الطاف خفيه الهي در داغ توهين به امام (وبلاگ تك نوشتههاي يك روزنامه نگار)

برخي از مخالفان اصل ولايت فقيه، با نام حمايت از امام بخشي از مردم را فريب دادهاند و اينك در تعارض اين واقعيت ماندهاند كه ولايتفقيه را بپذيرند يا مختصر بدنه باقي مانده از فريب خوردگان را حفظ كنند.
محمد مهدي اسلامي نويسنده وبلاگ "تك نوشتههاي يك روزنامه نگار "، مطلبي را با عنوان "الطاف خفيه الهي در داغ توهين به امام " را در وبلاگ شخصي خود منتشر كرده است.
بر اساس اين گزارش در اين مطلب آمده است:
چندي پيش يكي از سايتهاي فعال در كودتاي شكست خورده مخمليها، نوشت كه موضوع حمايت يا عدم حمايت از درخواست مجوز براي تظاهرات در محكوميت اهانت به امام كه از سوي موسوي و كروبي مطرح شده است، جنبش سبز را با يك انتخاب سخت مواجه ميكند، زيرا بسياري در جنبش سبز با اصل ولايت فقيه مخالف هستند.
اگر از اين فراخوان استقبال شود، يعني جنبش عملا دچار يك تناقض بزرگ شده است. نفي اصل ولايت فقيه توأم با تجديد بيعت با ولايت فقيه.جالبتر آنكه پذيرش آن را بمثابه نوشيدن جام زهر معرفي كرده بود.
اين جملات از اين جهت اهميت دارد كه ديگر سبزها نميتوانند با جنجال رسانهاي ما را محكوم كنند كه وارونه نمايي ميكنيم، اين حقيقتي است كه خود بدان اذعان دارند كه برخي از مخالفان اصل ولايت فقيه، با نام حمايت از امام بخشي از مردم را فريب دادهاند و اينك در تعارض اين واقعيت ماندهاند كه ولايت فقيه را بپذيرند يا مختصر بدنه باقي مانده از فريب خوردگان را حفظ كنند.
اين بزرگترين توهين به امام بود. اينكه كساني كه شعار جمهوري ايراني سر دادند، سكولاريته را تبليغ كردند، حجاب را نفي نمودند و ... در پوشش خط امام اين كارها را بكنند، بيشترين توهين بود كه اول پاسخگوي آن بايد نهادهايي باشد كه وظيفه صيانت، حفظ و نشر ديدگاه هاي امام را داشت.
چندي پيش يكي از دوستان نقل مي كرد كه احمدي نژاد روزانه به سخنان معمار كبير انقلاب مراجعه مي كند و صفحاتي از صحيفه نور را مي خواند.
از اين رو چندان عجيب نيست كه برخي از عباراتش نيز كاملاً منطبق بر امام باشد و همين يكي از اصلي ترين رموز محبوبيت او با همه نقاط قوت و ضعفش است، گرچه اين موضوع را هيچ گاه به رخ نكشيده است.
اما در مقابل افرادي ادعاي پيروي از خط امام را داشتند كه احمدي نژاد را به خاطر شعار هايي همچون ضرورت محو اسرائيل كه تصريح آن پير سفر كرده بود، مورد نقد قرار مي دادند. نگارنده در بهمن ماه دو سال پيش در مقاله اي كه در همين رسانه منتشر گرديد، برخي از دشمنيهاي مدعيان راه امام را به ايشان يادآور گشتم.
يكي از نزديكان امام كه از شاخصين تخطي كنندگان راه اوست، در هفته گذشته در پيامي مكتوب از من خواهان حلاليت طلبي گشته بود. به وي يادآور گشتم كه آنكه بايد حلاليت طلبد، كساني هستند كه راه امام را مورد تعرض قرار دادند. اما نكته مهم آن بود كه اهانت مداوم و غير مرئي آنها، چون به تصريح نبود، از افكار عمومي رخ مي پوشاند و منافقانه با نقاب دفاع از امام به ميدان مي آمد.
اينك با اهانت به ساحت بنيانگذار كبير انقلاب اسلامي تير خلاصي بر حيات سياسي اين جريان منحرف زده شد و آنها كه در تمام اين مدت براي كسب منافع دنيايي، از اعلام خطوط قرمز خود و تمايزاتشان با براندازان نظام خودداري مي كردند، اگر اينك نيز به سكوت خود ادامه دهند، يا همچون روزهاي گذشته ناشيانه در پي انكار اصل اين اهانت برآيند، بي شك مورد انزجار ملت رشيد ايران كه هنوز خود را مديون امام مي داندپف قرار خواهند گرفت.
همانها كه در راه آرمانهاي امام عزيزترينهايشان را به جبهه هاي دفاع از اسلام مبتني بر ولايت فقيه، نه اسلام آمريكايي فرستادند و در راه اين خط درخشان قرباني نمودند تا تفكر متعالي امام در عرصه عمل با حمله استكبار (كه منافعش را در خطر مي ديد) تضعيف نگردد.
هنگامي كه امام فرزندي كه اميد آينده اش بود را در راه نهضت اسلامي از دست داد، آن را از الطاف خفيه الهي دانست. به راستي بايد اين درد بزرگ را نيز از الطاف خفيه الهي دانست كه اگرچه قلب مومنين را داغدار كرد، اما توان احياي مجدد تفكر واقعي امام را دارد.
همان تفكري كه رهبر حكيم انقلاب بارها از برخي نخبگان به خاطر عدول از آن گلايه نمودند. مگر نه آنكه شهادت فرزند امام جرقه اي براي زبانه گرفتن آتش انقلاب پس از سالها خزيدن آن آتش به زير خاكستر گرديد، اين بار نيز گويي اين جرقه، آتش عشق امام را به خيابانها آورده است؛ به هوش باشيم كه وقت احياي كامل تفكرات ناب روح الله كبير است.
زماني كه رفتار برخيها مورد تائيد و تشويق رسانههاي غربي قرار ميگرفت، نتيجه آن جز با اهانت به امام نميتوانست باشد.