IRNON.com
آشنايي با وظايف و اختيارات رئيس جمهور
 

محتويات سوگند رياست جمهوري بيان كننده نقش حساس و مهمي است كه وي در پاسداري از قانون اساسي، حفظ نظام و دين و ميهن، تضمين حقوق و آزاديهاي مردم وحراست از استقلال كشور بايد داشته باشد.


 

محتويات سوگند رياست جمهوري بيان كننده نقش حساس و مهمي است كه وي در پاسداري از قانون اساسي، حفظ نظام و دين و ميهن، تضمين حقوق و آزاديهاي مردم وحراست از استقلال كشور بايد داشته باشد.اين تكاليف سنگين مستلزم اختيارات فراواني است كه رئيس جمهور نيازمند آن مي‏باشد تا بتواند تكاليف فوق را انجام دهد.در قانون اساسي 1358، رئيس جمهور با داشتن شرايط ويژه (مذهبي، ملي، سياسي، اخلاقي و اجتماعي) انتخاب مردمي و تأييد رهبري موقعيت سياسي و اجتماعي ممتازي داشت. اما علي رغم آن، يا فاقد اختيارات لازم بود و يا آنكه اقتدارات محدودش، در تنازع ناشي از عدم تمركز قوه مجريه، در جريان عمل كم اثر و كم نتيجه مي‏شد.
پس از تحولات و تغييرات قانون اساسي در سال 1368، اقتدارات رئيس جمهور به نحو چشمگيري افزايش يافته است، تا جايي كه اينك، براي ايفاي نقشهاي سياسي
محوله داراي ابتكار عمل مؤثر مي‏باشد.به بررسي آنها مي‏پردازيم:

بند اول ـ وظايف رئيس جمهور در اداره عاليه كشور
اول ـ مسؤوليت اجراي قانون اساسي
.قانون اساسي به دو لحاظ حائز اهميت است:
يكي آن كه، اساس و شالوده نظام، در كليه شؤون كشور در آن ترسيم و مقرر مي‏گردد و صلاحيتها به موجب آن سازماندهي مي‏شود؛ ديگر آن كه، تعيين كننده حقوق و تكاليفي است كه يك طرف آن حاكم پر اقتدار و طرف ديگر آن افراد نوعا ضعيف قرار دارند.
اين قانون آفريننده همه صلاحيتها و ما فوق مقاماتي است كه بر اساس آن به وجود آمده‏اند و از طرف ديگر، بيان كننده حقوق ملتي است كه براي زمامداران لازم الاطاعه
مي‏باشد. قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، علاوه بر آن كه حقوق ملت و نظم زمامداري را بيان مي‏نمايد، حاوي قواعد مربوط به نظام اسلامي، عدالت اجتماعي، همبستگي ملي،الگوي فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و سياسي و همچنين اصول امنيت قضايي و آزاديهاي فردي و اجتماعي است.بنابراين، اطاعت از اين قانون عام المنفعه بر همگان لازم است.اجراي صحيح اين قانون فراگير و بنيادين را فقط از طريق نظارت منظم اصولي مي‏توان تضمين نمود.

قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، براي پاسداري از اين قانون، از نظر تقنيني واجرايي، قائل به تفكيك شده است:
ـ پاسداري تقنيني بر عهده شوراي نگهبان است كه از طريق نظارت بر مصوبات مجلس شوراي اسلامي در مطابقت آنها با شرع و قانون اساسي اقدام مي‏نمايد. (1)
ـ پاسداري اجرايي، تحت عنوان «مسؤوليت اجراي قانون اساسي» بر عهده رئيس جمهور قرار گرفته است. (2)

زمينه اوليه سپردن مسؤوليت اجرايي قانون اساسي را به رئيس جمهور، مي‏توان در اصل هفتاد و پنجم پيش‏نويس قانون اساسي (3) مشاهده نمود كه وي را بالاترين مقام رسمي كشور پيش‏بيني نموده بود.در يك نظاره تطبيقي، به نظر مي‏رسد كه اصل مذكور مقتبس از ماده پنجم قانون اساسي 1958 فرانسه باشد كه اعلام مي‏دارد: «رئيس جمهور مراقب اجراي قانون اساسي است» (4).اما پس از تصويب اصل يكصد و سيزدهم، رئيس جمهور «پس از مقام رهبري» عاليترين مقام رسمي كشور است.با اين ترتيب و با توجه به مقام عالي رهبري، نمي‏توان از وي مسؤوليت تمام عيار اجراي قانون اساسي را متوقع بود.با وجود اين، براي اين مسؤوليت دلايل توجيهي قابل قبولي وجود دارد.

رئيس جمهور:
1 ـ نماينده منتخب و مستقيم مردم و يكي از مظاهر برجسته حاكميت ملي است (اصل 114) ؛
2 ـ عاليترين مقام رسمي كشور پس از مقام رهبري است (اصل 113) ؛
3 ـ مورد تأييد مقام رهبري است (اصل 110 «9») ؛
4 ـ رئيس قوه مجريه است (اصل 133) .
با اين ترتيب، مي‏توان وي را پس از رهبري، مناسبترين مقام براي ايفاي وظيفه «مسؤوليت اجراي قانون اساسي» دانست.در اجراي اصل مذكور، فصل دوم (مواد 13
تا 16) قانون تعيين حدود اختيارات و مسؤوليتهاي رياست جمهوري اسلامي ايران مصوب 22/8/1365، مقرراتي را بيان داشته است:

1 ـ «به منظور پاسداري از قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و در اجراي اصل 113 قانون اساسي، رئيس جمهور از طريق نظارت، كسب اطلاع، بازرسي، پيگيري،
بررسي و اقدامات لازم مسؤول اجراي قانون اساسي مي‏باشد» . (5)
مقررات اين ماده به رئيس جمهور امكان استفاده از ابزار و لوازم فراواني را مي‏دهد تا از طريق آنها اجراي قانون اساسي را تضمين نمايد.

2 ـ در صورت نقض و تخلف و عدم اجراي قانون اساسي، رئيس جمهور مي‏تواند به نحوي كه خود مقتضي بداند از طريق اخطار، تعقيب و ارجاع پرونده متخلفين به محاكم
قضايي اقدام كند. (6)
ـ در صورت مشاهده تخلف از قانون اساسي در دستگاههاي قدرت عمومي قانونگذار حق هشدار و اخطار به قواي سه گانه را براي رئيس جمهور قائل شده است. (7)
اين گونه اخطارها، هر چند كه اثر حقوقي چنداني را به دنبال ندارد، اما واجد ارزش سياسي و تبليغاتي مي‏باشد.در اين ارتباط، «رئيس جمهور مي‏تواند سالي يك بار آمار
موارد توقف، عدم اجراء و نقض و تخلف از قانون اساسي را با تصميمات متخذه تنظيم كند و به اطلاع مجلس شوراي اسلامي برساند» . (8) طرح اين گونه آمارها در مجلس،
زمينه را براي ارزيابي قضيه احترام به قانون اساسي فراهم مي‏سازد.پس از آن، انعكاس مذاكرات مجلس و بازتاب مطبوعاتي و اجتماعي آن بدون شك آثار ارشادي و فرهنگي خوبي را در جهت تقويت اعتقاد عمومي به اصل حاكميت قانون، خصوصا قانون اساسي (كه پشتيبان آزادي و حقوق مردم است) به جاي خواهد گذاشت. (9)
در مورد مسؤوليت رئيس جمهور در اجراي قانون اساسي چند نكته جلب توجه مي‏كند:

