اسرار و آداب اعتكاف؛ ايام البيض

پروردگار حكيم، فلسفه بعثت رسولان خود را نخست «تزكيه» سپس «تعليم و تربيت» بيان فرموده تا نوسازى ها و بازسازى هاى اخلاقى و روحى به بسترى بايسته و شرايطى شايسته و هدفمند جهت كمال و تكامل حقيقى پديد آورد و «مقام آدميت» را نصيب افراد سازد.
* طليعه 
با فرارسيدن ماه شريف رجب و روزهاى 13و 14 و 15 آن كه «ايام البيض» نام گرفته، در رسانههاى مختلف سخن از اعتكاف بسيارى از انسان هاى خداجو و شيفته- به ويژه جوانان حوزوى و دانشگاهى- مطرح مىشود و درپى آن پرسشهاى گوناگونى براى نسل نو و برخى از ناآشنايان با مفاهيمى اين چنين و آدابى عبادى با شرايطى آن چنان پديد مى آيد كه گاه از فلسفه اين عمل و آثار آن سوال كرده و گاهى نسبت به همان رهبانيت، گوشه گيرى و دور ماندن از مسايل مهم جامعه- كه ارزشى برتر از عبادت فردى داشته و پيشوايان معصوم (ع) بر آن تأكيد فراوانى كردهاند- ابهامهايى به ميان مىآيد. و از آن سو برخى، اعمالى اين گونه را موجب عقب ماندن حركت جامعه از سرعت بسيار كاروان تمدن و پيشرفت جهانى مىشمرند كه هدر دادن يك دقيقه آن را ضايعهاى بىجبران دانسته و از آن اجتناب مىكنند! 
* «اعتكاف» يعنى چه؟ 
«اعتكاف» از ماده «عكف» به معناى رويكردن به چيزى همراه با توجه و مراقبت، التزام به يك مكان و اقامت در آن و اقبال به امر مهمى از سر بزرگداشت و تعظيم است(1). 
با نگاهى همه سويه مىتوان اين گونه تعريف كرد كه: «اعتكاف اقامت كردن در محلى با انگيزه بزرگداشت و اهميت آن و توجه و مراقبت به آرمانى به گونهاى كه مانع از اشتغال به امور ديگر شود.» (2) 
اين واژه نه بار در قرآن مجيد مطرح شده كه در مورد آن «عبادت مخصوص در مسجد» است. 
آن گاه كه خداوند ]با اشاره به سابقه ديرينه اعتكاف در شرايع گذشته[، دو پيامبر خود را مأمور تطهير و پاكسازى براى برگزارى هر چه بهتر اين عبادت ويژه مىكند. 
«واذ جعلنا البيت مثابه للناس... و عهدنا ابى ابراهيم واسماعيل ان طهرا بيتى للطائفين و العاكفين و الركع السجود.» (3) و در سخنى ديگر اشاره به حكمى از اعتكاف مى نمايد: «ولاتباشر- و هن و انتم عاكفون فى المساجد (4)» 
* پيشينه اعتكاف 
«عبوديت، بندگى و شيوه ارتباط انسان با پروردگار هستى، آرمان مشترك تمام شرايع آسمانى بوده است، از اين رو قرآن كريم اديان توحيدى را در اصول معارف و برنامه هاى برتر، مشترك دانسته و همگى را مكمل يكديگر معرفى مىكند و قله قدس و بلنداى بندگى را «اسلام» مىداند. (ان الدين عندالله الاسلام). 
بى شك اين ويژگى چشمگير -كه نشان بينش عرشى و جلوههاى جاودان در انسان است- با تنهايى به خلوت و جدا شدن از صحنه پرغوغاى زندگى و اجتماع آسان تر فراهم مى شود. بدون آن كه پرداختن به عبادت و حضور در خلوت موجب بىتوجهى به مسووليتهاى اجتماعى و يا پديد آمدن نگرش منفى نسبت به مردم ايجاد كند. 
اين مهم موجب گرديده كه پيش از اسلام و در زمان حضرت ابراهيم و اسماعيل(ع) اين دو پيامبر والامقام مأموريت يابند خانه كعبه را براى معتكفان آماده ساخته و پاكيزه نمايند. 
با نگاهى از سرپژوهش در كتابهاى مقدس چون تورات و انجيل يا عهد قديم و جديد نيز مىتوان اشاراتى بر عباداتى همراه با خلوتنشينى و جدايى از اجتماع يافت.(5) 
گرچه در مسيحيت اين پديده با نام «رهبانيت» رايج گرديد كه در آن پرهيز از دنيا و پرداختن به عبادات و امور اخروى يگانه آرمان آسمانى آن محسوب مى شود اما اين شيوه از تعاليم حضرت مسيح (ع) نبوده و تنها گروهى از مسيحيان براى رضاى پروردگار خود، دست به اين عمل زدند و براى مصون ساختن خويش از دست ستمگرانى چون «ديسيوس» يا «دقيانوس» به غارها و معبدها روكرده و هيچگاه آز آن خارج نمى شدند. (6) 
جامعيت آموزه هاى آسمانى اسلام چنان است كه رسول اكرم (ص) با توجه به آثار تخريبى رهبانيت، ابتدا «رهبانيت منفى» را مردود دانسته، سپس فرمود: «الاتكاء فى المسجد رهبانية العرب، ان المؤمن مجلسه مسجده و صومعته بيته (7)» رهبانيت عرب (و مسلمانان)، تكيه دادن در مسجد است. همانا جايگاه نشستن مؤمن مسجد بوده و صومعه اش خانه اوست. 
