IRNON.com
نگاهي به نقش نظام تربيتي مدارس و امور تربيتي در مكاتب فكري مختلف
 

در اين مقاله ابتدا به شرح مختصر سه كاركرد مهم امور تربيتي درمدارس جهت نمايان ساختن اهميت بالاي امور تربيتي، پرداخته شده است. سپس باورهاي سه مكتب فلسفي اگريستانسياليم، ايدئاليسم و رئاليسم در باب آموزش و پرورش به طور خلاصه بيان شده است. ونهايتا هم گوشه اي از ديدگاه هاي تربيتي اسلام در اين باره از منظر ملاصدرا آورده شده است.


 

چكيده:
در اين مقاله ابتدا به شرح مختصر سه كاركرد(به عنوان نمونه و مثال ) امور تربيتي درمدارس جهت نمايان ساختن اهميت بالاي امور تربيتي، پرداخته شده است. سپس باورهاي سه مكتب فلسفي يعني اگريستانسياليم، ايدئاليسم و رئاليسم در باب آموزش و پرورش به طور خلاصه بيان شده است. ونهايتا هم گوشه اي از ديدگاه هاي تربيتي اسلام به عنوان يك مكتب فلسفي و تربيتي كامل و در ذيل آن ديدگاه ملاصدرا نسبت به انسان آورده شده است چرا كه عملكرد امور تربيتي با وجود عقيده به هر يك از مكاتب فلسفي متفاوت خواهد بود .
__________________________________________________________________
واژگان كليدي:امور تربيتي - فلسفه - ملا صدرا - اگزيستانسياليسم - رئاليسم - ايدئاليسم
__________________________________________________________________

مقدمه:

امور تربيتي در مدارس كاركردهاي زيادي دارد وعلاوه بر اينكه مي تواند در قوي تر شدن بنيه علمي دانش آموزان به اوليا و مربيان ياري رساند در يادگيري و رشد اجتماعي دانش آموزان نيز بسيار موثر است. اما مسئله اي كه داراي اهميت است اينكه امور تربيتي با توجه به فلسفه خاصي كه به آن باور دارد روش خاصي را نيز در پيش مي گيرد كه مورد بررسي قرار خواهد گرفت. ازجمله كاركردهاي امور تربيتي نه به صورت انحصاري بلكه به عنوان مثال الگو دهي و هدايت رفتار، تقويت فعاليتهاي گروهي و پرورش نسل يادگيرنده است.

برخي كاركردهاي امور تربيتي

الگو دهي و هدايت رفتار:

"هدايت و الگو دهي بيشترين حمايت تجربي را در آموزش مهارت هاي اجتماعي به كودكان و نوجوانان داشته است الگو دهي رفتار به دو صورت انجام ميگيرد:
الف - ارائه الگوي زنده كه بر اساس آن كودك مورد نظر رفتارهاي اجتماعي در محيط طبيعي كلاس درس مشاهده نمايد.
ب - ارائه الگوي نمادين كه در آن كودك مورد نظر رفتارهاي اجتماعي نمونه را از طريق فيلم يا نوار ويدئومشاهده مي كند.
هدايت عبارتست از شيوه اي كه در آن كودك تحت آموزش كلامي مستقيم قرار مي گيرد و داراي سه مرحله است:
الف - مربي قوانين مربوط به رفتار هدف يا استاندارد را مطرح مي كند.
ب - مهارت هاي اجتماعي مورد نظر با هدايت مربي يا همكلاسي ها تمرين مي شوند.
ج - مربي پسخوراند خاص خود را در زمينه تمرين رفتارها عرضه مي نمايد و پيشنهاداتي را براي عملكرد بعدي ارائه مي دهد.
هر دو شيوه مدل نمادين و زنده در آموزش مهارت هاي اجتماعي موثر بوده اند اگر چه اكثر مطالعات تجربي به دليل كنترل آزمايشي از شيوه الگوي نمادين و با استفاده از الگو دهي ازطريق فيلم اجرا شده اند ولي مدل زنده از انعطاف پذيري بيشتري برخوردار است و روشي مفيد براي ارائه در كلاس درس ميباشد در اين شيوه دانش آموزان فرصت شكل دهي رفتار را دارند و بر اساس عملكرد رفتاري خاص تغيير و اصلاح رفتاري در آنها پيش بيني شده است علاوه بر اين در مدل زنده نيازي به استفاده از ابزارهايي مانند نوار ويدئو نميباشد "(ميهر و زينس، 1383،ص 210).

