افراد جوياي كار نشان مي‌دهد كه بسياري از آنان با وجود آن كه سال‌هاست كه بيكار مانده‌اند، هيچ مهارت و حرفه‌ي مناسبي ندارند و وقت خود را به بطالت مي‌گذرانند. از اين رو لازم است علاوه بر تقبيح بيكاره گي در فرهنگ عمومي، زمينه‌هايي براي فعاليت‌هاي درآمدزا و غيردرآمدزا، كه به افزايش مهارت‌ها بيانجامد، در نظر گرفت. ايجاد سازمان‌هاي مردم نهاد كه در موضوعاتي چون محيط زيست، زيباسازي فضاي شهري و روستايى، حمايت از مستمندان و ... فعاليت مي‌كنند، سبب جذب بسياري از اين افراد به كار مي‌شود و آنها را از يكنواختي خارج مي‌سازد.

9ـ6ـ مقابله جدي با مظاهر و عوامل اصلي گسترش ابتذال. بدين منظور بايد به چند نكته توجه كرد. اول آن كه اقدامات دولتي تا با پشتوانه‌ي خواست عمومي همراه نشود چندان ثمربخش نخواهد بود. از اينجا معلوم مي‌شود كه نمي‌توان با اكثريت جامعه‌ درگير شد. بنابراين سياست حكومت بايد مقابله جدي با مواردي از فساد باشد كه اكثريت جامعه نسبت به آن حساس‌اند. اين اقدام سبب مي‌شود كه مرز بدپوشي از آنچه هست بدتر نشود. از سوي ديگر لازم است حساسيت‌هاي عمومي را به گونه‌اي هدايت كرد كه بخشي از اكثريت امروز به اقليت فردا تبديل شوند.

دوم آن كه بايد ميان فريب خوردگان و كساني كه به شكل سازمان يافته به ابتذال دامن مي‌زنند تفكيك نمود؛ چنان كه بايد ميان كساني كه حريم‌هاي جديدي را مي‌شكنند و كساني كه ابتذال رايج را مرتكب مي‌شوند تمايز قائل شد.

10ـ6ـ وضع و اجراي مقررات خاص در محيط‌هاي آموزشي و علمى. هم‌اكنون مدارس راهنمايي و دبيرستان‌ها نسبت به سهل‌انگاري‌ها و تخلفات دانش‌آموزان، درست در سنين نظم‌پذيري و شكل‌گيري شخصيت، با تسامح برخورد مي‌كنند و برخي مديران از ترس عتاب و خطاب‌هاي والدين و يا مسئولان آموزش و پرورش خود را كنار كشيده‌اند. دانشگاه‌ها كه خود حديثي ديگر دارد. اين در حالي است كه در بسياري كشورهاي اسلامي و غيراسلامي محيط علمي به گونه‌اي تعريف مي‌شود كه لازم است استانداردهاي پوشش و رفتار، مطابق با چنين محيط هايي تدوين و اعمال شود. اين نكته البته منافاتي با استفاده از روش‌هاي جذاب و كارآمد ندارد اما مهم آن است كه تمام محصلان به اين برداشت مشترك برسند كه محيط علمي آدابي دارد، كه صرف نظر از لزوم يا عدم لزوم عمل در خارج از آن محيط، بايد به آن پاي‌بند بود. اعمال چنين ضوابطي آن گاه موثر است كه اولاً پيش زمينه‌هاي تبليغي و توجيهي آن انجام شده باشد. ثانياً ضوابط به گونه‌اي خشك و يا آرمان‌گرايانه درنظر گرفته نشود كه از ابتدا به تمسخر گرفته شود. ثالثاً هماهنگي ميان مسئولان مربوطه و جديت در برخورد با تخلفات ترديدي باقي نگذارد كه نهاد آموزشي نسبت به اجراي آن مصمم است و رابعاً پيش از اقدام هزينه‌هاي احتمالي آن برآورد شود؛ به عنوان مثال مشخص شود كه اگر تعدادي از دانشجويان به شكل گروهي آهنگ مخالف سر دادند و با اعتصاب و نامه‌نگاري به مجامع بين‌المللي و يا اقدام به شورش اعتراض خود را اعلام كردند، بايد چگونه به استقبال آن رفت. به نظر مي‌رسد برخي اقدمات، از آنجا كه از ابتدا نسبت به پيامدهاي آن تأمل نشده است، پس از يك شروع طوفانى، به سرعت به افول مي‌گرايد.

