ريزش ها و رويش هاي انقلاب

هر انقلابي در مسير حركت و تكامل خود با ريزش و رويش روبه رو است. ريزش ها و رويش ها را بايد از منظري تاريخي تحليل كرد و در همان بستر به واكاوي علل اين ريزش و رويش پرداخت. به عبارت ديگر، بايد مشخص كرد كه در چه مرحله اي از انقلاب، چه كساني و به چه دليل، ريزش كرده اند.
هر انقلابي در مسير حركت و تكامل خود با ريزش و رويش روبه رو است. ريزش ها و رويش ها را بايد از منظري تاريخي تحليل كرد و در همان بستر به واكاوي علل اين ريزش و رويش پرداخت. به عبارت ديگر، بايد مشخص كرد كه در چه مرحله اي از انقلاب، چه كساني و به چه دليل، ريزش كرده اند و چه كساني و به چه علت به انقلاب گرويده اند. 
1ـ مبناي ريزش ها و رويش ها 
رنسانس در غرب به تدريج به توليد مفاهيم پايه مادي و انسان مدارانه پرداخت و به سمت تشكيل تمدن مادي فراگير و جهاني پيش رفت و در اين مسير و براي پيشبرد پروژه جهاني شدن، مرز هاي فرهنگي ساير تمدن ها و از جمله تمدن اسلامي و شيعي را مورد هجمه قرار داد. 
انقلاب اسلامي حركتي در برابر كليت اين تمدن است كه براي مقابله مي بايست چند مرحله را پشت سر بگذارد: نخست، مرحله سياسي است كه در آن، تمايلات عمومي متناسب با ايده هاي انقلاب اسلامي بسط و شرح مي يابد. دوم، مرحله انقلاب فرهنگي است كه در آن عقلانيت اجتماعي به توليد مي رسد و سازو كار هاي علمي و عقلي براي رسيدن به آرماني ها و ارزش ها پي ريزي مي شود؛ سوم، انقلاب در صنعت و محصولات است كه در مجموع، تمدن همه جانبه نويني شكل مي گيرد. انقلاب ما اكنون در مرحله دوم است؛ مرحله كنوني، مرحله عبور از عقلانيت غربي و ورود به عقلانيت ديني است. اگر انقلاب اسلامي بخواهد آرماني هاي خود را در مقياس ملي، منطقه اي و جهاني بسط دهد و به يك راه جديد در مقابل راه برآمده از رنسانس تبديل شود، بايد عقلانيت جديد اسلامي توليد و از عقلانيت سكولار كه سدي در مقابل سير تكاملي انقلاب اسلامي است، گذر كند. 
به طور طبيعي، انقلاب اسلامي در اين مرحله و در مراحل قبل و بعد، با ريزش هايي روبه روست؛ زيرا در هر دوره، كساني كه نمي توانند با آرمان ها و برنامه هاي انقلاب اسلامي هم گام شوند، به تدريج ريزش مي كنند و راه ديگري مي پيمايند. به عنوان نمونه، آن ها كه نمي خواهند از عقلانيت مدرن عبور كنند، با تكيه بر اين عقلانيت به نفي اصل انقلاب مي پردازند؛ آن ها راه وصول به سعادت و عدالت اجتماعي را همين عقلانيت مدرن مي دانند و مي پندارند كه انقلاب اسلامي به بي راهه مي رود! در واقع، آن ها آرماني هاي انقلاب و مقولاتي چون عدالت، امنيت و رفاه بشر را بر اساس همين عقلانيت مدرن، درك و تحليل مي كنند و عبور از آن را به معناي عبور از آرماني هاي انقلاب و ناكارآمد و متحجرانه مي پندارند؛ از اين رو، در مقابل اين مرحله از حركت متعالي انقلاب اسلامي مقاومت مي كنند و در نهايت، صف خود را از صف انقلابيون جدا مي سازند. بر اين اساس ريزش ها، به عدم همراهي عد ه اي با مرحله اي از مراحل تكاملي انقلاب اسلامي تحليل مي شود. 
از سوي ديگر در هر مرحله، رويشي هم پديدار مي شود؛ زيرا هنگامي كه عقلانيت ديني كاربردي و سازوكار حركت اجتماعي الهي در دنياي جديد، طراحي مي شود، قشر وسيعي از نخبگان و روشن فكران و يا مستضعفان و مظلومان در دنياي اسلام و در مقياس جامعه جهاني، مجذوب انقلاب اسلامي مي شوند و به اين سو مي آيند. 
