IRNON.com
وبلاگ "بي عُمر "
اسكار 2010 يك جايزه كثيف سياسي
 

اسكار به عنوان يكي از خط‌دهنده‌ترين جشنواره‌هاي هنري جهان، طبع سياستمداران و جيب برخي از سرمايه‌داران را بيشتر از جلوه‌هاي هنري به كار گرفته شده در يك فيلم، مدنظر قرار مي‌دهد.


 

محمد صادق باطني نويسنده وبلاگ "بي عُمر "، مطلبي را با عنوان "اسكار 2010 يك جايزه كثيف سياسي " در وبلاگ شخصي خود منتشر كرده است.
بر اساس اين گزارش در اين مطلب آمده است:

بالاخره پس از 20 روز، ثانيه شمار سايت جهاني فيلم IMDB به صفر مي رسد و 82 امين مراسم اسكار هم برندگان خود را مي شناسد. اسكاري كه بين تمام جشنواره هاي فيلم جهان، تقريبا بهترين فيلم انتخابي آن است كه در اذهان به عنوان بهترين فيلم سال شناخته مي شود.
شايد انتظار همگان اين است كه اسكار به عنوان اصيل ترين جشنواره فيلم جهان، جايي كه مي خواهد به يك فيلم جايزه برترين اثر هنري يك سال گذشته را اهدا كند مهمترين نكته اي كه در نظر مي گيرد جلوه هاي هنري بكار رفته در آن فيلم و غناي فيلمنامه و داستان فيلم باشد، اما متاسفانه در بيشتر مواقع چيزي كه مشاهده مي شود اين است كه اسكار به عنوان يكي از خط دهنده ترين جشنواره هاي هنري جهان، طبع سياستمداران و جيب برخي از سرمايه داران را بيشتر از جلوه هاي هنري به كار گرفته شده در يك فيلم، مدنظر قرار مي دهد.
اسكار اين دوره هم از اين قاعده مستثني نبود. در شرايطي كه در يك اجماع جهاني بين اهالي و دوستداران سينما معجزه ي جيمز كمرون(James Cameron) يعني آواتار(Avatar) به عنوان بهترين فيلم امسال شناخته مي شد، اما به ناگهان فيلم ديگري كه شايد بسياري حتي اسم آن را نيز نشنيده بودند از سوي داوران اسكار به عنوان بهترين فيلم سال 2009 انتخاب مي شود. فيلمي در ژانر جنگ با نام گنجه درد(The Hurt Locker) به كارگرداني كاترين بيگلو(Kathryn Bigelow).
حال نگاهي مي كنيم به اين موضوع كه آواتار چه نداشت كه بهترين فيلم سال شناخته نشد و هرت لاكر چه داشت كه عنوان بهترين فيلم را به خود نسبت داد؟
ابتدا آواتار؛
چرا آواتار جايزه اسكار بهترين فيلم سال را نگرفت؟
شايد تا قبل از اين فيلم كمتر كسي حتي در خيالات خود نيز به اين نكته مي انديشيد كه ممكن است چنين فيلمي ساخته شود، اما شاهكار هنري جيمز كمرون انتظار تمام اهالي سينما را نه يك پله كه چندين پله نسبت به جلوه هاي ويژه و افكتهاي هنري افزايش داد و به راستي معجزه هنر هفتم را تمام قد به تصوير كشيد.
اثري كه بسياري آن را به عنوان انقلابي جديد در عرصه سينما ياد مي كنند. اين فيلم پس از حدود 3 ماه اكران در سينماهاي جهان(كه هنور هم ادامه دارد) به فروش رويايي 2500 ميليون دلار در سراسر جهان و 750 ميليون دلار در داخل امريكا رسيد كه فيلم قبلي آن تايتانيك است (اثر همين جيمز كمرون) با فروش جهاني 1800 ميليون دلار و فروش 600 ميليون دلاري در امريكا.
عده اي اين فيلم را صرفا يك فيلم پوچ و بدون محتوا مي دانند كه بر شالوده تخيل و جلوه هاي ويژه بنا شده است و صرفا تعدادي جلوه هاي بصري زيبا و مهيج خلق كرده است تا بيننده را با خود همراه كند و فيلم از هيچ درون مايه مشخصي بهره نبرده است و صرفا يك فيلم گيشه اي و پولساز است.
اما خلاف اين تفكر به جرات مي توان گفت فراتر از انقلاب اين فيلم در عرصه جلوه هاي ويژه انقلابي بزرگتر از آن در فضاي محتوا و فيلمنامه بوجود آمده است. براي پي بردن به اين موضوع هم كافيست برويد و آواتار را با ديگر آثار علمي تخيلي 2009 مقايسه كنيد و ببينيد كه چرا آواتارِ علمي تخيلي اين همه موفقيت كسب كرده است ولي فيلمهاي علمي تخيلي ديگري چون G.I.Joe: The Rise of Cobra، Harry Potter ? ،Transformers 2، 2012، Terminator Salvation و ديگر فيلمهاي 2009 علي رغم تبليغات فراوان خود حتي ذره اي از موفقيتهاي آواتار را نيز كسب نكرده اند. در ادامه دلايل برتري آواتار را نسبت به ديگر آثار سينماي هاليوود بيشتر توضيح خواهيم داد.
