IRNON.com
گزارش از اولين روز برگزاري كنكور؛
اينجا همچنان اضطراب موج مي‌زند
 

هنوز نيم ساعت تا بسته شدن درهاي حوزه امتحاني مانده است. مادري روبه‌روي دخترش ايستاده و قرآن مي‌خواند، پدري در كيف دخترش به دنبال چيزي مي‌گردد، گويي فرزندش چيزي را فراموش كرده است، اضطراب اينجا موج مي‌زند.


 

ساعت 6 و نيم صبح روز پنج‌شنبه است و جلوي حوزه امتحاني كنكور شلوغ. هنوز نيم ساعت تا بسته شدن درهاي حوزه امتحاني مانده است. مادري روبه‌روي دخترش ايستاده و قرآن مي‌خواند، پدري در كيف دخترش به دنبال چيزي مي‌گردد، گويي فرزندش چيزي را فرآموش كرده است، اضطراب اينجا موج مي‌زند.
چشم‌ها حاكي حكايت ديشبند، مضطرب، نگران و پريشان. چشم‌هاي اكثر داوطلبان قرمز است، قرمزي كه حكايت از بي‌خوابي ديشب دارد.
مينا احساني كه يكي از داوطلبان كنكور 89 است، مي‌گويد: انگار ديشب تمام شدني نبود، ثانيه‌ها مثل ساعت مي‌گذشتند، انگار قرار نبود صبح شود. نه تنها من، پدر و مادرم هم ديشب نتوانستند بخوابند.
مي‌پرسم: خيلي درس خواندي؟
مي‌گويد: يك سال از عمرم را براي كنكور گذاشتم،‌ نمي‌خواهم از بين برود، اين امتحان خيلي برايم مهم است.

* كنكور هنوز براي داوطلبان غول است

زهرا براتي كه مادر يكي از داوطلبان كنكور است، مي‌گويد: دخترم استرس زيادي دارد و به نظرم اين استرس را اكثر داوطلبان كنكور دارند. با وجود اين‌كه تعداد پذيرش كنكور زياد شده است اما بچه‌ها همچنان استرس دارند، كنكور هنوز براي بچه‌ها غول است.
مهنار ميرمحمدي مي‌گويد: به نظرم سرنوشتم به امتحان امروزم بستگي دارد. اگر امتحان امروز را خوب بدهم مي‌توانم در مراحل بعدي زندگيم موفق باشم اما اگر امروز نتوانم از پس اين امتحان برآيم نمي‌دانم چه سرنوشتي در انتظارم است.

مهسا طاهري كه دستهايش به شدت مي‌لرزد، مي‌گويد: تا ديروز خوب بودم اما نمي‌دانم چرا از ديشب دچار اضطراب شدم و به شدت بدنم مي‌لرزد.
مي‌پرسم: خيلي درس خواندي؟
مي‌گويد: نه خيلي، اما تلاش خودم را كرده‌ام. خدا كند قبول شوم.

بهاره دهخدا كه چشم‌هايش حكايت از بي‌خوابي ديشب دارد، مي‌گويد: دو ماه تمام وقتم را براي مطالعه گذاشته‌ام، تمام تلاشم را كرده‌ام و اميدوارم امتحان خوبي باشد.
وي ادامه مي‌دهد: ديشب نتوانستم بخوابم، اميدوارم سرجلسه امتحان حالم بد نشود.

* بچه‌ها از اين به بعد را بايد به خدا بسپارند

زيبا كلامي كه مادي يكي از داوطلبان است در حالي كه دخترش را به سوي در ورودي حوزه امتحاني راهنمايي مي‌كند، مي‌گويد: بچه‌ها تلاش خودشان را كرده‌اند و از اين پس بايد به خدا توكل كنند. ان‌شا‌ء الله اگر تلاششان به حد كافي باشد نمره‌اي كه مي‌خواهند را مي‌آورند.

ساعت 7 است و آرام آرام درهاي حوزه امتحاني بسته مي‌شود، تعدادي از داوطلب‌ها كه ديرتر رسيده‌اند براي اين‌كه قبل از بسته شدن درها برسند مي‌دوند.
بسته شدن درها حال و هواي ويژه‌اي ايجاد مي‌كند. مادرها به ميله‌هاي در ورودي چسبيده‌اند و رفتن بچه‌ها را مي‌بينند.
صداي ترمزي توجه تعدادي از والدين را جلب مي‌كند، اتومبيلي به شدت ترمز مي‌كند و داوطلبي از درون آن بدون توجه به موتوري كه از كنار اتومبيل مي‌گذرد به بيرون مي‌دود. موتور به شدت ترمز مي‌كند طوري كه منحرف مي‌شود اما راننده موتور را كنترل مي‌كند.
راننده عصباني است اما وقتي چهره مضطرب و گريان دختر را مي‌بيند چيزي نمي‌گويد، درهاي حوزه امتحاني تقريباً بسته شده است، دختر مي‌دود، مضطرب و گريان به نگهبان جلوي در التماس مي‌كند. تعدادي از مادرها نيز به همراه دختر براي ورودش خواهش مي‌كنند، نگهبان به ساعت نگاه مي‌كند، گويي هنوز چند دقيقه‌اي وقت هست، در را باز مي‌كند، دختر كه وارد مي‌شود مادرهايي كه پشت در هستند برايش آرزوي موفقيت مي‌كنند.
پدر فتانه بهادري كه اين‌گونه به كنكور رسيد، مي‌گويد: دخترم خيلي مضطرب بود، براي اين امتحان خيلي تلاش كرده است،‌ اشتباهاً اول رفتيم جاي ديگري، وقتي متوجه شديم حوزه امتحاني اينجا نيست سعي كردم سريع او را برسانم، خدا را شكر كه به موقع رسيد.
دست‌هاي پدر فتانه هنوز مي‌لرزند.

* خواب ماندم

درهاي حوزه امتحاني ديگر كاملاً بسته شده است. تعدادي از داوطلبان به سوي درهاي حوزه امتحاني مي‌دوند اما ديگر نمي‌توانند وارد شوند.
مينا نظامي مي‌گويد: ديشب خوابم نبرد، به همين دليل امروز صبح خواب ماندم، من فقط چند دقيقه دير رسيدم، چرا نمي‌گذارند بروم سر جلسه.
مينا گريه مي‌كند، يكي دو تا از مادرهاي كنكوري‌ها دلداريش مي‌دهند.

* نبايد به خاطر قبول نشدن در كنكور دنيا براي دخترم تمام شود

فاطمه بهارلو، مادر يكي از داوطلبان زيراندازي آورده، روي آن نشسته و در حال ذكر گفتن به تسبيح آبي رنگي است كه در دستهايش مي‌چرخد.
وي مي‌گويد: به دخترم گفته‌ام اگر قبول شود كه چه بهتر اگر قبول نشود، نبايد دنيا برايش تمام شود، مي‌تواند طي يك سال آينده هزاران فعاليت ديگر انجام دهد و اگر دوست داشت يكبار ديگر در كنكور سال بعد شركت كند.
والدين مضطرب و نگرانند، دلهايشان در كنار فرزنداني است كه گمان مي‌كنند تمام دنيا در پاسخنامه‌‌اي خلاصه مي‌شود كه قرار است امروز پر شود.

 

 

 

گزارش خبرنگار حوزه دانشگاه خبرگزاري فارس