IRNON.com
شبهه ها وفتنه ها در حكومت اميرالمؤمنين علي (ع)
 

مهمترين چيزي كه بايد از تاريخ صدر اسلام و خصوصاً زمان خلافت امام علي(ع) و شبهه‌ها و فتنه‌هاي موجود در حكومت چند ساله حضرت اميرمؤمنان علي(ع) كه بي‌مشابهت با شرايط كنوني حاكم بر جامعه ما نيست عبرت آموخت اين است كه وقايع، مولود شرايطند، در بستر مناسب است كه حوادث رخ مي‌نمايند و تا زمينه مساعد براي كاري فراهم نباشد آن امر تحقق نخواهد يافت.


 

معناي شبهه

شبهه (بر وزن شِبْه و شَبَه) به معناي مثل و نظير است.

شبهه در لغت به معناي مشابهت و پوشيدگي است. معاني ديگري چون اشتباه، احتمال اشكال و شك نيز دارد و همچنين چيزي كه حق و باطل در آن معلوم نيست را شبهه مي‌نامند.

شبهه آن است كه دو چيز در اثر مماثلت از همديگر تشخيص داده نشوند "وما قتلوه و ما صلبوه و لكن شُبِّه لهم "

معناي فتنه

(فَتَنَ- فِتَنهُ) فلاناً: فلاني را گمراه كرد، او را آزمايش كرد.

فتنه در لغت به معناي گمراه كردن، اختلاف كردن مردم در رأي و تدبير و اختلاف در آرا آمده است؛ اين كلمه به معاني لازم و متعدي به كار رفته است.

همچنين فتنه به معناي امتحان است و اصل آن گداختن طلا در آتش است تا خالص آن از ناخالص آشكار شود (مفردات راغب).

در مجمع‌البيان آمده است: فتنه، امتحان و اختبار نظير يكديگرند.

شبهه‌ها و فتنه‌ها در دوران زندگي امام علي(ع)

ارزش‌هاي اسلامي پس از رحلت رسول اكرم(ص) تغيير يافت و تجديد فرهنگ جاهلي توسط منافقان و فرصت‌طلبان بستر مناسب براي فتنه‌انگيزي در امت محمدي(ص) به وجود آورد. آنچه در سقيفه و با دستپاچگي براي غصب حكومت صورت پذيرفت و حقيقتي كه به شهادت فريقين در موقعيت‌هاي مختلف به وسيله رسول الله(ص) مكرر مورد تأكيد قرار گرفته بود با انگيزه‌هاي قدرت‌طلبانه به فراموشي سپرده شد؛ قريش نسبت به حضرت علي(ع) نظر بسيار بدبينانه‌اي داشتند و او را قاتل عزيزان خود مي‌دانستند. اين خون‌ها اگر چه در كنار محمد(ص) و با انگيزه ديني ريخته شده بود اما در هر حال از شمشير علي(ع) چكيده بود. از اين رو آنان از هيچ كوششي براي حذف و به فراموشي سپردن شخصيت بي‌بديل علي(ع) دريغ نورزيدند و در بيست و پنج سالي كه اميرمؤمنان(ع) به خاطر مصلحت اسلام سكوت كرد كينه‌هاي ديرين خويش را نسبت به شخص آن حضرت اعمال نمودند.

شبهه‌افكني‌ها و فتنه‌ها در زمان حيات امام علي(ع) را مي‌توان به دو دوره تقسيم كرد: 1. كينه‌ها و فتنه‌ها در زمان خلفا نسبت به شخص علي(ع) 2. شبهه‌ها و فتنه‌ها در زمان حكومت آن حضرت.

1. كينه‌ها و فتنه‌ها در زمان خلفا نسبت به شخص علي(ع)

شيوه خلفا در برخورد با علي(ع) از همان روزهاي اول در جهت تضعيف موقعيتي بود كه اميرالمؤمنين در دوران رسول الله داشته است. لذا عمر گفت: "جلوگيري مردم از خلافت علي(ع) جز به قصد كوچك كردن او نبوده است " يا هنگامي كه خليفه دوم در امر خلافت پس از خود تصميم‌گيري مي‌كرد شش نفري را كه برگزيد به هر كدام نسبتي داد و با ذكر اين نسبت‌ها قصد داشت لياقت آنها را براي خلافت در مرحله اول كوچك جلوه دهد، در اين ميان به علي(ع) چنين نسبت داد كه: "فيه دعابه " او فردي شوخ طبع است.

