چگونه روزنامه نگاري موفق باشيم

بسياري از خبرهاي ارزشمند، بستگي به روزنامهنگاران و حضور به موقع آنان دارد. خبرهايي كه از اتفاقات كم اهميت شروع ميشوند؛ اما با كشف برخي از جنبه هاي پنهان موجود در آن ها، به وقايعي شگفتانگيز تبديل خواهند شد.
به نظر نمي رسد كه منشأ برخي از بهترين خبرها چندان مشخص باشد. مواردي از قبيل: اتفاقات غيرمنتظره، استعفا و كناره گيري ها و فجايعي كه آنقدر تكان دهنده هستند، كه اطلاعات اوليه مربوط به آنها، به تنهايي براي نوشتن عناوين اصلي كفايت مي كنند. درواقع روزنامه نگاران در شكل گيري چنين خبرهايي، تأثير چنداني ندارند و تمام آنچه كه مي توانيم ارائه دهيم، نسخههايي است از اين اتفاقات، كه به بهترين شكل نوشته شده اند و مورد بررسي قرار گرفته اند. اين در حالي است كه بسياري از خبرهاي ارزشمند، بستگي به روزنامه نگاران و حضور به موقع آنان دارد. خبرهايي كه از اتفاقات كم اهميت شروع مي شوند، اما با كشف برخي از جنبه هاي پنهان موجود در آن ها، به وقايعي شگفت انگيز تبديل خواهند شد. يا خبرهايي غيرعادي اما واقعي، كه تا روزنامه نگاري از روي آنها پرده برنداشته باشد،و گزارش نداده باشد، براي عموم مردم هم چنان ناشناخته خواهند بود.
هيچ چيز در اين فرايند اتفاقي نيست. خبرهايي از اين دست، به يكباره به دست نمي آيند، بلكه توسط روزنامه نگاران موفقي تهيه مي شوند، كه مي دانند چه مكاني را مورد بررسي قرار داده اند و از عهده انجام صحيح اموري خاص نيز بر مي آيند. به همين دليل است كه اين روزنامه نگاران، بسيار بيشتر از روزنامه نگاران عادي با چنين خبرهايي مواجه مي شوند. اين پرسش، كه خبرهاي ارزشمند از كجا نشأت مي گيرند؟ به هيچ وجه يك معما نيست. بلكه مربوط مي شود به تجربه و تمرين هاي عملي مدوام، همراه با درك اين نكته كه چه بخش هايي را بايد مورد بررسي قرار داد و چه بخش هايي به توجه نياز ندارند.
روش كار و عادات خبرنگاران موفق
بهترين خبرها توسط بهترين خبرنگاران تهيه ميشوند. چرا كه آنها شمّ خبري تيزي دارند و ميدانند در كجا دنبال خبر باشند، با چه كسي صحبت كنند و چه بپرسند. اما موارد ديگري هم وجود دارد، كه اگرچه شايد چندان آشكار نباشد ولي به همان اندازه ضروري است.يكي از آنها عادات خبرنگاراني است كه به طور مستمر، خبرهاي سودمندي تهيه مي كنند.
كشف تمامي راه ها
اراده داشتن و مصمم بودن، نخستين و اساسي ترين وجه تمايز ميان يك خبرنگار عادي و يك خبرنگار برجسته است. يك مثال كلاسيك كه به دليل ماهيت روزمره اش به اين بحث مربوط مي شود، خبري است كه توسط "درك لمبرت " (Derek Lambert) تهيه شد، كه درواقع آزموني از سوي روزنامه "ديلي ميرر " (Daily Mirror) بود. در وهله نخست اين مورد شبيه به يك قتل معمولي به نظر مي رسيد. جسد يك مرد واكسي (واكس زن) كه با ضربات چاقو به قتل رسيده بود، در زيرزمين يك مسافرخانه قديمي و مخروب در شهر "منچستر " پيدا شده بود. "لمبرت " به آنجا فرستاده شد، تا ببيند چه كاري از او بر مي آيد.ضعيت چندان اميدوار كننده نبود. همسايه ها چيزي نمي دانستند يا نمي خواستند حرفي بزنند. پليسي كه در محل وقوع قتل نگهباني مي داد،همكاري نمي كرد.قتي "لمبرت " به كلانتري مراجعه كرد، به او گفتند كه نمي توانند به اظهارات مختصر پيشين خود، چيزي اضافه كنند.
