رهبري امام راحل در مراحل مختلف نهضت اسلامي

رهبري امام خميني در جريان انقلاب اسلامي از آغاز تا فرجام چندين مرحله را طي كرده است كه به طور اجمال به بيان آن ميپردازيم.
امام در سال 1281 شمسي در يك خانواده مذهبي در خمين به دنيا آمد وي 5 ماهه بود كه پدرش توسط يكي از ملاكين به قتل رسيد. و از آن پس سرپرستي امام را مادرشان بر عهده داشت. امام تحصيلات مقدماتي را پيش برادرش آقاي پسنديده خواند و در سال 1298 به اراك عزيمت كرد و از شاگردان آقاي حائري (مؤسس حوزه علميه قم) شد. سال بعد به همراه ايشان وارد قم شد و در سال 1306 در درس خارج آقاي حائري به تحصيل ادامه داد و در سال 1315 به مقام اجتهاد نائل آمد. (1)
امام در عنفوان جواني ضمن پرداختن به تهذيب نفس در كنار تحصيل و تدريس علوم معقول و منقول، در مسائل سياسي نيز به مطالعه پرداخته و در شرايط آن روز ايران و حوزه، اوضاع سياسي داخلي و بينالمللي را دنبال ميكردند و در موقعيتهاي مناسب، حتي در قالب تدريس اخلاق در حوزه علميه، به ترويج انديشه سياسي و انقلابي و افشاگري چهره كريه استبداد و استعمار ميپرداختند. (2)
بهر تقدير، نهضت امام خميني از آغاز تا فرجام و تا امروز چندين مرحله را طي كرده است كه به طور اجمال به بيان آن ميپردازيم.
الف ـ مرحله نظريه پردازي و تكون نهضت:
امام تا پيش از آغاز رسمي و علني نهضت (سالهاي 41 ـ 43) به طور زير بنايي به انجام چند كار مهم سياسي ـ فرهنگي مبادرت كردند.
1 ـ تلاش در جهت كسب آمادگيهاي علمي و اخلاقي:
امام اعتقاد داشتند انسان پيش از آنكه وارد صحنه اجتماع و سياست شود بايد پيشاپيش خود را از هر لحاظ آماده كند. در غير اين صورت نه تنها تأثير مثبت نخواهد داشت، چه بسا آثار تخريبي او براي خود و جامعه بيشتر هم باشد. كسب معرفت و تقوي، تواضع و فروتني، زهد و ساده زيستي و تلاش در نيل به مقامات عاليه علمي و معنوي بخشي از اين آمادگيها بودند تا جايي كه در سنين جواني يكي از پر جنب و جوشترين كرسي تدريس را امام اداره ميكردند .
2 ـ افشاي چهره پهلوي اول و قلم به مزدان خائن:
امام با تأليف كتاب ارزشمند كشف اسرار در سالهاي پس از 1320 (3) و در پاسخ به شبهات نويسنده كتاب اسرار هزار ساله، ضمن پاسخگويي به شبهات مربوطه، در جاي جاي كتاب مشكلات كشور و جهان اسلام را مطرح كرده و در صدد ارائه راه حل برآمد. امام در بخشي از اين كتاب با اشاره به خيانت قلم به مزدان خائن و مطبوعاتي كه مروج بيديني در كشور بودند مينويسد: برخي از روزنامهها و مجلات كه به صورت اسف باري مركز و كانون پخش فساد اخلاق و فحشا هستند بايد اصلاح شوند چرا كه براي نشر بيعفتيها و افسار گسيختگيها هيچ چيز بيشتر از اين اوراق ننگين كمك نميكند، اين اوراق ننگين كه در آن روز نشر افكار و الفاظ بيخردانه رضاخان را ميكردند و امروز نيز به نام ترقي دست از اين كشف حجاب ننگين برنميدارند ضررشان از صدها احمدي و مختاري براي توده و كشور بيشتر است. اينها احساسات شرف آميز يك توده را خفه ميكنند نوك قلم اينها صدها بار مسمومتر و بدتر از نوك سوزن آمپول احمديها است. (4)
امام در بخش ديگر از كتاب با اشاره به جنايات رضا شاه و حمايتهاي قلم بدستان مزدور و روشنفكران حامي او مينويسد:
ما ميگوئيم دولتي كه براي پيشرفت كلاه لگني نيم خورده اجانب چندين هزار افراد مظلوم كشور را در معبد بزرگ مسلمين و جوار امام عادل مسلمانان با شصت تير و سر نيزه سوراخ سوراخ و پاره پاره كند اين دولت دولت كفر و ظلم است و اعانت آن عديل كفر و بدتر از كفر است. ما ميگوئيم دولتي كه برخلاف قانون كشور و قانون عدل يك گروه ديوان آدم خوار را به نام پاسبان شهرباني در هر شهر و ده به جان زنهاي عفيف بيجرم مسلمانان بريزد و حجاب عفت را با زور سر نيزه از سر آنها بربايد و بغارت و چپاول ببرد و محرمات بيسرپرست را در زير لگد و چكمه خورد كند و بچههاي مظلوم آنان را سقط نمايد اين دولت دولت ظالمانه و اعانت بر آن عديل كفر است. " (5)