ابن‌ابي‌الحديد، ضمن بيان اينكه موقعيت طلحه و زبير از علي(ع) بود مي‌گويد: دو نفر اول! علي را پايين آورده و عظمت او را از بين برده حرمت او را شكستند به طوري كه ميان مردم فراموش شد بعدها اكثر كساني كه خصايص او را در زمان پيامبر(ص) مي‌شناختند مردند و كساني آمدند كه او را جز به عنوان يكي از مسلمين عادي نمي‌شناختند نهايت چيزي كه از افتخارات او وجود داشت اينكه پسر عموي رسول الله(ص) شوهر دختر او و پدر نواده اوست غير از اينها همه چيز فراموش شد و از سوي قريش كينه‌اي عليه او صورت گرفت كه نسبت به هيچ كس وجود نداشت.

در همين حال ملاحظه مي‌كنيم كه موقعيت علي(ع) را به جايي رساندند كه عثمان به او مي‌گويد: "اي علي! تو از مروان‌ابن‌حكم نزد من بهتر نيستي " و خود حضرت مي‌فرمايد: "من از بعد از رحلت پيامبر هميشه مظلوم بوده‌ام " و نيز امام باقر(ع) درباره موقعيت حضرت پس از رحلت فرمود: "بين تمام هواداران امام در عراق كمتر از پنجاه نفر معرفت حقيقي نسبت به او داشتند. "

جانسوزتر از همه آنكه وقتي ابن‌ابي‌الحديد از استاد خود مي‌پرسد كه چگونه علي(ع) در مدت 25 سال توانست جان سالم به در برد. استاد گفت: اگر نبود كه او بيني خود را بر خاك ماليد و صورت خود را بر خاك نهاد، كشته مي‌شد. او خود را از حضور (در عرصه اجتماع و سياست) بازداشت و مشغول عبادت شد، در قرآن نظر مي‌كرد، او از موضع اول خود (در حيات پيامبر) دست برداشت، شمشير را به فراموشي سپرد... . او خود را سياح در زمين و راهب در كوه‌ها نشان داد و حتي خلفا را اطاعت مي‌كرد... آنها نيز او را رها كرده و درباره او سكوت كردند... و انگيزه‌اي نداشتند تا او را بكشند و اگر غير از اين بود كشته مي‌شد.

سيماي تغيير ارزش‌هاي الهي در سخنان علي(ع)

اميرمؤمنان علي(ع) وضعيت حاكم بر جامعه را پس از 25 سال شديداً نيازمند اصلاح مي‌داند و بايد آنان كه بر اساس ارزش‌هاي جاهلي حاكميت و ولايت يافته‌اند كنار گذارده شوند و افرادي با معيارهاي الهي برگزيده شوند لذا در روز دوم خلافت خويش در سخناني فرمود: "بدانيد-كه روزگار- دگرباره شما را در بوته آزمايش ريخت، مانند روزي كه خدا، پيامبر شما را برانگيخت به خدايي كه او را به راستي مبعوث فرمود، به هم خواهيد درآميخت و چون دانه كه در غربال ريزند يا غذاي داخل ديگ هنگام جوشش زير و رو خواهيد شد آنچنان كه افراد بالا، پايين و پايين بالا قرار خواهند گرفت، آنانكه در اسلام به راستي سبقت داشتند، ولي كنار زده شده بودند سركار خواهند آمد و كساني كه با ترفند و نيرنگ خود را پيش انداخته بودند، عقب زده مي‌شوند... " و در ترسيم شرايط حاكم فرمود: "جهاني تيره است- و بلا بر همگان چيره- بلايي كه پيران در آن فرسوده شوند و خردسالان پير و ديندار تا ديدار پروردگار در چنگال رنج اسير " و نيز فرمود: "مردم! ما در روزگاري ستيزنده و ستمكار و زمانه‌اي ناسپاس كه نيكوكار در آن بدكار به شمار آيد و جفا پيشه در آن سركشي افزايد به سر مي‌بريم، از آنچه دانستيم سود نمي‌بريم و آنچه را نمي‌دانيم نمي‌پرسيم و از بلايي تا بر سرمان نيامده نمي‌ترسيم. " آن حضرت حاكميت احكام جاهليت و گرايش به بدويت و اينكه از اسلام جز نامي باقي نمانده است را با صراحت اين چنين بيان مي‌نمايد: "زنهار كه اينك دست از رشته طاعت كشيده‌ايد و با احكام جاهليت بر دژ الهي كه فراگردتان كشيده شده است شكاف وارد آورديد. در حاليكه خداوند سبحان جماعت متحد اين امت را با اين رشته همبستگي پيوندشان داد تا در سايه‌اش آرام گيرند و در پناهش بياسايند، نعمتي كه هيچ آفريده‌اي بهايش را نمي‌يابد كه از هر بهايي برتر و از هر منزلتي گرانقدرتر است. و بدانيد كه شما پس از هجرت- و ادب آموختن از شريعت- به خوي باديه‌نشيني بازگشتيد و پس از پيوند دوستي دسته دسته شديد. با اسلام جز به نام آن بستگي نداريد و از ايمان جز نشان آن را نمي‌شناسيد. "

