نگاهي به پشت پرده كانون فتنه در كشور

ترسيم «ماجراي قدرتطلبان فتنهگر» و «افشاي كانون فتنه» براي جلوگيري از ثبت ناصحيح وقايع و تبيين مسائل پشتپرده و عبرتآموز ضرورتي است كه اجمالا بدان مي پردازيم.
بسم الله الرحمن الرحيم
پس از حمد و ثناي الهي و صلوات بر پيامبر اكرم (ص) و خاندان مطهرش و سالروز تاسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به فرمان حضرت امام خميني(ره) به همه آزادگان، مهديون و ملت بزرگ ايران و عزيزان پاسدار تبريك عرض ميكنم سخن خويش را با جملاتي از حضرت امام خميني (ره) شروع مي كنم؛
«والله قسم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم»؛....
«والله قسم من با نخستوزيري بازرگان مخالف بودم»؛....
«والله قسم من، رأي به رياستجمهوري بنيصدر ندادم»؛....
«من بعد از خدا با مردم خوب و شريف و نجيب پيمان بستهام كه واقعيات را در موقع مناسبش با آنها در ميان گذارم. تاريخ اسلام پُر است از خيانت بزرگانش به اسلام؛ سعي كنند تحتتأثير دروغهاي ديكته شده كه اين روزها راديوهاي بيگانه آنرا با شوق و شور و شعف پخش ميكنند نگردند.
(پيام معروف 6/1/1368، صحيفه امام، مجموعه آثار امام، جلد 21، ص 331 و 332)
«جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدني نيست؛ جنگ ما جنگ فقر و غنا بود؛ جنگ ما جنگ ايمان و رذالت بود و اين جنگ از آدم تا ختم زندگي وجود دارد».
در جاي ديگر فرمودند:
«تا من هستم نخواهم گذاشت حكومت به دست ليبرالها بيفتد؛ تا من هستم نخواهم گذاشت منافقين اسلام اين مردم بيپناه را از بين ببرند،.... و اطمينان كامل دارم كه تمامي مردم در اصول همچون گذشته پشتيبان نظام و انقلاب اسلامي خود هستند».
«پيام معروف امام(ره) معروف به منشور روحانيت 3/12/1367 ـ صحيفه امام، مجموعه آثار امام، جلد 21 ص284 و 286»
معتقدم ترسيم «ماجراي قدرتطلبان فتنهگر» و «افشاي كانون فتنه» براي جلوگيري از ثبت ناصحيح وقايع و تبيين مسائل پشتپرده و عبرتآموز ضرورتي است كه اجمالا بدان مي پردازيم:
ترسيم آرايش سياسي كشور از ابتداي انقلاب به دو جناح چپ و راست بر اساس اصول و منطق صحيحي نبوده و مبتني بر ادبيات سياسي قبل از پيروزي انقلاب بود. چنانچه نه حضرت امام راحل و نه مقام معظم رهبري هيچگاه اين دسته بندي را قبول نداشتهاند.
اين تقسيمبندي با هدف صفآرايي كاذب و رودررو قرار دادن نيروهاي انقلاب برنامهريزي شده و كساني كه بر آن پافشاري ميكنند به دنبال هدردادن فرصتهاي ملي و مستهلك كردن ظرفيتهاي عظيم نيروهاي انقلاب اسلامي هستند.
پشتپرده اين خطكشيها همواره جرياني انحرافي و افراطي به عنوان كانون اصلي فتنه وجود داشته كه با پنهانسازي ماهيت اصلي خود، فضاي بدبيني و بياعتمادي و اختلاف در بين نيروهاي انقلاب را دامن زده است.