نكته اول: مقام رهبري عاليترين مقام رسمي كشور (10) ، ناظر بر قواي سه گانه (11) و ما فوق رئيس جمهور (12) است.سلسله مراتب سياسي مذكور و عدم امكان نظارت رئيس جمهور بر اعمال قانوني رهبر، عملا نظارت قانوني بر اجراي قانون اساسي را كه خطاب به مقام رهبري است از رئيس جمهور سلب مي‏كند و ظاهرا امر مراقبت نسبت به اجراي تمام عيار قانون اساسي را منتفي مي‏سازد.با وجود اين، مي‏توان، با استنباط از حق قانوني نظارت خبرگان رهبري بر اعمال قانوني رهبر به ضمانت اجراي مناسبي در اين خصوص دست يافت.بر اساس اصل يكصد و يازدهم: «هر گاه رهبر از انجام وظايف قانوني خود ناتوان شود يا فاقد شرايط اصول پنجم ويكصد و نهم گردد...از مقام خود بركنار خواهد شد.تشخيص اين امر بر عهده خبرگان...است» .
در اين خصوص «انجام وظايف قانوني» انتظار قانونگذار اساسي از مقام رهبري است، تا آنجا كه ناتواني از انجام آن منجر به عزل وي مي‏شود.حال، چنانچه مقام رهبري، در عين توانايي، از انجام وظايف قانوني خود سر باز زند، حكم قانوني عزل، به طريق اولي، شامل وي مي‏شود.وانگهي، چنين به نظر مي‏رسد كه خودداري رهبر از انجام وظايف قانوني، نوعي خدشه بر مديريت و تدبير و حتي عدالت كه از جمله شرايط قانوني رهبري است (13) ، وارد سازد.نظارت خبرگان رهبري در اين خصوص، مي‏تواند ملاك مناسبي در جهت اجراي قانون اساسي توسط مقام رهبري باشد.
نكته دوم: مربوط به برداشت نادرستي است كه در كشور ما از تفكيك قوا مي‏شود.لازم به ذكر است كه تفكيك قوا براي جلوگيري از تمركز قدرت در فرد يا گروه واحد مي‏باشد تا از يكه‏تازي و استبداد فردي جلوگيري شود.در تفكيك مطلق قوا هر قوه مستقلا و منحصرا به انجام وظيفه قانوني خود مي‏پردازد و قواي ديگر حق دخالت در امور اين قوه را ندارند.در تفكيك نسبي نيز هر قوه منحصرا وظيفه محوله قانوني خود را انجام مي‏دهد، بدين معني كه تقنين حق انحصاري قوه مقننه، اجراء حق انحصاري قوه مجريه و قضاوت نيز حق انحصاري قوه قضائيه است و در اين صورت، هيچ يك از قوا حق انجام وظيفه انحصاري قوه ديگر را ندارد، اما در اين تفكيك نسبي، امكان نفوذ و اقتدار قوا بر روي يكديگر وجود دارد.نمونه بارز آن حق نظارتي است كه قواي مقننه و قضائيه كشور ما بر روي قوه مجريه دارند.پس حق نظارت قوا بر روي يكديگر در نظام تفكيك قوا منتفي نيست.اگر اصل پنجاه و هفتم قانون اساسي اعلام مي‏دارد كه «اين قوا مستقل از يكديگرند» ، منظور استقلال و انحصار در انجام وظيفه است، نه نفي نظارت بر يكديگر.حال از آنجا كه همه قوا و اعضاي آن بايد از قانون اساسي تبعيت كنند،نظارت بر اين تبعيت امر لازمي است كه به هر حال فرد يا مقامي بايد اين وظيفه را بر عهده بگيرد.با توجه به مقام و موقعيت رسمي و اجتماعي برتري كه رئيس جمهور، پس از مقام رهبري بر ديگران دارد، حق نظارت وي بر تمام نهادها و مقامات قابل قبول و منطقي است.وانگهي، اگر رئيس جمهور رياست قوه مجريه را به ترتيب اصل يكصد و سيزدهم بر عهده دارد، همان اصل سمت ديگري را تحت عنوان «مسؤوليت اجراي قانون اساسي» براي وي قائل شده است و ربطي به قوه مجريه ندارد كه بخواهند به بهانه تفكيك قوا اين سمت را مخدوش كنند.به هر حال، صرفنظر از اين تحليل حقوقي،شرايط و جو سياسي قابل قادي بر كشور ما حاكم است كه رئيس جمهور را در اين رسالت اساسي با مشكل مواجه مي‏سازد كه براي رفع آن شكيبايي لازم است.

نكته سوم: رئيس جمهور، علاوه بر آنكه مسؤوليت نظارت بر اجراي قانون اساسي را بر عهده دارد، خود نيز شخصا مجري بسياري از اصول قانون اساسي است.صرفنظر از
التزام اخلاقي كه رئيس جمهور براي آن سوگند ياد كرده است (14) ، عملا موضوع مراقبت نسبت به اجراي آن اصول توسط وي منتفي است.در اين خصوص، حق قانوني ديوان عالي كشور نسبت به محاكمه و محكوميت رئيس جمهور، به خاطر تخلف وي از وظايف قانوني تا سر حد عزل توسط مقام رهبري (15) مي‏تواند ضمانت اجراي مطمئني براي اجراي صحيح قانون اساسي به شمار آيد.

نكته چهارم: با وجود آنكه قانونگذار اساسي 1358 مجموعا نظارت گسترده‏اي را براي اجراي صحيح قانون اساسي پيش‏بيني نموده، تأسيس مجمع تشخيص مصلحت نظام در تاريخ 17/11/1366 و رسميت قانوني آن در بازنگري 1368 قانون اساسي،زمينه‏ساز انحرافات مكرر از اجراي قانون اساسي، تحت عناوين «مصلحت نظام» (16) و«حل معضلات نظام» (17) مي‏باشد.اينك، اصول قانون اساسي، به موجب قانون اساسي،در يد قدرت مجمع تشخيص مصلحت نظام قرار دارد و بدين ترتيب، ديگر نمي‏توان آنرا
يك قانون برتر دانست، بلكه، زمامداران طراز اول (من جمله رئيس جمهور و شش نفر فقهاي شوراي نگهبان كه سمت پاسداري از قانون اساسي را بر عهده دارند) زير نظر
مقام رهبري قادرند اين قانون پر صلابت را با ابزار «مصلحت نظام» و «حل معضلات نظام» از صلابت بيندازند.اگر اين صلاحيت قانوني بالقوه و بالفعل مجمع تشخيص مصلحت نظام را در كنار فرهنگ رايج گريز از قانون در جامعه قرار دهيم، در تدريج زمان، اولويت يافتن زمامداران بر قانون اساسي محرز خواهد بود.اين حالت دقيقا مغاير ميثاق آغازين بنيانگذاري جمهور اسلامي مي‏باشد كه در مقدمه قانون اساسي چنين اعلام شده است:
«اكنون قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به عنوان بيانگر نهادها و مناسبات سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي جامعه، بايد راهگشاي تحكيم پايه‏هاي حكومت اسلامي و ارائه دهنده طرح نوين نظام حكومتي بر ويرانه‏هاي نظام طاغوتي قبلي گردد» .

دوم ـ در امور بين الملل
رئيس جمهور از نظر بين المللي، پس از مقام رهبري، عالي‏ترين مقام رسمي كشورمحسوب مي‏شود.به همين جهت در روابط بين المللي اختياراتي را داراست:

الف ـ امضاي قراردادهاي بين‏المللي
ارزش و اعتبار حقوقي قراردادهاي بين المللي از دو جهت مورد توجه مي‏باشد:
1 ـ در دموكراسي‏هاي حاضر، كه مبتني بر حاكميت ملي مي‏باشد، طي مراحل انعقاد قرارداد بر عهده يا با نظارت نمايندگان و مظاهر مردمي حاكميت است.بدين جهت، پس
از مذاكرات مقدماتي قوه مجريه با مقامات دولتهاي طرف قرارداد، تشخيص صواب وصلاح انعقاد آن بر عهده قوه مقننه، به عنوان مظهر قدرتمند حاكميت ملي قرار مي‏گيرد و
پس از طي ساير مراحل، به شرط امضاء نهائي قرارداد، همانند قانون لازم‏الاجراء درسطح داخلي اعتبار پيدا مي‏كند.

2 ـ اعتبار بين المللي قراردادها وقتي محقق مي‏شود كه به امضاي سران كشورهاي طرف قرارداد برسد.در نظامهاي جمهوري، رؤساي جمهور به دليل آن كه منتخب مردم هستند، در مقام مظهر حاكميت ملي، قرارداد بين‏المللي را امضاء مي‏نمايند.جهات مذكور در اصل يكصد و بيست و پنجم قانون اساسي جمهوري اسلامي بدين شرح مورد توجه قرار گرفته است:
«امضاي عهدنامه‏ها، مقاوله‏نامه‏ها، موافقت‏نامه‏ها و قراردادهاي دولت ايران با سايردولتها و همچنين امضاي پيمانهاي مربوط به اتحاديه‏هاي بين‏المللي پس از تصويب
مجلس شوراي اسلامي با رئيس جمهور يا نماينده قانوني او است» .

با توجه به اصل مذكور ملاحظه مي‏شود كه رئيس جمهور:
اولا، در مقام رياست قوه مجريه، موظف به امضاي «قانون قرارداد بين المللي»مي‏باشد؛
ثانيا، پس از تصويب مجلس، در مقام اعمال حاكميت و اقتدار ملي در روابط بين المللي، به عنوان طرف متعاهد «اصل قرارداد بين المللي» را امضاء مي‏نمايد و يا امضاي آن را به نماينده قانوني خود مي‏سپارد.در اين خصوص بايد توجه داشت كه ابتكار انعقاد با قوه مجريه است، نه قوه مقننه و تصويب آن توسط مجلس شوراي اسلامي در مقام نظارت استصوابي و صرفا به منزله صدور مجوز انعقاد مي‏باشد.بنابراين پس از تصويب مجلس، رئيس جمهور (يا نماينده قانوني وي) صلاحيت اختياري امضاء يا عدم امضاي قرارداد را خواهد داشت و از اين بابت دولت پاسخگوي مجلس نخواهد بود. (18)