فعاليتهاي گروهي:

"شايد بهترين راه ايجاد هنجار در گروه و سالم سازي فعاليت گروهي كمك گرفتن از روانشناسي رفتار ميباشد روانشناسي رفتارها آميزه اي از روانشناسي رشد ، روانشناسي اجتماعي و روانشناسي شخصيت است كه رفتارهاي سازگار و ناسازگار فرد را در جمع پي جويي مي كند. روانشناسي رفتارها از شناخت فرد صحبت مي كند و به كالبد شكافي اعضاي گروه مي پردازد. هر چه اين شناخت بيشتر، دقيق تر و عميق تر باشد زيست گروهي ممكن تر و سالم تر مي شود و راه رسيدن به توافق هاي جمع و كشف و تقويت پو يا يي هاي گروهي هموارتر مي گردد.
البته لازم نيست كه تمام مديران و همه كساني كه مسئوليت اداره كردن و گرداندن فعاليت هاي گروهي را به عهده دارند روانشناس باشند، ولي ضرورت شناخت هر چه بيشتر تك تك اعضاي گروه امري ثابت شده و به منزله ضربه گير قابل اطميناني است كه فشارهاي گروهي را فرو مي نشاند و مداومت جنب وجوش هاي گروهي را تضمين مي كند "(علي رئوف ، 1383،ص 137).

پرورش نسل يادگيرنده:

"در دراز مدت هدف اصلي هر مدرسه اي بايد اين باشد كه بچه ها يادگيري را ادامه دهند مخصوصا وقتي كه خارج از نفوذ و تاثير مستقيم قرار مي گيرند. هيچ مدرسه اي صرفا يك ماشين انتقال اطلاعات نيست و تا اندازه اي به عنوان يك راهنماي پيشرفته عمل نمي كند. بخشي از وظيفه اش اين است كه در نگهداري و ابقاي ارزش هاي جامعه اي كه بچه ها از آن بيرون آمده و نماينده آن مي شوند كوشش كند .... در حقيقت تعهد دانش آموزان در خصوص يادگيري در مدرسه توجه به تمامي رفتارهاي مدرسه است، و بستگي به اين دارد كه تا چه اندازه احساس كنند كه مدرسه و معلمين سعي و تلاش بي حد خود را براي يادگيري آنها به كار مي برند. مثلا، زماني كه دانش آموزان متوجه مي شوند مدرسه همه گونه امكانات را در چهار چوب مناسبي براي پيشرفت آنها مهيا نموده است و اين كه معلم آگاهانه و ودانا در كارش جدي است و از آن بهره مي برند، بچه ها احساس تعهد بيشتري مي كنند كه در يادگيري تلاش نمايند "(فريمن ،1383، ص 257) .

مسلما موارد ذكر شده بدون دخالت امور تربيتي اجرا نخواهد شد. انجام اين كاركردها و ساير وظايف امورتربيتي پيشينه فلسفي خاص خود را مي طلبد. حتي اين مسئله كه چه اموري كاركردهاي امور تربيتي است با توجه به فلسفه تربيتي خاص ميتواند متفاوت باشد. در اين قسمت به طور خلاصه مكاتب فلسفي ايدئاليسم ،اگريستانسياليم و رئاليسم را مورد بررسي قرار مي دهيم با اين توضيح كه مكاتب فلسفي زيادي وجود دارد و به عنوان نمونه از جمله مشهورترين مكاتب را ذكر مي نماييم.

