IRNON.com
مسيح ‌مهاجري:
كساني كه براي سقوط نظام با حوادث اخير متوهم شده اند براي خود چاره انديشي كنند
 

مدير مسئول روزنامه جمهوري اسلامي نوشت: اگر كساني تصور مي كنند حوادث چند ماه اخير به سقوط نظام جمهوري اسلامي منجر خواهد شد بايد به قدرت درك و تحليل خود شك كنند و براي خارج ساختن خود از اين قبيل توهمات چاره‌اي بينديشند.


 

روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله امروز خود با عنوان "اين مسير انحرافي را ببنديد " آورده است: سرعت حوادث اين روزها از سرعت تدابير بيشتر است. چنين وضعيتي نشانه خوبي براي يك جامعه نيست. جامعه‌اي كه نبض آن طبيعي بزند بايد سرعت تدابيرش بيش از سرعت حوادث اش باشد.
آنچه در مراسم تشييع آيت‌الله منتظري و روزهاي پس از آن رخ داد اين واقعيت را به اثبات رساند كه جريان هاي فاقد كنترلي در جامعه حضور دارند كه به دلخواه خود عمل مي كنند و اعتنائي به كسي نمي‌نمايند. چنين حوادثي براي آن‌ها يك فرصت است كه به همه نشان بدهند به راه خود مي‌روند و حتي به قواعد عرفي و ضوابط قانوني و اخلاقي هم پاي بند نيستند. شعارهائي كه در مراسم تشييع در قم داده شد و در روزهاي گذشته نيز تكرار شد يك انحراف آشكار از چارچوب ها و هنجارهاي اجتماعي و اخلاقي و قانوني بود. روشن ترين نشانه انحراف اينكه هيچيك از سران جريان اعتراض اين شعارها را قبول نداشتند و ندارند.
نشان داده شدن عكس العمل در برابر اين شعارهاي انحرافي امري طبيعي بود هر چند در اين طرف ماجرا نيز افراطي عمل شد. همين هم امري طبيعي است زيرا نمي توان انتظار داشت افرادي ساختارشكني كنند و ديگران به تماشاي آن‌ها بنشينند و يا اگر وارد صحنه ميشوند بسيار منطقي و بي عيب و نقص ظاهر شوند. اين افراط است كه افراط مي آورد و اگر يكطرف آنقدر بي مهار است كه ساختارشكني را جايز ميداند طبيعي است كه طرف مقابل هم به تناسب رفتار او عكس العمل نشان خواهد داد.
اكنون سئوال اينست كه اين وضعيت تا چه وقت و تا كجا بايد ادامه پيدا كند چرا براي مهار كردن سرعت اين حوادث و سپس متوقف ساختن آن و حل مشكلاتي كه ريشه اين حوادث هستند چاره‌اي انديشيده نمي‌شود
براي آنكه روشن شود پاسخ دادن به اين سئوالها كار مشكلي نيست به چند نكته كليدي اشاره مي كنيم .
1 ـ اگر كساني تصور مي كنند حوادث چند ماه اخير به سقوط نظام جمهوري اسلامي منجر خواهد شد بايد به قدرت درك و تحليل خود شك كنند و براي خارج ساختن خود از اين قبيل توهمات چاره اي بيانديشند. نظام جمهوري اسلامي را مردم پايه گذاري كرده‌اند و در طول 30 سال گذشته نيز اين خود مردم بودند كه در برابر همه توطئه ها و خطرها از اين نظام حمايت كردند و در كوران حوادث نشان دادند كه حاضر نيستند آنرا با هيچ چيز ديگري عوض كنند. استقلال و عظمتي كه نظام جمهوري اسلامي براي مردم ايران به ارمغان آورده واقعيتي است كه اين مردم آنرا با تمام وجود خود لمس مي كنند و قدر آنرا مي دانند و بارها نشان داده‌اند كه براي دفاع از اصل نظام حاضرند بيشترين فداكاري را نيز بنمايند. اين نظام پرتوي از نهضت عاشوراست كه به رهبري امام خميني بنيان گذاري شده و همچون خود عاشورا و امام خميني كه فرزند عاشوراست در عمق جان مردم ريشه دارد.
2 ـ كساني كه به سران جريان اعتراض معروفند يعني افرادي كه در انتخابات رياست جمهوري به عنوان نامزد حضور پيدا كردند و به نتايج آن معترض شدند به نظام جمهوري اسلامي و قانون اساسي اين نظام كه اصل « ولايت فقيه » ركن ركين آنست اعتقاد راسخ دارند و نه تنها خواهان وارد شدن كوچكترين گزندي به اين نظام نيستند بلكه براي حراست از آن هر تلاش و گذشتي كه لازم باشد خواهند نمود. اين افراد داراي گذشته‌اي روشن در خدمت به نظام و حتي در شكل گيري نظام هستند و حراست از آنرا از حفظ جان خود واجب تر ميدانند. اين اعتقاد هم اكنون آنان هم هست و هيچ چيز را مانع انجام اين وظيفه نميدانند. آنها شعار انحرافي « جمهوري ايراني » را ساخته و پرداخته دشمنان ملت ايران ميدانند و بشدت آنرا رد مي كنند.
3 ـ حساب افراطيوني كه خود را به اين جريان منتسب ميدانند از حساب سران آن جداست . شعارهاي انحرافي و اقدامات ساختارشكنانه متعلق به افراطيون است و هيچ ربطي به سران ندارد. حتي در ميان افراطيون چه بسا عناصري وجود داشته باشند كه براي دشمنان كار مي كنند و هدفشان جلوگيري از حل مشكل و مانع شدن از وحدت و انسجام است و در نهايت درصدد ضربه زدن به اساس نظام جمهوري اسلامي هستند.
4 ـ با توجه به اين واقعيت كه افراطيون تاكنون لطمات زيادي به جريان اعتراض وارد ساخته اند سران اين جريان بايد مرز خود را با آنها مشخص كنند. اين واقعيت بايد با صراحت بيان گردد تا هرگونه فرصت سواستفاده از آنها و از دشمنان گرفته شود.
5 ـ آهنگ تبليغات رسانه هاي بيگانه نشان مي دهد كه آنها با سواستفاده از حوادث چند ماه گذشته از اشخاص عبور كرده و درصدد برآمده اند اصل كارائي نظام حكومتي ديني را زير سئوال ببرند. اين خواسته ايست كه از آغاز تشكيل نظام جمهوري اسلامي دشمنان اين نظام درصدد رسيدن به آن بودند و البته هرچه بيشتر تلاش كردند نااميدتر شدند. امروز گستردگي حوزه اختلافات متاسفانه به دشمنان كمك كرده و آنها اميدوارتر از هر زمان ديگري به اين موضوع مي پردازند.
6 ـ در چنين شرايطي همه اهل سخن و قلم و نظر به ويژه روحانيون بايد هوشيار باشند و از دامن زدن به اختلافات بپرهيزند . وجود اختلافات را نمي توان انكار كرد ولي از ابراز آن و بزرگ كردن آن و دامن زدن به آن مي توان خودداري نمود. اين چه رسمي است كه عده اي به راه افتاده اند و هر روز يك روحاني شناخته شده و پرسابقه را به انواع اتهام ها رمي مي كنند و او را از اردوگاه انقلاب جدا ميدانند اين چه رسم غلطي است كه هر روز يك مرجع را با اتهامات و برچسب هاي عجيب و غريب به جدا بودن از انقلاب و نظام متهم مي كنند و قلمرو حاكميت ديني را محدودتر و محصورتر جلوه مي دهند برخلاف نظر صريح و شفاف رهبر معظم انقلاب كه فرموده اند افراد را به مجرد مخالفت با يك نظر نبايد متهم به نفاق و ضديت با ولايت فقيه نمود چرا عده اي تمام تلاش خود را مصروف منافق و ضد ولايت فقيه معرفي كردن هر كس كه خودشان نمي پسندند مي نمايند شايد خود اين افراد افراطي ندانند ولي ترديدي نيست كه اين كارها آب به آسياب آمريكا و انگليس و اسرائيل ريختن است كه با بوقهاي تبليغاتي خود يكسره در تلاشند انقلاب و نظام جمهوري اسلامي را تنها و منزوي معرفي كنند و چنين وانمود نمايند كه روحانيون بلندپايه و مراجع تقليد و اقشار فهيم جامعه از نظام جمهوري اسلامي فاصله گرفته اند. اين يك دروغ بزرگ است كه دشمنان قسم خورده انقلاب و نظام اسلامي آنرا مطرح كرده و تبليغ مي كنند و متاسفانه عده اي افراطي نيز در داخل با رفتارهاي غلط خود بر آن مهر تاييد مي زنند درست برخلاف سياست « جاذبه حداكثري و دافعه حداقلي » كه توسط رهبري اعلام و حتي تكرار شده است .
از كنار همديگر قرار دادن اين نكات مي توان به اين جمع بندي رسيد كه مشاجرات موجود نبايد بيش از اين ادامه پيدا كند و مي توان با يك جمع بندي منصفانه و منطقي راه را بر ادامه اين مسير انحرافي بست . با توجه به اينكه ضرورت حراست از اصل نظام جمهوري اسلامي با آنچه در قانون اساسي اين نظام آمده مورد توافق همگان است آنچه باقي ميماند اتخاذ تدابيري توسط طرفين براي مهار كردن افراطيون و تكيه بر اصول مورد وفاق است . هيچكس نمي تواند با توسل به بهانه هائي از قبيل غيرقابل كنترل بودن افراطيون به توجيه وضعيت موجود بپردازد و خواهان ادامه آن باشد. اين وضعيت به زيان ملت كشور و آرمانها و اصول مورد نظر انقلاب و نظام است . همه بايد در اين زمينه احساس مسئوليت كنند و با خويشتن داري گذشت پاي بندي به آرمانها و اصول و شفاف ساختن مواضع براي رسيدن به اين هدف مقدس تلاش نمايند و مسير انحرافي افراطيون دو طرف كه همچون دو لبه يك قيچي به مصالح كشور و منافع ملي هجوم آورده اند را سد كنند.