ب ـ اعزام و پذيرش سفيران
روابط بين كشورها از طريق زمامداران و يا نمايندگان و مأموران آنها برقرار و تنظيم مي‏شود.در اين خصوص، رئيس كشور و به تبع آن، وزير امور خارجه به موجب قوانين داخلي و سياستهاي مدون، با توجه به ميزان علاقمندي و تفاهم متقابل، خطوط اصلي روابط كشور با هر كشور بيگانه را ترسيم مي‏نمايند و بر اين اساس، مأموران اعزامي دركشور ميزبان وظايف اجرايي لازم را بر عهده مي‏گيرند.اين مأموران به دو گروه «مأموران ديپلماتيك» (19) و «مأموران كنسولي» (20) تقسيم مي‏شوند كه به همراه كاركنان و مأموران سياسي، اداري و فني، بر اساس نظام حقوقي مشخص، وظايف خويش را انجام مي‏دهند.
سفيران، به عنوان بالاترين مقام ديپلماتيك، براي كسب پذيرش به كشورهاي پذيرنده معرفي مي‏شوند.پس از بررسي و اعلام موافقت، «استوارنامه» (21) آنان با امضاي رئيس دولت متبوع صادر و طي تشريفات رسمي به رئيس كشور ميزبان معرفي مي‏شوند.
سفيران (و نمايندگان ديپلماتيك) در مدت مأموريت خود (معمولا چهار سال) كه براي خدمت به كشور خويش در كشور بيگانه به سر مي‏برند، مأموريتهاي عديده‏اي را
دارا مي‏باشند:
ـ به عنوان واسطه (22) يادداشتها، اطلاعيه‏ها و نظرهاي كشور متبوع خود را به استحضار كشور ميزبان مي‏رسانند و در مقابل، يادداشتها و اطلاعيه‏هاي كشور ميزبان را
تسليم مقامات كشور خود مي‏نمايند.
ـ به عنوان نماينده (23) از نظر سهولت و سرعت عمل، كارهاي مربوط به مذاكرات و تشريفات عهدنامه‏هاي بين المللي را انجام داده و آنها را امضاء مي‏نمايند.
ـ به عنوان ناظر (24) اطلاعات و اخبار مربوط به كشور ميزبان را جمع‏آوري و به استحضار دولت متبوع مي‏رسانند.ـ علاوه بر آن، مأموريت توسعه روابط اقتصادي، فرهنگي، سياسي و علمي دو كشور و حمايت از اتباع كشور متبوع در خارج بر عهده سفرا (و نمايندگان ديپلماتيك)مي‏باشد. (25)با توجه به مراتب مذكور، ملاحظه مي‏شود كه سفيران و مأموران ديپلماتيك،مسؤوليت حفظ منافع همه جانبه دولت، كشور و نظام سياسي را در كشورهاي ديگربر عهده دارند و در ايفاي وظايف خود به نمايندگي از طرف رئيس كشور عمل مي‏نمايند.فلذا، مأموريت آنها از سوي رياست كشور در مقابل رئيس كشور مقابل امري اصولي به نظر مي‏رسد.اصل يكصد و بيست و هشتم اصلاحي قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران در اين خصوص مقرر مي‏دارد:
«سفيران به پيشنهاد وزير امور خارجه و تصويب رئيس جمهور تعيين مي‏شوند.رئيس جمهور استوارنامه سفيران را امضاء مي‏كند و استوارنامه سفيران كشورهاي ديگررا مي‏پذيرد» .
به ترتيبي كه ملاحظه مي‏شود، رئيس جمهور در موضع عاليترين مقام رسمي كشور وبه عنوان مظهر حاكميت و اقتدار ملي:
اولا، اعزام سفيران را با رعايت جهات و با در نظر گرفتن مصالح عاليه كشور، مورد تصويب قرار مي‏دهد.در اين خصوص، صلاحيت رئيس جمهور از جمله صلاحيتهاي اختياري (26) است.بدين معني كه قبول يا رد سفير پيشنهادي از اختيارات انحصاري وي مي‏باشد.پس از اقدام مذكور، امضاي استوارنامه آن سفير به عنوان يك امر تشريفاتي بر عهده اين مقام است.
ثانيا، پس از تحقيقات اوليه و با در نظر گرفتن مصالح ملي و اعلام پذيرش مقدماتي،استوارنامه سفيران خارجي را طي تشريفات خاص مي‏پذيرد.

سوم ـ رياست و مسؤوليت شوراهاي عالي كشور
302.در اعمال وظايف حكومت، علاوه بر آن كه رهبري و قواي سه گانه هر كدام جداگانه و مشخصا اعمال قدرت مي‏نمايند، هدايت و جهت‏يابي برخي از امور نيازمند اشتراك مساعي و هماهنگي مجموع زمامداران عالي كشور مي‏باشد.در تجربيات پس از استقرارنظام جمهوري اسلامي ايران، به علت پيش آمدن برخي از خلأها و يا معضلات و
مسايلي كه حل و فصل آنها از طريق مقرر مشكل و يا غير ممكن به نظر مي‏رسيد، پديداري شوراها و نهادهاي مشتركي را موجب شد كه در زمان حاضر به عنوان سازمانهاي لازم الوجود، با وظايف و اختيارات مشخص انجام وظيفه مي‏كنند.در بازنگري 1368قانون اساسي اكثر اين نهادها رسما در اندام زمامداري كشور وارد گرديد كه مورد مطالعه در بين فصول ديگر است.در اين خصوص آنچه كه مربوط به رئيس جمهور مي‏شود موضوع رياست يا مسؤوليت آنهاست كه مورد اشاره قرار مي‏دهيم:

1 ـ رياست شوراي عالي امنيت ملي: شوراي عالي امنيت ملي، به منظور تأمين منافع ملي، پاسداري از انقلاب اسلامي، تماميت ارضي و حاكميت ملي، به رياست رئيس جمهور تشكيل مي‏گردد تا سياستهاي دفاعي ـ امنيتي كشور را تعيين نمايد.بدين منظور، شورا حق دارد كليه فعاليتهاي سياسي، اطلاعاتي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي كشور را با آن سياست‏ها هماهنگ نموده و در صورت لزوم و در مواقع تهديدهاي مخل امنيت و استقلال، نسبت به بهره‏گيري از همه امكانات مادي و معنوي كشور اتخاذ تصميم نمايد. (27)
هر چند كه اين شورا متشكل از رؤساي قواي سه گانه، نمايندگان رهبري و برخي از مسئولين رده‏هاي بالاي كشوري و لشكري است، اما كار آن اتخاذ تصميم شايسته براي
اجراي صحيح امور دفاعي امنيتي مي‏باشد.به عبارت بهتر، حاصل كار شورا عبارت از يك تصميم اجرايي (28) عالي است كه از طريق مشاركت و همفكري رؤساي قواي مقننه و قضائيه و همچنين نمايندگان رهبري با اعضاء و دست‏اندركاران قوه مجريه اتخاذ مي‏گردد.بنابراين، وظيفه‏اي كه بر عهده شوراي امنيت ملي قرار دارد، في الواقع و در
نفس امر از امور قوه مجريه به شمار مي‏رود.پس، منطقي و شايسته است كه رئيس جمهور در مقام رياست قوه مجريه، رياست شوراي عالي امنيت ملي را بر عهده داشته باشد.
2 ـ رياست شوراي انقلاب فرهنگي: «انقلاب فرهنگي» به خاطر درگيريهاي فكري موجود در دانشگاهها و ناآراميهايي كه به دنبال داشت، به همت و به دستور امام خميني رحمه الله بنياد يافت، بدين ترتيب كه ابتدا با فرمان 23/3/1359 «ستاد انقلاب فرهنگي» به منظور اسلامي نمودن برنامه‏ها و خط مشي فرهنگي كشور تشكيل گرديد و سپس با فرمان مورخ 19/9/1363 «شوراي انقلاب فرهنگي» تأسيس شد.
با وجود آن كه شوراي مذكور از تأسيسات قانون اساسي به شمار نمي‏رود، اما به عنوان يك نهاد مهم كه دست‏اندركار سياستگذاريهاي فرهنگي كشور است وجود و حضور فعال دارد.اعضاي اين شورا متشكل از رؤساي قواي سه گانه و تعدادي از شخصيتهاي علمي و فرهنگي كشور مي‏باشند كه رياست آن از ابتداي تأسيس تاكنون بر عهده رئيس جمهور مي‏باشد.
3 ـ مسؤوليت اجراي بازنگري قانون اساسي: «مقام رهبري پس از مشورت با مجمع تشخيص مصلحت نظام طي حكمي خطاب به رئيس جمهور موارد اصلاح يا تتميم
قانون اساسي را به شوراي بازنگري قانون اساسي...پيشنهاد مي‏نمايد» .اين شورا متشكل و مركب از اعضاي مختلف مقرر در قانون اساسي مي‏باشد كه مسؤوليت اصلي بررسي و بازنگري اصول اصلاحي و يا تتميمي پيشنهاد شده از طرف مقام رهبري را بر عهده دارد. (29) فلذا، بين امور تقنيني و اجرايي فوق بايد قائل به تفكيك شد:

1 ـ شوراي بازنگري به منزله قوه مؤسسان بازنگري، امر تقنيني بازنگري را بر عهده دارد و اعضاي آن همانند نمايندگان قوه مقننه در اين امر خاص و صرفنظر از سمتها و يا
مقاماتي كه در امور رسمي كشور دارند، داراي شأن و مقام برابر هستند و يكي رابر ديگري برتري و تقدم مراتب نيست.روال معمول و منطقي در اين گونه مواقع آن است
كه اعضاء از بين خود، رئيس و اعضاي هيأت رئيسه را انتخاب مي‏نمايند.در اينجارئيس جمهور همرديف ساير اعضاء، در امر بازنگري مشاركت دارد.
2 ـ صرف‏نظر از امر بازنگري كه بر عهده شوراست، به اجراء درآوردن تمام مراحل بازنگري از تشكيل شورا تا اعلام نتيجه همه‏پرسي احتياج به مقام مسؤولي دارد تا امرمذكور بدون اشكال محقق شود.در اين خصوص، قانون اساسي رئيس جمهور را مخاطب رهبري براي قبول مسؤوليت اجراي بازنگري مقرر داشته است.بنابراين، مي‏توان مسؤوليتهاي وي را تحت اين عناوين خلاصه نمود:
1) دعوت اعضا، تشكيل شورا و اعلام مواد پيشنهادي مقام رهبري به عنوان دستور كار شورا،) عضويت در شوراي بازنگري و مشاركت در امر بازنگري؛3) تقديم مصوبات شورا به مقام رهبري براي امضاء و تأييد؛4) دستور برگزاري همه‏پرسي به وزير كشور پس از تأييد مصوبات شورا؛5) امضاي نتيجه همه‏پرسي و ابلاغ آن براي اطلاع عموم و اجرا.