ايدئاليسم

"ايدئاليسم كه واقعيت را ذاتا روحي يا تمثلي تلقي مي كند يكي از كهنترين و دير پا ترين نظام هاي فكري بشريت است ... در سنت آموزش و پرورش غربي ريشه هاي ايدئاليسم معمولا به افكار افلاطون فيلسوف يونان باستان برمي گردد...اين تصور كه آموزش و پرورش فرآيند شكوفا شدن استعدادهايي است كه به صورت نهان در نهاد كودك وجود دارد در معرفت شناسي ايدئالسيتي ريشه دارد. مفهوم معلم به مثابه الگو يا اسوه اخلاقي و فرهنگي نيز از ايدئاليسم فلسفي سرچشمه ميگيرد... افلاطون باورهاي فلسفي خود را بر مبناي وجود جهاني آرماني ولا يتغير شامل ايده هاي كامل يا مثل بنا نهاد كه نمونه هاي آن مفاهيم ازلي حقيقت، خير، عدالت و زيبايي هستند... معرفت شناسي يا نظريه شناخت افلاطون بر نظريه تذكار يا يادآوري مبتني است. به موجب اين نظريه انسان ها حقايقي را كه در ضميرشان به صورت نهفته و نا خودآگاه وجود دارد به ياد مي آورند ... آموزش و پرورش راستين نيز چون حقيقت، كلي و ابدي است. چون واقعيت تنها از راه عقل مكشوف مي شود، بهترين نوع آموزش و پرورش نيز ماهيتا عقلاني است ... اصل عقلانيت يا اصل روابط بين اذهان را مي توان به كمك دو مفهوم عالم كبير و عالم صغير توضيح داد... هدف بارز آموزش و پرورش ايدئاليستي ترغيب دانش آموزان به حقيقت جويي است ... ايدئاليست ها آموزش و پرورش راستين را امري همگاني تلقي مي كنند، نه آموزش محدود براي شغل يا حرفه اي خاص. هدف حرفه آموزي كسب مهارت در انجام كار و پيشه است نه وحدت و تعالي موجود انساني .... مدرسه از طريق انتقال عامدانه ميراث فرهنگي به شكل برنامه اي منظم، متوالي و متراكم بچه ها را براي آينده آماده مي كند...گرچه روش خاص واحدي را نميتوان براي كلاس درس ايدئاليستي تعيين كرد روش گفت و شنود (ديالكتك) سقراطي مسلما مناسب است ... تقليد از الگوها و اسوه ها نيز بخشي از روش تربيتي ايدئاليسم را تشكيل مي دهد " (گوتك ، 1380،ص 22 تا 45).

اگزيستانسياليسم

مكتب اگزيستانسياليسم در قرن بيستم به اوج شهرت خود رسيد. اين مكتب بيشتر ديدگاهي فلسفي است تا مكتب فكري منظم و مي توان آن را بعنوان نوعي انديشه فلسفي تلقي كرد كه بر يگانگي و آزادي فرد در برابر گروه، جماعت يا جامعه توده وار تأكيد مي كند. سورن كي يركه گارد و ژان پلاستر صاحبنظران اين مكتبند. (گوتك ، 1380).
در مكتب اگزيستانسياليسم "عالم يك تغيير دهنده غير قابل تغيير ويك محيط بي طرف است كه انسان ها بايد در آن به سر برند. انسان ها هر خود را ( آنچه كه بايد باشند ) از طريق انتخاب هاي روزمره خويش شكل مي دهند. توانايي انتخاب و آگاهي عقلاني ( بررسي كيفيت انتخاب هاي به عمل آمده) از ويژگي هاي اساسي انسان هستند " ( گريز ، 1383 ، صفحه 121 ).

" انسان ها به واسطه انتخاب هايي كه انجام مي دهند درباره زندگي خويش مسئولند. براي انتخاب هاي مناسب آگاهي امري ضروري است. در اهداف تربيتي اين مكتب برانگيختن يا تقويت آگاهي، كه به نوبه خود در بهبود انتخاب هاي فردي به كار خواهد رفت مد نظر است و تمركز بر محتوا، خيلي كمتر از تمركز بر نگرش فرد نسبت به محتواست " ( گريز ، 1383 ، صفحه 158 ).
از نظر اگزيستانسياليست ها مي توان ارزشهايي را شناخت كه ما را در يقين درست و نادرست و همين طور زيبايي كمك كند اما اين ارزشها از طريق انتخاب كردن مشخص تعيين مي شوند و مفهوم شخصي دارند ( گريز ، 1383 ).
" ارزش ها از درون فرد نشأت مي گيرند همه استعدادهاي آدمي براي رسيدن به اين ارزش ها استفاده مي شوند، اما بر استعداد يكتايي آدمي براي شناخت ( آگاهي ) تأكيد ويژه مي شود و به دليل اينكه ارزش ها در انتخاب شخصي ريشه دارند. مستعد تغيير كردن و در عين حال مخصوص هستند، به اين معني كه آن ها احتمالا از شخصي به شخص ديگر متفاوت هستند. " (گريز، 1383، صفحه 317).
" هم ارزش هاي اخلاقي و هم ارزش هاي زيباشناختي موضوع هاي مربوط به انتخاب شخصي هستند. همانند روال كليه شناخت ها ، معلم قرار است به عنوان موجد انگيزه بكار رود. دانش آموز بايد از راه آگاهي جدي شخصي و از راه تفحص به انتخابي مسئولانه نائل شود " ( گريز، 1383، 379 ).
" در اگزيستانسياليسم ما قادريم بدانيم اما صرفا از طريق احساس شخصي، و از طريق انتخاب فردي كه در بردارنده آگاهي دروني و ذهني است به معرفت و شناخت دست مي يابيم " ( شوريني، 1378، صفحه 130 ).