* تهران امروز

روزنامه تهران امروز در يادداشت خود با عنوان "حريم و حرمت‌هاي عاشورا "به قلم حسام‌الدين كاوه آورده است:‏ عاشورا گلوگاه خونين تاريخ است. مشهد شاهدان غيور غيب و ملكوت. عاشورا ميقات عاشقان حقيقت است. منظر عاشورا، منظور زيبايي را به ما مي‌نماياند. ذبيح‌الله الاعظم، امام العشاق سيدالشهدا حسين بن علي سلام‌الله عليهما و ياران و پيروان پاي استوارش، نشان دادند كه عرصه صحراي نينوا، تنگه تاريخي عبور از «خويشتن» است و ايستادن به تمام تماميت خويش در برابر ستم مسلم اموي.
عاشورا حريمي دارد و حرمتي. حريم عاشورا سرتاسر ساحت تفكر شيعي و دلبستگان به حق و حقيقت است كه البته در سلسله جليله امامت و ولايت تجلي مي‌يابد. حريم عاشورا، حريم‌الله است، نه عاشورا اندك است و نه حريمش كوچك، ملك و ملكوت، به پاسباني اين حريم محرمي فخر مي‌كنند و جان بر سر كف دست،‌ مي‌گيرند.
حريم عاشورا از عالم «امر» تا عالم «غيب» گشوده و گسترده است. بي‌گمان در محرم حضور خويش را در اين حريم بيشتر احساس مي‌كنيم و گرنه معصوم عليه‌السلام فرموده‌اند: «كل ارض كربلا و كل يوم عاشورا». تمامي زمين‌ها كربلاست و تمامي روزها عاشوراست.
همچنين عاشورا حرمتي نيز دارد، به احترام همين حرمت‌هاست كه نيك و بد، كژ رفتار و خوش‌رفتار، به‌ آيين و بي‌آيين، شيعي و غيرشيعي،‌ همواره حرمت عاشورا را پاس داشته‌اند.
متاسفانه در عاشوراي امسال، برخي حرمت‌شكنان، حريم و حرمت عاشورا را پاس نداشتند. حرمت‌شكني در محرم رفتار شيعي راست‌انديشي نيست. گمان نمي‌رود با بهره‌گيري ابزاري از محرم و عاشورا، آن هم به گونه‌اي حرمت‌شكنانه، بتوان رفتارهاي ساختارشكن را توجيه كرد و بدان رنگ و صبغه عاشورايي داد. حرمت‌شكنان فراموش كرده‌اند كه عاشورا و آشوب دو مفهوم متضاد و متناقض هستند. اولي مفهومي است كه مدلول قيام امام بر حق است عليه انحرافات اموي و شرك‌ورزي و غصب منبر مقدس پيامبر (ص) و دومي مدلول حركت‌هاي ساختارشكنانه‌اي است كه به عنوان ابزاري در جهت نفي و رد حاكميت قانون انجام مي‌پذيرد. بي‌ترديد عاشورا و آنارشيسم هيچ‌گونه تجانسي با يكديگر ندارند. امروزه حرمت‌شكنان عاشورا، درست در هنگام عاشورا وانهاده‌اند و آنارشيسم و آشوب را بر جاي آن نشانده‌اند.
عاشورا حركت در جهت ناموس و قانون الهي است. اما آشوب و آنارشيسم، بهره‌گيري فرصت‌طلبانه از التهاب برخي گروه‌ها و افراد است براي رسيدن به اهداف سنگر گرفته در پشت واژه‌هاي به ظاهر زيبا اما صادراتي.
آنارشيسم و آشوب در تقابل با عاشورا، در عاشورا رخ مي‌نمايند تا تصوير رسانه‌هايي را رنگ و لعاب ببخشند كه هنوز كينه‌شان را از رئيس علي دلداري، ميرزاكوچك‌خان جنگلي، سيدحسن مدرس، جنبش ملي شدن صنعت نفت و... در دل‌هاشان تازه نگه داشته‌اند.
آنارشيسم و آشوب، اگر خودجوش باشد، باز راهي براي گفتگو با آشوبگران و آنارشيست‌ها هست تا به راه آيند، اما اگر به «فرموده» و «بيروني» باشد، قطع يقين بايد دانست تا كينه‌هاي فروخفته بيگانه، عقده‌گشايي نشود، آشوب و آنارشيسم، پا به عاشورا نيز مي‌كشد.
شيعيان اما حرمت عاشورا و محرم را پاس مي‌دارند و پاسخ طراحان آشوب در عاشورا را به موقع خواهند داد. «بيگانگان» چندان دور از دسترس نيستند. خداوند همواره در رصدگاه است.

