IRNON.com
تأملي بر عملكرد و چشم‎انداز جنبش سبز در دانشگاه
 

دانشجويان وابسته به جريان سبز كه خود را نماد اعتراض به وضعيت كنوني و نتيجه انتخابات مي‎دانند، هيچ‎گاه نبايد به‎صورت مستقل و غير از كليت جريان سبز مورد تحليل قرار بگيرند.


 

شايد در نخستين روز‎هاي پس از اعلام نتايج انتخابات رياست جمهوري، نه‎تنها سران و فعالان جريان معترض به نتيجه انتخابات، كه بسياري ديگر نيز بر نكته واحدي اتفاق نظر داشتند و آن هم همراهي فضاي دانشگاهي با جنبشي بود كه دانشگاه‎ها را پايگاه اصلي خود قملداد مي‎كرد. در همين راستا پخش شايعات گسترده از جمله تعطيلي برخي دانشگاه‎ها به مدت نامعلوم به‎علت اعترضات گسترده دانشجويان و شايعات ديگر از از اين دست، اگرچه فرضيه فوق را تأييد مي‎كرد، اما گذر زمان لازم بود تا نتيجه ديگري در عمل رقم بخورد.
مهرماه 1388 دانشگاه‎ها بار ديگر شاهد حضور دانشجويان بودند، اما جداي از حواشي جسته و گريخته در برخي از دانشگاه‎ها كه بعضي از آن‎ها هم بعضا به بهانه اعتراضات صنفي آغاز مي‎گرديد، فضاي عمومي دانشگاه‎‎هاي كشور دقيقا خلاف آن چيزي بود كه پيش‎بيني مي‎شد و آن‎چه را كه شاخه رسانه‎اي ‎جريان ناكام در انتخابات از مدت‎ها قبل بر آن تأكيد‎ داشت، هيچ گاه در عمل اتفاق نيفتاد. در همين رابطه گفتني‎هايي به نظر مي‎رسد كه به‎صورت خلاصه به آن‎ها اشاره مي‎گردد:
‎1. دانشجويان وابسته به جريان سبز كه خود را نماد اعتراض به وضعيت كنوني و نتيجه انتخابات مي‎دانند، هيچ‎گاه نبايد به‎صورت مستقل و غير از كليت جريان سبز مورد تحليل قرار بگيرند. به‎واقع‎ براي آسيب‎شناسي اين طيف دانشجويي و پاسخ به اين سئوال كه چرا علي‎رغم‎ همه گمانه‎زني‎ها و تبليغات گسترده، جنبش سبز در فضاي دانشجويي با مشكلات متعدد از جمله عدم اقبال عامه دانشجويان همراه مي‎شود، نكته مهمي را بايد در نظر داشت و آن هم كليت جرياني است كه قسمتي از آن، خود را نماينده دانشجويان معترض معرفي مي‎كند. حقيقتا كمتر كسي در بيست‎وپنجم خرداد 1388 تصور مي‎كرد كه از جمعيت انبوه معترضين در ميدان آزادي، به فاصله كمتر از صدوپنجاه روز، در سيزدهم آبان‎ماه 1388 دسته‎‎هاي پنجاه نفره و صد نفره‎اي در خيابان‎‎هاي تهران باقي بماند كه حتي تخمين تعداد آن توسط مجري شبكه بي‎بي‎سي فارسي هم بسيار دشوار! باشد، زيرا به‎گفته وي سبزها در آن روز از انسجام لازم برخوردار نبودند، اما همين عدم انسجام چگونه ظرف كمتر صدوپنجاه روز براي جنبشي به‎وجود مي‎آيد كه خود را بي‎شمار مي‎داند؟ به‎عبارت ديگر جنبش سبز از فقدان چه چيزي رنج مي‎برد كه نه‎تنها در فضاي افكار عمومي، بلكه در فضاي دانشگاه نيز كه بنابر ادعا‎هاي سران جريان سبز، از آن به‎عنوان محمل اصلي فعالان اين جريان ياد مي‎شود، مشكلات عديده‎اي پيش روي آن‎ها قرار مي‎گيرد، به گونه‎اي كه در آخرين نمونه، جمعي از فعالين انجمن اسلامي دانشگاه تهران و علوم پزشكي تهران در ديدار با‎ هاشمي رفسنجاني تلويحا بر ناموفق بودن اقدامات خويش در فضاي دانشگاه و دلسردي گسترده به‎وجود آمده دانشجويان وابسته به جريان سبز سخن مي‎گويند و در نهايت‎ هاشمي رفسنجاني در سخنان خويش مجبور به دلگرمي دادن به آن‎ها مي‎شود؟ پاسخ بدين سئوال سهل و ممتنع است. سهل از آن جهت كه مي‎توان گمانه زني‎‎هاي بسيار در اين رابطه داشت و ممتنع از آن جهت كه باز هم بايد گذر زمان را به نظاره نشست تا مشخص شود، كدام‎يك از نكاتي كه در ادامه به آن اشاره خواهد شد، پاسخ اصلي اين پرسش است.
