لو رفتن پروژه تابستانی فتنه در خیابان حجاب

قطعه ۲۶ (حسین قدیانی)
لو رفتن پروژه تابستانی فتنه در خیابان حجاب
هدف نهایی پروژه جدید و تابستانی فتنه این است که اینطور در افکار عمومی جا بیاندازد که هر زن بدحجابی، بی حجاب که جای خود دارد و هر مرد مثلا آستین کوتاهی که لباسی غیر متعارف پوشیده باشد مخالف اصل نظام است. سران فتنه می خواهند از نظام به خاطر جذب این هموطنان به حقانیت انقلاب اسلامی که مهمترین تجلی اش قیام ۹ دی بود انتقام بگیرند.
هنوز دو سه سالی از شهادت بابا اکبر نگذشته بود که در دفاع از انقلاب بسیار تند و دو آتشه شده بودم. می ایستادم جلوی مغازه پدربزرگ و هر بدحجابی که رد می شد به او می گفتم “مرگ بر ضد ولایت فقیه”. روزی پدربزرگم به من گفت: بدحجابی گناه بزرگی است ولی لزوما هر بدحجابی ضد ولایت فقیه نیست.
چند سال بعد خواستم کار فرهنگی کنم و یک تنه معضل بدحجابی را حل کنم. مثل آن آزاده معروف به هر بدحجابی که می رسیدم شاخه گلی تقدیمش می کردم و این جمله را نثارش؛ “ای زن، به تو از فاطمه اینگونه خطاب است، ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است”.
طرفه حکایتی است؛ کار فرهنگی هم جواب نداد و من دیگر کاری با این مقوله نداشتم تا اینکه روز ۹ دی دیدم بدحجابها هم آمده بودند، چون آزاده بودند. من نه آنقدر روشنفکرم که بدحجابی را هنجاری اجتماعی بدانم و نه آنقدر مرتجعم که بدحجابی را ناهنجاری سیاسی بنامم. بدحجابی از نظر من یک ناهنجاری اجتماعی است که این روزها داد بسیاری را درآورده است اما من اگر بخواهم داد بزنم فریادم سکه ای است که دو رو دارد. دو جمله دارد؛ جمله اول اینکه: “من یک تار موی بیرون از روسری بدحجابهای وطنم را به کل دنیای سران فتنه نمی دهم” و جمله دوم اینکه: “پدرم گفت ای دخت نکو بنیادم، زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم”. با این حساب، حرف حساب من چیست؟ من دقیقا چه چیزی می خواهم بگویم؟
۱- گذشته از معدود مردان باحجاب فرقه سبز، این روزها همه از نظر من بی حجاب شده اند. بی حجابی اتفاقا چیز بسیار خوبی است و مورد تایید لسان الغیب هم بوده است؛ “تو خود حجاب خودی، حافظ از میان برخیز”.
آدمی وقتی بی حجاب و یا به تعبیر بهتر بی نقاب می شود، چهره اصلی خود را برای همگان عیان می کند. مثلا مهندس وقتی بعد از ۲۰ سال سکوت، بی حجاب شد و پرده حیا و عفت را در خیابان انقلاب درید و از آشوبگران عاشورا به عنوان مردان خداجو یاد کرد همه فهمیدند این فتنه گر نه نخست وزیر امام که سرباز دشمن است در شطرنج براندازی. نه مهندس که ما هم از وقتی بی حجاب شدیم تکلیفمان با خودمان و با سران فتنه روشن شد. ما در “نه ده” حجاب را کنار زدیم و در دفاع از ولایت، تن رها کردیم تا محتاج پیراهن نباشیم. اصلا حالا که همه جا سخن از بی حجابی عده معدودی از زنهای ایرانی است من می خواهم بگویم: “چه خوش بی، بی حجابی مرد و زن بی”! و از این مهمتر مقابله با بی حجابی بدون شناخت کامل مسئله، درد سر بی.