2ـ ريزش و رويش در مراحل مختلف 
اين ريزش و رويش، در همه مراحل تاريخي انقلاب اسلامي وجود داشته و خواهد داشت. انقلاب اسلامي از آغاز در پي بسط خلافت الهيه بود. در قدم اول، به مبارزه با زياده خواهي قدرت ها پرداخت و به مبارزه با نظام سلطنتي به عنوان يك ساختار عدالت گريز و دين ستيز مبدل شد و در نهايت، به يك ايده اثباتي به نام "حكومت اسلامي " رسيد. در هر يك از اين مراحل، با دقيق تر شدن و تبيين بيشتر آرماني هاي اسلامي، عده اي كه برخي از ايده هاي نظري و عملي خود را حذف شده مي ديدند، از انقلاب جدا شدند! به عنوان مثال، هنگامي كه مبارزه به مرحله درگيري با اصل نظام سلطنت منتهي شد، گروهي هايي كه سلطنت مشروطه يا مشروعه و يا دموكراتيزه شده را مي خواستند، از قطار انقلاب پياده شدند؛ چون گمان كردند كه اين انقلاب از آرماني هاي صحيح خود فاصله گرفته است! يا در آن جا كه امام انقلاب بر "جمهوري اسلامي " تأكيد كرد؛ برخي كه به دنبال تحقق جمهوري سوسياليستي و يا جمهوري با قيد هاي ديگر بودند، اين جهت گيري را متناسب با آرمان ها خود نديدند و ريزش كردند؛ مبارزات ماركسيستي بر عليه انقلاب اسلامي عمدتا از همين مرحله شروع شد. 
هنگامي كه قانون اساسي تدوين شد نيز ريزش بر همين منوال بود. هواداران حكومت دموكراتيك و دين حداقلي وقتي مشاهده كردند كه اسلام و ولايت فقيه به يك نظام حقوقي كلان در جامعه تبديل مي شود از انقلاب فاصله گرفتند. 
از مرحله اي كه انقلاب اسلامي وارد مبارزه جهاني شد نيز طيفي كه به يك رفرم يا انقلاب در مقياس ملي مي انديشيدند، فرياد برآوردند كه ضرورتي ندارد ما هزينه يك انقلاب جهاني را بپردازيم؛ بايد در حد حل و فصل مسائل ملي و عمران و آباداني كشور خود تلاش كنيم. بنابراين، حاضر نشدند در بسط فرهنگي اسلام و انقلاب اسلامي در مقياس جهاني و مبارزه با نظام استكباري حاكم بر جهان همكاري كنند. به عبارت ديگر، وقتي انقلاب اسلامي براي دفاع از اسلاميت نظام، تا مرز درگيري نظامي با استكبار ايستاد، حتي عده اي از طرفداران انقلاب اسلامي، به دليل هزينه اين حركت، راه خود را جدا كردند؛ بدون آن كه به دستاوردهاي اين حركت توجه داشته باشند. 
در كنار همه ريزش هايي كه در مراحل تكاملي انقلاب اسلامي روي مي دهد، رويش هايي نيز به وقوع پيوسته است كه از آن جمله مي توان به هويت يابي افتخارآميز شيعيان در جهان و رشد تشيع در جهان اسلام و ساير كشورها، توجه و گرايش به اسلام انقلابي و حتي تمايل بسياري از كشور هاي انقلابي به اسلام اشاره كرد. حداقل اين كه انقلاب هاي مادي و ماركسيستي به تاريخ پيوست و با طي هر مرحله از انقلاب، جمهوري اسلامي هواداران زيادي در جهان يافت. 