امام در ادامه ميفرمايند:
ما از رضاخان چندان توقعي نداريم او با وضع سربازي بزرگ شده بود و گوشت و خون او با اين فجايع تربيت شده بود، او نميتوانست بفهمد كه عفت و پاكدامني و امانت و درستي براي يك سرباز اهميتش بيشتر است تا براي ديگر افراد توده، و سرباز به دينداري نيازمندتر است از ديگران، لكن با قانونگذارها كه خود را دانشمند به حساب ميآورند سخن داريم... " (6)
3 ـ ارائه راه حل (سقوط رژيم پهلوي و تشكيل حكومت اسلامي) :
امام در مقام ارائه راه حل مشكلات كشور فرمودند:
"جمله آنكه اين زمامداران خائن يا بيخرد بايد عوض شوند تا كشور عوض شود و گرنه از اين روزگار بدتري خواهيد ديد. تنها حكومتي كه خرد و شرع آن را حق مي داند حكومت خدا، يعني حكومت قانون الهي است و اگر قوانين اسلام در اين مملكت جريان پيدا كند روزي ميرسد كه پيشقدم در تمدن جهان باشد و اين نوع حكومت اگر بدست فقيه هم نباشد بدون نظارت فقها هم امكان ندارد. " (7)
امام در پايان با بيان آيات مربوط به جهاد فرمودند: آيا چنين قرآن و آييني هيچگاه به پيروان خود اجازه ميدهند زير بار ذلت بروند؟ بنابراين تنها راه رهايي جهاد رهايي بخش است كه جز با آموزش نظامي همه طبقات (بسيج عمومي) امكان پذير نيست. (8)
4 ـ تشكيل هسته مركزي:
امام ميدانستند شروع يك نهضت فراگير و اداره آن نيازمند تشكيل هسته مركزي و نيروهاي زبده است كه در مراكز حساس كشور حلقه اتصالي ميان رهبري و ملت باشند، امام اين هدف را با تشكيل كرسي درس، بويژه درس اخلاق، و تربيت دهها و صدها انسان وارسته و ايثارگر تأمين كردند تا جائيكه همين گروه عظيم بعدها در سمت نمايندگي امام در مراكز استانها و پس از انقلاب در مراكز حساس سياسي، علمي و نظامي به كمك نهضت و انقلاب شتافتند و بسياري از آنان نيز توسط عوامل استكبار جهاني به شهادت رسيدند و گروهي نيز در حال حاضر يا در كرسي مرجعيت و يا تدريس علوم حوزوي جزو پاسداران ارزشهاي انقلاب هستند.
ب ـ آغاز شكلگيري نهضت به صورت آرام
با آنكه انديشه ضد ظلم و ستم و مبارزه با استكبار و استعمار خارجي و استبداد داخلي و تشكيل حكومت اسلامي از آغاز جواني و در قالب تدوين كتاب كشف اسرار براي امام مطرح بود با اين حال، آن مرد خدا تا زمان رحلت آية الله بروجردي (بسال 1340) عملا و علنا علم مبارزه را در دست نگرفتند، اين در حالي بود كه بزرگاني همچون نواب صفوي و آية الله كاشاني نهضتهاي فدائيان اسلام و ملي شدن نفت را رهبري ميكردند و مورد اذيت و آزار قرار گرفته و بعضا به شهادت رسيدند، بهر تقدير، عدم واكنش صريح و قاطع از سوي امام تا پيش از تاريخ ياد شده معلول عواملي است از قبيل وجود مرد قدرتمند و مرجع مطلق همچون آية الله بروجردي كه از يك سو، رژيم مبارزه با اسلام را به طور علني انجام نميداد و از جانب ديگر، امام نيز به دليل رابطه استاد و شاگردي و نيز تبعيت از ولايت آقاي بروجردي بر خويش روا نميدانستند دست به كار شوند مضافا بر اينكه كار فرهنگي ـ سياسي نياز به زمان و بيداري مردم دارد چنانچه هر نهضتي از يك سري زمينههايي كه يك طرف آن به عملكرد خصم مربوط ميشود، نياز دارد و اين زمينهها بعدا بوجود آمده بود از همه مهمتر اينكه امام معتقد بودند قيام و نهضت، چون آتشفشاني مايه و مواد ميخواهد و نيز قدرتي كه آن را به خروش ميآورد و مايه قيام دو عنصر مكتب و مردم هستند، رهبري ميتواند قيام و انقلاب اسلامي را به ثمر برساند كه از ژرفاي مكتب و اراده تودههاي مردم برخاسته باشد. و اين كار از دست فقيهي عادل برميآيد كه در مسند مرجعيت عامه ولايت او مقبول همگان يا اكثريت قابل توجه جامعه اسلامي باشند. رسيدن به اين جايگاه رفيع كه ريشه در عمق مكتب و ايمان و اراده امت دارد، بيشك احتياج به زمان، شرايط و امكانات بالقوه و بالفعل فراوان دارد كه بايد در يك فرايند خاصي شكل بگيرد و به ثمر بنشيند.