بند دوم ـ وظايف و اختيارات رئيس جمهور در رياست و اعمال قوه مجريه
اول ـ رياست هيأت وزيران
در قانون اساسي 1358 رياست هيأت وزيران با نخست‏وزير بود.در بازنگري 1368 در اجراي پيشنهاد اصل تمركز در قوه مجريه، اين مسؤوليت عينا بر عهده رئيس جمهور قرار گرفت.به موجب قسمتي از اصل يكصد و سي و چهارم اصلاحي:
«رياست هيأت وزيران با رئيس جمهور است كه بر كار وزيران نظارت دارد و با اتخاذ تدابير لازم به هماهنگ ساختن تصميم‏هاي وزيران و هيأت دولت مي‏پردازد و با همكاري
وزيران، برنامه و خط مشي دولت را تعيين و قوانين را اجراء مي‏كند» .
اين اصل بر پايه سه محور استوار است:
الف ـ نظارت بر كار وزيران
وزيران منصوب رئيس جمهور و مورد تأييد مجلس مي‏باشند (30) و به اعتبار اين انتصاب و تأييد، در مقابل آنها (رئيس جمهور و مجلس) مسؤول و موظفند. (31) اين وزيران، قبل از آنكه مورد تأييد مجلس قرار گيرند، با قبول سياستهاي رئيس جمهور عضويت دولت و همكاري با وي را پذيرفته‏اند.رئيس جمهور، در مقام رهبري دولت،برنامه سياسي خود را كه به طور ضمني در جريان كسب رأي اعتماد وزيران به تأييد مجلس رسانيده است (32) براي اجراء در اختيار وزيران قرار مي‏دهد.بنابراين، هر يك از وزيران در طول خدمت خود، ضمن آنكه بر اساس قوانين و برنامه‏هاي مصوب مجلس عمل مي‏كند، موظف به همكاري با رئيس جمهور و متعهد به همياري در اجراي برنامه‏هاي دولت اوست.ضرورت حسن خدمت و وظيفه از طرف وزيران، به رئيس جمهور حق مي‏دهد كه به موجب قانون اساسي بر تمامي مراحل و جزئيات كار وزيران نظارت نمايد.
منظور از نظارت در اينجا، حصول اطمينان نسبت به اجراي صحيح و دقيق كارها بر اساس برنامه‏هاي مدون دولت مي‏باشد.پيچيدگي و حساسيت كار دولت اقتضا مي‏كند
كه رئيس جمهور در اعمال نظارت خود از ابزار متناسبي برخوردار باشد.اصل يكصد و بيست و ششم قانون اساسي، با تصريح به اين كه «رئيس جمهور مسؤوليت امور
برنامه و بودجه و امور اداري و استخدامي كشور را مستقيما بر عهده دارد...» في الواقع قسمت قابل توجهي از ابزار نظارت را در اختيار وي قرار داده است.علاوه بر آن، مطلق
حق نظارت رئيس جمهور بر كار وزيران، زمينه اين امكان را براي وي فراهم مي‏سازد تا به هر طريق مقتضي و ممكن اعمال نظارت نمايد.مراتب نظارت رئيس جمهور رامي‏توان به ترتيب ذيل مورد توجه قرار داد:
1 ـ از لوازم اصلي نظارت، بررسي وضع وزارتخانه‏ها در اجراي صحيح برنامه وبودجه دولت و سياستها و خط مشي‏هاي تعيين شده قبلي است.در اين صورت رئيس جمهور، با استفاده از امكانات قانوني خود، كار وزيران را مورد ارزيابي قرار مي‏دهد. (33) طبعا وزراء و دستگاههاي اجرايي تحت تصدي آنها موظف به همكاري لازم مي‏باشند. (34)
2 ـ در صورت مشاهده سستي در اجراي برنامه‏ها و يا هر امري كه نظارت هماهنگ دولت را تضعيف و يا مختل نمايد، براي رئيس جمهور حق مؤاخذه و ارائه تعليمات لازم
به وزير، براي اصلاح مواضع و جلوگيري از انحرافات، وجود خواهد داشت.
3 ـ ضمانت اجراي نظارت بر كار وزيران عزل آنان مي‏باشد كه قانون اساسي به عنوان حق رئيس جمهور مقرر داشته است. (35)

ب ـ هماهنگي تصميمات وزيران
وزيران هر كدام، بر اساس تقسيم كار و دسته‏بندي وظايف، به تنهايي متصدي امري از امور سياسي جامعه كه به موجب قانون در يك وزارتخانه متمركز شده، هستند.
علي رغم شأن مستقلي كه هر يك از اين امور در مقام اجراء دارا است، انجام آنها بدون در نظر گرفتن جميع مصالح و سياستها، بي ترديد اشكالات و معضلاتي را به بار خواهد آورد.فلذا، هر يك از وزيران در ايفاي وظايف خويش، ناگزير از هماهنگي با مجموعه نظام اجرايي كشور مي‏باشند.در اين خصوص، رئيس جمهور، به لحاظ آن كه مقام مافوق تمام وزراء است، همچنين به عنوان رئيس هيأت وزيران، مسؤول كل امور دولت مي‏باشد، طبعا مقام صالح براي هماهنگ ساختن تصميمات وزيران با هيأت وزيران
خواهد بود.در اين هماهنگي: ابتدا، امور و برنامه‏هاي هر يك از دستگاهها به طور مجزا بررسي مي‏شود و موارد مشترك و احيانا موارد اختلاف كه بين دستگاهها وجود دارد
مورد شناسايي قرار مي‏گيرد و آنگاه، رئيس جمهور از طريق دستگاههاي ستادي زير نظرخود (كه به منزله چشم و گوش دولت مي‏باشند) و يا در هيأت وزيران امور مذكور را
به نحو شايسته و متناسب با سياست جمعي نظام اجرايي تنظيم مي‏نمايد.مستندات قانوني ذيل از جمله ابزاري است كه رئيس جمهور به وسيله آنها مي‏تواند در دولت ايجاد هماهنگي نمايد:
1 ـ «در موارد اختلاف نظر و يا تداخل در وظايف قانوني دستگاههاي دولتي...تصميم هيأت وزيران كه به پيشنهاد رئيس جمهور اتخاذ مي‏شود لازم الاجراء است...» (36)
2 ـ سازمان مديريت و برنامه‏ريزي كشور كه بر اساس مصوبه 11/12/1378 شوراي عالي اداري از طريق ادغام سازمان برنامه و بودجه و سازمان امور اداري و استخدامي
بوجود آمده، ابزار مؤثري براي تأمين هماهنگي به شمار مي‏آيد. (37)
3 ـ شوراي عالي اقتصاد كه متشكل از وزراي دولت و مقامات عالي اجرايي است،به رياست رئيس جمهور، مسؤول هدايت و هماهنگ كردن امور اقتصادي كشور مي‏باشد. (38)
4 ـ شوراي عالي اداري كه متشكل از تعدادي از وزراء و اعضاي دولت و صاحبنظران امور اداري است، به رياست رئيس جمهور تشكيل مي‏گردد و مسؤول اصلاح نظام اداري
در ابعاد نيروي انساني، مديريت و تشكيلات، سازماندهي امور و روشهاي اداري وهمچنين برقراري ارتباط منطقي بين مراجع تصميم‏گيري به نحو هماهنگ مي‏باشد. (39)
5 ـ تصويب‏نامه‏ها و آيين نامه‏هاي دولت در زمينه تنظيم سازمانهاي اداري و اجراي قوانين كه به تصويب هيأت وزيران مي‏رسد، اهرم ديگري براي هماهنگ ساختن تصميمات وزيران در هيأت وزيران مي‏باشد. (40)

ج ـ تعيين خط مشي دولت با همكاري وزيران
306.هيأت وزيران مركز اصلي تعيين سياستهاي اجرايي كشور مي‏باشد.رئيس جمهور،به عنوان مسؤول اصلي امور دولت «با همكاري وزيران، برنامه و خط مشي دولت را
تعيين و قوانين را اجراء مي‏كند» .وي، در مقام رياست هيأت وزيران، همكاري آنان را براي تأمين هدفهاي خود جلب مي‏نمايد.در اين خصوص، هر يك از وزيران، با استفاده
از ابزار اجرايي و نيروهاي مختلف كارشناس مستقر در دستگاههاي تحت مديريت خود، چگونگي امور مورد نظر را بررسي و نظر رسمي و حدود توانايي خود را براي تدوين يك سياست هماهنگ اعلام مي‏دارد.قانون اساسي به رئيس جمهور اين امكان را مي‏دهد، تا با همكاري همه وزيران كه به نحو جمعي در هيأت وزيران شركت مي‏نمايند،از طريق تقديم لوايح قانوني به مجلس (41) يا تصويب آيين‏نامه‏هاي اجرايي قوانين و يا آيين‏نامه‏هاي تأمين كننده وظايف اجرايي (42) ، برنامه و خط مشي دولت را تعيين نمايد.

