نگاهي به آغاز غني سازي 20 درصدي اورانيوم (وبلاگ عقل سرخ)

شايد هيچ كس، نه غربيهايي كه پس از انتخابات تلاش كردند دولت اصولگرا را تا اعلي درجه ممكن ضعيف كنند و نه داخليهايي كه كمك كار آنها در اين پروژه بودند، تصور نميكرد خبر آغاز غني سازي اورانيوم تا 20 درصد در خاك ايران به اين زوديها اعلام شود.
مهدي محمدي نويسنده وبلاگ "عقل سرخ "، مطلبي با عنوان "نگاهي به آغاز غني سازي 20 درصدي اورانيوم " را در وبلاگ شخصي خود منتشر كرده است.
بر اساس اين گزارش در اين مطلب آمده است:
رييس جمهور با اقدام خود بسياري از توهماتي را كه طي ماه هاي گذشته در ذهن طرف غربي نقش بسته بود، باطل كرد.
اكنون معلوم شده است كه نه كسي در ايران به دنبال تعديل سياست رسمي نظام درباره پيشنهاد وين وكوتاه آمدن از شروط اصلاحي است، نه اظهارنظرهاي قبلي در مورد توانايي ايران براي توليد سوخت راكتور تهران در داخل بلوف بوده و نه (مهم تر از همه و برخلاف توهم غربي ها) دولت در اثر حوادث پس از انتخابات چنان ضعيف شده كه نتواند يك تصميم مهم در عرصه سياست خارجي بگيرد.
مخاطب اين تصميم، مستقيما مقام هاي امريكايي هستند كه در ماه هاي گذشته مكرراً گفته اند علت عدم پاسخگويي رسمي ايران به پيشنهاد وين آن است كه دولت در اثر مشكلات داخلي نميتواند در سياست خارجي گام هاي استراتژيك بردارد. لابيست ها در واشينگتن، حالا بايد پاسخ خود را گرفته باشند.
تصميم به آغاز غني سازي 20 درصدي در ايران بر مباني بسيار شفافي استوار است.
اكنون بيش از 8 ماه است كه ايران با هدف يافتن راهي براي تامين سوخت راكتور تهران مشغول مذاكره با غرب است و در تمام اين مدت، طرف هاي مذاكراتي ايران از اينكه بتوانند يك پاسخ روشن و منسجم به درخواست هاي ارائه شده فراهم كنند عاجز بوده اند.
طبعاً ايران نمي توانست به غربي ها تا ابد زمان بدهد كه مشكلات خود با يكديگر را حل كنند يا براي تقويت دوستان ناكامشان در داخل هر روز يك نقشه جديد بكشند؛ چرا كه بيماراني كه در بيمارستانهاي مختلف منتظر دريافت راديودارو هستند نميتوانند تا ابد صبر كنند.
گذشته از اين، از حيث ديپلماتيك و امنيتي هم اين تصميم به روش هاي بسيار مختلفي قابل دفاع است.
1- ايران اكنون تا حدود زيادي مطمئن شده كه غربي ها قصد تامين سوخت 20 درصد براي مصرف در راكتور تهران را ندارند. البته از ابتدا هم نگراني هايي وجود داشت كه پيشنهاد وين يكسره توطئهاي براي تهي كردن ذخيره استراتژيك مواد هسته اي در ايران باشد، اما دو عامل اين نگراني را كاملاً جدي كرد.
عامل نخست تاكيدهاي پي در پي و غلاظ و شداد طرف هاي غربي بر اين نكته بود كه از ارائه پيشنهاد وين نهايتا يك هدف بيشتر ندارند و آن هم اين است كه با گرفتن يكباره 1200 كيلو اورانيوم كم غني شده از ايران در اولين دور مبادله، به قول خودشان يك تاخير زماني حدوداً يك ساله در دستيابي ايران به سلاح هستهاي ايجاد كنند!
اين تاكيد ها از مقطعي به بعد اين يقين را در تهران ايجاد كرد كه غرب اساساً به دنبال كار ديگري است و تامين سوخت راكتور تهران براي آن هيچ اهميت و فوريتي ندارد.
عامل دوم وقتي خود را نشان داد كه غرب پيشنهادهاي اصلاحي ايران را به منزله رد پيشنهاد وين تلقي و اعلام كرد ايران بايد پيشنهاد وين را دقيقاً به همان شكل كه غرب ارائه كرده، بپذيرد.
براي تحليلگران در تهران اين به هيچ وجه قابل هضم نبود كه اگر غربيها راست ميگويند و هدفي جز مبادله ندارند، چرا نبايد اصلاحاتي را بپذيرند كه نه تنها معامله را منتفي نميكند بلكه اتفاقاً برعكس ضمانتهايي فراهم ميآورد كه معامله حتماً انجام خواهد شد.