1 ـ تصويب لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي و واكنش امام:
اولين رويارويي سياسي علني ميان امام و رژيم در ارتباط با تصويب لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي است. تشكيل انجمن مذكور كه به موجب اصول 91 و 92 متمم قانون اساسي مصوب 1285 ش اولين دوره مجلس مشروطيت پيشبيني شده بود همچنان مسكوت مانده بود. شرايط انتخاب كنندگان و انتخاب شوندگان طبق مادتين 7 و 9 نظامنامه انجمن نيز به شرح زير به تصويب مجلس اول رسيده بود. اولا بايد متدين به دين حنيف اسلام باشند و فساد عقيده نداشته باشند ثانيا هنگام سوگند بايد به قرآن مجيد اتيان سوگند كنند ثالثا بانوان از انتخاب كردن و انتخاب شدن محرومند.
از سال 39 كه به دلايل خاص داخلي و خارجي رژيم در صدد برخي اقدامات به ظاهر اصلاحي ديكته شده از سوي رئيس جمهور وقت آمريكا برآمده بود با استفاده از خلأ مرجعيت متمركز در قم و نيز به منظور آزمودن نيروي روحانيت براي اقدامات آتي، لايحه مذكور را ابتدا در دولت اميني مطرح كردند ولي با استعفاي اميني و تشكيل دولت توسط اسدالله علم كه مجلس نيز با پيش شرط ايشان براي تشكيل دولت، توسط شاه منحل شده بود، (لايحه مذكور) به جريان افتاد، در متن جديد هر سه شرط مذكور در نظامنامه قبلي حذف شد.
1 ـ 1 ـ دلايل رژيم براي تغيير قانون:
رژيم با انجام اين كار در آن مقطع زماني خاص، اولا ميخواست با روحانيت كه در شرايط بحران رهبري بسر ميبردند زورآزمايي كند ثانيا به گروههاي صاحب نفوذ غير معتقد به اسلام و قرآن كه عملا سياست كشور را در اختيار داشتند فرصت دهد تا موجوديت خود را اعلام كنند، ثالثا با عنوان كردن آزادي زنان دليل عقب ماندن و محروميت گذشته آنها را به عهده اسلام بگذارد و بالاخره آخرين مانعي را كه در راه پيوستگي كامل به غرب است از بين بردارد. (9)
1 ـ 2 ـ عكس العمل امام:
امام كه منتظر فرصت بودند تا يك تحول بنيادي را آغاز كنند و همه مردم و علما را وارد صحنه سياست و مبارزه نمايند و در ضمن جلوي اعتراض مقدس مآبهاي روحانينما را هم بگيرند بلافاصله دست به كار شدند و اعلام داشتند دولت با حذف اسلام و قرآن، به جنگ با اسلام برخاسته است و مبارزه با آن يك تكليف شرعي است و در مورد انتخاب بانوان فرمود: ما با ترقي زنان مخالف نيستيم ما با اين فحشا مخالفيم. با اين كارهاي غلط مخالفيم، مگر مردها در اين مملكت آزادي دارند كه زنها داشته باشند؟ مگر آزاد مرد و آزاد زن با لفظ درست ميشود؟ (10)
با دعوت امام جلسهاي در منزل آية الله حائري و با حضور مراجع وقت تشكيل شد تا در اين مورد تصميم مقتضي و هماهنگ اتخاذ گردد. (11) نهايتا مراجع در اجراي تصميم متخذه طي تلگرافي و با لحن ملايم و خيرخواهانه از شاه خواستند تا در الغاي تصويبنامه اقدام كند. شاه پس از يك هفته به صورت مزورانه و اهانت آميز پاسخ ميدهد كه در آن اولا مراجع را با عبارت "حجة الاسلام " مخاطب قرار ميدهد تا صريحا بگويد آنها را در حد مرجعيت نميشناسد (چنانچه در فوت آقاي بروجردي نيز پيام تسليت به نجف براي آقاي حكيم مخابره كرده و مراجع قم را مورد بياعتنايي قرار داده بود). ثانيا با عبارت "توفيقات جناب مستطاب عالي را در هدايت افكار عوام خواهانيم " به آنها ميگفت كه وظيفه شما هدايت عوام است نه دخالت در امور سياسي كشور. ثالثا با عبارت "توجه جنابعالي را به وضعيت زمانه و تاريخ و همچنين به وضع ساير ممالك اسلامي دنيا جلب مينماييم " ميخواست بگويد شما ارتجاعي هستيد و از دنيا بيخبريد و چرا اسلامي غير از كشورهاي اسلامي ميخواهيد .