داستان فيلم در سال 2154 اتفاق مي افتد، جاييكه انسانها براي استخراج سنگي گرانبها به نام اوباتانيوم به سياره اي به نام پاندورا "(Pandora) سفر كرده اند و روي اين سياره پايگاههاي نظامي بنا نموده اند. اما مشكل انسانها كه از طرف تعدادي سرمايه دار در روي كره زمين حمايت مي شوند، ناويها(Navi) يا همان بوميان سياره پاندورا مي باشند كه خانه هايشان بر روي همين منابع معدني گرانبها بنا شده است و به هيچ وجه راضي به نقل مكان از خانه ها و سرزمينهاي خود نيستند.
اينجاست كه انسانها ابتدا يك مامور خود را با حمايت چند مامور ديگر در ظاهر شبيه سازي شده ي ناويها به عنوان نفوذي راهي سرزمينهاي آنها مي كنند تا آنها را راضي به نقل مكان از مناطق خود كنند و وقتي اين مامورها در انجام وظيفه خود موفق نمي شوند تصميم گرفته مي شود كه به ناويها حمله نظامي كنند و به زور آنها را از سرزمينهاي خود اخراج كنند تا بتوانند به سرمايه عظيم سنگهاي معدني دست پيدا كنند.
اما آنچه محتواي اين فيلم را از بسياري ديگر از آثار شاخص هاليوود متفاوت مي كند ماهيت ضدجنگ و ضد امپرياليستي و ضد سرمايه داري اين فيلم است.
جيمز كمرون اين بار خلاف ديگر كارگردانهاي هاليوودي به جاي تخريب و تعريض و تمسخر يك فرهنگ آمده است و با تمام قوا، خود، فرهنگ و گونه اي نو از خلقت را آفريده است كه همه چيزشان تازه و براي خودشان است، ظاهري جديد، فرهنگي جديد، حيوانات، گياهان و حتي حشراتي جديد، آيين و مقدساتي نو، و حتي زباني تازه. و در واقع با اين اقدام خود به همه فرهنگها احترام گذاشته و آنها را از گزند تخريب و استهزا به دور داشته است.
اما شما در باقي آثار هاليوود از جمله همين فيلم "هرت لاكر " همواره فرهنگ غرب را يك فرهنگ مهاجم مي يابيد كه خود را برتر از ديگر فرهنگها مي داند و به خود حق مي دهد به سادگي فرهنگ ديگر كشورها را به سخره بگيرد و مورد هجوم قرار دهد.
جالب اينجاست كه يكي از نكاتي هم كه به شدت در آواتار به آن توجه شده است انتقاد به همين روحيه مهاجم جهان غرب و نظام سلطه جهاني است و در مقابل آن در اين فيلم راهكار احترام به ديگر فرهنگها به عنوان راهكار شايسته تر عنوان شده است و حتي به همين هم اكتفا نكرده و فرهنگ غرب را بسيار پايين تر از بسياري از فرهنگهاي موجود در جهان معرفي نموده است.
به عنوان مثال در نيمه پاياني فيلم، وقتي جيك سالي(Jake Sully)، سرباز نفوذي انسانها در بين ناويها، را به علت تخطي از وظايف خود به اردوگاه بازمي گردانند، به عنوان مدركي عليه او يكي از فيلمهايي كه وي به عنوان گزارش روزانه خود از بازديد از سرزمين ناويها ضبط كرده بود را نشان مي دهند. جيك سالي در گزارش خود مي گويد:
"ناويها خونه هاشون رو از دست نخواهند داد، اونها هيچ معامله اي با ما نخواهند كرد، بخاطر چي معامله كنن؟ بخاطر آبجو و شلوار لي؟! ما چيزي نداريم كه اونها بهش علاقه اي داشته باشند، بخاطر هرچي كه منو فرستاده باشن اينجا اين فقط وقت تلف كردنه، اونها سرزمينهاي خودشون رو ترك نخواهند كرد... "
اين عبارات كه در يكي از نقاط اوج فيلم گفته ميشود، تعريض بزرگي است به پيكره و شالوده نظام مهاجم ليبرال دموكرات غربي و نمايانگر پوچي فرهنگ غرب است در مقابل فرهنگهايي كه مورد هجوم آن قرار گرفته اند.
به عنوان نمونه اي ديگر وقتي رئيس علمي پروژه آواتار، دكتر گريس آگوستين (Dr. Grace Augustine) ميخواهد مانع از حمله انسانها به سرزمينهاي مقدس ناويها شود ديالوگي را با فرماندهان مقر نظامي كه هيچ چيز جز زبان زور و اسلحه نمي فهمند شروع مي كند، كه شايد خواندن آن خالي از لطف نباشد:
آگوستين: "اون درختها كه شما نابود كرديد براي ناويها مقدس بود. به قدري مقدس كه شما حتي نمي تونيد تصور كنيد. "
