عليرضا پناهيان: امروز "شيريني انقلابي بودن" بيش از هر زماني درك ميشود

حجه السلام عليرضا پناهيان با تشبيه زندگي افراد غير انقلابي به زندگي گوسفندوار يا به تعبيري گرگوار، گفت انقلابي نه گرگ است نه گوسفند. انقلابي نسبت به گرگها انقلابي ميشود و از حالت گوسفندوار زندگي كردن نجات پيدا ميكند.
اولين جلسه از جلسات هفتگي هيئت دانشجويان و فارغ التحصيلان هنر، با سخنراني حجتالاسلام عليرضا پناهيان و با حضور دانشجويان دانشگاههاي تهران با موضوع "مفهوم انقلابي بودن " برگزار شد كه در ادامه چكيده از مهترين مباحث طرح شده در اين سخنراني مي آيد:
* زمان بعضي از حرفهاي خوب كه قبلا زده شده، امروز رسيده است
حرفهاي خوب، به ظاهر بيزمان و بيمكان هستند و نسبت به همه كس رابطه مساوي دارند. اما هميشه اينطور نيست. بعضي از حرفهاي خوب زمان دارند، و در آن زمان بهتر شنيده ميشوند و بهتر درك ميشوند. چون نياز آن زمانه هستند و وقتي سخني مورد نياز يك زمان باشد، مصرفش در آن زمان بيشتر خواهد شد و اكثر مردم با آن ارتباط برقرار كرده و دلها براي درك و دريافت آن حرف آماده تر خواهد بود.
زمان بعضي از حرفهاي خوب كه قبلا زده شده امروز رسيده است. مفهوم "انقلابي بودن " با اينكه مصداقش قبلا رخ داده، و حتي حضرت امام زياد از آن صحبت كردهاند، اما امروز زمانش رسيده است. پس از گذشت سي سال از انقلاب، مفهوم انقلاب و انقلابي بودن، مفهومي است كه امروز بهتر فهميده ميشود، بهتر ميشود به آن عمل كرد، بيشتر ميشود قدرش را دانست، و امروز جوانها به دليل نياز مبرمي كه به اين مفهوم احساس ميكنند، بيشتر با آن ارتباط برقرار ميكنند.
از زير مجموعه هاي مفهوم انقلاب، امروز ميتوان از مفهوم "انقلابي بودن " به عنوان يك مفهوم تازه، بكر، ضروري، مهم و مفهومي كه زمينه پذيرش آن بصورت فراگيري بسيار بالا است، سخن گفت. مفهومي كه هم نياز داريم به آن عمل كنيم و زندگيمان را مطابق آن سامان دهيم، و هم به آن نياز داريم تا نه فقط با آن زندگي كنيم، بلكه با آن زنده باشيم، جان پيدا كنيم، و از آن لذت ببريم.
گرچه انقلاب سي سال پيش رخ داد، و سخنان انقلابي حضرت امام، اين انقلاب را جان داد، ولي آن زمان، هيجاني از انقلاب بود كه جلوهاي از انقلابي بودن را به نمايش گذاشت. امروز بعد از سي سال بيشتر از گذشته ميشود عمق اين رخداد بزرگ و عمق اين مفهوم عميق را فهميد و از آن لذت برد. انقلاب 57 در واقع پيشدرآمد و مقدمي مفهوم انقلاب و انقلابي بودن بود. حتي دوران دفاع مقدس هم، پيشدرآمد مفاهيم و حقايق و اتفاقات بسيار بزرگتري است كه در آينده رخ خواهد داد.
برخي از كلماتي كه در مقطع انقلاب صادر شدند، مستقيماً در زمان خوشان مصرف نداشتند و عميق درك نميشدند. بايد يك نسل و يك زماني از آنها ميگذشت، تا آن كلمات از آن اوج فرود بيايند و موقع عملشان بشود.