تكيه بر نااهلان و انزواي صالحان كه پيشتر نيز بدان اشارت رفت در سخن حضرت اين‌گونه آمده است: "و چون خدا فرستاده خويش را نزد خويش برد، گروهي به قهقرا بازگشتند و با پيمودن راه‌هاي گوناگون به گمراهي رسيدند. و به دوستاني كه خود گزيدند پيوستند و از خويشاوند گسستند، از وسيلتي كه به دوستي آن مأمور بودند جدا افتادند و بنيان را از بن بركندند و در جاي ديگر بنا نهادند اينان معادن هرگونه گناهند و هر فتنه‌جو را درگاه و پناه " و همچنين فرمود: "چون او- حضرت محمد(ص)- به سوي خدا رفت، مسلمانان پس از وي در كار حكومت به هم افتادند- و دست ستيز گشادند- و به خدا در دلم نمي‌گذشت و به خاطرم نمي‌رسيد كه عرب، خلافت را پس از پيامبر(ص) از خاندان او برآرد، يا مرا پس از وي از عهده‌دار شدن آن باز دارد. "

2. شبهه‌ها و فتنه‌ها در زمان حكومت حضرت علي(ع)

از جمله فتنه‌هايي كه از پيش در برابر خلافت حضرت علي(ع) برنامه‌ريزي شده بود طراحي و تمهيداتي بود كه طلحه، زبير و سعد بن ‌ابي‌وقاص كه داعيه خلافت داشتند براي جانشيني عثمان انجام داده بودند.

عدم آمادگي جامعه، نيز از عللي است كه بايد مورد توجه قرار داد يعني چنانكه گذشت جامعه‌اي كه به مرور زمان ارزش‌هايش تغيير يافته و به جامعه جاهلي نزديك شده بود و معيارهاي ارزشي حاكم بر مردم بيشتر در جهت كسب مال و غنائم و زمين و ... و اشرافي‌گري جاهلي بود حاكميت فضايل و ارزش‌هاي راستين و عدالت علوي را برنمي‌تافت چنانكه خود آن حضرت فرمود:

"اگر بخواهد جامعه را به گونه اي تربيت كند كه در زمان رسول الله(ص) بود تنها خواهد ماند " و در پاسخ كساني كه براي دعوت او به پذيرش خلافت آمده‌اند فرمود: "از من دست برداريد و ديگري جز مرا بطلبيد، كه روي به كاري داريم كه چهره‌ها و رنگ‌هاي گوناگون دارد. نه دل‌ها را در برابر آن طاقت شكيبايي است و نه عقل‌ها را تاب تحمل. "

هنگامي كه اميرالمؤمنين(ع) بر سر كار آمد اين انحرافات و مشكلات در حد گسترده‌اي به عنوان يك مانع و مشكل اساسي بر سر راه او قرار گرفت و او را كه قصد احياي دوران پيامبر(ص) را داشت با زحمات فراواني روبرو كرد تا جايي كه پس از چهار سال و اندي در محراب عبادت به شهادت رساند، ما ضمن بررسي اين مشكلات، موضع آن حضرت را در مبارزه با آنها بيان خواهيم كرد.

1. مشكلات موجود در راه تحقق عدالت اقتصادي

يكي از مشكلات اساسي امام، كه جنگ جمل يكي از نتايج عملي آن بود چيزي است كه با عنوان فوق مي‌توان آن را نشان داد. از زماني كه مهاجرين بر انصار برتري يافتند و اموال بيت‌المال بر اساس اهميت خانواده‌هاي عرب تقسيم گرديد و صحابه‌اي كه زودتر ايمان آورده بودند سهم بيشتري دريافت كردند-در حالي كه هيچ وجه شرعي نداشت- اين مشكل آغاز شد.

