IRNON.com
اخبار ويژه روزنامه كيهان
آقاي تروا! يعني تو اين آسياب را نچرخاندي؟!
 

تلاش ناكام براي تحريف انديشه‌هاي شهيد آويني، غيرت ديني كردها، مترجم هتاك را فراري داد و ... بخشي از اخبار ويژه امروز روزنامه كيهان را تشكيل مي‌دهد.


 

اخبار ويژه امروز روزنامه كيهان به شرح زير است:

* فيس بوك؛ شبكه اجتماعي يا تله جديد سرويس هاي جاسوسي؟!
يك بنياد تحقيقاتي در آلمان اعلام كرد شبكه اينترنتي "فيس بوك " به هيچ وجه براي كاربران آن قابل اعتماد نيست.
بنياد "وارن تست " در گزارشي به نقل از كارشناسان فني و حقوقي مستقر در برلين اعلام كرد شبكه هاي اجتماعي در اينترنت به ويژه فيس بوك در زمينه حفظ اطلاعات كاربران قابل اعتماد نيستند و امانتداري نمي كنند.
اين گزارش مي افزايد: كاربران فيس بوك معمولا موقع ثبت نام، به اين شبكه اجتماعي اجازه مي دهند كه اطلاعات مندرج در سايت يا حساب شخصي آن ها را در سطح جهاني مورد استفاده قرار دهد، فيس بوك در امانت داري نسبت به كاربران خود، در پايين ترين سطح قرار دارد.
به تازگي يكي از مديران شبكه فيس بوك به صورت ناشناس فاش كرد اطلاعاتي كه از طرف كاربر پاك مي شود، در واقع تنها براي كاربر نامرئي مي شود، اما در ذخيره مركزي شبكه اجتماعي همچنان باقي مي ماند، اين تخلفي آشكار از خواست و اراده مشتريان است، زيرا شبكه اجتماعي حق انحصاري آنها را بر اطلاعات شخصي شان ناديده مي گيرد.
حتي كساني كه كاربر مستقيم شبكه هاي اجتماعي نيستند، در معرض خطر قرار دارند، زيرا شبكه اجتماعي از طريق ارتباطات اعضاي خود از وجود آنها باخبر مي شود و درباره آن ها نيز اطلاعاتي گردآوري مي كند.
به ويژه سايت هايي كه ثبت نام اعضاي خود را با استفاده از تلفن همراه (موبايل) ممكن مي سازند، به شدت آسيب پذيرند. بيشتر مردم متوجه مسائل امنيتي نيستند.
آنها به اينترنت مراجعه مي كنند و درباره همه مشكلات شخصي و حتي در مورد همسر يا نامزد خود حرف مي زنند در حالي كه ممكن است همين اطلاعات عليه آنها به كار گرفته شود.
اين امر بسته مناسبي را براي فعاليت سازمان هاي اطلاعاتي و جاسوسي فراهم كرده تا با سوءاستفاده از اطلاعات افراد، از آنها در فعاليت هاي جاسوسي و تخليه اطلاعات بهره گيرند.
سايت ضدانقلابي ايران گلوبال با اشاره به گزارش بنياد تحقيقاتي آلماني نوشت: حدود يك سال است كه رسانه هاي ايراني و در اين اواخر گروه‌ها و سازمان‌هاي سياسي ايراني نيز در فيس بوك صفحه باز كرده اند، بدون آنكه مطالعه دقيقي از طرز كار فيس بوك داشته باشند. چه اگر اطلاعات كافي در اين زمينه داشتند، سرنوشت رسانه و كاربران و سازمان و اعضاي خود را به خطر نمي انداختند.
يك ماه پيش دويچه وله آلمان طي گزارشي اعلام كرد شبكه جاسوسي موساد بيشترين استفاده را از شبكه فيس بوك براي تله گذاري و واداشتن افراد به جاسوسي مي برد.