همين جاست كه يك خبرنگار معمولي به دفتر روزنامه برمي گردد و گزارش مي دهد، كه اين اتفاق چندان اهميتي نداشت. اين همان كاري بود كه رقيبان "لمبرت " انجام دادند.لي او يك خبرنگار عادي نبود.ي به تحقيق خود ادامه داد. چون مصمم بود كه بايد اطلاعات بيشتري به دست آورد.
پس از مدت كوتاهي او كارآگاهاني را ديد، كه سوار يك اتومبيل شدند. با اين اميد كه آنها روي ماجراي اين قتل كار مي كنند، به محل وقع جرم بازگشت. در آنجا او خودش را به كارآگاهان معرفي كرد و با آنان در مورد اين قتل صحبت كرد. آنها به او گفتند، مقتول خبرچين پليس بود، كه توسط اتومبيلي زير گرفته شده بود وسپس با ضربات چاقو به قتل رسيده است. "لمبرت " خبر خود را تهيه كرده بود و به زودي آن را به دفتر روزنامه اش ديكته مي كرد. خبر، چنين آغاز شد: "شب گذشته پليس در پي كشف معماي قتل مردي بود، كه دوبار كشته شده بود. " اين خبر، تيتر صفحه اول شد و شغلي هم براي "لمبرت " درروزنامه ي "ديلي ميرر " دست و پا كرد.
جستجو كردن
خبرنگاران بر جسته، براي پوشش يك رويداد، هرگز دير و نفس زنان به محل نمي رسند. مگر اين كه ديگر چاره اي نداشته باشند. آنها مايل اند زودتر به محل برسند و چنانچه وقت داشته باشند، اين سو و آن سو به جست و جو بپردازند. با اين كار آنان با رويداد مزبور و شخصيت هايش آشنا مي شوند.
موضوعاتي را مي شنوند، جزييات سودمندي را مشاهده مي كنند، با مردم صحبت مي كنند و سؤالاتي مي پرسند. آن اتفاق هر چه كه باشد، يك مورد قضايي، بازجويي عمومي، يك حادثه يا سانحه و يا يك ميتينگ سياسي، بايد توجه داشت، كه ارزشمندترين خبرها نه در بخش آشكار آن رويداد كه همه مي بينند و متوجه مي شوند، بلكه اغلب در طي زماني كه صرف گفت و گو با افراد درگير مي شود، به دست مي آيند. بايد توجه داشت، كه بيشتر افراد غيرحرفه اي، نمي دانند يك گزارش خبري خوب چگونه ساخته مي شود. اين مهم تنها زماني حاصل مي شود، كه قبل يا بعد از يك جلسه بررسي و مصاحبه خبري، به طور غيررسمي و به عنوان يك فرد معمولي با افراد صحبت كنند. چرا كه امكان دارد اين افراد به موضوعاتي اشاره كنند، كه بسيار بهتر از مطالب خبري اي باشد،كه در ابتدا به آن منظور به آنجا مراجعه كرده بودند.
شانس را با خود يار كردن
براي خوش شانس بودن بايد خود را در موقعيتي قرار داد، كه در آن بخت و اقبال مساعد بتواند خود را نشان دهد. اين امر، بخشي به اصرار و پافشاري خبرنگار و بخشي نيز به درك و تشخيصِ رخداد خبر بستگي دارد. در اخبار مهم كه خبرنگاران زيادي در محل حضور دارند، به عدم دنباله روي از جمع نيز مربوط مي شود.
در سال 1981 "پاپ " مورد هدف گلوله قرار گرفت و به دنبال آن روزنامه نگاران بسياري از سراسر جهان به "رم " فرستاده شدند. روزنامه نگاري به نام "جان ادواردز " (John Edwards) از روزنامه "ديلي ميل " (Daily Mail) نيز در بين آنان بود. او هم مثل ديگران در ساعت 11:30 شب وارد شهر "رم " شد. اما به جاي اين كه مثل بقيه مستقيماً به هتل برود، تصميم گرفت كه سريعاً روي خبر كار كند. اما كجا بايد مي رفت؟ ميدان "سنت پيتر " پر از راهبه هايي بود، كه براي بهبود "پاپ " دعا مي كردند. پليس هم چيزي بر اظهارات مختصر خود اضافه نمي كرد. بنابراين "ادواردز " فكر كرد كه بايد جايي برود، كه خبر، هم چنان در جريان است. يعني بيمارستان. جايي كه "پاپ " براي زندگي، با مرگ دست و پنجه نرم مي كرد.
