جواهري به نام طلا و مس؛ تسويه حساب طلا با مس

شايد خاصيت بزرگ فيلم هايي مانند طلا و مس آن باشد كه باعث مي شود از آدم هاي جامعه واطرافمان به راحتي و بدون هيچ دغدغه اي گذر نكنيم و نگاهمان معطوف به مشكلات افراد جامعه باشد.
رجا نوشت؛ داستان فيلم ساده و بي ادعاي همايون اسعديان درباره "سيد رضا " طلبه جواني است كه براي بهتر درس خواندن از نيشابور به تهران آمده و به شوق يافتن استاد اخلاقي كه وصف او را بسيار شنيده، تلاش هاي بسياري مي كند... همه چيز روبه راه است تا اينكه آقاسيدرضا -اسمي كه همسر طلبه او را اينگونه صدا مي زند- متوجه بيماري خاص همسرش -زهرا سادات- مي شود و به ناچار براي تأمين هزينه درمان او تغييراتي در شيوه زندگي اش مي دهد...
"طلا و مس " را نبايد از دست داد كه شديدا در اين بحران سينمايي كشور ارزشمند است و ديدني... شايد اين شعري كه استاد اخلاق در درسش براي طلاب مي خواند، كمي داستان فيلم را برايتان بازتر كند:
از كيمياي مهر تو زر گشت روي من
آري به يمن لطف شما، خاك زر شود
در اين دوره و زمانه كه از سينماي ديني گاهي فقط نامي بيشتر باقي نمانده است، آثاري سينمايي كه در اين حوزه ساخته ميشوند، بهطور معمول پيام زيادي براي عرضه ندارند و اين پيامها و شعارها هستند كه بر تكنيكهاي روايي و ساختاري سايه ميافكنند و نتيجهاش هم اين ميشود كه تماشاگران از آثار توليد شده در اين ژانر استقبال چنداني نميكنند. "طلا و مس " اثري است كه در ژانر سينماي ديني- ميهني ساخته شده و كوشيده است تا ايدئولوژيهاي مورد نظر كارگردان را با زباني نسبتاً جـذابتر بيان كند و بتواند دل عامه مخاطبان را بهدست آورد.
در فيلم "طلا و مس "، همايون اسعديان با خلق شخصيتهايي جذاب توانسته به موقعيتهاي دراماتيك قهرمانهايش حسو حالي تازه ببخشد. در ميان اين شخصيتها، 2 كاراكتر اصلي روايت نقش مهمي در دراماتيزه كردن روايت دارند و به همين دليل تاثيرگذاري آنها بر بستر روايت غيرقابل انكار است و هر 2 شخصيت اصلي با كنشهاي خود روايت را پيش ميبرند. تيپـ كاراكترها و ساختار روايي كه در طلا و مس ميبينيم، عطش تماشاگر سينماي ديني را برآورده ميكند. اسلوب روايت هم به گونهاي است كه با آنچه امروز در سينماي به اصطلاح معناگرا ديده بوديم، متفاوت است و تماشاگر با قهرمانهاي قصه كاملاً همذاتپنداري ميكند ضمن اينكه طبق اسلوب سينماي ديني، خبري از تحولات دروني آني نيست و فييم از اين منظر شرافتمندانه است. بايد پذيرفت در زمانهاي كه سينما به اوج روايتپردازي رسيده و تماشاگران در مواردي هيچ پنداشته ميشوند تا فيلمهاي "تير و تختهايگ ببينند، طلا و مس روايتي آبرومند از عشق و دينداري در چارچوب روابط زناشويي است.
يكي از ويژگيهاي موفق اين فيلم، تأكيد بر جنبههاي عمومي زندگي است كه به صورتي كاملاً بصري و نزديك به واقعيت به تصوير كشيده ميشود و كارگردان، جهان قائم به ذاتي خلق ميكند كه قوانين و آدمهاي خودش و حتي فيزيك خودش را دارد. تماشاگر نيز ميتواند در اين جهان فراگير واقعي گم شود.
از دلايل ديگر موفقيت فيلم طلا و مس، رسيدن به ذات آدمهاست كه فيلم را به معاني عميقتري پيوند ميزند. در زندگي يك روحاني همه چيز به تصوير كشيده ميشود و ما شاهد هستيم كه در زندگي زناشويي يك روحاني نيز نوري آسماني تجلي ميكند تا الگويي شود همچون فرش در حال بافت فيلم براي ديگران. طلا و مس از طريقه زندگي يك روحاني تصويري بنيادين از عشق نمايش ميدهد تا تبديل به آموزهاي استوار حتي براي سينماي جهان شود.