* سياست روز

روزنامه سياست روز در سرمقاله خود با عنوان "تكرار اشتباهات گذشته "به قلم علي تتماج آورده است:‏ امروز 7 دي ماه برابر با آغاز حملات گسترده و وحشيانه رژيم صهيونيستي به غزه است. جنگي كه پس از 22 روز سرانجام با مقاومت حماسي ساكنان غزه به پيروزي ديگر براي مقاومت و شكستي سنگين براي صهيونيست ها و حاميان آن‌ها مبدل شد.رژيم صهيونيستي در حالي حملات گسترده‌اي را عليه ساكنان غزه اجرا كرد كه در مقابل برخي از سران كشورهاي عرب در برابر اين مسئله سكوت كرده و حتي اسناد و مداركي از ابراز رضايت و همكاري آن‌ها با رژيم صهيونيستي در اين كشتار دسته جمعي حكايت دارد. بررسي تحولات فلسطين و منطقه نشان مي‌دهد كه برخي از اين كشورها از آنكه حماس به عنوان يك الگو و نمادي از مردم سالاري و مقاومت شناخته شود در هراس هستند و خواستار مقابله با آن مي‌باشند. تحركات اين كشورها در قبال غزه يادآور اقدامات آن‌ها در جنگ 33 روزه لبنان (2006) است. در آن زمان نيز اسناد نشان مي‌داد كه بسياري از كشورهاي عربي وابسته به غرب براي حفظ قدرت و جلوگيري از اسطوره شدن حزب‌الله در ميان ملت‌ها و نيز حذف بخشي از آنچه به ادعاي آنها هلال شيعه ناميده مي‌شود، به حمايت و تقويت رژيم صهيونيستي در برابر حزب‌الله پرداختند.
هرچند كه اين كشورها براي رسيدن به مقصود فعاليت‌هاي بسياري را انجام دادند اما سرانجام حزب‌الله توانست با پشتوانه مردمي بر دشمن صهيونيست پيروز شود. پس از دو سال و نيم از آن زمان سران عرب بار ديگر همان اشتباه جنگ‌هاي 33 روزه را مرتكب شدند. آن‌ها براي جلوگيري از الگوشدن حماس براي حذف آن با دشمن صهيونيست و آمريكا متحد شده‌اند كه نتيجه آن كشتارهاي گسترده در غزه بود. با اين وجود چنانكه در آن زمان مقاومت پيروز جنگ گرديد و سران عرب ناكام ماندند . در جنگ 22 روزه غزه نيز ملت فلسطين با مقاومت در برابر دشمن صهيونيست و حمايت از حماس نشان دادند كه حاضر به كناره گيري از حماس نيستند و براي دفاع از آرمانهايشان جانفشاني مي‌كنند. اكنون يك سال از جنگ 22 روزه غزه مي گذرد و سياست ها و اقدامات برخي كشورهاي عربي همچنان بيانگر اقداماتي سوال برانگيز از سوي آنها در قبال فلسطين و تحولات منطقه است. امروز برخي كشورهاي عربي بويژه مصر ، اردن و عربستان كه خود را محور تحولات منطقه مي دانند و با اين ادعا در تحولات فلسطين ايفاي نقش مي كنند، نه تنها گامي براي كمك به ملت فلسطين برنداشته‌اند بلكه همچنان خواسته يا ناخواسته در مسير صهيونيست‌ها و دشمنان ملت فلسطين گام بر مي‌دارند. ورود به روند سازش با محوريت كنار نهادن آرمان‌هاي فلسطين بويژه چشم پوشي از حق بازگشت آوارگان فلسطيني به وطن و كنار نهادن اصل آزادي اراضي اشغالي 1967 و قدس شريف، عدم تحقق صدها ميليون دلار وعده‌هاي داده شده براي بازسازي غزه، عدم همكاري با كاروان‌هاي كمك‌هاي جهاني به مردم غزه و حتي نابودسازي آن‌ها در مرز رفح، سكوت در برابر اقدامات كشورهاي غربي براي بايگاني ساختن گزارش كميته حقيقت ياب سازمان ملل درباره جنايات صهيونيست‌ها در جنگ 22 روز ه غزه (گزارش گلدستون) و در نهايت سكوت معنادار و تامل برانگيز در برابر ساخت ديوار فولادي توسط قاهره در مرز غزه و مصر كه عملا به تشديد محاصره اين منطقه منجر مي‌شود، از جمله اقدامات برخي سران عرب در قبال فلسطين است.
با توجه به آنچه ذكر شد مي‌توان گفت كه برخي سران عرب بار ديگر اشتباه استراتژيك خود در جنگ 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه را امروز در برابر ساير تحولات فلسطين بويژه تشديد توسعه طلبي صهيونيست‌ها در قدس و ادامه محاصره غزه تكرار مي كنند كه مسلما به انزوا و تكرار شكست اين كشورها در برابر ملتهايشان و افكار عمومي جهان منجر خواهد شد.

* جام جم

روزنامه جام جم در يادداشت خود با عنوان "هر دو دستت قطع باد "به قلم مهدي فضائلي آورده است:‏
«اَهؤُلاءِ تَعضُدوُن وَ عنّا تَتَخاذَلُونَ؟ آيا دشمنانتان را حمايت مي‌كنيد و ما را رها مي‌سازيد؟»اين سوال حسين‌ابن‌علي (ع) از لشكريان عمر سعد در روز عاشوراست. پرسشي كه جانمايه آن ضرورت فاصله گرفتن از دشمنان و قرار ندادن دشمنان به جاي دوست است.
دشمن‌شناسي و موضعگيري در برابر دشمن و يا اعلام برائت از او علاوه بر اين كه از اقتضائات عقل و خردورزي است در آموزه‌هاي ديني ريشه عميقي دارد.
البته گاهي انسان، دشمن خود را مي‌شناسد اما به رغم اين شناخت بنا به دلايلي از جمله هواي نفس يا منافع زودگذر دنيا و يا بغض و حسادت نسبت به يك دوست و امثال آن در كنار دشمن قرار مي‌گيرد و رفتاري دشمن‌پسند به نمايش مي‌گذارد. از همين رو قرآن كريم مي‌فرمايد: شيطان دشمن شماست و شما هم او را دشمن بگيريد.
از جلوه‌هاي حماسي ماجراي كربلا همين اعلام برائت از دشمنان خدا و بستن هرگونه راه بر نفوذ دشمن در ميان سپاه حقيقت است. آنجا كه شمر (كه لعنت خدا بر او باد) خواهرزادگان خود عباس، عبدالله، جعفر و عثمان (فرزندان ام‌البنين) را مي‌خواند و به اصطلاح براي آن‌ها امان‌نامه مي‌فرستد تا دست از حسين (ع) بكشند و خود را به خطر نيندازند و از يزيد اطاعت كنند!
پاسخ عباس ابن علي (ع) حضرت ابوالفضل چنين است: هر دو دستت قطع باد و لعنت بر امان‌نامه‌ات اي دشمن حق. ما را نصيحت مي‌كني كه از برادر و سالار خود حسين فرزند فاطمه زهرا (س) دست بشوييم و سر بر آستان ناپاكان و ملعونان و فرزندان آنان بسائيم و آنان را اطاعت كنيم؟
اين امان‌نامه و دعوت به جدا شدن از حسين (ع) در هميشه تاريخ و از جمله امروز نيز مطرح است. رسانه‌هاي جبهه كفر و پيشوايان باطل به اشكال گوناگون عده‌اي را در كشور ما مورد حمايت قرار داده‌اند تا از مسير حقيقت فاصله بگيرند و همنوا و همسو با باطل اقداماتي را انجام دهند.
اين همنوايي بعد از انتخابات 22 خرداد و ابتدا به بهانه «تقلب» آغاز شد اما هر چه پيشتر آمديم پرده از چهره واقعي اين جريان بيشتر برداشته شد.
ابتدا با شعارهايي نظير «جمهوري ايراني» و «نه غزه نه لبنان، جانم فداي ايران» و مقابله با ولايت فقيه، آرمان‌هاي امام و انقلاب پايمال شد، سپس اين گستاخي آشكارتر شد و تصوير امام راحل مورد جسارت قرار گرفت و با شروع محرم جسارت‌ها به مقدسات كشانده شد تا ديروز كه عاشورا بود و سپاهيان فريب خورده يزيد عليه عاشوراييان و هيات‌هاي حسيني بار ديگر صحنه‌هايي از عاشورا را تكرار كردند. با سنگ‌پراني به عزاداران حسيني و مجروح كردن آنها و حتي با آتش زدن و سوزاندن برخي عزاداران حسيني.
شنيده بوديم كه همه زمين‌ها كربلا و هر روز عاشوراست ولي نمايان شدن اين‌گونه آن را نديده بوديم.
آناني كه تا ديروز به بهانه قدس عليه قدس و به بهانه 13 آبان و 16 آذر به نفع استكبار به ميدان آمده بودند، اين بار به بهانه عاشورا به دفاع از يزيديان و عليه حسينيان به خيابان آمدند.
كساني كه نسبتشان با عزاداران حسيني فقط لباس سياهشان بود، اما رفتارشان در سنگ‌پراني هلهله، آتش‌زدن و بي‌ادبي به سپاه عمر سعد مي‌ماند.
از سويي خطاب به اين فريب‌خوردگان مي‌گوييم تا زمان باقي است شما نيز با عباس‌ابن‌علي همصدا شويد و به دشمنان مردم و انقلاب بگوييد «هر دو دستت قطع باد» و از سويي ديگر از مسئولان مي‌پرسيم، راستي مردم اين جريان اندك، گستاخ و همنوا با يزيديان را تا كي بايد تحمل كنند؟

