چرا با بسيج اينقدر بدند؟!

ترورى اتفاق مىافتد؛ هنوز هيچ اطلاعى در دست نيست؛ هيچكس سرنخى ندارد؛ اما مىبينيد كه در روزنامه تيتر مىزنند؛ سپاه را متهم مىكنند؛ بسيج را متهم مىكنند؛ روحانيت را متهم مىكنند! هدف از اين كارها چيست؟!
فروردين سال 79در حالي سپري شد كه تراكم حوادث سياسي سبب شده بود تا يكي از بحراني ترين برهههاي دهه سوم انقلاب شكل بگيرد. ادامه بحرانهاي پيرامون ترور سعيد حجاريان كه با تهمت زني گسترده افراطيون به علما، نهادهاي قانوني و انقلابي همراه بود، ماجراي كنفرانس برلين كه اظهارات ساختارشكنانه اكبر گنجي و ديگر اصلاحطلبان را به همراه داشت، تخلفات گسترده مصطفي تاجزاده در انتخابات مجلس شوراي اسلامي كه موجب ابطال برخي حوزههاي انتخاباتي و عدم تأييد انتخابات تهران شد، بخشي از اين بحرانها بود. در اين ميانه رسانههاي پرتعداد دوم خردادي كه به صورت زنجيرهاي و از يك اتاق فرمان هدايت ميشدند، با دميدن در تنور افتراق و دشمني فضا را بيش از پيش غبارآلود ميكردند.
در روز دوم ارديبهشت، مصلاي بزرگ تهران از ساعات اوليه صبح ميزبان صدها هزار جوان تهراني بود كه براي تجديد بيعت با رهبر انقلاب گردهم آمده بودند. شعارهاي "مرگ بر ضد ولايت فقيه "، "مگر بسيج بميرد، علي تنها بماند "، "حزب فقط حزب علي، رهبر فقط سيد علي "، "واي اگر خامنهاي حكم جهادم دهد "، "ما همه سرباز توايم خامنهاي، گوش به فرمان توايم خامنهاي " براي لحظهاي قطع نميشد. سخنان اكبر گنجي ليدر روزنامههاي زنجيرهاي مبني بر به موزه سپردن انديشههاي امام خميني، سبب شده بودتا شعارهاي "گنجي ننگت باد، از شهدا شرمت باد " نيز شنيده شود. در ساعت 10:30 دقيقه آيتاللـه خامنهاي وارد مصلا شدند و شعارها با ورود مقام معظم رهبري به اوج رسيد. "صل علي محمد، بوي خميني آمد "، "ما اهل كوفه نيستيم، علي تنها بماند "، "اي رهبر آزاده، آمادهايم، آماده " و "خوني كه در رگ ماست، هديه به رهبر ماست " از سوي جمعيت چندصدهزار نفري سر داده مي شد.
دقايقي بعد رهبر انقلاب سخنانشان را در باب جوانان آغاز كردند و به جوانان توصيه كردند كه با تاريخ آشنا شوند. ايشان همچنين به ذكر يكي از عبرتهاي تاريخ پرداختند: در صدر اسلام بزرگترين و مهمترين ضربهاى كه بر اسلام وارد شد، اين بود كه حكومت اسلامى از امامت به سلطنت تبديل شد. حكومت امام حسن و حكومت علىبنابىطالب عليهمالسلام به سلطنت شام تبديل شد! البته امام حسن مجتبى عليه آلاف التحيه والثناء آن روز به خاطر يك مصلحت بزرگتر - كه حفظ اصل اسلام بود - مجبور شد اين تحميل را به جان بپذيرد. حكومت را از امام حسن گرفتند. وقتى حكومت از مركز دينىِ خودش خارج شد و در اختيار دنياطلبان و دنياداران گذاشته شد، بديهى است كه بعد هم حادثهكربلا پيش مىآيد. آن وقت حادثه كربلا حادثهاى نيست كه بشود جلويش را گرفت؛ اجتناب ناپذير مىشود. 20 سال بعد از آنكه حكومت اسلامى از دست محور اصلى آن - كه امامت است - گرفته شد، امام حسين فرزند پيامبر در كربلا با آن وضع فجيع به خاك و خون كشيده شد. اساس حمله و نقشه دشمن اين است كه حكومت را از محور اصلى - محور امامت، محور دين - خارج كند. بعد خاطرش جمع است كه همه كار خواهد كرد!