بالاخره در پايان جوابيه اظهار داشت لايحه توسط دولت تصويب شده و دولت بايد اقدام كند و از اين طريق خواست بگويد من سلطنت ميكنم نه حكومت و لذا هيچ مسؤوليتي ندارم. (12)
پاسخ شاه نه تنها قانع كننده نبود بلكه اهانت آميز نيز بود لذا مراجع قم در نشست جديدي كه به دعوت امام انجام شده بود تصميم گرفتند از علم بخواهند در لغو تصويبنامه اقدام كند. (13) امام در پيامشان به علم بيآنكه ايشان را با عنوان نخست وزير خطاب نمايند بسيار تند و تهديد آميز مطالب را بيان كردند. (14) علم پس از چهل روز جواب مراجع قم را با عنوان آية الله ميدهد و نسبت به دو بند اول لايحه (حذف شرط اسلام و سوگند به قرآن) قول مساعد ميدهد اما تصميم گيري در مورد انتخاب بانوان را به نظر نمايندگان مجلس موكول ميكند و در عين حال پاسخ تلگراف امام را نميدهد تا به زعم خود در ميان مراجع قم تفرقه ايجاد كند، غافل از اينكه همين اقدام او امام را به نحو بارزي از ديگران ممتاز ساخت سيل تلگرافها و استفتائات حوزهها و بازاريان به سوي امام سرازير شد. مردم شهرها، بويژه تهران، به اعتراض برخاستند، كشور حالتي اعتراض آميز به خود گرفت.
2 ـ گسترش دامنه نهضت يا يك گام به پيش:
مراجع با اين تصور كه خواستههايشان برآورده شد اقدام ديگري را ضروري ندانستند و برخي اعلام پيروزي كردند اما امام با دعوت مجدد از آنان متذكر شد اولا احاله كار به مجلس در شرايطي كه مجلس تعطيل است، به منزله فرار از مسؤوليت است ضمن آنكه اگر اصل كار خلاف شرع و قانون اساسي باشد مجلس هم حق تصويب آنرا ندارد. ثانيا لايحهاي كه دولت تصويب كرد بايد رسما الغاي آن را اعلام كند نه آنكه قول همكاري بدهد، مجددا مراجع طي ارسال پيامي خواستار الغاي كامل و علني تصويبنامه شدند اما امام در اين مرحله خواستههاي خود را محدود به لايحه مزبور نكرد لذا در پاسخ سؤال اصناف قم در مورد واكنش علم دايره مبارزات را گستردهتر كرده فرمودند:
"اينجانب حسب وظيفه شرعي به ملت ايران و مسلمين جهان اعلام خطر ميكنم، قرآن كريم و اسلام در معرض خطر است. استقلال مملكت و تمام اقتصاد آن در معرض قبضه صهيونيسم است و مدتي نخواهد گذشت كه با اين سكوت مرگبار مسلمين، تمام اقتصاد اين مملكت را با تأييد عمال خود قبضه ميكنند و ملت مسلمان را از هستي در تمام شؤون، ساقط مينمايند. " (15)
بهر تقدير، با تلاشهاي پيگير امام و مراجع عظام قم و پشتيباني همه جانبه مردم لايحهاي كه در مهرماه سال 41 به تصويب دولت رسيده بود در آذرماه همان سال لغو شد. (16)
3 ـ باز هم زورآزمايي و پاسخ دندان شكن:
به دنبال شكست مفتضحانه دولت در جريان لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي، رژيم تصميم گرفت به مناسبت 17 دي سالروز كشف حجاب توسط رضاخان در سال 1314 از زنان بيحجاب براي رژه خياباني و تظاهرات، كه بطور غير مستقيم عليه اسلام و روحانيت تمام ميشد بهرهبرداري كند تا زخم خود را هر چند محدود التيام بخشد.