* رسالت

روزنامه رسالت در يادداشت خود با عنوان "سياست دوگانه ابومازن " آورده است: ابومازن رئيس غير قانوني تشكيلات خودگردان فلسطين همچنان به كارشكني هاي خود عليه ملت فلسطين ادامه مي‌دهد. او مدعي شده است كه نخواهد گذاشت انتفاضه ديگري رخ دهد و در عين حال همچنان بر روي كمك‌هاي ايالات متحده آمريكا و باراك اوباما حساب ويژه‌اي باز كرده است. اين اظهارات ابومازن نشان دهنده ناپختگي سياسي وي مي باشد. گويا او هنوز نتوانسته باور كند كه به ملعبه دست اوباما و نتانياهو و ليبرمن تبديل شده است.
رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين تاكيد دارد تا زماني كه رياست تشكيلات خودگردان را برعهده دارد، اجازه نخواهد داد انتفاضه جديدي شروع شود! ابومازن اين سخن را در حالي بر زبان مي راند كه او در فلسطين اراده اي مستقل از ايالات متحده ورژيم صهيونيستي ندارد. به راستي ابومازن چگونه چنين تضميني را به حاميان غربي خود مي دهد! مگر افتخار آفريني‌هاي حماس در برابر رژيم صهيونيستي تا كنون مرهون هماهنگي آنان با ابومازن بوده است؟
طي ماه‌هاي اخير انتقادات از ابومازن به شدت افزايش پيدا كرده و بسياري از فلسطينيان و حتي برخي هواداران فتح نسبت به تداوم حضور وي در تشكيلات خودگردان اعتراض دارند.اين اعتراض‌ها نيز با توجه به عملكرد محمودعباس كاملا طبيعي مي‌باشد. ابومازن هيچ گاه در تصميمگيريهاي تشكيلات خودگردان استقلال و عزت فلسطينيان را در نظر نگرفته و همواره خود را به عنوان متغيري از قدرت‌هاي بزرگ معرفي نموده است. به عنوان مثال محمود عباس در خصوص شهرك سازي ها ميگويد كه آمريكا بايد ببيند اروپا چه طور به اين مسئله پرداخت. اروپا تاكيد كرد كه سرزمين هاي فلسطيني سال1968 اشغال شده هستند و بيت‌المقدس شرقي اشغال شده است. در كنفرانس آناپوليس تمام كشورهاي حاضر بدون استثنا خواستار توقف توسعه شهرك سازي ها شدند. جامعه بين المللي از موضع ما حمايت مي كند و اكنون تصميم با آمريكايي هاست كه براي اجراي قوانين بين‌المللي اقدام كنند!
ابومازن همچنان در توهم آناپوليس به سر مي برد. گويا ابومازن نتوانسته است وضعيت فلسطين و خاورميانه را پس از وقوع حوادثي مانند جنگ33 روزه و مقاومت22 روزه غزه تحليل نمايد. البته قدرت تحليلي وي هيچ گاه بالا نبوده است. محمود عباس اظهار داشته است كه در انتخابات رياست تشكيلات خودگردان فلسطين كانديدا نخواهد شد اما به گونه اي سخن ميگويد كه گويا منتظر اقدم آمريكا مبني بر حمايت از خود مي‌باشد! محمود عباس اذعان كرده است زماني كه از راس امور كنار برود اختياري براي جلوگيري از يك قيام مردمي نخواهد داشت. اين در حالي است كه قيام مردمي ملت فلسطين عليه سياست‌هاي اشغالگرايانه رژيم صهيونيستي معلول وجود يا عدم وجود ابومازن در تشكيلات خودگردان نيست. از سوي ديگر،بر همگان مسجل است كه ابومازن نيز جزئي از جريان سلطه رژيم صهيونيستي محسوب مي‌شود. محمود عباس همچنان از صلح از پيش شكست خورده رژيم صهيونيستي و تشكيلات خودگردان سخن مي‌گويد. عباس همچنين حمايت خود را از تحريم كالاهاي ساخته شده در شهرك‌هاي يهودي نشين اعلام كرده ولي در خواست‌ها براي تحريم‌هاي گسترده‌تر عليه اسرائيل را رد كرده است. به نظر مي‌رسد او سعي دارد رفتار صريحي با قاتلان شصت ساله فلسطينيان نداشته باشد و در عوض سعي كند رضايت تل آويو را نسبت به تشكيلات خودگردان به دست آورد. در هر صورت اين رفتار دوگانه محمود عباس محكوم به شكست مي‌باشد.