11ـ6ـ ساماندهي مد و لباس. آنچه امروز با عنوان ساماندهي مد دنبال مي‌شود چند اشكال دارد. اول آن كه نوعي ساده‌سازي در آن به چشم مي‌خورد و بدون آن كه نسبت به زمينه‌هاي تمايل به مدل‌هاي مبتذل تحقيق جامعي انجام شود، گمان شده است مشكل حجاب در فقدان لباس‌هايي است كه طبق طرح‌هاي بومي و اسلامي تهيه شده باشد حال آن كه فقدان مدل‌هاي مناسب از كم‌ترين سهم در پديده‌ي بدحجابي برخوردار و خود نيز تا حدود زيادي متأثر از تقاضاي مصرف كننده است. دوم آن كه با تجزيه كردن موضوع مد و لباس، گمان مي‌شود كه به صرف ارايه مدل‌هاي جديد بومي مي‌توان تغيير مشهودي ايجاد كرد؛ حال آن كه تا ذائقه‌ي مخاطب تمايل به خودنمايي و ابتذال باشد ارائه طرح‌هاي نو، حتي در قالب‌هاي بومي و به ظاهر اسلامى، صرفاً مدل‌هايي را به مدل‌هاي موجود مي‌افزايد و در خدمت پاسخ به تنوع‌طلبي مخاطب قرار مي‌گيرد. از اين رو طرح‌هايي كه با عنوان چادر ملي ارائه شد و تا حدي نيز مقبوليت يافت هم اكنون به عنوان مدلي جلف‌تر و نمايان‌تر از مانتوهاي رايج به كار مي‌رود و از قضا به دليل آن كه نام چادر (پوشش جامعه‌ي مذهبي) بر آن نهاده شده است زمينه‌ را براي كساني فراهم كرده است كه تا ديروز، بنا به برخي ملاحظات، چادر را برگزيده بودند و امروز چادر ملي را زمينه‌ي انتقال به پوشش آزادانه تري يافته‌اند.

بنابراين تنها در صورتي مي‌توان به طرح‌هاي ساماندهي دل بست كه اصول حاكم بر آن‌ها كم كردن تبرج و تمايل به خودآرايي باشد نه ايجاد زمينه‌هاي جديد براي خودنمايى.

11ـ6ـ آرمان‌پردازي و الگوسازي براي نسل جوان. موفقيت يك نظام در آن است كه بتواند همواره توجه جامعه‌، به ويژه نسل جوان را، به اهدافي معطوف نمايد. تا اين اهداف متعالي براي هر گروه اجتماعى ارزشمند باشد الگوهاي خود را از ميان كساني برخواهد گزيد كه آنان را همسو با آرمان‌هاي خود ببيند. اين آرمان‌ها علاوه بر آن كه متعالي و ارزشمندند و مي‌توانند جامعه را به سمت اهداف مقدس حركت دهند، خود از عوامل وحدت ملي به حساب مي‌آيند. نمي‌توان سرگرمي و لذت‌جويي را هدف جامعه جوان دانست و آن‌گاه براي آنان الگوهاي متعالي ساخت. تجربه‌ي موفق دولت در تبديل موضوع هسته‌اي به آرمان ملي نشان از امكان‌پذير بودن مديريت فرهنگي جامعه به سمت آرمان‌هاي متعالي دارد.

12ـ6ـ نظارت بر عملكرد جريان‌هاي سياسى مقابله با حجاب. هم‌اكنون دهها NGO، سايت، قلم و زبان، به شكل سازمان يافته، در اين زمينه فعاليت مي‌كنند كه متأسفانه نه اطلاعات جامعي از عملكرد آنان در دست است و نه نظارت و كنترلي بر عملكرد آنها اعمال مي‌شود. اين گروه‌ها گرچه در برخي زمينه‌ها ناموفق نشان داده‌اند؛ اما در آنجا كه فعاليت آنان هماهنگ با تمايلات مادي مردم باشد مي‌توانند تأثيرات قابل ملاحظه‌اي بر جاي گذارند و كم‌ترين فعاليت آنان كم كردن واهمه از هنجار شكني در متخلفان است. مقابله با اين گروهها ضرورتاً در قالب برخورد قهرآميز توصيه نمي شود بلكه هدف، شناسايي اقدامات فعلي و آينده آنان و كم اثر و پرهزينه كردن اين اقدامات است.