۲- چه شد که چنین شد؟ من برای شما می گویم؛ پوشیدن کفش پاشنه بلند قرمز برای خانمها شاید از نظر شرع هیچ اشکالی نداشته باشد اما خیلی چیزهاست که از نظر شرع بلامانع است ولی انجام دادن آن توسط سردمداران عواقب بدی دارد و به نتایج شومی منجر می شود. این حقیر اول بار کفشی با چنین مشخصاتی را می دانید پای چه کسی دیدم؟ پای همین فائزه هاشمی. کجا؟ در پوسترهای انتخاباتی این آقازاده از نظر ما مجرم و از نظر دستگاه قضایی متهم. کی؟ ایام تبلیغات اتخابات مجلس پنجم. یادتان آمد؟ آن ایام امثال ما درست یا غلط مخالف هاشمی را دشمن پیغمبر می دانستیم و نمی دانستیم نامه سرگشاده در راه است. همان ایام روزی یکی از دوستانم که دست بر قضا فرزند شهید هم بود از باب درد دل به من گفت: فلانی! خواهرم چادری بود اما مانتویی شدنش و بدحجاب شدنش می دانی از کجا شروع شد؛ از پوشیدن کفش قرمز پاشنه بلند به تقلید از فائزه هاشمی.
همان ایام نامه ای خطاب به مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی نوشتم و ماجرا را به ایشان شرح دادم. این نامه اما هرگز در روزنامه مسیح مهاجری کار نشد و “نامه وارده” نشد اما امروز یکی از معترضین به وضعیت حجاب عده ای از خانمهای جامعه همین روزنامه است.
جناب مسیح مهاجری! حاضرم قسم بخورم که شما در این اعتراضتان نه لیاقت دارید و نه صداقت. بدترین بدحجابی و حتی بی حجابی در این کشور زیر پوستر “HASHEMI 2005″ اتفاق افتاد. آن زمان چرا صدایی از شما درنیامد؟ چرا شما بر خلاف امر حضرت ابوتراب به جای سنجیدن خاندان هاشمی به حق، حق را با خانواده ایشان می سنجید؟ باور کنید شما و عده ای دیگر از معترضین به بد و یا بی حجابی اصلا دغدغه تان حجاب و عفاف نیست که اگر بود آن روزی که اول بار در این مملکت پرده حیا را دختر عفت درید، زبان اعتراض تان باز می شد. هدف شما از نقد وضع این روزهای حجاب، نه دغدغه سلامت محیط جامعه، که بازی در پروژه جدید عالیجناب راس فتنه است. لطفا خودتان را به کوچه علی چپ نزنید. “علی” راست بود و روراست بود و صداقت داشت. من با اجازه شما می خواهم به مردم بگویم که قصه چیست.
هدف نهایی پروژه جدید و تابستانی عالیجناب راس فتنه که به امثال شما با کمال معذرت به چشم مهره های این پروژه نگاه می کند این است که اینطور در افکار عمومی جا بیاندازد که هر زن بدحجابی، بی حجاب که جای خود دارد و هر مرد مثلا آستین کوتاهی که لباسی غیر متعارف پوشیده باشد مخالف اصل نظام است. سران فتنه می خواهند از نظام به خاطر جذب این هموطنان به حقانیت انقلاب اسلامی که مهمترین تجلی اش قیام ۹ دی بود انتقام بگیرند. در این روز چه بسیار بدحجاب که به یکی از مسلمات دین سهل انگار بودند اما به فرموده سید الشهدا آنقدر آزاده بودند که ندای ولایت را شنیدند و آمدند و همراه با خواهران بسیجی ام حماسه “نه ده” را آفریدند. این مهم برای سران فتنه سوزش شدیدی داشت و این جذب حداکثری بدجوری روی مخشان بود. حالا هدف سران فتنه چیست؟
۱/۲- برجسته کردن موضوع بد یا بی حجابی به عنوان مشکل و یا دغدغه اول کشور.