دوم ـ رياست عالي سازمانهاي وابسته
307.اداره خاص امور مربوط به رياست جمهوري در «نهاد رياست جمهوري» متمركز است. (43) علاوه بر آن، قانون اساسي و قوانين عادي نام برخي از سازمانها را كه هر كدام داراي وظايف و اختياراتي مشخص هستند، وابسته به رياست جمهوري اعلام داشته‏اند كه به ترتيب ذيل تقسيم‏بندي مي‏شود:
الف ـ سازمانهاي هماهنگ كننده و ناظردر اجراي وظايف و اختيارات رئيس جمهور در امر هماهنگي و نظارت بر امر دولت (44) سازمانهاي ذيل مورد توجه است:
1 ـ سازمان مديريت و برنامه‏ريزي كشور: رئيس جمهور در مقام رياست هيأت وزيران، هماهنگ كننده كار وزيران، ناظر بر امور و تعيين كننده خط مشي دولت است. (45)
اين وظيفه خطير مستلزم ساز و كارها و تدابيري تخصصي و سازمان‏يافته‏اي مي‏باشد كه ازطريق آن بتوان، ضمن تقسيم شايسته و قانونمند امور بين وزارتخانه‏ها و دستگاههاي مختلف اجرائي، ارتباط منطقي ميان آنها برقرار نمود.اصل يكصد و بيست و ششم قانون اساسي در اين خصوص مقرر مي‏دارد: «رئيس جمهور مسؤوليت امور برنامه و بودجه و امور اداري و استخدامي كشور را مستقيما بر عهده دارد و مي‏تواند اداره آنها را به عهده ديگري بگذارد» .
مسؤوليت مذكور پيش از اين بر عهده دو دستگاه مجزا تحت عناوين «سازمان برنامه وبودجه» (46) و «سازمان امور اداري و استخدامي كشور» (47) قرار داشت.اما، در اجراي ماده 1
قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي مصوب 17/1/1379، اين دو سازمان به ترتيب ذيل تحت عنوان «سازمان مديريت و برنامه‏ريزي كشور» ادغام گرديد:
«شوراي عالي اداري در هشتاد و ششمين جلسه مورخ 11/12/1378 به منظورتحقق مطلوب وظايف و اختيارات رئيس جمهور موضوع اصل يكصد و بيست و ششم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و تأمين يكپارچگي در مديريت كلان كشور،همسويي نظامهاي مديريتي با برنامه‏هاي ميان و بلند مدت، تمركز وظايف و فعاليت‏هاي
مرتبط و پيوسته و متجانس با يكديگر در امور برنامه‏ريزي، كاهش تداخل و توازن وظايف سازمانهاي ستادي، ارتقاء توان كارشناسي و تصميم سازي دولت و فراهم نمودن
زمينه تحقق مطلوب برنامه توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كشور تصويب نمود...سازمان امور اداري و استخدامي كشور و سازمان برنامه و بودجه با كليه وظايف،
اختيارات، مسؤوليت‏هاي قانوني و نيروي انساني و امكانات خود ادغام و نام آن به سازمان مديريت و برنامه‏ريزي كشور تغيير مي‏يابد...شرح وظايف سازمان مديريت و
برنامه‏ريزي كشور در چارچوب قوانين و مقررات موضوعه كشور...توسط سازمان تعيين و...به تأييد رئيس جمهور خواهد رسيد...» . (48) «وظايف، مسؤوليتها و اختياراتي كه درقوانين، مقررات و تصويبنامه‏ها براي رئيس سازمان برنامه و بودجه يا دبير كل سازمان امور اداري و استخدامي كشور پيش‏بيني شده است، به رئيس سازمان مديريت و
برنامه‏ريزي كشور محول مي‏شود» . (49)
2 ـ سازمان حفاظت محيط زيست: «در جمهوري اسلامي ايران، حفاظت محيط زيست كه نسل امروز و نسلهاي بعد بايد در آن حيات اجتماعي رو به رشدي داشته
باشند، وظيفه عمومي تلقي مي‏گردد.از اين رو، فعاليتهاي اقتصادي و غير آن كه با آلودگي محيط زيست يا تخريب غير قابل جبران آن ملازمه پيدا كند، ممنوع است» . (50)
به ترتيبي كه ملاحظه مي‏شود، محيط زيست از آن جهت كه زندگي و حيات اجتماعي را شامل مي‏شود، در رديف يكي از حقوق مسلم اجتماعي تلقي مي‏گردد و بنابراين، همه بايد در حفظ آن كوشا باشند، و از تخريب آن جلوگيري نمايند.
به موجب ماده 1 قانون حفاظت و بهسازي محيط زيست مصوب 28/3/ 1353 «سازمان حفاظت محيط زيست» وابسته به نخست‏وزيري، با شخصيت حقوقي واستقلال مالي تأسيس گرديد.هدف اين سازمان كه زير نظر شوراي عالي حفاظت وبهبود و بهسازي محيط زيست است، پيشگيري و مخالفت با آلودگي و هر اقدام مخربي كه موجب بر هم خوردن تعادل و تناسب محيط زيست مي‏شود، مي‏باشد (51).بنابراين،براي تأمين منظورهاي فوق، سازمان مذكور بايد حق نظارت بر واحدهاي آلوده كننده ومخرب محيطي، در بخش خصوصي، عمومي و دولتي را دارا باشد.
نظر به اين كه ماهيت كار بسياري از واحدهاي دولتي (اقتصادي، صنعتي، معدني،بهداشتي، نظامي، انتظامي و غيره) از نظر دود، صدا، فضولات و نظاير آن نوعا مخرب محيط و براي جامعه زيانبار است، نظارت بر آنها فقط از طريق يك سازمان حكومتي بالاتر از وزارتخانه‏ها، مؤثر و كارساز خواهد بود.فلذا، هر چند كه سازمان حفاظت محيط زيست را مي‏توان تا حدودي در رديف يك سازمان اجرايي دانست، اما، به لحاظ ضرورت نظارت عاليه بر همه دستگاههاي دولتي، اين سازمان بايد وابسته به رئيس دولت باشد.
با وجود اهميتي كه قانون اساسي براي سلامت محيط زيست قائل شده است درخصوص نحوه اداره آن اشارتي ندارد.اما با توجه به اين كه در دوره‏هاي گذشته سازمان
مورد نظر منطقا وابسته به نخست وزير بوده است، اينك پس از بازنگري و حذف پست نخست‏وزيري، اين سازمان وابسته به رياست جمهوري است كه از طريق يكي از
معاونان خود (رئيس سازمان حفاظت محيط زيست) آن را اداره مي‏نمايد.

ب ـ سازمان انرژي اتمي
309.براي استفاده از اشعه و انرژي اتمي در صنايع و كشاورزي و ايجاد نيروگاه‏هاي اتمي و كارخانه‏هاي شيرين كننده آب شور و توليد مواد اوليه مورد نياز صنايع اتمي و
نظارت بر كليه امور مربوط به انرژي اتمي (52) «سازمان انرژي اتمي» با شخصيت حقوقي و استقلال مالي (53) و به رياست عالي نخست وزير به شوراي آن سازمان (54) به موجب قانون تأسيس سازمان انرژي اتمي مصوب 16/4/1353 تأسيس شده و سپس به موجب تصويب نامه مصوب 19/12/1360 هيأت وزيران اداره آن تحت نظر نخست وزير قرار گرفته است.اينك، پس از حذف پست نخست وزيري در بازنگري 1368 قانون اساسي،سازمان مذكور وابسته به رياست جمهوري است كه از طريق يكي از معاونان خود (رئيس سازمان انرژي اتمي) اداره مي‏شود.انرژي اتمي از نظر ماهيت امري فني و صنعتي است و از نظر موضوعي قابليت ارتباط با وزارت نيرو دارد.اما اين انرژي حساس، به خاطر قدرت تخريبي خارق العاده‏اش،ممكن است در امر تسليحاتي به كار گرفته شود.به همين جهت كشورهاي دارنده آن،همواره در معرض اين اتهام قرار دارند.فلذا، اين موضوع فني به صورت يك امر حاد سياسي در سطح جهاني تبديل شده است.در سطح داخلي نيز انرژي مذكور خالي از خطر نمي‏تواند باشد.بنابراين، استفاده از آن با رعايت جميع جهات فني، سياسي و اجتماعي، بايد همواره تحت مراقبت ويژه دولت قرار داشته باشد، تا راه هر گونه استفاده انحرافي بسته شود و هم اين كه نظام سياسي كشور در معرض اتهامات گوناگون قرار نگيرد.
به هر حال، انرژي اتمي امروز در زمره مصالح عاليه كشور قرار دارد و نمي‏توان آن را به طور عادي اداره كرد.بدين خاطر است كه «سازمان انرژي اتمي» به ترتيبي كه ياد شده
زير نظارت عاليه رئيس جمهور قرار دارد.

ج ـ سازمان تربيت بدني
«سازمان تربيت بدني ايران» به موجب قانون تأسيس تربيت بدني ايران مصوب 23/3/1350 زير نظر نخست وزير تأسيس و پس از تغييرات قانون اساسي، اينك تحت
نظارت رئيس جمهور قرار دارد كه از طريق يكي از معاونان وي (رئيس سازمان تربيت بدني) اداره مي‏شود.
سازمان تربيت بدني متصدي امر پرورشي جامعه است و جنبه اجرايي دارد و مي‏توان آن را در رديف امور آموزشي كشور دانست.به نظر مي‏رسد كه وابستگي اين سازمان در نظام گذشته به نخست وزيري بيشتر براي بهره‏برداري‏هاي سياسي و نمايشي بوده باشد.در زمان حاضر وابستگي اين سازمان اجرايي به رياست جمهوري قابل توجيه
به نظر نمي‏رسد و انتزاع و انتقال آن به دستگاههاي اجرايي مناسبتر خواهد بود.