13ـ6ـ حمايت از ناهيان منكر. اين حمايت‌ها هم به صورت تقويت مهارت‌ها و دانش‌هاي آنان است و هم پشتيباني از عملكرد قانوني آنان.

در پايان باز بر اين نكته پاي مي‌فشاريم كه مهم‌ترين معضل نظام، در حل آسيب‌هاي اجتماعى، ضعف كارشناسي و فقدان تحليل و طرح جامع است. تقويت جريان توليد علم و جنبش كارشناسي پيش‌نياز مسلم حل آسيب‌هاي اجتماعى در جامعه‌ي ديني است. جامعه‌اي كه بايد براساس تمايلات دينى، معرفت ديني و رفتار ديني به رشد و تعالي دست يابد نيازمند معادلات علمي نوين است؛ معادلاتي كه قدرت تحليل مسائل اجتماعى را با پيش‌فرض‌هاي ديني داشته باشد، آرمان‌هاي منطبق بر دين ترسيم نمايد و برنامه‌ي عمل ديني را در اجتماع طراحي نمايد.

منابع:
- الزمخشرى، جار الله محمودبن عمر، الكشاف عن حقائق غوانض التنزيل و عيون الاقاويل في وجوه التأويل، منشورات البلاغه، بي جا، بي تا

- النوري الطبرسى، حسين، مستدرك الوسائل، موسسه آل البيت لأحياء التراث، قم، چاپ اول، 1407

- التبريزى، جواد، ارشاد الطالب الي التعليق علي المكاسب، موسسه مطبوعاتي اسماعيليان، قم، الطبعه الثانيه، 1411 ه

- گيدنز، آنتونى، جامعه شناسى، ترجمه منچهر صبورى، نشر نى، تهران، چاپ سوم، 1376

- الحر العاملى، محمد بن الحسن، التفصيل وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه، موسسه آل البيت لأحياء التراث، قم، 1416

- منتظرى، حسينعلي، مباني فقهي حكومت اسلامى، ترجمه و تقرير محمود صلواتى، انتشارات كيهان، تهران چاپ اول، 1367

- المجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، المكتبه الاسلاميه؛ تهران، 1374

- گاردنر، ويليام، جنگ عليه خانواده، ترجمه و تلخيص معصومه محمدى، دفتر مطالعات و تحقيقات زنان، چاپ اول، 1386

- قاسمى، هاجر السادات، «حلقه مفقود حجاب» حوراء (نشريه داخلي دفتر مطالعات و تحقيقات زنان) ش9، (دي ماه 1383)، صص18-24

- گلپايگانى، سيد محمدرضا، مجمع المسائل، دار القران الكريم، قم، چاپ دوم، 1369

- بامداد، بدر الملوك، زن ايراني از انقلاب مشروطيت تا انقلاب سفيد (جلد دوم)، انتشارات ابن سينا، تهران، 1348

- صلاح، مهدى، كشف حجاب؛ زمينه ها، پيامدها و واكنش ها، موسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسى، تهران، چاپ اول،1384

- رفيع پور، فرزانه، توسعه و تضاد (كوششي در جهت تحليل انقلاب اسلامي و مسائل اجتماعى در ايران)، شركت سهامي انثار، تهران، چاپ چهارم، 1379

- رفيع پور، فرزانه، مجومعه گفتگوهاي هم انديشي بررسي مسائل و مشكلات زنان؛ اولويت ها و رويكردها، دفتر مطالعات و تحقيقات زنان، قم، چاپ اول، 1380

- صانعى، يوسف، استفتائات قضايى، نشر ميزان، تهران، چاپ اول، 1384

- ويل كاكس، روت ترنو، تاريخ لباس (5هزار سال پوشاك زنان و مردان جهان)، ترجمه شيرين بزرگمهر، انتشارات توس، تهران، چاپ اول، 1372

