بسيج زدايي در دستور كار آمريكا قرار دارد؛ برگي ديگر از جنگ نرم آمريكا عليه جهان اسلام

آمريكا در پروژه دي.دي.آر (DDR) عليه جهان اسلام، فرآيند خلع سلاح، بسيجزدايي و مقاومت زدايي را در دستور كار خود قرار داده تا انگيره افراد براي پيوستن به نيروهاي مقاومت در جامعه را از بين ببرد.
پايگاه اينترنتي انديشكده يقين در پژوهشي با عنوان "ابعاد پروژهي DDR آمريكا در جهان اسلام "، اهداف و ابعاد اين پروژه، فرآيند يكپارچهسازي، بسيجسازي و مسلحسازي گروههاي مقاومت از يكسو، و غيرمسلحسازي، بسيجزدايي، و بازگرداندن مجدد به جامعه در DDR از سوي آمريكا را از سوي ديگر همراه با امكان توفيق آن مورد بررسي قرار داده است.
پروژه DDR كه مخفف "غير مسلح سازي " نيروهاي مقاومت چريكي، "بسيج زدايي " آنها از حضور در جنبش هاي مقاومت و "بازگرداندن " آنها به زندگي عادي و غيرچريكي است، يك پروژه امنيتي عميقاً ضد نظامي با اقدامات عمدتاً غيرنظامي است.
طبق اين پروژه آمريكا و ساير قدرتهاي غربي جهان اسلام را اشغال كردهاند و از اين جهت تقابل مردمي و مقاومت عمومي را بر انگيختهاند از اين منظر هر كس كه با حضور و اهداف آنها در جهان اسلام مخالفت كند، (بويژه بصورت گرم و مسلحانه) تروريسم قلمداد ميشود.
در اين پروژه افراد عضو جنبشهاي مقاومت در جهان اسلام بايستي ابتدا خلع سلاح شده و غيرمسلح شوند، آنگاه از حالت بسيج خارج شده و ديگر انگيزهاي براي پيوستن داوطلبانه به اين جنبشهاي مقاومت نداشته باشند و در نهايت با ايجاد شرايط به زندگي عمومي و عادي بازگردانده شوند.
"عباس چگيني " در اين پژوهش آورده است: روايت تنازع غرب با جهان اسلام به حمايت از اسرائيل در حمله به كشورهاي اسلامي و اشغال آنها محدود نميشود، غرب و بويژه آمريكا از همه تواناييها، امكانات و شيوهها در اسلامستيزي بهرهبرداري ميكنند، اما هميشه گروهها، سازمانها و نهادهايي در جهان اسلام وجود دارند كه در برابر آنها مقاومت ميكنند در حاليكه گروهها و سازمانهاي ديگري به اشكال مختلف بهانهي حضور آنها را آماده ميكنند.
در بخش ديگري از اين پژوهش آمده است: DDR گروههاي مقاومت اسلامي و خلع سلاح دولتهاي مقاوم از جمله طرحهاي مطرح و پيگيري شده آمريكا در طرح خاورميانه بزرگ است كه مقاومتزدايي را در سه فاز كلي دنبال ميكند.
اين تحقيق در 4 فصل تنظيم شده و كليت تحقيق و مفاهيم مورد استفاده و بينادين تحقيق در فصل ترمينولوژي، روش IMA گروههاي مقاومت و DDR آنها در طرح خاورميانه بزرگ در فصل متدولوژي، فراگيرسازي و عملياتي نمودن IMA گروههاي مقاومت و DDR آنها در موضوع تحقيق در فصل اپيدميولوژي مورد بررسي قرار گرفته و فصل چهارم به نتيجهگيري تحقيق و آزمون فرضيات اختصاص دارد.
