غيبت ساخته و پرداخته عالمان شيعه نيست

حجتالاسلام مهدي غلامعلي گفت: بزرگان فرقههاي انحرافي از ورود منجي و غيبت آن اطلاع داشتند اما در تصديق مصداق آن به صورت عالمانه يا ناآگاهانه اشتباه كردهاند. بنابراين غيبت ساخته و پرداخته عالمان شيعه نيست.
مهدي غلامعلي در گفتوگويي مشروح با خبرنگار، با اشارهاي كوتاه به معناي غيبت، به تبيين بنمايهها و ريشههاي غيبت در قرآن و روايات پرداخت. وي با مطرحكردن مباحث غيبتنگاري و اعتقاد به غيبت در ميان فرقههاي مختلف، به برخي شبههها پيرامون غيبت پاسخ گفت كه در پي ميآيد: 
# در اصل تولد امام زمان هيچ ترديدي ميان شيعيان وجود ندارد 
محمد بن الحسن(ع) در 15 شعبان سال 255 هجري در سامرا به دنيا آمد. ولادت ايشان مخفي بود و به جز خواص خانواده امام عسكري(ع)، ديگران ايشان را نديدند. البته در بين اصحاب، اصحاب تراز اول شيعه مثل عَمري، نوبختي و احمد بن اسحاق موفق به ديدار امام در سنين كوچكي شدند. 
امام عسكري(ع) گوسفنداني را عقيقه و آن را در بين فقرا و شيعيان تقسيم كرد و حتي دليل آن را نيز بيان فرمود. بنابراين خواص شيعه از ولادت امام دوازدهم با خبر بودند. 
خوشبختانه گزارش خوبي در دست است كه در يك جلسه كه در منزل امام برگزار شده است 40 نفر از بزرگان شيعه، امام عصر را ملاقات ميكنند. در اين مجلس امام حسن عسكري(ع)، مهدي(عج) را به عنوان امام دوازدهم معرفي ميكند. 
شايد در چگونگي و سال تولد امام زمان اندكي در بين شيعيان اختلاف باشد اما در اصل تولد ايشان هيچ ترديدي نيست. چرا كه تمامي ثقات زمان امام عسكري(ع)، امام زمان(عج) را ديدهاند. 
در «كمالالدين» شيخ صدوق روايتي نقل شده است كه از عمري نام امام را ميپرسند و ايشان ميگويد اجازه نداريم اسم امام را بگوييم. در آن برهه از نامبردن امامزمان پرهيز ميكردند، چرا كه نميخواستهاند به صورت عمومي فاش شود اما اكنون نام بردن اسم حضرت يعني «محمد» موردي ندارد. 
امام حسن عسكري 8 ربيعالاول سال 260 از دنيا رفتند. همزمان با فوت ايشان، امامت اما مهدي(ع) آغاز ميشود. 
# زمين و زمان بدون وجود امام زمان تداوم ندارد 
غيبت با فتح "غ "، د رلغت به معناي پوشيده شدن، استتار و مخفي است. چيزي كه ميپوشاند و از ديد نهان است را غيبت ميگويند. 
تشيع معتقد است امام دوازدهم به امر خدا تا زماني نامعلوم از ديدهها غايب است. يعني در عين اين كه ايشان در دنيا حاضر هستند اما ديدهها نميتوانند ايشان را ببينند. يا امام در منطقهاي هستند كه كسي نميداند، يا ايشان را نميشناسند و يا اينكه همه افراد را ياراي ديدار ايشان نيست. 
ائمه مثال خورشيد پشت ابر را براي غيبت امام زمان مطرح كردهاند. همانطور كه زمين و زمان بدون خورشيد از بين ميرود تشيع قائل به اين است كه زمين و زمان بدون وجود امام زمان تداوم ندارد. بايد در هر دورهاي يك انسان كامل و امام زماني وجود داشته باشد. همانطور كه اگر كسي از ابرها بالاتر رود توانايي ديدن خورشيد را دارد، براي معدود افرادي نيز توانايي مشاهده امام زمان وجود دارد. 
# در قرآن امكان غايبشدن يك فرد وجود دارد 
در سالهاي اخير شبههاي توسط مستشرقان و مخالفان تشيع مطرح است كه غيبت ساخته و پرداخته عالمان تشيع بعد از امام حسن عسكري(ع) است. يعني شيعه بعد از امام عسكري ديد كه امامي وجود ندارد و يا دسترسي به ايشان ممكن نيست، بنابراين موضوعي به نام غيبت را مطرح كرد. 