نگاهي به تاريخ عبرتآموز انقلاباسلامي نشان ميدهد كه اين كانون قدرت براي حفظ موجوديت خود از هيچ كوششي فروگذار نبوده و در مقاطع مختلف وقتي فضا را مساعد ميديده، با سلاح «هدف وسيله را توجيه ميكند» وارد صحنه شده و از طريق ايجاد تنش در جامعه، اختلاف افكني و توطئه ميان مردم و مسئولين، براي رسيدن به قدرت تلاش كرده و ميكند. آنها موجسواران ماهري هستندكه هميشه بر سر سفره قدرت و جريان تأمين كننده آن حاضر و ناظر بودهاند و تنها در مقاطعي ناكام بودهاند كه جريان اصيل انقلاب چون سد مستحكمي در برابر آنان ايستادگي كرده است.
اين جريان قدرتطلب، از لايههاي مختلفي شكل گرفته كه شايد در نگاه اول متضاد و در برخي اوقات ناهمگون به نظر برسد اما چون مهمترين هدف آنها قدرتطلبي و نفوذ در جريانات مختلف نظام و نفي ديگران است، متشكل شدهاند. موضع ما نسبت به آنان به عنوان يك جريان مستمري است كه خط انحرافي واحدي را دنبال ميكنند وگرنه عناصري كه از روي اتفاق يا اشتباه يا غفلت و به صورت نقطهاي با اين جريان تلاقي داشته اند، مشمول اين تحليل نيستند.
البته ما عملكرد شخصيتها و جريانات هر چند محبوبي كه با ماهيت انحرافي و افراطي اين جريان آشنايي داشته اما با وجود مستقلنمايي خود، از اين جريان براي فشار آوردن و فضاسازي انتخاباتي بهره مي گيرند نيز صحيح نميدانيم.
در اين جريان انحرافي و فتنه گر تعدادي از مهرههاي اصلي و مسئلهدار باند مخوف مهدي هاشمي معدوم، حلقه كيان، افراطيون جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين، سردمداران و سرمايهگذاران روزنامههاي زنجيرهاي، مليمذهبيها، سكولارها و لائيكها، غائلهافكنان قتلهاي زنجيرهاي، سابقهداران از منافقين و ليبرالها، نهضتيها و افراطيون مدعي انقلابيگري كه طراحان اصلي ايده كنارگذاردن نيروهاي ارزشي و استحاله نظام در دوران دوم خرداد بودهاند، مشاهده ميشود.
طراحي پروژه «عاليجناب سرخپوش و خاكستري» از آستين همين جريان بيرون آمد و كار را به جايي رساند كه منجر به كناره گيري جناب آقاي هاشمي از مجلس ششم شد.
حمايت از اقدامات براندازانه نظير كنفرانس برلين، ماجراي كوي دانشگاه در تيرماه سال 78 و هدايت كودتاچيان از داخل وزارت كشور و نهاد مديريت اجرائي كشور با پشتيباني همين جريان صورت گرفت.
اينان همواره چون پياده نظام استكبار جهاني به سركردگي آمريكا و انگليس رژيم صهيونيستي دائماً با تئوريپردازي و ايجاد بلندگوهاي داخلي، اراده آنان را در قالب الفاظ و ادبياتي به ظاهر زيبا و روشنفكرمابانه و البته مرعوبانه، تبيين و تبليغ و زمينهسازي كرده و ميكنند.
در شرايطي كه استكبار جهاني با حداكثر ظرفيت، تهديدات خود را عليه نظام مقدسجمهوري اسلامي نشانه رفته است، اين جريان با علامتهايي كه ميفرستد و چراغسبزهايي كه ميزند، با القاي فضاي ناامن داخلي، اختلافات فرقهاي و قومي، متزلزل نشان دادن دولت، بحراني نشان دادن و اضطراري معرفيكردن شرايط داخلي كشور تلاش ميكند، كه بيشترين زمينه و خدمت را براي دشمنان ايران فراهم ميآورد.