* كيهان

روزنامه كيهان در يادداشت روز خود با عنوان "تأملي درباره وقايع ديروز " به قلم مهدي محمدي آورده است: حوادث ديروز تهران و يكي دو شهر بزرگ ديگر كه در آن جماعتي كم شمار اهانت‌هايي سنگين و جسارت هايي بزرگ به ايام عزاي حضرت حسين بن علي(ع) روا داشتند، زواياي جديدي از فتنه چندماه اخير را آشكار كرده است. حضور يك ذهن امنيتي پشت آشوب‌هاي ديروز تهران كاملاً آشكار است. علائم و نشانه‌هاي قطعي وجود دارد كه نشان مي‌دهد سرويس‌هاي اطلاعاتي و امنيتي دشمن با واسطه برخي عوامل داخلي خود يك پروژه كاملاً برنامه‌ريزي شده و هدفمند را در خيابان‌هاي تهران كليد زده‌اند.
رخدادهاي هفته‌هاي گذشته نشان مي‌داد كه فتنه پس از انتخابات در تهران به پايان خود نزديك شده است. در روز 16 آذر مردم تهران خرج خود را به طور كامل از آشوبگراني كه محيط دانشگاه را براي فعاليت‌هاي خود انتخاب كرده بودند سوا كردند. اهانت به عكس امام(ره) در آن روز توسط جمعي از هواداران ميرحسين موسوي پس از ناكامي روز 16 آذر، موجي بزرگ از اعتراض‌هاي مردمي را از پي خود آورد كه طي آن سران فتنه به تعبير خودشان تا لبه پرتگاه كشانده شدند.
ورود به ايام عزاي حضرت اباعبدالله (ع) اين تنگنا را براي فتنه گران شديدتر كرد. رشد عميق و خود به خودي شامه تشخيص فتنه و روحيه فتنه ستيزي مردم در اين ايام باعث شد تا در تمام 9 روز اول ماه محرم به رغم همه تلاش‌ها و تبليغاتي كه فتنه گران انجام دادند، هيچ تجمع و آشوبي ولو به صورت لكه‌اي مجال ظهور پيدا نكند. خاصيت فتنه سوزي ايام محرم چنان بود كه صداي برخي از حاميان بيروني جريان فتنه را هم در آورد كه « آخر ما را به محرم چه كار و... ورود به فضاي عزاداري حسيني كاملاً در تعارض با اهداف و آرمان‌هاي جنبش سبز است و...» (اخبار ويژه روزنامه كيهان در هفته گذشته را بخوانيد).
به جبران همه اين ناكامي ها، ديروز و در روز عاشورا كه روز اوج احساسات و غليان عواطف ملت ايران در ابراز ارادت به ساحت سيدالشهدا(ع) است، فتنه گران نااميد از همه جا تلاش كردند از مردم و از همه آرمان‌ها و اعتقاداتي كه سد راه فتنه گري آن‌ها شده انتقام بكشند.
بر مبناي مجموعه ارزيابي ها، تحركات روز گذشته در تهران بر3 پايه كليدي استوار بود، كه طراحي آنها جز توسط يك ذهن اطلاعاتي و امنيتي خبره- كه در تمام ماه‌هاي گذشته دست آن را پشت سر حوادث و فتنه‌ها ديده‌ايم- ممكن نيست.
1- تداوم پروژه كشته سازي احتمالا مهم ترين هدفگذاري ديروز طراحان آشوب در تهران بوده است. موضوعي كه از قبل پيش بيني و درباره آن هشدار داده شده بود. تحولات 16آذر به اين سو كه از آن‌ها سخن گفتيم عميقاً جريان فتنه و حاميان بيروني آنها را به اين نتيجه رسانده بود كه اين جريان بدنه اجتماعي و نيروي عمل كننده خود در كف خيابان را تقريبا از دست داده است و بنابراين كاملا منطقي است كه تصور كنيم «اتاق فكر فتنه»- بيروني و داخلي- تصميم گرفته باشد كه به هر شكل ممكن، براي احياي مجدد اين بدنه اجتماعي تلاش كند. آسان ترين و كوتاه ترين راه براي رسيدن به اين هدف تداوم پروژه كشته سازي است كه در ماه هاي گذشته و در جريان مواردي مانند ندا آقا سلطان، فتنه گران بهره‌هاي فراوان از آن بردند. ديروز در عرض كمتر از دو ساعت حضور آشوبگران در خيابان هاي تهران 4 نفر كشته شده اند كه يكي از آنها جزو نزديكان ميرحسين موسوي است. شواهدي كه دستگاه‌هاي مسئول به زودي ارائه خواهند كرد نشان مي‌دهد مرگ همه اين افراد و خصوصاً فرد نزديك به موسوي كاملاً مشكوك و بلكه به نحو پيش پا افتاده‌اي سازماندهي شده است. روشن است كه وقتي ميان چند صد نفر دقيقاً يك نفر گلوله مي خورد، نمي‌توان موضوع را به حساب برخورد روتين پليس با اغتشاشگران گذاشت بلكه يك مورد اينچنيني يك «ترور» كاملا برنامه‌ريزي شده با اهدافي مشخص است. اين ترور مي تواند انگيزه‌هاي به شدت تضعيف شده فرد لجوجي چون موسوي براي تداوم فتنه گري را احيا نمايد و علاوه بر آن مي تواند بدل به چشمه‌اي جديد براي به خيابان دعوت كردن بخشي از مردم شود و به عنوان منبع تغذيه آشوب‌هاي بعدي عمل كند.
2- مشخصه دوم تحركات ديروز سازماندهي حسابشده آن بوده است. اطلاعات مفصلي وجود دارد كه نشان مي دهد جمعي از حاضران در نا آرامي هاي ديروز از شهرستان‌هاي دوردست به تهران منتقل شده و به انواعي از سلاح هاي سرد مجهز بوده اند. ميل به سمت استفاده از «اجيرشدگان»- با مزد و بي مزد- و كساني كه يا به روش‌هاي مختلف واقعي يا مجازي شبكه شده اند در آشوب هاي اخير، نشان دهنده آن است كه فتنه گران به طور كامل از مردم قطع اميد كرده و برنامه هاي آينده خود را در چارچوب پروژه «جنگ اوباش عليه مردم» سازماندهي نموده‌اند. مردم عادي مسلما حتي اگر اعتراضي هم داشته باشند قرآن آتش نمي زنند، به پرچم امام حسين(ع) و محل عزاداري زائران آن اهانت نمي كنند و مهمتر از همه در روزي كه نماد اوج جانبازي در دفاع از اسلام است عليه اسلام شعار نمي‌دهند. كاملا پيداست كه در آشوب‌هايي شبيه آنچه ديروز رخ داد ما با يك جمعيت به شدت آلوده كه محصول شبكه سازي دشمن در بخش هايي از طيف‌هاي معاند نظام است مواجه هستيم كه هيچ حد و مرزي براي توهين، جسارت و جنايت نمي شناسند.
3- و عامل سوم كه كاملا نشان مي‌دهد نوعي برنامه ريزي امنيتي پشت آشوب ها وجود دارد اين است كه آشوبگران از خلأ حضور مردم مومن در خيابان‌ها در ساعت‌هاي اوليه صبح ديروز استفاده كردند و به محض آن كه دريافتند مردم با خروج از محل هاي عزاداري در حال حركت به سمت آنها هستند در حالي كه جرائم و جنايات خود را انجام داده بودند، متواري شدند. به وجود آوردن آشوب‌هاي لكه اي و پراكنده و تلاش براي بيشينه سازي تخريب و جنايت در زمان كم و نهايتاً غيب شدن همه آنها در زماني كوتاه جملگي نشان دهنده آن است كه يك پديده كاملاً برنامه ريزي شده و هماهنگ در جريان است كه نوعي «سازمان» در پس آن وجود دارد.
در نقطه مقابل حوادث روز عاشورا مسائل بسيار مهمي را براي همه دوستداران انقلاب و فدائيان اسلام روشن كرد. نخست اينكه پس از حوادثي مانند اهانت به عكس امام و سوت و كف در شب عاشورا (حاشيه مراسم عزاداري خاتمي در جماران) اقدامات انجام شده توسط آشوبگران در روز عاشورا كه اهانت مستقيم به اسلام از جمله آن‌ها بود به همگان نشان داد كه جماعت فتنه گر از همه مرزهاي اخلاقي و اعتقادي عبور كرده اند و ديگر هيچ نسبتي ميان آنها و سرانشان با ملت بزرگ ايران نيست. آشكار شدن اين حقيقت كه با جسارت به اسلام و امام حسين (ع) به اوج رسيد حجت را بر همه تمام مي كند و بدون شك ملاحظه و مساهله با اين افراد كه قليلي بي ريشه بيش نيستند خطايي است كه ملت ايران هرگز آن را نخواهد بخشيد.
نكته دوم آن است كه حوادث ديروز نشان داد مردم غيور تهران در حال از دست دادن صبر خود در مقابل آشوبگران هستند و فراتر و جلوتر از نيروهاي انتظامي و امنيتي از اين پس خود به طور قاطع با هرگونه فتنه انگيزي برخورد خواهند كرد. آشوب‌هاي ديروز تهران در واقع قبل از آنكه توسط نيروهاي مسئول كنترل شود توسط خود مردم عزادار كه از فتنه درون چند خيابان آگاه شده بودند مهار شد.
نتيجه‌اي كه مي توان از مجموعه اين تحليل گرفت آن است كه اكنون ديگر نه صبر رواست و نه مساهله و مماشات جايز. كساني كه روز قدس شعار «نه غزه نه لبنان» سر مي‌دهند، روز 13آبان آمريكا را ستايش مي‌كنند، روز 16آذر به عكس امام اهانت مي كنند و روز عاشورا به مقام قدسي حسين بن علي(ع) جسارت مي ورزند جزو مردم ايران نيستند و برخورد با آنها هم براي نظام مقتدر اسلامي آسان تر از آن است كه جاي ملاحظه كاري باقي بماند.
و نكته نهايي خطاب به سران فتنه است كه خوب بايد بدانند اگرچه اكنون از همه جا رانده شده اند و جز مشتي رجاله بي دين و رقاصه هرزه، براي آنها باقي نمانده، اما از چشم ملت ايران مسئول همه اين وقايع آنها هستند و بايد هزينه اين جسارت هاي بزرگ را تمام و كمال به همين زودي‌ها بپردازند.