با اين سخن «رهبانيت مثبت» كه عبادتى خالصانه و عارفانه همراه با توجهى جامع و عالمانه به مسايل اجتماعى، سياسى، فرهنگى و حتى مادى جامعه است پذيرفته شده تا معتكفان با تقويت روحانيت و معنويت خويش، نيرويى برتر يافته، با اميد و ايمان و اطمينان والايى در عرصه هاى مختلف حضور يابند و آنگاه كه دفاع از كيان دين و عظمت دين باوران به ميان آيد، چونان آن حضرت (ص) كه عاشق ديرينه عبادت و اعتكاف بود با پديد آمدن جنگ بدر، اين عمل را رها كرده و به جنگ پرداخت. (8) گرچه پيامبر(ص) و تمامى پيشوايان پاك و تابناك از هر فرصتى براى خلوت خويش با خداى خود استفاده مى كردند تا راه رهبرى خود و پيروى ارادتمندان را با روشنانى اشك و نورانيت نوا و نغمه و زمزمه به درگاه خداوند هموار و همراه سازند. (9) 
* حكمت اعتكاف و اسرار آن 
آرمان اصلى اسلام، پرورش، رشد و شكوفايى جلوه هاى ارزشى و الهى نهفته در وجود انسان هاست. 
پروردگار حكيم، فلسفه بعثت رسولان خود را نخست «تزكيه» سپس «تعليم و تربيت» بيان فرموده تا نوسازى ها و بازسازى هاى اخلاقى و روحى به بسترى بايسته و شرايطى شايسته و هدفمند جهت كمال و تكامل حقيقى پديد آورد و «مقام آدميت» را نصيب افراد سازد. 
در اين عرصه سرنوشت ساز گرچه تمامى اعمال انسان با رنگ اخلاص، خداگونه گشته و عبادت خواهد بود، اما آن دسته از فعاليتهاى عبادى كه به طور مستقيم در راستاى پرستش و اظهار خضوع و بندگى در برابر خالق مهربان باشد، افزون بر نقش ژرف و پويا در تربيت انسان و پالايش او از ناپاكى هاى روحى، اعتدال، سلامت و سعادت آدمى را در فعاليتهاى پرمخاطره زندگى تأمين مى سازد. از اين رو بريدن از افراد و جدايى از جامعه به همان مقدار ناپسند و مذموم است كه غفلت از ارزشهاى انسانى و فروافتادن در فعاليتهاى مادى و دنيايى. بىشك فرصتهاى زرينى كه در روز، هفته، ماه و يا در سال پديد مىآيد و در آيينه معارف دينى زمان مناسب و شايستهاى جهت ارتباط با پروردگار معرفى شده، زمينه ساز اعتدال، بازنگرى تأثيرآفرين و روشنى بخش امروز و فرداى انسان خواهد بود كه اعتكاف در اين ميان نقشى بس سرنوشتساز، پردامنه و ماندگار خواهد داشت. 
چنين نگرشى موجب گرديده كه اميرمومنان على (ع) بفرمايد: 
«الا نفراد راحة المتعبدين» (11)؛ خلوت گزيدن، آسايش عبادتگران است. 
و يا «فى الانفراد العبادة الله كنوز الارباح» (12) در خلوت گزيدن براى عبادت خدا گنجينههاى سودمندى خواهد بود. 
فرصتى براى تفكر، حضورى ملكوتى در مسجد، تقويت اراده، بازبينى دوباره گذشته و نگرشى نو به راه و رويه آينده از آثار جاودان، روشنى گستر و آينده ساز اعتكاف بوده(12) كه سبكبارى و سبكبالى روح و روان پس از حضور در جامعه از آثار غيرقابل توصيف آن خواهد بود و برتر از تمامى پيشرفت هاى مادى و ناپايدار زندگى محسوب مى شود. 
حجت الاسلام احمد لقمانى - روزنامه جوان 
------------- 
پينوشتها: 
1- الصحاح، ج 4 ص ،1046 لسان العرب، ج 9 ص ،254 عريب القرآن، ص 343. 
2- الفردق القويه، ج ،1 ص 368. 
3 و 4- بقره، ،125 187. 
5- سفر عاموس: 5/،21 سفر يئيل: 1/،14 سفراشعيا 10/13 با سفر نحيا: 148. 
6- ر.ك: مجمع البيان: جلد 9- ص366. 
7- اصول كافى- ج ،2 ص 661. 
8- فروع كافى- ج ،4 ص 175. 
9- روضه كافى- ج ،8 ص 128. 
10- غررالحكم- ص 661. 
11- غررالحكم- ص 661. 
12- اعتكاف در خلوت انس- ص 45.