2. نخستين اصلي كه به‎عنوان پاشنه آشيل طيف دانشجويان سبز بيش از هر چيز خودنمايي مي‎كند، عدم مبناي واحد، براي ادامه فعاليت در فضاي دانشگاه‎هاست. اگرچه همان‎طور كه در ابتداي اين نوشتار نيز آمد، اين مشكل نه‎تنها مشكل دانشجويان اين طيف فكري، كه يكي از مشكلات اصلي جريان سبز است، اما همين معضل در قياسي كوچكتر نسبت به كليت جريان سبز، منجر گشته تا تناقضات بي‎شمار به‎وجود آمده در ميان دانشجويان وابسته به اين جنبش با مشكلات متعدد دست و پنجه نرم كنند. ادعاي تشكل‎‎هاي دانشجويي حامي جريان سبز مبني بر پاي‎بندي بر خط فكري حضرت امام(ره) و از سوي ديگر تناقضات آشكار و بنيادين با‎انديشه‎‎هاي امام راحل از جمله تأكيد بر به صحنه آوردن حسينعلي منتظري و يا نهضت آزادي به‎عنوان سردمداران مطرودين حضرت امام در دهه شصت، تأكيد بر شعارهايي همچون نه غزه، نه لبنان كه از اساس با تفكر بنيانگذار انقلاب اسلامي در عرصه سياست خارجي در تعارض است، حمايت‎‎هاي آشكار و پنهان دشمنان قسم خورده انقلاب طي سه دهه گذشته از كليت جريان سبز در داخل كشور، نقض بسياري از اصول قانون اساسي جمهوري اسلامي توسط سران جريان سبز و حمايت‎‎هاي تشكل‎‎هاي دانشجويي متبوعشان از آن‎ها و... تنها نمونه‎هايي از اين تعارضات است كه قبل از هرچيز هويت اين جريان اعتراضي را با چالش جدي مواجه مي‎سازد و چندان گزاف نيست اگر مدعي شويم همين تناقضات كافي خواهد بود تا در ادامه مشكلات ياد شده در برابر دانشجويان وابسته به جريان سبز ظاهر گردد.
3. اما يكي ديگر از بنيادي ترين معضلات اين جريان در فضاي دانشگاهي را بايد مقاومت ناشيانه در برابر دانشجوياني دانست كه به هر علتي رأي آن‎ها به غير از ميرحسين موسوي و مهدي كروبي بوده است. شايد بهانه تقلب در انتخابات و... در ظاهر سرپوش مناسبي براي رد اين ادعا باشد اما آن‎چه حقيقت دارد و نبايد آن را از نظر دور داشت، 25 ميليون "عدم رأي " به دو كانديداي اصلاح طلب در انتخابات اخير بود كه طبيعتا طيف قابل توجهي از اين 25 ميليون در فضاي دانشگاه‎ها نيز حضور دارند. لذا بديهي است دانشجويان جديدالورودي كه به هر علت همچون سبزها نمي‎انديشيده و نمي‎انديشند، رفتار اين طيف فكري در دانشگاه‎ها را يك "ديكتاتوري اقليت " تلقي مي‎نمايند و همين مورد به تنهايي مي‎تواند فرآيند جذب دانشجويان جديدالورود به دانشگاه‎ها توسط جريان مذكور را با مشكل جدي مواجه سازد، اگرچه جداي از اين مورد بايد رفتار‎هاي غيرعقلاني و معمولا توأم با خشونت توسط دانشجويان سبز در دانشگاه‎ها را نيز مزيد بر علت دانست، كه از جمله آن‎ها مي‎توان به پرتاب لنگه كفش به مخالفين، فحاشي، عربده كشي پشت درب كلاس‎‎هاي اساتيد ارزشي، شعارنويسي‎‎هاي زننده و بر هم ريختن نشست‎‎هاي ديگر تشكل‎هاي دانشجويي را مورد اشاره قرار داد كه در مجموع تمامي موارد فوق با اصل اساسي احترام به مخالف، جامعه چند صدايي، دموكراسي، آزادي بيان و... در تعارض بنيادين است.
