IRNON.com
خواص و چگونگي اجراي فرامين ولايت
 

اگر بي‌ريشه‌هايي همچون خاتمي، موسوي، كروبي‌، طرفداران حاكميت دوگانه و آقازادگان اغتشاشگر آنان امروز همچون پشه‌‌گاني سبك‌وزن بر درخت تنومند انقلاب نشسته و خيال صدمه به اين پيكره الهي را در سر مي‌پرورانند، بخاطر رخوتي است كه خواص و مسئولين در عدم اجراي فرامين ولايت بدان دچار شده بودند.


 

يكي از عوارض اساسي كه دامن‌گير خواص اهل حق در جامعه اسلامي مي‌شود علاوه بر دنياگرايي و چسبيدن به زخارف حفظ قدرت و دون شان فرض كردن اظهارنظر در مواقع لازم، عدم اقدام لازم و در خور شأن در مواقع ضرورت است.
اين عارضه البته در ميان خواصي بيشتر بروز مي‌كند كه مي‌توانند تا حدودي دنيا را كنار گذاشته و دل بدان نبندند. بعبارت دقيق‌تر وضعيت آنها نسبت به خواصي كه دنيازده شده‌اند آنقدر وخيم نيست اما بهرحال آنچه واقعيت است و بروز و ظهوري در عرصه عمومي مي‌يابد، همانا همداستاني ايشان با فتنه‌انگيزان، خواص منحرف شده و گرفتاران در چنبره دنيازدگي است چرا كه در جامعه، نتيجه سكوت و عدم اقدام با نتيجه فتنه‌‌انگيزي، تفاوت چنداني نداشته و هر دو مسير در عدم ياري حق، يك نقطه مشترك دارند.
متأسفانه سال‌هاست كه عادت كرده‌ايم هرگاه رهبري معظم انقلاب و مقتداي مظلوم و مقتدر جامعه اسلامي سخني را با عمق بصيرت و روشنگري در عين وظيفه ‌شناسي و همچنين تعيين وظيفه براي هر بخش از جامعه بيان مي‌كنند عده‌‌اي از همين خواص و جريانات تنها به "به‌به " و "چه‌چه " اين بيانات پرداخته و بدون آنكه عملي خاص و اقدامي لازم در راستاي اجراسازي منويات معظم‌له انجام دهند حتي باعث مشمول شدن اين بيانات به قاعده گذشت زمان شده و بتدريج اين ارشادات تنها در ميان اذهان و آرشيو رسانه‌ها جاي خوش مي‌كند. گويي ايشان بايد هم در مقام مجلس، هم دولت، هم دستگاه قضا، هم دانشگاه و هم پاسباني امنيتي نظام و هم سوژه ياب رسانه‌ها‌ و...قرار گرفته و ديگران تنها شنوندگان و بينندگاني باشند كه از شنيدن سخنان قاطع و روشنگر تنها به حظ و لذت معنوي بسنده ‌كنند. اين در حالي است كه وظيفه خواص اهل حق در جامعه اسلامي تبيين ، توضيح و تشريح بيانات مقام ولايت است. اساساً اين طبقه كه اولاً بصيرت لازم در شناخت حق را داشته و ثانياً زخارف دنيايي آنان را از راه و شناخت مسير صحيح منحرف نساخته مؤظفند كه حلقه‌اي واسط در ميان جامعه بوده از يكسو به انتقال بيان حق مقام ولايت به جامعه همت گماشته، از سوي ديگر مسوليت‌هاي خويش در اجراي فرامين رهبري را عملياتي كرده و نيز شبهات و ابهامات را برطرف نمايند.
سوگمندانه بايستي اذعان كرد اينك در بخشي از جامعه خواص كشور كه داراي ويژگيهاي ياد شده بوده و از آنان انتظار مي‌رفت كه اين نقش را عهده‌دار شوند، عارضه‌اي نهفته به گونه‌اي كه آناني كه بايد ديگران را به حركت وادارند خود ايستاده و منتظر شنيدن، راهنمايي، هدايت و باصطلاح عوام هُل داده شدن از سوي رهبري جامعه اسلامي هستند.
اين رخوت و تن‌آسايي علاوه بر درگير ساختن بدنه جامعه با انواع و اقسام اختلافات و شبهات، وظايف و شأن و جايگاه ولايت در جامعه را نيز دچار برهم ريختگي خواهد ساخت.
بدين ترتيب مقامي كه وظيفه دارد تا خطوط كلي و اساسي حركت و افق دور و نزديك حركت جامعه را تبيين و ترسيم كند، درگير جزئياتي خواهد شد كه پيش از اين وظيفه اجرا، هدايت، تبيين و نظارت بر آنان را ديگراني از طبقه خواص برعهده داشته‌اند.