رئاليسم

"رئاليست ها بر خلاف ايدئاليست ها اظهار ميدارند كه اعيان اشيا قطع نظر از آن كه موضوع ادراك ما واقع شوند يا نه، وجود دارند... و به وجود نظامي عيني از واقعيت و امكان دستيابي انسان به معرفت درباره آن واقعيت قائل هستند... ارسطو را بنيانگذار رئاليسم مي دانند ... ارسطو در تبيين خويش از واقعيت از علل چهارگانه سخن ميگويد (علت مادي ، علت صوري، علت فاعلي و علت غايي)... در سراسر نظام فلسفي ارسطو تمايل بارزي به ثنويت - تمايلي به تلقي واقعيت از دو جز - ديده مي شود... در نزد رئاليست شناسايي عبارت از داشتن علم نسبت به چيزي است. شناخت يا معرفت مستلزم تعامل ذهن و جهان خارج از ذهن است ... رئاليست به عنوان ناظري منظم،كشف نقشه يا طرح بنيادين عالم را وجهه همت خود قرار مي دهد... هدف غايي آموزش و پرورش رئاليستي ...كمك به انسان ها در نيل به خوشبختي از طريق پرورش استعدادهاي آنان براي نيل به حداكثر كمال ميباشد. .. واقعگرايان عموما معتقدند كه هر نهادي نقش و وظيفه خاصي را بر عهده دارد ... مدرسه وظيفه كاملا مشخص و يژه انتقال حيطه هاي دانش و مهارت هاي پژوهشي را به دانش آموزان بر عهده دارد. وظيفه مدرسه در درجه نخست وظيفه اي عقلاني است ... رئاليست ها نظريه پسماند را كه به موجب آن مدرسه مسئوليت عرضه خدماتي را بر عهده مي گيرد كه نهادهاي ديگر نسبت به انجام آن غفلت يا امتناع ورزيده اند، رد مي كنند... در برنامه درسي رئاليستي هر شعبه اي از معرفت به عنوان نظامي مفهومي داراي ساختاري است. ساختار به چهارچوبي از معاني مفهوم دلالت دارد كه واقعيت هاي فيزيكي، طبيعي، اجتماعي، و انساني را تبيين مي كنند...مبناي برنامه درسي رئاليستي را اين توجيه منطقي تشكيل مي دهد كه كارآمدترين و موثرترين شيوه هاي كسب اطلاع درباره واقعيت، مطالعه آن در چهارچوب موضوعاتي است كه به صورت منظمي سازمان يافته باشند " (گوتك ، 1380،ص 48 تا 70).