۲/۲- همین را هم بهانه کردن برای کوبیدن بیشتر دولت و شخص احمدی نژاد.
۳/۲- سوء استفاده از غیرت مقدس و ارزش مداری ستودنی قشر مومن و متدین جامعه در دو قطبی کردن فضای آحاد ملت به یک قطب باحجاب و اهل ریش و یک قطب بد حجاب و اهل تیغ. یعنی دوگانه کردن حاکمیت، نه در حکومت که به شکست انجامید، بلکه در میان توده ملت و به جان هم انداختن مردم به خاطر اختلاف قیافه و تفاوت در نوع پوشش.
۴/۲- متاثر از این فضای دو قطبی و نیز برخوردهای قانونی و غیر قانونی با افراد بدحجاب، جا انداختن این موضوع در افکار عمومی که هر مونثی که چادری نیست، حتما بر ضد نظام است و احیانا هر مذکری که ریشش را می تراشد، مخالف جمهوری اسلامی است.
۵/۲- و از همه بالاتر؛ احیا کردن مجدد بدنه اجتماعی برای فرقه سبز و متعاقب آن آغاز دور جدید فتنه گری.
۳- راه مقابله با این نقشه شوم چیست؟ آیا ما باید برای نقش بر آب کردن نقشه عالیجناب راس فتنه و در نطفه خفه کردن پروژه تابستانی سران فتنه، صورت مسئله را پاک کنیم و از کنار معضل بد حجابی و در برخی مواقع بی حجابی به راحتی عبور کنیم؟ یک راه این است اما لزوما راه درستی نیست. پس چه باید کرد؟
۴- نگارنده با این نظریه عده ای از صاحب نظران مسائل سیاسی و کارشناسان مصائب فرهنگی به شدت مخالفم که؛ “ما باید جوانان را آنقدر سرگرم لذایذ دنیوی کنیم که دیگر دنبال حقایق سیاسی و وقایع روز جامعه نباشند. اینگونه انقلاب اسلامی هم از شر منتقد و معترض و متعرض در امان می ماند و همه دنبال عشق و حال خود می روند”.
باورم هست که روز اجرایی شدن این نظریه روز سست شدن پایه های انقلاب و روز لرزان شدن تخت حاکمیت مقدس جمهوری اسلامی است.
۵- پس اگر با معضلات اجتماعی و در بحث اینجا با معضل بدحجابی باید برخورد قاطع شود، این برخورد چگونه باید انجام شود که آب به آسیاب سران فتنه نریزد و به عالیجناب راس فتنه اجازه ماهی گرفتن از آب گل آلود ندهد؟ کار سختی است اما به قول احمدی نژاد عزیز “شدنی است”.
۱/۵- باید واقع نگر بود. من به شدت با اینکه جوانان را کلا بی دین و بد حجاب و لاابالی معرفی کنیم و در این باره سیاه نمایی کنیم مخالفم. با مظاهر بی دینی در هر شکلی، باید برخورد شود اما یادمان نرود همین نسل جوانی که گاه راه به غلط می رود، اعتکاف در مساجد، حماسه لیالی قدر و یوم الله سیاسی – حماسی نهم دی ماه هشتاد و اشک را می آفریند. ولله قسم من در شبهای قدر حاج منصور عزیز در مسجد ارک نمایندگانی از هر دو طیف نسل جوان می بینم. حرفم این است: بدی و خوبی دوستانی که ظاهر درستی ندارند را با هم بگوییم و مثلا اگر از حجاب بدش انتقاد می کنیم، از حضورش در روز ۹ دی تشکر کنیم.
۲/۵- در این باره کسانی باید وارد عمل شوند که کاملا نسبت به پروژه تابستانی سران فتنه توجیه باشند و خدای نکرده از بدحجاب، بی حجاب و از یک ناهنجاری اجتماعی، یک فتنه سیاسی دیگر درست نشود.