* در تمام اين مدت خيليها سعي داشتند "انقلابي بودن " را در تاريخ دفن كنند
در تمام اين مدت خيليها سعي داشتند "انقلابي بودن " را در تاريخ دفن كنند. بعضيها فكر ميكردند كه اين مفهوم خودبهخود در حال دفن شدن است و براي از بين رفتنش جشن ميگرفتند. خيليها براي از بين بردنش تئوريها و توجيههاي مختلفي بيان مي كردند.
يكي از توجيهاي خيلي رايج اين بود كه انقلابي بودن، اقتضاي آن زمانه بوده و الان ديگر ميخواهيم در يك وضعيت با ثبات زندگي كنيم، بنابراين بهتر است كه هيچكس انقلابي نباشد. انگار انقلابي بودن با زندگي كردن منافات دارد! انگار انقلابي بودن در شرايط بهظاهر عادي معنا و لزومي ندارد و جرم تلقي ميشود! انگار انقلابي بودن با قانونمند بودن منافات دارد! انگار زندگي تعريف تثبيت شدهاي دارد كه در آن تعريف، انقلابي بودن يك مزاحم و يك خار به نظر ميرسد.
*فقط يك نوع زندگي است كه ذاتاً با انقلابي بودن مغايرت دارد
در حالي كه فقط يك نوع زندگي است كه ذاتاً با انقلابي بودن مغايرت دارد. آن هم زندگي گوسفندوار يا به تعبيري گرگوار است. و گرچه اين دو براي ما فرق ميكنند و دو سر يك طيف ممكن است باشند، ولي براي خدا فرق نميكند. خدا هردو را با هم به جهنم ميريزد. آنجا گوسفندصفتان ناله ميزنند كه "اين گرگها به ما ظلم كردند، لااقل اينها را دو برابر عذاب كنيد. " خدا به آنها پاسخ ميدهد: "هر دو گروه، دو برابر عذاب ميشوند. گروه اول چون هم خودشان بد بودند و هم به شما ظلم كردند. و شما هم به دليل اينكه به ظلم آنها ميدان داديد، و جدا از اينكه خودتان نخواستيد آدمهاي خوبي باشيد، راضي شديد گرگهايي شما را بدرند و به واسطي رضايت شما، ميدان و قدرت بيشتري براي ظلم پيدا كنند.(1)
انقلابي نه گرگ است نه گوسفند. انقلابي نسبت به گرگها انقلابي ميشود و از حالت گوسفندوار زندگي كردن نجات پيدا ميكند. هر كسي، يا انقلابي است يا گرگ يا گوسفند. در اين ميان، صورت ديگري براي زندگي انسان نميشود تصور كرد. انقلابي كيست؟ كسي كه مقابل گرگها مقاومت ميكند و گوسفندوار زندگي نميكند.
* "انقلابي بودنِ " جامعه در دوران آرامش، خيلي زيبا و لذتبخش است
چقدر لذتبخش است كه امروز مفهوم انقلاب بهتر درك ميشود و ضرورت انقلابي بودن بيشتر در جانها موج ميزند. چون خيلي لذتبخش است كه انسان در جامعهاي زندگي كند كه بدون اينكه مقدمات و شرايط پيچيده و بحراني در خارج از وجود انسان، او را وادار به انقلابي بودن كند، و در شرايطي كه انسانها ميتوانند گوسفندوار زندگي كنند، نياز به انقلابي بودن را احساس كنند..
در شرايطي كه گرگها كمي فاصله گرفتهاند و انسان ميتواند احساس كاذب امنيت داشته باشد، احساس انقلابي بودن خيلي ارزشمندتر از زماني است كه گرگها به تو نزديك هستند و دارند پيراهن تو را پاره ميكنند. الان كه ديگران همه تو را به زندگي برهوارانه دعوت مي كنند، انقلابي بودن زيباست. الان اگر انقلابي باشي معلوم ميشود كه چشم و دلت بيناتر، قدت بلندتر و كشيدهتر، و براي ديدن آن نقاط دوردست از هميشه بيشتر آمادگي پيدا كردهاي.