سوم ـ تعيين سرپرست موقت براي وزارتخانه‏هاي بدون وزير

ممكن است بر سر تعيين وزير بين رئيس جمهور و مجلس توافق حاصل نشود.از آن جهت كه امور عمومي اصولا تعطيل بردار نيست و از طرف ديگر رئيس جمهور نيز مسؤول نهايي امور اجرايي كشور به شمار مي‏رود، بايد تا حصول توافق، امكان اداره وزارتخانه بدون وزير فراهم باشد.در اين خصوص، ذيل اصل يكصد و چهل و يكم قانون اساسي 1358 مقرر مي‏داشت: «نخست وزير مي‏تواند در موارد ضرورت به طور موقت تصدي برخي از وزارتخانه‏ها را بپذيرد» .
شوراي نگهبان براي تصدي مذكور، علي رغم موقتي بودن آن شرايط تمام عيار وزير را در نظر داشته و در نظريه تفسيري خود اعلام نموده بود: «در مواردي كه بر حسب ضرورت به طور موقت نخست وزير متصدي وزارتخانه‏اي مي‏شود بايد با تصويب رئيس جمهور و تصويب مجلس شوراي اسلامي باشد» . (55)
در نظر مذكور ظاهرا ضرورت مورد توجه قرار نگرفته بود و بنابراين نمي‏توانست براي رياست دولت تا تعيين وزير جديد تسهيل كننده و راهگشا باشد. در بازنگري قانون اساسي (1368) به جاي مقررات مذكور، ذيل اصل يكصد و سي و پنجم اصلاحي مقرر مي‏دارد:
«رئيس جمهور مي‏تواند براي وزارتخانه‏هايي كه وزير ندارد حداكثر براي مدت سه ماه سرپرست تعيين نمايد» .
در اين مورد، به نظر مي‏رسد كه تعيين سرپرست نيازي به تأييد و تصويب مجلس نداشته باشد: زيرا، اگر قرار باشد كه مجلس سرپرست موقت را تأييد نمايد، اين امر تلقي
به رأي اعتماد شده و سرپرست مذكور عملا عنوان «وزير» پيدا مي‏كند.در اين خصوص،چنانچه قائل به تأييد مجلس باشيم، ضرورت امر ناديده گرفته شده و عمل مذكور «لغو»
مي‏باشد كه از قانونگذار اساسي بعيد خواهد بود.

چهارم ـ اعطاي نشانهاي دولتي
كساني كه در دستگاههاي اجرايي كشور (اعم از كشوري و لشكري) منشأ خدمات ارزنده و فوق العاده مي‏شوند يا شخصيتهاي داخلي و خارجي كه به دلايل علمي و يا
سياسي داراي فضايل خاص هستند بايد از طرف جامعه مورد تقدير و تشكر ويژه قرارگيرند.در همه جاي دنيا دادن جايزه، نشان و مدال براي تشويق افراد به خاطر انجام
كارهاي فوق العاده، رايج است.قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران هم در اين مورد،موضوع نشانهاي دولتي را از نظر دور نداشته و در اصل يكصد و بيست و نهم اعلام
مي‏دارد:
«اعطاي نشانهاي دولتي با رئيس جمهور است» .
در اين خصوص، ماده 7 قانون تعيين حدود وظايف رياست جمهوري پيش‏بيني نموده است:«به منظور اجراي اصل 129 نشانهاي كشوري به پيشنهاد وزراي ذيربط و تصويب
هيأت دولت و نشانهاي لشكري به پيشنهاد رئيس ستاد مشترك تصويب فرمانده كل قوايا مقام مجاز از طرف وي، به وسيله رئيس جمهور اعطا مي‏شود» .
بر اساس آيين نامه اعطاي نشانهاي دولتي (1/11/1367) :
نشانها مشتمل بر نشانهاي: «انقلاب اسلامي» ، «جمهوري اسلامي» ، «استقلال» ،«آزادي» و نشانهاي عمومي (ايثار، جهاد، عدالت، تربيت، شجاعت..). و تخصصي
(مديريت، علم، فرهنگ، عمران، كشاورزي، صنعت، ورزش..). مي‏باشد كه طي مراحل و تشريفات خاص توسط رئيس جمهور اعطا مي‏شود.

بند سوم ـ وظايف و اختيارات رئيس جمهور در ارتباط با قواي مقننه و قضائيه
اول ـ رئيس جمهور و قوه مقننه رئيس جمهور در موارد گوناگون با قوه مقننه اشتراك مساعي و يا ارتباط دارد:
الف ـ در امضاي قوانين
.313 «رئيس جمهور موظف است مصوبات مجلس يا نتيجه همه‏پرسي را پس از طي مراحل قانوني و ابلاغ به وي امضاء كند و براي اجراء در اختيار مسؤولان بگذارد» (اصل
يكصد و بيست و سوم) .
امضاي قوانين توسط رئيس جمهور ناشي از اصل تفكيك قوا در امور قانونگذاري و اجراء است.با رعايت اين تفكيك، وي به عنوان عالي‏ترين مقام اجرايي و رياست قوه
مجريه، قوانين را از قوه مقننه دريافت و پس از امضاء، فرمان اجراي آن را براي دستگاهها صادر مي‏كند.اقدام رئيس جمهور در اين مورد يك تكليف صرفا تشريفاتي
است و وي نقشي در ماهيت امر ندارد.البته، نقش رئيس جمهور را به عنوان رئيس هيأت وزيران، در تقديم لوايح قانوني به مجلس و دفاع نمايندگان وي از مواضع قوه مجريه در بررسي طرح‏ها و لوايح نمي‏توان ناديده گرفت.اما به هر جهت، پس از قطعيت قانون درقوه مقننه براي مقام مذكور راهي جز تكليف به امضاي قوانين وجود ندارد. (56)
در اجراي اصل مذكور، ماده 1 قانون مدني رئيس جمهور را موظف به امضاي مصوبات و ابلاغ آن ظرف پنج روز نموده است.در صورت استنكاف وي، به دستور رئيس مجلس روزنامه رسمي موظف به انتشار آن مصوبات در ظرف 72 ساعت مي‏باشد.

ب ـ در امر همه‏پرسي
1 ـ قانون اساسي، با وجود ذكر اين مطلب كه: «درخواست مراجعه به آراء عمومي مي‏بايد به تصويب دو سوم مجموع نمايندگان برسد» ، اشاره‏اي به مقام درخواست كننده
ننموده است.اما قانون همه‏پرسي در جمهوري اسلامي ايران مصوب 4/4/ 1368سكوت مذكور را شكسته و در ماده 36 مقرر مي‏دارد:«همه‏پرسي به پيشنهاد رئيس جمهور يا يكصد نفر از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و تصويب حداقل دو سوم مجموع نمايندگان اقدام خواهد شد» .
2 ـ همانگونه كه قبلا اشاره شد، قانون اساسي امضاي همه‏پرسي را از وظايف رئيس جمهور مي‏داند (57) بدين ترتيب كه:
«شوراي نگهبان ظرف يك هفته و در صورت ضرورت حداكثر ده روز پس از دريافت نتيجه همه‏پرسي نظر خود را جهت امضاء به رئيس جمهور ارسال نموده و رئيس جمهور
پس از امضاء به وزارت كشور اعلام و وزارت كشور از طريق رسانه‏هاي گروهي نتيجه را به اطلاع مردم خواهد رساند» . (58)

ج ـ در نصب و عزل وزيران و رأي اعتماد به دولت
.315 «وزراء توسط رئيس جمهور تعيين و براي گرفتن رأي اعتماد به مجلس معرفي مي‏شوند» . (59) واضح است كه تعيين وزراء در واقع فقط با همكاري و توافق رئيس جمهور و قوه مقننه امكان‏پذير مي‏شود.همچنين «رئيس جمهور مي‏تواند وزراء را عزل كند و در اين صورت بايد براي وزير يا وزيران جديد از مجلس رأي اعتماد بگيرد و در صورتي كه پس از ابراز اعتماد مجلس به دولت نيمي از هيأت وزيران تغيير نمايد بايد مجددا از مجلس شوراي اسلامي براي هيأت وزيران تقاضاي رأي اعتماد كند» . (60) علاوه بر آن،«رئيس جمهور براي هيأت وزيران پس از تشكيل و پيش از هر اقدام ديگر بايد از مجلس رأي اعتماد بگيرد.در دوران تصدي نيز در مورد مسايل مهم و مورد اختلاف مي‏تواند از مجلس براي هيأت وزيران تقاضاي رأي اعتماد كند» . (61)
اصول مذكور، از يك سو نشان دهنده ضرورت همكاري رئيس جمهور و مجلس، واز سوي ديگر مبين اقتدار و نظارت مجلس بر موجوديت قوه مجريه و اعضاي آن مي‏باشد.اين همكاري و نظارت كه از خصايص نظام پارلماني است، رئيس جمهور و دولت را دائما در محاصره سياسي نمايندگان مردم قرار مي‏دهد و مي‏تواند جامعه را به نحو اطمينان بخشي از خطر احتمالي استبداد دور نگه دارد.

د ـ در توقف انتخابات
در مورد توقف انتخابات در فصل قوه مقننه اشاراتي داشته‏ايم.در خصوص رئيس جمهور، اصل شصت و هشتم مقرر مي‏دارد:
«در زمان جنگ و اشغال نظامي كشور به پيشنهاد رئيس جمهور و تصويب سه چهارم مجموع نمايندگان و تأييد شوراي نگهبان انتخابات نقاط اشغال شده يا تمامي مملكت
براي مدت معيني متوقف مي‏شود» .
به ترتيبي كه ملاحظه مي‏شود، رئيس جمهور مقام پيشنهاد دهنده توقف انتخابات مي‏باشد.دليلي كه در اين خصوص به نظر مي‏رسد آن است كه، رئيس جمهور در مقام
رياست قوه مجريه (62) و همچنين رياست شوراي عالي امنيت ملي، (63) نسبت به اوضاع و احوال كشور و حالت جنگ و ناآراميهاي احتمالي كه مخل به برگزاري انتخابات باشد،اشراف و وقوف كامل دارد.با اين توصيف، «چنانچه برگزاري انتخابات در يك يا چندحوزه انتخابيه امكان‏پذير نباشد، رئيس جمهور توقف انتخابات در نقاط اشغال شده يا
تمامي كشور را با ذكر مدت، كتبا به مجلس شوراي اسلامي جهت اخذ تصميم پيشنهادمي‏نمايد» . (64)