با بررسي دو حوزه قرآن و سنت به بياساس بودن اين ادعا پي ميبريم. در قرآن كريم امكان غايبشدن يك فرد حتي در بالاترين درجه انسانيت مانند نبوت نيز وجود دارد. به عنوان مثال در داستان حضرت موسي، ايشان براي مدتي از ميان بنياسرائيل غايب شده و به مدت 8 تا 10 سال در مدين حاضر بوده است. در اين مدت، قوم و به تعبير قرآن شيعيان حضرت موسي، از حضور ايشان محروم بودهاند. 
همچنين داستان غيبت عُزير پيامبر (صاحبالحمار) را در قرآن داريم. عُزير حدود 100 سال از ديدهها مخفي ميشود و مجدداً به قوم خود باز ميگردد. جالب اين كه بعد از بازگشت، همچنان در سنين جواني است. 
مورد معروفتر نيز داستان غيبت اصحاب كهف است. اصحاب كهف حدود 300 سال از ديدهها غايب بودند و سپس باز ميگردند. اين موضع امكان بازگشت را براي ما اثبات ميكند. 
ما ادعا نداريم اين نوع غيبت همان غيبت اصطلاحي شيعه است. اما اين نشان ميدهد كه منجي و فرستاده خدا و پيامبر ميتواند مدتي از ديدهها خارج شود. بنابراين امكان غيبت يك شخصيت بزرگ و تأثير گذار در قرآن مطرح شده است. 
# از زمان پيامبر احاديثي در باب غيبت در كتب معتبر روايي داريم 
در روايات به جز بحث ثبوتي، بحث روايي هم مطرح شده است. از زمان پيامبر تا امام عسكري رواياتي در كتب معتبر روايي داريم. همچنين در كتب ويژه غيبت مانند الغيبة نُعماني، الغيبة شيخ طوسي، كمالالدين شيخ صدوق و باب غيبت كافي نيز روايات متعددي ذكر شده است. 
بنده تمامي اين روايات را مشاهده كردهام. اين روايات در 4 دوره صادر شدهاند و آنها در 4 دسته قابل دستهبندي و برررسي ميدانم؛ 
1) دوره مجملگويي يا بيانات اجتماعي: اين دوره صد سال اول را شامل ميشود. يعني رواياتي كه از پيامبر تا امام سجاد را شامل ميشود. در اين روايات به صورت مجمل و اشارهاي به اصل غيبت پرداخته شده است. مثلاً گفتهاند دوازدهمين فرد از خلفاي پيامبر غايب ميشود و يا «لهُ غيبتٌ». 
2) دوره تصريح به غيبت: اين دوره، نيمه اول سده دوم هجري -از سال 100 الي 150- يعني عصر صادقين عليهمالسلام را در بر ميگيرد. در اين دوران امام باقر و امام صادق(ع) به صراحت به بحث غيبت پرداختهاند. 
در اين دوران غيبت «قائم آل محمد» به عنوان يك سرّ مطرح بوده است و هر كسي از آن خبر نداشته است. حتي زُراره (دانشمند درجه يك شيعه) به امام باقر عرض ميكند در روايات شما برخي موارد وجود دارد كه فهم آن دشوار است. امام ميفرمايد «زراره آن را تصديق كن! غيبت حق است و انجام خواهد شد.» (رجال كشّي، ج 1، ص 375) 
در اين دوره كليت غيبت را خواص شيعه ميدانستند اما به اينكه كدام امام قيام ميكند و از نظرها غايب خواهد شد، آگاه نبودند. از ديگر ويژگيهاي روايات اين دوره اين است كه صادقين عليهمالسلام به اصل غيبت پرداختهاند و بيان كردهاند چند غيبت وجود دارد. حتي عنوان كردهاند كه يكي از اين غيبتها طولانيتر است و حتي لوازم، گرفتاريها و چرايي غيبت را نيز بيان كردهاند. 
سُدير صيرفي بيان ميكند كه در خانه امام صادق وارد شديم و ايشان روي خاك نشسته، مضطرب و پريشانحال بود. بعد از سكوت و آرامش نسبي حضرت دليل اين حالت را جويا شديم. ايشان گفتند صبح كتاب جَفر را مطالعه ميكردم و وقتي به غيبت قائم رسيدم ديدم چه مشكلات، ترديدها و گرفتاريهايي براي شيعيان پيش ميآيد و براي آن نگران هستم. 
3) دوره تثبيت: در اين دوره كه نيمه دوم سده دوم هجري يعني امامت امامان كاظم و رضا را شامل ميشود، غيبت براي خواص ثابت شده بود اما اين كه در دوره كدام امام است براي كسي مشخص نبود. 