* تلاش ناكام براي تحريف انديشه‌هاي شهيد آويني
تلاش انجمن دانشگاه تهران براي تحريف انديشه و مصادره شهيد آويني با هوشياري دانشجويان حاضر در اين مراسم ناكام ماند.
اين مراسم با عنوان بزرگداشت شهيد آويني در دانشكده علوم دانشگاه تهران برگزار شد، اما رفتار برخي از برگزاركنندگان برنامه كه از طيف دانشجويان هوادار حزب مشاركت و اصلاح طلبان بودند، خيلي زود اهداف آن ها را نمايان ساخت.
به طوري كه مجري مراسم در اقدامي عجيب سعي در تشبيه و نزديك سازي آويني به برخي از فتنه گران و حتي فعالان ضدانقلاب و مزدور غرب و جداً معرفي كردن آن هنرمند شهيد از انقلاب و نيروهاي وفادار به ارزش ها نمود!
اما اقدام دانشجويان با توزيع نامه سرگشاده شهيد آويني به محمد خاتمي با عنوان "تجدد يا تحجر؟ "، كه در آن سياست هاي سازشكارانه و غربگرايانه خاتمي در دوره تصدي بر وزارت ارشاد مورد انتقاد قرار گرفته بود، باعث ناكامي برگزاركنندگان اين جلسه شد.
انتشار اين نوشته آويني در جلسه با واكنش منفي اعضاي انجمن غيرقانوني دانشگاه مواجه شد و آن ها نه تنها نامه شهيد آويني را تحمل نكردند كه اقدام به ترك جلسه اي نمودند كه خودشان متولي آن بودند.
گفتني است، در سال‌هاي اخير، برخي از جريانات سياسي و شبه فرهنگي غربگرا و مدافع ليبرال سرمايه داري، سعي در ارائه چهره‌اي تحريف شده در راستاي منافع خودشان از شهيد آويني را دارند كه در دسترس بودن آثار، گفتار و نوشته‌هاي آن شهيد تلاش‌هاي آن‌ها را ناكام گذاشته است.

* غيرت ديني كردها، مترجم هتاك را فراري داد
مترجم كتاب موهن و ضداسلامي "آيات شيطاني " از ترس مردم متدين شمال عراق فراري و پنهان شد.
برمك بهداد پس از ترجمه كتاب سفارشي سرويس جاسوسي انگليس (به قلم رشدي) به زبان كردي از ايران گريخت و به شمال عراق رفت اما در آنجا هم با اعتراض مردم غيور شمال عراق گريخت.
وي در گفت‌وگويي كه با روزنامه آلماني زوددويچه سايتونگ انجام داده مي گويد: فكر مي كردم در كردستان عراق حكومت ديني برقرار نيست و آزادترم اما در آنجا هم احساس امنيت نمي كردم.
اسلام‌گرايان افراطي در اربيل و سليمانيه دست به تظاهرات زدند و آخوندهاي اين دو شهر حكم قتل مترجم كتاب (من) را صادر كردند. من به كنسولگري كشورهاي مختلف از جمله آلمان رفتم تا مراقبت از جان من را به عهده بگيرند اما هيچ نتيجه اي نداشت.
براساس اين گزارش، مجله "خلق " چاپ سليمانيه عراق بخش اول ترجمه كتاب رشدي را 4 ماه پيش منتشر كرد و خبر از انتشار بخش هاي بعدي در شماره هاي آينده داد. ولي اولين بخش، آخرين بود. شماره بعدي را پليس از همه كيوسك ها جمع آوري كرد.
دو ماه بعد، در هشتم ماه مارس به سردبير مجله "خلق " تيراندازي شد. سردبير جان سالم به در برد ولي مترجم از آن زمان از بيم جان پنهان شده است. او مي گويد بارها تهديد به مرگ شده است.