* مردمسالاري

روزنامه مردمسالاري در يادداشت روز خود با عنوان "نوشداروي حوادث سياسي "به قلم فروزان آصف نخعي آورده است: حجت الا سلا م حسن روحاني نماينده مقام معظم رهبري در شوراي عالي امنيت ملي روز چهارشنبه در همايش راهبردهاي تحكيم نهاد خانواده در ايران به اختصار به اوضاع سياسي كشور اشاره كرد و گفت: جامعه ما متاسفانه امروز در حال راديكاليزه شدن است و افراطيون دو قطب روبروي هم قرار گرفته اند كه آثار آن وارد خانواده نيز شده است مشابه سال هاي اوليه انقلا ب متاسفانه امروز مجددا آن شرايط در حال تكرار شدن است. حجت الاسلام روحاني در شرايطي اين سخنان را مطرح مي كند از منظر كارشناسي توازن ايجاد شده ميان قواي اجتماعي و اقتدار ناشي از آن و انسجام قدرت درحاكميت سياسي و رويارويي درون جامعه مي تواند استهلا ك بي سابقه اي به كشور وارد سازد و سال ها ايران را دچار عقب افتادگي كند. توجه هشدار رئيس مركز تحقيقات استراتژيك مجمع تشخيص مصلحت نظام از اين رو ضروري به نظر مي رسد كه مي تواند بزرگان قوم را به ويژه پس از حوادث ديروز به صحنه كشانده تا راديكاليسم را از چهره كشور بزدايند. بي ترديد عدم توجه عميق به حوادث پس از انتخابات مي تواند ضايعه اي تاريخي پيش روي كشور قرار دهد زيرا حاشيه اي تلقي كردن آنچه به وقوع پيوسته مي تواند نديدن واقعيت باشد اما به معناي حذف واقعيت نخواهد بود. ارتفاع گرفتن دولت در ايجاد امنيت براي همه گروه هاي سياسي با همه مطالباتشان مي تواند نخستين گام در اين راستا تلقي شود. به عبارت ديگر زماني كه حاشيه و متن هر دو يكي شده و در توسعه كشور با ابتنا» به ديدگاه مردم حركت كنند، مي توانيم بگوييم در آن شرايط مرگ راديكاليسم كور فرا رسيده است. اما تا آن زمان همه بزرگان موظفند تلاشي خستگي ناپذير را در اين راه آغاز كنند. درك درست از واقعيت هاي اجتماعي و ايجاد امنيت براي همه گروه ها و احز ابي كه به نما يندگي از مردم مي توانند به تمشيت امور بپردازند، مي تواند گامي اساسي در اين مسير باشد. اما درك درست زماني به نوشداروي مشكلات و بحران هاي ايران تبديل خواهد شد كه در سپهر سياسي ايران به ويژه در ميان تصميم گيران جا باز كرده و نهادينه شده و به آرامي بقا يافته و گسترش يابد. تاكيد مي كنم كه به هوش باشيم نكند اين نوشدارو پس از مرگ سهراب باشد.

* جوان

روزنامه جوان در يادداشت امروز خود با عنوان "دو روي يك سكه " به قلم حسن رشوند آورده است: عاشورا حادثه‌اي نبود كه در يك نيم‌روز در سال 61 هجري اتفاق بيفتد و از قبل و بعد خود جدا باشد. اين حادثه تلخ هم ريشه در حوادث پيشين و تحولات اجتماعي مسلمانان از زمان رحلت پيامبر اكرم(ص) تا سال 60 هجري داشت و هم پيامدهاي آثار آن در فكر و عمل مسلمانان همواره وجود داشته و تا امروز همين حوادث كم و بيش تكرار شده است و دامنه آن تا قيامت نيز امتداد خواهد يافت. عاشورا را با دو خصيصه يا ويژگي بارز مي‌توان از ديگر حوادث روزگار تمييز و تشخيص داد. اولين نكته برجسته عاشورا را در «بصيرت» و نكته ديگر آن را در «ولايت‌مداري» و به تعبير ديگر «تولي و تبري» دو گروه يا لشكري كه در مقابل هم صف كشيده بودند، مي‌توان بيان نمود.
شناخت روشن و يقيني از دين، تكليف، اعتقاد و باور به حجت و پيشوا، تشخيص راه دوست و دشمن، حق و باطل و بسياري از مؤلفه‌هايي از اين قبيل را بصيرت مي‌گويند. اين واژه از صفات شايسته و ستوده‌اي است كه يك مسلمان در زندگي فردي و اجتماعي خود بايد از آن برخوردار باشد. از همين‌روست كه جايگاه بصيرت در موضع‌گيري‌ها و شرايط خاص از اهميت ويژه‌اي برخوردار مي‌شود. بدون بصيرت حتي مبارزه و جنگ انسان هم كوركورانه و چه بسا در مسير باطل قرار گيرد. حماسه‌آفرينان عاشورا، بي‌هدف و كوركورانه به كربلا نيامده بودند.
آنها اهل بصيرت بودند، هم نسبت به دوستي و حقانيت راه و رهبرشان و هم به اينكه وظيفه‌شان جهاد و ياري امام(ع) بود. ياران امام چون دشمنان روبه‌روي خود را مي‌شناختند و حق و باطل براي آنها مشتبه نشده بود، شمشير زدن در ركاب پيشوا و مولاي خود را يك تكليف و واجب مي‌دانستند. اين در كلام و شعار و رجز ياران حضرتش كاملاً مشهود بود حتي آگاهي امام حسين(ع) از فرجام شهادت در اين سفر و آگاهانيدن ياران همراه به پايان اين قيام، نوعي داشتن بصيرت و دادن بصيرت به همان عده اندكي بود كه به دور حضرتش حلقه زده بودند. امام اين كار را كرد تا انتخاب افراد از روي آگاهي و شناخت باشد. از «مخنف» نقل شده است كه حضرت دوست نداشت همراهانش بدون شناخت او را همراهي كنند، مگر آنكه بدانند به استقبال چه وضعيت و سرنوشتي مي‌روند. ياران امام علاوه بر بصيرتي كه از كلمات امام در اين مسير فرا‌مي‌گرفتند، خودشان نيز در زندگي اهل تشخيص و شناخت بودند. آنگونه نقل مي‌كنند كه نافع بن‌هلال شب عاشورا پس از سخنان امام حسين(ع) برخاسته و ضمن اعلام وفاداري مي‌فرمايد: ما همان انگيزه‌ها و بصيرت‌هايمان را داريم و از دست نداده‌ايم. يا نقل مي‌كنند برير يكي از ياران با وفاي آن حضرت در صحنه كربلا وقتي با بعضي از چهره‌هاي خبيث سپاه دشمن گفت‌وگو مي‌كرد، مي‌گفت: «سپاس خدايي را كه بصيرت و شناخت مرا درباره شما افزون ساخت.»
در اين سوي ميدان، در سپاه خصم حجم انبوهي از فرماندهان و سپاهياني بودند كه با وجود اينكه مي‌دانستند شخصيتي كه در مقابل او ايستاده‌اند، كسي نيست جز فرزند رسول خدا(ص)، به دليل نداشتن بصيرت و تبليغات مسموم دستگاه اموي چشم خويش را بر روي حقيقت‌ها بسته بودند و به پيكار با فرزند و دردانه پيامبر(ص) شتاب مي‌كردند.
از اين رو بايد گفت عاشورا به ما مي‌آموزد در صحنه‌هاي زندگي و حوادث روزگار، در پيروي‌ها و حمايت‌ها، در دوستي‌ها و دشمني‌ها و موضع‌‌گيري‌ها، براساس شناخت عميق و بصيرت عمل كنيم و با يقين و اطمينان به درستي كار و حقانيت مسير و شناخت خودي و بيگانه و حق و باطل گام در اين راه پرمخاطره برداشته و لحظه‌اي قطب‌نما و جهت‌ياب خويش را گم نكنيم.
نكته درس‌آموز ديگر صحنه كربلا، ولايت‌مداري و توجه به تولي و تبري بود. ياران ابا عبدالله‌الحسين(ع) از آنجا كه مي‌دانستند حق در چهره حسين بن علي(ع) متجلي شده است و باطل در چهره يزيد، لحظه‌اي به خود ترديد راه ندادند كه بايد در صحنه كارزار از حسين بن‌علي(ع) حمايت و از يزيد تبري ‌جويند و اين برجستگي را مي‌توان از اشعار، سخنان و رجزهاي آنها در هنگام ورود به ميدان نبرد تشخيص داد. آنجا كه آن يار باوفاي حضرت «ابوالشعثاء كندي» مي‌فرمايد: «خدايا من ياور «حسين» و واگذارنده «ابن سعد»‌ام يا بريربن خضير اين‌گونه اظهار مي‌دارد: خدايا من از اين كار كرده به پيشگاه تو تبري مي‌جويم. همين بصيرت و ولايت مداري است كه وجه تمايز ياران امام حسين با سربازان كفر را معين كرده است و اگر اين چنين نبود، پس از 1370 سال همواره صدها ميليون شيعه و چه بسا تمام مسلمانان در جهان در زيارت عاشورا خطاب به وهب تازه مسلمان شده يا زهير بن‌غين، حبيب بن مظاهر، مسلم ابن عوسجه، حربن‌رياحي توبه‌كننده و همه شهداي كربلا نمي‌گفتند پدر و مادرم فدايتان گردد و در كنار تجليل از ياران باوفاي ولايت‌مدار اباعبدالله، هر روز لعنت خداوند را نثار عمرابن سعد، شمر و همه كساني كه آن فاجعه بزرگ تاريخ را رقم زده‌اند نمي‌كردند. امروز هم اگر مي‌خواهيم در خط سبز ولايت باقي بمانيم و همواره آيندگان از ما به نيكي ياد كنند و نام ما در دفتر حاميان حسين بن علي و نايب فرزند او باشد، لازم است در فضاي غبارآلود فتنه‌اي كه امويان روزگار ما ايجاد كرده‌اند با بصيرت راه را به درستي تشخيص داده و پشت رهبري حركت كنيم كه تنها مسير براي رستگاري است.