دِعبل (شاعر بزرگوار شيعه) وقتي براي امام رضا شعر ميخواند در اشعار مجالس آيات، اشارهاي كلي به غيبت ميكند و امام رضا سوال ميكند كه آيا قائم را ميشناسي؟ دعبل پاسخ ميدهد به حد آموزههاي پدران شما و سپس امام بحث مفصلي را مطرح و به غيبت امام زمان اشاره ميكند. 
4) دوره آمادهسازي: كه از سال 200 تا 250 هجري را شامل ميشود. اين دوره معاصر با امامان متأخر است. در اين دوره، امامان مردم را براي غيبتي كه خيلي سريع اتفاق خواهد افتاد آماده ميكنند و حتي در نامههايشان نيز اشاره ميكردند و مرتباً هشدار ميدادند. 
در اين دوره بنيعباس يقين داشتند دوازدهمين امام به دنيا خواهد آمد و به همين دليل سختگيريهاي فراواني را به ائمه روا ميداشتند. حتي بين همسران امام عسكري هم جاسوس گذاشته بودند تا اگر تولدي رخ داد آن مولد را از بين ببرند. زيرا ميدانستند فرزندي به دنيا خواهد آمد كه حكومت آنها را از بين خواهد برد. 
بعد از وفات امام عسكري تا چند سال حكومت همچنان به دنبال اين بود كه آيا فرزندي از امام متولد ميشود يا نه. اين تجسس را حتي تا سال 262 هجري نيز ذكر كردهاند و اين حالت، حالت سختي بود. 
# مهمترين دليل براي غيبت امام زمان مشيّت الهي است 
يكسري از روايات در مورد چرايي غيبت بيان ميكنند. يكي از اين دلايل خوف از قتل است. علت ديگر را آزمايش مردم (التمحيص والامتحان) بيان كردهاند. دليل ديگر عدم بيعت امام زمان با طاغوتهاي زمان بيان شده است. 
هيچ يك از اين دلايل، دلايل كاملي براي غيبت امام نيست. مهمترين دليل براي غيبت ايشان را ميتوان مشيّت الهي دانست. مانند خواست خداوند در پيامبري موسي(ع) در كودكي و يا بدون پدر متولد شدن عيسي(ع). اينها چون و چرايي ندارد، چرا كه خود خداوند خواسته است و اين از اسرار الهي است. 
# نگارش كتابهاي غيبت، سالها قبل از وقوع آن مرسوم بوده است 
شبهه ديگري كه مطرح است غيبت را ساخته و پرداخته علماي شيعه بعد از فوت امام عسكري ميداند. سيد بن طاووس در كشفالمحجّة در قرن 7 به فرزندش چنين مينويسد: «غيبت مولاي ما، شگفتي موافق و مخالف را برانگيخته... اگر به كتب شيعه در زمان غيبت مراجعه كني، در مييابي كه همه آنها يا بيشتر آنها پيش از تولد مهدي خبر دادهاند كه او غيبت خواهد كرد.» 
سيد بن طاووس داراي يك كتابخانه عظيم بوده است و جالب اينكه به پسرش ميگويد تاريخ نگارش بسياري از كتابهايي كه درباره غيبت نوشته شده است قبل از تولد امام زمان بوده است. بنابراين اگر اين كتابها قبل از تولد امام زمان نوشته شده باشد ديگر نميتوان اين شبهه را پذيرفت كه علماي شيعه بعد از امام حسن عسكري به اين نتيجه رسيدند كه غيبت را مطرح كنند. 
بيشتر از 50 تا 60 نفر از نويسندگان شيعه تا قرن پنجم كتاب غيبت داشتهاند. حدود 11 نفر از اين افراد قبل از غيبت، 16 نفر در زمان غيبت صغري و 19 نفر تا 200 سال بعد از وفات امام عسكري كتاب غيبت نوشتهاند. ضمن اينكه بعضي از اين افراد چندين كتاب در موضوع غيبت نوشتهاند. 
غير از اين موارد، واقفيه نيز كه قائل به 7 امام ميباشند، در زمان امام كاظم(ع) چندين كتاب نوشتهاند. يكي از اين كتابها «نصرةالواقفه» يكي از اين كتابها است كه شيخ طوسي 70 روايت از آن نقل كرده است. گروههاي ديگري هم مثل كيسانيه و ناقوسيه نيز كتابهايي نوشتهاند كه به دست ما نرسيده است. 