* آقاي تروا! يعني تو اين آسياب را نچرخاندي؟!
بهاءالله مهاجراني عضو حلقه ماسوني لندن ادعا كرد آمريكا وضع موجود را در ايران ترجيح مي دهد و سياست هسته اي واشنگتن آب به آسياب امثال احمدي نژادها مي ريزد.
مهاجراني نوشت: آمريكا علاقمند است ايران با يك انفجار روبرو و به چند قسمت تقسيم شود. در اين باره نشانه هايي هست. آمريكا در دنياي الفاظ نسبت به ايران از زبان تهديد استفاده مي كند. اما در واقعيت امر، نشانه هايي ارسال مي كند كه حكايت ديگري است.
مثلاً آزاد شدن پاسداران عضو سپاه قدس كه درست دو هفته پس از انتخابات آزاد شدند! آزادي آن ها دو هفته پس از انتخابات نشانه روشني بود كه آمريكا مي خواهد، چراغ سبز نشان بدهد؛ دستخوش به سپاه كه انتخابات را مديريت كرد.
دوم: هر انسان عاقلي مي داند؛ كه سياست اعلام بودجه براي براندازي نظام حكومت در ايران غير موجه است. چرا آمريكا اين مبلغ را هر ساله اعلام مي كند؟ دليلش روشن است.
اين شيوه به حكومت ايران مشروعيت مي بخشد كه دولت آمريكا مخالف اوست. مردم ايران هيچگاه نسبت به آمريكا ديد و داوري مثبتي نداشته و ندارند. چه كسي مي تواند كودتاي مرداد ماه 1332 را فراموش كند؟
دولت آمريكا به اين روش از سويي به حكومت ايران مشروعيت مي دهد و از سوي ديگر مخالفان حكوت را بدنام مي كند.
سوم: و از همه ناشيانه تر، سياست اتمي آمريكا در برابر ايران است. در گرماگرم مبارزات انتخاباتي شاهد سخناني از اين دست بوديم، كه ايران را بايد بمباران اتمي كرد. خانم كلينتون از نابودي ايران سخن گفت و مك كين البته به شوخي خواند: ايران بمب بمب... از همه مهم تر تهديد ضمني اوباما به استفاده از سلاح هسته اي عليه ايران بود.
اگر قرار بود اوباما يك هديه زرين به حكومت ايران تقديم كند همين سخن و تهديد ضمني ايران به استفاده از سلاح اتمي بود.
اين اظهارات در حالي است كه مهاجراني اسفند ماه سال گذشته ضمن سفر مخفيانه به آمريكا، در نشست لابي نومحافظه كار و صهيونيستي "انستيتو واشنگتن " (از طرفداران حمله به ايران) شركت و سخنراني كرد و همين امر باعث اعتراض گسترده حتي در ميان محافل ضد انقلابي شد.
اين آقاي جديداً ضد آمريكايي شده، از جمله اولين حاميان سازش و رابطه با آمريكا در دولت سازندگي بود كه از موضع ضعف مقاله اي هم در روزنامه اطلاعات نوشت و باعث گستاخ تر شدن هيئت حاكمه وقت آمريكا شد. هم اكنون هم برخي عناصر جذب شده به سازمان سيا در آمريكا نظير سروش، گنجي و كديور، در حلقه لندن (كه مهاجراني با همراهي عناصر بدنامي چون فرخ نگهدار و حسين باستاني و... راه اندازي كرده) عضويت و همكاري دارند.
ميدان دادن به پايگاه مطبوعاتي دشمن در روزگار اصلاحات از جمله ديگر سوابق سياه درج شده در كارنامه مهاجراني است، مطبوعاتي كه به نيابت از آمريكا و اسرائيل به دفاع مقدس، انقلاب، امام خميني و اسلام حمله كردند و اشغالگران عراق و افغانستان را ارتش آزاديبخشي كه در راه ايران است توصيف كردند و سرانجام ادعا كردند حق با آمريكاست كه اجازه نمي دهد ايران هسته اي شود چون ايران تقواي اتمي ندارد!
اما درباره آزادي ديپلمات هاي ايراني ربوده شده در اربيل بايد گفت كه آمريكا از مدت ها قبل به شدت تحت فشار ايران و دولت عراق بود و هيچ سندي براي ادامه بازداشت آنان نداشت و اين زماني بود كه برخي نظاميان آمريكايي گرفتار تير غيب مي شدند.
از سوي ديگر درباره حمايت از براندازي و تهديد به حمله اتمي بايد گفت اين‌ها نشانه‌هاي استيصال دولت آمريكا مقابل ايران از يك سو و نياز اپوزيسيون ضدانقلاب به اعلام حمايت آمريكا در مقابل جمهوري اسلامي از سوي ديگر بود همچنان كه مطبوعات مختلف آمريكايي بارها اعلام كردند فعالان اپوزيسيون در ديدار مقامات آمريكايي اعلام مي كنند اكنون كه اغتشاش و درگيري در ايران در اوج است، ضرورت دارد قدرت هاي بزرگ به ويژه آمريكا حمايت خود را در راستاي تقويت روحيه اپوزيسيون علني كنند.
در عين حال، معارضه جريان اپوزيسيون و نوپيوستگاني چون حلقه لندن به آمريكا در جريان آشوب ها كاملاً آشكار بود و هر دو سر اين طيف در براندازي جمهوري اسلامي اتفاق نظر داشتند. مگر اظهارات تند و بي قواره امثال سروش و گنجي و كديور (و شخص مهاجراني) در اوج آشوب ها از حافظه ها فراموش شده است.يعني اين حلقه هم آب به آسياب جمهوري اسلامي مي ريختند و مستخدمان نظام اسلامي بودند؟
يا اينكه بايد گفت آن روزها، توهم جبهه انقلاب را فرا گرفته بود! اگر غير از اين بود كه آقاي مهاجراني بلاهت نمي ورزيد و از پروژه احمقانه اسب تروا براي 22 بهمن و تمام كردن كار جمهوري اسلامي سخن نمي گفت تا لعنت ضدانقلاب را به جان بخرد. يعني او هم در زمره همان طيفي از معاندان بود كه دور آسياب جمهوري اسلامي گشتند و آسياب را چرخاندند؟! اين كه براي جناب بهاءالله خيلي بد است!