جامعهاي كه در دوران آرامش، بدون اينكه حادثه خاصي بصورت مستقيم او را تحت فشار قرار داده باشد، احساس نياز و عطش به انقلابي بودن بكند، جامعهاي است كه زندگي در آن لذتبخش و افتخارآميز است.
*در مورد انقلابي بودن، سوالات فراواني وجود دارد
در شرايطي كه جامعه به ظاهر آرامش دارد، در زماني كه گرگها نزديك نيستند، در زماني كه نه كسي ما را از چريدن منع ميكند، و نه كسي ما را مذمت ميكند، چه ضرورتي دارد ما يك دفعه انقلابي شويم؟ آنگاه اگر انقلابي شويم چه كار خواهيم كرد؟ آيا اوضاع را بهم ميريزيم؟ آيا غيرضابطهمند عمل خواهيم كرد؟ خشونت خواهيم داشت؟ عوارض انقلابي بودن در زمان ما چگونه خواهد بود؟ اساساً يك انقلابي، چگونه انساني است؟ ويژگيهاي انقلابي بودن چيست؟ اينها سوالات فراواني است كه بايد به پاسخش پرداخت.
شيريني و جذابيت مفهوم انقلابي بودن، براي جوانان در اين 25 سال گفتگو با مردم، خاطراتي فراواني را ميتوان مرور كرد، از اينكه اگر كسي بالاي منبر و يا در جمعي ميخواست در مورد انقلاب صحبت كند، چقدر صحبتش دموده و بيمزه ميشد، و چقدرصحبتش پرت وغير جذاب تلقي ميشد. حتي در ميان كساني كه به سخنراني معنوي علاقه داشتند هم، استقبال نميشد. ولي امروز اصلاً اينجوري نيست.
من نسبت به زماني خودمان بسيار خوشبين هستم. فكر ميكنم كه اين زمان، زماني است كه مفهوم انقلابي بودن مفهوم بسيار جذابي است. امروز جانها و جوانهاي ما به شدت به اين مفهوم علاقمند هستند، گرچه ممكن است خودشان دليلش را ندانند. اما وقتي معناي انقلابي بودن را برايشان توضيح ميدهي، احساس ميكنند گمشدهشان را پيدا كردند. درست است كه امروز جوانهاي ما به زندگي گوسفندوارانه و به گرگ بودن دعوت و تحريك ميشوند، ولي با طبعشان ناسازگار است. امروز، جوانها تشنه انقلابي بودن هستند.
آنهايي كه ميگفتند بعد از سي سال جوانها از دست رفتند، و از انقلاب فاصله گرفتند، بيايند امروز جامعه را ببينند. البته آنها بايد خيلي درشتتر واقعيتها را ببينند تا حقايق را درك كنند، لذا آنها صبر كنند فردا جامعه را ببينند. اما آنهايي كه ميتوانند، همين امروز را ببينند.
* آثار انقلابي بودن
پيش از پرداختن به معناي انقلابي بودن، كمي با آثار آن آشنا شويم، تا بتوانيم كمي از اين مفهوم لذت ببريم، وقتي لمسش كرديم و از آن لذت برديم، بهتر معنايش را ميفهميم.
1. انقلابي بودن، مهمترين انگيزي خودسازي معنوي
انقلابي بودن مهمترين انگيزي خودسازي معنوي است. هيچ انگيزه اي مثل انقلابي بودن نميتواند انسان را بسوي زندگي عارفانه، و به سوي قله هاي كمال و معنويت سوق بدهد. در دفاع مقدس بود كه بعضيها يك شبه راه صد ساله را طي ميكردند. دفاع مقدس از حاج احمد متوسليان يك انسان بزرگ ساخت. دفاع مقدس جلوهاي از جلوات انقلابيگري بود.
انقلابيگري معنويت انسان را رشد ميدهد. اگرانقلابي نشديد، از خودتان انتظار نداشته باشيد عارف بشويد. براي سير و سلوك الي الله، و براي رسيدن به نقطه كمال چرا خودت را خسته مي كني؟ شدني نيست. اوحدي از مردم استثنائاتي هستند كه بشوند كساني مثل آقاي بهجت. او كه از 14سالگي ميگفت من چيزهايي سرنماز ميديدم، فكر ميكردم همه اينها را ميبينند.