بنابراين نگارش غيبت در بين شيعه گسترش داشته و كتابهاي آن سالها قبل از تولد امام زمان نوشته شده است. به عنوان مثال مي توان از عباس (عبيس) بن هشام ناشري اسدي، فضل بن شاذان نيشايوري، ابراهيم بن صالح انماطي، علي بن الحسن بن فضّال، عمر بن حسن بن جمهور، عباد بن يعقوب رواجني، عبدالله بن جعفر حميدي، حنظلة بن زكريا تميمي، ابراهيم بن اسحاق احمدي نهاوندي و معلّي بن محمد بصري نام برد. 
در زمان غيبت صغري هم نويسندگاني مثل نُعماني و كليني احاديثي را نقل كردهاند. در زمان غيبت كبري نيز افرادي مثل شيخ مفيد و شيخ صدوق كتابهاي فراواني نوشتهاند. شيخ صدوق بعد از سفرش به نيشابور و مشاهده حيرت مردم و ضرورت زمان، شروع به نگارش كتب كمالالدّين ميكند. 
# اعتقاد به غيبت ريشه دراز دامني دارد 
نعماني شاگرد كليني هست كه در نيمه اول قرن چهارم هجري زندگي ميكرد. وي وقتي در كتابش 90 روايت را بيان ميكند، مينويسد: «اين روايت آخر كه بيان شد آخرين روايت از مجموعه روايات غيبت است كه در اختيار من قرار داشت، در حاليكه اين دسته روايات بخش اندكي از مجموعه رواياتي در موضوع غيبت است كه مردم آن را روايت ميكنند و در اختيارشان است.» 
منظور آن كه تعداد روايات غيبت بسيار زياد بوده است. شيخ صدوق نيز همين سخن را به شيوه ديگري در ابتداي كتابش مطرح ميكند و مينويسد: «دويست سال پيش از غيبت، دانشمندان شيعه در مورد غيبت كتاب نوشتهاند.» 
اعتقاد به غيبت ريشه دراز دامني دارد. همين كه در بين فرقههاي مختلف، اعتقاد به غيبت وجود داشته است نشان از اين دارد كه يك اصلي بوده است كه همه به آن پرداختهاند ولو تحريف شده باشد. 
به عنوان مثال تنها كسي كه در وفات پيامبر ترديد ميكند عمر بن خطّاب است. (سنن دارمي، ج1، ص 42 / كتاب طبقاتالكبري، ج1، ص 1341 / سنن ابنماجه، ج1، ص 520 ) 
در نقل ديگري هم وي ميگويد: «به خدا سوگند پيامبر نمرده است و نميميرد. او فقط غايب شده است، همان گونه كه موسيبنعمران 40 شب غايب شد و سپس باز ميگردد». (سيره نبويه، ابنهشام، ج4، ص 305 / شرح نهجالبلاغه ابنابيالحديد، ج 1، ص 178) 
# بزرگان فرقههاي انحرافي از ورود منجي و غيبت آن اطلاع داشتهاند 
بعد از اميرالمؤمنين نيز ادّعايي توسط سبائيه در سال 41 هجري مطرح ميشود كه علي(ع) كشته نشده است و دوباره باز خواهد گشت. سال 61 هجري عدهاي قائل شدند محمد بن حنفيه همان امام مهدي است و همان فرقه در سال 81 هجري ادعا كردند محمد بن حنفيه نمرده است، بلكه غايب است و باز ميگردد. در سال 114 هجري در مورد امام باقر نيز چنين ادّعايي مطرح شده است. 
در سال 148 هجري گروهي ادعا كردند امام صادق فوت نكرده است و باز ميگردد و همان مهدي موعود است. در مورد اسماعيل فرزند امام صادق نيز همان ادعا تكرار شده است. بزرگترين انشعاب در سال 183 بوجود آمد و فرقه واقفيه مدعي شدند امام كاظم از دنيا نرفته بلكه غايب شده است و باز ميگردد. جالب اينكه اين فرقه غيبت اول را زنداني بودن امام تعبير كردند و غيبت دوم را مرگ ايشان. 
بنابراين بعد از واقفيه بود كه كتابهاي غيبت عالمان شيعه بيشتر شد تا با خرافات جلوگيري شود. در سال 254 بعد از شهادت امام هادي، عدهاي قائل به امامت و غيبت فرزند ايشان -كه در زمان زندگي امام از دنيا رفته بود- شدند. 
اين موارد نشاندهنده آن است كه بزرگان فرقههاي انحرافي از ورود منجي و غيبت آن اطلاع داشتند اما در تصديق مصداق آن به صورت عالمانه يا ناآگاهانه اشتباه كردهاند. بنابراين غيبت ساخته و پرداخته عالمان شيعه نيست. 
گزارش خبرنگار آئين و انديشه باشگاه خبري فارس «توانا»