ه ـ در حضور و احضار به مجلس
317.در نظام سياسي كشور كه مبتني بر همكاري قواي مقننه و مجريه و نظارت قوه مقننه بر مجريه است، اعضاي قوه مجريه و من جمله رئيس جمهور با مجلس سر و كار فراوان دارند.بنابراين، رئيس جمهور حق شركت در جلسات علني مجلس را دارد و مي‏تواندمشاوران خود را همراه داشته باشد و در صورتي كه نمايندگان لازم بدانند رئيس جمهورمكلف به حضور است و اگر تقاضا كند مطالبش استماع مي‏شود:
1 ـ حضور رئيس جمهور در مجلس براي معرفي وزيران، تقديم لوايح مهم و ايرادسخن از جمله حقوقي است كه اين مقام را در پيشگاه قوه مقننه، در تكاپوي مثبت سياسي توانا مي‏سازد.نتيجه حضور رئيس جمهور در مجلس، علاوه بر آن كه درآشنا ساختن مجلس از مواضع دولت مؤثر است، از نظر رواني زمينه را براي نيل به تفاهم بين دو قوه فراهم مي‏سازد.
2 ـ احضار رئيس جمهور ناشي از نظارتي است كه مجلس از طريق سؤال و يااستيضاح بر اساس ضوابط مقرر اعمال مي‏نمايد.اين موضوع در فصل قوه مقننه موردبحث قرار گرفته است. (65)

و ـ در تقاضاي تشكيل جلسه غير علني مجلس
به موجب اصل شصت و نهم:
«در شرايط اضطراري، در صورتي كه رعايت امنيت كشور ايجاب كند، به تقاضاي رئيس جمهور...جلسه غير علني تشكيل مي‏شود» .
اصل مذكور به رئيس جمهور اين امكان را مي‏دهد تا امور امنيتي كشور را كه حفظ اسرار آن لازم است، با نمايندگان در ميان گذارد و عند الاقتضاء امري را به نحو سري به
تصويب مجلس برساند.
با تأسيس شوراي عالي امنيت ملي (66) در بازنگري (1368) قانون اساسي كه با تأييدمقام رهبري تعيين سياستهاي دفاعي ـ امنيتي را بر عهده دارد و مي‏تواند تمام امور كشوررا با تدابير خود هماهنگ نمايد، تقاضاي رئيس جمهور براي تشكيل جلسات غير علني وطرح مسايل امنيتي در مجلس از اين پس دور از ذهن به نظر مي‏رسد.