امام كه معتقد بود اين‌گونه برخوردها تبعيض و خلاف قرآن است بناي مخالفت با آنها را گذاشت، در اين راه براي او مشكلاتي پديد آوردند و علي‌رغم توصيه گروهي از اصحاب، بر ملاحظه اشراف عرب در برابر عجم و موالي و... حضرت علي(ع) آن را نپذيرفت.

اين مشكلات به قدري گسترده بود كه امام مجبور شد تا در اين باره با اصحاب رسول خدا(ص) سخن بگويد. اصحابي كه مي پنداشتند چون زودتر از ديگران ايمان آورده‌اند بايد سهم بيشتري دريافت كنند، امام خطاب به آنان فرمود: "اي گروه مهاجر و انصار! آيا با اسلام خود بر خدا و رسول منت مي‌گذاريد؟ " و با استدلال بر قرآن مي‌فرمايد: "مشي او چنين است كه كسي را جز به تقوا بر ديگران برتري نخواهد داد " در پاسخ به طلحه و زبير كه از او مي‌خواهند او نيز همچون عمر بعضي را بر بعضي برتري دهد فرياد مي‌زند: "افسّنه رسول الله اولي بالاتباع ام سنه عمر " و وقتي مخالفت صريح امام را ديدند راهي مكه شدند تا رو در روي امام بايستند و بدين صورت نطفه جنگ جمل شكل گرفت.

2. مشكل تبعيض نژادي

مسائل مربوط به نژاد از وقتي در دنياي اسلام آغاز شد كه در زمان خليفه دوم كشورهاي ايران و شامات بر عرب‌ها مفتوح شد و برده‌‌هاي ايراني و رومي به داخل حوزه اسلامي آورده شدند قضيه تبعيض نژادي در جامعه اسلامي به عنوان يك مسئله از سنت‌هاي خليفه باقي ماند كه حضرت مي‌بايست آن را نيز اصلاح نمايد.

يعقوبي مي‌گويد: علي(ع) اموال را ميان مردم به شكل مساوي تقسيم مي‌كرد و به موالي-بردگان عجم آزاد شده- به همان اندازه داد كه به عرب‌ها مي‌داد، وقتي علت را پرسيدند فرمود "در كتاب خدا فرزندان اسماعيل بر اسحاق برتري ندارند " ابن‌دأب از ام‌هاني خواهر علي(ع) نقل مي‌كند كه پس از آگاهي از تساوي حقوق خود و كنيز خويش، با عصبانيت نزد امام رفت و گفت: بايد به او پول بيشتري بدهد اما حضرت فرمود: "در قرآن برتري عرب بر عجم را نيافته است. "

حضرت در بياني ديگر فرمود: "حضرت آدم نه غلام به دنيا آورده و نه كنيز، بندگان خدا همه آزادند. اكنون مالي نزد من است و من بين سياه و سفيد فرقي نخواهم گذاشت و آن را به گونه مساوي تقسيم خواهم كرد. "

3. مشكل انحراف ديني

يكي ديگر از مسائلي كه مشكل بزرگي بر سر راه اصلاح جامعه اسلامي در زمان روي كارآمدن اميرالمؤمنين وجود داشت اين بود كه بعضي انحرافات ديني به عنوان يك امر ديني در ميان مردم مقبول بود.

نمونه اين انحرافات كه امام با آن درگير مي‌شود اين است كه عده‌اي با وجود قرآن و سنت براي خود حق تشريع قائل بوده و خود در حل مسائل رأي مستقل مي‌دهند. مسئله حق تشريع قائل شدن و در مرحله بعد باور و پذيرش مردم-كه اين كارها جنبه شرعي دارد- بسياري از مفاسد را به دنبال داشت.

از ديگر انحرافات ديني اين است كه كارهاي خليفه اول و دوم براي مردم به صورت سنت شرعي و ديني در آمد و در قالب الگو و عملي صحيح براي مردم تلقي شد. عثمان صريحاً سنت را شامل عمل پيامبر(ص) و اعمال ابوبكر و عمر مي‌دانست. و مردم نماز تراويح كه از جانب خليفه دوم قرار داده شده است را به عنوان سنت وي تلقي مي‌كنند و به عنوان يك سنت شرعي به آن عمل مي‌كنند.