۳/۵- همپای برخورد با بدحجابی با کسانی که صلاحیت انتقاد از این وضعیت را ندارند هم برخورد شود. کسانی که در عصر اصلاحات و در عهد دوم خرداد سر در لاک غفلت فرو برده بودند و نیز کسانی که نخستین جرقه های بدحجابی توسط آقازاده ها را در روزگار آزگار سازندگی دیدند و خودشان را به ندیدن زدند، اصلا حق این را ندارند که درباره اوضاع حجاب در جامعه کنونی نظر بدهند، چه رسد به اینکه بخواهند بلند گوی این فریاد حق شوند.
۴/۵- در این برخورد تفاوت باید قائل شد میان کسی که مثل خواهر آن دوستم به این ناهنجاری دچار شده، با کسی که آلت دست سران فتنه است و دقیقا مامور حقوق بگیر است تا مثلا در ماشین مدل بالای خود در فلان خیابان شهر کشف حجاب کند و صد بار این خیابان را برود و برگردد. اینجا هم باید اول دنبال دانه درشتها بود. نه اینکه برای مهره اصل کاری فقط به حکم جلب بسنده کرد اما پسر اقدس خانم را به زندان منتقل کرد.
۵/۵- به شدت با هزینه کردن بچه بسیجیها در این قبیل امور مخالفم. شان بچه های بسیج بسیار بالاتر از این است که دشمنی جز آمریکا و اسراییل و دنباله های داخلی آن داشته باشد. با بد حجابی که متاثر از زندگی اشرافی و بی قید و بند خاندان هزار فامیل، به این حال و روز رسیده است، نیروی انتظامی باید برخورد کند. این نیرو حقوق می گیرد از بیت المال برای همین قبیل امور. بچه بسیجی ها نه فقط اشکالی ندارد که با آشوبگران عاشورا مقابله کنند بلکه جور کم کاری دیگران را هم خالصانه و البته قاطعانه و حیدری می کشند. این درخت اما جای یادگاری نوشتن بچه بسیجی ها نیست. لطفا به من از وجوب فریضه “امر به معروف و نهی از منکر” سخن نگویید. من خود بسیجی ام و به این مهم واقفم و اگر بخواهم این امر و نهی را انجام دهم، این کار را در جای مهمتری انجام خواهم داد و مثلا خطاب به دستگاه قضایی عرض می کنم که چه شد برخورد با مفسدین اقتصادی؟ یا حرفهای احمدی نژاد در مناظره درست بود یا نادرست. اگر نادرست بود پس چرا جناب عالیجناب از دکتر شکایت نمی کند و اگر درست بود پس آقای آملی! معطل چه هستید؟ باور کنید بخشی از این بد حجابیها اعتراضی است با زبان بی زبانی به مسئولانی که درست به وظیفه شان عمل نمی کنند. البته ناکارآمدی احتمالی دستگاه قضایی و ناکارآیی ۶۰ درصدی هیچ دستگاه دیگری دلیلی برای بدحجابی هیچ کس نمی شود اما عدل که نباشد گرسنگی می آورد و شکم گرسنه، دین و ایمان سرش نمی شود. بگذریم که عده ای از آقازاده ها از فرط شکم بارگی به وادی ابتذال افتاده اند.