اصلاحات مدنظر ايران مانند اينكه مبادله حتماً بايد به طور تدريجي، داخل خاك ايران و با تقدم دريافت سوخت 20 درصد نسبت به تحويل مواد 5 درصد انجام شود، تنها تضمينهايي است كه ميتواند هر ناظر بيطرفي را مطمئن كند غربيها جايي در ميان كار در پهلوي ايران خنجر فرو نخواهند كرد، همان كاري كه پيش از اين بارها كردهاند.
برخورد غيرمنطقي غرب با اين اصلاحات موجب شد اين ديدگاه در ذهن طرف ايراني كاملاً تثبيت شود كه هدف واقعي غربيها آن چيزي نيست كه به ظاهر ميگويند و پس پرده توطئهاي در كار است.
2- علاوه بر اين، اين احساس اكنون به طور گسترده وجود دارد كه غرب بايد بفهمد كه در محاسباتش درباره محيط داخلي ايران دچار اشتباه شده و حوادث پس از انتخابات هيچ تاثيري بر تصميم ها و رفتارهاي استراتژيك ايران نداشته است.
يك تحليل كاملاً مستند و قابل دفاع وجود دارد كه غربي ها پس از انتخابات به دنبال آن بودند كه با استفاده از روش مواجه كردن ايران با گزينههاي دشوار اختلافات داخلي ايران را تحريك كنند و با تشديد اين اختلافات نظام را چنان از درون ضعيف سازند كه خود به خود به تعديل موضوعاتي مانند برنامه هستهاي ايران منجر شود.
موضع عجولانه ميرحسين موسوي در قبال برخي اخبار مجعول كه از نهايي شدن ارسال بي قيد و شرط مواد هستهاي به خارج خبر ميداد، اين ديدگاه را تقويت كرد كه بين طرف خارجي و نيروهاي داخلي آن از اين حيث هماهنگي كاملي وجود دارد.
ايران در ماه هاي گذشته با اعلام خبر ساخت 10 سايت هستهاي جديد تلاش كرد به غربيها بفهماند كه طرفي از اين پروژه نخواهند بست اما اين هشدار كارگر نيفتاد و همچنان ميشد ديد كه طرف هاي غربي اميد خود به اختلافات دروني ايران را از دست ندادهاند.
اعلام خبر آغاز غني سازي 20 درصد پيام ديگري است كه ايران اميدوار است غربيها بتوانند معناي واقعي آن را كه يكدستي و يكپارچگي حاكميت و قدرت آن براي ايستادن در مقابل هر نوع باج خواهي است درك كنند.
غرب اكنون با صحنهاي در برنامه هستهاي ايران مواجه است كه نميتواند از تبعات استراتژيك و مذاكراتي آن بگريزد.
وقتي ايران غني سازي 20 درصد را آغاز كرد كاملاً روشن است كه ديگر هرگز به مرحله ما قبل آن كه غني سازي در حد 5-5/3 درصد است بازنخواهد گشت. طرفهاي غربي دير يا زود ناچارند دوباره پاي ميز مذاكره با ايران برگردند.
در واقع جز مذاكره هيچ راه ديگري پيش پاي آنها نيست و خودشان هم ميگويند كه به تهديد و تحريم به عنوان تكميل كننده مذاكرات مينگرند نه به عنوان جايگزين آن.
بسيار خوب، فرض كنيم كه غربيها نهايتاً و مثل هميشه با تحميل نظر خود به شوراي امنيت يك قطعنامه ضدايراني از شوراي امنيت بگيرند. بعد چه اتفاقي خواهد افتاد؟ هيچ سناريويي جز اين وجود ندارد كه ديپلماتهاي غربي قطعنامه خود را دست بگيرند و دوباره وارد اتاق مذاكره شوند.
اما آيا ايران در آن صورت با همان شرايط قبلي گفتوگو خواهد كرد؟ نكته كليدي اينجاست كه مسلماً پاسخ اين سئوال منفي است.
در هرگونه مذاكرات آتي، غني سازي 20 درصد از ديد ايران كف مذاكرات و غير قابل گفتوگو خواهد بود. اگر غربيها تا به حال شانسي داشتند كه فعاليت ايران را در حد 5 درصد نگه دارند حالا ديگر اين شانس را از دست دادهاند و بايد ايران را به عنوان كشوري كه اورانيوم را بيش از حد مورد نياز براي تامين سوخت راكتورهاي قدرت آب سبك، غني سازي ميكند بپذيرند همانطور كه قبلاً آن را به عنوان يك كشور داراي توان غني سازي زير 5 درصد پذيرفتند. يعني يك گام ايران به پيش و گام ديگر غرب به عقب.