- معزيان، رسول، داستان حجاب در ايران پيش از انقلاب، مركز اسناد انقلاب اسلامى، تهران، چاپ اول، 1383

- فاضل لنكرانى، محمد، جامع المسائل (استفتائات)، مطبوعاتي امير، قم، چاپ پنجم، 1377

- الطباطبايي الحكيم، السيد محسن، مستمسك العروه الوثقى، موسسه دار التفسير، قم، الطبعه الاولى، 1416.ق (1374ش)

- الطباطبايي ايزدى، السيد محمد كاظم، العروه الوثقى، انتشارات دار التفسير (اسماعيليان)، قم، الطبعه الخامسه، 1419.ق

- طباطبايى، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، بنياد علمي و فكري علامه طباطبايى، چاپ پنجم، 1370

- النجفى، محمد حسن، جواهر الكلام في شرح شرائع الاسلام، موسسه المرتضي العالميه، بيروت، الطبعه الاولى، 1412.ق

پي نوشت:
1. براي آشنايي بيشتر با زمينه هاي كشف حجاب ر.ك: صلاح، مهدى،كشف حجاب؛ زمينه ها، پيامدها و واكنش ها؛بامداد،بدرالملوك،زن ايراني از انقلاب سفيد تا انقلاب مشروطيت؛ جعفريان، رسول، داستان حجاب در ايران پيش از انقلاب.

2. همان

3. ر.ك: محقق داماد، سيد مصطفى (مصاحبه با دفتر مطالعات و تحقيقات زنان) مجموعه گفتگوهاي هم انديشي بررسي مسائل و مشكلات زنان،ص77

4. براي آشنايي بيشتر ر.ك: ويل كاكس،روت ترنر، تاريخ لباس

5. الطباطبايي الحكيم، السيد حسن، مستمسك العوره الوثقى،ج5،ص239 (في الستر و الساتر)

6. احزاب / 59

7. الحرالعاملى، محمد بن الحسن، تفصيل وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه،ج20،ص193 ح 25406

8. ر.ك: گيدنز، آنتونى، جامعه‌شناسى، صص 206ـ204

9. ر.ك: الحرالعاملى، محمدبن الحسن، وسائل الشيعه، ج20، ص192، ح 25399 و ح25400، ص193، ح25405، ص194 و ح25408

10. همان، ص235، ح25520 و ح25521

11. همان، ص185، ح25381 تا ح25383، ص197، ح25417،ص198، ح25418 و ح25419

12. ر.ك: مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، ج76، ص42، ح43؛ الحرالعاملى، محمدبن الحسن، وسائل الشيعه، ج20، ح25450

13. همان، ص166، خ25321، ص167، ح25322

14. صص 105-107 ح25153 تا ح25157 و ص117 و118، ح25152 تا ح25157

15. در اين زمينه ر.ك: مطهرى، مرتضى، مسئله حجاب، صص 112-122

16. همان، ص90

17. الطباطبايي يزدى، السيد محمد كاظم، العروه الوثقى، ج1، ص415 (في الستر و الساتر)؛ الحر العاملى، وسائل الشيعه، ج20، ح25440 و ح25441

18. رك: محقق داماد، سيد مصطفى، مجموعه گفتگوهاي هم انديشي بررسي مسائل و مشكلات زنان؛ اولويت ها و رويكردها، ص78؛ ايازى، سيد محمد على

19. از جمله ر.ك: گلپايگانى، سيد محمدرضا، مجمع المسائل، ج3، ص210، مسئله85

20. فاضل لنكرانى، محمد، جامع المسائل، ج1، ص530

21. صانعى، يوسف، استفتائات قضايى، ج1، ص313، سوال

22. همان

23. زناني كه چون نهي شوند ترتيب اثر نمي دهند. (المجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، ج104، ص 45، ح8

24. زمخشرى، جارالله، كشاف، ج3، ص231، ذيل آيه31 سوره نور

25. ر.ك: مشيرزاده، حميرا، از جنبش تا نظريه‌هاي اجتماعى؛ تاريخ در قرن فمينيمسم، ص205