4. اما اگر قرار باشد چرايي اين اتفاقات را ريشه‎يابي كرد، بايد به آذرماه 1383 اشاره داشت. روزي كه سيد محمد خاتمي در آخرين ماه‎‎هاي دوران رياست جمهوري اش بار ديگر به دانشگاه تهران آمد. اما آن روز نه ديگر كسي براي او يار دبستاني مي‎خواند و نه از شعار‎هاي مهيج در حمايت از وي خبري بود، بلكه اين‎بار دانشجويان بسيجي آمده بودند تا ياران دبستاني ديروز خاتمي در دفتر تحكيم وحدت، به او توهين نكنند و او طبق قانون همچنان رييس‎جمهور ايران اسلامي بود و توهين به وي قبل از از هرچيز توهين به يك ملت بود. اما آن روز يك نقطه عطف در تاريخ عملكرد كساني بود كه آزادي بيان و جامعه چند صدايي همواره شاه بيت سخنان و نوشته‎هايشان بود. في الواقع توهين به سيد محمد خاتمي به‎عنوان سردمدار جريان توسعه سياسي آن هم نه توسط مخالفين هميشگي وي كه توسط دوستداران او، پيام بزرگ و معناداري به همراه داشت و آن هم از صفر شروع كردن كساني بود كه مدعي هشت سال تمرين براي استقرار فرهنگ دموكراسي و جامعه چند صدايي در كشور بودند. اگرچه تداوم رفتار‎هاي عاري از منطق و همراه با هوچي‎گري و توهين اين جريان طي سال‎هاي اخير نيز در فضاي دانشگاهي همواره در اذهان باقي خواهد ماند، اما امروز ديگر چندان جاي پرسش باقي نمي‎ماند كه به‎راستي چرا دانشجويان وابسته به جريان سبز كمترين اعتقادي به شعار قانون‎گرايي و تحمل مخالف در عمل ندارند و مخالفانشان هيچ‎گاه نمي‎توانند معناي حقيقي تحمل مخالف را در عمل مشاهده كنند، زيرا قبل از هركس سيد محمد خاتمي قرباني منطق كساني گرديد كه امروز در پس نقاب سوخته منطق و آزاد‎انديشي سر بلند كرده‎اند.
5. و اما چشم‎انداز اين جريان در دانشگاه‎ها چگونه خواهد بود؟ اگرچه گفته‎اند پيش‎گويي و پيش‎بيني در عرصه سياست چندان ممكن نيست و همواره بر حذر بودن از آن، نشانه‎اي عقلانيت سياسي است، اما با توجه به آن‎چه كه از رفتار‎هاي مشابه طيف فكري موجود در صفحات تاريخ به‎جا مانده است، مي‎توان به نتايجي در خور دست يافت و آن هم اين‎كه روند نزولي اقبال عامه دانشجويان به اين دست رفتار‎هاي افراطي، عملا راهي جز انفعال تدريجي را براي اين جريان باقي نخواهد گذارد. شايد بهترين مثال براي درك بهتر اين مورد، نگاهي به فضاي كنوني در ميان دانشجويان ماركسيست يا ليبرال دانشگاه‎‎هاي كشور باشد. اگرچه شايد انفعال اولي را به علل گوناگون بتوان عادي دانست، اما در فضاي جهان امروز كه هم چنان ليبراليسم به سرنوشت ماركسيسم مبتلا نگرديده است، دانشجوياني كه هويت خود را در ليبرال بودنشان جست‎وجو مي‎كنند، بايد پاسخ دهند چگونه مي‎توانند انزواي مطلق خويش در دانشگاه‎ها را توجيه نمايند؟ پاسخ مشروح بدين سئوال فرصت ديگري مي‎طلبد، اما موارد مشابه بسياري را مي‎توان در اين رابطه با جريان سبز در دانشگاه‎ها به‎صورت تطبيقي مورد اشاره قرار داد كه از جمله بايد از نقض بسياري از شعارها در عمل، رفتار‎هاي ساختارشكنانه و افراطي و... نام برد. جريان سبز در دانشگاه‎ها خواسته يا ناخواسته در سير نزولي خويش قرار گرفته است. سيري كه هيچ مخالفي را توان تحمل ندارد و حتي آن‎جايي نيز كه قرار است نقد آكادميك و منطق دانشجويي برقرار باشد، جاي خود را به فحاشي و عربده كشي مي‎دهد كه در انتهاي آن نيز فرياد مرگ و درود هيچ راهي را در برابر بن‎بست به‎وجود آمده براي اين طيف نمي‎گشايد.
اما اين گره كور سرانجام چه زماني باز خواهد شد؟ آيا مي‎توان تصور كرد روزي را كه دانشجويان وابسته به جريان سبز حداقل براي رهايي خويش از اين معضل، مجبور به عمل به شعار‎هاي خويش شوند؟!


 


نويسنده: اميرحسين ثابتي