از جمله مطالبي كه زمينه انحراف ديني را گسترش مي‌داد دروغ‌گويي در حديث و نقل مطالب كذب از پيامبر(ص) بوده است. چنانچه پيامبر(ص) در زمان خود سعي در جلوگيري از اشاعه دروغ داشتند.

زمينه ديگري كه بستر بسياري از انحرافات گرديد جلوگيري از نقل و روايت و كتابت حديث بود كه در زمان خلفاي سه‌گانه اعمال مي‌شد و چنانچه رشيدرضا گفته اين مسئله ضربه بسيار بزرگ و جبران‌ناپذيري به فرهنگ اسلامي زده است و اين نهي در كتابت به صورت يك سنت براي ديگران درآمد تا جايي كه برخي از اصحاب بعضي از احاديث مكتوب خويش را سوزاندند يا بعضي حتي از نقل حديث خودداري كردند. اين در حالي است كه از خود پيامبر(ص) رواياتي نقل گرديده كه حديث را بنويسند.

4. مشكل فساد داخلي

چنانكه گذشت، عمده توجه خلفا به فتوحات و گسترش حوزه خلافت و حوزه جغرافيايي اسلام معطوف بود و مسائل داخلي جامعه و اصلاح آن مورد نسيان و فراموشي قرار گرفته بود امام علي(ع) وضع داخلي را اين‌گونه ترسيم مي‌نمايد: "آگاه باشيد كه وضعيت امروز شما همانند روزي است كه خداوند پيامبرش را مبعوث كرد " و در كلامي ديگر مي‌فرمايد: "آگاه باشيد كه شما بعد از آنكه هجرت كرديد دوباره اعرابي شديد-به جاهليت بازگشتيد- و بعد از وحدت دو مرتبه متفرق شديد، شما رابطه‌تان با اسلام جز به اسم نيست و شناختتان نسب به ايمان جز به ظاهر نيست شما بند اسلام را گسستيد، حدود الهي را تعطيل كرديد و احكام او را از بين برديد. "

در كلام ديگري مي‌فرمايد: "خداوند شما را رحمت كند بدانيد شرايط زماني شما به‌گونه‌اي است كه گويندگان حق اندك هستند، زبان‌هاي صدق خاموشند ملازمان حق ذليل و خوار بوده و مردمان همه به عصيان و گناه رو آورده‌اند " و امام در ضمن تحليل جنگ‌هاي داخلي خود با مفسدين مي‌فرمايد: "امروز وضعيت ما به گونه‌اي شده كه با برادران مسلمان خود در حال جنگ هستيم چرا كه گمراهي و كجي و شبهه و تأويلات ناصحيح در اسلام وارد شده است. "

مشكلات امام علي(ع) در مسير اصلاحات و تلاش‌هاي حضرت در اين زمينه

اگر بين دوره بيست و پنج ساله پس از پيامبر و پنج ساله خلافت اميرالمؤمنين مقايسه‌اي صورت گيرد به راحتي مي‌توان اين نكته را درك كرد كه امام در جهت اصلاح وضع داخلي بوده است.

تلاش‌هاي امام براي اصلاح جامعه دو گونه‌ است: 1. مواضع اصلاحي از راه تبيين حقايق الهي؛ 2. جنگ با مفسدين.

از جمله كارهاي امام در از بين بردن مفاسد، سخنراني‌ها، خطبه‌ها، نامه‌ها و كلمات قصار گسترده‌اي است كه در تشويق مردم بر تقوا و نفي دنياطلبي ايراد شده است. با نگاهي به نهج‌البلاغه كه تنها قسمتي از سخنان امام است ملاحظه مي‌كنيم كه درصد بسياري از خطبه‌ها و نامه‌ها در تعريف دنيا و آخرت، بيان صفات متقين و منافقين و امر مردم به اطاعت از قرآن و سنت مي‌باشد و اين مقدار سخن در باب تقوا كه از حد عادي بسيار فراتر است به خوبي نقش امام را در زدودن مفاسد نشان مي‌دهد. امام(ع) در بيان نقش خود در اصلاح امور مي‌فرمايد: "آيا من به وزنه سنگين، قرآن، در ميان شما عمل نكرده و وزنه كوچك، عترت، را در ميان شما نمي‌گذارم؟ من پرچم ايمان را در ميان شما استوار كرده، شما را بر حدود حلال و حرام آگاه كردم، با عدالت خويش لباس سلامت را بر شما پوشانده و با گفتار و كردار خود امور خير و معروف را در ميان شما گستراندم، من به شما فضايل اخلاق را نشان دادم.