26. ر.ك: النجفى، محمد حسن، جواهر الكلام، ج14، صص449-447؛ الطباطبايي الحكيم، سيد محسن، مستمسك العروه الوثقى،ج8، ص 193و 194

27. لا فرق في وجوب الانكار بين كون المعصيه الكبيره او صغيره (خمينى، سيد روح الله، ترجمه تحرير الوسيله، ج2، ص 290، مسئله14)

28. برخي چون شيخ طوسي و محقق حلي در اقدام عملي (توس به زور) در انشاء منكر اجازه حاكم را شرط كرده اند. (ر.ك: منتظرى، حسينعلي، مباني فقهي حكومت اسلامى، ج1، ص268

29. التبريزى، جواد، ارشاد الطالب الي التعليق علي المكاسب، ج3، ص37

30. علامه طباطبايى نسبت ميان حاكم و جامعه را چون نسبت شخصي با بدن خود مي داند كه مي تواند مباهات را بر خود لازم و يا ممنوع نمايد بدون آنكه لازمه آن تحريم حلال و يا حلال نمودن محرمات خدا باشد. ر.ك: طباطبايى، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج4، ص 323 ذيل آيه 2 تا 6 سوره نساء

31. امام خمينى، در اين رابطه چنين فرموده است: امر و تهي در اين باب از آمر و ناهي اولويت دارد ( كه بايد دستور به انجام واجب و ترك حرام بدهد) و لو اينكه در مرتبه پايين باشند. پس در آنها كفايت نمي كند كه بگويد: «خدا تو را به نماز فرمان داده و از خوردن شراب نهي كرده است»، مگر آنكه مقصود از امر به معروف و نهي از منكر (با آن) حاصل شود... (خمينى، روح الله، ترجمه تحرير الوسيله، ج2، ص290، مسئله12

32. موضوعات واقعي را موضوعاتي مي دانيم كه صرف نظر از احساس ما در خارج وجود دارند اما موضوعات احساسي اموري هستند كه صرفاً وجود حسي دارند. بيماري سود، زيان، رشد،خوب و بد از امور واقعي و غم، شادى، حب و بغض از مصاديق امور حسي اند. بنابرين هرگاه بحث از امور واقعي پيش كشيده مي شود، اظهار نظر جامعه آماري صرفاً بيانگر برداشت و تصوير آنان از موضوع واقعي است كه ممكن است اين برداشت صحيح و منطبق با واقعيت باشد يا نه اما هرگاه جامعه آماري صادقانه در مورد امر احساسي اظهار نظر كند جاي ترديد در آن باقي نمي ماند.

33. براي مطالعه بيشتر ر.ك: رفيع پور، فرامرز، توسعه و تضاد ص166

34. افروغ، غلامعلى، مصاحبه با دفتر مطالعات و تحقيقات زنان

35. ر.ك: پير، آلن و باربارا؛ آنچه زنان و مردان نمي دانند، ص197

36. ر.ك: كلينى، محمد بن يعقوب،الكافى، ج5، ص337

37. همان، ص338؛ مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، ج 103، ص244

38. الحر العاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، ج20، ح25220، ح25221، ح25376 و ح25377

39. الحر العامى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، ج20، ح25318

40. نور/31

41.

42. به عنوان مثال يكي از مشاوران رئيس دولت اصلاحات با عبارت‌هايي چون برخوردهاي خشونت‌آميز، عدم درك نسل جوان، افسردگي جوانان و نيازبه شادى و وجود تفكر طالباني، در سايت شخصي خود اقدامات انجام شده را مورد انتقاد قرار مي‌دهد (ر.ك: قاسمى، هاجرالسادات، حلقه مفقود حجاب، حوراء، ش 9، ص 26.)

43. به عنوان مثال فرمانده وقت نيروي انتظامي در سال 83 ضمن اعلام برخورد اين نيرو با زناني كه به شكل مانكن در جامعه وارد مي‌شوند، چنين بيان مي‌كند كه اين موضوع در واقع يك نوع انحراف اجتماعى است و به صرف برخورد پليسي حل نخواهد شد. (ر.ك: قاسمى، هاجرالسادات، حلقه مفقود حجاب، حوراء، ش9، ص 25.

 



منبع: حوراء - شماره 23