۵/۶- اتفاقا بنده به شدت معتقدم سر جوانان را از باحجاب گرفته تا بدحجاب و از بسیجی گرفته تا رپیجی باید گرم کرد به مسائل سیاسی و روز جامعه. جوانان مثلا باید بفهمند راز مسئله ساده و در عین حال پیچیده و بسیار مهم دزدیدن مجسمه های شهر تهران چیست. ۳۳ سال از انقلاب می گذرد ما تا به حال چنین چیزهایی نداشتیم. چه دستی و با کدام نیت پستی در کاخ خود مشغول سرمستی است و دستور ربودن این مجسمه ها را صادر می کند تا در اذهان اینگونه جا بیاندازد که نظام قادر به حفظ و نگهداری چند تا مجسمه هم نیست؟ کاش تجسم عینی فتنه در این کشور برای همیشه به یغما برود که همه خوب می دانند کیست و نام قلابی اش چیست. یا مثلا ربوده شدن کابل تلفن در یکی دو منطقه شهر تهران. حرفه ای ترین سارقان این مرز و بوم هم آنقدر شرف دارند که اگر شیر دستشویی های شهرداری را می دزدند لااقل کابل تلفن ملت را نزدند. چرا همه این اتفاقات همین چند وقت بعد از فتنه می افتد؟
سران فتنه متاسفانه غافلند که ارتباط توده های مردم با نظام با سیم و کابل تلفن نیست. ارتباط ما با بیت رهبری با سیم تلفن قطع و وصل نمی شود. ارتباط ما با حضرت ماه به سیم تلفن بستگی ندارد، به بیسیم بابا اکبر بستگی دارد. اصلا مثل امام می خواهم بگویم: سرقت کنید این کابل تلفن را، ملت ما هوشیارتر می شود.
ما ندای “این عمار” خامنه ای را از سیم تلفن نمی شنویم، از بیسیم شهید بیسیمچی کربلای ۵ می شنویم. سیم ما وصل به ولایت است، کابل تلفن کیلویی چند است؟ کابل را جور دیگری بخوانیم می شود کابُل که پایتخت افغانستان است که از آن بالا کفتر نمی آید، شهید می آید و من مادر شهیدی را می شناسم که از افاغنه است و پسرش گر چه سُنی بود اما به عشق ولایت فقیه به جنوب رفت و با دشمن اسلام جنگید و در والفجر مقدماتی به شهادت رسید. کابل تلفن خانه این مادر شهید را برداشتید تا او دنائت و زبونی شما سران فتنه را به پای کارآمدی نظام بنویسد اما کور خوانده اید. این مادر پیر، سُنی است اما تصویر حضرت ماه را بالاتر از عکس پسرش در اتاق گذاشته و اتفاقا پسرش بیسیمچی بود.
***
آقایان سران فتنه! شما خود حجاب خود هستید. خدا “حافظ” را بیامرزد اما شما نه در زیر پل حافظ که در زیر عبای تان به آشوبگران دستور شورش دادید در عاشورا، تا بسوزانند خیمه عباس را. هیهات، که سیم ما وصل علم علمدار است. در این کشور، زنان سرزمین من حتی اگر نامشان عفت نباشد، پاکدامنی مرامشان است. بد حجابی هم اگر هست، عیبش بد حجابی اش است اما هنرش این است که با مادر شهیدان محمدی در ۹ دی همنوا می شود و علیه شما بانگ برمی دارد که: “فلانی، فلانی! خیال نکن ما زنیم، تو دهنت می زنیم”.
شرف دارد چنین بدحجابی به مردان باحجاب. شرف دارد چنین بدحجابی به صد تا مثل آن آقازاده که با کفش قرمز پاشنه بلند روی خون سرخ شهدا راه رفت و با همان اسب شمر که نعل تجمل داشت تاخت؛ تاخت و قطعه قطعه کرد ارزشهای جنگ را.
ما به بدحجابان مان تذکر می دهیم که زن در حجاب مثل گوهر است در صدف و به شما سران فتنه هشدار می دهیم که خواب دیدید خیر باشد. فرضا در این کشور بی دینی هم باشد، او نیز آنقدر آزاده هست که نفروشد ندای حبیب را به ندای فریب. مثل دوست کاهل الصلاه خودم که دیشب آوردمش بیت رهبری. نبودی ببینی چه گریه ای می کرد وقت ام یجیب. اتفاقا بعد از خوردن عذای بیت رهبری به من می گفت: داداش حسین! من امشب نمک ولایت را خوردم، دین ندارم اما در مرامم نیست نمکدان شکنی.
***
خلاصه کنم این نوشته را در خطابی آشنا به سران فتنه؛ غلط کردید بیشمارید!