فرمانده پاركر: "مي دوني چيه اينجا حتي اگر يه تيكه چوب رو هم رها كني بعد از يه مدت تبديل به يه موجود مقدس ميشه. "
آگوستين: "اين موضوع به هيچ وجه خرافات نيست بلكه يك موضوع قابل اثباته، چيزي كه ما متوجه شديم اينه كه يك رابطه الكتروشيميايي بين ريشه هاي درختان اين سرزمين وجود داره كه هر درخت توسط اين پيوند از درختان مجاور خودش محافظت مي كنه و تعداد اين پيوندها حتي از تعداد پيوندهاي موجود در مغز انسان هم بيشتره و يك شبكه عظيم و يك ارتباط گسترده رو ميسازه كه ناويها به اون دسترسي دارن و اون رو به عنوان يكي از مقدسات خودشون مي دونن "
فرمانده پاركر(با لحني تمسخرآميز): "شما چه ماده توهم زايي اون بيرون مصرف كرديد؟! اونها فقط يك مشت درخت بي ارزش هستن. "
آگوستين: "بايد بيدارشي پاركر، ثروت اين سرزمين سنگهاش نيستند، بلكه تمام اين سرزمين هست كه يك ثروته و ناويها اين رو متوجه مي شن و بخاطرش مي جنگن، اگر ميخواي تو دنياي اونها شريك بشي بايد اونها رو درك كني "
ماحصل اين مكالمه چيزي نمي شود جز حمله نظاميان به سرزمينهاي ناويها و بيرون كردن آنها از سرزمينهاي خود. اما در پايان فيلم اين ناويها هستند كه پس از يك شكست اوليه از انسانها، مي توانند آن ها را شكست دهند و انسانها را به شكلي تحقير آميز از سياره خود بيرون كنند و دوباره خودشان مالك سرزمين و مقدساتشان بشوند.
اگر در يك كلام بخواهيم اين فيلم را توصيف كنيم ميتوان گفت كه آواتار غلبه سنت هاي اصيل است بر مدرنيته بي ريشه. غلبه فرهنگ است بر زورگويي و نظاميگري. غلبه معنويات است بر ماديات. غلبه فرهنگهاي غني و پرمايه ي مورد هجوم است بر فرهنگ پوچ و مهاجم غربي كه جز شهوتراني و خشونت و فحاشي و جنگ و خونريزي درون مايه ديگري ندارد. اين فيلم پيروزي نظامهاي مستضعف و عقب نگاه داشته شده است بر نظام سلطه جهاني كه همه چيز را در انحصار خود مي داند و همه ملتها را در اختيار خود. اين فيلم طعنه اي است به جنگ تمدنهاي هانتينگتون، و از سويي ديگر تعريضي است بر تفكرات جهاني سازي و يكپارچه ساري ملتها و تمدنها. شاهكاري هنري كه تمام قد خود را در اختيار اهداف والاي انساني قرار داده است و بي دليل نيست كه خود را پرفروشترين فيلم تاريخ سينما يافته است.
در دنياي امروز اگر نيروهاي مهاجم به پاندورا را امريكا و انگليس فرض كنيم، عراق و افغانستان و ويتنام و پاكستان و بسياري از كشورهاي افريقايي همان پاندورا خواهند بود كه اسير تهاجم سرمايه داران زورگوي نظام ليبرال دموكراسي قرار گرفته اند و اگر نيروهاي مهاجم و جنگ طلب را رژيم صهيونيستي فرض كنيم، سرزمين پاندورا سرزمين مقدس فلسطينيان خواهد بود كه در چنگال لابي قدرتمند و ثروتمند صهيونيستي در حال دست و پا زدن و دست و پنجه نرم كردن است.
جالب است بدانيد كه اين فيلم تنها پس از چند روز اكران در سينماهاي اسرائيل، پخشش متوقف شد چرا كه سياستهاي ضد جنگ را تبليغ مي كرد و جنگ طلبان صهيونيست را به سخره مي گرفت.
و نبايد تعجب كرد كه چنين فيلمي كه همه حرفش پايان جنگ و احترام به مقدسات تمدنهاي گوناگون جهان است، در جشنواره اسكاري كه وظيفه اصلي اش تبليغ براي همين نظام سلطه جهاني كه تمام هدفش استحاله فرهنگها و تمدنهاي جهاني مي باشد، به عناويني بيشتر از بهترين جلوه هاي ويژه و بهترين سينماتوگرافي دست نيابد و به جاي آن فيلمي چون هرت لاكر كه سر تا پاي آن توجيه براي ادامه جنگ در عراق و تحقير اسلام، شيعه و مردم عراق است، و كاملا با منافع نظام سلطه همسو قرار گرفته است خود را بهترين فيلم سال 2009 بيابد!
در نوشته بعدي بيشتر به فيلم هرت لاكر خواهم پرداخت و خواهيم ديد كه چه چيزهايي بايد در يك فيلم وجود داشته باشد تا باب ميل سرمايه داران صهيونيست هاليوودي به عنوان بهترين فيلم اسكار قرار بگيرد!

 

 

 

وبلاگ "بي عُمر"