ژورناليسم حرفه اي

تز روزنامه نگاري حرفه اي اكنون مانيفستِ يك مبارزه پنهان سياسي با انقلاب اسلامي است. وجود و بقاي انقلاب به دين و دينداري مردم رجوع دارد؛ پس هر چه بتواند انسان را به غفلت بكشاند مي تواند اسباب يك مبارزه سياسي با انقلاب اسلامي واقع شود.
نشريات جديدي كه اين روزها از هر گوشه و كنار مي رويند ريشه در خاك واحدي دارند و آن "ژورناليسم حرفه اي " است.
مشخصه اصلي ژورناليسم حرفه اي آن است كه خود را به سخيف ترين گرايش ها و سليقه هاي روز فروخته است و روي به ابتذال آورده و براي جلب مشتري دست به همان كارهايي مي زند كه پاتوق هاي كنار خياباني مي زنند:
" گزارش هاي داغ، مصاحبه هاي تنوري، دانستنيهاي سرپايي، اطلاعات ساندويچي، تيترهاي بودار، جدول هاي خوشمزه، مسابقات هوس انگيز... و خلاصه انواع مطالب براي انواع سليقه ها! "
ژورناليسم حرفه اي ناگزير است كه بنيان كار خويش را بر ضعف هاي بشر امروز بگذارد و از ترشح بزاق خوانندگان ارتزاق كند، و حتي اگر اجازه دهند هيچ ممانعتي براي سوء استفاده از غرايز جنسي مردان و هوس جلوه فروشي در زنان، سر راه خويش نمي بيند و خود را به آب و آتش مي زند تا راهي به قلب هاي مريض پيدا كند و نقبي به جيب ها بزند.
عموم انسان ها ميان منطق حس و منطق عقل و منطق دين كه مبتني بر فطرت است سرگردانند و اين سرگرداني، قلمرو حاكميت ليبراليسم است. طبيعت انسان در وهله اول متمايل است به آب و رنگ و تنوع و نيست انگاري، و حرفه اي ها تله خويش را درست در همين جا مي گسترانند، و البته فراتر از هرچيز، اين مقتضاي تمدن غرب است كه بشر امروز از هر كار تلقي سودانگارانه و تاجرمآبانه دارد. با اين طرز تلقي، كار مطبوعاتي متكي بر بازار سنجي است و روزنامه نگاران حرفه اي پيش از هر چيز بايد از يك شمّ تجارتي برخوردار باشند.
باز هم اگر اين نشريات با توسل به اين جاذبه هاي سخيف فقط مشكل سود دهي و تيراژ خود را حل مي كردند حرفي نبود، ولي كار به همين جا ختم نمي شود. تز روزنامه نگاري حرفه اي اكنون مانيفستِ يك مبارزه پنهان سياسي با انقلاب اسلامي است. وجود و بقاي انقلاب به دين و دينداري مردم رجوع دارد؛ پس هر چه بتواند انسان را به غفلت بكشاند مي تواند اسباب يك مبارزه سياسي با انقلاب اسلامي واقع شود:
از عكس هاي فوتباليست هاي حرفه اي در آدامس هاي بادكنكي گرفته تا دانستني هاي عملي، ديدني هاي توريستي... رمان هاي عشقي و پليسي و ايدئولوژي هاي سياسي، يعني هر چه بتواند بنيان دينداري را سُست كند، في نفسه مي تواند در خدمت مبارزه با انقلاب اسلامي كه بر اصل " عينيتِ ديانت و سياست " استوار است واقع شود. بنابراين، غرب براي مبارزه با انقلاب لازم نيست كه حتماً روي به مقابله سياسي و نظامي بياورد؛ همه چيز، مشروط بر آنكه بتواند مردمان را از دين غافل كند، يك سلاح سياسي است.
تز روزنامه نگاري حرفه اي يا " حرفه اي كاري " چنين توصيه مي كند:
بايد حرفه اي نوشت، بايد در نشريه به همه جريان ها به يك اندازه سهم داد، بايد همه جريان ها را وارد گود كرد تا نشريه تيراژ پيدا كند، به سود دهي برسد و از ورشكستگي نجات پيدا كند. بايد از همه كس و همه چيز بنويسيد.