امام پس از آگاهي از ماجرا، طي ارسال پيامي به دولت هشدار داد كه در صورت وقوع چنين حادثهاي، علماي اسلام متقابلا همان روز را به مناسبت فاجعه مسجد گوهر شاد (كه توسط رضاخان انجام گرفته بود) عزاي ملي اعلام نموده و از عموم ملت خواهند خواست كه دست به تظاهرات بزنند و نسبت به عاملين آن ابراز انزجار نمايند، با اين تهديد امام، رژيم به ناچار از موضع خود عقب نشيني كرد بدين ترتيب، پيروزي دوم در حال شكلگيري نهضت به دست آمد كه خود آغازي براي حوادث بعدي بود.
4 ـ تبليغات عليه روحانيت و موضعگيري امام:
بدنبال شكستهاي مكرر رژيم در مصاف با روحانيت و عصبانيتي كه از اين طريق براي رژيم به وجود آمده بود، جرايد را وادار كردند تبليغات گستردهاي را عليه روحانيت به راه انداختند . امام پس از گفتگو با علما و مراجع قم، آنان را به اعتراض دسته جمعي در اين مورد تشويق كرد. در اين اعتراض كه به صورت تجمع گسترده در مسجد اعظم قم به عمل آمد، يكي از وعاظ معروف تهران به سخنراني پرداخت و تأكيد كرد در صورت عدم اقدام در جلوگيري از تبليغات مسموم مطبوعات عليه اسلام و روحانيت و عدم اجازه به روحانيت به رد و پاسخگويي، ناگزير مبارزات قبلي را مجددا ادامه خواهند داد.
اين سخنراني و جلسه اعتراض آميز كه از طرف مراجع قم و با پيشنهاد امام شكل گرفت بازتاب گستردهاي در ميان مردم داشته و موجب وحشت دولت گشت لذا معاون نخست وزير راهي قم شده ضمن اظهار تأسف از نوشتههاي برخي از جرايد، به مراجع اطمينان داد كه مسأله را تعقيب كرده و ديگر اجازه انتشار اكاذيب عليه روحانيت را نميدهد.
5 ـ رفراندوم لوايح ششگانه و موضعگيري امام:
رژيم شاه پس از تحمل چندين شكست متوالي، سرانجام دست خود را رو كرد و آخرين ترفند خويش را كه همان طرح آمريكايي انقلاب سفيد بود براي فريب ملت و اسارت كشور در معرض افكار عمومي قرار داد. در اين لوايح موضوعاتي از قبيل اصلاحات ارضي، سپاه دانش، فروش سهام كارخانجات و سهيم بودن كارگران از سهام ياد شده ... مطرح شد.
امام با صدور بيانيهها و انجام سخنرانيهاي خود فرمود: اولا بايد روشن شود چه مقامي صلاحيت برگزاري رفراندوم را دارد ثانيا اصولي كه براي مردم نامفهوم است چگونه ميتواند مورد تصويب قرار گيرد ثالثا شرط اصلي يك رفراندوم آزادي است كه اكنون وجود ندارد، رابعا اگر اينها براي اجراي اصلاحات حسن نيت دارند و ميخواهند براي ملت كاري انجام دهند چرا به برنامه اسلام و كارشناسان آن مراجعه نميكنند؟ خامسا به نظر ميرسد كه اين رفراندوم اجباري مقدمهاي براي از بين بردن اصول اسلامي است. (17)
رژيم نيز به طور ناجوانمردانه انقلابيون را مرتجع، مخالف آزادي و نهايتا عمال ملاكين معرفي ميكرد. بهر تقدير، رفراندوم تحريم شد و مردم براي شركت در آن استقبال چنداني نشان ندادند. شاه در آستانه رفراندوم (4 بهمن 41) به قم سفر كرد و در ميدان آستانه سخنراني كرد ولي نه مردم و نه علما استقبالي از او به عمل نياوردند و شهر به صورت ماتم زده يكپارچه تعطيل بود و كسي در آن تردد نميكرد. شاه عصباني شده و همچون افعي زخم خورده در صدد انتقام برآمد. در همان ايام در پايگاه وحدتي دزفول ضمن ايراد سخنراني روحانيون و مراجع قم را تهديد به سركوب و مرگ كرد!