مهدي وزيريان در باب طلاو مس مي نويسد: طلا و مس حكايت طلبه جواني ست كه براي آموختن علم اخلاق به تهران مي آيد و در نهايت چيزي غير از آنچه نوشته بر جزوات است (و در حقيقت همان ها را) مي آموزد.
اخلاق چيست؟ رسم بهتر بودن؟ روش سلوك تعالي؟ راه زندگي برتر؟ خب همه اين ها هست، اما مصاديق آن در چه چيزهايي يافت مي شوند؟ اصولاً اين بحث نسبي بودن اخلاق تا چه حد صحيح است؟ اصلاً مگر اخلاق تئوري دارد؟ اگر دارد پس اين نداي درون چيست؟ پس اين "فَالهَمَها فُجورَها وَ تَقواها " چيست؟ اصلاً مگر آن درس نخوانده روستايي بيشتر از اين دكترا دار شهر نشين ادب و اخلاق دارد؟ اين بحث ها براي چيست؟ به نظر من اين ها فراري ست ناخودآگاه براي وارد عمل شدن.
"طلا و مس " حكايت طلبه اي است (طلبه به معناي كسي كه مي جويد و مي كاود و در طلب است، طلب بهتر بودن) در جستجوي دروس اساتيد اخلاق، و در عين حال طلبه اي براي زمان حال، با آن همه گرفتاري هاي زمانه اي و مردمي. نگاه هاي منفي بسياري را بايد بپذيرد و مشكلات را ببيند و چشم را بر ناهنجاري هايي كه به چالش مي كشند همه دين و ايمانش را ببندد و... خود را از اين منجلاب به سلامت بيرون بكشد.
فيلم در دام خوش واقع گرايي ست، نه از سيد فرشته مي سازد و نه از همسرش ايده آل ترين و نه از جامعه و مشكلاتش چشم مي پوشد. آنجا كه به دختر صاحبخانه با سندرم داونش اشاره مي كند و سيد را در مقطعي دچار خشم بروز داده نشان مي دهد -و همسرش را نيز- و همدرس هاي سيد را كه حسرت همسر پولدار را مي خورند. پارتي بازي پزشك بيمارستان با بيمار آشناي دكتر صالحي را مي گويد و نحوه برخورد پزشك و انترن ها در بيمارستان با بيمار را نكوهش مي كند (چه صحنه غم انگيز و تاثيرگذاري است با همه واقعي بودنش آن جا كه پزشك زهرا سادات به همراه دانشجويانش بالاي سر اوست و دست و پاي او را بالا مي برد و رها مي كند، انگار كه مرده اي است كه جان و روح و احساس ندارد) در حقيقت سياه يا سفيد نبودن شخصيت ها و واقعيات دارد به عادت رايج سينماي ما تبديل مي شود كه امري بسيار مبارك است.
سيد نماد يك انسان معتقد واقعي است كه چالش هايش با دنيا او را از انجام تكاليفش باز نمي دارد، اگر پرستار به او كنايه مي زند پاسخ نمي دهد، در قبال دخترش تا حد امكان با سعه صدر برخورد مي كند، در نبود همسرش جاي خالي او را در احساس پر نمي كند و وفادار مي ماند و در جاي جاي حرام و حلال زندگي، از بازگرداندن سريع قرضش گرفته تا كشيدن دائم پرده براي جلوگيري از نگاه حرام، سعي خود را به كار مي بندد و مي ماند. اما او معصوم هم نيست و در قبال سختي هاي زندگي و اعمال ظاهراً ديوانه وار همسرش بر سر او داد مي زند تا ببينيم كه ظرفيت انساني او ماوراء تصور هم نيست.
همسر او اما يك زن نمونه است؛ همسري وفادار و مادري مهربان و همسايه اي دلسوز. اوست كه دختر صاحبخانه را تنها براي رضاي خدا به خانه مي آورد و به او كه دائم در حال گوش كردن به آهنگ هاي غنايي است، قرآن مي آموزد و براي دخترش كه دارد در خانه اي با آموزه هاي ديني بزرگ مي شود، مي رقصد و در اين راه، تعادل را براي دنياي كودكانه هر دو بازمي گرداند. او در عين حال زن است، با همان احساسات متلاطم و هم اوست كه دختر صاحبخانه و مادربزرگش را وقتي از بيماري اش رنج مي كشد، از خانه بيرون مي كند و بي جهت به تقلا مي پردازد و خانه را به هم مي ريزد. و در عين اين ها وقتي به سيد زن ديگري را براي جانشيني خود معرفي مي كند و با شوخي به ظاهر جدي سيد در قبال اين امر بر مي خورد، آشفته مي شود.