علاوه بر آن بايستي دانست كه اساساً مقام ولايت بخاطر شأن، رتبه، تقوا، صلابت و جايگاهي كه از آن برخوردار است نبايد و نمي‌تواند در اموري جزيي و سطحي دخالت كرده و به حل آنان اقدام نمايد. اين وظيفه بر دوش مالك اشترهايي است كه با ايده‌هاي علوي به خيمه دشمن هجوم برده و با ابتكار و نوآوري، زمينه‌ بسط يد ولايت و حركت عميقتر ايشان در جامعه را فراهم آورد. البته ممكن است در اين بين خطاهايي نيز بروز كند و يا با توجه به اقتضائات و مستحدثات فرماني مبني بر عقب‌گرد يا ايستايي نيز صادر شود اما به يقين ايستايي و عدم تحرك تا صدور بيان جزء به جزء حركت آتي، جبران‌ناپذير و غيرقابل بخشش خواهد بود. چه آنكه اولين صدمه چنين اقدامي، قبض يد ولايت و تحميل‌سازي جبري تقيه بدان جايگاه رفيع خواهد بود.
چنانچه بدون ترديد اگر خواص اينچنيني جامعه اسلامي ما تاكنون به وظايف خويش پرداخته و به جاي بيان دوباره همان نكاتي كه رهبري معظم انقلاب آنرا با بياني شنواتر، همه‌ فهم‌تر، عميقتر، علمي‌تر و جذاب‌تر بيان داشته‌اند، تنها و تنها يك گام به جلو برمي داشتند، ديگر جايي براي گلايه چندين باره مقام ولايت در برزمين ماندن مطالبات و رهنمودها، تكرار آنها با بيانهايي متفاوت و البته فراموشي پاره‌اي از آنها در ميان افكار عمومي باقي نمي‌ماند.
در اين بين اگر بي‌ملاحظه و بدون مسامحه و غمض عين از بزرگان و صاحب منصبان، به صورت قاطع با مفاسد اقتصادي، دانه‌درشت‌ها، آقازاده‌ها و گردن كلفتان در برابر قانون مبارزه مي‌شد، اگر كرسي‌هاي آزادانديشي و نظريه‌پردازي در دانشگاهها جدي گرفته مي‌شد، اگر به ملزومات جنبش نرم‌افزاري به دقت نگريسته مي‌شد، اگر بصيرت‌بخشي به جامعه از سوي خواص صورت مي‌پذيرفت، اگر ايده‌هاي بلند و تابناك رهبري در دستگاه ديپلماسي جديت يافته و پي‌گيري مي‌شد، اگر با تهاجم فرهنگي، شبيخون، فرهنگي و سپس ناتوي فرهنگي مقابله صورت مي‌‌گرفت و دهها و صدها اگر ديگر آيا حالا نوبت به هوس‌راني فتنه‌‌گران مخملي در عرض اندام با نظام پرصلابت اسلامي و براندازي آن، رويارويي با حركت عمومي مردم، مخدوش‌سازي چهره‌ مشعشع انقلاب و نظام اسلامي و درگير ساختن آن با جنگ نرم فرهنگي - سياسي و هتك حيثيت نظام، انقلاب و امام راحل (ره) توسط عده‌اي بي‌ريشه و تهي‌مغز در تحت لواي توهم مخدوش نشان دادن انتخابات، فرا مي‌رسيد؟
مي‌توان به ضرس قاطع عنوان كرد اگر بي‌هويت‌ها، بي‌ريشه‌ها و غبارهاي پراكنده در فضايي همچون خاتمي، موسوي، كروبي‌، طرفداران حاكميت دوگانه و آقازادگان اغتشاشگر آنان امروز همچون پشگاني سبك‌مغز بر درخت تنومند انقلاب نشسته؛ از امام(ره)، انقلاب، شهيدان و مجاهدات بي‌نظير مردم هويت ، نام ، جاه ، مال و منال يافته و اينك به زعم خود خيال وارد آوردن صدمه به اين پيكره الهي و معنوي را در سر مي‌پرورانند، بخاطر مسامحه، مجامله، و رخوتي است كه خواص اهل حق و مسئولين مربوطه در عدم اجراي فرامين ولايت طي سه دهه پس از انقلاب اسلامي بدان دچار شده بودند.
مردم اما به رغم اين خواص تنبل و فرتوت، تاكنون پيش‌برندگاني روشن و تيزبين و گوش به فرماناني ولايت‌مدار و امتحان پس داده بوده ‌اند. همين عامل قدرت است كه سبك وزن‌هايي همچون افراد ياد شده و اربابان بيروني آنها را در پي‌گيري اهداف شوم‌شان عصباني و نااميد ساخته است.پاسخ ملت هم بديشان همان سخن زيباي شهيد مظلوم ‌آ‌يت‌الله بهشتي بوده است كه: "از اين عصبانيت بميريد ".

 

 

 

يادداشت تحليلي فارس
يادداشت از: محمدسعيد ذاكري