ج ـ آغاز دوباره يا مرحله خونين نهضت
هر چند در سال 41 نهضت با جديت آغاز شده بود اما با خونريزي همراه نبود البته به خاطر پيروزيهاي بدست آمده، رژيم عصباني شده و در صدد انتقام برآمده بود كه اين تراژدي در سال 42 به اجرا در آمد.
نوروز سال 42 مصادف بود با ايام شهادت امام صادق (ع) . و امام طي ارسال پيامهاي جداگانه خطاب به علماي بلاد فرمود ما امسال عيد نداريم و عيد را عزاي عمومي اعلام كرده از آنان خواست از فرصت بدست آمده استفاده كرده مردم را در جريان جنايات و خلافكاريهاي شاه قرار دهند. (18)
دوم عيد مصادف با شهادت امام صادق (ع) مراسمي در مدرسه فيضيه برگزار شد. مزدوران رژيم با لباس مبدل وارد جلسه شده و مجلس را بر هم زدند مردم وحشتزده مدرسه را ترك كردند شامگاه كماندوها به حجرهها ريختند جمع زيادي از طلاب را شهيد و مجروح نمودند و اين جنايت را در روز بعد نيز تكرار كردند. (19)
با اين حمله و كشتار رعب و وحشت شهر قم را فرا گرفت شاه در صدد گسترش اين جو وحشت به سراسر كشور برآمد متقابلا امام نيز تصميم گرفت تا در قالب برگزاري مراسم هفتم و چهلم شهدا، قيام را به نقاط مختلف كشور گسترش بدهد كه سرانجام امام موفق به انجام اين كار شدند. امام به مناسبت چهلم شهداي فيضيه با صدور بيانيهاي شخص شاه را به شدت مورد حمله و تهديد قرار داد و همه تبليغات شومي را كه در مدت چهل روز عليه مراجع و روحانيت انجام گرفته بود بياثر كرد.
در ايام محرم سال 42 (پس از 65 روز از فاجعه خونين فيضيه) روحانيون و متصديان برگزاري مراسم مأموريت ويژهاي يافتند تا به نحو شايستهاي از آن بهرهبرداري كنند. عمال رژيم از روحانيون اعزامي تعهد ميگرفتند عليه شاه و اسرائيل چيزي نگويند و نگويند كه اسلام در خطر است. امام نيز در عصر عاشورا سخنراني تاريخي خود را ايراد كرده و شاه و اسرائيل (20) را مورد حمله قرار داده و اضافه كرد: آخر شاه و اسرائيل چه رابطهاي با هم دارند، مگر شاه يهودي است؟ امام در پايان فرمودند:
"من نميخواهم تو (در سرنوشت) مثل پدرت بشي، اينها ميخواهند تو را يهود معرفي كنند كه من بگويم كافري، تا از ايران بيرونت كنند و به تكليف تو برسند. " (21)
پس از اين سخنراني بود كه مأموران رژيم نيمههاي شب به منزل امام ريختند و با دستگيري امام، ايشان را به تهران برده و مدت ده ماه در زندان يا در محاصره نگه داشتند.
با انتشار خبر دستگيري امام، تمام شهرهاي ايران، بويژه قم و تهران و ورامين به اعتراض عمومي و خروش ملي تبديل شد مردم با فريادهاي كوبنده و اعتراضآميز خواهان آزادي مرجع خود شدند، مردم ورامين به صورت كفنپوش به حركت در آمدند دژخيمان رژيم مردم را به رگبار بستند و در نتيجه هزاران انسان بيگناه را در ماه خون و شهادت (محرم) و در نيمه خرداد سال 42 به شهادت رساندند. مراجع قم و نجف و روحانيون شهرهاي مختلف عراق به انقلاب پيوستند و فرياد اعتراض و ماهيت قيام مردم و جنايات شاه را به سران كشورهاي عربي و سازمانهاي بين المللي اعلام كردند. بالاخره امام پس از نزديك به يك سال بازداشت آزاد شده و به قم مراجعت ميكردند. مراسم مراجعت امام همراه با قيام و انقلابي ديگر شد.
سالگرد شهداي فيضيه و پانزده خرداد بار ديگر شور آفريد، امام خود به سخنراني پرداخت، 15 خرداد را براي هميشه عزاي عمومي اعلام كرد. (22)
مهرماه سال 43 قرارداد ننگين "كاپيتولاسيون " تصويب شد كه به موجب آن نظاميان آمريكايي از مصونيت قضايي برخوردار شدند امام اعتراض خود را در قالب سخنراني معروفشان مطرح كردند . رژيم پس از اين به گمان خود مانع را از سر راه برداشت و امام را به تركيه و سپس به نجف تبعيد كرد. اما امام حتي لحظهاي از فعاليت و هدايت نهضت دريغ نكردند.