سينا حبيبي يكي ديگر از منتقدان سينما در تحليل طلاو مس مينويسد: نكتهاي كه پيش از اين و براي اولين بار در فيلم "زير نور ماه " هم ديده بوديم. با وجود اين مشكلات اين طلبه جوان بايد ريسمان زندگياش را خود ببافد و آن را سر و سامان دهد و اين جاست كه بافتن آن فرش ميتواند استعارهاي باشد براي سر و سامان دادن به زندگياش و ميبينيم كه با بافتن آن قالي بار ديگر زندگياش بهتر ميشود و او خود را پيدا ميكند. قصه ساده و پر معناي اسعديان در همين نكات و جزيياتش نهفته است.
"طلا و مس " از اين جهت فيلم خوبي است كه ادعايي ندارد، پيام اخلاقي و شعار نميدهد فقط داستانش را روايت ميكند. داستاني كه تا حد امكان بيطرف است و بيننده را به درون زندگي ساده اين طلبه ميبرد.
"طلا و مس " يك درام خانوادگي است كه درون مايهاي مذهبي دارد. اين موضوع بيشترين كاركردش را در پايان فيلم نشان ميدهد. زماني كه طلبه جوان به سخنان استادش درباره عشق در زندگي گوش ميدهد و اينجاست كه ميبينيم اين طلبه اين آموزهها را نه در كلاس درس بلكه در داخل همين زندگي روزمرهاش ميآموزد. زندگي كه بر پايه حجب و حيا تشكيل شده و هرچه ميگذرد، عمق آن بيشتر ميشود كه آن را ميتوان تلفيقي از زندگي اسلامي ايراني دانست.
در اينجا بايد اشاره كرد "طلا و مس " داستان خودش را دارد. يعني قرار نيست صرفاً به خاطر دست گذاشتن روي روحانيت، آنها را به چالش بكشد وبا شوخي با خط قرمزها براي خود هوادار جمع كند.
بلكه داراي يك داستان عاشقانه است كه فقط شخصيت اصلي آن يك روحاني جوان است براي همين "طلا و مس " را ميتوان يك اثر شريف دانست.
با توجه به داستان سر راست و روان آن و موضوع عاشقانهاي كه در فيلم نهفته است، ميتوان انتظار داشت كه اين فيلم همان طور كه مورد توجه منتقدان قرار گرفت، مورد توجه مردم نيز قرار گيرد.
محمد مهدي خالقي نيز در خصوص طلا و مس مي نويسد: نكته مثبت طلا و مس برخلاف بيشتر آثار جشنواره هاي ايران، ترسيم خانواده اي با شخصيت و باهويت و بسيار نزديك به بيشتر خانواده هاي ايراني است. آنچه درآثار سالهاي اخير سينماي ايران ديده ايم، خانواده هايي پراختلاف و در حال پاشيدن يا ازهم پاشيده و سست پايهاي است كه مشكلي كوچك مثل فقر، بيماري، و... آنها را درمعرض ازهم پاشيدن قرار مي دهد. حتي در فيلم خوابهاي دنباله دار خانم درخشنده كه گويا خانواده اصلي مشكلي ندارند، در سكانس مجتمع آپارتماني و با صداي خارج از قاب، به زور سروصداي يك دعواي خانوادگي به خورد تماشاگر داده مي شود. اما در طلا و مس رابطه سيد و زهرا و آنها و بچه ها آنقدر عادي و طبيعي است كه مثل يك موسيقي -فيلم خوب اصلاً به چشم نمي آيد.
بازي بسيار خوب جواهريان كه بيشتر انتخاب هاي بازيگرياش ازقضا در نقشهاي بيمار است نيز، به ترسيم موقعيتهاي مختلف اين رابطه عاشقانه و گرم كمك مي كند. از يك نقش خارق العاده و شايد كم ديده شده در اين فيلم هم نبايد به سادگي گذشت. بازي حاجي فرش فروش بسيار واقعي، طبيعي و درخشان به نظر مي رسد.