* هيچ خاصيتي نداشت جز رمزگشايي از نقاشي‌هاي بي‌معنا
پس از يك سال پنهانكاري و انكار، ائتلاف ميرحسين موسوي با سران گروهك هاي ليبرال و ضدخط امامي علني شد.
بنابر گزارش سايت جرس (و سپس كلمه!) در ملاقات با موسوي، اعضاي گروهك هايي نظير نهضت آزادي، ملي-مذهبي و جنبش مسلمانان مبارز (از جمله عزت الله سحابي، محمد بسته نگار، محمدحسين رفيعي و حبيب پيمان) حضور داشته اند.
موسوي در اين ملاقات خواستار تمركز روي مردمي كه در منطقه خاكستري زيست مي كنند شد و سپس به سران گروهك‌ها، گفت: همه بايد دور هم و در كنار و همدل يكديگر باشيم و روي حداقل ها توافق كنيم.
وي همچنين با ادعاي اينكه ما مبلغ قرائت رحماني از دين هستيم و خشونت و سركوب در پوشش حكومت ديني ممكن است بخش قابل توجهي از جوانان ما را از هر ديني گريزان سازد، گفت: بايد انعطاف داشته باشيم و روي يك شكل و شمايل از جنبش تصلب پيدا نكنيم.
سايت ضدانقلابي خودنويس ضمن انتشار اين ملاقات و اظهارات رد و بدل شده، درباره اشاره موسوي به "منطقه خاكستري " و اينكه "بايد انعطاف داشته باشيم و روي شكل و شمايل تصلب پيدا نكنيم» نوشت: سخنان موسوي با سخنان آنها كه معتقد به شعار «جمهوري اسلامي نه يك كلمه كم و نه يك كلمه زياد " هستند، تفاوت دارد. او به واسطه سابقه هنري اش مي‌گويد: نقاش‌هاي مدرن هنگام خلق اثر عمدتاً دو رويكرد دارند؛ يك گروه آنچه را كه مشاهده كرده اند و يا تصور كرده‌اند متحقق مي‌سازند و به روي بوم مي‌آورند؛ و گروه ديگر، كار را شروع مي‌كنند و بدون تصوري از اثر نهايي به تدريج و بر روي بوم، نقاشي نهايي را سامان مي‌دهند و متولد مي‌كنند. آنچه در جنبش سبز در حال وقوع است را مي توان از نوع رويكرد و روش گروه دوم توصيف كرد.
خودنويس در عين حال نوشت: موسوي هر از چند گاهي صحبت هايي مي كند كه به آرامي همه دارند به آن عادت مي كنند! اگر در روزهاي اول اين بيانيه ها احساسات را برمي انگيخت شايد حالا ديگر چنين نباشد.
در كل حرف هاي او بسيار شبيه به هم هستند. هيچ كدام از اين بيانيه ها نه ضمانت اجرايي دارند نه دردي را دوا مي كنند. فقط حرف است و حرف و ديگر هيچ! او فقط حرف مي زند و بيانيه مي دهد و سخنراني مي كند. آخر كار چه باقي مي ماند! موسوي، بيانيه و ديگر هيچ!
البته اين سايت يك خاصيت مهم بيانيه ها و اظهارات موسوي به ويژه اظهارنظر اخير را فراموش كرده و آن اينكه بالاخره توجيه آن همه نقاشي ها و مجسمه هاي درهم برهمي كه وي در طول سال ها رسم مي كرد يا مي ساخت، معلوم شد. يعني اينكه وقتي نمي تواني هنرمند نقاش يا مجسمه ساز قابلي باشي، كار خلاف رويه كن تا از اين طريق جلب توجه كني!
گفتني است يك هفته پيش عزت سحابي در مصاحبه با راديو زمانه اظهار داشته بود: ما الان به موسوي اعتقاد داريم در حالي كه در سال 87 مشكوك بوديم كه آيا از ايشان خواسته شده بيايد كه نظام از شر آقاي خاتمي خلاص بشود يا خير. و ايشان هم اوايل هميشه مي گفت من اصولگرا هستم اما به تدريج گفتارش تغيير كرد.البته ما هم تذكراتي داديم كه واقعا موثر واقع شد.
آقاي موسوي اعتقادي به مرزبندي خودي و غيرخودي و با نهضت آزادي ندارد. من شواهدي دارم كه موسوي اين طور نيست. موسوي با ما در مورد تغيير قانون اساسي و مخالفت با اصل 110 موافق است... راستش اكنون زمان تحول نيست اما فكر مي كنم چاره اي نداريم غير اين كه گير بدهيم!

 

 

 

گزارش سرويس "فضاي مجازي " خبرگزاري فارس