* قدس

روزنامه قدس در سرمقاله روز خود با عنوان "آمريكا و تكرار سرنوشت روسيه در افغانستان "به قلم سيامك باقري آورده است:‏ رئيس جمهور آمريكا ديروز بودجه نظامي 626 ميليارد دلاري اين كشور را براي سال آينده ميلادي امضا كرد.
اين بودجه كه قبلاً توسط كنگره آمريكا به تصويب رسيده بود، با افزايش 3/4 درصدي براي عمليات نظامي در افغانستان و عراق مواجه است. اين در حالي است كه بنا به نوشته روزنامه هاي غربي، جنگ عراق هم اكنون دومين جنگ پر هزينه آمريكا به شمار مي آيد.
اوباما در حالي پنجشنبه گذشته براي ادامه جنگ در افغانستان و عراق تقاضاي 83 ميليارد و 400 ميليون دلار بودجه جديد را كرد كه از اين عدد مبلغ 75 ميليارد و 500 ميليون دلار براي هدفهاي نظامي و نيازهاي ارتش و هفت ميليارد دلار ديگر نيز براي كمكهاي خارجي در نظر گرفته شده است.
بدين ترتيب، هزينه لشكركشي به دو كشور افغانستان و عراق تاكنون به حدود يك تريليون دلار رسيده است، اما جالب اينجاست كه هنگام تصويب بودجه جديد مورد درخواست پنتاگون، نمايندگان كنگره با درخواست اوباما براي اختصاص يكصد ميليون دلار براي تعطيلي زندان گوانتانامو مخالفت كردند.
با افزايش بودجه مورد نياز ارتش آمريكا در افغانستان و پاكستان، اكنون حضور آمريكا در اين دو كشور به شدت زير سؤال است. دولتمردان اين كشور از ناحيه افكار عمومي جهان، سربازان خسته مستقر در عراق و افغانستان، افكار عمومي مردم آمريكا و بحران اقتصادي جهان تحت فشار شديد هستند، تا آنجا كه بسياري از كارشناسان و تحليلگران مسائل خاورميانه و نظامي، آينده اي مانند سرنوشت ارتش روسيه را براي آمريكا در عراق و افغانستان پيش بيني مي كنند.
حتي سفير روسيه در كابل نيز به تازگي گفته است: آمريكا در حال تكرار اشتباهات شوروي سابق در افغانستان است و متوجه نيست كه پيروزي در افغانستان با ابزار نظامي به دست نمي آيد.
«آندري اويتيسيان» با انتقاد از سياستهاي جنگ طلبانه واشنگتن، اظهار داشته است: تا چه زماني بايد در پي اثبات اين مسأله باشيم كه اين جنگ (افغانستان)، مانند جنگ جهاني دوم نيست، اين مسائل كاملاً با هم متفاوتند و چنين پيروزي هرگز در افغانستان به دست نمي آيد.
واقعيت آن است، وضعيت دولتمردان آمريكايي در جهان با كنار رفتن بوش چندان تغيير نكرده است و اگرچه اوباما با شعار تغيير وارد كاخ سفيد شد، ولي عملاً همان راهي را مي رود كه گذشتگان او دنبال مي كردند.
تصميم گيران در ايالات متحده همچنان بر ادامه راهبرد نظم نوين جهاني كه در سالهاي 91 و 92 ميلادي مطرح شد، اصرار دارند و در اين راه مي كوشند تا چالشهاي نامتقارن خود در سطح جهان را با اهرم عمليات نظامي از بين ببرند.
آنها اگرچه بودجه نظامي در دو كشور عراق و افغانستان را افزايش داده اند، اما عملاً افغانستان براي آنها اهميت بيشتري دارد، آن هم به اين دليل كه اين كشور را مركز ثقلي براي پيگيري هدفهاي خود در آسيا و خاورميانه ارزيابي مي كنند.
آمريكاييها تلاش مي كنند با ايجاد ناامنيها و بحرانهاي گوناگون و متزلزل كردن دولت عراق حضور نظامي خود را توجيه كنند، اما در افغانستان شرايط كاملاً متفاوت است و آنها شرايط بسيار متفاوتي را براي خود متصور شده اند. درست به همين دليل است كه به بهانه آنچه افراط گرايي مي نامند، تلاش مي كنند همچنان در اين كشور باقي بماند و حوزه نظامي خود را استوار سازند. به اين دليل، بايد گفت آنچه در بودجه نظامي آمريكا افزايش يافته تنها بخشي از هزينه هاي آشكار كاخ سفيد در دو كشور تحت اشغال عراق و افغانستان است، زيرا بخش زيادي از هزينه هاي دولت آمريكا از محلهاي ديگر و به صورت پنهان تأمين مي شود.
آمريكاييها پيرو همان سياست حدود 20 ساله خود درخصوص ايجاد نظم نوين جهاني، نگراني شديدي از قدرتهاي نوظهور مانند ايران، هند و چين دارند؛ لذا مي كوشند با استفاده از افغانستان تهديدي براي كشورهاي مدنظر خود باشند و اجازه قدرت يافتن آنها را ندهند، به همين دليل به افغانستان به عنوان يك پايگاه استراتژيك براي خود نگاه ويژه اي دارند.
اكنون سؤال جدي اين است كه آيا ايالات متحده در اين راه به پيروزي دست خواهد يافت؟ پاسخ اين سؤال را مي توان در تاريخ گذشته خاورميانه و اتفاقهاي صد ساله اخير به دست آورد.
واقعيت آن است كه اكنون بخش عمده اي از تحليلگران منطقه بر اين باورند كه آمريكا در آينده اي نزديك به سرنوشتي همانند سرنوشت شوروي سابق در جنگ با افغانستان مواجه خواهد شد.
كشور افغانستان منطقه اي كوهستاني با مردمي سختكوش و به دور از رفاه زدگي است كه همسايگي و اشتراكهاي فرهنگي آن با مردم پاكستان و ايران، شرايط ويژه اي را به اين كشور داده است.
ارتش آمريكا بدون ترديد با مشكلات جدي تري در آينده مواجه خواهد شد، زيرا روز به روز شرايط سربازان آن بدتر مي شود و از لحاظ روحي و مادي دچار فرسايشهاي شديدتري خواهند شد.
آمريكاييها در حال حاضر حتي با متحدان خود نيز دچار مشكل جدي هستند و كساني كه براي مشاركت در جنگ افغانستان با اين كشور همكاري مي كردند، امروز مايل به ادامه اين روند نيستند و نتيجه اي جز تلفات سنگين نظامي، انساني و اقتصادي براي خود شاهد نيستند؛ ضمن آنكه اين جنگ دستاوردي هم براي آنها ندارد و باعث شده تا افكار عمومي اين كشورها نيز روز به روز شرايط بدتري را براي مقامهاي خود ايجاد كنند.
به همين دليل، آمريكاييها ناچارند بار هزينه ها و نيروي انساني مورد نياز براي جنگ در عراق و افغانستان را خود متحمل شوند و اين مطمئناً حتي در كوتاه مدت نيز خسارتهاي سنگيني را بر ايالات متحده وارد خواهد كرد، آن هم درست در شرايطي كه وضعيت بد اقتصادي دنيا، مهمترين موضوع افكار عمومي و كارشناسان را تشكيل مي دهد.در حقيقت، آمريكاييها بنا به دلايل متعدد اكنون راهي را در افغانستان و عراق طي مي كنند كه سرنوشتي جز فرسودگي اقتصادي و روحي براي آنها به دنبال نخواهد داشت.