طراحي مدلهاي نرم براي فروپاشي نظام مانند حاكميت دوگانه، نهادهاي انتخابي و انتصابي، فشار از پايين چانهزني ازبالا، فتح سنگر به سنگر، فشار از بيرون و فروپاشي از درون، اعتصابات و تحصنهاي دستهجمعي مسؤولان، استعفاهاي گروهي و تهديد به خروج از حاكميت، علامتدادن به بيگانگان و سياهنمايي شرايط اقتصادي و سياسي كشور از شگردهاي اين جريان انحرافي و افراطي است.
ادعاي تقابل گفتمان اصولگرايي با اصلاحات يا آزادي، از القائات و فتنههاي ديگر اين جريان است.
مهندسي پمپاژ تنش و ناامني، منحرف كردن ذهن مسئولين از مشكلات اصلي مردم، پيادهسازي عمليات رواني و حرمتشكني نسبت به اصول و مقدسات اين ملت از جمله عصري پنداشتن دين، تاريخي انگاشتن وحي و كينهجويانه خواندن واقعه عاشورا، به موزه سپردن افكار امام و شهدا، زيرسوال بردن عصمت ائمه، شبهه در حدود اختيارات رهبري، تقسيمبندي نهادها به انتخابي و انتصابي براي ايجاد صفآرائي، تخريب شوراي نگهبان و نظارت استصوابي، تخريب سپاه و بسيج و تبليغ جدايي دين از سياست، از دستاوردهاي اين جريان است.
اينان بازيگران زبردستي هستند كه نكات ضعف بعضي موثرين را شناخته و با نفوذي كه در مراكز حساس داشتهاند براي هر كدام پروندهاي تشكيل داده تا در مواقع لزوم از آن براي مجبور كردن آنها به همراهي خود استفاده كنند. جذب عناصري كه روحيه گوشهگيري دارند يا به اصطلاح مورد بيمهري واقع شدهاند با وسوسههاي خناسانه و دميدن نَفَس مسموم قدرتطلبي در آنان، از ديگر شيوههاي اين جريان انحرافي است.
اين جريان براي تامين روحيه افزونطلبانه، انحصارگرايانه و تماميتخواه خود، سه كانون «قدرت» و «ثروت» و «رسانه» را به آساني گرد هم آورده تا طرح جديد خود، براي القاي ناكارآمدي مديريت اجرايي و ترسيم شرايط اضطراري و بحراني كشور از طريق سياهنمايي و ترسيم فضاي يأسآلود به اجرا بگذارد تا بر اساس آن القاء شود كه تنها راه نجات، «تشكيل دولت وحدت ملي» براي «نفي احمدينژاد» است.
اين شبكه اختاپوسي در بازي جديد خود با ماسك جديدي كه بر صورت نهاده، به دنبال يارگيري از جبهه رقيب است. بيحساب نيست كه شبكه عمليات رواني آنها به صورت گسترده و لحظهاي عمل ميكند. هر حادثهاي در گوشهاي اتفاق بيفتد به بهانه آن طنز و تمسخري عليه دولت و احمدينژاد ميسازند و طوفاني سهمگين از تحقير و تخريب عليه ايشان تدارك ميبينند؛ غافل از اينكه «ومكروا و مكرالله والله خير الماكرين» و اينكه «عزت و ذلت از خداست».
تدبير رهبري، بصيرت و وحدت و تبعيت ملت و تلاش و كوشش دولت خدمتگزار و مسئولين همچون گذشته تمامي دسيسهچينيها و فتنهافكنيهاي آنان را نقش بر آب كرده و ميكند. امروز ملت بزرگ ايران مقتدرتر از هميشه در صحنه است و با كرامت و بزرگ منشي ذاتي خود، از كنار اين توطئهها با سرافرازي عبور كرده و ميكند.
وما يادآور ميشويم كه:
در ذات گفتمان اصولگرايي و هر عنصر اصولگرا، روحيه اصلاحطلبي نهفته است.