در مقدمه اين تحقيق آمده است، پيروزي انقلاب اسلامي ايران، در دوران جنگ سرد و در فضايي خارج از جهان دو قطبي سوسياليسم شرق و ليبراليسم كاپيتاليسم غرب، بيداري مسلمانان جهان، به ويژه منطقه خاورميانه (قلب جهان اسلام) را در پي داشت، نهضت بيداري اسلامي به صورت عمومي نگرش مردم مسلمان را به مسايل جهاني تغيير داد و اين امر موجب شكلگيري و فعاليت جنبشهاي اجتماعي با ماهيت اسلامي گرديد.
در ادامه اين مقدمه آمده است: جنبشهاي اجتماعي در كشورها و مناطق درگير با اشغالگران خارجي با ماهيت اسلامي به صورت جنبشهاي مقاومتي در آمدند كه با استفاده از موازين و عقايد اسلامي به مبارزه پرداختند، جنبشهاي مقاومت اسلامي، در راستاي استقلال و آزادي مردم مسلمان منطقه با استبداد داخلي از يك سو و استكبار خارجي از سوي ديگر مبارزه مينمايند.
چگيني در اين پژوهش مشخصههاي عمومي اين جنبشها را چنين برميشمرد:
- توانمندي اسلام در ساماندهي جوامع؛ اسلام به عنوان الگويي كامل، پاسخگو به نيازهاي روز، مسائل و معضلات جوامع و بهترين شيوه براي زندگي معرفي ميشود.
- غربستيزي؛ مشخصهاي كه در تماسهاي صورت گرفته با غرب، در سه قرن گذشته استكبار را عينيت بخشيده است.
- اسلام عامل حركت جوامع؛ حيات اجتماعي در جوامع اسلامي، متأثر از اسلام بوده و اسلام به عنوان قلب تپندهي جامعه است.
- اسلام مؤثرترين عنصر در بسيج تودهها، انسجام بخش و همسو ساز حركتهاي اجتماعي است.
وي در ادامه با تأكيد بر اينكه «جنبشهاي مقاومت اسلامي در جذب تودهها موفق بودند» نتيجه گرفته است كه اين امر مشكلاتي را براي جريان استبداد داخلي و استكبار خارجي در پي داشته است، دولتهاي وابسته به غرب و كشورهاي غربي، جنبشهاي مقاومت اسلامي را عاملي بازدارنده در برابر سلطهگريشان ميدانند به همين جهت مقاومتزدايي به عنوان استراتژي اصلي آنها در مواجهه با جبنشهاي مقاومت دنبال ميشود.
اين پژوهشگر در بخش ديگري از اين تحقيق يادآور شده است: گسترش حضور نيروهاي اشغالگر غرب در جهان اسلام (حضور آمريكا و انگليس و ... در عراق و ناتو در افغانستان) و تداوم اشغال فلسطين توسط صهيونيستها و تداوم تجاوزات آن رژيم به لبنان موجب تقويت روحيه مبارزاتي جنبشهاي مقاومت شده است.
چگيني ميافزايد: پيروزي جنبش مقاومت اسلامي لبنان در اخراج اشغالگران صهيونيستي از لبنان در سال 2000 و شكست اسرائيل در جنگ 34 روزهي تابستان 1385 (حرب تموز)، پيروزي جنبش حماس در مواجهه با اشغالگران صهيونيست در سرزمينهاي اشغالي و حضور جدي گروههاي مقاومت اسلامي در عراق و افغانستان، غرب را به سويي سوق داده كه خلع سلاح، بسيجزدايي و بازگرداندن مجدد دنبال نمايد.
اين پژوهش تأكيد دارد كه شوراي امنيت به عنوان بازوي پروژه DDR با روش بينالمللي غرب، قطعنامههاي 1559 و 1738 و غيره شوراي امنيت را در راستاي از بين بردن مقاومت در جهان اسلام صادر كرد.
اين نويسنده در اين پژوهش معتقد است كه روش DDR به عنوان پروژههاي نظامي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي، منطقه جهان اسلام را تحت تأثير قرار خواهد داد كه شناخت و بررسي آن را ضرورتي انكارناپذير ميكند.
متن كامل اين تحقيق در پايگاه اينترنتي انديشكده يقين موجود است.