همچنين امام(ع) حاضر نشد در مسئله عدالت اقتصادي، سخنان بعضي مصلحت‌انديشان كه مي‌گفتند علي بايد بيشتر مراقب اشراف باشد را بپذيرد. او ضمن جمله‌اي فرمود: "آيا پيروزي را با ظلم به كساني كه زمام امورشان به دست من افتاده است به دست آورم؟

هنگامي كه مشاهده مي‌كند عده‌اي به جهت عدم اعراب‌گذاري قرآن آن را به غلط مي‌خوانند و امكان دارد اين مسئله كم كم به تحريف قرآن منجر شود ابو الاسود دئلي را صدا زده و علم نحو به او ياد مي‌دهد تا قرآن محفوظ بماند و هنگامي كه ملاحظه مي‌كند ديگران از نقل احاديث جلوگيري كرده و اين مطلب ضربه محكمي به فرهنگ اسلامي زده و باعث فراموشي سيره پيامبر(ص) مي‌شود. خود به نقل حديث مي‌پردازد و امر به نوشتن آن مي‌كند.

حضرت امير(ع) هرگاه احساس مي‌كند حقي باطل و معروفي منكر گرديده است در برابر آن قيام نموده و آن را بر نمي‌تابد لذا هنگامي كه از حسن بصري راجع به علي(ع) پرسيده مي‌شود، در بيان مهمترين صفت امام، ويژگي اصلاح امور را ياد مي‌كند و مي‌گويد: "او راه را به مردم نشان داده و دين را هنگامي كه انحراف و كجي دچار آن شده بود استوار و مستقيم كرد. "

بعضي از كوفيان ضمن شعري خطاب به علي(ع) چنين سرودند:

اَوضحتَ مِنْ دينِنا ما كانَ مُشْتَبِهاً

جَزاكَ رَبَّكَ عَنا فيهِ اِحساناً

آنچه از دين را كه بر ما مشتبه بود واضح كردي، خداوند جزاي خير از طرف ما به تو بدهد.

چون بررسي فتنه‌ها و جنگ‌هاي معروف در زمان خلافت آن حضرت كه در بيان رسول مكرم اسلام(ص) نيز به آن اشارت رفت كما بيش بر همگان روشن است و موجب طولاني شدن مقاله خواهد شد از ذكر اين قسمت-جنگ با مفسدين- خودداري نموده و علاقمندان را به كتب سيره و زندگاني آن امام همام ارجاع مي‌دهيم.

اما از آنجا كه سيره سياسي كه به دست اميرمؤمنان علي(ع) شكل گرفت الگوي ما در تشكيل جمهوري اسلامي مي‌باشد، ذكر شبهه‌ها و فتنه‌هايي كه در راه تحقق اين حكومت به وجود آمد- با توجه به فتنه‌هاي مخالفان در زمان علي(ع)- مي‌تواند الهام‌بخش و راهگشا باشد.

توطئه‌هاي حمايت از رژيم بختيار، كنفرانس گوادلوپ، كودتاي نظامي به فرماندهي ژنرال هايزر و كودتاي نوژه در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي و پس از آن، همچنين حمله نظامي آمريكا به طبس براي آزادي جاسوسان آمريكايي و تحميل جنگ به وسيله عراق و پشتيباني همه جانبه از او، تحريم اقتصادي و نظامي ايران، حمله به هواپيماي مسافربري ايران و ... از جمله برنامه‌هاي استكبار جهاني(قاسطين) بر عليه انقلاب اسلامي مي‌باشد.

همچنين انفجار حزب جمهوري اسلامي و ترور شهيدان مطهري، مفتح، رجائي، باهنر، شهداي محراب و ... تجزيه‌طلبي و ايجاد ناامني و كشمكش‌هاي قومي و ... از جمله حركت‌هايي هستند كه مارقين بر عليه شكل‌گيري جمهوري اسلامي انجام دادند. و ناكثين، طلحه و زبيرهاي زمانند كه عدالت اسلامي را بر نتافتند و به دنياطلبي مشغول شدند و ... پس بر ماست تا با تشخيص صحيح و به موقع براي حفظ اصول و دستاوردهاي انقلاب اسلامي كه با خون هزاران شهيد آبياري گرديده است بكوشيم و چون علي(ع) با قاسطين، ناكثين و مارقين مبارزه كنيم.