امام به خوبها و عرفا فرمود: "اين وصيتنامههايى كه اين عزيزان مىنويسند مطالعه كنيد. پنجاه سال عبادت كرديد، و خدا قبول كند، يك روز هم يكى از اين وصيتنامهها را بگيريد و مطالعه كنيد و تفكر كنيد. "(2) ، اينها يك شبه ره صد ساله را طي كردند.(3) واقعاً امام(ره) سخن به گزافه نميگفت. اين حرف را با اعتقاد ميزد، واقعاً ميگفت اينها ره صد ساله را يك شبه طي كردند.
در انقلابيگري ميشود ره صد ساله را يك شبه طي كرد، و الا ببين كي به مقصد ميرسي؟ از كجا ميتوان فهميد زمانه، زمانه انقلابيگري است؟ از اقبال روزافزون به معنويت. از ميزان حضور جوانان در تشييع آقاي بهجت. جوانهايي كه يكبار ايشان را نديدند، و فقط چند خاطره مختصر شنيدهبودند. طبيعت نورانيشان دارد ميشكفد. اين عشق به معنويت نتيجه اش چه خواهد شد؟ اين عشق بالاخره بيرون ميزند و سر به انقلابيگري خواهد زد. فقط كافي است اينها بفهمند براي عارف شدن، بايد انقلابي بود.
الان پرحمعيتترين همايشهايي كه در دانشگاهها گرفته ميشود، همايشهايي است كه از شخصيتهاي عرفاني سخن به ميان ميآيد. شما فكر ميكنيد تا كي اين عطش پشت پرده خواهد ماند و رو به سرچشمه معنويت و عرفان نخواهد برد؟
* 2. انقلابي، فوقالعاده مهربان ميشود
يكي از آثار انقلابيگري اين است كه انسان عارف ميشود. يكي از آثار ديگر انقلابيگري اين است كه انسان پس از اينكه انقلابي شد بهشدت مهربان ميشود. چون اگر ويژگيهاي انقلابي را مرور كنيم، يكي از ويژگيهايش اين است كه از خودگذشته است. يك موجود انقلابي، فوقالعاده مهربان ميشود. چون انقلابيگري خودخواهيها را ميكشد.
انقلابي برايش زشت است كه براي موفقيت خودش كار كند. يك انسان انقلابي اگر بخواهد براي موفقيت خودش تلاش كند، احساس ميكند وجودش بوي بد گرفته است. من نميدانم در خاطرات دفاع مقدس، چرا نميگويند اينها انقلابي بودند؟ خوب بودن خيلي كلي است. سراغ شاخصهاي مشخصتر برويد.
انقلابي، براي موفقيت خودش درس نميخواند، انقلابي، براي موفقيت خودش تلاش نميكند. اگر شهيد آويني را در يك كلمه بخواهم توصيف كنم، ميگويم يك آدم انقلابي. شهيد مطهري هم همينطور. شهيد مطهري وقتي كه ميخواست كتاب "داستان راستان " را بنويسد يك لحظه فكر نميكرد كه در نگاه ديگران، براي استادي كه در دانشگاه تهران فلسفه درس ميدهد، نوشتن كتاب داستان براي كودكان چقدر زشت است. او زشت و زيبايي را براي خودش اصلاً نگاه نمي كرد. انقلابي بود.
* انقلابي تپش قلبش و ضربان قلبش براي جامعه است
انقلابي، تپش و ضربان قلبش براي جامعه است. انقلابي، چون خودخواه نيست، مهربان ميشود. كساني كه در فيلمها و فيلمنامهها دنبال كاراكترهاي قدرتمند و مهربان ميگردند، در واقع دنبال يك انسان انقلابي ميگردند.