* دنياي اقتصاد
روزنامه دنياي اقتصاد در سرمقاله خود با عنوان "اصل 44 ؛ چالش‌ها و توجيه‌ها " به قلم عليرضا كديور آورده است:‏
پس از انتشار قرائت گزارش كميسيون ويژه نظارت و پيگيري اجراي سياست كلي اصل 44 مجلس، وزارت اقتصاد توضيحاتي در خصوص گزارش مزبور ارائه كرد.
گزارش مجلس به طور عمده شامل نگراني‌ها و دغدغه‌هاي نمايندگان ملت از انحراف در اجراي صحيح سياست‌هاي كلي اصل 44 در جهت نيل به اهداف متعالي آن بود و وزارت اقتصاد در توضيحات خود در جهت رفع اين دغدغه‌ها برآمد. بر اين اساس چكيده بندهاي گزارش مجلس و وزارت اقتصاد و نكات قابل توجه در هريك از آنها به صورت جداگانه مورد بررسي قرار مي‌گيرد.
بند (1)- در اين بند نمايندگان مجلس با انتقاد از رويكرد يكجانبه دولت در پرداختن صرف به مقوله واگذاري، نگراني خود را از غفلت دولت در اجراي ساير بخش‌هاي سياست‌هاي كلي اصل 44 از جمله مقررات‌زدايي، توانمندسازي بخش خصوصي و ايجاد فضاي كسب‌وكار ابراز كرده‌اند.
در مقابل وزارت اقتصاد دليل اصلي رويكرد دولت به واگذاري را تاكيد قانون اصل 44 بر اين امر اعلام كرده است. همچنين وزارت اقتصاد عنوان كرده كه هيات نظارت بر مقررات‌زدايي شكل گرفته و جلسات آن در حال برگزاري است. اما در خصوص ساير موارد از جمله توانمندسازي بخش خصوصي، وزارت اقتصاد به‌صورت تلويحي كوتاهي دولت در اين بخش را پذيرفته و در عمل گزارش مجلس را تاكيد كرده است.در اين خصوص بايد توجه داشت كه دغدغه اصلي مجلس، اجراي همه‌جانبه قانون اصل 44 با مد نظر قرار دادن كليه بخش‌ها به‌عنوان انقلاب بزرگ اقتصادي است كه وزارت اقتصاد نيز با پذيرش اين دغدغه تنها در جهت توجيه دلايل اين كوتاهي برآمده است.
بند (2)- در اين بند مجلس پس از اعلام تاكيد دولت بر امر واگذاري‌ها عنوان كرده كه واگذاري بنگاه‌هاي دولتي به نحوي صورت گرفته كه مديريت بنگاه‌هاي مزبور در اختيار دولت است و در عمل اكثريت اعضاي هيات‌مديره به صورت مستقيم و غيرمستقيم توسط دولت و دستگاه‌هاي اجرايي تعيين مي‌شوند كه در نهايت هدف غايي اجراي قانون كه همان كاهش تصدي‌گري دولت بوده، صورت پذيرفته است.
در پاسخ به اين بند نيز هرچند وزارت اقتصاد در جهت قانونمند بودن رفتار دولت و نادرست جلوه دادن موارد اعلامي مجلس برآمده است، اما در حال حاضر انتخاب مديران اجرايي در بنگاه‌هاي واگذار شده به وضوح از سوي دولت و دستگاه‌هاي اجرايي صورت مي‌پذيرد.
بند(3)- شايد اصلي‌ترين بخش گزارش مجلس كه بارها از سوي كارشناسان نيز نسبت به آن ابراز نگراني شده است، ظهور بخش جديد و قدرتمندي در اقتصاد ايران موسوم به شركت‌ها و نهادهاي شبه‌دولتي است. هرچند تا پيش از ابلاغ سياست‌هاي كلي اصل 44 نيز شبه‌دولتي‌ها نقش پررنگي در اقتصاد كشور و بازار سرمايه ايفا مي‌كردند، اما پس از آغاز روند واگذاري‌ها، واگذاري سهام به اين بخش نوظهور اقتصاد تحت عنوان رد ديون دولت و دستگاه‌هاي اجرايي و حضور قدرتمند اين بخش در رقابت خريد بلوك‌هاي دولتي سبب شد نگراني در خصوص شركت‌هاي شبه‌دولتي بيش از پيش افزايش يابد.
هرچند براساس ماده 6 قانون اصل 44، موسسات عمومي غيردولتي مي‌توانند تا 40 درصد سهم بازار هر صنعت را در اختيار داشته باشند، اما از يك سو به دليل ساختار بينابيني (به لحاظ اينكه اين شركت‌ها نه دولتي هستند كه نظارت پذيري مجلس و ساير نهادهاي نظارتي بر آنها اعمال شود و نه خصوصي كه قواعد رقابت‌پذيري را رعايت كنند) و به واسطه اعمال نفوذ دولت در مديريت اين بخش
از سوي ديگر، به مرور شبه‌دولتي‌ها در حال قبضه سهم بازار بخش خصوصي در اقتصاد ايران هستند.
درخصوص اين بند نيز وزارت اقتصاد با توجيه رعايت سقف تعيين شده در قانون اصل 44 براي اين بخش و تبعيت از قانون بودجه سنواتي بابت رد ديون، پاسخ مجلس را داده است. بايد توجه داشت در اكثر كشورها نهادهاي عمومي و صندوق‌هاي بازنشستگي تحت نظر دولت اداره نمي‌شوند، در حالي كه در ايران مديران اين صندوق‌ها از سوي رييس‌جمهور و وزراي كابينه عزل و نصب مي‌شوند.
بند (4)- در اين بند همچون بندهاي قبلي، نمايندگان مجلس با ابراز نگراني از شيوه واگذاري سهام به صورت سهام عدالت به دليل «كاهش نيافتن يا تداوم مالكيت و مديريت دولت و شركت‌هاي وابسته در بنگاه‌هاي واگذار شده» يك بار ديگر انحراف دولت از اجراي صحيح سياست‌هاي اصل 44 را اعلام كرده‌اند.
در اين ميان، مصوبه هيات‌ وزيران درخصوص تعيين اعضاي هيات‌مديره متعلق به سهام عدالت از سوي دستگاه‌هاي اجرايي وابسته نيز نگراني‌ فوق را تكميل كرد. در اين خصوص نيز وزارت اقتصاد همچون بندهاي پيشين در جهت نادرست نشان دادن گزارش مجلس برآمده و اعلام كرده است: «هيچ گونه ايفاي مديريت درباره سهام عدالت واگذار شده توسط دولت صورت نمي‌گيرد.»
در واقع فارغ از گزارش مجلس و پاسخ وزارت اقتصاد، آنچه در اقتصاد ايران طي سال‌هاي اخير به وضوح در حال رخداد است، انحراف گسترده‌ در اجراي سياست‌هاي كلي اصل 44 است. ظهور بخش شبه‌دولتي كه برخلاف ساير كشورها زير نظر دولت مديريت مي‌شود و در عمل به يك دولت سايه تبديل شده است، اعمال مديريت دولت بر سبد «عدالت» به واسطه حضور 40 درصدي اين بخش در اكثر شركت‌هاي واگذار شده، كوتاهي دولت در توانمندسازي بخش خصوصي و حذف مقررات دست‌و‌پاگير براي ايجاد فضاي كسب‌و‌كار و رفع موانع سرمايه‌گذاري و توليد بخش خصوصي و در مجموع اصرار دولت به قبضه مديريت شركت‌هاي واگذار شده به انحاي مختلف، انقلاب اقتصادي ايران را به سوي تضعيف بخش خصوصي و ثبات حضور دولت در اقتصاد سوق داده است؛ وضعيتي كه حتي با وجود تلاش وزارت اقتصاد براي موجه جلوه دادن رويكرد دولت نيز، همچنان دغدغه اصلي مجلس به عنوان نهاد ناظر، كارشناسان و بخش خصوصي به عنوان مهم‌ترين قرباني اجراي ناصحيح آن است.

 

 

 

خبرگزاري فارس