هنگامي كه "ادواردز " در ساعت 1 بامداد وارد بيمارستان شد، با كمال تعجب ديد كه تنها خبرنگار حاضر در آنجاست. علاوه بر اين، هيچ پليسي نبود كه مانع كار او شود. بنابراين او داخل شد و پس از كمي جست و جو، اتاق انتظار را پيدا كرد، تا بتواند در آنجا به تماشا نشسته و موقعيت را ارزيابي كند. او كمي چرت زد و حدود ساعت شش صبح، صداي بازشدن درها، گام ها و حرف زدن ها به گوش رسيد. او شش جراح را ديد، كه با لباس هاي خون آلود وارد اتاق انتظار شده، سپس به بالكن رفتند. در حالي كه سيگار مي كشيدند و هواي صبح زود را استنشاق مي كردند. "ادواردز " توانست لبخند رضايت آنان را ببيند.ي به آنها نزديك شد و شانس خود را امتحان كرد. آنها زندگي "پاپ " را نجات داده بودند. چند نفر از آنها به خوبي به زبان انگليسي حرف مي زدند. آنها از كار شبانه شان رضايت داشته و با فراغ بال صحبت مي كردند. آنها حتي تصاويري را در دفتر "ادواردز " كشيدند و تمامي مراحل جراحي را با جزييات شرح دادند. تعجبي نداشت كه بعدها "ادواردز " از آن گزارش، به عنوان بهترين گزارشي كه تا آن زمان نوشته بود، ياد مي كرد.
تشخيص مهم ترين بخش خبر
از جمله نشانه هاي روزنامه نگاران موفق پاسخهايي است، كه براي اين قبيل سؤالات پيدا مي كنند: مهم ترين بخش اين خبر چيست؟ با در نظرگرفتن تمامي سناريوها و وقايع ممكن، قوي ترين مقدمه اي كه بتوان نوشت كدام است؟ اين محاسبات، اغلب به همان اندازه كه در معرفي خبرهاي مهم، سودمندند، به ما گوشزد مي كند، كه چه خبرهايي ارزش پردازش و پي گيري ندارند.
اين پاسخ ها فقط نتيجه تأمل خردمندانه نيست. بلكه از سر تجربه هم هست. روزنامه نگاران تازه كار اينها را جزء اسرار و ويژگي هاي روزنامه نگاران برجسته مي دانند.
جلب اعتماد منابع خبري
خبرنگاران موفق ارتباط مستمري با مخاطب خود برقرار مي كنند و تنها زماني كه به كمك آنان نياز دارند، با آنها تماس نمي گيرند. آنها با حضور در جلسات، ارتباط خود را با اين افراد توسعه مي بخشند. در غير اين صورت آنان نيز اهميتي نمي دهند و از ارسال اطلاعات خودداري خواهند كرد. خلاصه اين كه هر موقع رابطين خبر خوبي داشته باشند، ياد اين خبرنگاران مي افتند. رابطين غيردائمي نيز خبرنگاراني را كه صحت كارشان به اثبات رسيده، فراموش نمي كنند. منبعي كه به يك خبرنگار اعتماد كند، مي تواند به شيوه هاي گوناگون كمك كند.
سياستمداري را مي شناختم كه متعلق به حزب حاكم بود و در ورود مخفيانه يكي از متخصصان برجسته روزنامه "آبزرور " (Observer)، در زمينه خبر خارجي، نقش به سزايي داشت. اين كارشناس پس از انجام تحقيقاتي، اسنادي مبني بر جنايات "صدام حسين " در قبال Marsh Arabs به دست آورد. بدون ارتباط من با آن سياستمدار و اعتماد وي به صحت اسنادي كه در اختيار داشتم و ارتباط او با گروه هاي شورشي عراق و شجاعت آنان، ما هرگزنمي توانستيم وارد جنوب عراق شويم و خبر اين جنايات هرگز به گوش جهانيان نمي رسيد. "شيام باتيا " (Shyam Bhatia) خبرنگار مزبور نيز براي اين كار جايزه خبرنگار خارجي سال را از آن خود كرد.