اصولگرايي، گفتمان آحاد ملت ايران است و نه شعار يك حزب خاص؛
اصلاحات را در تسهيل و تسريع خدمترساني به مردم ميدانيم و «نه» خودباختگي در برابر فرهنگ غربي و سازش با دشمنان ملت؛
اصلاحات را در هموار نمودن پيشرفت و عدالت ميدانيم «نه» تخريب اركان نظام و ساختارشكني؛
اصلاحات را در تحقق سيره و روش حضرت امام(ره) و رهنمودهاي رهبري ميدانيم «نه» در سازش با دشمنان امام و شهداء و شادي جبهه استكبار
اصلاحات را در رفاه و آسايش و امنيت آحاد ملت ميدانيم «نه» تزريق ناامني و يأس و اختلافافكني در بين مردم؛
اصلاحات واقعي را در پيمودن راه امام حسين(ع) و شهداي كربلا ميدانيم «نه» در ضعف و زبوني و دريوزگي؛
و اما براي اينكه به گوشهاي از دستاورد و تلاش اصولگرايان اشاره شود، ذهن هر انسان منصفي را متوجه ارزيابي دو شرايط و دو زمان (شرايط مديريت كشور در دو دوره كاملاً متمايز) جلب ميكنيم. سالهاي نهچنداندور 7 و8 سال قبل را تصور كنيد و امروز را؛ تيترهاي روزنامهها، اخبار جاري كشور، مباحث مجلس و دولت، روابط بينالملل، وضعيت اقتصادي و اينكه در آن زمان چه چالشهايي پيشروي ملت بوده و چالشهاي امروز كشور چيست؟
آنروز براي دستيابي به حق مسلم ملت ايران، دشمنان شرط ميگذاشتند و تهديد ميكردند و عدهاي در داخل كشور و حتي در مجلس با ارائه طرح سه فوريتي درست در زماني كه نماينده كشورمان در پاريس در حال مذاكره بود به دنبال تمكين ذلتبار بودند و امروز ملت بزرگ ايران با اقتدار در صحنه ايستاده است و نقشي تعيين كننده در معادلات منطقهاي و جهاني دارد؛
آن روز حرف زدن از اسلام و امام و شهدا، ارتجاع بود و شرمندگي و امروز افتخار و سربلندي؛
آن روز مقاومت مساوي با خشونت انگاشته ميشد و امروز مقاومت، رهآورد انقلاب ايران است براي آزاديخواهان جهان؛
آن روز پذيرفتن نظام تك قطبي، اجتنابناپذير القاء مي شد و امروز برچيدن آن، شعار همه است.
آن روز نظام ليبرال دموكراسي غرب تنها راه نجات و قبله آمال بعضيها بود و امروز رهايي از آن، آرمان همه؛
آن روز در كتاب مباني نظري برنامه چهارم مينوشتند هضم در هنجارهاي ظالمانه قدرتهاي جهاني موجب رشد و شكوفايي است و امروز خودباوري و مجاهدت علمي و توانستن، فرهنگي است براي توسعه و پيشرفت و تحقق عدالت و سرمشقي است براي كشورهاي مستقل و ملتهاي آزاده؛
آن روز اگر فضائي ساختند تا هنرمنداني دلخوش از بيگانگان، ارزشهاي اين ملت را تخريب كنند، امروز فضائي ساخته شده تا با همت هنرمندان متعهد، فرهنگ اصيل اين مرز و بوم توسعه يابد.
اگر ديروز روحيه اقتصاد بسته و دولتي و كوپني، فضاي فكري اين جريان بود و روز ديگر با 180 درجه چرخش، اقتصاد سرمايهداري را الگوي نجاتبخش دانسته مي شد. اما امروز فضاي اقتصاد كشور «توسعه عدالتمحور» است كه رويكرد اصلي دولت ميباشد.