فلسفه تربيتي دين مبين اسلام

دين اسلام كه برنامه زندگي بشريت را مشخص كرده است، پيامبر(ص) و ائمه (ع) را معلم مسلمانان قرار داده است و اين از آنجا نشأت مي گيرد كه پيامبر(ص) و مردم خدايي دارند كه خود ، رب و تعليم دهنده است.
" نخستين حركت در مسير تعليم و تربيت اسلامي با پيغمبر اكرم (ص) بوده است. بطور كلي در امي بودن آن حضرت اتفاق نظر وجود دارد. ايشان ضمن انجام رسالت و دعوت به دين جديد، همچنين رهبر و رئيس حكومت، مربي و معلم با نفوذ نيز بود، پيغمبر به شدت جانبدار و مشوق علم و دانش شناخته شده است... از جمله صفات باريتعالي رب است. اين كلمه معني گسترده اي دارد. به معاني تربيت كردن ، پروراندن و به كمال رسانيدن بكار مي رود... معلم ومربي و رهبر در حقيقت پروردگار است. نقش انبياء و كتب مقدس كه بر آنان نازل گرديده ابلاغ اوامر و منهيات و شرح اصول دين و پايه هاي ايمان و اعتقاد و مسئوليت انسان در افكار و اعمال خود در پيشگاه باريتعالي مي باشد... قرآن را محققين از ريشه قراء و مصدر مي دانند. معني آن خواندن است و به تعبير ديگر قرآن از نظر لغوي و هم از نظر تعليماتي مفهوم خواندن دارد... دليل اصلي تمام فعاليت هاي تعليماتي در عالم اسلام محققا قرآن مجيد بوده است. مسلمين عقيده دارند كه قرآن آخرين كتاب وحي و نمونه اي از قرآني مي باشد در ملكوت ( لوح محفوظ ) وجود دارد " (داغ و اويمن، چاپ دوم 1374، صفحات 7 و 8 و 9 و11 ).

" در دوران شكل گيري و سازمان يابي، اسلام به عنوان يك دين و يك حكومت تعليم و تربيت اسلامي متكي به دو پايه بود: الف - يادگيري و انتقال دانش ها به عنوان يك ايدئولوژي و به بيان ديگر يك مسئوليت ديني بود. ب - هدف از اين كار تنها الله و كسب رضاي او بوده است " (داغ واويمن ، چاپ دوم 1374 ، صفحه 12 ).
بنابراين تعليم و تربيت در اسلام بر پايه مشخصي قرار گرفته كه آن قرآن و مباني اسلامي است، بر خلاف اگزيستانسياليسم كه در آن هر انساني صلاحيت تعيين ارزشها را دارد، قرآن و همچنين پيامبر(ص) ارزش هاي الهي را كه براساس آن انسان به سرمنزل مقصود خواهد رسيد مشخص كرده اند.
در اسلام هم مانند ايدئاليست حقيقتي وجود دارد كه البته مباني و آموزه هاي خاص خود را داراست و در اسلام هم مانند اگزيستانسياليسم انسان بايد انتخاب كند و مسئول انتخاب خويش است. اما براي اين كه در اين انتخاب راهنما داشته باشد خداوند پيامبران را برگزيد و علت وجود پيامبران را هم مي توان در همين مسأله جستجو كرد.
" خداوند پس از اينكه كرات فراوان و بيشماري را در عالم هاي گوناگون آفريد، اراده كرد موجودي را بيافريند كه توان گزينش داشته باشد و بتواند مسير زندگيش را خود تعيين كند و مسئوليت اين گزينش را بپذيرد... زمين طبق حكمت و مشيت الهي، به موجودي نياز داشت كه با شعور و انتخابگر باشد، و زندگيش دو مسير داشته باشد. موجودي كه از نظر معنوي امكان ترقي و سقوط داشته باشد، بتواند مسيرش را عوض كند و از يك موجود خوب به يك موجود بد تبديل شود... حال براي آن كه انسان بتواند مسير سعادت خويش را انتخاب كند به شناخت راه و آگاهي از مسير درست نياز دارد... خداوند بزرگ براي اين كه انسان بتواند مسير تكامل و سعادت خويش را تشخيص دهد پيامبران را برانگيخته كرد. خداوند پيامبران را فرستاد تا هدف آفرينش انسان را تحقق بخشد و كمبودهايي را كه عقل انسان در دريافت وحي دارد جبران كند " ( مصباح يزدي ، 1382 ، صفحه 199 و 200 و 201 ).
پيامبر خاتم(ص) با كتابي به هدايت مردم پرداخت كه علاوه بر اين كه انسان ها را در انتخاب درست ياري مي كند، ارزش ها را تعيين كرده و بر خلاف اگزيستانسياليسم مانع از اين مي شود كه ارزش هاي اخلاقي و انساني به ورطه نسبي بودن بيفتند. قرآن مجيد در عين مشخص كردن ارزش ها و حيطه ها و حدود و ثغورها ، انسان را به تحقيق و انديشيدن ترغيب مي نمايد.
" قرآن بر اساس تحقيق بنيانگذاري شده است و مردم را به بنا نهادن زندگي خود بر تحقيق فرا مي خواند و محققان را مي ستايد و روگردانندگان از تحقيق راسرزنش مي كند... ولي بدون آموزش شيوه تحقيق و ارائه شرايط رسيدن به حق ، به صرف يك بيان كلي كفايت نمي كند، بلكه موانع رسيدن به حق را يادآوري و داستان كساني را نقل مي كند كه شرايط رسيدن به حق را به چنگ نياورده، از موانع وصول به حق پرهيز نكرده ، در سرگرداني ناداني و حيرت گمراهي فرو رفته اند. همچنين به نقل سيره كساني مي پردازد كه آن شرايط را يافته ، از اين موانع رها گشته ، به قرب و وصال رسيده اند. پس تدبر در قرآن حكم ضروري است تا چيستي و چگونگي منطق قرآن در آموزش شيوه تحقيق روشن شود. سپس بايد به سخن گويا كننده قرآن و انسان كامل معصوم (ع) گوش داد تا بيان آن حضرت نيز در چگونگي هدايت به سوي حق و رسيدن به حق روشن شود. همچنين معلوم شود، ثقليني كه رسول خدا (ص) در امت خود به يادگار گذاشت، چونان دو چشم و دو گوش هستند كه هردو باهم مي بينند وهردو باهم مي شنوند، بدون آنكه تمايز، تعدد، ناسازگاري يا گوناگوني ميان ديديدني ها و شنيدني هاي آنها باشد " ( جوادي آملي ، 1383 ، صفحه 158 و 159 ).