ابراز علاقه به خود موضوع و نه فقط خبر مهم
وقتي يك روزنامه نگار صرفاً براي كسب يك خبر دسته اول به مردم علاقه نشان مي دهد، مردم هم دقيقاً همين احساس را خواهند داشت. خبرنگاران موفق، به وقايع و مردم درگير با آنها، صادقانه علاقه مندند و اين علاقه را نيز ابراز مي كنند و اين به نفع آنها خواهد بود. در سال 1968، پس از اين كه "الكساندر گينزبرگ " (Aleksandr Ginsberg) يكي از مخالفان دولت اتحاد جماهير شوروي، در پي يك دادگاه غيرعلني زنداني شد، همسر وي "لودميلا " (Ludmilla) ترتيب يك كنفرانس خبري را داد. يك شب پيش از برگزاري اين كنفرانس، اداره مطبوعات دولت، تقريباً با تمامي يك صد خبرنگار غربي حاضر در مسكو تماس گرفت و هشدار داد، براي افرادي كه در اين كنفرانس حضور يابند، قوانين سختي در نظر گرفته شده است. روز بعد تنها چهار نفر جرأت كردند، درآپارتمان "گينزبرگ " حاضر شوند. در ميان آنها "ريموند اندرسن " (Raymond Anderson) از "نيويورك تايمز " حضور داشت. چند ماه بعد، در جولاي 1968، از سوي يك دوست، سندي به دست "اندرسن " رسيد، كه آن را از "آندره املريك " (Andrei Amelrik)، يك تاريخ نويس مخالف، دريافت كرده بود. اين سند حاوي مقاله اي به قلم "آندره ساخاروف " (Andrei Sakharov) بود، كه نظام اتحاد جماهير شوروي را به چالش مي كشيد. پس از تحقيقات مفصل، "اندرسن " ثابت كرد، كه اين سند كاملاً موثق بوده و به طورمخفيانه آن را به خارج فرستاد، تا سوژه اي داغ براي مطبوعاتِ سراسر جهان باشد.
تشخيص خبرهاي ناقص
براي بسياري از خبرنگاران، عبارت "پي گيري " چندان خوشايند نيست. چراكه بر سر و سامان دادن به خبرهايي با پايان نامشخص يا تغييرخبري كه روي دست مانده، دلالت مي كند. به گونه اي كه تازه به نظر برسد. در مورد بسياري از روزنامه ها، اين وضعيت صدق مي كند. اما خبرهاي بسياري هستند، كه پس از پي گيري، نسبت به قبل، نتيجه بهتري از آنها حاصل مي شود. خبرنگاران موفق با فكر كردن در اين باره كه چه چيزي از كل خبر حذف شده است، اين موارد را درك مي كنند. به عنوان مثال، پيرزني در خانه اش واقع در شمال انگلستان بدون اين كه كسي متوجه شده باشد، فوت كرده بود. مأمور پليس با درنظر گرفتن تقابل نشانه هاي ديداري محل (مثل بطري هاي شير بر روي پله جلوي در) و بي تفاوتي همسايه هاي پيرزن اظهار داشت، كه اگر همسايه ها متوجه او بودند يا زحمت سرزدن به او را به خود داده بودند، احتمالاً پيرزن زنده مي ماند.
"ديلي ميرر "، به منظور كسب اطلاعاتي هرچند اندك، در مورد زني كه با بي توجهي همسايگانش فوت شده بود، "درك لمبرت " را فرستاد تا تحقيقاتي انجام دهد. او براي جمع آوري اطلاعات، خانه به خانه جست و جو مي كرد.لي در اكثر موارد با نگاه هاي سرد و شانه هايي كه با بي تفاوتي بالا انداخته مي شد،مواجه شد. بالاخره او به يكي از همسايه ها برخورد كرد،كه كمي همكاري كرد. همين كه "لمبرت " خواست برگردد، آن مرد گفت: "ولي يادت باشد كه آن مأمور پليس خيلي گستاخانه رفتار كرد، اين طور نيست؟ " "لمبرت " از او پرسيد كه منظورش چيست؟ (كه هميشه سؤال خوبي است) او در پاسخ گفت: "خانه آن مأمور پليس دقيقاً بالاي همين خيابان قرار دارد. " او خود يكي از همسايه هاي زن متوفي بود، كه از آنها انتقاد كرده بود. حالا ديگر "لمبرت " مي دانست كه خبر خوبي گيرش آمده است. داستان مأمور پليسي كه در دادگاه ازخودش انتقاد كرده بود ولي نمي دانست.