در اين برنامهها و كتابهاي نيمه پنهان ماه، كه بر اساس خاطرات همسران شهداي نامآور تهيه شده، اين وصف مشتركشان است: يك مهرباني ويژه كه بدون هيچ ادا و اطفاري با يك نگاه، سيلي از محبت را سرازير ميكردند به خانوادهشان، در حدي كه اين سيل آنها را تا ابد ميبرد، و هنوز دارد ميبرد. بدون خيلي از لوسبازيها و اداهاي بيخودي كه ما فكر ميكنيم.
* امروز انسانها، به دنبال مهرباني هستند
آن وقت مردم ما امروز چقدر به مهرباني و مهربان بودن نياز دارند. دليل من همي علاقهها و عطشهايي است كه مردم به فيلمهاي عشقي دارند. دنبال مهرباني ميگردند. نه دنبال بي ديني. مردم كه اينقدر بيدين نيستند.
چرا در اوج داستانها يك پيوند را قرار ميدهند؟ مردم در ارتباط زن و مرد در داستانها دنبال چي ميگردند؟ دنبال آن لحظهاي كه اين دو مهرباني كردن به يكديگر را آغاز ميكنند. آن وقتي كه اين دو دلشان براي هم نرم ميشود.
ومردم، بيچاري مهرباني هستند. الانسان عبيد الاحسان. انسان نوكر مهرباني است. و تا يك ذره نيازهاي اوليه و حياتي او، و امنيت او، تامين شود، در به در دنبال مهرباني ميگردد. هركسي دنبال مهرباني نگردد گرگ ميشود، او به جاي مهرباني، بايد با منفعت خودش را سرگرم كند. همه كساني كه از محبت رويگردان شدهاند و به منفعت روي كردهاند، همه از خود پشيمان و ناراحت هستند. ميگويد: در زندگي بدي افتادهام. افتادهام در كاسبي. حالم بده. ميگويم: كاسبي خوبه. ميگويد: نه. دوران جواني من دوران با طراوتي بود. ديگر بيشتر نميتواند توضيح دهد. چرا؟ چون دوران جواني بيشتر دنبال محبت بوده.
مردم كمي آرامش پيدا بكنند، يكي از نيازهاي حياتيشان ميشود مهرباني. و اين يعني امروز مردم آمادهاند انقلابي شوند. آمادهاند انقلابي بودن را تحسين كنند.
3. انقلابي، فوق العاده فعال و پرتلاش ميشود
يك موجود انقلابي فوق العاده فرز و فعال ميشود. مقام معظم رهبري امسال از كار مضاعف و همت مضاعف صحبت كردند. كار و همت مضاعف، يكي از اوصاف انقلابيگري است. و يكي از دلايل ما براي اينكه سخن از انقلابي بودن، سخن زمانه است، همين نام امسال است.
* انسان انقلابي، جدي، پرتلاش و بلندهمت است.
الان زماني است كه مردم جدي بودن و جمع شدن و به تعبيري، انقلابي بودن را دوست دارند. خلأش را احساس ميكنند. ذهن بيدار و دل هوشيار اين را احساس ميكند. انقلابيگري آدم را جمع ميكند و فرز و تيز ميكند.
آدم اينگونه از زندگياش لذت ميبرد. مردم تفريحاتشان را كردهاند، هيجاناتشان را گذراندهاند، نمايندگاني از ما در ايام تعطيلات نوروز به كشورهاي اطراف رفتهاند، و بازيهاي آبي، خاكي، قواصي، موسيقي هاي تند، و ... را تجربه كرده اند و برگشته اند و خسته به دنبال هيجانات بيشتر ميگردند. و هيچ چيز مانند انقلابي بودن، يك هيجان دائمي و اصيل كه خسته كننده نيست، در وجود انسان ايجاد نميكند.
در حدي كه تو ميتواني بگويي اصلاً انقلابي زنده است، بقيه مردهاند و درحال تشييع جنازه خوشان هستند. جنازه خودشان را روي دو پا راه ميبرند، بدون اينكه ذكر لااله الاالله بگويند. جنازههايي كه دو تا تشييعكننده دارند؛ يكي پاي راست و يكي پاي چپ، اما هيچ دستي به سر پاي اين جنازه نمي كوبد، دستها هم آويزان است و حال ندارند بكوبند،مدام به همه ميگويند "نگو لااله الا الله ".