نتيجه‌گيري

مهمترين چيزي كه بايد از تاريخ صدر اسلام و خصوصاً زمان خلافت امام علي(ع) و شبهه‌ها و فتنه‌هاي موجود در حكومت چند ساله حضرت اميرمؤمنان علي(ع) كه بي‌مشابهت با شرايط كنوني حاكم بر جامعه ما نيست عبرت آموخت اين است كه وقايع، مولود شرايطند، در بستر مناسب است كه حوادث رخ مي‌نمايند و تا زمينه مساعد براي كاري فراهم نباشد آن امر تحقق نخواهد يافت. لذا آنچه زمينه‌ساز اغلب فتنه‌ها در جامعه است تبديل ارزش‌ها به ضدارزش‌هاست. اين امر به دست هر كسي كه تحقق يابد حركتي ناميمون و تلاشي شيطاني است و بر همگان لازم است از ايجاد استحاله فرهنگي احتراز و جلوگيري كنند و چنانكه مي‌دانيم آن با حاكميت فرهنگي غيرديني با همه مباني، لوازم و خاستگاه‌هايش شكل مي‌گيرد.

همچنين براي حفظ اسلام و انقلاب بايد بدون هرگونه ملاحظه، سه گروهي كه در بيان تابناك رسول مكرم اسلام(ص) به صورت كلي آسيب‌شناسي گرديده است و ظاهراً جاي پاي آنها را در همه انقلاب‌ها، حركت‌ها و گرايش‌هاي جمعي مذهبي مي‌توان يافت، رديابي كنيم و سنت فكري و عملكرد آنان را تخطئه نماييم و از دستيابي آنان به اهداف ناصواب و پليدشان بكوشيم و از مماشات و تساهل بر سر اصول و مباني با گروه‌هايي كه به هر قيمتي به دنبال مطامع ناجوانمردانه خويشند حذر كنيم. نحوه برخورد با گروه و دسته‌اي كه پيمان شكستند- ناكثين- با آنكه به جمهوري اسلامي رأي دادند و در روند پيروزي به سهم خويش مشاركت داشتند اما چون به دنبال نام و نان بودند وقتي به اغراض مادي خويش نرسيدند بر عليه انقلاب و حركت عمومي مردم شوريدند و با آنان عملاً وارد جنگ شدند.

گروه ديگر كه از ابتدا نيز اعتقادي به اسلام و انقلاب برخاسته از متن توده‌ها و دستيابي به حكومت ديني و مردم‌سالار نداشتند و پيروان داخلي آنها كه تنها به منافع شخصي و گروهي، رياست و وزارت، وكالت و مدير كلي و... مي‌انديشيدند و همراهي مقطعي برخي از آنها با انقلاب و مردم، منافقانه و سودجويانه بود- قاسطين- و چنين افرادي كه براي احراز پست و مقام، حريص و براي به دست آوردن آن برنامه‌ريزي مي‌كنند و متأسفانه در جامعه كنوني هم كم نيستند، بايد به بيان حضرت اميرمؤمنان، مبغوضترين افراد براي احراز پست‌ها و رياست‌ها باشند اينان همان معاويه‌ها و عمروعاص‌هاي زمانه‌اند كه بايد با اقدام انقلابي مسئولان صديق و خدوم كشور و جوانان خداجوي و بسيجي و جامعه اسلامي، با بصيرت و آگاهي و رعايت انصاف و به دور از هرگونه افراط و تفريط و در چارچوب قانون اساسي كشور اسلامي و با تشكيل هيئت‌هاي صالحه و با هماهنگي دستگاه‌ها و مسئولان پاكباخته انقلاب، طرد و حذف گردند. گروه سوم، متعصبان خشك مقدس و منافقانند كه روح اسلام را فداي ظواهر و حقيقت را قرباني مصلحت‌هاي پنداري خويش مي‌نمايند و از تشخيص حق ناتوانند و كارهايشان از هرگونه بصيرت و بينش به دور است و ابزاري در دست دشمنان انقلاب و يا سد راهي براي نيل به اهداف انقلابند- مارقين- با افشاگري‌هاي صادقانه كنار گذارده شوند.

منبع: ماهنامه آموزشي، اطلاع رساني معارف - شماره 39