جور ديگر ديدن
كمدين ها و روزنامه نگاران خوب، نقاط مشترك زيادي دارند. هر دو با زير و رو كردن موضوعات در ذهن خود وارونه كردن يك موقعيت (يا يك عبارت) به منظور بررسي آن و در نتيجه ارائه پديده اي غير منتظره، به نكات قابل توجه و پرباري دست مي يابند. خبرنگاران موفق با نگريستن به موضوعات از منظري متفاوت، به ايده هاي سودمند بسياري دست مي يابند. به عنوان مثال زماني كه "جان ترني " (John Tierney) از "نيويورك تايمز "، براي تهيه خبر در مورد زناني كه در كلاس هاي دفاع شخصي ثبت نام مي كنند، به آنجا رفت. (كه در بهترين حالت، يك طرح بسيار خسته كننده بود) وي، در مورد آن زنان مقاله تهيه نكرد،بلكه در مورد مهاجمي فرضي مقاله نوشت.
با اين حال محدوديت هايي هم براي خلاقيت خبرنگاران وجود دارد. به عنوان نمونه، خبرنگاري به نام "موريس فگنس " (Maurice Fagence) كه براي روزنامه "ديلي ميل " كار مي كرد، اصلاً وقت شناس نبود. يك روز كه خيلي دير كرده بود، هيأت تحريريه براي تنبيه، او را براي تهيه خبري فرستادند، كه فكر مي كردند زحمت زيادي خواهد داشت. آن خبر مربوط به نمايشي از پرندگان در شهر "بيرمنگام " بود. "فگنس " گربه اي را در زير كت خود جاي داد و به طور مخفيانه آن را وارد محل گزارش كرد. بنابراين توانست گزارشي خواندني و جالب بنويسد، در مورد فردي كه گربه اي را ميان پرندگان مي اندازد و از اين كار لذت مي برد.
برقراري ارتباط
منظور از برقراري ارتباط ، كاري است كه وقتي خبرنگاران موفق با چندين خبر يا اتفاق غيرمرتبط مواجه مي شوند، انجام مي دهند و آنها را به هم ربط مي دهند. اين همان چيزي است كه "ويلي گاتمن "(Willi Gutman) آن را -كتابداري كه از آلمان نازي گريخته بود- "ارائه اخبار جديد از طريق تفسير يك خبر "، نام گذاري كرد. اين همان چيزي است، كه برخي به نام "تغذيه روزنامههاي يكديگر " از آن انتقاد مي كنند. بسياري از خبرهاي خوب از آنجا نشأت مي گيرد، كه روزنامه نگاري آيتم كوچكي را در روزنامه اي ديگر پيدا مي كند. تحقيق مي كند و در مي يابد پيرامون آن موضوع يا مطلب، خبرهايي به مراتب بيشتر از آنچه روزنامه اول فكر مي كرد وجود دارد. بدين ترتيب بسياري از خبرهاي مهم، كاملاً آشكار مي شود. چرا كه هريك از روزنامه ها به طور مستقل و جداگانه بر روي آنها كار كرده و قطعات مختلفي از اين پازل را پيدا كرده اند، كه مجموع آنها، موضوع را كامل مي كند. تحقيق در مورد رسوايي "واترگيت " در آمريكا بين سال هاي 74-1973 كه به استعفاي رييس جمهور "نيكسون " منتهي شد، نمونه اي كلاسيك از همين مورد است.
عدم اتكاء به خلاصه گزارش هاي رسمي
گاهي اوقات با ديدن عنوان بيشتر گزارش هاي رسمي، به زحمت مي توان جلوي خميازه كشيدن خود را گرفت. اما در برخي از اين گزارش ها وقتي خوب دقيق شويد، يك خبر واقعي مستتر است. حتي ممكن است كه اين خبرها دانسته در اين گزارش هاي رسمي گنجانده شده باشند. چرا كه انتظار مي رود، بيشتر روزنامه نگاران در خواندن و درك آن چندان به زحمت نيفتند. اكثر خبرنگاران وقتي با يك گزارش قطور مواجه مي شوند، تنها صفحات مربوط به خلاصه آن را مورد بررسي قرار مي دهند. اگر وقت داريد تمام گزارش را بخوانيد. در غير اين صورت، قسمت هايي را بررسي كنيد، كه به احتمال قوي مي توان مطلب مفيدي در آن پيدا كرد. مطالبي از قبيل: كوتاه آمدن احزاب منتقد، ارائه مداركي از جانب افرادي كه حقي از آنها تضييع شده، سابقه يا تاريخچه موضوع.