د ـ رشد و شكوفايي نهضت (46 ـ 57)
پس از تبعيد امام تا سال 46 ظاهرا رژيم نفس راحتي كشيد و مشكلي را احساس نميكرد در حالي كه در همين ايام امام با ارسال بيانيهها و پيامها اوضاع كشور را زير نظر داشتند و در عين حال با تدريس خارج فقه در نجف تحت عنوان حكومت اسلامي و ولايت فقيه آينده نهضت را از لحاظ فكري تغذيه ميكردند.
از سالهاي 46 به بعد به دليل شرايط بوجود آمده از قبيل: جشن تاجگذاري شاه و فرح، جشن مبتذل 2500 ساله شاهنشاهي، تغيير متمم قانون اساسي و تعيين فرح به عنوان نايب السلطنه، قتل مشكوك جهان پهلوان تختي، جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل، آتش زدن مسجد الاقصي، شهادت آية الله سعيدي و آية الله غفاري، طرح حزب رستاخيز، حمله به مدرسه فيضيه در سال 54 و شهادت حاج آقا مصطفي در سال 56، امام با ارسال پيام، ايراد سخنراني و پاسخ به نامههاي دانشجويان ايراني مقيم اروپا به هدايت و رهبري نهضت ادامه دادند و اصل پيوستگي را در رهبري مردم حفظ كردند (بر خلاف كساني كه تا هوا را پس ميديدند به دنبال عياشي ميرفتند و همينكه اوضاع بر وفق مراد شد به ميان ملت آمده و با پررويي تمام ملت را از صحنه بيرون كرده، طلبكار شدند) .
به مناسبت شهادت حاج آقا مصطفي در سال 56 مراسمي در سراسر كشور برگزار شد و پس از 15 سال نام امام به طور علني بر منابر و مجالس برده شد و مردم نيز با ذكر صلوات از آن استقبال كردند. مراسم ياد شده كه تا چهلم ادامه داشت تأثير بسزايي بر اوضاع سياسي كشور داشت اما پس از اتمام مراسم چهلم و آرام شدن اوضاع، روزنامه اطلاعات با نام مستعار رشيدي مطلق طي مقالهاي امام را مورد اهانت قرار داد كه اين امر موجب اعتراض عمومي طلاب حوزه علميه قم و مراجع شد. طلاب به عنوان اعتراض و اعلام انزجار به منازل مراجع و فقها رفتند تا آنكه در غروب روز 19 ديماه 56 در ميدان شهداي قم مأموران شاه جمعيت را به رگبار بستند در نتيجه گروه زيادي را شهيد و تعدادي را مجروح ساختند. با شهادت طلاب مجددا مراسمي در قم و ساير نقاط كشور برگزار شد در مراسم چهلم شهداي قم، مردم تبريز توسط دژخيمان به رگبار بسته شدند، بمناسبت اربعين شهداي تبريز مراسم با شكوهي در مسجد اعظم قم برگزار شد، يكي از سخنرانان به نمايندگي از سوي آقاي شريعتمداري اعلام داشت رعايت احترام همه مراجع لازم است لذا اگر بنابر ذكر صلوات است بايد با شنيدن نام هر يك از اين بزرگان تكرار شود. در پي آن، يكي ديگر از روحانيون با قرار گرفتن در جايگاه بيان داشت احترام مراجع لازم است اما امام جايگاه ويژهاي دارد لذا اگر بناست با شنيدن نام همه مراجع صلوات فرستاده شود براي نام امام سه بار صلوات ميفرستيم كه انبوه جمعيت با صلوات از اين پيشنهاد استقبال كردند (بالاخره سه صلوات به احترام نام امام همچنان گرمابخش مجالس است) . (23)
به هر تقدير، هر چه زمان ميگذشت بر دامنه نهضت افزوده ميشد و چهلمهاي فراواني به يكديگر گره خوردند تا در سال 57 علي رغم همه وحشيگريها و كشتار خونين و تضييق بر امام در نجف و تبعيد ايشان به پاريس و تغيير دولتها و تعويض مهرهها نه رژيم و نه اربابان او نتوانستند در برابر سيل طوفنده و خروشان ملت دوام بياورند و نهايتا شاه رفت و امام باز آمد.