3ـ ريزش هاي انتخابات نهم و دهم 
برنامه ريزي در دوره "بازسازي " و "اصلاحات " با هدف تجميع تجدد و انقلاب اسلامي بود؛ اما در ادامه، به مشكلي بزرگ منتهي شد؛ طيفي از روشنفكران مدعي ديانت احساس كردند كه امكان اجتماع سازوكار هاي مدرن زندگي بشر و چهارچوبي هاي تعريف شده براي انقلاب اسلامي وجود ندارد و لذا به فكر عبور از خطوط انقلاب اسلامي به نفع سازوكار هاي مدرن افتادند. آن ها مي خواستند كه تلقي ديني مردم را تغيير دهند؛ به اين ترتيب، موج اصلاحات و بازسازي، بخشي از جامعه روشنفكري را از سطح طرف داران قانون اساسي و ادامه انقلاب اسلامي جدا كرد و در انتخابات نهم رياست جمهوري در مقابل انديشه انقلاب قرار داد. اما مردم در انتخابات نهم و دهم، نه به ادبيات كساني كه معتقد به عبور از انقلاب اسلامي و قانون اساسي بودند رأي دادند و نه به ادبيات كساني كه آرماني هاي انقلاب اسلامي را در چهارچوب مدرنيزاسيون تحليل مي كردند؛ بلكه به گفتمان اصيل انقلاب اسلامي رأي دادند و اين گفتمان وارد حوزه تفكر اجتماعي شد، و تلاش كرد كه سازوكار هاي جديدي مطرح كند. و از آن جا كه به طور طبيعي، اين ساز و كار ها با عبور از عقلانيت مدرن قابل تحقق است؛ لذا چالش بين برنامه ريزي براي رسيدن به آرماني هاي ادبيات اسلامي با ادبيات علمي مدرن آشكار شد. 
البته انديشه اصول گرايي با عقلانيت سكولار و عقلانيت مدرن غربي مبارزه مي كند نه با مطلق عقلانيت. انقلاب اسلامي براي رسيدن به آرماني هاي خويش به دنبال ايجاد يك عقلانيت ديگر است. نقطه اصلي چالش در فضاي كنوني، چالش بين آرماني هاي انقلاب و پيگيري آن آرماني ها با عقلانيت سكولار است، لذا مخالفان جريان اصول گرايي و مخالفان ادبيات امام (ره) و انقلاب، دولت را با تكيه بر عقلانيت مدرن تخطئه مي كنند و رفتار دولت را غيرعقلاني، غيركارشناسانه و غيرعلمي مي دانند! در حالي كه اين رفتار، بدون محاسبه و كارشناسي نيست منتها با كارشناسي مدرن فاصله دارد و مي خواهد به بنياد هاي ديگري تكيه كند. هرچند جبهه انقلاب اسلامي متأسفانه تاكنون نتوانسته است يك عقلانيت تامه تا سطح برنامه هاي اجرايي به وجود آورد. 
ريزشي كه در اين مرحله اتفاق افتاد، در جبهه كساني بود كه به سازوكار هاي عقلاني مدرن تعلق دارند و با تكيه بر آن، درصدد تغيير آرماني هاي انقلاب اسلامي هستند تا در نهايت نوعي براندازي نرم را رقم بزنند. 
از انتخابات نهم تاكنون و به ويژه در فتنه بعد از انتخابات دهم، پالايشي در درون انقلاب اسلامي در حال رخ دادن است. البته بايد تمام توان ها به كار گرفته شود كه ريزش هاي انقلاب اسلامي حتي المقدور كمتر شود و رويشي ها افزايش يابد و هزينه عبور از اين مرحله براي انقلاب اسلامي هزينه قابل قبولي باشد. اما اين بدان معنا نيست كه اين هزينه ها بر عليه انقلاب اسلامي است؛ بلكه لازمه عبور از اين مرحله به شمار مي رود. ممكن است برخي تلقي كنند كه با اين حوادث، انقلاب اسلامي تضعيف مي شود، ولي به نظر مي رسد با پالايش، تهذيب و شدت خلوصي كه در درون انقلاب اسلامي به وجود مي آيد، از ناخالصيي هاي درون انقلاب اسلامي كاسته شده و از اين رو، سبك بال تر و شكوفاتر از گذشته به پيش خواهد رفت و سرانجام به نهادينه شدن ساختار نظام ولايت اجتماعي خواهد انجاميد. 
به عبارت بهتر، همان گونه كه اگر انقلاب اسلامي درگيري با كفر را به بيرون از مرز هاي خود نبرده و تا در داخل مرز هاي فرهنگي و عقيدتي دنياي استكبار نجنگد، نمي تواند تداوم يابد، اگر در درون نيز خلوص نيابد و بخواهد به ناخالصي ها ملتزم باشد، با خطر "انحلال " مواجه خواهد شد 
نويسنده:حجت الاسلام و المسلمين ميرباقري 
منبع: هفته نامه پنجره- شماره 42