انقلابي بودن لذتبخش است. انقلابي مهربان است و به فكر ديگران. انقلابي راحت حاضر است در اين راه بميرد، هيچ وقت به ذهنش خطور نميكند كه چرا من؟ چرا ديگري نميرد و چرا من بميرم؟ انقلابي گليم خودش را از زير پاي جامعه نميكشد، خودش را گليم ميكند و زير پاي جامعه مياندازد. او از زندگيش لذت ميبرد. او يك آدم بزرگ است، و يك فاميل بزرگ دارد. او بخاطر انقلابيگري تمام زندگيش را تعريف ميكند. او بخاطر انقلابيگري و آرمانهاي انقلابيش ازدواج ميكند، بخاطر انقلابيگري بچهدارميشود، بخاطر انقلابيگري نام براي بچه اش ميگذارد، بخاطر انقلابيگري شغل انتخاب ميكند، بخاطر انقلابيگري در شغلش موفق ميشود.
زيرا هركسي با هر استعدادي كه دارد، اگر به خاطر انقلابيگري و با روحيه انقلابي، در شغل خودش تلاش كند، حتي استعدادهايش افزايش پيدا ميكند، چه برسد به تلاشها و موفقيتهاي مضاعف.
* چگونه لحظههاي زيباي انقلابي بودن را تجربه كنيم؟
از آثار انقلابيگري هرچي بگوييم كم گفتيم. از آسمان تا زمين همه چيز براي انقلابيون است. و اما انقلابي به چه كسي ميگويند؟ و ويژگيهاي يك انقلابي چيست؟ و سوالهاي فراوان ديگر بماند براي يك جلسه ديگر.
ما تا زمان ظهور بايد انقلابي باقي بمانيم. و بعد از ظهور نوع ديگري از انقلابي بودن در وجود ما شعله خواهد كشيد كه ديدن دارد. اصلاً بعد از ظهور ما ديگر انقلابي نيستيم. ما خودمان انقلاب هستيم.
ولي لحظههاي انقلابي بودن هم لحظه هاي خيلي قشنگي است، هر كسي در لحظي روضه قرار بگيرد، ميتواند لحظي انقلابي بودن را يك ذره تجربه كند. يك دفعه يك شورش و تحركي در دلها رخ ميدهد. براي كساني كه ميخواهند به فضا بروند، اتاقهايي را درست ميكنند كه در آن اتاقها بيوزني را تجربه كنند و براي قرار گرفتن در فضا، آمادگي پيدا كنند. اينجا هم هر كس كه هنوز روحش در متن انقلاب و اوج انقلابيگري قرار نگرفته، و ميخواهد آن فضا را حس كند، برود مجلس روضه. روضه، هديه و لطف خداوند به ما است. روضه آن لحظه را براي انسان قابل تجربه ميكند، آن شوري كه به دلها مي افتد.... آن صحنه خداحافظي، صحنه قابل تحملي نيست، و اين انقلاب دائمي حسين است در دلهاي ما.
* گفتني است جلسات هفتگي هيئت محبين اهلبيت(ع) كه هر چهارشنبه بعد از نماز مغرب و عشاء، با سخنراني حجتالاسلام پناهيان در موسسه هنر و ادبيات دانشجويي واقع در خيابان طالقاني، نرسيده به ميدان سپاه، كوچه مفيدي برگزار ميشود اولين جلسه اي است
كه اين استاد حوزه و دانشگاه به صورت ثابت و هفتگي در آن سخنراني خواهد كرد.
(1) رك: تفسير الميزان، ذيل آيه: .... قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُون.(اعراف/38)
(2) صحيفه امام، ج14، ص: 491
(3) صحيفه امام، ج18، ص: 395
گزارش خبرگزاري فارس