كاري به محتوا نداشته باشيد. براي يك روزنامه نگار نبايد بين آمريكا و آفريقاي مظلوم، بين صهيونيسم و فلسطين، بين تئاتريست هاي مذهبي و غير مذهبي، بين شاعران مسلمان و لائيك... فرقي وجود داشته باشد؛ هر چه بتواند فروش داشته باشد و جنجال برپا كند مغتنم است.
تيراژ و سود دهي بزرگ ترين معضل نشريات كنوني است و پُر روشن است كه كمتر صاحب امتيازي مي تواند در برابر اين استدلال حسابگرانه تاب بياورد و تسليم نشود. اگر نشريه اي خود را فقط در برابر ميزان فروش متعهد بداند، بدون ترديد كارش به آنجا خواهد كشيد كه هر تعهدي را جز اين نفي كند.
بنابراين، وقتي صاحب امتياز نشريه اي در برابر اين تز تسليم شد و كار را به حرفه اي ها (!) سپرد، خواهد ديد كه رفته رفته نشريه اي چون " مفيد " كه با صداقت براي كودكان انتشار مي يافت به نشريه اي چون " آدينه " و يا " دنياي سخن " - كه اكنون زاد و ولد كرده و تكثير شده اند ـ تبديل مي شود. صاحب امتياز نشريه " مفيد "، اگر چه خيلي زود حيله حرفه اي ها را در نيافت، اما بالأخره فهميد و كنار كشيد.
شعار " برخورد باز و آزاد " را ظاهراً ژورناليست هاي حرفه اي مي دهند، اما وقتي خرشان از پل گذشت اين طرفي ها را ديگر به بازي نمي گيرند و حتي مطالب مجله را تا چند شماره آماده نگاه مي دارند تا در برابر پرسش ها نيز جواب داشته باشند. دموكراسي شعار آزادي مي دهد، اما در عمل، با نهان روشي و سيستم هاي كاملاً مخفي جاسوسي و شبكه هاي گسترده تبليغاتي اجازه نمي دهد كه احدالناس آزادانه بينديشد و آزادانه انتخاب كند. ولي ما شعار ولايت مي دهيم، اما در عمل طوري رفتار مي كنيم كه آنها شعارش را مي دهند.
اكنون بسياري از صاحب امتيازها با تز روزنامه نگاري حرفه اي فريفته شده اند و بسياري از نشريه ها به دست حرفه اي كارها (!) افتاده است و بزرگ تر هايشان به كوچكترها توصيه مي كنند:
راه ما براي نفوذ در مطبوعات هموارتر از هر روز ديگري است، اما در نظر داشته باش كه راهِ هموار، هوشياري و مراقبت مي خواهد. براي پايدار كردن نفوذت بايد به اين امور توجه داشته باشي. رابطه عاطفي و پيوند دوستي با صاحب امتياز را بيش ازپيش تقويت كن. من با اين شيوه توانسته ام با صاحب امتيازهاي سه نشريه هفتگي تا مرز رابطه خانوادگي پيش بروم.
پول عامل تعيين كننده اي است و تا كنون توانسته بسياري از ايدئولوژي ها را در قلب صاحبانش بي رنگ كند. پيش از هر چيز سهم ماهيانه صاحب امتياز را پرداخت كن. تجربه فلان نشريه به ما ثابت كرد كه خيلي ها را مي توان با پول خريد. همه صاحب امتيازها تا قبل از انتشار مجله دلشان براي فرهنگ كشورشان مي سوزد، اما اولين پارتي حواله كاغذ وزارت ارشاد كه دستشان رسيد و تفاوت قيمت دولتي با بازار آزاد را كه لمس كردند (!) همه چيز يادشان مي رود. به كادرهايي كه تربيت مي كني تز " حرفه اي كاري " را بياموز.
من با همين تز توانسته ام بسياري از روزنامه نگاراني را كه بعد از انقلاب وارد معركه شده اند به آدم هايي لائيك تبديل كنم و فلاني ها را كه مي شناسي به استخدام نشريه اي در آورم كه صاحب امتيازش يك روحاني است...
نويسنده: سيد مرتضي آويني