اگر بخواهيم مانند اگزيستانسياليسم صرف آگاهي و انتخاب انسان ها را براي تعيين ارزش و پيدا كردن راه ملاك قرار دهيم انسان به ناكجاآباد هايي خواهد رسيد كه زمان قبل از ظهور حضرت محمد (ص) رسيده بود. البته رجوع به عقلانيت گرايي رئاليسم تا حدي اين مشكل را رفع خواهد كرد.
در خطبه 198 نهج البلاغه چنين آمده است : " سپس خداوند سبحان حضرت محمد (ص) را هنگامي مبعوث فرمود كه دنيا به مراحل پاياني رسيده، نشانه هاي آخرت نزديك، و رونق آن به تاريكي گراييده و اهل خود را به پا داشته، جاي آن ناهموار، آماده نيستي و نابودي، زمانش در شرف پايان ، نشانه هاي نابودي آشكار.... در اين هنگام خداوند پيامبر (ص) را ابلاغ كننده رسالت، افتخار آفرين امت، چونان باران بهاري براي تشنگان حقيقت آن روزگاران، مايه سربلندي مسلمانان و عزت و شرافت يارانش قرار داد. "( دشتي ، 1380 ، صفحه 417 ).
خداوند پيامبر(ص) را مبعوث نمود تا انسان ها را در انتخابشان با ايجاد آگاهي نشأت گرفته از قرآن و علم الهي ياري رساند و حجت را بر مردم تمام نمايد.
در قسمتي از خطبه 86 چنين آمده است : " پيامبرش را مدتي در ميان شما قرار داد تا براي او و شما، دين را به اكمال رساند، و آنچه در قرآن نازل شد و مايه رضاي الهي است تحقق بخشد و بازبان پيامبرش كارهاي خوشايند و نا خوشايند، بايدها و نبايدها را ابلاغ كرد و اوامر و نواهي را آموزش داد و راه انس را بر شما بست و حجت را تمام كرد. " ( دشتي ، 1380 ، صفحه 145 ).
در قسمتي از خطبه 109 آمده است : "پيامبر (ص) براي تبليغ احكامي كه قطع كننده عذرهاست تلاش كرد و امت اسلامي را با هشدارهاي لازم نصيحت كرد وبا بشارتها مردم را به سوي بهشت فرا خواند و از آتش جهنم پرهيز داد. " ( دشتي ، 1380 ، صفحه 209)