بي شك مطالعه كامل و دقيق گزارش ها بسيار سودمند خواهد بود. در اوايل دهه 1990، يك گزارشگر خبري محلي به نام "ايلين ولسوم " (Eileen Welsome) از روزنامه "البوكرك تريبون " (Albuquerque Tribune)، نگاهي گذرا به اسناد و مداركي فاش شده داشت، كه در مورد آزمايش هاي پرتو افكني بر روي حيوانات در اواخر جنگ جهاني دوم بود. در يك پانوشت مشكوك در انتهاي يكي از صفحات، به 18 نفر اشاره شده بود، كه به آنها مقاديري از "پلوتونيوم " تزريق شده بود تا بدين ترتيب دانشمندان بتوانند، اثرات پرتوافكني بر روي بدن را مورد مطالعه قرار دهند. او تحقيق خود را در اين زمينه آغاز كرد و در نوامبر سال 1993 گزارشي را در سه بخش منتشر كرد. يك ماه بعد دولت ايالات متحده كنفرانسي مطبوعاتي را ترتيب داد و به همه چيز اقرار كرد. رييس جمهور "كلينتون " نيز دستور داد به اين امر رسيدگي كنند و خانواده هاي قرباني ها نيز تقاضاي دادخواهي كردند. سال بعد، "ولسوم " موفق به دريافت جايزه "پوليتزر " شد.
عدم پيش داوري در مورد افراد
موفق ترين عامل نفوذي يا جاسوسي كه تا به حال ديده ام، فردي بود درشت هيكل، چاق، سرخوش و ظاهراً ساده لوح كه لباسي شبيه به پوشش يك كشتي گير حرفه اي به تن داشت. صرف نظر از سفرهاي خارجي و تجربيات بسيار، او تقريباً آخرين فردي بود كه فكر مي كردم جاسوس باشد. به همين دليل بود كه تا پس از مرگ وي، نفهميدم كه چه كاره بود.
روزنامه نگاران موفق مي دانند كه قضاوت كردن در مورد افراد از روي ظاهر و شغل آنها، راه خوبي براي به اشتباه افتادن و از دست دادن يك خبر است. برخي از منابعي كه كمترين اعتبار را دارند، به نظر پربارند و برخي از بهترين منابع به نظر بي ارزش مي رسند. اين بدان معنا نيست كه شما مجبوريد ساعات خود را با ملاقات افراد ديوانه، پارانوييد و ناراحت سپري كنيد. افرادي كه دائماً با داستان هايشان در مورد تحت تعقيب قرار گرفتن، به فضا منتقل شدن و محدود شدن از سوي دولت، براي روزنامه ها درد سر درست مي كنند. بلكه آن به معناي قضاوتي است بر پايه آنچه مي گويند، نه آن گونه كه به نظر مي رسند. در اوايل دهه 1930، يك روز روزنامه نگاري از "ديلي ميل " پس از ملاقات با مراجعه كننده اي فقير و ژنده پوش در لابي هتل، به تحريريه روزنامه برگشت و چنين اظهار داشت كه او مرد فقيري بود، كه چيزهايي در مورد انتقال تصاوير متحرك مي گفت. سه روز بعد، روزنامه هاي رقيب از اختراع تلويزيون توسط مردي به نام "لوگي برد " (Logie Baird) خبر دادند، كه البته اين نام همان مرد فقير و ژنده پوش بود.
ايجاد پرونده اي براي نگهداري ايده ها و عقايد
اين روش اگرچه بسيار فوق العاده است ولي معمولاً ناديده گرفته مي شود. كيفيت و دامنه افكار و عقايد از جمله مواردي است، كه بين صفحه هاي خبريي كه با علاقه تهيه شده است و صفحاتي كه آن قدر سست و نم كشيده اند كه به درد آتش زدن هم نمي خورند، تفاوت قائل مي شوند. بنابراين بايد پرونده اي داشته باشيد كه بتوانيد افكار و عقايد خود را در آن يادداشت كنيد و همچنين بريده هايي از روزنامه و يا مجله را كه احتمالاً در آينده خبرساز خواهند شد، در آن جاي دهيد. حتي اگر اين كار هيچ فايده ديگري نداشته باشد، حداقل موجب تقويت عادت ديگري از روزنامه نگاران موفق مي شود.يژگي ديگري كه اين روزنامه نگاران با آن شناخته مي شوند و آن خواندن روزنامه ها و مجلات بيشتر است. صرف نظر از اين كه اين شيوه، روزنامه نگاران را به روز نگاه مي دارد و آنها را از عملكرد طرف مقابل مطلع مي سازد، دانش و اطلاعات عمومي آنها را نيز بهبود مي بخشد.
منبع:سايت موسسات تحقيقات و مطالعات رسانه