آن روز اگر فضائي تبليغ ميشد كه سرمايهگذار و توليدگر و كارآفرين بدنبال خروج سرمايه يا رانتخواري است، امروز با ابلاغ سياستهاي اصل 44 زمينهسازي شده تا در جهت شكوفايي و سازندگي اين كشور تلاش كنند.
آن روز اگر در فضاي ساخته شده، دانشجو سرگردان از زندگي و به دنبال مناسبات ناصحيح رفتاري بود، امروز در فضائي هستيم كه دانشجو در مسير خلاقيت و ابتكار و توليد علم و فنآوري، ميتواند با افتخار به مجاهدت علمي بپردازد.
آن روز اگر دائماً القاء گسست نسلها، گسست حاكميت و بياعتمادي مردم نسبت به مسؤولين را تبليع و تهديد مينمودند، امروز بازسازي اعتماد عمومي نسبت به دولت و ساختارهاي نظام يك فرصت و دستاورد گران سنگ است.
آن روز اگر مردم با مسئولاني طرف بودند كه از تفريح و مسافرت خود و خانوادهشان به كشورهاي اروپايي و يا جزاير قناري تعريف ميكردند، امروز خدمتگزاران آنها شبانهروز بدون آن كه تعطيلي و تفريحي داشته باشند، خود را بدهكار مردم و در خدمت آنها ميبينند.
آن روز اگر قاچاقچيان و ارازل و اوباش و برهمزنندگان انظباط اجتماعي احساس امنيت كرده و جولان ميدادند، امروز برقراري قانون و نظم اجتماعي يك ارزش و متخلفان در گوشهاي خزيده و يا در حال مجازات به سر ميبرند.
آن روز اگر برخي دولتمردان برج عاجنشين از فراز ابرها مردم را ناچيز ميديدند، امروز حضور بالاترين مقامات اجرايي در دورترين نقاط كشور و ارتباط رودررو با آحاد ملت و دميدن روح اميد و نشاط در آنها سرمايه بزرگي شده كه قابل اندازهگيري نيست.
اگر آنروز مفسدين اقتصادي و رانتخوران با برخورداري از حمايت كانونهاي قدرت در حيف و ميل اموال عمومي يدطولايي داشته و رجزخواني ميكردند، امروز فضاي كشور و دولت و مجلس براي آنها تنگ و ناامن است.
آن روز اگر تلاش ميشد با مواضع ساختارشكنانه و عبور از گفتمان انقلاب اسلامي در فضاي رقابتهاي انتخاباتي، يك خط و گفتمان انحرافي را بر ملت بزرگ ايران تحميل كنند، امروز مفتخريم كه شعارهاي انتخاباتي حتي رقبا در چهارچوب نظام و انقلاب و خط امام و رهبري و خدمت به ملت رقم ميخورد.
و تازه ترين دستاورد، ايستادگي شجاعانه شخص احمدي نژاد در مقابل دجالان بي آبروي صهيونيزم در نشست بين المللي ضد نژادپرستي در ژنو مي باشد كه درود و سپاس همه آزاديخواهان را برانگيخت.
به راستي كدام وجدان بيدار و منصفي، منكر اين همه دستاورد است وآيا اينهمه جز به همت و پايداري ملت بصير و تلاش و كوشش اصولگرايان، خدمتگزاران دولت نهم و شخص «احمدينژاد» حاصل شده است؟
شكر نعمت، نعمتت افزون كند كفر، نعمت از كفت بيرون كند
به راستي اگر اينها دستاورد نيست، پس چيست؟
آيا اين احياي گفتمان انقلاب اسلامي نيست؟
آيا اين توسعه راه امام و شهدا نيست؟
مبادا اشكالات موجود و دميدن وسوسههاي شيطاني خناسان موجب شود كه نسبت به اين همه دستاوردهاي عظيم اصولگرايان غفلت نموده و در انجام وظيفه و تكليف و رسالت تاريخي خود دچار شك و ترديد شويم؟
*حسين فدايي