دوم ـ رئيس جمهور و قوه قضائيه
بين رئيس جمهور و قوه قضائيه ارتباط چنداني وجود ندارد و اين، به خاطر اقتضاي استقلال قوه قضائيه و جلوگيري از نفوذ مقامات بر كار اين قوه مي‏باشد.معذالك،
قانونگذار اساسي، بنا به ضرورت، از طريق وزير دادگستري، ارتباط محدودي را در اين خصوص مقرر داشته است.به موجب قسمتي از اصل يكصد و شصتم:
«وزير دادگستري...از ميان كساني كه رئيس قوه قضائيه به رئيس جمهور پيشنهادمي‏كند انتخاب مي‏گردد» .
بنابراين رئيس جمهور، با همكاري رئيس قوه قضائيه وزير دادگستري را تعيين مي‏نمايد و آنگاه، همانند ساير وزراء، وي را جهت اخذ رأي اعتماد به مجلس معرفي مي‏كند.بديهي است كه وزير دادگستري در اين زمينه مسؤوليت كليه مسايل مربوط به روابط با قوه مجريه را بر عهده دارد.پس از رسميت وزير مذكور، وي به عنوان عضو
هيأت وزيران وظايف محوله خود را انجام مي‏دهد و با رئيس جمهور همكاري و درتصميم‏گيريهاي جمعي دولت مشاركت مي‏نمايد.
پي‏نوشت‏ها:
1 ـ اصل نود و يكم قانون اساسي.براي بررسي تحليلي نظارت تقنيني شوراي نگهبان، رك: همينكتاب، ش 257 ـ .243
2 ـ اصل يكصد و سيزدهم قانون اساسي.
3 ـ اصل 75 پيش‏نويس قانون اساسي:«رئيس جمهور بالاترين مقام رسمي كشور در امور داخلي، روابط بين المللي و اجراي قانون اساسياست» .
".Le president de la Republiqe veille Au respect la Constitution ": (1958) Art 5 de la Consititution francaise (4)
5 ـ ماده 13 قانون تعيين حدود اختيارات رياست جمهوري.
6 ـ ماده 14 قانون فوق.
7 ـ ماده 15 قانون فوق.
8 ـ ماده 16 قانون فوق.
9 ـ ايفاي مسؤوليت اجراي قانون اساسي در جمهوري اسلامي ايران، از ابتداي كار تاكنون، بستگي به ميزان جديت رؤساي جمهوري در ادوار مختلف داشته كه تلاش رياست جمهوري دوره‏هاي سوم(1360 ـ 1364) و چهارم (1364 ـ 1368) براي پيش‏بيني مواد مربوط (مواد 13 ـ 16) در قانون وظايف واختيارات رياست جمهوري (22/8/1365) و تشكيل معاونت حقوقي و اجراي قانون اساسي در نهاد رياست جمهوري جلب توجه مي‏كند.علاوه بر آن، در دوره هفتم رياست جمهوري (1376 ـ 1380) «هيأت پيگيري و نظارت بر اجراي قانون اساسي» به موجب حكم 35822 ـ 8/9/1376 تأسيس گرديد كه زير نظر مستقيم رئيس جمهور، بر اساس آيين نامه داخلي و از طريق كميسيونهاي تخصصي ستادي و اجرائي، ايفاي وظيفه مذكور را تسهيل مي‏كند.
10 ـ اصل يكصد و سيزدهم قانون اساسي.
11 ـ اصل پنجاه و هفتم قانون اساسي.
12 ـ اصل يكصد و دهم (9 و 10) .
13 ـ اصول پنجم و يكصد و نهم قانون اساسي.
14 ـ اصل يكصد و بيست و يكم قانون اساسي.
15 ـ اصل يكصد و دهم (10) قانون اساسي.
16 ـ اصل يكصد و دوازدهم قانون اساسي .1368
17 ـ اصل يكصد و دهم (8) قانون اساسي .1368
18 ـ در خصوص امضاي قراردادهاي بين المللي، پيش از بازنگري قانون اساسي (1368) مشكلي وجود داشت، بدان معني كه، رئيس جمهور چون رئيس دولت نبود، در جريان انعقاد قرارداد قرار نمي‏گرفت و در تهيه متن آنها هيچ دخالتي نداشت.اما در نهايت امر، پس از آن كه همه كارها به دور از نظارت وي انجام مي‏گرفت، ناگزير از دو امضاء براي اين قراردادها بود.از آنجا كه، انعقاد قراردادهاي موجب سلطه، ممنوع مقرر شده بود (اصل يكصد و پنجاه و سوم) و رئيس جمهور در سوگند خود تعهد به حفظ استقلال همه جانبه كشور را داشت (اصل يكصد و بيست و يكم) آن عدم دخالت و اين تعهدها هماهنگ به نظر نمي‏رسيد و عدم تمايل به امضاء را در ذهن ايجاد مي‏نمود.بدين خاطر موضوع، ضمن طرح قانون اختيارات رئيس جمهور در مجلس شوراي اسلامي به بررسي گذاشته شد و سرانجام ماده 6 قانون تعيين حدود اختيارات بدين شرح
تصويب شد:
«رئيس جمهور يا نماينده قانوني او موظفند عهدنامه‏ها، مقاوله‏نامه‏ها و موافقتنامه‏ها و قراردادهاي دولت جمهوري اسلامي ايران با ساير دولتها و همچنين پيمانهاي مربوط به اتحاديه‏هاي بين المللي را پس از تصويب مجلس شوراي اسلامي امضاء نمايند» .
اما پس از بازنگري، چون رئيس جمهور رئيس دولت نيز مي‏باشد، خود مستقيما يا به وسيله نماينده قانوني‏اش در تهيه مفاد قراردادها دخالت دارد و در جريان تمامي مراحل قانوني آن قرار مي‏گيرد، امضاي آنها با ابتكار عمل و با طيب خاطر خواهد بود.
19 ـ مأموران ديپلماتيك (Agents diplomatiques) به نمايندگاني اطلاق مي‏شود كه مأموريتهاي ديپلماتيك را از سوي كشور متبوع خود در روابط بين المللي بر اساس نزاكتها و ضوابط مقرر بين المللي بر عهده دارند.جديدترين ضابطه در اين خصوص (پس از مقررات كنگره 1815 وين پروتكل 1818 اكس لاشاپل) عهدنامه مربوط به روابط ديپلماتيك مصوب 18 آوريل 1961 وين (Convention sur relations diplomatiques مي‏باشد كه در آن، مأموران ديپلماتيك به سه گروه تقسيم مي‏شوند:
سفيران (Ambassadeurs) و فرستادگان پاپ (Nonces) و رؤساي نمايندگي كه از سوي رؤساي كشورها معرفي مي‏شوند؛فرستادگان (Envoyes) وزراي مختار (Ministres) يا نمايندگان پاپ (Internonces) كه آنها نيز به سران كشورها معرفي مي‏شوند؛كاردارها (Charges laffaires) كه به وزراي امور خارجه كشور ميزبان معرفي مي‏شوند.مراتب
اعزام و پذيرش نمايندگان با توافق طرفين است.به نقل از مأخذ:
P.U.F 1975 P168 "Institutions internationales ": .Paul Reuter
20 ـ مأموران كنسولي (Agents consulaires) نمايندگاني هستند كه وظيفه آنها مأموريت اداري در خصوص تسهيل اقامت و امور تحصيلي و تجاري و همچنين امور مربوط به احوال شخصيه و معاضدت قضايي تبعه كشور در خارج است.
.Letter de creance (21)
.Intermediaire (22)
.Representant (23)
.Observateur (24)25 ـ كلودالبر كليار: نهادهاي روابط بين الملل.ترجمه و تحقيق از: دكتر هدايت الله فلسفي، نشر نو تهران 1368 شماره .236
26 ـ در اصل يكصد و بيست و هشتم سابق مقرر بود كه: «رئيس جمهور استوارنامه سفيران را امضاءمي‏كند و استوارنامه سفيران كشورهاي ديگر را مي‏پذيرد» .
با توجه به ابهام اين اصل، موضوع «تصويب صلاحيت سفير» در سال 1359 مورد اختلاف نظر رئيس جمهور و نخست وزير وقت بود.به دنبال آن شوراي نگهبان در نظريه تفسيري 1570 ـ 21/12/1359 خود اعلام داشت: «تصويب صلاحيت سفير با رئيس جمهور نيست» .
علاوه بر آن، در ماده 11 قانون تعيين حدود وظايف و اختيارات و مسؤوليتهاي رياست جمهوري مصوب 22/8/1365 آمده بود: «سفراي جمهوري اسلامي ايران در خارج از كشور توسط وزير امور خارجه به رئيس جمهور معرفي مي‏گردند.رئيس جمهور موظف است ظرف 5 روز از معرفي، استوارنامه سفير را امضاء نمايد» .
با توجه به اين مراتب، ملاحظه مي‏شود كه سفير، علي رغم اهميت مأموريت محوله، عملا تا حد يك كارمند وزارت امور خارجه تنزل داشت.اين امر نمي‏توانست ارزش نمايندگي رئيس جمهور را به عنوان مظهر حاكميت و اقتدار ملي و نظام جمهوري اسلامي داشته باشد كه هم با عرف ديپلماتيك و هم با مصالح ملي مغايرت داشت.
27 ـ اصل يكصد و هفتاد و ششم قانون اساسي.
. 28.Decision exexutoire
29 ـ اصل يكصد و هفتاد و هفتم قانون اساسي.«مقام رهبري پس از مشورت با مجمع تشخيص مصلحت نظام طي حكمي خطاب به رئيس جمهور موارد اصلاح يا تتميم قانون اساسي را به شوراي بازنگري قانون اساسي با تركيب زير پيشنهاد مي‏نمايد:
1) اعضاي شوراي نگهبان
2) رؤساي قواي سه گانه
3) اعضاي ثابت مجمع تشخيص مصلحت نظام
4) پنج نفر از اعضاي مجلس خبرگان رهبري
5) ده نفر به انتخاب مقام رهبري
6) سه نفر از هيأت وزيران
7) سه نفر از قوه قضائيه
8) ده نفر از نمايندگان مجلس
9) سه نفر از دانشگاهيان.
مصوبات شورا پس از تأييد و امضاي مقام رهبري بايد از طريق مراجعه به آراي عمومي به تصويب اكثريت مطلق شركت كنندگان در همه‏پرسي برسد...» .
30 ـ اصل يكصد و سي و سوم.
31 ـ اصل يكصد و سي و هفتم.
32 ـ ماده 188 آئين نامه داخلي مجلس: «رئيس جمهور...اسامي هيأت وزيران را به همراه. ..برنامه دولت تسليم مجلس مي‏نمايد» .
33 ـ ماده 34 قانون برنامه و بودجه مصوب 5/12/ .1351
34 ـ ماده 35 همان قانون.
35 ـ قسمت اول اصل يكصد و سي و ششم.
36 ـ اصل يكصد و سي و چهارم.
37 ـ اصل يكصد و بيست و ششم.
38 ـ مواد 2 و 3 قانون برنامه و بودجه.
39 ـ پيوست قانون برنامه اول توسعه... (مصوب 11/11/1368) انتشارات سازمان برنامه و بودجه (1369) رديف 31 قسمتهاي (4 ـ 2) و (4 ـ 3) و تبصره 31 قانون برنامه دوم توسعه مصوب 2/9/ .1373
40 ـ اصل يكصد و سي و هشتم.
41 ـ اصل هفتاد و چهارم.
42 ـ اصل يكصد و سي و هشتم.
43 ـ ماده 17 قانون تعيين حدود وظايف رياست جمهوري.
44 ـ اصل يكصد و سي و چهارم.
45 ـ اصل يكصد و سي و چهارم قانون اساسي.
46 ـ «سازمان برنامه و بودجه» به عنوان مؤسسه دولتي به موجب ماده 4 قانون برنامه و بودجه كشور مصوب 5/12/1351 زير نظر نخست‏وزير تأسيس شده بود.وظيفه اين سازمان (در زمينه برنامه‏ريزي،تنظيم بودجه و نظارت) عبارت از مطالعه و بررسي امور اقتصادي و اجتماعي، تهيه برنامه‏هاي عمراني دراز مدت، تنظيم بودجه كل كشور، هماهنگي روشها و برنامه‏ها، ارزيابي عملكرد دستگاههاي اجرايي و مشاركت در هدايت و هماهنگي امور بود (ماده 5) .اين سازمان، به عنوان يك مؤسسه ستادي در امور
اقتصادي و اجتماعي دولت، كار برنامه‏ريزي، هماهنگي و نظارت در كارها را بر عهده داشت و علي الاصول،به عنوان يك ابزار لازم، مي‏بايست در اختيار رياست دولت قرار مي‏داشت.قانون اساسي 1358 براي نخست وزير، در مقام رياست هيأت وزيران، هيچ نوع مسؤوليتي جز مسؤوليت اقدامات هيأت وزيران در برابر مجلس پيش‏بيني ننموده بود (ذيل اصل 134 سابق) در حالي كه سازمان مذكور در حوزه نخست‏وزيري به رياست وزير مشاور قرار داشت.علي رغم اهميت و ضرورت وابستگي سازمان ياد شده
(در امور برنامه‏ريزي، هماهنگي و نظارت) به رياست دولت، چون براي نخست وزير مسؤوليت پاسخگويي وجود نداشت، شوراي نگهبان در مقام تفسير، وابستگي آنرا به اين مقام خلاف قانون اساسي تشخيص داد
(نظر تفسيري 1619 ـ 30/7/1363 شوراي نگهبان) .بدين خاطر بود كه سازمان برنامه و بودجه به «وزارت برنامه و بودجه» و سمت سرپرست سازمان (وزير مشاور) به «وزير» تغيير يافت (قانون تغيير سمت وزير مشاور و رئيس سازمان برنامه و بودجه به وزير برنامه و بودجه مصوب 16/10/1363) .در نتيجه، اين سازمان ستادي در رديف دستگاههاي اجرايي در آمد.پس از بازنگري قانون اساسي، با در نظر گرفتن اينكه رئيس جمهور در حدود اختيارات و وظايف خود در برابر مجلس مسؤول است (اصل 122) مسؤوليت امر
ستادي مذكور مستقيما بر عهده رئيس جمهور قرار گرفت كه، قبل از تشكيل سازمان مديريت و برنامه‏ريزي كشور، از طريق يكي از معاونان خود (رئيس سازمان برنامه و بودجه) آن را اداره مي‏كرد .
47 ـ «سازمان امور اداري و استخدامي» به موجب ماده 103 قانون استخدام كشوري مصوب 31/3/1345 وابسته به نخست‏وزيري تأسيس شده بود و وظيفه انتظام امور استخدامي و تشكيلاتي و روشهاي اداري كشور را بر عهده داشت (ماده 104 قانون استخدامي كشوري مصوب 31/3/1345) .اين سازمان نيز همانند سازمان برنامه و بودجه از ابزار ستادي اعمال مديريت هماهنگ دولت (در امور اداري،تشكيلاتي و استخدامي) به شمار مي‏رفت.در بازنگري قانون اساسي، با انتقال وظايف نخست وزير به رئيس جمهور مسؤوليت امور اداري و استخدامي مستقيما در عهده وي قرار گرفت كه قبل از تشكيل سازمان مديريت و برنامه‏ريزي كشور، از طريق يكي از معاونان خود (دبير كل سازمان امور اداري و استخدامي) اداره مي‏شد.
48 ـ مصوبه 450/14 ـ 16/12/1378 شوراي عالي اداري در خصوص ادغام سازمان امور اداري و استخدامي كشور و سازمان برنامه و بودجه.
49 ـ بند 6 الحاقي مصوب 26/7/1379 شوراي عالي اداري به مصوبه فوق.
50 ـ اصل پنجاهم قانون اساسي.
51 ـ ماده يك قانون حفاظت و بهسازي محيط زيست مصوب 28/3/ .1353
52 ـ ماده 1 قانون تأسيس سازمان انرژي اتمي مصوب 16/4/ .1353
53 ـ ماده 2 همان قانون.
54 ـ ماده 7 همان قانون.
55 ـ نظريه تفسيري 9341، 16/5/1362 شوراي نگهبان.
56 ـ موضوع الزام رئيس جمهور به امضاي قوانين و ضمانت اجراي آن در ش 157 همين كتاب موردبررسي قرار گرفته است.
57 ـ اصل يكصد و بيست و سوم.
58 ـ ماده 27 قانون همه‏پرسي در جمهوري اسلامي ايران مصوب 4/4/ .1368
59 ـ اصل يكصد و سي و سوم.
60 ـ اصل يكصد و سي و ششم.
61 ـ اصل هشتاد و هفتم.
62 ـ اصل يكصد و سيزدهم.
63 ـ اصل يكصد و هفتاد و ششم.
64 ـ ماده 8 قانون تعيين حدود و وظايف رياست جمهوري.
65 ـ همين كتاب، ش 527 ـ .536
66 ـ اصل يكصد و هفتاد و ششم.
...........................................................................................................................
منبع:حقوق اساسي جمهوري اسلامي ايران، ج 2، هاشمي، سيد محمد