"ديو چو بيرون رود فرشته درآيد. " با ورود موفقيت آميز امام به ميهن اسلامي بركات الهي نيز بر اين ملت نازل شد و بار ديگر از آب حيات اقيانوس بيكران اسلام بهرهمند شدند. (24)
با پيروزي انقلاب اسلامي در 22 بهمن سال 57 كه رهين رهبريهاي خردمندانه امام، فداكاريهاي ملت باوفاي ايران و اتحاد همه اقشار، اعم از روحاني، دانشگاهي، كارمند، كارگر، كشاورز، شهري و روستايي، زن و مرد و... و در رأس همه امدادهاي خداوند متعال و توجهات امام عصر (عج) بود، مرحله جديدي در تاريخ ايران آغاز شد، ملت طعم پيروزي و آزادي را چشيد مستضعفان از الطاف پدري دلسوز برخوردار شدند. مردم حاضر شدند هر چه دارند در طبق اخلاص بگذارند تا پير و مرادشان موفق به اجراي قوانين اسلام گردد.
در مقابل، دشمنان قسم خورده انقلاب پيوند نامقدس خود را عليه انقلاب شكل دادند. جنگهاي داخلي، ترور برجستگان انقلاب، ترور شخصيتها با انواع تهمتهاي ناجوانمردانه، آتش زدن مزارع، طرح كودتا، محاصره اقتصادي، حمله آمريكائيها به ايران، تحميل جنگ خانمانسوز بر نظام نوپاي اسلامي و موارد بيشماري ديگر نمونههايي از نتايج اين اتحاد شوم است.
اما در همه اين مقاطع دست مدد الهي بالاي سر ملت و امام بود. با تسخير لانه جاسوسي توسط دانشجويان خط امام بسياري از عناصر فاسد و نقشههاي دشمنان رو شدند. آمريكائيها در آتش عذاب الهي سوختند، صداميان در نيل به اهداف خود ناكام ماندند، ليبرالها از صحنه سياست منزوي شدهاند...
پي نوشت :
1 ـ كدي، نيكي آر، ريشههاي انقلاب ايران، ص .352
2 ـ ر. ك: نهضت امام خميني در ايران، سيد حميد روحاني (زيارتي) ج 1، 1361، ص ص24 ـ .84
3 ـ در خصوص تاريخ تدوين اين كتاب اختلاف است، خانم كدي آن را به سال 1323 مربوط ميداند ولي بعضي تاريخ آن را به دوران حكومت رضاخان مربوط ميدانند. اما از متن كتاب استنباط ميگردد كه پس از عزل رضاخان توسط انگليسيها، اين كتاب تدوين شده است.
4 ـ كشف اسرار، امام خميني (ره) بي تا، بيم، ص .283
5 ـ همان، ص .239
6 ـ همان، ص .243
7 ـ همان، ص 222 و .238
8 ـ همان.
9 ـ مدني، جلال الدين، تاريخ سياسي معاصر ايران، ج 1، ص 375 ـ .376
10 ـ صحيفه نور، ج 1، ص 32 و .53
11 ـ عميد زنجاني، انقلاب اسلامي و ريشههاي آن، ص .442
12 ـ مدني، جلال الدين، ج 1 ص .377
13 ـ صحيفه نور، ج 1، ص .29
14 ـ همان، ص .30
15 ـ همان مدرك، ص 176 و 177 و صحيفه نور، ج 1، ص .33
16 ـ امام پس از لغو لايحه با ارسال پيام تشكر آميز از مردم، آنان را عملا در اين نهضت شريك كرده و ادامه آن را به خود مردم واگذار كرد. (همان مدرك، ص 22)
17 ـ مدني، پيشين، ج 2، ص 12 ـ .13
18 ـ ر. ك: همان مدرك، ص 20 ـ .21
19 ـ بدين ترتيب اولين شهداي نهضت امام خميني در سالروز شهادت امام صادق از ميان شاگردان آن امام و در مركز تحصيل علوم آن امام همام به ديار حق شتافتند و به تناسب حكم و موضوع راه آينده را ميتوان به راحتي حدس زد.
20 ـ امام با اين سخنراني خواست ثابت كند شاه و صهيونيستها پشت و روي يك سكهاند. ر . ك: پيشين، ص38 ـ .43
21 ـ همان، ص .40
22 ـ همان، ص 44 ـ .62
23 ـ آنچه در اين قسمت و پس از اين تا پايان نقل ميشود مشاهدات عيني نويسنده اين سطور است هر چند در كتابهاي مربوطه نيز كم و بيش بيان شده است.
نويسنده: حميد دهقان
منبع: كتاب پژوهشي نو پيرامون انقلاب اسلامي