حضرت رسول(ص) و ائمه (ع) در حالي مربي بشر از سوي خداست كه انسان را به خوبي مي شناسد. مي داند كه انسان خليفه خدا در زمين است ( مضمون 35 بقره ، 165 انعام) ، ظرفيت عملي انسان بزرگترين ظرفيت هايي است كه يك مخلوق ممكن است داشته باشد ( مضمون 31 و 32 بقره)، انسان فطرتي خدا آشنا دارد (172 اعراف)، آفرينش انسان آفرينشي حساب شده است ( مضمون 121 طه)، او شخصيتي مستقل و آزاد دارد و بايد با ابتكار و كار خود زمين را آباد كند ( مضمون 72 احزاب و 3 دهر)، انسان تركيبي است از ماده و روح ( سجده 7و9)، انسان كرامتي ذاتي و شرافتي ذاتي دارد( مضمون 70 اسراء )، او وجداني اخلاقي دارد و زشت و زيبا را درك مي كند (مضمون 8 و 9 شمس)، او فقط با ياد خدا آرام مي گيرد و زماني كه به ذات خدا بپيوندد به خواستهاي خود رسيده است ( مضمون 28 رعد و 6 انشقاق)، نعمتهاي زمين براي انسان آفريده شده است ( مضمون 29 بقره و 13 جاثيه)، او تنها براي مسائل مادي كار نمي كند بلكه رضاي خدا برايش مهم است ( مضمون 28 فجر و 72 توبه)، انسان بسيار ستمگر ونادان است ( احزاب 72)، نسبت به پروردگارش ناسپاس است( حج 66)، آنگاه كه خود را مستغني مي بيند طغيان مي كند (علق 71)، عجول و شتابگراست(اسراء 11)، تنگ چشم و ممسك است( اسراء 100)، او حريص آفريده شده ( معارج 19)، او مجادله گرترين مخلوق است(كهف 54)، اگر بدي به او رسد خرج كننده است و اگر نعمت به او رسد بخل كننده است ( معارج19).
براستي از كداميك از مكاتب و فلسفه هاي تربيتي مي توان انتظار داشت انسان را به اندازه قرآني كه از سوي خالق او نازل شده بشناسد. لذا انسان شناسي انسان كه بر پايه شناخت ويژگيهاي انسان است، يك انسان شناسي ديني است كه داراي جامعيت، اتقان و خطاناپذيري، توجه به مبدأ و معاد و بينش ساختاري و رابطه ساحتهاي مختلف وجود انسان مي باشد ( رجبي ، چاپ دوم 1379 ).

لازم به ذكر است كه نبايد اثرات مثبت بكارگيري فلسفه فكري اگزيستانسياليسم، را در آموزش و پرورش فراموش كرد. چرا كه باعث مي شود در هياهوي توجه به گروه و امور جمعي، انسان خود را فراموش نكند و انتخاب وآگاهي مانع از اين مي شود كه خلاقيت افراد سركوب گردد، ولي بايد اين انتخاب ها و آگاهي ها مبنايي ديني و انسان شناسانه داشته باشد تا انسان ها را در سير الي الله ياري رساند.
همچنين رئاليسم در دعوت به عقلانيت وايدئاليسم در تشويق به در نظر داشتن حقيقت داراي آثار مثبتي در آموزش و پرورش خواهند بود.

فلسفه ملا صدرا:

وي معتقد است انسان مراتب دارد. لذت هاي اتسان هم مراتب دارد. بالاترين لذت معرفت الله و رضوان ا... اكبر است و بهشت هم داراي مراتب است. تنها صدرا فيلسوف ماهيت وجودي است يعني هر چه هست هست و هر چه نيست، نيست. وي استعداد آدم را مجموعه اي از اجزاي جدا نميداند بلكه مراتبي از نفس انسان ميداند چون فيلسوفي است كه به اصالت وجود معتقد است. از نظر ملا صدرا موجودات نه تنها در معني يكي هستند در هستي هم يكي هستند. موجودات نه تنها در عالم ذهن بلكه در عالم عيني و خارجي هم يكي هستند. هر چه داريم واجب الوجود است، ممكن الوجود و ممتنع الوجود در عالم ذهن است. چيستي ها حد و نفاد هستي ها ميباشند. حدود و مرزها ويژگي هستي ها است. مراتب هستي ها با هم متفاوتند و هستي ها درجاتي دارند مانند نور كه داراي درجات است (وحدت تشكيكيه يا حقيقت تشككيه وجود ). خداوند، باري تعالي، داراي حقيقت شخصيه است كه يك مرتبه دارد و داراي مراتب نيست و جلوه ها و تجليات مختلفي دارد (حقيقت بسيطيه ) . موجودات مراتبي از جلوه هاي خداوند هستند. در واقع وجود خودش درجه بندي نمي شود بلكه شئون وجود متفاوتند. از نظر صدرا انسان مي تواند اشتداد وجودي داشته باشد تمام شئونات حق ميشود هستي و عالم جسماني ولي در يك نقطه تمام هستي به تكامل خود ميرسد و آن انسان است اين نهايت تكامل عالم جسم است، جسم تبديل به روح مي شود و امر مادي تبديل به امر مجرد ميشود. اين جسم انسان است كه تبديل به روح انساني ميشود . انسان شناسي صدرا مبتني بر حركت است. از نظر صدرا عرض تغيير نمي كند بلكه اين جوهراست كه تغيير مي كند (حركت جوهري ). حركت جوهري در انسان حركتي علمي است. منظور صدرا از حركت جوهري رشد جسماني نيست. حركت روح حركت علمي است بنابر اين آگاهي هايي كه خداوند از ابتدا قرار داده است يا دچار رشد مي شوند يا توسط خود انسان دچار دسيسه. انسان با علم جديد وجود خود را تشديد ميكند و به خدا تقرب پيدا ميكند. مرتبه وجودي انسان مرتبه معرفتي اوست (جميله علم الهدي ،1384 ).

نتيجه:
- امور تربيتي و نقش مهم آن در آموزش و پرورش انكار ناشدني است.
- امورتربيتي و فعاليتهاي آن به بستر فلسفي نيازمند است .
- هر مكتب فلسفي فعاليتهاي خاص خود را مي طلبد.
- در آموزش و پرورش اسلامي پيشينه فلسفه تربيتي اسلامي از ملزومات اساسي است كه نياز به پژوهش گسترده در آن كاملا احساس مي شود.



منابع:

- القرآن الكريم .

- اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب(ع) ( 23 قبل از هجرت ). نهج البلاغه . ترجمه محمد دشتي . تهران : دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامي (1380) .

- جوادي آملي ، عبدالله (1382) . قرآن حكيم از منظر امام رضا (ع) . قم : مركز نشر اسراء .

- خليلي شوريني ، سياوش (1378) . مكاتب فلسفي و آراء تربيتي . تهران : يادواره كتاب .

- داغ ، محمد و رشيد اويمن ، حفظ الرحمن ( چاپ دوم 1374 ) . تاريخ تعليم و تربيت در اسلام قرن يك و شش هجري . ترجمه دكتر علي اصغر كوشافر. تبريز : انتشارات دانشگاه تبريز .

- رئوف ،علي (1383). سهم معلم شيوه معلم .مشهد:انتشارات آستان قدس رضوي
- رجبي ، محمود ( چاپ دوم 1379 ) . انسان شناسي . قم : مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) .

- علم الهدي ، جميله ( 1384) . مباني تربيت اسلامي و برنامه ريزي درسي بر اساس فلسفه صدرا. تهران :انتشارات دانشگاه امام صادق(ع)

- فريمن،جان(1383). اساس كيفي تعليم و تربيت رشد شايستگي . ترجمه داود ريحاني . كرمان:دانشگاه شهيد باهنر.

- گوتك ، جرالد ال ( چاپ چهارم 1384 ) . مكاتب فلسفي و آراء تربيتي . ترجمه دكتر محمد جعفر پاك سرشت . تهران : سمت .

- گريز ، آرنولد (1383) . فلسفه تربيتي شما چيست . ترجمه شعباني وركي و ديگران . مشهد : انتشارات به نشر .

- مصباح يزدي ، محمد تقي (1382) . آفتاب ولايت . قم : مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) .

- ميهر ، چارلز و زينس ،جوزف (1383) . ،راهبردها و مداخلات روانشناختي - تربيتي در مدارس . ترجمه رضا شريفي و ربابه نوري .تهران: انتشارات دانشگاه امام حسين (ع).

نويسنده:سعيده رسولي - سازمان مردم نهاد طليعه رويش