رهبر انقلاب اسلامي بلافاصله به تطبيق شرايط با شرايط سال 79 پرداختند و در سخناني تاريخي فرمودند: من به شما عرض كنم كه امروز دشمن قادر نيست. امروز به بركت ملتِ هوشيارى مثل ملت ايران، به بركت افكار برانگيختهاى مثل افكار ملت ايران، به بركت انقلاب بزرگى مثل انقلاب اسلامى ايران، نه امريكا و نه بزرگتر از امريكا - اگر در قدرتهاى مادى باشد - قادر نيستند حادثهاى مثل حادثه صلح امام حسن را بر دنياى اسلام تحميل كنند. اينجا اگر دشمن زياد فشار بياورد، حادثه كربلا اتفاق خواهد افتاد. بلافاصله پس از اين تأكيد تاريخي شعار حسين حسين شعارماست شهادت افتخار ماست تا فاصله بيرون از مصلي شنيده مي شد. رهبر انقلاب در ادامه به موضوع مطبوعات پرداختند: البته من آن روز در نماز جمعه گفتم قلباً از بعضى از پديدههايى كه در كشور هست، رنج مىبرم. من نمىخواهم آنچه را كه برايم رنجآور است، با افكار عمومى مطرح كنم؛ اما اين نكته كه آن روز گفتم داستان غمانگيزى است .حقيقتاً همينطور است. بنده دو سال قبل از اين در يكى از خطبههاى نماز جمعه گفتم كه دستگاههاى استكبارى دنيا - و در رأس همه امريكا - از تبليغات براى ساقط كردن و ايجاد اغتشاش در كشورها استفاده مىكنند. بعد به آن مراكز تبليغاتى خطاب كردم و گفتم: ولى بدانيد اين توطئه كه شما بخواهيد بهوسيله راديوهايتان در ايران اسلامى، همان برنامههايى را كه در اروپاى شرقى و در بعضى از كشورهاى ديگر بهوجود آورديد، بهوجود بياوريد، اين نشدنى است؛ اين خيال خامى است. متأسفانه امروز مىبينم همان دشمنى كه بهوسيله تبليغات خود، همتش اين بود كه افكار عمومى يك كشور را به سمتى متوجه كند، بهجاى راديوها آمده در داخل كشور ما پايگاه زده است! بعضى از اين مطبوعاتى كه امروز هستند، پايگاههاى دشمنند؛ همان كارى را مىكنند كه راديو و تلويزيونهاى بى.بى.سى و امريكا و رژيم صهيونيستى مىخواهند بكنند!من نه با آزادى مطبوعات مخالفم، نه با تنوع مطبوعات. اگر بهجاى 20 عنوان روزنامه، 200 عنوان روزنامه در اين كشور در بيايد، بنده خوشحالتر هم خواهم بود و از اينكه روزنامههاى كشور زياد شوند، هيچ احساس بدى ندارم. اگر مطبوعات، آنطورى كه در قانون اساسى هست، مايه روشنگرى باشند؛ مصالح كشور را رعايت كنند، به نفع مردم قلم بزنند، به نفع دين قلم بزنند، هرچه بيشتر باشند، بهتر است اما امروز مطبوعاتى پيدا مىشوند كه همه همتشان، تشويش افكار عمومى و ايجاد اختلاف و بدبينى در مردم و خوانندگانشان نسبت به نظام است! 10 عنوان، 15 عنوانروزنامه، گويا از يك مركز هدايت مىشوند؛ با تيترهاى شبيه به هم در قضاياى مختلف. قضاياى كوچك را بزرگ مىكنند و تيترهايى مىزنند كه هركس اين تيترها را مىبيند، خيال مىكند كه همهچيز در كشور از دست رفته است! اينها اميد را در جوانان مىميرانند؛ روح اعتماد به مسئولان را در آحاد مردم كشور تضعيف مىكنند و نهادهاى اصلى كشور را مورد اهانت و توهين قرار مىدهند! من نمىدانم مدل اينها كجاست و كيست!؟ مطبوعات غربى هم اينطور نيستند! اين يك نوع شارلاتانيزم مطبوعاتى است كه امروز بعضى از مطبوعات در پيش گرفتهاند! در دنيايى كه براى بعضى از روزنامههاى ما مدل روزنامهنگارى است، اگر مسئولى، وزيرى، حتى رئيسجمهورى دزدى كند، مىنويسند و افشا مىكنند؛ اگر جنايت كند، افشا مىكنند؛ اگر رشوهخوارى كند، تيتر مىزنند و مىگويند؛ اما به قانون اساسى كشور حمله نمىكنند؛ به مجلس قانونگذارى حمله نمىكنند. ممكن است از قوانين مصوب انتقاد كنند، تحليل كنند؛ اما در قبال يك قانون، هوچى بازى راه نمىاندازند. اينها از صاحبان اصلى اين روشها هم قدم جلوتر گذاشتهاند! قانون اساسى، مورد اهانت؛ سياستهاى اصلى كشور، مورد اهانت؛ قضاياى كوچك، درشتنمايى شده!
رهبر انقلاب اشارهاي هم به موضوع ترور سعيد حجاريان كردند: در هر حادثهاى، جو تهمت فضا را پر مىكند! ترورى اتفاق مىافتد. هنوز هيچ اطلاعى در دست نيست؛ هنوز از اينكه اين حادثه را چه كسى انجام داده، هيچكس سرنخى ندارد؛ اما مىبينيد كه در روزنامه تيتر مىزنند؛ سپاه را متهم مىكنند؛ بسيج را متهم مىكنند؛ روحانيت را متهم مىكنند! هدف از اين كارها چيست؟! چرا با بسيج اينقدر بدند؟! من در بخش اولِ صحبتم به شما عرض كردم كه جوان سرشار از انرژى است؛ جوان هيجانطلب است. روزى كه كشور دچار يك جنگ مسلحانه باشد، جوانان با ميل و رغبت به ميدان مىروند. وقتى كه كشور در آرامش و صلح است، براى ارضاى سالمِ هيجان طلبى جوانان، چه چيزى بهتر از بسيج؟ اين ابتكار امام بود. روح هيجان طلب جوان، اگر بنا باشد در راه سازنده، در راه ايمانى، در راه سالم، در راهى كه مىتواند براى كشور مفيد واقع شود، بهكار بيفتد، چه سازمانى مهمتر و مطمئنتر از سازمان بسيج است؟ چرا اينقدر با بسيج دشمنى مىكنند؟! با چه دشمناند؟! چرا اينقدر بسيج را زير سؤال مىبرند؟! اينهاست كه آن انگيزههاى باطنى را برملا مىكند. من مىدانم كه در بسيارى از اين مطبوعات، آدمهاى خوب و مؤمنى مشغول كارند - چه كسانى كه قلم مىزنند، چه كسانى كه اداره مىكنند - اما در لابلاى همينها اثر انگشت "عبداللَهبنابىها " را مىبينم: تفرقهافكنيها، اختلافافكنيها، تشنج آفرينيها، تشويش افكار عمومى، نااميد كردنها، يأس پراكنيها، چهرهسازى عناصر وابسته و مريد دشمن، از نظر انداختن عناصر مفيد و مؤمن و مخلص و دلسوز! البته اين كارها به جايى هم نخواهد رسيد؛ خداى متعال رسوا مىكند.
-----------
منبع: ويژهنامه نوروزي روزنامه ايران